داستان تحول من

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نرگس محبی گفته:
    مدت عضویت: 2306 روز

    سلام استاد عزیز. چقدر خوشحالم اینو از ته قلبم میگم که خدا منو تو مسیر یکتاپرستی قرار داد. چقدر تا به حال فکر میکردم خدا رو میشناسم و قبول دارم اما حقیقت این بود که اصلا نمیشناختم. از موقعی که با شما و گروه دوست داشتنیتون آشنا شدم خدا برام بهترین و نزدیک ترین و دوست داشتنی ترین یار شده و این دقیقا درسته که از رگ گردن بهمون نزدیک تره. پس چه خوبه خودمون رو رها کنیم و از موهبت چنین خدایی چنین دوست و همراهی چنین عشقی لذت ببریم‌. خودمون رو به خدا بسپاریم و خیالمون راحت باشه و زندگی رو در عالی ترین شکلش تجربه کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    میترا نکویی گفته:
    مدت عضویت: 2276 روز

    میدونید مدت هاست به قانون جذب و شکرگزاری فکر میکردم اما نه مداوم…تااینک دیروز داشتم تو گوگل راجب جذب سرچ میکردم که به این سایت وارد شدم…من این روندِ ورودم به دنیای بندگی و زندگی رو چیزی جز هدایت خداوند نمیدونم.سپاسگزارم از شما استاد ارجمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    امیررضا هدایتی گفته:
    مدت عضویت: 2287 روز

    سلام میکنم به شما،فایلهای زیادی و ازشما میبینم ،دوتا ویژگی شما خیلی پررنگه این دوتا خصلت تو وجود هرکسی از پایه وجود داشته باشه مبتونه اونا تومسیر خودش قراربده غوغا میکنه٫اول صاف وساده باشه، بدون ترس ازاینکه کسی بخا د یه سری اطلاعات اززندگی اونو بدونه دوم اینکه راحته با همه یابه عبارت دیگه پرو ،شجاع باشه ،مرسی ازفایلی که تهیه کردید ازخدا میخام چیزی رو تو زندگی بهتون بده اول ثابت قدم باشید دوم روحتون بزرگ و بزرگتر بشه وخودتون بیشترو بیشتر لذتشو ببرید دوستتون دارم امیدوارم من هم بتونم ذهنمو یه جا جمع کنم ومتمرکز بشم روی ریشه ها٫٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    کارن حاتمی گفته:
    مدت عضویت: 2278 روز

    شاید بعضی چیزها رو بهتره احساس کرد تا اینکه به زبان آورد و دیدگاه رو بیان کرد.

    احساس و دیدگاه من وقتی به بالاترین فرکانس میرسم اشک شوق و حس پرواز هستش…وهمه اینها رو مدیون این آموزه ها و تغییر در باورهام هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2457 روز

    سالها بود که به خودم میگفتم از توانایی و قدرت خدا بدوره که انسان رو باین صورت رها کنه وبا اینهمه مشکل رهاش کنه تو نماز به ایه اهدنا الصراط المستقیم توجه خاصی میکردم و در قنوتم از خدا میخواستم که اگاهیم رو زیاد کنه ب این که ب چی باید فکر کنم چون یک ساعت فکر کردن برابر بود با ۷۰ سال عبادت خداوند رو شاکرم که بلاخره خداوند دعای منو اجابت کرد و هم چنین از استاد عباس منش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      عاطفه نوری گفته:
      مدت عضویت: 2015 روز

      سلام و درود بینهایت به شما غزل جان نازنینم

      حمد و سپاس خدای بزرگ رو به جای میارم با تک تک سلولهای وجودی ام ک هرلحظه در حال هدایت کردنمون هست الهی صد هزاران بار سپاس

      غزل جان زیبا و نازنین خیلی هدایتی به این کامنت و پروفایل زیبا و پر از اگاهی شما فرشته ی الله هدایت شدم و گفتم خدایا غزل دقیق نوشته راسته حقیقت محض همینه محال ممکنه شما با مشکلات و چالش ها رها کنید و برید با این قدرت و ربوبیت شما محال ممکنه خدا و از همه مهمتر اینکه وقتی در مسیر هم باشیم دیگه غیر ممکنه و قطعا که یک حکمتی داره و قطعا ک الخیر فی ما وقع هست و قطعا که شما دانای نهان و پنهان و حکیم بینهایتی…

      خیلی کوتاه مختصر و توحیدی نوشتی غزل جانم ایه اهدناالصراط…

      ایه های قنوت…

      چقدر به من حس خوبی داد و قطعا که کلام خداست و گفت من رها نکردم عاطفه من حواسم هست با این چالشها و تضادها من حواسم هست من هدایت میکنم و اسان…

      بینهایت سپاسگزارم غزل جان زیبا فرشته ی الله خیلی خیلی تحسین میکنم بابت این همه درک اگاهی رشد و عملگرایی شما و مادر عزیز و نازنینتون ک هردو فعال و توحیدی هستید قطعا ک لایق هستید و درخشان…

      خیلی لذت بردم

      خیلی بیشتر به درک این ایه رسیدم««الا بذکر لله تطمعن القلوب»»

      و از همه مهمتر خدایی که از رگ گردن نزدیک تره و همه چیز تحت فرمانروایی خودش هست و برگی بدون اذن او بر زمین نمی افتد و هرنفس در حال هدایت هستیم…

      الحمد لله رب العالمین

      الهی شکر که من قوی تر پرقدرت تر صلات میکنم مکتوب میکنم رد پا به جای میگذارم

      الهی که هر نفس پر از عشق و زیبایی و رزق و برکت و هدایت الله باشی غزل زیبا نازنین فرشته و درخشان..

      الهی امین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    صبر جمیل گفته:
    مدت عضویت: 2295 روز

    بسیار عالی

    البقره آیه38

    قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا ۖ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ

    گفتیم: همگی از آنجا (به زمین) فرود آئید و چنانچه هدایتی از طرف من برای شما آمد (که حتماً هم خواهد آمد) کسانی که از من پیروی کنند، نه ترسی بر آنان خواهد بود و نه غمگین خواهند شد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    میترا کیانی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2289 روز

    سلام استاد گرام

    مدتیست که توسط یکی از دوستانم که در ایران زندگی میکنه باشماآشنا شدم و جالبه بدونید دراین مدت کوتاه خیلی چیزا از شما یاد گرفتم اکثر ما عادت داریم که موقع رانندگی آهنگ گوش کنیم و از آن لذت ببریم ولی شاید باور نکنید که من الان در طول مدتی که میخوام سر کار برم و رانندگی میکنم فقط و فقط سی دی های شمارو گوش میکنم و با یک دنیا انرژی کارمو شروع میکنم خوشبختانه آدم موفقی بودم و هستم و مطمئنم که با راهنمایی های شما موفق تر هم میشم و آرزو دارم یک روز شما رو ملاقات کنم که قطعاآن زمان خیلی دیر نیست .

    ولی یک سوالی که همیشه با آن درگیر بودم باور داشتن به عدالت خدا و چرا اینکه نعمت های خدا برای همه یکسان نیست و هیچوقت جوابی براش نداشتم ولی با سخنرانی های شما کاملا جواب گرفتم و فهمیدم که نعمت های خدا جلو دستمون هست ولی اغلب ما نه میبینیم و نه دست دراز کرده و بر میداریم و حالابه یک آرامش درونی رسیدم واین آرامش را مدیون شما هستم وبسیار سپاسگزارم.

    و اکنون سی دی شما را در مورد غذا دادن به پرندگان گوش کردم و کاملا با نظر شما موافقم یه ضرب المثل هم در فرهنگ چینی ها هست و ما هم میگم ماهیگیری یادبده ولی ماهی نده حالا سوال من از شما اینه که دراین ما میگه که ببخش که خدا بهت بیشتر بده دست نیازمند رو بگیر‌میشه در این مورد هم ما رو‌راهنمایی کنید و بگید که سخاوت را چگونه در زندگی‌هامون بالانس کنیم ؟

    خدا را شاکری که همیشه رهنایم بوده و اکنون شما استاد گرامی را سر راهم قرار داده

    ممنون با یک دنیا سپاس

    زنده و پا برجا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      اندیشه افشین گفته:
      مدت عضویت: 3000 روز

      سلام دوست خوبم میترا جان

      امیدوارم همچنان موفق تر از قبل باشی

      خوشحالم که سعادت برخورد با کامنت شما دوست عزیز را داشتم که بتونم پاسخ بدم

      استاد در دوره روانشناسی ثروت یک بطور کامل در مورد این موضوع توضیح دادند که بخشش یا انفاق طبق قانون و طبق وعده الهی ، راه ورود نعمت و ثروت را باز و باز تر میکنه و هدف ما و نیت درونی ما از بخشش بهیچ وجه نباید دستگیری از نیازمند یا کمک کردن باشه که این خودش شرکه که ما فکر کنیم با بخششمون داریم به دیگران کمک میکنیم ، ما فقط بخاطر خودمون می بخشیم و کاری نداریم که اون طرفی که بهش بخشیدیم با پول ما چکار میکنه ، اصلا وارد این موضوع نمی شیم ، ما می بخشیم که از خدا ده برابرش را بگیریم و به این ترتیب جریانی از ثروت و چشمه الهی همواره در زندگی ما برقرار میشه و انفاق هم به همین معنیه چراکه تنها کسی که دستگیر نیازمندان میشه خداست که البته اونهم فقط به قانون فرکانس ربط داره وگرنه خداوند دست همه را میگیره و پولی که ما میدیم آثارش فقط به زندگی خودمون وارد میشه به شرط اینکه هرگز بخاطر انفاقی که میکنیم حتی اگر مبلغش خیلی هم زیاد بشه ، منت حتی در درون خودمون ، روی طرف مقابل نگذاریم و همواره این نیت را حفظ کنیم که من بخاطر خودم و افزایش ورودیم می بخشم …. موفق باشی دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا طرفدار گفته:
      مدت عضویت: 2276 روز

      سلام من زهرا هستم اول شاکر خدای عزیزم هستم که شما رو استاد عزیزم سرراه من که معجزه شده قرار داد و در مه مبارک رمضان به من ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنه صراط المستقیم الهام شد که عین معجزه در یک کانال آموزشی تلگرامی با شما آشنا و از زبان شما این آیه رو شنیدم و یه الهام تو قلبم به من نوید شما رو میده ودر این چن خواب آموزش و گفته های شما رو مبینم واز خدا خواستم که مرا در راه خودش و قوانینش ثبت قدم بدارد از شما و گروه بینظیرتان واقعا سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    ایمان اسدالهی گفته:
    مدت عضویت: 3314 روز

    سلام استاد

    من ایمان هستم به دیلی ورشکستگی پدرم در کار خودش که بساز بفروشی بود من از ۱۴ سالگی در حین درس خوندن کار هم میکردم تا خرجی خودم رو دربیارم به قول معروف دستم تو جیب خودم باشه و همان زمان هم اخلاقم جوری بود که چیزی می خواستم بهش میبایست برسم و به دلیل آگاهی نداشتن نا خداگاه این کارو می کردم مثلا می رفتم کارگری تا پول گوشی برای خودم جور کنم و به محضی که می خریدم دیگه نمی رفتم ٫ تا رسید به جایی که می خواستم ازدواج کنم حدود ۵ سال پیش و چون پدرم هیچ پولی نداشت تا خرج عروسی برای من بده مجبور شدم وام بگیرم برای عروسی و برای خرید ماشین و پول پیش خونه ای که اجاره کرده بودم ٫همین شد که من موقعی به سر زندگی رفتم با ۳۵ میلیون وام وارد زندگی مشترک شدم و اوایل سال های که ازدواج کردم خیلی با سختی زندگیم می گذشت با قسط و بدون کاری که بشه قسط داد ٫ خلاصه سال دوم بعد از ازدواجم با سایت شما آشنا شدم شروع به گوش دادن به حرف های شما و عمل کردن به آنها بودم تا به جایی رسید شروع کردم با درک از موضوع تغییر فرکانس و آگاهانه تغییر باورهام رو شروع کردم تا باورهام رو عوض کنم و شروع کردم آن چیزی که در آینده می خوام رو توی ذهنم ساختن و روی کاغذ نوشتن و خدارو شکر به یکی یکی اون چیزهای که می خوام دارم میرسم الان چون همه آگاهانه هستند الان که ۴ سال داره می گذره خدارو شکر یه خونه خوب یه ماشین خوب و یه زندگی خوبی دارم و تازه دارم یه کاری که خانمم روش تمرکز کرده بود و باور داشت رو براش راه اندازی می کنم از شما و سایت خوبتون بسیار سپاس گذارم تا به ما این فرصت رو داده اید تا آگاهانه باورهامون رو تغییر بدیم و درک کامل از این موضوع رو داشته باشیم ٫ (خداوندا هزاران بار شکرت) ٫ با تشکر از استاد سید حسین عباس منش و گروه بی نظیرشون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    الهام ... گفته:
    مدت عضویت: 2451 روز

    سلام عزیزان

    من الهام هستم من وقتی چیزی رو از خداوند میخواستم همواره با زاری و گریه طلب میکردم اصلا از اینکه آرزویی داشته باشم میترسیدم چون واقعا دیگه حوصله مدتها ی طولانی در حسرت و اه وناله به در گاه خدا،رو نداشتم الان احساس قدرت میکنم ارزهای بیکران دارم وقتی در مقابل خداوند میاستم سینه سپر میکنم واول از اینکه بهم این هم احساس قدرت داده سپاسگزاری میکنم وبا صلابت ارزهای را بازگو میکنم وقتی طبق عادت قبلی اشکم سرازیر میشه سریع خودم را کنترل کرده و به خدایم میگویم خواسته های را در نهایت لذت و اقتدار از تو میخوام و مطمنم که خواسته هایم رو براورده میکنی .این اولین باور محسوس من است که ان را به وضوح در خود یافتم .در انتظار باورهای سازنده دیگر هستم .اولین خواسته من ثروت است . ثروتی پاک و بی انتها و لذتبخش .شاید منهم یکی از دستان خدابشم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: