داستان تحول من
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- به رؤیاهایت باور داشته باش 1377MB32 دقیقه
شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سالها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:
- تغییر شهری که سالها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را میشناختم؛
- تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهمترین سرگرمی زندگیام بودند.
- تغییر شغلی که تصور میکردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
- و مهمتر از همه تغییر باورهای محدودکنندهای که، بعداً فهمیدم منشأ همهی این ناخواستهها بودند؛
زیرا “نشانهها” به وضوح فریاد میزدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواستهها را برایت تکرار میکند.
آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش دادهام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه میکنم را نمیدیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواستههایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی میکردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آنها نشان میداد و باعث شک کردن من به پیش فرضهای ذهنم میشد.
همهی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایدهای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بیآنکه نگران هزینههای آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم میآید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالیام نگاه میکردم و به خودم میگفتم:
- “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و میتوانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”
دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آنها بود، این رویا را هر روز قویتر میکرد. مشاهدهی زندگی آنها، این ایمان را در دلم رشد میداد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.
همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر میرسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطقتر میشد.
رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمیبینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمتها را به من نمیداد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامهنویسی شده بود که نمیتوانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکنندهام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.
اما میدانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع میشود.
قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگیات را خودت با باورهایت ایجاد کردهای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدنها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیانات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگیات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیاییای که در آن به دنیا آمدهای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجهی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛
من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایتکننده” را به وضوح میدیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را میکند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سختترین کار دنیا میشود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباسمنش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.
- زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهیهای خالص، میتوانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
- محیطی که هر بار به آن وارد میشوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودیهای قدرتمندکننده تغذیه کند؛
- محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایهگذاری در زندگیام است؛
- کنترل ورودیهای ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.
اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه میکرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد میآوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدمهایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خمهایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:
- دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
- دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگیام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
- دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرکهای مخفی ذهنم را بشناسم؛
- شرکهایی که تلاش میکنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کنندهی شرایط زندگیام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگیام را به عهده نگیرم؛
- دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛
دانشگاهی که با آموزههایی چون دوره جهانبینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونهای که: آرامش را جایگزین نگرانیهایم کند؛ ایمان را جایگزین ترسهایم کند؛ توحید را جایگزین شرکهای مخفی وجودم نماید؛
دانشگاهی که با آگاهیهایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطقهایی قوی دربارهی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهیهایی که در یک فرایند لذتبخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکنندهای نماید که در تمام این سالها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛
دانشگاهی که تا با آگاهیهای خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروتآفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایتهای خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛
نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی میرساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛
به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعهام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.
آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذتبخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکنندهام، به مسیر هموار و لذتبخش باورهای قدرتمندکننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانیها.
چقدر خوب میشد اگر آن روزها میدانستم خداوند چگونه فکر میکند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کردهاست؟!
چگونه میتوانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگیام را در دست بگیرم.
چقدر خوب میشد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من میفهماند مهمترین اصل در رسیدن به خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواستههایم را به من میشناساند و چگونگی ایجاد آنها را در عمل با من تمرین میکرد.
آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی میتوانست آگاهیهای فراموش شدهی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهیهایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده میشد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کنندهای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آنها نمیدانند.
در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آنها را به من یاد میداد تا بدون تقلا، خواستههایم به صورت طبیعی وارد زندگیام شوند.
آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.
به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگیام با آنها مواجه شدم، خواستههای بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزشترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربهی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.
داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:
آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همهی افرادی که آمادهاند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباسمنش، چقدر میتوانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکیاش در فقر و کمبود، به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازیهای که نخریده، تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازیهایی که تجربه نکرده است، میخواهد بهترینِ همهی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالیاش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباسمنش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آمادهی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛
- برای شما که مثل من متعهد شدهای تا رؤیاهایت را باور کنی؛
- برای شما که متعهد شدهای تا به جای کوچک کردن خواسته هایت، باورهایت را بزرگ کنی؛
- متعهد شده ای تا به شیوه ی بی حاصل قدیمی شک کنی و قوانین خداوند را بشناسی تا بتوانی برنامهنویس زندگی خود باشی.
بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شدهایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت میکند و تنها منبع قدرت و ثروت است، مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازهی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل میشویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه میکنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگیمان را در دست خودمان میگذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش میدهد که احساس کنی کنترل زندگیات در دست خودت است.
این جنس از آرامش، رمز جاری شدن هموارهی نعمتها به زندگی است.
سلام استاد گرامی و خدا قوت
راستش بیشتر از یکسالہ کہ با شما اشنا شدم و ھموارہ با خودم و باورھایم در ستیز ھستم،مشکل اساسی من شک و تردید در مورد خواستہ ھایم و غیر ممکن تصور کردن رویاھایم ھست.من شما رو باور کردم ولی در مورد خودم ھنوز بہ باوردرستی نرسیدم،این روزھا شرایط خوبی ندارم و خیلی بی تاب ھستم برای تغییر زندگیم ولی امید زیادی ندارم،با اینکہ قانون رو میدونم ومیدونم جھان چگونہ پاسخ میدھدولی ھمچنان باورھای قدیمی قدرت بیشتری دارندو غالب ھستند بر افکارواحساسات وزندگیم.میدونم کہ تلاش بیشتری لازم ھست ومن باید دست بہ عمل بزنم و باید بہ خودم و زندگیم متعد باشم.امیدوارم من ھم مثل شما برای رویاھا و خواستہ ھام قد علم کنم و خودم رو ازین ترس وتردیدوروزمرگی نجات بدم.
با تشکر فراوان ازینکہ ھستید و راہ رو اسون میکنید….
سلام
پیشنهاد میکنم فایل های توحیدی استاد رو گوش کنید و ایمانتان را تقویت کنید
به زندگی افراد موفق رجوع کنید و ایمان داشته باشید که می شود. تلاش کنید و در خود اشتیاق سوزان ایجاد کنید. بدونید که به خواسته هایتان می رسید
اصل انتظار رو درک کنید و بدونید همه چیز به آرامی و به طریق خیلی عادی و معمولی تغییر میکند.
سعی کنید بعد از تعیین هدف رها باشید و شک به دلتان راه ندهید به قول جان آسارف در کتاب “همه چیز داشتن” همه چیز در دنیا نر و ماده است و برای به وجود اومدن زاده ی آنها زمان بارداری نیاز است و اهداف هم چون انرژی هستند نر و ماده هستن و برای بوجود آمدن نتیجه زمانی برای تولد نیاز هست
پیشنهاد میکنم فایل های رایگان رو حداقل صد بار گوش کنید با ایمان
آرزویم یرایتان ثروت ، فراوانی و سلامتی و لذت است
موفق باشید
خیلی ممنون بابت پاسخ بہ جا و زیبا. امیدوارم بزودی اخبار خوب رو اطلاع رسانی کنم….سعی میکنم در این راہ سماجت بہ خرج دھم و مایوس نشم و فریب ذھنم رو نخورم۔ متشکر از اینکہ ھستیدو پشتیبانی میکنید… اللہ یارتان
سلام..11 اسفند 95 اشنا شدم با استاد عباس منش..
.در یک سال گذشته برای رسیدن هدفم تنها به چشم دیگران تلاش کردم اما به چشم خودم هیچ…فقط فهمیدم چقدر ضعیفم…امسال دوباره دارم از فردا خودمو جمع می کنم تا شروع کنم…فرق امسال با پارسال اینه می دونم ضعیفم و خیلی خام….26 سالمه خدا به کل ..از زندگیم رفته.. یه وقتایی سالهای خیلی پیش حسش می کردم اما حالا اصلا کجاست؟نماز نمی خونم….می دونم بدم …رها شدم…قیدبند ندارمم..بعضی شبها ارزو می کنم صبح نباشم …احساس گناه دارم…خودمو بی ارزش می بینم و اعتماد به نفسم پایینه..می دوونم با این اوضاع امسالم شکست می خورم…برام تغییر سخته..خیلی….من از دسته دومم …شرایط داره خیلی فشار میاره.. دارم می فهمم باید باید تغییر بدم…می ترسم…اما می خوام ….می خوام تغییر رو.. من اراده ایی ضعیف دارم…من تمرکز پایینی دارم.. من نمی خوام روزهای گذشته مجدد تکرار بشه…من می خوام عوض بشم چون باید به هدف برسم….من درامد شخصی ندارم…پدرم هم انقد فکرش باز نیست تا برای تهیه دوره عزت نفس به من پول بده…من تا جاییکه بتونم تمام فایل های رایگان شما رو دانلود می کنم…امسال تو روزای خوب و بد ..تو اوج تنهاییو ناامیدی می خوام شما کنارم باشید…می خوام با شما به یقین برسم…با شما به خدا بزرگم سلام کنم…می خوام با شما احساس با ارزش بودن کنم..با شما دنبال جلب توجه و تایید دیگران نباشم..می خوام باشما به خود شناسی برسم…من می خوام تغییر کنم با تمام وجودم دلم می خواد فرکانس درست بفرستم …مدارم مدار استاد عباس منش باشه…من می خوام قبل از همه چیز شاد باشم در عین نداشتن خیلی چیزها که خیلی وقته هدف هامن و دارم ارووم به سمتشون می رم..امسال با سالای قبل فرق داره..امسال استاد عباس منش من رو با خدا اشتی دادن..استا عباس منش عزیز یه قران خیلی قدیمی و بزرگ دارم که همیشه دوس داشتم زمانی بیاد بخونمش ..کلش رو…الان زمانش رو ندارم..اما در برنامه روزانم حتما خواندن کلام خداوند رو قرار می دم.اخوشحالم از اشنایی با سایت و همچنین از عضویت در تلگرام شما…تشکر.
سلام استاد عزیز،خدا قوت. الان حدود هشت ماه است که تغییر به سوی بهترین ها را اغاز کرده ام،کم و بیش در کلاسهایی که شرکت میکردم از شما و گروه شما شنیده بودم،مثلا کلیپ سگ سیاه افسردگی کاری از گروه تحقیقاتی عباس منش را دیده بودم ،اما امروز مثل هر روز صبح که از خدا سه تا اتفاق خوب را خواسته بودم،عضویت در سایت شما و هدیه فصل اول کتاب رویاهایی که رویا نیستند، و مطالعه ی ان بلافاصله پس از دانلود هدایای خدا برای من بودند. خدایا شکرت خدایا شکرت و خدایا شکرت . پیروز و سربلند باشید.
سلام به شما دوست عزیز و بزرگوارم وگروه تحقیقاتی استاد عباس منش
ازاین جهت شما رو دوست خطاب میکنم که یک دوست واقعی به دوستش در زمینه های گوناگون اما و یاری میرسونه وشما این کار رو کردید….
استاد عزیز
من میخواستم ازتون بخوام که قیمت کتاب های صوتی و فایل هاتون رو به مقدار قابل توجه ایی ارزونتر کنید که امکان خرید اسونتر باشه،البته من بیشتر فایلهای صوتی شما رو گوش دادم،ولی احساس میکنم نیاز دارمازتون فایلهای بیشتر گوش کنم و در حال حاضر. ……!!!
ممنون وسپاس
سلام
به همه دوستان تازه وارد آرزوی بهترین را برای شما دارم و حتما تحولات اساسی و بنیادین را دارید که بسیار از آن راضی خواهید بود در پناه حق و به لطف آموزه های استاد عباس منش و تجربیات شما خوبان مسیرهای تر قی را یکی یکی طی می کنیم . در پناه حق
زندگی کن ، خودت باش ، لذت ببر ، دوست داشته باش
سلام استادعزیزم اقای عباس منش
من اسم شمارو دوسال پیش خیای اتفاقی شنیدم وفقط در درون خودم گفتم کاش شرایط طوری می شد با شما بیشتر آشنا می شدم وهمه چیز به فراموشی سپرده شد تااینکه تو شرایط خیلی بد روحی کلیپ صوتی راز رو از طریق سایت شما دریافت کردم تو یکی از کانال های تلگرام واز طریق همون وارد سایتتون شدم وامروز عضوخانواده پرانرژی شماشدم وپیش اپیش خداروشاکرم شما حتما فرشته زندگی وکار من خواهید بود
سلام وخداقوت خدمت استاد بزرگ سیدحسین عباس منش ممنونم ازشما که راه درست فکرکردن ودرست زندگی کردن روبه انسانها می آموزی خداراسپاسگذارم که بااین سایت آشناشدم
ای نسخه نامه الهی که تویی .وی آینه جمال شاهی که تویی.بیرون زتونیست آنچه درعالم هست.ازخودبطلب هرآنچه خواهی که تویی.
سلام ، واقعا دمتون گرم
استاد عزیز هیچ جمله یا آرزویی نیست که نشون بده قدردان زحماتتون هستیم …
واقعا بیییی نهایت ممنونم که هستین و با انرژی تون منی که خواستم زندگیمو تغییر بدم و کمک میکنین …
و خدارو بینهایت شکر میکنم که شمارو توی مسیر زندگیم قرار داد .
من از فایلهای رایگان استفاده کردم و تا اینجا خیلی دید من رو نسبت به اطرافم تغییر داده …
برای شما و گروهتون ، بی نهایت انرژی از خداوند میخوام تا همیشه باشین و مسیرتون و محکم تر ادامه بدین …
با تشکر فراوان
محمدرضا حسینی نیما
خدا آن حس زیبایی است
که در تاریکی صحرا
زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را
یکی همچون نسیم دشت میگوید:
کنارت هستم ای تنها……….
سپاس ، خیلی زیبا بود ?
ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﮐﻨﻨﺪ؛ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻳﻚ ﻓﻀﯿﻠﺖ