داستان تحول من
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- به رؤیاهایت باور داشته باش 1377MB32 دقیقه
شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سالها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:
- تغییر شهری که سالها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را میشناختم؛
- تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهمترین سرگرمی زندگیام بودند.
- تغییر شغلی که تصور میکردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
- و مهمتر از همه تغییر باورهای محدودکنندهای که، بعداً فهمیدم منشأ همهی این ناخواستهها بودند؛
زیرا “نشانهها” به وضوح فریاد میزدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواستهها را برایت تکرار میکند.
آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش دادهام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه میکنم را نمیدیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواستههایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی میکردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آنها نشان میداد و باعث شک کردن من به پیش فرضهای ذهنم میشد.
همهی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایدهای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بیآنکه نگران هزینههای آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم میآید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالیام نگاه میکردم و به خودم میگفتم:
- “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و میتوانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”
دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آنها بود، این رویا را هر روز قویتر میکرد. مشاهدهی زندگی آنها، این ایمان را در دلم رشد میداد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.
همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر میرسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطقتر میشد.
رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمیبینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمتها را به من نمیداد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامهنویسی شده بود که نمیتوانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکنندهام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.
اما میدانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع میشود.
قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگیات را خودت با باورهایت ایجاد کردهای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدنها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیانات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگیات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیاییای که در آن به دنیا آمدهای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجهی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛
من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایتکننده” را به وضوح میدیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را میکند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سختترین کار دنیا میشود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباسمنش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.
- زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهیهای خالص، میتوانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
- محیطی که هر بار به آن وارد میشوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودیهای قدرتمندکننده تغذیه کند؛
- محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایهگذاری در زندگیام است؛
- کنترل ورودیهای ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.
اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه میکرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد میآوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدمهایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خمهایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:
- دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
- دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگیام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
- دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرکهای مخفی ذهنم را بشناسم؛
- شرکهایی که تلاش میکنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کنندهی شرایط زندگیام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگیام را به عهده نگیرم؛
- دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛
دانشگاهی که با آموزههایی چون دوره جهانبینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونهای که: آرامش را جایگزین نگرانیهایم کند؛ ایمان را جایگزین ترسهایم کند؛ توحید را جایگزین شرکهای مخفی وجودم نماید؛
دانشگاهی که با آگاهیهایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطقهایی قوی دربارهی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهیهایی که در یک فرایند لذتبخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکنندهای نماید که در تمام این سالها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛
دانشگاهی که تا با آگاهیهای خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروتآفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایتهای خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛
نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی میرساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛
به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعهام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.
آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذتبخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکنندهام، به مسیر هموار و لذتبخش باورهای قدرتمندکننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانیها.
چقدر خوب میشد اگر آن روزها میدانستم خداوند چگونه فکر میکند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کردهاست؟!
چگونه میتوانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگیام را در دست بگیرم.
چقدر خوب میشد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من میفهماند مهمترین اصل در رسیدن به خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواستههایم را به من میشناساند و چگونگی ایجاد آنها را در عمل با من تمرین میکرد.
آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی میتوانست آگاهیهای فراموش شدهی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهیهایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده میشد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کنندهای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آنها نمیدانند.
در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آنها را به من یاد میداد تا بدون تقلا، خواستههایم به صورت طبیعی وارد زندگیام شوند.
آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.
به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگیام با آنها مواجه شدم، خواستههای بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزشترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربهی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.
داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:
آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همهی افرادی که آمادهاند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباسمنش، چقدر میتوانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکیاش در فقر و کمبود، به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازیهای که نخریده، تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازیهایی که تجربه نکرده است، میخواهد بهترینِ همهی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالیاش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباسمنش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آمادهی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛
- برای شما که مثل من متعهد شدهای تا رؤیاهایت را باور کنی؛
- برای شما که متعهد شدهای تا به جای کوچک کردن خواسته هایت، باورهایت را بزرگ کنی؛
- متعهد شده ای تا به شیوه ی بی حاصل قدیمی شک کنی و قوانین خداوند را بشناسی تا بتوانی برنامهنویس زندگی خود باشی.
بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شدهایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت میکند و تنها منبع قدرت و ثروت است، مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازهی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل میشویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه میکنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگیمان را در دست خودمان میگذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش میدهد که احساس کنی کنترل زندگیات در دست خودت است.
این جنس از آرامش، رمز جاری شدن هموارهی نعمتها به زندگی است.
ﺑﺎ ﺳﻼﻡ ﺧﺪﻣﺖ اﺳﺘﺎﺩ ﻋﺒﺎﺳﻤﻨﺶ و ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻋﺰﻳﺰ
ﺧﻴﻠﻲ ﻓﺎﻳﻞ ﺟﺎﻟﺒﻲ ﺑﻮﺩ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ” ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ اﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﺑﺮاﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﻫﺎﺗﻮﻥ ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺮﻙ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻳﺪ و ﻣﻨﺘﻆﺮ ﺑﻮﺩﻳﺪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺠﺎﻱ ﺧﺪا ﺷﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﺗﻮﻥ ﺑﺮﺳﻮﻧﻦ, اﻳﻦ ﺷﺮﻙ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻴﻦ ﻣﺎ ﻣﺘﺪاﻭﻝ ﻫﺴﺖ, ﻣﺜﻼ” ﺑﺮاﻱ اﺳﺘﺨﺪاﻡ ﺷﺪﻥ ﻳﺎ اﻧﺠﺎﻡ ﻛﺎﺭﻱ ﺗﻮﻱ اﺩاﺭاﺕ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺎﺭﺗﻲ ﻣﻴﮕﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻧﺸﻮﻥ ﺩﻫﻨﺪﻩ ی اﻳﻤﺎﻥ ﺿﻌﻴﻒ ﻫﺴﺖ. ﻣﻦ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪا ﻭاﮔﺰاﺭ ﻛﺮﺩﻡ ﻭاﻗﻌﺎ” ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺴﺎﻳﻠﻢ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ و ﺧﺪا ﺭﻭ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰاﺭﻡ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺭﻭ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﻏﻴﺮ اﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﻜﺮﺩﻩ.
ﻧﻜﺘﻪ ﺩﻭﻣﻲ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻣﻮاﺟﻪ ﻫﺴﺘﻢ اﻳﻨﻪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻛﺮاﺕ ﻓﺎﻳﻠﻬﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﺭﻭ ﮔﻮﺵ ﻣﻴﺪﻡ ﻭﻟﻲ اﻧﮕﺎﺭ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺮاﻡ ﺗﺎﺯﻩ اﺱ و ﻫﺮ ﺩﻓﻌﻪ ﻳﻪ ﺩﺭﺱ ﺟﺪﻳﺪﻱ اﺯﺷﻮﻥ ﻣﻴﮕﻴﺮﻡ و ﺣﺘﻲ ﺟﻮاﺏ ﻳﻜﺴﺮﻱ ﺳﻮاﻟﻬﺎﻣﻮ ﺗﻮﻱ اﻳﻦ ﺗﻜﺮاﺭ ﮔﻮﺵ ﺩاﺩﻥ ﻣﻴﮕﻴﺮﻡ ﺑﺪﻭﻥ اﻳﻨﻜﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﺑﮕﺮﺩﻡ. اﻳﻦ ﺑﺮاﻱ ﺧﻮﺩﻡ ﻳﻚ ﻧﺸﻮﻧﻪ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ اﻧﺸﺎﻟﻠﻪ ﺩاﺭﻡ ﺗﻮﻱ ﻣﺩاﺭ ﺩﺭﺳﺖ ﻗﺮاﺭ ﻣﻴﮕﻴﺮﻡ و اﺯ ﺧﺪا ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻴﻨﻬﺎﻳﺖ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰاﺭﻡ.
اﺯ ﺷﻤﺎ اﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮔﻮاﺭ ﻫﻢ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰاﺭﻡ و ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺮاﺗﻮﻥ ﺩاﺭﻡ.
اﺯ ﺗﻮﺟﻪ ﺷﻤﺎ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰاﺭﻡ
آقای عباس منش عزیز اول اینکه من هر وقت سست میشم و کمی بی انگیزم به محض اینکه صدای شمارو و یا فایلی از شما گوش میدم دوباره جون میگیرم و از نو شروع میکنم..من در سال ٩6 که شروع شد هیچ وقت یادم نمیره از زمان تحویل سال و تمام روزها فقط از خدا یه کار عالی با درامد خوب میخواستم خلاصه چند جا سر کار رفتم اما شکست میخوردم میومدم بیرون و یا کار موردعلاقم نبود.ضمنا اینکه چون تجربه کاریم صفر بود هیچجا منو استخدام نمیکردند تا دقیقا چند ماه قبل از ٩٧ گفتم خدایا خواهش میکنم تا قبل از عید کار مورد علاقم که خودت میدونی چی مد نظرم هست برام مقدر کن.من از این بلا تکلیفی خسته شدم خودت میدونی که چه رویاهایی رو در سر دارم و میدونی که به جایگاه مورد نظرم برسم چه کار هایی که انجام میدم برای دنیای تو..یک روز خیلی اتفاقی یکی از دوستانم به من شرکت عموش رو پیشنهاد داد با کمال میل قبول کردم و وقتی برای مصاحبه رفتم مصداق عشق در نگاه اول بود تا فضا و محیط رو دیدم گفتم خودشه تا همکار هارو دیدم و گفتو گو هایی که با هم داشتند گفتم خودشه همون جایی که تو تصورم بود بعد از مصاحبه من استخدام شدم و جالب اینکه رئیسم همیشه از من حمایت میکنه و میخواد که من هرروز تو کارم پیشرفت کنم و جالب تَر از اون قبل از عید باز هم از طرف دوستی دیگر بهم یه کار دیگه پیشنهاد شد که حالا بعد از عید موندم کدوم رو انتخاب کنم .این همه فراوانی کار و شرکت و پیشنهاد های شغلی عالی است عالی است در این شهری که همه از این ناله میکنند که اَی بابا کو کار کار پیدا نمیشه که.اما من همیشه مصمم بودم و میدونستم خدای عزیزم بهترین هارو برام مقدر میکنه.و وقتی از پار سال نگاه دارم میکنم به پول هایی که داره میاد تو زندگیم هر ماه داره بیشتر میشه و همین طور روابط خوب و سلامتی ..ممنونم سپاسگزارم شاکرم که خدا من رو اگاه کرد آقای عباس منش من همیشه وتا أبد به شما مدیونم همیشه و تا أبد دوستتون دارم ،،پریسا
استاد گرامی و همراهان سایت سلام
با تبریک نوروز به همگی .من مدت کوتاهی است که به طور معجزه آسا با سایت آشنا شدم . حدود 10 سال است که روی مقوله انرژی کار می کنم . با وجودی که مطالعات زیادی روی باورهای مثبت داشتم اما هیچ گاه به این مدلی که استاد قوانین را کلاسه کرده اند آشنا نشده بودم . یک ماه پیش بر حسب تصادف (البته هدایت هستی)
وقتی به دنبال عادات میلیونرها در گوگل می گشتم سایت را دیدم و عضو شدم . و قتی این سوال برای سال نو مطرح شد چون فقط از فایل های رایگان استفاده می کردم تصمیم گرفتم به قدر بضاعت دانسته هایم در مسابقه شرکت کنم.
شکر گذاری برای داشته ها در سال 96
در شرکت بسیار معتبری 24 سال مشغول به کار بودم .اما مدتی بود که دوست داشتم کار را رها و به آن چه همیشه دلم می خواست بپردازم یعنی نوشتن رمان و داستان .
تا کنون البته حدود چند کناب هم چاپ کرده ام .اما در سال جاری یک کتاب مجوز چاپ گرفت و امیدوارم برای نمایشگاه 97 آماده شود . پس تقاضای بازنشستگی کردم تا با فراغ بتوانم به خواسته هایم برسم .
ترم های زبان ایتالیایی را خیلی دوست داشتم گذراندم
کسب و کار کوچکی با خریدن یک مغازه به راه انداختم که به عللی که فقط خدا میداند فعلن معوق شد . حتمن کسب بهتری در پیش است .
به سفری لذت بخش خارج از کشور رفتم .
در موردی برای تصمیم گیری مردد بودم که به یاری خدا
و با اتکا به نیروی لایزال تصمیم نهایی را گرفتم .
مطالب مقدماتی برای کتاب های جدیدم را آماده کردم
ورزش مستمر را در برنامه روزانه ام قرار دادم.
برای سال 97
اول شکرگزاری و ساختن باورهای ثروت ساز
دوم خانه آرمانی ام (البته منزل فعلی ام را که حدود 10 سال است خریده ام بسیار دوست دارم .اما می خواهم
با به دست آوردن خانه رویایی جدید پا در جای پای کسانی بگذارم کا در مدار های بالاتر هستند.
سوم اتوموبیل تیوولی ماتیکی ام را با سوییچ طلای طرح فروهر روشن کنم.
چهارم زمینی برای ایجاد یک فرهنگسرا برای جوانان خریداری کنم .
پنجم مدرسه ابتدایی برای کودکان هموطنم.
ششم بنگاه انتشاراتی خودم را راه اندازی کنم و کتابهایم را با سلیقه خودم چاپ کنم
هفتم کمک به اقوام نزدیکم تا دنیای برایمان بزرگ و بزرگ تر شود.
هشتم خریدن فایل های ثروت 1و2و3.
نهم عمل به وصیت پدر گرامی ام که به دلیل شغلی چند سالی در آمریکا بودند و مرا تشویق به سفر به آ ن کشور و دیدن فراوانی ها و نگرش کلان مدیران در این کشور می کرد که در زمان حیاتشان مقدور نشد. به خصوص برج تجارتی امپایر استیت را همیشه مثال می زدند. پس این سفر نیز از رویاهای من است.
البته برنده شدن در مسابقه جالب است اما مهمتر از آن موفق شدن در شناخت قوانینی است که استاد در فایلی قبل از سال 97 به نیکویی آ نرا برایمان مطرح کردند .در این فایل ایشان به قدری از ته قلبشان صحبت کردند که وظیفه خودم دیدم حداقل به اندازه چند سطر این جا بنویسم و به ایشان بگویم که زمانی که این فایل را می دیدم شک نداشتم که خدای یکتا مرا هم به مداری که ایشان می گفتند هدایت کرده است . حالا که این سطور را می نویسم از این که خداوند مرا به شناخت خودش این گونه هدایت کرده شکر گزاری می کنم .
سلام خسته نباشی
من دوتا فایل شما رو گوش کردم خیلی زیاد
ولی وقتی ب پدرم میگم میگه ول کن بابا
منم سرد میشم نسبت ب گفته های شما .
من اعتماد ب نفسم هم خیلی پایینه
نمیدونم میتونم راهو پیش برم یانه
لطفا راهنماییم کنید
مرسی
سلام دوست عزیز شما تنها فقط میتونی قانون جذب و دیگر قوانین رو برای خودتون انجام بدید
اصلا نیازی نیست به کس دیگری بگید , برای باور کردن و هیچ چیز دیگری شما به هیچ کسی نیاز ندارید
بخاطر اینکه اونها اصلا تو فرکانس شما نیستند و نمیتونند شما رو درک کنن.
وقتی که قوانین جهان رو درک کنید “معنی واقعی آزادی” رو میچشید
و میبینید که خدا چقدر ساده راه رسیدن به هدف رو قرار داده.
من دانشجوی کارشناسی بودم در یک دانشگاه سراسری متوسط سال قبل با استفاده از قانون جذب تونستم توی کنکور ارشد رشته ی خودم که مهندسی عمران هست 2 رقمی بشم و مدیریت ساخت شریف رو بیارم.
و تک تک دارم همه ی چیز هایی که میخوام رو بدست میارم بدون اینکه کار خاصی انجام بدهم.
بسته ی قانون آفرینش یکی از کاملترین مجموعه هاست.
موفق و سربلند باشید
سلام و خدا قوت به شما استاد عزیز و تیم گروه تحقیقاتی عباسمنش
اسمی که برای این دوره به ذهن من رسید، (همپای جهان) هست
به این دلیل که شما دارید پابهپای قوانین جهان پیش میریددو ما رو از قوانین آگاه میکنید
سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز عباس منش و تیم تحقیقاتی و ممنون و سپاسگزارم از شما به خاطر این ایده عالی که به ذهنتون رسیده و مطمئن هستم که نتایج عالی برای تمام کسانی که از آن استفاده کنند خواهد داشت در مورد نامگذاری این برنامه من نام (( شاه کلید در سفر )) را پیشنهاد می دهم
و دلیل انتخابم این است که شما با شاه کلیدی که از این سفرها به ما آموزش می دهید ما توانیم به تمام اهدافمون برسیم با توجه به اینکه همانطورکه سفر می کنید با انتقال حس و هیجان سفر نتایج دو چندان می شود ممنونم از شما و بی صبرانه منتظر
با سلام
من در دیدگاه قبلی نام دوره را قدرت سفر پیشنهاد داده ام که گویی نمایش داده نشده است.
سلامت و پایدار باشید.
سلام خدمت استاد عباس منش و دوستان عزیز
چند نام پیشنهادی دیگر برایتان ارسال می کنم.
1- کجاست مرد که با ما سرسفردارد؟
دلیل انتخابم : مصراع دوم بیتی ازشعرسعدی است.دلیل انتخابم : چه کسی حاضره با من همسفر شود در مسیر کاینات وخطر گذشتن از منطقه امن و آرامش خود را به جان بخرد.آیا کسی مرد سفر به درون خویش هست که بامن هم سفرشود.
2-بیدارشدن در شهری متفاوت….
دلیل انتخابم : این شهر متفاوت می تواند هم از نظر مکانی باشد وهم روحی وروانی وبه اصطلاح شهر درونی که هرکس می تواند با سفرکردن به آن بیندیشد وبه آن سفرکند.
3-ببینیم آسمان هرکجا آیا همین رنگ است؟
دلیل انتخابم : قسمتی از شعر شاعر عزیز مهدی اخوان ثالث است.ومنظورم این است که همه جهان پراز آثار ونشانه های خداوند ونتیجه قوانین کیهانی است.بیایید با این سفر از همه جای دنیا نمونه هایی را با چشم خود ببینیم.
4- هم قدم در دهکده کوچک آفریینش.
دلیل لنتخابم: جهان گرچه بسیار وسیع وگسترده است در مقابل بزرگی روح وروان وقدرت اندیشه انسان دهکده ای کوچک بیش نیست.بیایید با سفر به این دکده کوچک عظمت وبزرگی خود را تماشا کنیم.
5-را آورد م ازسفر به کاینات عشق وتسلیم است..
.دلیل انتخابم : سخنی است از ووشو که کل سفر دوگام است: گام اول عشق به خداوند وگام دوم : تسلیم
6-مقصدسفر مکان نیست راه جدیدی است به افکار تازه.
دلیل انتخابم روشن است.رفتن ورسیدن به جایی خاص مهم نیست.مهم در لحظه بودن ولذت بردن از تمام لحظات سفر ورسیدن به حال تازه است.
7-گردشگری در حوالی خداوند…..
دلیل انتخابم : ذوق ادبی خودم برای سفر جناب عباس منش که هم سفری با ایشان به آدم حس نزدیک شدن به خداوند می دهد.زیرا تفکر در قوانین کاینات ولمس آن در قالب اتفاقات سفرلمس حضور خود خداوند درتمامی لحظه های زندگی است
امیدوارم بتوانم در الهام دادن به جناب عباس منش برای انتخاب بهترین نام سهمی داشته باشم.زیرا خداوند از سرچشمه ذوق وقریحه ادبی به من بسیار عطا کرده است….
ممنون از دوستان عزیز که اسامی قشنگی پیشنهاد کرده اند.
سلام استاد خیلی خیلی خوشحالم که بعد کلی تلاش تونستم نظرم رو براتون ارسال کنم.
خیلی خوشحالم که نگاهم رو به زندگی به محیط اطرافم و خداوند عوض کردید
من هر روز 3 یا 4 ساعت یا تو وبسایت شما ویدئو میبینم یا صداهایی که ضبط کردید رو دانلود کردم دارم گوش میدم.
باورم نمیشه از صفر به این همه ثروت رسیدن فقط باور رو عوض کردن باشه من تو زندگی تلاش زیاد میکنم ولی چون افکارم منفی بود هیچ حرکتی رو به جلو ممکن نبود هر کسی که باعث بود رو فوش میدادم یه جورایی همه رو مقصر میدونستم به جز خودم.
در اصل خودم با افکارم ممانعت میکردم از پیشرفت رو بجلو.
خلاصه ازتون ممنونم امیدوارم بتونم شاگرد خوبی براتون باشم.
خیلی خوشحالم که پیداتون کردم
سلام خدمت استاد و دوستان عزیز
من خوشحالم و سپاسگزارم که خدا شما رو در مسیر زندگیم قرار داد.
فایل چمدانت را ببند و آماده سفر شو بسیار عالی و پرانرژِی بود و از خداوند خواستارم منم بتونم یکی از همراهانتون در این سفر باشم .
و نام پیشنهادیه من برای این محصول (سفر به جهان هستی) هست.