داستان تحول من
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- به رؤیاهایت باور داشته باش 1377MB32 دقیقه
شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سالها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:
- تغییر شهری که سالها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را میشناختم؛
- تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهمترین سرگرمی زندگیام بودند.
- تغییر شغلی که تصور میکردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
- و مهمتر از همه تغییر باورهای محدودکنندهای که، بعداً فهمیدم منشأ همهی این ناخواستهها بودند؛
زیرا “نشانهها” به وضوح فریاد میزدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواستهها را برایت تکرار میکند.
آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش دادهام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه میکنم را نمیدیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواستههایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی میکردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آنها نشان میداد و باعث شک کردن من به پیش فرضهای ذهنم میشد.
همهی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایدهای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بیآنکه نگران هزینههای آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم میآید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالیام نگاه میکردم و به خودم میگفتم:
- “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و میتوانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”
دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آنها بود، این رویا را هر روز قویتر میکرد. مشاهدهی زندگی آنها، این ایمان را در دلم رشد میداد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.
همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر میرسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطقتر میشد.
رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمیبینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمتها را به من نمیداد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامهنویسی شده بود که نمیتوانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکنندهام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.
اما میدانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع میشود.
قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگیات را خودت با باورهایت ایجاد کردهای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدنها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیانات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگیات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیاییای که در آن به دنیا آمدهای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجهی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛
من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایتکننده” را به وضوح میدیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را میکند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سختترین کار دنیا میشود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباسمنش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.
- زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهیهای خالص، میتوانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
- محیطی که هر بار به آن وارد میشوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودیهای قدرتمندکننده تغذیه کند؛
- محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایهگذاری در زندگیام است؛
- کنترل ورودیهای ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.
اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه میکرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد میآوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدمهایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خمهایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:
- دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
- دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگیام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
- دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرکهای مخفی ذهنم را بشناسم؛
- شرکهایی که تلاش میکنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کنندهی شرایط زندگیام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگیام را به عهده نگیرم؛
- دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛
دانشگاهی که با آموزههایی چون دوره جهانبینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونهای که: آرامش را جایگزین نگرانیهایم کند؛ ایمان را جایگزین ترسهایم کند؛ توحید را جایگزین شرکهای مخفی وجودم نماید؛
دانشگاهی که با آگاهیهایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطقهایی قوی دربارهی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهیهایی که در یک فرایند لذتبخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکنندهای نماید که در تمام این سالها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛
دانشگاهی که تا با آگاهیهای خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروتآفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایتهای خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛
نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی میرساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛
به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعهام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.
آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذتبخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکنندهام، به مسیر هموار و لذتبخش باورهای قدرتمندکننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانیها.
چقدر خوب میشد اگر آن روزها میدانستم خداوند چگونه فکر میکند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کردهاست؟!
چگونه میتوانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگیام را در دست بگیرم.
چقدر خوب میشد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من میفهماند مهمترین اصل در رسیدن به خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواستههایم را به من میشناساند و چگونگی ایجاد آنها را در عمل با من تمرین میکرد.
آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی میتوانست آگاهیهای فراموش شدهی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهیهایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده میشد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کنندهای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آنها نمیدانند.
در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آنها را به من یاد میداد تا بدون تقلا، خواستههایم به صورت طبیعی وارد زندگیام شوند.
آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.
به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگیام با آنها مواجه شدم، خواستههای بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزشترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربهی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.
داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:
آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همهی افرادی که آمادهاند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباسمنش، چقدر میتوانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکیاش در فقر و کمبود، به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازیهای که نخریده، تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازیهایی که تجربه نکرده است، میخواهد بهترینِ همهی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالیاش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباسمنش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آمادهی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛
- برای شما که مثل من متعهد شدهای تا رؤیاهایت را باور کنی؛
- برای شما که متعهد شدهای تا به جای کوچک کردن خواسته هایت، باورهایت را بزرگ کنی؛
- متعهد شده ای تا به شیوه ی بی حاصل قدیمی شک کنی و قوانین خداوند را بشناسی تا بتوانی برنامهنویس زندگی خود باشی.
بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شدهایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت میکند و تنها منبع قدرت و ثروت است، مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازهی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل میشویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه میکنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگیمان را در دست خودمان میگذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش میدهد که احساس کنی کنترل زندگیات در دست خودت است.
این جنس از آرامش، رمز جاری شدن هموارهی نعمتها به زندگی است.
سلام و درود خدمت استاد گرانقدر
قبل از هر چیز میخوام بابت زحماتیکه برای آگاهی دادن به جامعه میکشید صمیمانه سپاسگزاری کنم قطعا حرفها و آموزه های شما منطبق بر فطرت انسان و منطبق با قوانین محکم الهی هست به همین خاطر هر کسی به اندازه یک روزنه کوچک حتی اگر به منبع و منشآ جهان هستی متصل باشه بلافاصله بعد از شنیدن حرفهای شما در قدم اول به آرامش میرسه و در قدمهای بعد اونها رو ذره ذره میپذیره و تایید میکنه(سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند)
اما یک نکته ای هست که همیشه برای من سوال بوده و دوست دارم که به سوالم پاسخ داده بشه و اونم این هست که شما وقتی ب نقل از خودتون در بندرعباس بودین و وضع مالی چندان مناسبی نداشتین تصمیم گرفتین به تهران مهاجرت کنید و اونجا با پخش تراکت و آگهی شروع به برگزاری کلاسهای موفقیت کردین و از این طریق درآمد خوبی کسب کردین و مسیر برای کسب پول و ثروت برای شما اینجوری هموار شد
خب سوالی ک اینجا پیش میاد این هست که شما قبل از اینکه روشهای موفقیت رو به دیگران منتقل کنید خودتون به ثروت دست پیدا نکرده بودین و اینجور به نظر میرسه که شما با فروش موفقیت و امید به مردم به ثروت دست پیدا کردین در حالیکه به قول کوین ترودو هرکسی میخواد به دیگران روش کسب ثروت و پول رو آموزش یده ابتدا باید خودش با استفاده از دانشی ک داره ب ثروت رسیده باشه و بعد بیاد اون دانش رو به دیگران منتقل کنه
میدونیم ک الان حداقل تو ایران خودمون افراد زیادی هستند ک وضع مالی مناسبی ندارن اما دارن از طریق برگزاری سمینار و فروش امید و موفقیت به مردم درآمد کسب میکنن
خواهش من از شما این هست که به این سوال و مسله ای ک در ذهن من ایجاد شده پاسخ بدین هرچند باز تاکید میکنم که تمام آموزه های شما منطبق بر فطرت الهی و دانش و خرد الهی هست
با تشکر و سپاس فراوان از زحمات و الطاف شما
دوست عزیز من به تجربه فهمیدم پرداختن به حاشیه ها یکی از دلایل مهم عقب گردهست.واینکه همه سخنان کوین برای ماترجمه نشده. من تو ماوهمه بایدنتیجه راببینیم.
اگربخواهی درهرآگاهی به استدلال خودت بپردازی پس چرا آموزش ببینیم؟
سال96بااستادآشناشدم ودوره قانون آفرینش وثروت1روخریدم وکلی اقدامات انجام دادم اما نابخردانه،چون تکاملمو طی نکرده بودم.
بازپرداختم به اساتیددیگر کوین بصیری آزمندیان محمدی و….وبرای هراقدامی پیش خودم دلیل میآوردم.
امابه لطف خدا یک ندای درونی منو وادارکردمجددبرگردم به استادخودم عباسمنش
حدود5ماه پیش دوره قدم1 روخریدم (ندای درونم)
ومتعهدشدم فقط به درسهای استادبپردازم تامدت دوره که یکسال هست
البته که نجواهای بیهوده گاها میادسراغم اماماندن درخانواده صمیمی عباسمنش بسیارمثمرثمرهست.
پس باحس خوب ادامه بده وصرفا دنبال سوال نباش صبرکن حتما درزمان درست متوجه میشی.
ولزوما هرسوالی به ذهن ما اومد که نباید به دنبال جواب باشیم.
بلکه راه درست اینه هدایت بطلبیم ودرهرزمان راه درست برویم وکارخودمونوخوب انجام بدیم (متمرکز)
منم به لطف الله وبودن استاد درمسیرم تاابد
سلام دوست خوبم گیتی جان
راستش من هم این مسیر اشتباه رو رفتم ک همش دنبال اساتید دیگ بودم حالا این استاد چی میگه و اون استاد چی میگه و از صبح شروع میکردم ب گوش دادن و شب موقع خوابم ک میرسید حرب های هیچ کدوم یادم نمیومد و به خودم ک اومدم فهمیدم دارم فقط اطلاعات جمع میکنم و عمل کردن صفر مطلق
و از دیروز تعهد دادم ک فقط آموزه های استاد رو گوش کنم و برای هر فایل ک گوش میدم یه کار عملی ک استاد ازم میخواد رو توی دفترچه تمارین عملی بنویسم و یادم بمونه و تمرکز داشته باشم روی آموزه های استاد عباسمنش
ممنونم ک کامنت شما بهم یادآوری کرد ک برگشتم ب مسیر حرکت با استاد عباسمنش درست هست
سپاس گزارم
سلام و وقت بخیر. اگه کسی این پارادوکس میتونه توضیح بده ممنون میشم بگه. جناب استاد از یک طرف میفرماید که خودمون همه زندگی خلق میکنیم و خدا هیچ دخالتی ندارد و فقط قانون خلق کرده و … ولی جای دیگه میفرماید خدا همه چیز به من الهام میکنه و همه چیز من درست کرده و … من اصلا فرق این دو تا متوجه نمیشم. مخصوصاً در یکی از فایل های ایشان ، مشخصاً ایشون میگه که من هیچ چیزی نیستم و همه کار خدا کرده و …
سلام استاد امیدوارم حال دلتون عالی باشه امروز چهارم مرداد سال 1403 هست
من 29 روز پیش وارد سایت شدم و الان میخوام اولین کامنتم رو بنویسم
چون ک قبلا فایل هایی از شمارو گوش کردم الان وارد سایت شدم و اینبار میخوام متعهدانه روی خودم کار کنم هرچند خیلی سخته اینک توی این تعهدم دسپلین داشته باشم واقعا میگم سخته برام چون میدونم آدم کمال گرایی هستم
پس اولش اومدم سایت و وارد اکانت خودم شدم خیلییی گیج بودم ار کجا شرو کنم و دوروزه احساس اضطراب دارم حالا ب خاطر تضاد هایی ک بهش برخورد کردم و چند هفته ای میشه یه دوره مراقبه کوتاه از آنوشا خریدم و برای این تنش ها و اضطراب هام خدایی تاثیر داشته و خب دائمی نیست قطع و وصلی انجام میدم
و خلاصه ک الان ک اومدم سایت رفتم زدم روی دکمه نشانه امروز من و فایل آگاهی دوره روانشناسی 1 اومد و من مقاله ای ک خانم شایسته بودن رو خوندم و یه جاهایش رو میفهمیدم و یه جاهاییش رو واقعا ن
ولی خب بیخیال الان نمیخوام ب خودم سخت بگیرم
و فایل رو گوش کردم و گفتم آخ جون پول قرض میگیم دوره رو میخرم ک آخرش استاد گف اگ برای خرید دوره قرض بگیری تکامل طی نکردی و جوابی نمیگیری
یکم ناراحت شدم ولی خب اشکال نداره یه دانش آموز باید ب استادش باور داشته باشه من با گوش نکردن ب حرف های استاد مسیر زندگی خودم رو سخت تر میکنم
حالا تصمیم گرفتم جونم شجاعت خرج بدم و پول دوره رو جمع کنم و بخرمش
قطعا لذتش و تعهدش بیشتره قطعااا
خلاصه ک اینطوری و اینک هنوز این فایل رو گوش نکردم و گوش میکنم و مربوط ب این فایل هم کامنت میزارم
کامنت نوشتن توجه منو از محیط اطرافم برمیداره و این احساس اضطرابی ک دارم حداقلش اینک ثابت و رو ب آروم شدنه
خداروشکر بلاخره اومدم و توی اکانتم شرو ب فعالیت کردم از موقع زدن اکانتم تا کامنت نوشتنم 29 روز گذشته …..
من سپاس گزار خدام ک میدونم الان شرایط زندگیم اینه و می پذیرم
و این خیلییییی امید و حال خوبیه ک من میدونم و ایمان دارم زندگی ام قابل تغییره و این زندگی الانم یکی از 8 میلیارد واقعیت های دنیاست
من میتونم واقعیت زندگی الانم ک تا الان پذیرفته بودم رو عوض کنم
فقط بهای سختی داره اینک باید این پوست الان رو بندازم و این پوست انداختن واقعا برام سخته
حالا ک به قانون تکامل فکر میکنم یکم آسون میشه
امیدوارم خدا بهم کمک کنه و هدایتم کنه ک بتونم تغییر شخصیت بدم
خدای مهربون هدایتم کن ….
سپاس گزارم استاد برای فضایی ک گذاشتین کامنت بنویسیم
الان احساس خیلی بهتری دارم
خدایا شکرت:)
سلام دوباره استاد این کامنت دوم منه با فاصله تقریبا دوساعت فک کنم
اول ک این اولین فایل ثابت توی صفحه ی هوم اکانت منه پس با حوصله از اول شروع کردم مقاله مریم جون رو ب خوندن و واقعا تحسین کردم ایشون رو چقدر زیبا و با ارزش نوشته بودن و چقدر زیبا روال زندگی رو با اسم دوره ها ادغام کردن واقعا لذت بردم خدای من و همینطور داشتم لذت میبرم و هنوز توی همون حس اضطراب کامنت قبلی گفتم بودم ک رسیدم ب آخر متن نوشته و عکس های آخر فایل توجه ام رو جلب کرد
با ورق زدن هرکدوم لبخندم بزرگ تر و بزرگتر میشد
و الان احساس خیلییی خیلییی خوبی دارم حالم خیلی خوبه و الان احساس بال درآوردن دارم
ازت ممنونم استاد
و چقدر آدم های متفاوت و چهره های متفاوت
خیلیی لذت بردم چقدر دلگرم کننده و چقدر چهره زیبای شمارو دوست دارم استاد
واقعا دیدن عکس هاتون کیف کردم و لذت بردم
ممنونم استاد عاشقتونم و عاشق مریم جونم سپاس گزار خدامم ک هدایتم کرد امروز ب سایت و استارت زدن و کامنت نوشتن
سلام،استاد بی نهایت ازت ممنونم بابت کشف حقایق قوانین که شما
به من و مثل من یادمیدهید ،قانونهای خداوند بی نظیر ودقیق
است وهرکس بخواهد با درک انها راه خوب زندگی کردن را یاد بگیرد باید از
دروسی که شما با دقت وزبان ساده
اموزش میدهید استفاده کند تا زندگی خود را تعقیر دهد و به منتهی ارزش های انسانیت نایل اید
خداوند جهان را خلق نموده ودوست دارد که همه بندگانش از آن بهره ببرند وعالی زندگی کنند ،
از شما که تمام تلاشتان را برای درک
بهتره قوانین خداوند به مردم خدمات
میدهید ، بسیار سپاسگذارم
امیدوارم خداوند شما را سعادتمند
ثروتمند سلامت در دنیای اخرت که
حق مسلم شماست گرداند
ممنونم استاد عزیز
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان بزرگوار نزدیک به یک سال هست که از فایل های استاد استفاده می کنم و با خواندن نظرات دوستان یاد یکی از فایل های استاد افتادم که در مورد ملک هاشون و دارایی هاشون صحبت می کردند که اشاره کردند نمی دونم چه مقدار ملک دارند و اون موقع برای من قابل فهم و منطقی نبود اما امروز با خواندن یکی از کامنت ها به این نتیجه رسیدم که استاد چون برای ثروتمند شدن سقفی تعیین نکرده و طوری این باور را در خود ایجاد کردن که سقفی برای ثروتشون تعیین نکردن پس لزومی نداره که که وقت خودشون رو صرف حساب کردن دارایی هاشون بکنند و بجاش رو ساختن باور ثروتمند شدن و افزودن آن وقت میزارن و لزومی نداره به فکر حساب کردن دارایی هاشون باشن و قرار نیست اگه به سطحی از ثروت مورد نیازشون رسیدن از ساختن باورهای مناسب دست بردارن پس سقفی برای ثروتش تعیین نکرده خوشحالم که اولین نظرم رو با دوستانم در میان گذاشتم
سلام من سالهاست با صحبت های استاد زندگی میکنم ولی همیشه آرزو داشتم دوره های استاد مخصوصا کشف قوانین رو کامل داشته باشم من با صدای استاد زندگی میکنم
سلام. امیدوارم همیشه سالم و ثروتمندتر از همیشه زندگی کنید.ای مظهر نعمت و فراوانی
اگر امکانش هست درباره قیمت دوره ها یه توضیحی بدهید که ایا کمتر بود بهتر نبود یا همینی که هست خوبه.من تازه با شما هم فرکانس شدم بعد از یکسال و نیم تمرین دوره های اساتید دیگر.خیلی ممنون که هستین
سلام به تیم خوب اقای عباس منش خیلی خوشحالم که با استاد آشنا شدم انشالله یک روزی بیام و از نتایج خوبم بنویسم البته من فعلا از فایلهای رایگان دارم استفاده میکنمتا خداوند کمکم کنه بتونم فایلهای دیگر را باعشق بخرم و لذت ببرم خیلی خیلی ممنونم ،الانشم با فایلهای رایگانکلی حالم خوبه و تغییراتی کزدمو خداوند را شاکرم
خدا را شکر که خداوند این فرصت را در اختیارم قرار داد و این هدایت زیبا را به من هدیه داد تا او را بهتر و زیباتر بشناسم. من این روزها بسیار حضور خدا را بیشتر ازاین سالها که می شناختمش در درون خودم احساس می کنم و حالا می فهمم که راه خواستن از او چگونه بوده است و من به اشتباه راه های دیگری را می رفته ام . حال هر خواسته ای که دارم بدون ترس بیانش می کنم وباوردارم که می توانم به ان دست یابم والبته این را مستلزم اصلاح خودم در درون می دانم تا نتیجه ان را دربیرون دریافت کنم. همین بس که روزهای خوب بسیاری را در حال تجربه کردن هستم. چند روزیست که متعهد شده ام حالم را خوب نگه دارم تاخداوند اتفاقات خوب را برایم رقم بزندو این قدر براین کار مداومت خواهم داشت تا بهشت زمینی خودم را با باورهای قدرتمندکننده ام و فرکانسهای زیبایی که به این عالم می فرستم بسازم و چقدر زیباست که می توانم جهان زیبای خودم را خلق کنم.