داستان تحول من

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امید گفته:
    مدت عضویت: 2444 روز

    سلام استاد من مدت کوتاهی هست که از طریق دوستم با شما آشنا شدم حدود 2 هفته میشه.تو این مدت کوتاه از نظر مالی و روحی خیلی بهتر شدم با وجود اینکه به تازگی همسرم ازم طلاق گرفته و از نظر روحی اذیت شدم ولی به لطف خدا از روزی که شروع کردم فایلهاتون رو گوش دادم خیلی خیلی بهتر شدم و از خداوند آرزوی موفقیتهای بیشتر و بیشتر براتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آفرینش گفته:
      مدت عضویت: 2426 روز

      سلام.وقتتون بخیر.ببخشید من هم تازه با این سایت آشنا شدم.میتونم بپرسم برای شروع از کجا شما شروع کردین؟اولین فایلهایی که گوش دادین کدوم بود؟ممنون میشم من رو به عنوان یک عضو جدید الورود راهنمایی کنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        امید گفته:
        مدت عضویت: 2444 روز

        سلام دوست عزیز اول بابت تاخیر در پاسخ دادن عذر خواهی میکنم. من دقیق یادم نیست که اول کدوم فایل و گوش دادم اول کار هر فایلی که دوستم برام میفرستآد گوش میدادم.تا اینکه اروم اروم با استاد آشنا شدم و الانم فک میکنم بعد از دو ماه تقریبا همه فایلهای رایگان و گوش دادم و از فایلهای تصویری لذت بردم.و خدا رو شکر بعد از 2 ماه الان خیلی عالی شدم.مخصوصا الان که دوره 12 قدم و خریداری کردم و منتظر نتایج عالی تر هستم.به نظر من شما از فایلهای رایگان که به ترتیب گذاشته شده استفاده کنید تا برای خرید محصولات آماده بشید.موفقیت شما رو ارزومندم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    محسن نوین تن گفته:
    مدت عضویت: 2374 روز

    سلام و درود بر شما ،

    مطلب بسیار جالب و ساده ای را که میتوانم عنوان کنم اینت که در همین تصاویر نیز به سادگی طی شدن تکامل توسط خود شما در راه آموزش قابل مشاهده و خود گواه نیاز به طی تکامل برای رسیدن به هر چیزس است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    Sedigeh Hazbavi گفته:
    مدت عضویت: 2350 روز

    سلام وخداقوت به شما استادارجمند

    شما واقعا بی نظیریدودستی ازدستان خداوند

    ازاین همه مطلب زیباواموزنده لذت بردم .ازاینکه دراین جمع صمیمی وخانواده ی جدیدم هستم شکرگزارخدواندهستم .نمیدانم چراهروقت این مطالب رومیخونم ونظرات دوستان رو.احساس میکنم که قبلا این حرفهاروجایی شنیدم ولی هیچ اثری برمن نداشته وهیچ حرکتی نکردم .وحسرت گذشته رامیخورم اما دیگه فایده نداره الان که دراین جمع هستم دوست دارم به لطف خداوشمااستادوهمه دوستان خوبم دراین مسیرموفق شوم .ازهمه ی دوستان وشمااستادمهربان سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    نرگس محبی گفته:
    مدت عضویت: 2315 روز

    سلام استاد عزیز. چقدر خوشحالم اینو از ته قلبم میگم که خدا منو تو مسیر یکتاپرستی قرار داد. چقدر تا به حال فکر میکردم خدا رو میشناسم و قبول دارم اما حقیقت این بود که اصلا نمیشناختم. از موقعی که با شما و گروه دوست داشتنیتون آشنا شدم خدا برام بهترین و نزدیک ترین و دوست داشتنی ترین یار شده و این دقیقا درسته که از رگ گردن بهمون نزدیک تره. پس چه خوبه خودمون رو رها کنیم و از موهبت چنین خدایی چنین دوست و همراهی چنین عشقی لذت ببریم‌. خودمون رو به خدا بسپاریم و خیالمون راحت باشه و زندگی رو در عالی ترین شکلش تجربه کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد صادق امام بخش زاده گفته:
      مدت عضویت: 3241 روز

      سلام دوست خوبم

      باتوجه به مفهوم سیستمی بودن خداوند، خواندن فکر خدا یعنی درک کردن قوانین. همانطور که فیزیکدان ها با درک قوانین جاذبه و قوانین مدارها و حرکت سیارات و .. میتوانند موشک هایی طراحی کنند که میتوانیم زمان رسیدن اونها به ماه رو اندازه گیری کنیم، در واقع فیزیکدان ها فکر خداوند را خوانده اند که میتوانند چنین کاری انجام بدهند که این یعنی همان قوانین ثابت که توسط خداوند (سیستم) تعبیه شده را درک کرده اند.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    جهانگیر دارائی گفته:
    مدت عضویت: 174 روز

    سلام وقت بخیر استاد من هم مدتی هست در این مسیر درست ب ونه تعقیر قرار گرفتم بیشتر موارد نتایج خوب گرفتم حالم خوبه بعضی موارد میخوام تعقیر دهم نمیشود افکار پوسیده قدیمی نمیزاره ولی سعی در بهتر شدن هستم ومن باید الگو بشم برای انسانها و خودم را تعقیر بدم قلبم و ذهنم را خالی کنم از هرگونه افکار و باورهای غلط الان که مینویسم یک شغل دارم میخواهم رها کنم یا نه نمیدانم کدام مسیر را پیش بگیرم میدانم خداوند همیشه همراه منه ولی ایمانم ضعیفه زبان میگم خیالم راحت نمیشه میخواهم با باور بسیار قوی و مطمن از بخواهم وحرف بزنم لمسش کنم و خود شناسی کامل برسم میخواهم ایمانم هر روز قویتر شود می خواهم باورهای خوب برای خودم بسازم و همیشه شاد و پر انرژی باشم من موفق میشوم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    بهنام شیروانی گفته:
    مدت عضویت: 3164 روز

    باسلام و سپاس از خالق باورهای همیشه بارور

    استاد عزیزم وراهنمای بی نظیرم سید حسین

    امروز دقیقا یک هفته از انقلابی عمیق در تمام اصول و باورهای فکری و اعتقادی من میگذرد با آرامشی که از شنیدن بارها وبارها فایلهای صوتی از چگونه سه برابر کردن درآمد طی یکسال تافایلهای سگانه هدف گزاری وایمان و توکل و فصل اول و دوم رویاهایی که برای من الان دیگر واقعا رویا نیستند و چندین فایل دنلود شده به لطف وجود پر برکت و توانگر شما که در مسیری مملو از آرامش و نظم الهی در انتظارند تا بتدریج نهال باورهای زیبای توانگری و ثروتم را آبیاری نمایند بسیار افتخار میکنم در جمع خانواده صمیمی ام از معجزاتی خبر بدهم که با ایمان واعتقادمحض به فرامین استاد عزیز تر از جانم سیدحسین عباس منش ورمز تکرار وتکرار فایلها وتمرین وحذف تلویزیون و ماهواره و افرادیکه با فرکانس من همخوانی نداشتند تنها با کار بروی خودم آنچنان خودم وخانواده ام غرق در نعمت و سلامت نو برانه قرارگرفته ایم که تنها کارمان سپاسگزاری ولذت با تمام وجود از برکات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    اميد راوند گفته:
    مدت عضویت: 3140 روز

    سلام استادعزیزچطوری باشماوفایل صوتی آشناشدم؟دقیقاالان چهارروزاست ازطریق یکی ازدوستان توانستم واقیعت رابدانم اینکه قانون جذب چیه وچه میکنه من هرشب میرم ورزش تااینکه قصه نیمی ازمشکلاتم رابادوستم درمیان گذاشتم واین دوست عزیزمراباشماوفایلهای صوتی شماآشناکردمن توبدترین مشکلاتی هستم که نمیدونم چکارکنم درست این دیکاه نیست ولی دارم اینومیگم که من الان تواین 4روزاحساس خوبی دارم ودارم پی به این میبرم که میشه باکنارگذاشتن ترس ورهاکردن افکارگذشته ات به آینده بیایی وبهترین باشی وموفقترین استادعزیزمیخوام که بیشترین کمکی ازجانب شماداشته باشم من همان شهری هستم که شماقبلابودیدبندرعباس شایدخاطره ای بدی داشته باشیدممنون میشم بتونم مستقیم باشمارابطه برگذارکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: