داستان تحول من

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • به رؤیاهایت باور داشته باش 1
    377MB
    32 دقیقه

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین حسین نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1835 روز

    با نام و یاد خدا وباسلام خدمت استاد عزیزم و خانواده محترم وصمیمی عباسمنش حسین حسین نژاد هستم و تشکر میکنم از شما استاد عزیز و خانم شایسته عزیز امیدوارم همیشه شاد و پیروز و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید واقعا توحید و یکتا پرستی را از زمانی که باشما و این سایت آشنا شدم فهمیدم که چقدر شرک در وجودمون بوده و خدا چرا نعمت هاش و از من دریغ میکرده واقعا حق با خدا بوده خدا راشکر که با وجود شما معنی و مفهوم یکتا پرستی و توحید و درک کردم ببخشید من چون سوادم کمه و بیشتر کلمات و اشتباه تایپ میکنم دیدگاهم و نمیتونم بفرستم امیدوارم که در کنار هم همه بچه های سایت شاد پیروز ثروتمند در دنیا و آخرت باشیم با درک یکتا پرستی و توحید آماده دریافت نعمت ها و فراوانی های جهان هستی باشیم با سپاس فراوان از شما استاد گرامی و تمام بچه های سایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    عالیه شریفی گفته:
    مدت عضویت: 467 روز

    بنام آنکه قلب راآفریدتاجایگاهش راهمیشه درزیباترین وخوش صداترین وحیاتی ترین عضوتثبیت کند

    درودخداوندبرانسانهایی که برهم نوعان خودرحم میکنندباآموزش دادن چقدرلذت بخش خواندن ودیدن موفقیت های همنوع هایم .عاشق تمام جهان خدایم که دوست داشت وآفرید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مریم فضلعلیان گفته:
    مدت عضویت: 3115 روز

    بنظرم نشون می ده که ثروتً واقعی از راه عشق و ایمان و توکل به دست میاد و در مقابلش کسانی هستند که این رو کلاهبرداری یا هر چیز دیگه که خودشون اسمشو می ذارن میبینن که کاملا تفکر اشتباهیه و تا این تفکر رو داشته باشن ثروتمند نمی شن اما ثروت هاقعی هقتی بدست میاد که یه خدمتی رو به مردم هر چند رایگان انجام بدی و ایمان و اشتیاق و توکل داشته باشی و در پس اون ثروت خودش به زندگیت سرازیر می شه

    این بود نظر من به صورت مفید خلاصه که همه ی مطالب این کلیپ رو در بر می گرفت

    شاد و سرزنده باسید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    فاطمه گلمحمدي گفته:
    مدت عضویت: 2548 روز

    سلام استاد عزیز نمیدونین چقدر بودن شما تو زندگی من پررنگ شده هرکاری میکنم همراه با گوش دادن فایلهای شماست هرشب تا نزدیکای صبح هندزفری تو گوشمه حتی خوابم میبره باز تا صبح روشنه همه زندکیم شده حرفای شما بزرگترین موفقیت زندگیم رو اشنایی باشما میدونم من خودمو خیلی ادم موفقی میدونم وهمه منو به عنوان یه زن موفق مثال میزنن ولی از وقتی باشما اشنا شدم متوجه شدم که یک هزارم توانم هم استفاده نکردم ولی قطعا جبران میکنم من به خودم ایمان دارم وهمه توکلم خداست قطعا میتونم جبران کن خیلی براتون احترام قایلم وخداراروهزاران بار شکر میکنم که منو باشما وباوراتون اشنا کرد خیلی عزیزین امیدوارم با فایلهای کشف قوانین زندگی دوباره متولد بشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    نرگس ملاعبدالعلیها گفته:
    مدت عضویت: 2336 روز

    سلام ب دوستان گروه تحقیقاتی عباسمنش و استاد عزیز.استاد تو قسمت8زمانی ک رفتین سراغ برش چوبها وگفتین میخ دارن 1ان ب ذهنم رسید اگه میشداستاد چوبهارو باهمون میخ ها ببرن خیلی خوبی میشدو کارها هم ب سرعت وراحت پیش میرفت تا این از ذهنم گذشت استاد گفتن تیغه میخ بر اره دارن و وقتی تیغه رو ب اره وصل کردن خیلی خوشحال شدم ک درست همونطور پیش رفت ک من پیش بینی کرده بودم.نکته دیگه ک دوست داشتم وقتی چکش افتاد تو اب استاد شما کار رو رهانکردین فرکانستونو تو همون حال حفظ کردی وبعد ادامه کار.ک حتی افسوس نخوردین ک ای وای چکش افتادنا امید نشدین از ادامه کار.ک حالا چکش چی میشه .اول چکشو دربیارین.و این ب من درس باور فراوانی رو میده وحفظ فرکانس توهر شرایطی.نکته دیگه موقعی بود ک داشتین پیچ اهنربا رو سفت میکردین برام جالب بوددیدگاهتون اونجا ک گفتین برای سفت کردن پیچ هدایت شدین.کلمه هدایت شدن واقعا بهم چسبیدو تا حالا اینطوری بهش نگاه نکرده بودم.چقدر قشنگه ب محض فهمیدن انجام درست کارها از کلمه هدایت استفاده کنیم واین خودش انرژی مثبت برای اینکه یادمون باشه خداتو هرشرایطی کمکمون میکنه.در واقع هدایت میشیم ب مسیر صحیح.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مریم خسروی زاد گفته:
    مدت عضویت: 482 روز

    سلام استاد عزیز وگرامی من دوماهی هست حرفاتون و گوش میدم و چندروزیه عضو سایت شدم خیلی خوشحالم حالم عالیه روزانه بیشتر از ده ساعت فقط فایلهای شما رو گوش میدم هنوز محصولی خرید نکردم راستش درتوانم نیست اما نیدونم ارزش حرفهاتون بیش ازین حرف‌هاست خوشحالم که با شمام و خدا شمارو سرراهم قرار داد….ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سپیده صبح گفته:
    مدت عضویت: 286 روز

    سلام من از وقتی با سایت شما آشنا شدم خیلی تغییرات مثبت تو زندگی ام ایجاد شده پول وثروت شادی وآرامش روابط اجتماعی و خانوادگی خوب وفور نعمت و….انقدر تفاوت های مثبت و خوب تو زندگیم ایجاد شده که گاهی وقتا خودم باورم نمیشه فکر میکنم خواب میبینم تو رویا زندگی میکنم.خیلی دوست دارم دوستان و اطرافیانم هم این تغییرات مثبت زندگی ام تو زندگی شون ایجاد بشه به همین دلیل سایت شما رو بهشون معرفی میکنم بعضی ها شون به قول شما تو فرکانسش هستند وعضو میشن وبعضی ها نیستن ونمیشن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    بيژنِ😁عزيز گفته:
    مدت عضویت: 3188 روز

    باسلام خدمت استادعزیز

    ازاینکه تجربیات گرانلهای خودرادراختیارمانهاده اید وهمانندپدری دلسوزبرایمان هستیدبسیارسپاسگذارم

    شماخودتان گفتیدهرچه ازخدابخواهیدبهتان میدهد،این واازخدابخواه که مسیراین راه را برای من که تازه قدم در این راه نهادم ام برایم اسان گرداند. یک دنیا سپاسگذارم استادارجمندشادسلامت ثروتمندوسعادتمند باشید در دنیا و اخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سیما گفته:
    مدت عضویت: 3165 روز

    سلام استاد گرامی. از زمان آشنا شدنم با سایت شما ( به طور کاملا اتفاقی و از راه سرچ در گوگل) فکر می کنم کمتر از دو هفته گذشه باشه…خودم و همسرم با اشتیاق به صحبتهای شما گوش می کنیم. کلی احساس خوب در وجود خودم به شخصه زنده شد… قشنگترینش احساس سپاسگزاری نسبت به خداوند و عشق نسبت به او…. احساس توانایی خودم و لمس عدالت جاری در جهان هستی … احساس سرخوشی و اشتیاق نسبت به زندگی و ملاقات با رویاها…. احساس رها شدن از بند افکار آزاردهنده … فقط خواستم بگم از اون زمان گرفتاری مالی که بیش از دو سال بود چشم به راه حل شدنش بودیم به راحتی حل شد …. قرض بزرگی داشتیم که به امید خدا طی همین هفته یا اوایل هفته بعد ادا می کنیم …. دلم می خواد دستان بزرگی داشتم و خداوند را درآغوش می گرفتم… استاد عباس منش گرامی حرفهای شما بهترین مرهم بر روان خسته و سردرگم ورنجور ما بود.. ..من همیشه از خدا و والدینم در درون شاکی بودم … نمی خوام احساسات اشتباه گذشته م رو به خودم یادآوری کنم اما صحبتهای شما به من فهموند که چقدر توانا هستم و چه منبع غنیی از انرژی در درونم دارم… صمیمانه سپاسگزارم برادر خوب و بزرگوارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: