داستان تحول من
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- به رؤیاهایت باور داشته باش 1377MB32 دقیقه
شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سالها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:
- تغییر شهری که سالها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را میشناختم؛
- تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهمترین سرگرمی زندگیام بودند.
- تغییر شغلی که تصور میکردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
- و مهمتر از همه تغییر باورهای محدودکنندهای که، بعداً فهمیدم منشأ همهی این ناخواستهها بودند؛
زیرا “نشانهها” به وضوح فریاد میزدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواستهها را برایت تکرار میکند.
آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش دادهام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه میکنم را نمیدیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواستههایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی میکردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آنها نشان میداد و باعث شک کردن من به پیش فرضهای ذهنم میشد.
همهی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایدهای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بیآنکه نگران هزینههای آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم میآید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالیام نگاه میکردم و به خودم میگفتم:
- “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و میتوانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”
دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آنها بود، این رویا را هر روز قویتر میکرد. مشاهدهی زندگی آنها، این ایمان را در دلم رشد میداد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.
همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر میرسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطقتر میشد.
رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمیبینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمتها را به من نمیداد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامهنویسی شده بود که نمیتوانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکنندهام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.
اما میدانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع میشود.
قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگیات را خودت با باورهایت ایجاد کردهای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدنها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیانات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگیات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیاییای که در آن به دنیا آمدهای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجهی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛
من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایتکننده” را به وضوح میدیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را میکند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سختترین کار دنیا میشود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباسمنش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.
- زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهیهای خالص، میتوانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
- محیطی که هر بار به آن وارد میشوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودیهای قدرتمندکننده تغذیه کند؛
- محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایهگذاری در زندگیام است؛
- کنترل ورودیهای ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.
اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه میکرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد میآوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدمهایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خمهایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:
- دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
- دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگیام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
- دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرکهای مخفی ذهنم را بشناسم؛
- شرکهایی که تلاش میکنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کنندهی شرایط زندگیام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگیام را به عهده نگیرم؛
- دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛
دانشگاهی که با آموزههایی چون دوره جهانبینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونهای که: آرامش را جایگزین نگرانیهایم کند؛ ایمان را جایگزین ترسهایم کند؛ توحید را جایگزین شرکهای مخفی وجودم نماید؛
دانشگاهی که با آگاهیهایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطقهایی قوی دربارهی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهیهایی که در یک فرایند لذتبخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکنندهای نماید که در تمام این سالها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛
دانشگاهی که تا با آگاهیهای خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروتآفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایتهای خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛
نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی میرساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛
به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعهام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.
آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذتبخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکنندهام، به مسیر هموار و لذتبخش باورهای قدرتمندکننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانیها.
چقدر خوب میشد اگر آن روزها میدانستم خداوند چگونه فکر میکند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کردهاست؟!
چگونه میتوانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگیام را در دست بگیرم.
چقدر خوب میشد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من میفهماند مهمترین اصل در رسیدن به خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواستههایم را به من میشناساند و چگونگی ایجاد آنها را در عمل با من تمرین میکرد.
آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی میتوانست آگاهیهای فراموش شدهی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهیهایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده میشد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کنندهای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آنها نمیدانند.
در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آنها را به من یاد میداد تا بدون تقلا، خواستههایم به صورت طبیعی وارد زندگیام شوند.
آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.
به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگیام با آنها مواجه شدم، خواستههای بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزشترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربهی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.
داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:
آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همهی افرادی که آمادهاند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباسمنش، چقدر میتوانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکیاش در فقر و کمبود، به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازیهای که نخریده، تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازیهایی که تجربه نکرده است، میخواهد بهترینِ همهی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالیاش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباسمنش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آمادهی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛
- برای شما که مثل من متعهد شدهای تا رؤیاهایت را باور کنی؛
- برای شما که متعهد شدهای تا به جای کوچک کردن خواسته هایت، باورهایت را بزرگ کنی؛
- متعهد شده ای تا به شیوه ی بی حاصل قدیمی شک کنی و قوانین خداوند را بشناسی تا بتوانی برنامهنویس زندگی خود باشی.
بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شدهایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت میکند و تنها منبع قدرت و ثروت است، مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازهی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل میشویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه میکنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگیمان را در دست خودمان میگذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش میدهد که احساس کنی کنترل زندگیات در دست خودت است.
این جنس از آرامش، رمز جاری شدن هموارهی نعمتها به زندگی است.
امروز که این نوشته را می نویسم، فروردین ماه 1396 است و همین امروز من از مراسم پر خیر و برکت اعتکاف برگشتم که در روزهای 13، 14 و 15 ماه رجب هر سال قمری، در ایران برگزار می گردد.درست یک سال قمری پیش، در دوره اعتکاف سال گدشته (سال 1395) بود که من، فقیر و تقاضامند به درکاه خداوند، عرضه داشتم که چراهر چی انسان روشن بین و موفق است در امریکا است؟ وین دایر، کاترین پاندر، اسکاول شین، لئوبوسکالیا، رابرت کیوساکی، … چرا ما نسخه ایرانی و فارسی آنها را در ایران نداریم تا من از آنها الگو بگیرم؟ از خداوند درخواست راهنمایی کردم. درخواست همراهی از جنس نور کردم تا از پاکی نفس او بهره گیرم، و بیشتر و بیشتر به سوی خداوند راهنمایی گردم، رنگ خدا بگیرم، سوالات بی شمارم در زمینه خلقت، حقیقت، مسائل زندگی ام، مسائل مالی ام، و … پاسخ یابند. از این وضعیت نایسامان زندگی تکراری، نجات یابم.
و این دوره پر خیر و برکت اعتکاف طی گردید. بعد از مدتی، یکی از اقوام، که آموزگار اجتماعی هستند، درخواست یک کلیپ آموزشی یا نظیر آن، برای کلاس درسشان کردند. بعد از یکی دو گزینه نخست که به ذهنم رسید و کاملا نامناسب تشخیص داده شد، یادم آمد که خیلی وقت پیش، کلیپی در فیسببوک دانلود کرده بودم-نکته اینکه بنده کلا به ندرت به فیسبوک سر میزنم، و باز هم به ندرت ویدئوهای آنرا میبینم، و باز هم به ندرت ویدئوهای آنرا به ندرت دانلود می کنم-، یک کلیپ انگیزشی همراه با چند تصویر ورزشی که آخرین جمله آن این بوده است : تا جهان را جای بهتری برای زندگی کنیم. این جمله و نام پایانی این کلیپ –سایت عباسمنش- مدت ها و مدت ها و مدت ها در ذهن من جا کرده بود…
بعد از مشاهده کلیپ با همدیگر، درخواست شد تا کلیپهای دیگری را هم اگر همانند این وجود دارد، مشاهده کنیم. این شد که من به سراغ سایت رفتم و با کمال راحتی وبیخیالی، در سایت ثبت نام کردم تا کلیپ های انگیزشی بیشتری را دانلود کنم.
با فایل های رایگان شروع کردم. تعدادی از آنها را دانلود کردم. و برخی دیگر را فقط فایل صوتی آنها را دانلود کردم. در ابتدای کار، پر از شک نسبت به آموزه ها بودم و تقریبا مطمئن بودم که این آموزه ها، برای درآمدزایی عده ای است و جواب نمی دهد.
برای مدتی، تعدادی از فایل ها را بصورت صوتی –و نه تصویری- از سایت دانلود کردم و در گوشی تلفن همراه گذاشتم و با بی ایمانی به آنها گوش می دادم.
تا اینکه نخستین نشانه آشکار در زندگی من رخ داد و درمورد وبلاگم، یک درخواست مالی آمد. آن هم وبلاگی که برای مدت 4 سال بود که کسی به زحمت در آن نظر می گذاشت. مدتی بعد از آن، یک تماس تلفنی در خصوص یک پیشنهاد کاری بود که ماه ها پیش، برای آن اقدام کرده بودم. هر چند این پیشنهاد کاری هرگز تحقق نیافت، اما بیشتر که فکر کردم، متوجه شدم اینها نشانه هستند.
شگفت زده شده بودم. کم کم به مسئله عمیقتر که فکر می کردم، به یاد درخواستم در مراسم اعتکاف سال 95 افتادم، نسخه فارسی از الگوی موفق…
بعد از آن، کار را با دانلود فایل های رایگان ادامه دادم. تغییرات در اول کار، سخت و زمان بر است و هر لحظه امکان بازگشت به حالت قبل و ناامیدی وجود دارد. اما همین فایل های رایگان باعث شد ایمان بیاورم. مخصوصا این نکته بارزکه : برای تغییر در شرایط بیرون، باید شرایط درون را تغییر داد و اصلاح کرد و به قول اقبار لاهوری، جان چو دیگر شد جهان دیگر شود.
و معجزات آشکار، به جایی رسیده است که بعد از مشاهده جلسات 9 و 10 قانون آفرینش، در خصوص روابط، چند تن از همکاران نزدیک در شرکت که همیشه در ذهنم، با آنها مشغول مشاجره بودم، به طرز باورنکردنی –برای من- از شرکت ما بیرون رفتند. باورنکردنی یعنی واقعا باورنکردنی.
و اکنون، در سال 1396، من به این جهت به در مراسم اعتکاف امسال توفیق حضور داشتن تا خداوند را شکر کنم که دعای این بنده اش را برآورده ساخت، بیش از آنچه خواسته بود عطا داشت، راه خودش را به من نشان داد و ما را راهنمایی کرد به سوی سعادت، سلامت، ثروت و نعمت. برادر گرامی، آقای عباسمنش، در دعاهای خود، با چشمانی اشکبار از خداوند سپاسگذار بودم که از طریق دستان خود، مرا به سوی خودش هدایت کرد تا در زمان ملاقات با او، شرمنده نباشم.
در این مدت اعتکاف سال 96 که متناظر با شروع سال جدید هم بوده است، من پیگیر مجموعه آموزشی هدف گذاری بودم و در مدت این سه روز، مشغول نوشتن و نوشتن و نوشتن، و همچنین جستجو در قرآن بودم، به گونه ای که دوستان دیگر به من می گویند این چیه که دو روزه داری می نویسی و تمام نمیشه. و پاسخ من این است: برای خودم می نویسم. داخل پرانتز هم عرض کنم که از برخی واعظین، باورهای ناصحیح از خداوند و فقیرنگه دارنده و فکرنشده، همچنان به سوی شنوندگان بمباران می شود که من، به کمک یک گوشی هدفون که در تمام مواقع بر گوش داشتم –بغیر از زمان قرائت قرآن و زمان اذان و البته زمان نماز- از ورودی های ذهن و روانم محافظت کردم.
خداوند را شاکرم که از طریق شما، راه خود را به ما نشان داد. و من همچنان منتظر غیر متظره ام.
سلام
آموزه های استاد برای من نیز حکم این را دارد که فرشته ای نجات راه را برایم هموار کرده است و اصلا ناشدنی در کار نیست و به هر آنچه بخواهم خواهم رسید چرا که خدایی والا را دارم که قادر مطلق است و هر چه را که بخواهم و طبق قانون آفرینش عمل کنم، رسیدن به آن مقدور می باشد، بن بستی برای خود نمی بینم و در راه اهدافم احساس لذت و آرامش دارم، می دانم رسیدن به هدفم و در اوج رسیدن به اهدافم حتمی است و این بستگی به خودم دارد که تا چه حد به این آموخته ها عمل کنم، و دست یاری خداوند متعال را یکسره در کنار خود حس می کنم که امید و اشتیاقی بی وصف به من میدهد، شجاعت ادامه مسیر را به من میدهد چرا که نیرویی بیکران را در خود دارم. شناخت خدای عظیم آن هم به شیوه ای که برایم امید و اشتیاق و شادی دارد بی نطیر است نه اینکه باید از خدا بترسیم و این باعث میشود که از آن دوری کنم . تعهدی به خود می دهم که همیشه در هر جایی مراقب افکار شیطانی خود باشم که حتی لحظه ای فرکانسهای مرا تحت تاثیر قرار ندهد، چرا که با نیروی که در اختیار خود دارم و برتر از خدای خودم نیست چرا باید افکار خود را با فرکانسهای نامتناسب خدشه دار کنم. آنچه که لازم می دانم این است که در هر مرحله باید به توصیه های مکرر دوره های توجه کنم و آن را ملاک قرار دهم. در مسیر رسیدن به اهدافم از آن لذت ببرم و احساس خوشایندی داشته باشم، که با بهبود افکار و باورهای خود عملکردی بهتر دارم و در نتیجه گام به گام به اهداف خود نزدیکتر میشوم . همه چیز در دستان قدرتمند خودم است و قدرتمند چون انرژی بی وصف خدا و قدرت عظیم خدا را دارم.
سپاس از استاد عباس منش گرامی برای هموار کردن مسیر رسیدن ما به آرزوهایمان
سلام جناب استاد عباس منش عزیز, خیلی دوس دارم تغییر کنم و واقعا نمیدونم باید از کجا شروع کنم, واقعا بودجه ندارم برای خرید دوره هاتون هیچ,
والان فقط میتونم فایل های رایگانتونو گوش بدم ازتون درخواست دارم راهنمایی کنید ک اول راه باید چیکار کنم از کجا شروع کنم,,,,,,
سلام .. منم اول فایل های رایگان رو گوش دادم وتا حد امکان رو خودم کار کردم و شرایط خودبخود فراهم میشه و میتونین فایل ها رو تهیه کنید … اتفاقی که برای من افتاد و تونستم فایل های پولی رو تهیه کنم با ایتکه بودجه نداشتم
سلام
من روانشناسی ثروت سه رو خریدم اما میخواستم خواهش کنم که از ثروت یک هم مطالب مهمش رو که تأثیر گذارتر هست رو هم اشاره کنید من شاید نزدیک به چهارساله روی خودم در رابطه به موفقیت و ثروتمند بودن کار کردم برای ثروت یک اقدام کردم همون سه ساله پیش اما شرایط مالیش رو نتونستم تهیه کنم من چون در دوران کودکی ام شرایط مناسب مالی خانواده ضعیف که چه عرض کنم خیلی افتضاح بود که هنوزم هروقت یاد اون دوران میافتم ناراحت و غمگین میشم حتی بیشتر أوقات گریه میکنم از خاطراتی که هرچه از طرق مختلف مثل ای اف تی سعی کردم پاکشون کنم بهتر شدم اما هنوز هستن یکی از باورهای غلط من که درکودکی ساخته شده و در ذهنم نشسته اینه که فقیرا فقیر بدنیا میان و تا اخر عمر فقیر میمونن و بالعکس ثروتمندا ثروتمندن تا بمیرن خیلی با خودم کار میکنم موفقیت های کمی هم کسب کردم ولی خیلی کوچیکن و خواسته ها و رویاهایم خیلی بزرگ احتیاج به کمک دارم چون خیلی کتاب خوندم تمرین میکنم بخاطر همین اندکی که دارم بصورت مکتوب هرروز صبح و شب سپاسگزاری میکنم طَی روز در محل کارم سعی میکنم زیر لب تمرین کنم اما میخوام یه چیزی که تأثیر قوی تَر داره داشته باشم لطفا کمکم کنید تا باورهای محدود کننده ام رو خنثی و یا حتی از بین ببرم ممنون و سپاس فراوان
سلام خانم ابادی خواهر عزیزم
هر کسی که در این سایت هست مطمن باشید که الان یا زمانی پر از باورهای مخرب بوده ولی با تعهد و با ایمان راسخ به خدایش و به توانایی خود و نیاز به تغییر در زندگیش شروع کرده و خواسته
یادتان باشد تا درخواست نباشد جوابی نیست
شما همه عمرتان را دارید صرف گذشته میکنید اگر هر وقت که این افکار به سراغتان میاید قلم بردارید و با نام خدا شروع کنید و بنویسید که چه میخواهید از زندگی چه ارزوهایی دارید چه نیازهایی دارید و شروع کنید به نقاشی انها و یا تجسم انها، تجسم اینکه به انها رسیده اید کم کم این افکار از شما دور میشود
شما چیز تاثیر گذار میخواهید؟
خودتان بهترین هستید ، به نظر من دوره عزت نفس برای شما عالیست نه دوره روانشناسی ثروت
وقتی که خودتان را با ارزش بدانید وقتی که خودتان را بهترین بدانید دیگر این افکار به سراغ شما نمیاید و یا اگر بیایید دیگر اصلا و ابدا باعث ازار شما نمی شوند
هر روز در اینترنت و در زندگیتان در شهرتان در کشور به دنبال افرادی باشید که بسیار فقیر بودند و حالا ثروتمندن و به خودت بگو من هم میتوانم چون او توانسته ( بهانه نیار که اون فلانیه اون فلان کشوره اون … هست ) هر روز به خودت بگو گوش کن و ببین وقتی کسی بتونه به موفقیتی برسه من هم میتونم بگم
زیر لب نگو فریاد بزن فریاد
سلام دوست عزیزم..خیلی اتفاقی و به صورت مجدد به این صفحه سر زدم و دیدگاهتون رو که خوندم یاد خودم افتادم با این شباهت که من هم در دوران بچگی وضعیت مالی خوبی نداشتم ولی با این تفاوت که همیشه میخواستم تغییر کنم و زندگیم رو بهبود ببخشم.اینکه تونستید دوره روانشناسی ثروت سه رو خریداری کنید خیلی عالیه و بدونید آرزوی خیلی ها از جمله خودم هست که بتونم دوره رو تهیه کنم.به همه تمریناتی که استاد ضمن دوره ها بیان میکنند عمل کنید و شکرگزار داشته هایتان باشید ..ببینید کار کردن روی باورها یک کار همیشگی هست مثل غذا خوردن هرروز باید روی خودمون کار کنیم هرروز باید بهتر از روز قبلمون باشیم یک شبه تغییر صورت نمیگیره مطمن باشید در مسیری درستی قدم گذاشتید فقط یادتون نره هرروز خدارو بخاطر نعمتهایی که بهتون داده سپاسگزار باشید شاید همین نعمتها آرزوی خیلی ها باشه.و در مورد گذشته به خودتون بگید تا کی میخواین بهش فکر کنید؟؟آیا یاداوری اونها دردی رو دوا میکنه؟؟از گذشتته درس بگیرید و فراموشش کنید من به شخصه تجربه های تلخی داشتم ولی با یه راه ساده و تکرار عبارات تاکیذی تونستم درستش کنم ..به این صورت که شبها به مدت حدود یک ماه شروع کردم به مدیتیشن یه اهنگ اروم گذاشتم و از صد تا یک شمردم و بدنمو ریلکس کردم بعد خودم رو تو یه جاده که رو به جلوش فوق العاده سرسبز بود تصور کردم و رو به عقب کویر و برای خودم یه کوه آتیش تو اون کویر تجسم کردم و تمام اتفاقها و ادمها و خاطرات تلخی که بود رو تو اون آتیش مینداختم.و بعد اون فقط به جلو و سمت سرسبز جاده نگاه کردمو ادامه دادم این کار باعث شد خیلی چیزها رو فراموش کنم تا یه چیز از گذشته اومد تو ذهنتون بگید: گذشته هیچ حرف تازه ای برای گفتن نداره و خودتون رو با کاری مشغول کنید..در مورد اون باور فقیرانه هم باید از عبارات تاکیدی استفاده کنید عزت نفستون رو بالا ببرید شاید گذشته ما خوب نبوده ولی دلیل نداره که همیشه تو همین مدار بمونیم خیلیا بودن که وضعیت مالی خوبی نداشتن و اتفاقا همین وضعیت باعث پیشرفتشون شده.زندگی نامه افراد موفق رو بخونید من خودم هنوز موفق به تهیه دوره ها نشدم ولی با استفاده از نظرات و دیدگاه دوستان و فایلهای رایگان هرروز دارم سعی میکنم بهتر و بهتر بشم ..امیدوارم روزی خبر موفقیتهای مالی عظیمتون رو بخونم حتما موفق میشین.?? التماس دعا
فقط اشتیاق سوزان و عشق به کار
سلام ,وایییی عالی بود هنوز مسخ تصاویر وحرفهای استاد هستم .اینروزها کارم شده دانلود فایلهای رایگان وگوش کردن تو طول روز وشب به صدای استاد وقوانینی که ازشون میگه وهر لحظه تشنه تراز قبل برای یافتن راه وساختن باورهام وقبولوندن به خودم که ببین یکی هست که بی ادعا وبی ریا داره از فراوونی واز سخاوتمندی خدا میگه واینکه اگه باور کنی براتو هم اتفاق میوفته هر انچه که سالها دنبالشون گشتی ولی فقط سختی وتلاش کردن برات بود وبس وهیچ عایدی نداشتی اما الان با فایلهای استاد عزیز همینکه دیگه خدا رو دارم پیدا میکنم وباهاش اشتی کردم وارامش قسمت دلم شده خودش یه ثروت برامنه ومیدونم که ثروت مادی هم برامن میاد ومن بدستش میارم.با دیدن این فایل تصویری فقط چشمام ودلم اشکی بودن از بزرگی خالقم وکسی که شده دست خاوند در زمین برای من تا من هم به ارزوهام برسم و بتونم ارزوهای دوفرزندم رو به زودی زود وبه اسونی براورده کنم .من بی اندازه از استاد بزرگوارم سپاسگزارم ,استاد شما وفایلهای شما برام مثل یه چراغ روشن توی تاریگی زندگیم شدید وزنی که عاشق بعترینها برای خودش ودوفرزندش وخانوادش هست اما تا حالا با تمام تلاشهایی که کرده نتونسته خواسته هاشو عملی کنه .ففقط سپاسگزارم از خدای خودم که به دعاهام گوش کردو شمارو به من شناسوند.
با سلام خدمت جناب عباس منش عزیزو همه دوستان گرامی
نام پیشنهادی من برای دوره جدید سیر وسفرجناب عباس منش « همراه شو عزیز» هست
دلیل انتخابم بخاطر این است که این شعر جاودانه خاطرات بسیاری در خود داردواز حنجره ماندگار استاد محمدرضا شجریان در یادها مانده است. وشعر آن از جناب پرویز مشکاتیان است. وموضوع ومصراع های شعر همخوانی دارد با موضوع سفر جناب عباس منش.زیرا در ادامه شعر هست که تنها نمان به در/ کاین درد مشترک / هرگز جداجدا درمان نمی شود…. ودرد مشترک همه ما « باورهای غلط واعتقادات باطل» است که خود به تنهایی قادر به شناسایی آن نیستیم ونیاز به راه رفته وهدایتگری داریم تا مارا به راه بیاورد.
پیشنهاد دیگرم این است که جناب عباس منش می توانند به جای مکث های میان برنامه یا ارم شروع فایل ها از آواز استاد شجریان هم استفاده کنند
زینب رودی بیدگلی
سلام و عرض ادب
استاد من یه سوالی دارم که مدتها ذهنم درگیر کرده است
امروز ندای درونیم از من خواست که بیام و این سوال رو باشما مطرح کنم من فقط فایل های رایگان و کتاب های شمارو تهیه کرده ام البته قصد دارم محصولات دیگه رو هم تهیه کنم اما با همین کتابها هم من خیلی تحت تاثیر قرار گرفته ام سوال من از شما این است که وقتی ی بچه ی کور بدنیا می اید یا دچار معلولیت ذهنی و یا جسمی هست به چه دلیل ؟دلیلش اینه که پدر و مادر این بچه داخل مدارنامناسب بوده اند؟یا این خواست خدا هست ،؟هرچند که من با کمک شما متوجه شده ام خداوند برای هیچ کسی بد نمیخواهد ممنون میشم اگر جواب این سوال را بمن بدهید
با سلام خدمت استاد عزیزم و خانواده جدیدم دوستان عزیز من چند روزی نیست که با استاد وشما آشنا شدم والان که دارم این پیامو مینویسم دنیایی از درد واندوه دارم جوانی 35 ساله از محروم ترین روستای استان چهارمحال و بختیاری بیکار با دو فرزند که بچه کوچکم 1سال دارد ودارای بیماری لبر یعنی نابینایی مادرزادی است که هزینه درمانش 80000 هزار دلار است وبا یک ورشکستکی کامل مادی وبدهکاری داخل یک اتاق 12 متری تحت سخت ترین شرایط دارم زندگی میکنم شاید باورتون نشه بعضی شبا غذا برا بچه هامون نداریم پول داروهای بچمو ندارم و هزاران مشکل دیگه ولی به یگانگی خدا از زمانی که با این سایت وشما آشنا شدم ومطالبومیخونم و گوش میدم یه روزنه امیدی برام باز شده ایمان مطلق دارم که همه چیز درست میشه وبخداانگار دارم پروازمیکنم امید همه زندگیمو گرفته و.. ببخشید اگه ناراحتتون کردم دوستون دارم برام دعا کنید که تو این راه ثابت قدم باشم.
سلام٫خداقوت به آقای عباس منش عزیزودوست داشتنی وگروه تحقیقاتش
ازخداوندسپاس گزارم که منو باسایت آقای عباس منش آشناکردوباگوش دادن به فایلای ایشان خیلی احساس عالی در من بوجودمیادوانگیزه ی منو برای رسیدن به اهدافم بالا میبردتابتوانم باورهای خوبی برای خودم بسازم ودرزندگیم تغییراساسی ایجادکنم
Salam aqai doktor. Khaste nabashi.man Taze hozve in pij shodam. Ve mikham bazi pakija ra kharidari konam.ama man saken Norway astam aya emkanesh ast?