داستان تحول من

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجتبي اسمعيلي گفته:
    مدت عضویت: 1961 روز

    سلام به خانواده صمیمی عباس منش عزیز خیلی حالم خوبه که تو این خانواده هستم روی سخنم با استاده عزیزم هست.استاد عزیز شک نکنید که من یه روز به جایگاهی که الان شما هستید خواهم رسید بی نهایت ممنون از شما استاد بزرگوار🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    شاپرک آبی گفته:
    مدت عضویت: 1938 روز

    سلام

    دوست دارم سید

    من خواستار این هستم که بتوانم یک بیمارستان صد تختخوابی احداث کنم و تمام هزینه های درمان تاوقتی که اون بیمارستان وجود دارد از کسب و کار من پرداخت بشود تمام هزینه های بیمارستان

    دوست دارم عباس منش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    علی محققی گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام و درودبه استاد سید حسین عباس منش و خداقوت به خانواده و گروه تحقیقاتی عباس منش

    بنده حدود سه چهار ماهی است که با فایلهای صوتی استاد عباس منش اشنا شده ام و هر از گاهی یکی از دوستانم برام پیام صوتی استاد رو میفرستاد که من خیلی بااون فایلها حس خوبی پیدا میکردم و به من ارامش میداد تا اینکه درباره استاد پرسیدم و دوستم در مورد گذشته استاد و پیشرفتش برام توضیح داد و برام خیلی جالب و شگفت انگیز بود (چون بنده حدود ۶سال پیش تقریبا یک میلیارد از دست داده بودم و به زیر صفر رسیده بودم و تمام زندگیمو ازدست داده بودم) و حس کردم که منم میتونم باز به اوج برسم و از اول شروع کنم با ایمان وباور قوی تا اینکه تو تلگرام برام لینک کانال استاد رو برام فرستاد و کلی فایل صوتی داشت من هر روز اونها رو دانلود میکردم گوش میدادم و در یکی از لینکها دوره ثروت ۱ رو برام فرستاد تا من استفاده کنم و منهم خیلی خوشحال دانلود کردم و بعدش به محض اینکه اول فیلم رو دیدم که گفته شد که اگر ایندوره به صورت اشتباه به دستتان رسیده حرام است ،حالم گرفته شد دیگه اون تمرینهارو انجام ندادم و اومدم هدایت شدم به سمت سایت استاد و دیدم توان خریددوره ثروت ۱ رو ندارم و نا امید شدم و بعد از چند روز که اومدم یه سری به سایت برنم از گوگل که سرچ کردم دیدم اون بالای صفحه یه ادرس سایت رو داده که به خاطر تولد فرزند استاد یه تخفیف۹۵% گذاشته شده و قیمت دوره ثروت ۱ رو به قیمت ۳۷۰ هزار گذاشته و فقط هم تا اخر شب زمان باقی است منم که ازخدا خواسته خیلی خوشحال و شاکر !سریع رفتم پولو به حساب ریختم که بنام شخص دیگه ای به عنوان مدیرفروش معرفی شده بود ریختم که بعد فهمیدم که چه اشتباهی کردم البته اون شخص دوره رو کاملا برام فرستاد وبعداز تحقیق از گروهاستاد فهمیدم که کلاه برداری بوده و باز هم به اون دوره نگاه نکردم تا اینکه بعداز تماس و راهنمایی به سایت اومدم و باخودم تعهد بستم که با همین فایلها و راهنمایی های استاد کار و مسیر درستی رو ادمه بدم

    احساس کردم اول خلاصه ای رو به اشتراک بزارم و بعد بیام احساسم رو در مورداین کلیپ استاد عرضکنم که چون از دل براید بردل نشید وحس ارامش و امید وانگیزه میده واین رو هم اضافه کنم که باید تو مدارش باشی و حس نیاز داشته باشی تا اون کلمه کلمه استاد و اون حس بیانش رودرک کنی

    خدایا شکرت که من رو به این خانواده بسیار بسیار دوست داشتنی هدایت کردی (خدایا شکرت)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    احمد حافظی نیا گفته:
    مدت عضویت: 1789 روز

    سلام وعرض خدا قوت .هر کسی برای موفقیت نیازمند یک الگو هست بهترین الگویی که دیدم کسی بود که همه دوستش داشتن واون هم همه رو دوست داشت واون کسی نبود جز کودک خردسال خودم .ما ادما الان سیاه شدیم پر شدیم از افکار بد پر شدیم از نفرت .کینه و بیرحمی در حق همدیگه .باید برگردیم به بازیابی کارخونه .ریکاوری بشیم ذاتمون پاک مث یه بچه بشه .یه بچه ایی که بزرگ شده و عقلو منطقشم بزرک

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد حمزئی گفته:
      مدت عضویت: 2285 روز

      سلام دوست عزیز آره فرمایش جناب عالی درسته ولی باید حواسمون باشه شیطان این ریکاوری رو یه کار سخت برامون جلوه نده.

      یادمه که دوران راهنمایی بودم دبیر قرآن مون یه روایت از حضرت علی علیه السلام بیان کرد در رابطه با شرایط پذیرفته شدن توبه.

      خیلی سخت بود اصلا نمیشد انجامش داد.

      و این سختی و نرسیدن به اون درجه از پاکی باعث همراه بودن یه عمر احساس گناه با من بود که فکر کنم نیاز به توضیح نداره که این خودش به تنهایی باعث رقم زدن چه زندگی میشه.

      این احساس گناه حدودا بیست واندی سال با من بود.

      تا اینکه هدایت شدم و در جمع شما خوبان و هم فرکانسهای عزیز قرار گرفتم.

      خدا رو شکر به مهربانی خدا پی بردم.

      الان می دونم که واسه پاک کردن اثرات یه کار اشتباه نیاز نیست اینقدر به خودم سخت بگیرم که پوستم به استخوانم بچسبه.

      تا شاید خدا منو ببخشه.

      خدا ارحم الراحمینه

      خدایا شکرت بخاطر این احساس خوب.

      با خود خدا ☺️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    بهمن موحد گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    اما جوهره انسان نه داشته هاشه نه نداشته هاش. فقر فقط به معنی نداشتن نیست که ادم با نداشته هاش هم هویت بشه بلکه به معنی هم هویت شدن با داشته هاشم هست. خوشبخت این نیست که چند هکتار زمین و خونه داره همچنان که خوشبخت اون هم نیست که در نداشته هاش غرقه ،

    این نشون دادن دارایی ها میتونه دو پیام داشته باشه

    ۱- یا اثبات خودت ب کسایی که روزگاری باورت نداشتن و شده یک گره روحی

    ۲-اثبات اینکه بله با توکل ب خدا میشود اینها رو داشت. که این هم در نوع خودش نمیتونه درست باشه چون این پیامو میده که هدف از توکل و ایمان به خداوند این اسباب بازیهاست ،پیام هم هویتی با این چیزها. در حالیکه هذف اصلی ایمان و توکل هم هویت شدن با خداونده که جوهره اصلی انسانه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      اعظم کچوئی گفته:
      مدت عضویت: 1696 روز

      سلام خدمت شما

      من نظر خودمو به این دیدگاه اضافه میکنم که میزان و بزرگی داشته ها اندازه بزرگی باورمون به رزاق بودن خداوند رو میرسونه

      هم هویت شدن با داشته ها زمانی تعریف میشه که بدون اونها احساست بد باشه و این در مورد استاد صدق نمیکنه چون استاد با حال خوبش در نبود امکانات و ثروت با شادی شکرگزاری و ایمان به رزاق بودن و خالق ثروت بودن این ثمره رو دریافت کردن

      اینکه ما حال خوب ما گره بخوره به داشته هامون میشه هم هویت شدگی

      اینکه نبود داشته ها حال مادو خراب کنه یعنی هم هویت شدگی

      در حالیکه میزان داشته ها و نداشته ها در میزان رها بودن ما و احساس خوب درونی ما تاثیری نداشته باشه

      یعنی ما آگاهیم و به شناخت از حقیقت وجود خودمون و ارزشهای وجودیمون پی بردیم و از درون حالمون خوبه بدون هیچ نوع هم هویت شدگی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        بهمن موحد گفته:
        مدت عضویت: 1935 روز

        ممنون از توجه شما

        حرفهات همه درسته. اما فاصله حرف با امر واقع ی داستان دیگست. اینو میشه در تعریف و ترسیم اهداف یک شخص بهش پی برد .

        برای من قابل درک نیست یک انسان تقریبا همه اهدافش حول محور پول تعریف شده باشه و سیر نشه ازش .این میشه یک‌موجود تک بعدی و هم هویت شده. سنگ محک دیدن اهداف فرده نه حرفهاش‌ .

        ایشون علارغم خوبیهاش نقایص بسیار زیادی‌داره که کم کم بهش پی میبری.

        انسان با دو عنصر تحت تاثیر قرار میگیره ترسها و آمال و ارزوهاش، ایشون با نشون‌دادن این تصاویر میخ.اد دیگرانو تحت تاثیر قرار بده بهت تصویر ارزو میفروشه برای فروش محصولاتش.

        هرکیم انتقادی کنه میگه حسوده و این قبیل حرفهای چیپ و بی محتوا.

        ایشون یک فایل گذاست بنام رسالت من فرداش سایتشو فیلتر کردن ایشون فورا اون فایلو حذف کردن. خیلی فاصله هست بین اونچیزی که رسالت تعیین کرده بود برای خودش و این چیزی که هست.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سمانه سعادت گفته:
    مدت عضویت: 1937 روز

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم من حدود ۵ سالی هست که با شما آشنا شدم اوایل از فرط خوشحالی که چقدر با شما به خواسته هام نزدیک شدم در پوست خود نمیگنجیدم مطمئن بودم که منم یه اسفندی خاصم اما الان که دارم اینو براتون مینویسم شاید ناامید ترین آدم روی زمینم انگار هرچی تلاش میکنم بیشتر از خواسته هام فاصله میگیرم امروز دست به یه کار احمقانه زدم وبا دفتر یکی ازاین آقایون تماس گرفتم ونارضایتیم رو اعلام کردم الانم منتظرم که هر لحظه بیان ببرنم نمیدونم چرا نتونستم اون چیزی بشم که باید میبودم از خودم شرمنده ام که نتونستم کاری انجام بدم همینطور از بچه هام که اینهمه با هم به خواسته هامون توجه کردیم اما نتونستم بهشون نشون بدم که میشود اما نشد شاید این آخرین باری باشه که وارد سایت شدم اما برای شما آرزو میکنم که تمام اون چیزی رو که میخواید بدست بیارید به این جمله خیلی اعتقاد داشتم من نه آنم که زبونی کشم از چرخ و فلک چرخ بر هم زنم ارغیر مرادم گردد ایمان ابراهیم خواستم وضعیتم اینه زندگیم خیلی با زندگه شما شباهت داشت فکر میکردم منم مثل شما بتون زندگیمو اونجور که دلم میخواد بسازم امااااااا نتونستم متاسفمممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    رضا ویسی گفته:
    مدت عضویت: 1500 روز

    سلام.دراین روزگار که متاسفانه برخی بابت کسب درآمد.از هیچ کاری فرو گذار

    نیستندو حاضر ند حتی دیگران را به گمراهی کشند و خدا را نادیده بگیر ند

    وجود کسانی هم چو استاد عباسمنش

    نعمتی و نشانه ای از قادر متعال است

    بی شک راه رستگاری راه بندگی الله است

    و استاد همچو شمعی فروزان راهنما

    و بلد راه گمشده گان در این وادیست.

    من در سایت تازه واردم اما از قبل با استاد و اثارشان اشنا بودم.و حالا توفیقی

    دست داد تا در کنار شما راه موفقیت و

    سعادت را با آگاهی ادامه دهم.

    متاسفانه از کارهای اینترنتی اطلاعات

    کمی دارم و اشتباهات مرا ببخشید.

    برای استاد و همه دوستان آرزوی بهترین ها را دارم. و انشاءالله که در آینده نزدیک

    توفیق دیدار استاد نصیب من و همه

    مشتاقان گردد. بدرود…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: