آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 1 - صفحه 37
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2015/11/عکس-فایل-1.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-11-26 21:06:122020-08-28 10:15:06آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
الا بذکر الله تطمئن القلوب
تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد
قلبت را پاک کن سلامت میکنم و آنجایی که من و تو یکی هستیم را گرامی می دارم
خیلی احساس خوب و لذت بخشی بهم دست داد
جملات استاد که سرشار از معنویت و آگاهی بود و با دل و جون و پوست و استخونت احساس میکنی
“آرامش در پرتو آگاهی ”
خیلی چیز پر معنی و نابیه
هماهنگی ذهن و روح رو به تصویر میکشه از دیدگاه روح نگاه کن به آرامش حقیقی میرسی چون روح تو جزیی از خداست خود خداست
همه رو دوست داشته باش بی قید و شرط چون همگی تکه ای از خداوندیم
به هماهنگی ذهن و روحت که میرسی به خدای خودت وصل میشوی وچه میشود وقتی عاشق به معشوق خود میرسد انگار که از نو متولد میشود
روز ۳۳ از این سفرنامه ی شگفت انگیز رو با عشقی با لایتناهی به شما عزیزان به پایان میرسونم.
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی بزرگوار
روز سی سوم از چله نشینی من
یادم می آید تقریبا پارسال وقتی در اوج مشکلاتی که داشتم واز همه جا ناامید بودم و بعد از آشنایی با سایت استاد در لحظاتی که با خدایم ارتباط برقرار میکردم ونماز را برپا میکردم این فایل را هم باز میکردم و گوش میکردم و عجیب آرامش وحس و حال خاصی پیدا میکردم با تک تک جملات این فایل و صدای استاد واشکهایی که از سر شکر گزاری میریختم.درواقع این فایل مرا محکم میکرد در برابر لحظات سخت آن زمان و ایمانم را قوی تر میکرد وقتی استاد میگفت که قلبت را پاک کن ...واقعا حس عجیبی داشتم تو هستی ومن….خدایا چقدر زندگی آسان است و چقدر میتوان با خودم و همگان درصلح باشیم تا خودمان رشد کنیم و به رشد دیگران کمک کنیم
و حالا بعد از گذشت یکسال در چله نشینی که نتیجه رشد من است دوباره به این فایل رسیدم و امروز هم چقدر به این فایل نیاز داشتم در اوج مسائل مالی ام
خدایا من تورا انتخاب کردم برای مشاور بودنم و تو برنامه ریز وپشتیبان و حامی من هستی و تو مرا به بینهایت نعمت و برکت میرسانی تو اجابت میکنی درخواست هر اجابت کننده ای را وهر کس که شریکی برای تو ندانست تو اینقدر ساده و دردسترس هستی که همین امروز هر چه از تو وفقط از تو در دفتر فانوس دریایی ام خواستم به ساده ترین شکل به من دادی ومن متحیر و شاداب از این همه فضل وبزرگی ات و مو من تر به اینکه از تو بیشتر بخواهم وفقط از تو بخواهم
تو پاره ای از خدا هستی لایتناهی و مقدس
قلبت را پاک کن اتفاقات خوب وقتی از راه میرسند که قلبت را پاک کرده ای
تک تک این کلمات و جملات برایم امیدبخش هست و ایمان وارتباطم را به منبع هستی محکم ترمیکند.ممنون از بنده صالح خداوند استاد عزیزم و مریم مهربان
شاد باشید و تندرست ثروتمند در دنیا وآخرت
به نام خدا
رسما پر از آرامش شدم❤️
یکم درگیر افکار منفی بودم که هدایت شدم به این فایل
سرمو گذاشتم روی میزم و گوش دادم..دوباره و دوباره
با هر کلمه ای که میگفتین وجودم آرامش میشد
انگار که همه ما انسانها میتونیم هر کجا که باشیم بهم وصل شیم
و منم وصل شدم به آرامشی که موقع گفتن این کلمات داشتین:)
دلم میخواست تا آخر دنیا همونجا بشینم و فایل دوباره پخش شه☺️
این چند دقیقه برام پر از حس عشق،شادی،آرامش و احساس خوب بود
بهم یادآوری شد که فارغ از هر چیزی خوش باشم،فارغ از هر چیزی لبخند بزنم و آرامشمو حفظ کنم
وای خدای مهربونم مرسی که منو هدایت کردی و دستمو گرفتی تا اینجا!
غرق در آرامش باشید
خدایا شکرت
فکر میکنم آگاهیای آرامش در پرتوی آگاهی چند مدار بالاتر از آگاهی بقیه ی فایلاست، نه اینکه ارزشش بیشتر باشه ولی انگار خیلی باید از بعد ذهنیت دور و خیلی به حقیقت روحت نزدیک بشی. بیشتر اوقات انقدر درگیر آرزوها و اهدافم میشم که اصلا نمیتونم از مسیر و رشدی که در مسیر دارم لذت ببرم، اما شرکت در سفرنامه خیلی بهم کمک کرده.
احساس میکنم بجای قلب دارم با ذهنم مینویسم، دیشب بخاطر کمالگرایی و دخالت ذهن نتونستم ردپایی بزارم، همش نگران بودم نکنه این ذهنم باشه که مینویسه، خیلی برام مهم بود بتونم متنی درخور این فایلتون بزارم، دوست داشتم عالی باشه، اما الان که فکرش میکنم میبینم هیچوقت قرار نیست به بهترین حد برسیم، فقط قراره یکم بهتر از قبل و در مقایسه با گذشته های دور، خیلییی بهتر از قبل بشیم، اینم از متنی یکم بهتر از دیروز و خیلی خیلی بهتر از زمانی که تازه این مسیرو شروع کرده بودم :
تکلیفمون شد عشق بی قیدو شرط، یادآوری اینکه هر چه و هرکس میبینیم پاره ای از وجود ماست، گرامی داشتن همه “بی قیدو شرط”.
یادم که میاد میبینم من هروقت تونستم جایی آرامش و اتفاقات عالی رو برای خودم رقم بزنم اول از همه بخاطر پذیرش دیگران بوده، پذیرش شرایط و در کل در صلح بودن با همه چیز از جمله خودم! پس این فایل خیلی بیشتر از آرامشی که ایجاد میکنه، اساس و باعثو بانیه ارتباطات عالی و در نتیجه اتفاقات عالیه!
یکی از زمانهایی که فراموشش برام غیر ممکنه، زمانیه که برای اولین بار تونستم فاصله ی فرکانسیمو با یکی از ( به قول ذهنم : دست نیافتنی ترین رویام) پر کنم. یادمه خیلی بخاطر اضافه وزن و هیکلم از خودم ناراضی بودم، یا بهتره بگم انقدر از خودم ناراضی بودم که این اضافه وزن و هیکل ناموزونو ساختم و جهان به کسب نارضایتی بیشتر نسبت به خودم کمک کرد.
توی راه برگشت از یک مسافرت لذتبخش بودیم، البته برای منی که خوشحالیمو وابسته به وزن و سرو وضعم میدونستم مسافرتها چندان لذتبخش نبودن، اما ایندفعه نسبت به قبل خیلی بهتر شده بودم و با مطالعه و قانون جذب خیلی احساس بهتری نسبت به خودم پیدا کرده بودم،
داشتم توی لپ تاپم فیلمو کارتون میدیدم و مثل همیشه یکسری از عکسایی رو که بهم احساس خوبی میداد یا به هر نحوی نشون دهنده ی گوشه ای از آرزوهام بود نگاه میکردم، عکسایی رو پیدا کردم که چند ماه پیش از هیکل مورد نظرم ذخیره کرده بودم، شب بود و هوای جاده خنک و تمیزززز! همینطور که لم داده بودم عکسارو میزدم جلو، حدود یک ربع داشتم ده تا عکس رو نگاه میکردم و خیلی حالم خوب بود، اونموقعا هنوز نمیدونستم احساس خوبی که از دیدن تصاویر یا تجسم آرزوهامون میگیریم باعث رسیدن به اونها میشه، سریع برگشتم و به مامان و بابام گفتم : نمیدونم چرا، ولی یهو حس خیلی خوبی بهم دست داد، خیلی خیلی خوشحالم. مامانم که از من نسبت به قانون جذب آگاهی بیشتری داشت گفت : حتما بخاطر اینه که روی چیزی که دوست داری تمرکز کردی!
یکم فکر کردم و گفتم نمیدونم… من که کاری نکردم!
درست بود، من کار خاصی نکرده بودم ولی ورودی های مناسبی که به خورد ذهنم داده بودم داشت تاثیر خودشو میزاشت، چند دقیقه بعد متوجه شدم بدون اینکه خودم بدونم دارم تصور میکنم اون هیکلِ توی عکس رو دارم و خیلی زیبا شدم، خیلی جا خوردم، چون قبلا میشنیدم که آرزوهاتونو مجسم کنید اما هربار همون اول تجسم اعصابم خورد میشد و نمیتونستم ادامه بدم،اما اینبار انقدر سپاسگزار بودم و احساس خوبی داشتم که مدتها به بیرون از پنجره خیره شده بودم بدون اینکه متوجه شرایطی که ‘الان’ توشم، شرایط جسمانی ای که ‘الان’ دارم و خلاصه چیزی که در حال حاضر داشتم باشم. نه اینکه خودمو زده باشم به نفهمی و انکار، نه! جنسش خیلی با فرار و انکار شرایط کنونی فرق داشت، انگار امید بود، بانو شایسته خیلی خوب توصیفش کردن، نیروی خیال بود ، صدای قلبم و خودِ حقیقیم بود که به من از شرایطی که میتونم خلق کنم خبر میداد، بهم میگفت آره! همینجوری ادامه بده، داری بهش میرسی! اون لحظه خیلی برای من ارزشمند بود، درسته از لحاظ فیزیکی وزن کم نکرده بودم اما از لحاظ ذهنی کاملا بی وزن و سبک شده بودم.
اون اتصال نقطه ی عطفی در زندگیم شد و کم کم هدایت شدم به مسیری بسیار بسیاار لذتبخش و اکنون در وزن و هیکل خیلی متناسبی هستم!
من این اتصالو حس کردم، به قول بانو شایسته خودِ خدا بود که اون شب باهام حرف میزد، بهم مژده ی تغییر میداد، و در آخر بهم پاداشِ ایمان به غیب رو داد🤍
پایان روز سی و سوم.
بنام پروردگاری که عشق است و من رو هر روز عاشق تر میکند
خدایی که هر چه دارم از اوست
خدایی که لحظه لحظه با من است
خدایی که صدایم را میشنود و اجابتم میکند
خدایی که بی منت میدهد
خدایی که گناهانم را میپوشاند و میبخشاید
خدایی که با من یکی است و من با او یکی
همه انسان ها نور خدا هستن درون هر انسانی خدا هست
فقط کافیه به جای دیدن بدی ها به نکات مثبت آدما توجه کنیم و همون آدم بد میشه فرشته
من همه موجودات رو عاشقانه دوست دارم
و از خدا میخوام کمکم کنه قضاوت نکنم هیچ کسی را حتی خودم
خدایا عاشقتم❤️
به نام خدا
همین کارهای کوچکی که استاد انجام داده باعث بروز چنین نتایج بزرگ شده، یکی از همین کارها گوش دادن به احساس و انجام دادن کارهایی که احساس به آدم میگه. استاد ی متن زیبا رو خوند و احساس کرد که باید این متن رو ضبط کنه و بلافاصله این کار رو کرد. برای خود من بارها پیش آمده که احساسم گفته که کاری رو انجام بدم یا انجامش ندادم و یا اینقدر به این ذهن منتطقی ام میدان دادم که به من اجازه انجام دادن کارم رو گرفت و نذاشت پیش برم.
پس از این به بعد تمرین می کنم به حرف احساس و قلبم عمل کنم.
یاد گرفتم که بعضی وقت ها سکوت کردن و گوش دادن رو تمرین کنم و نخوام که خودم رو برای دیگران ثابت کنم و از توجیه خودم و کارهام دست بردارم.
سلام و خدا قوت به همگی
این فایل قسمت ۳۳ روز شمار تحول زندگی من است
من با این فایل این رو درک کردم که
همه چیز ساده است ساده بگیرم هم برای خودم و هم برای دیگران
ساده و رها
آسوده و پر آرامش
شاد و سلامت
بدون وابستگی
بدون اینکه دیگران رو متفاوت ببینم
بدون اینکه قضاوت کنم
بدون هیچ محدویت ذهنی و باوری
اینکه همه جای دنیا یکی است بدون هیچ قبیله بدون هیچ کشور و شهر بدون هیچ مذهب
همه یکی و مقدس هستیم
همگی پر از آگاهی و نکات مثبت هستیم
کل داستان رو در چند جمله بخوام خلاصه کنم
خداوند ما رو قضاوت نمی کند
برای ما تفاوت قائل نمیشود که چه نژادی داریم در چه فرقه ای و چه کشوری و چه شهری هستیم
خداوند ما را دوست دارد بی قید و شرط
ما جزئی از خداییم
ما هم خودمان و دیگران رو دوست داریم بی قید و شرط
شاد و سلامت و ثروتمند باشید
سلام به همه دوستان عزیز و استاد عزیز و خانم شایسته عزیز
قلبت را پاک کن
من و تو یکی هستیم
سکوت کن و دل بسپار
من کی هستم و تو کی ، من کجا هستم و تو کجا ،من به چه باور دارم و تو به چه همه این ها قبل و قال های نفس است
خود متعالی می خواهد آرام باشد بی هیچ نام بی هیچ مکان بی هیچ قبیله بی هیچ قضاوت
آزاد نامحدود بی حرف و بی مغالب
این طبقه بندی ها را کنار بزن
با ذهنی آرام بنشین و بشنو
لزومی ندارد همیشه از خودمان دفاع کنیم
بیا گوش دادن ساده را تجربه کنیم
رها شویم از هر گونه قضاوت و قالب هایی که محدودمان می کند
و تنها رها و آرام است که می شنود
قلبت را پاک کن
اتفاقات خوب فقط وقتی از راه می رسند که قلبت را پاک کرده ای
تو پاره ای از خدایی
تو فرا تر از جسمت و فراتر از ذهنت آگاهی هستی
آگاهی تو اصل دوست خود حقیقی توست خود متعالی توست
تو لایتناهی هستی و مقدس
آگاهی تو پاره ای از آگاهی همه جهان است و پاره ای خداست
خود خداست مثل قطره ای از دریا که خود دریاست
تو پاره ای از خدایی و من هم و آن که کنار تو نشسته و آن دیگری و کهکشانی که آن سوی کیهان است
و تو پاره ای از من هستی و من پاره ای از تو
من و تو یکی هستیم و خدا
همه هستی پاره ای از وجود من و پاره ای از خداست
سلامتان می کنم✋
و آنجایی که با هم یکی هستیم را گرامی میدارم🙏
بارها این فایل را گوش کرده بودم اما امروز و در این سفر احساس دیگری را از این فایل دریافت کردم چون در این سفر عزیزی چون خانم شایسته برایمان کلاس درس را آماده می کند وقتی که توضیحات خانم شایسته را میخواندم احساس خوبی به من دست داد و همچنین وقتی که برگ سفر مرضیه عزیز را میخواندم.
و اینگونه استفاده از تخیل را به یادم آوردید همان تخیلی که مرا به آگاهی کل وصل کرده بود همان تخیلی که هرچند فیالبداهه و هدایتی انجامش دادم و جرقهای شد برای شناختن خود اصلیام و نیز هدایت به این مسیر زیبا .
یادم می آید وقتی سوار بر اتوبوس راهی دوره آموزشی سربازی ام شده بودم در صندلی کناریام با فرد سرباز دیگری مانند خودم صحبت میکردم، درونم از صحبتهای او نشانه هایی را در می یافت و کمکم با شنیدن صحبتهای او آرام و آرامتر شدم و به جایی رسیدم که فقط سپاسگزار خدا شدم. آن فرد ناخواسته مرا متوجه داشتههایم و الطافی که خداوند شامل حالم نموده بود کرد و این باعث شد که روی همان صندلی در تصور و خیالم روزی که از آموزشی برمیگردم درحالیکه کولهای بر دوش دارم را تخیل کنم. از آن لحظه به رهایی رسیده بودم و آرام و شاد و خوشحال شدم، از آن لحظه به بعد گویی قانون احساس را خدا به من فهماند، از آن لحظه به بعد تا انتهای دوره آموزشیام همه چیز را آسان می گرفتم و بیخیال بودم تا جایی که از جانب دوستان مرا « علی بیغم» میخواندند.
خدای من وقتی که الان به یادش می آورم پر از شور و احساس میشوم زمانی که دوباره در اتوبوس نشستم و داشتم و از آموزشی به شهر خودم برمیگشتم .در یک آن به یادم آمد آن لحظهای را که تجسم کرده بودم 😨😇که کولهای بر دوشم بود و دقیقاً همین اتفاق افتاد و من در آن لحظه غرق در شوق و شعف شده بودم و از آنجا بود که فصل دیگری از زندگانیم ورق خورد، فصلی نو و عالی شروع شد و الحمدلله که به زیبایی هر روزش ورق میخورد و اکنون میفهمم که قدرت تجسم و تخیل چقدر بالاست .
از همراهیتان بی نهایت شادمانم💗💖❤
شادو پیروز باشید 😘✌
بنام یکتای بی همتا
سلام به استاد بی نظیرم و بانوی زیباییها
سلام به دوستان و همسفران خوبم
سی و سومین روز از این سفر بی نظیر
آرامش در پرتو آگاهی
چه اسم زیبایی داره این فایل ،واقعا اگر دقیق بشی خیلی پرمعنیه.
آرامشی که بیخود واز روی یک سری کارهای بیرونی نیست .
آرامشی که از درون خودت میاد ،آرامشی که وقتی میاد که آگاهتر بشی،خودتو بشناسی، خدای خودتو بشناسی،و بدونی که همه و همه کسانی که کنارت هستند یا فرسنگها از تو دورند ،همه موجودات،همه حشرات ،همه و همه پاره ای از خدا هستیم.
هممون مثل یک قطره از دریا هستیم.
چقدر این احساس ،ناب و بی نظیره.
چقدر حس خوبی داری وقتی همه رو پاره ای از خودت بدونی و همه جهان رو قطره هایی از دریای بیکران هستی.
خدایی که از روح خودش در من دمیده ،خدایی که منو آزاد و رها آفریده،خدایی که به من عشق بی قید و شرط بخشیده.
استاد این فایلتون فوق العاده زیباست و البته آگاهی دهنده.
اونجایی که میگه رها شو از این قیدوبندها،رها از قبیله و طبقه ،واقعا زیباست .
چقدر ما خودمونو وابسته کردیم به فامیل خودمون،شهر خودمون،کشور خودمون ،چقدر این مرزها برامون مهمه ،چقدر خودمونو از دیگران دور کردیم ،
ولی اگر باور کنیم که هممون پاره هایی از خدا هستیم دیگه این فاصله ها معنایی نداره،دیگه این مرزبندی ها بی معنی میشه.
خدایا شکرت که دارم این آگاهیهارو میشنوم ،کمکم کن تا توی زندگیم هم اجراشون کنم.
استاد خوبم تو موهبتی بودی از طرف خدای مهربانم که به من عطا کرد .
استاد خوبم تو نعمتی هستی که هر روز برای بودن در مسیرت خدارو شکر میکنم .
خدایا شکرت که منو هدایت کردی به سمت استاد توحیدی و خوبم .
ممنونم ازت دست مهربان خدا ،برای انتشار این آگاهیها.
عاشقتم استاد مهربونم.❤❤❤