آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 1 - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2015/11/عکس-فایل-1.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-11-26 21:06:122020-08-28 10:15:06آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام هدایتگر وهاب
سلام به تمام پاره های وجودم، پاره هایی از خدا
سپاسگزار خداوندی هستم که مرا به بهترین مسیر هدایت کرد مسیر کسانی که به آنها نعمت داده است.
سی و سومین برگ سفرنامه من:
«آرامش در پرتو آگاهی۱»
??????????????
با گوش دادن به این فایل و خواندن توضیحات خانم شایسته عزیزم یاد لحظاتی افتادم که این آرامش رو تجربه کردم. و یکی از دوست داشتنی لحظاتم رو به عنوان تمرین امروز می نویسم.
موقع به دنیا اومدن دخترم ، داشتم اونو از دست میدادم و خیلی بیقراری می کردم و همش خدا خدا می کردم. و به خدا التماس می کردم. به عادت قبلا که همیشه در این جور لحظات نذر می کردم، گفتم خدایا اگر بچه ام زنده بمونه و اونو به من ببخشی… برای چند ثانیه زنده بودن دخترم رو تصور کردم، خوابیدنش روی تختش، دستش رو که بالا می برد تا آویز تختش رو بگیره، وقتی توی بغلم گرفتمش…..
یکدفعه کل وجودم لبریز آرامش شد، آرامش رو با تک تک سلول های تنم حس می کردم ، پرستار و دکتری که سعی می کردن منو آروم کنند با تعجب نگام می کردن، و من با یک حس خیلی خوبی گفتم بچه ام زنده می مونه، تیم پزشکی شون شدیداً تلاش می کردند و مرتب متخصص خاصی رو صدا می کردن و اسم اون پیج می شد ، چند نفر بالای سر دخترم بودن و یک جسم کبود و بی جان. ولی من می دونستم که تموم اون لحظات رو که توی خیالم دیدم با دخترم تجربه می کنم، من با تمام وجودم خدا رو توی تمام سلولهای وجودم حس می کردم، صدای گریه دختر کوچولوم که توی اتاق پیچید جزء اشک شوق هیچ واکنشی دیگه ای نداشتم. همه می گفتند معجزه شد …. هنوز هم که هنوزه با یادآوری اون اتفاق و اون آرامش اشک شوق از چشمانم جاری میشه. بله به قول انیشتن «تخیل همه چیز است». تخیل همون لحظه ایه که ما در اتصال کامل با خدا هستیم. لحظه ای که بین ما و خدا فاصله ای نیست و ما خداگونه خواسته مون رو خلق می کنیم.
نذر من دیگه ادامه نداشت آنقدر اون حس آرامش و اطمینان زیاد بود که اصلا یادم نیفتاد که من می خواستم نذر کنم. اصلأ احساس نکردم که من جدای از خدام و باید برای این خواسته نذری بپردازم.
?????????????
تمام لحظات تون سرشار از آرامشی در پرتوی آگاهی.
دوست خوبم آقا مهدی ممنونم به خاطر کامنت زیباتون، برای خودم و شما و همه عزیزان اون آرامش رو برای تکتک لحظات آرزو می کنم.
در مورد اون تجربه نگرانی از دست دادن بچه ام. تا قبل از آشنایی با قانون، دکتر متخصصم و تیم پزشکی، بیمارستان و همه رو مقصر می دانستم ولی این احساس در من ایجاد شد که اگر همه دنیا بخوان بهم آسیب برسانند من خدایی دارم، که قدرتش از همه بیشتره… وقتی با قانون و مخصوصا استاد و آموزه هاشون آشنا شدم. اطمینان پیدا کردم که مسئول اون تجربه هم خودم بودم. یکی از اقواممون که رابطه صمیمانه خیلی زیادی با هم داشتیم موقع به دنیا اومدن بچه اش اونو از دست داده بود و من ساعت ها به تعداد زیاد کنار اون نشسته بودم و با همدردی با اون گریه کرده بودم. این تاثیر ورودی ذهنی منفی و توجه من به اون ناخواسته بود. ولی به قول استاد قشنگی خدای من اینه که از همون لحظه که باورها و فرکانسمون رو تغییر می دهیم نتیجه هم تغییر می کنه. و اینکه توجه به نکات مثبت و احساس خوب هزاران بار قوی تر از فرکانس منفی است. شاید من صدها بار به اون موضوع منفی فکر کرده بودم و تجسمش کرده بودم ولی اون لحظه ای که به خدا متصل شدم، آنقدر اون احساس و فرکانس قوی بود که زنده موندن دخترم را خلق کرد. خدا رو به خاطر تمام نعمت هایش سپاسگزارم.
برای شما و خودم و همه دوستان اتصال دائمی به خدا را آرزومندم.
دقیقا همین طوره دوست خوبم. توی اون لحظه اینقدر دل آدم قرصه، اینقدر پشتت گرمه، که مطمئنی اون چیزی که تو میخوای اتفاق می افته. ممنونم دوست خوبم، به یاری خدا با کار کردن روی خودمون و باورهامون به جایی برسیم که حس این اطمینان و آرامش همراه همه لحظه های همگی مون باشه. ..آمین?
سپاسگزارم دوست خوبم.
واقعاً تجربه این حس و نوشتنش و یادآوریش نشانه حمایت و هدایت خداونده.
یک مطلبی خوندم جایی، نوشته بود، خدا اون دنیا میپرسه، وقتی که توی دنیا بودی من همیشه با تو بودم، تو با کی بودی؟
ومن دلم میخواهد که اون لحظه در حالی که اشک شوق می ریزم با اطمینان بگم، خودت بودی و دیدی که منم با تو بودم.
شاد و سعادتمند باشی دوست خوبم
سلام آقای ضیایی بزرگوار
واقعاً نوشتن اون تجربه و کلماتی که اون موقع بر زبان من جاری می شد جز هدایت و حمایت خدا نبود تا یکبار دیگه با یادآوری آن به درک بهتری از قانون برسم و باور های توحیدی ام قوی تر بشوند و الهام بخش دوستان گلم در این خانواده صمیمی باشه.
واقعاً خدا را سپاسگزارم که مرا به این مسیر هدایت کرد.
ممنونم از لطفتون دوست خوبم، برایتان بهترینها را آرزومندم.
سلام
ممنونم دوست خوبم.
فقط و فقط لطف خداست این محبتی که از طرف شماو همه دوستان شامل حال من میشه. سپاسگزار خداوندم.
ایمان و باورهای توحیدی تان روز افزون باد.
سلام زهرا جان ممنونم از لطفت عزیزم
واقعاً همین طوره که شما گفتید.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
برایت بهترینها را آرزومندم.
سلام اندیشه جان
ممنونم از لطفت عزیزم
دوست خوبم منم اون لحظه نمی دونستم دارم تجسم می کنم ، من مثل تمام لحظات اینجوری البته با شدت کمتری که قبلاً تجربه کرده بودم، فکر می کردم حس ششم خیلی قوی دارم و یکسری اتفاقات در یک شرایط خاصی بهم وحی میشه. و فکر می کردم که این یک نیروی بیرونیه و هر وقت که خدا بخواد من اون آگاهی رو حس می کنم. و احساس می کردم که خدا اون تصاویر رو به من نشون داد تا بگه بچه ات زنده می مونه.
این همون دلیلیه که ما قانون و حرف های استاد رو مثل وحی منزل قبول می کنیم چون قبلاً تجربه اش کردیم، یه چیزی نیست که از مریخ اومده باشه. ما داریم قانون رو به یاد میاریم و شیوه درست استفاده کردن از اونو یاد می گیریم.
اینه که استاد میگن وقتی به سوال دوستان در مورد گذشته شون فکر می کنند خودشون هم شگفت زده میشن از عملکرد و داشتن باورهاشون در اون زمان.
درک قانون و یادآوری اون تجربه به من آموخت که به جای منتظر بودن از بیرون و از سمت خدا برای تجربه چنین لحظه ای. منم که باید با تخیل و تصویر سازی ذهنی به این نیروی قادر جهان متصل بشم و خواسته هام راخلق کنم.
ممنونم دوست گلم خواندن کامنتت حال عالی ام را عالیتر کرد.
برایت بهترینها را آرزومندم.?
سپاسگزارم دوست خوبم
برای شما و خانواده محترمتان بهترین ها را آرزومندم.
سلام رضوان جان
ممنونم از کامنت زیبات
به خاطر سلامتی ات و عمل به قانون بهت تبریک میگم و تحسینت می کنم.
برایت بهترینها را آرزومندم.