داستان تحول من

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هاجر خانم گفته:
    مدت عضویت: 2410 روز

    بنام یگانه هستی بخش،سلام استاد خوبیها و حق ها،من هم همانند شما و دیگر دوستان زندگی سراسر سکوت و یکرنگی وبقول خودمون خاکی و سادگی داشتم که،راضی نمیشدم‌ احدی رو از خودم برَنجونم،حتی یوقتایی میشد که از این راه ضربه های بدی میخوردم،قدرت نه گفتن نداشتم و احساس دیگران‌نسبت به خودم بیشتر برام مهم‌بود تا خودم ،ولی میگفتم‌خوب خدا که از دل من خبر داره میدونه من قصدبدی نداشتم پس چرا ناراحت باشم و ازشون می گذشتم و فراموش میکردم و همونم میشد هر کی بدی در حقم‌میکردجزای اون کارش و میدید و در موقعیت من قرار میگرفت،همیشه سعی میکنم کسی و قضاوت نکنم حتی اگه با چشم خودم ببینم ،تا الانم زندگی خوبی داشتم بعضیها میگن‌شانست باهات یار بوده اما من با شنیدن صحبتهای استاد به این باور رسیدم که ایمان قلبی خودم بوده که منو به این جایگاه رسونده،و خدا رو بینهایت سپاسگزارم بخاطر لطف و بزرگواری که در حقم داشته،میخام مِن بعد به هر آنچه که آرزوش رو در نوجوانی و جوانی و الان داشتم و بهشون نرسیدم و عملی کنم و جامه ی عمل بپوشانم،از خدامیخام کمکم کنه تا بیشتر بتونم به گسترش جهان کمکی کرده باشم و با تغییر خودم عزیزانم رو هم‌در این فرکانس معنوی قرار بدم و اونام خوشبخت و سعادتمند در این دنیا و اون دنیا باشند ،خدا رو سپاسگزارم که یکی از بهترین دستهای خودش رو که استاد عزیزم عباس منش هستند رو پیش پای من قرارداد تا بدین‌وسیله بتونم سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت رو پیدا کنم،در پناه خدا باشید همگی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مهدی هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2573 روز

    باسلام وعرض شادباش خدمت استاددسته گل،من بینهایت سپاسگزارخداوندهستم که این آگاهی های ناب ودرجه ۱راازطریق روح بلندوسپاسگزارشمادراختیارماقرارمیدهد،وهمچنین بسیارسپاسگزارم ازشمااستاد،مردبینظیری که درتمام عمرم دیده ام وازنزدیک درکنارشمابودم وعکس یادگاری هم باهم گرفتیم که فوق العاده برام ارزشمند هست.

    استادگرامی اونقدرمطالبی که بیان کردیدکامل ،جامع وشیواهست که جای هیچ کلمه یاعبارتی که بخواهم بهش اضافه کنم وجودندارد،جزاینکه پیشاپیش سال نو۱۳۹۸خورشیدی رابه شماتبریک وتهنیت عرض کنم وبرای شماوخانواده محترم شماهم سالی پرازاتفاقات خوبتروعالی ترآرزومیکنم ازخداوندمنان.

    درپناه رب العامین باشید،خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    ونوس گفته:
    مدت عضویت: 2432 روز

    سلام استاد عزیز

    خدارارا سپاسگذارم به خاطر آشنایی با سایت شما.

    صحبتهای استاد عباس منش را باجان ودل قبول دارم چون تجربه ایی مشابه ایشون دارم.

    نمیخوام وارد جزییات زندگیم بشم اما زمانی در خانه ای باهمسر وفرزندانم زندگی میکردم که حتی حمامش در نداشت وفرشی برای پهن کردن در حال نداشتیم با یک حقوق کارمندی جزیی وبیماری خودم وروابط نه چندان خوب .

    اما باور داشتم که میشود این زندگی را تغییر دادومیشود به آرزوها رسید فقط با ایمان به خداوهدف گذاری درست وتفکر مثبت برای ایجاد احساس خوب.

    من چند ماهی هست که با استاد عباس منش وسایت وبرنامه هاشون آشنا شدم ودرسهای تازه تری یاد گرفته ام.

    حالا من بعد از گذشت سالها میبینم که از لحاظ مالی عالی ، به ایتالیا ، سویس ، فرانسه ، سفر کرده ام وزیبایهای آلپ را در کنار خانوده ام دیده ام . در شمال کشورو شهرهای دیگه چندین ملک داریم، در سلامتی بسر میبرم، روابطم باهمسرم وفرزندان ودوستانم بسیار خوب است.

    اکنون در یک موسسهNGO کار میکنم .دوستانی را میبینم که پر از سوال هستندکه جواب خیلیهاشو من نمیتونستم به درستی توضیح بدم واز خدا هدایت خواستم وبه سایت استاد راهنمایی شدم وجواب خیلیهاشودر قسمت عقل کل از دوستان پرسیده ام وجواب دوستانم را داده ام.اینهم یک موفقیت دیگر برای من.

    میخواستم بگم شکر گزاری معجزه میکنه.

    فقط به قول استاد باید هر روز وهر لحظه بروی خودمون کار کنیم .

    من هر وقت روی باورهام ضعیف کار کردم وبه نجواهای شیطان گوش کردم واحساسم بد شده ، نتیجه اشو دیدم وسعی کردم دوباره برگردم.

    امیدوارم سال نو سالی پر از سلامتی و موفقیت وآدمهای خوب وعالی برای همه دوستان باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      صبا گفته:
      مدت عضویت: 2435 روز

      به نام خدا

      نمی دونم اسم امسال چی بذارم امافکرنمی کنم نامی زیباتر از آفرینش زندگی خودم بذهنم نمیرسه فکرمیکنم سالی که میخاد بیاد برای من سالی پراز شادی وخوشبختی وگرفتن نتایج بسیار عالی من نتونستم بجزءفایل های رایگان وکتاب رایگان استاد ازمحصولاتش بهره ای بگیرم ولی

      وقتی فهمیدم استاد ودیگر دوستان باتوکل بخدا این همه پیشرفت کنند بخودم گفتم پس منم می توانم شاید دیرتر از شماها چراکه من کلیدها راباید خودم باکارکردن روی خودم بدست بیاورم اماهروقت نکته ی قشنگی پیدامیکنم میفهم چقدرزندگی زیباست درکنارخداوند دلم میخادبخدای خوبم بگم خداجونم باتمام وجودم میگویم ایاک نعبدوایاک نستعین تنهاتورامیپرستم وتنها ازتویاری می جویم..

      برای همه ی دوستانم واستادعزیز سالی پراز ثروت وخوشبختی راآرزومندم…درپناه خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محمد صادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 3245 روز

    سلام. اصطاد شما راثت گفتین و شما درسط فکر خدا رو خوندین. من بودم که نخواستم نشونه ها رو ببینم و آحسته و پیوسته تقییر کنم و تکاملم رو طی کنم و اجله کردم. درس خوبی گرفتم و روی باور کمال گراییم کار میکنم که انغدر سخط نگیرم. هیچ چیز بی نقس و کاملی وجود نداره. همانطوری که نمیشه بدون ایستادن، دویید من نمیتونم با کمال گرایی به جایی برسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    خدیجه حمیدپور گفته:
    مدت عضویت: 2310 روز

    سلام خیلی خوشحالم امیدوارم خداوند فهمی عنایت کنه که تمام مطالب رو درک کنم وبا به کارگیری آنها زندگیم رامتحول کنم من سوالهای زیادی داشتم در همه زمینه ها که به بعضی از جواب ها رسیدم من یک ماهی هست که فایلهای آقای عباس منش رو گوش میدادم که هدایت شدم به اینجا خدارو شاکرم فکر میکنم قرار است که خوشبخت زنگی کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    صبر جمیل گفته:
    مدت عضویت: 2308 روز

    بسیار عالی

    البقره آیه38

    قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا ۖ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ

    گفتیم: همگی از آنجا (به زمین) فرود آئید و چنانچه هدایتی از طرف من برای شما آمد (که حتماً هم خواهد آمد) کسانی که از من پیروی کنند، نه ترسی بر آنان خواهد بود و نه غمگین خواهند شد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    میترا نکویی گفته:
    مدت عضویت: 2289 روز

    میدونید مدت هاست به قانون جذب و شکرگزاری فکر میکردم اما نه مداوم…تااینک دیروز داشتم تو گوگل راجب جذب سرچ میکردم که به این سایت وارد شدم…من این روندِ ورودم به دنیای بندگی و زندگی رو چیزی جز هدایت خداوند نمیدونم.سپاسگزارم از شما استاد ارجمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مرسده همافر گفته:
    مدت عضویت: 2739 روز

    سلام استاد عزیز.

    تنها چیزی که الان ندای درونم میخواد اینه که بهتون اطلاع بدم ترموستات مالیم و پذیرش ام جواب داده در همین یکی دو ماهی که ارتعاش درک تفاوت درآمد و پذیرش رو از《بخواهید تا به شما داده شود.》و لابلای کلمات تون ،دادم ، ترموستاتم رفت بالا. نشسته بودم و مبلغ دلخواه هدفگذاری پلکانیم رو برای ماه تکرار میکردم که یه چیزی خورد تو سرم انگار. با خودم گفتم : وایسا ببینم، من از فلانی فقط 800 گرفتم که نصفش خرج خودش شد و بقیه رو بخشید به من، از چپ و راست هم معوقه و … واریز شد، آی کیو مگه ترموستات فقط جمع حقوق واریزی هست!؟! خب وقتی گفتی پذیرش از الوهیت الهی و کائنات یعنی هر پولی که کائنات فرستاده ? ترموستات رو تغییر میده. پاشو بنویس چقدر ریختن ببین چقدر نزدیک شدی بهش.

    و این چنین بود که جمع زدندی و متوجه شدندی که همی مبلغ تارگت ام + قریب به 500 تومن بیشتر دریافت داشته ام و مات با دهان باز و چشمان گرد و حالتی مبهم و ناباورانه و اشک آلود به افق خیره شدم که الان اصولا کنشم چی باشه به این موضوع!!!!??

    الان 2 هفته گذشته

    و پریروز و دیروز یکی دو نفر از من طلب بدهی کردند که کلا یکیش در حد توهم بود ولی سر کلاس دیروز استاد پاکذات که مهمان نشستم و مروری برام شد جواب آمد!?

    من پول میخواستم تا با پله دوم آقای دیو رمزی بدهی هامو صفر کنم.و ندا هم داشتم که اجاره بالاتر ممکنه بره، خب کائنات هم ترموستات رو بالا برده ولی مخارج رو هم افزایش میده !!!بلافاصله یاد قبلش افتادم که درخواستم باید برای ارتقای ترموستات مالی و زدن 3 برابرش و انباشت پول باشه نه بدهی و هزینه کلاس و …

    خوابم میاد چون بامداد خوابیدم و 5.45 بیدار شدم و انرژی ام بالا تر نمیره ، فقط خواستم بگم ممنونم استاد. ممنون

    و سعی میکنم بهبود بدم خودمو و راستی

    من و خواهرم رو خودمون کار میکنیم و رو خانواده داره اثر مرکب میذاره.

    دوره تخصصی 《آموزگار تشریفات》 رو هم سپری کردم و گرنه الان بدهی هام پنجاه درصد پرداخت شده بود با اون هزینه. سعی میکنم درست تمرین کنم و برم جلو.

    دوست تون دارم.???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    راضیه هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2521 روز

    دوربین، دوربین دوربین

    هیچ وقت فکر نمیکردم اگر دوربین روی زندگیم بچرخه چی میشه وفکر نمیکردم اینقدرجالب وخواستنی باشه…

    سلام. زهرا هستم همسفرشما

    خداقوت مریم جان

    اتفاق جالبی که افتاده اینه که از وقتی سفرنامه رو میبینم حالهای خوبی هر روز تجربه میکنم، امروز دیدم هر لحظه دوربینی که روی زندگی شماست، روی زندگی منه، همه چیز رو زیبا وزیبا وزیباتر میبینم، هر چیز ی میبنم رویایی و زیباست، همسرم بهترین وخواستنی ترین همسره، آشپزیم عالیه، خلاصه همه چی زیر دوربین نگاهم زیبایی خاصی پیدا کرده، دلم میخاد بخاد هر روز وهر لحظه منتظر سوپرایزهای عالیترم، دلم میخاد هر روز همین بشه.. شاید هر روز بیام واز پیشرفتها واتفاقهای عالی توی زندگیم بگم، اونم منی که باور اشتباهی تو ذهنم شکل گرفته بود که لحظه ای که از خوبیها وشادیها بگی دیگه لحظه مرگشونه، و از اون طرف تا یاد یک مشکل بیافتی لحظه برگشتنشه، و واقعا هم همین میشد

    حالا باورهای تازه ای حایگزین شده که هر چی از خوبیها بگی اون تموم میشه چون بزرگتر از اون داره وارد میشه و یا وقتی بگی هی تکرار میشه هی تکرار میشه

    و وقتی از مشکلات یاد میکنی وقت شکر گزاریه که از چالش به زیبایی گذشتی??

    درودتان باد عزیزانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: