آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 2 - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2015/12/عکس-فایل-2.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-12-02 22:52:422020-08-28 10:14:12آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
واقعا هیچ چیز مهمتر از احساس خوب داشتن و هماهنگی نیست.
من همه چیز را برای داشتن احساس خوب میخواهم.
و تنها با احساس خوب است که هماهنگ میشوم و نیروی درونم متصل،
پس کار من این است که تنها احساس خوب داشته باشم و به چیز هایی
توجه کنم که احساس خوبی به من میدهند و ایمانم را تغذیه میکنند.
و روی برگردانم از چیز هایی که به من احساس بدی میدهند.
این ایه همیشه چراغ راهم بوده مخصوصا زمانی که نجواهای شیطان هجوم می اورند.
نجوا تنها از سوی شیطان است.
با اینکه ایه کانون توجهم را بر هر انچه نجواست خواه هر چقدر منطقی و
با دلیل و مدرک میبندم و انرا باور نمیکنم.
و سعی میکنم دستور خداوند را باور کنم که می گوید
خداوند همیشه وعده ی ثروت و فزونی میدهد.
این است واقعیت و طبیعت جهان .
اگر بتوانم به احساس خوب برسم بدون شک به مسیر زیبایی ها و برکت الهی هدایت میشوم.
هیچ چیز مهمتر از احساس خوب داشتن نیست.
هیچ چیز مهمتر از وصل شدن به خداوند نیست.
این بار این نیرو را بدست اوردم و دیگر تحت هیچ شرایطی حاضر به ترک
و از دست دادن این نیرو نستم. این نیرو هیچ وقت مرا ترک نمیکند
من هستم که دیگر به هیچ قیمتی او را به حتی کل جهان نیز نمیفروشم.
من با این نیرو همراه شدم و هر لحظه زندگی میکنم.
هر چقدر از برکات این نیرو بگویم کم است.
همه ی زندگی ام را مدیریت میکند.
همه ی شرایط را مهیا میکنمد.
از طریق افراد مختلف به من عشق می ورزد.
مشتری ها را روانه کسب و کارم میکند.
بدنم را سلامتی میکند.
شرایط را مهیا میکند برایم تا به هدفم برسم.
و همه ی این کار ها را میکند تا بدانم تنها یک نیرو یک معشوق یک رب وجود دارد.
این نیرو را این توحید را به هر قیمتی بفروشم سرم کلاه رفته.
پس تنها وابسته به این نیرو میشوم و سعی میکنم غیر از او نبینم.
این خداست که در قالب دستان متعددش دارد به من کمک میکند و من غافل ناسپاسم.
من همه ی خواست ههایم را برای احساس بهتر میخوام وقتی الان این هماهنگی
و عشق با شدت را دارم دیگر همه چیز تمام است.
انطور که میخواهم زندگی ام را خلق میکنم.
هیچ چیز مانند احساس خوب داشتن نیست.
هیچ چیز ارزشمند و مهمتر از احساس خوب داشتن نیست.
با داشتن احساس خوب ابتدا به خودم اجازه داشتن نعمت هارا از طریق سپاسگزاری میدهم.
همه ی موفقیت هایی که دنبال ان هستیم به خاطر احساس خوبش است.
ان خواسته ها پس از مدتی دوباره بدیهی میشوند.
اما احساس خوب خودش پاداشی بسیار عظیم است.
هیچ چیز مهمتر از احساس خوب داشتن نیست.
هیچ چیز مهمتر از هماهنگی با خداوند نیست.
هیچچیز مهمتر از رابطه ی من با خدا نیست.
برای همین هر روز باید برای کار کردن روی خودم و فرکانس هایم
و مهمترین رابطه ام وقت بگذرام .
طوری که هیچ چیز نتواند از زمان ان بکاهد.
ما همه چیز را برای احساس خوب میخواهیم.
وقتی که میتوانم با خداوند به بهترین احساس ها برسم
انگار به تمام خواسته هایم رسیدم.
خواسته ها باید وجود داشته باشند اما نباید وابسته شد.
اگر به قلبمان گوش دهیم احساس خوب سرلوحه اش است.
احساس خوب پاداشی بس عظیم تر از خواسته هاست زیرا دائمیست.
امروز اتفاق ناخواسته ای برایم پیش امد و شیطان ذهنم
نیز مرا به صحبت درباره ان و جلب توجه وادار میکرد اما من اگاهانه دهنم را بستم.
زیرا میدانم که من هستم با فرکانس هایم اتفاقات زندگی ام را خلقمیکنم.
اگر صحبت کنم فردا اتفاقات ناگوار بیشتر رخ میدهد.
و من اصلا نیازی به توجه کسی ندارم چون یکی هست که همیشه
حواسش به من هست.
احساس خوب یعنی بهشت و احساس بد یعنی جهنم.
تفاوت ایندو نیز به اندازه ی تفاوت بهشت و جهنم است.
تجسم روز های دلخواهم سپاسگزاری پر ذوق تر همراه شدن با ارزوهایم
انجام کار های مورد علاقه ام لذت بردن زندگی در لحظه ی حال .
اصل من ارام است برای همین همیشه دوست دارم ارام و متصل باشم.
متصل به نیرویی برتر متصل به جان جانان.
هیچ چیز مهمتر از احساس خوب داشتن نیست.
هیچ چیز مهمتر از رابطه من و خدای من نیست.
احساس خوب خودش یک پاداش عظیم هماهنگی است که اولین معجزه ی هماهنگی است.
هیچ مهمتر از کنترل ذهن نیست.
وقتی میدانم که فرکانس های من هستند که تک تک اتفاقات زندگی ام را رقم می زنند
پس حتما انهارا کنترل می کنم.
حتما غذای خوبی به ذهنم می دهم.
این جدی ترین موضوع زندگی من است.
تا سکان را بدست نیروی درونم بسپارم.
نیرویی که همه ی راه حل ها و همه ی نعمت هارا دارد.
نیرویی که همه ی عشق ها همه ی ثروت ها همه ی قدرت ها همه ی سلامتی ها
همه ی نعمت ها همه ی فرصت ها دریک کلا منبع تمام انرژی هاست.
باید فاصله ی میان ذهن و روحم را از بین ببرم.
اری کمی سپاسگزار تر خوشبین تر با ایمان تر با انگیزه تر
سرزنده تر پر ذوق و شوق تر .
آری اکنون من ان چیزی هستم که می خواهم باشم .
همان شخصیتی که می خواهم مانند همان رفتار باید کنم.
باید با رویایم با ارزویم همراه شوم.
هیچ چیز مهمتر از داشتن احساس خوب نیست.
هیچ چیز مهمتر از هماهنگی من نیست.
هیچ چیز مهمتر از رابطه میان من خداوند نیست.
درست مانند غذای جسم احساس خوب و هماهنگی و عشق و شعف درونی نیز باید غذای روح باشد.
این جهان تنها به فرکانس هایم پاسخ می دهد و تنها کار من ارسال فرکانس های دلخواه و لازم است.
بزرگترین پاداش هماهنگی همین احساس اطمینان همین احساس متصل بودن
همین احساس عشق و شعف درونی است همین احساس لذت از درون است.
هیچ مهم تر از احساس خوب داشتن نیست.
و این شده است که تصمیم گرفتم فقط در این مسیر حرکت کنم.
و هیچ دلیلی برای اینکه راهی را انتخابم کنم که از آن لذت نمی برم نمی بینم.
مشکل از آنجا شروع می شود که احساس خوب داشتن را گره می زنیم به فلان خواسته.
اما احساس خوب تنها با یاد خداوند است که تجربه می شود.
احساس خوب را بدست بیاور آنرا حفظ کن و آنرا بهبود ببخش.
تمام بازی همین است . بزرگترین راز کیهان همین است.
مهم ترین کار من ماندن در این احساس است .
مهم ترین کار من سپاسگزاری و تجربه ی این احساس شعف درونی است.
این معجزه ی احساس خوب است.
اما تجربه ی احساس خوب نیاز به تکامل دارد.
هر چه بیشتر پیش می روم در کنترل ذهنم مهارت بیشتری کسب می کنم.
هیچ چیز مهمتر از احساس خوب داشتن نیست. بله هیچ چیز مهم تر من و خداوند و رابطه ی ما نیست.
با خداوند زندگی جان دیگری میگیرد . مخصوصا لحظاتی که هماهنگ میشوم حس گسترش در زندگی ام می کنم.
و هر بار که این فرآیند را ادامه می دهم تغییرات بیشتر می شوند.
مهمترین اولویت زندگی همین احساس خوب است. و کار من تمرین در هماهنگی با خداست.
و هر بار که مسائل بیشتری را حل میکنم بیشتر پیشرفت میکنم.
بله چرا بیخودی خود را اذیت کنیم در حالی که می توانیم همه جا با خداوند زندگی را زندگی کنیم.
و این اصلا وظیفه ما نیست وظیفه ی اوست. من باید کار خودم را انجام دهم او نیز به موقع وظیفه خودش را خوب میداند .
بله احساس خوب یک پاداش است که ادم را دیگر رها میکند طوری که دیگر هیچ خواسته ای آن احساس خوبی را ایجاد نمی کند
که با خداوند و هماهنگی در این رابطه داشته باشم.
به نظرم بزرکترین راز کیهان همین هماهنگی با خداوند است.
و نمی گزارم هیچ چیز این رابطه رابطه بر هم زند.
آری شهامت می خواهد و چقدر نشان دادن این تعهد و شهامت و شجاعت لذت بخش است.
چقدر اجرای توحید در عمل لذت بخش است. چقدر کار ساز است.
اولا که من اصلا از شرایطم راضی نیستم زیرا می خواهم و باید پیشرفت کنم.
اما میتوانم سپاسگزارم کنم می توانم پر انرژی تر باشم خوش بین تر باشم.
آری باید به اهدافم پایبند و وفادارتر باشم.
به این نتیجه رسیدم که ارزویی وجود ندارد تمام اینها اهدافی هستند با یک مسیر ی که باید طی شوند.
که این مسیر با هماهنگی پر می شود من هماهنگ می شوم و از مسیر لذت می برم و اصلا نمی فهمم که کی رسیدم به مقصد
و این است همان چیزی باید.
آری شرایطی را که می خواهم را بهتر است در هر لحظه تجسم کنم.
هیچ چیز مهمتر از احساس خوب داشتن نیست.
آری هیچ از داشتن احساس خوب مهمتر نیست . همان آرامش و اطمینان قلبی احساس خوب برایم کافیست.
زیرا این احساس برای کسی که در نگرانی و اظطراب است بسیار با ارزش است.
احساس خوب برای من مثل قطره ی آبی است برای کسی که در بیابان است.
احساس خوب برای من تجلی عشق است. احساس خوب برای من تنها چیزی است که می توانم با آن زندگی کنم.
نبودن احساس خوب برای من آسان نیست. احساس خوب برای من حکم زنده شدن را دارد.
احساس خوب برای من حکم متولد شدن از نو را دارد. احساس خوب به من بسیار انرژی می دهد.
زیرا می توانم با خدایم هماهنگ باشم زیرا بیشتر می توانم با خدایم همراه باشم.
مسئله ی بعدی زندگی ام این است که می خواهم مستقل شوم می خواهم از خانواده جدا شوم و تنها زندگی کنم.
همین را می دانم که باید راه را بر ورودی های دیگران ببندم که 99 در صدشان فرکانس های ناخواسته هستند
و تنها باید توکل کنم. زیرا دیگر نمی توانم کنار کسانی زندگی کنم که شرک و فرکانس های منفی کار هر لحظه ی آنان است
زیرا دیگر نمی خواهم و نمی توانم کنار کسانی زندگی کنم که با فرکانس هایشان باعث می شوند خیلی خوب نتوانم احساس خوب را تجربه کنم.
و تا سال دیگر حتما باید این اتفاق بیوفتد.
و رسیدن به احساس خوب کار آسانی نیست. بلکه نیازمند تمرین و مهارت است.
مهارتی که می تواند زندگی را تغییر دهد. من فقط زمان هایی که در احساس خوب هستم فکر می کنم که دارم زندگی می کنم.
«احساس خوب داشتن» فقط یک راهکار برای خلق اتفاقات خوب نیست، بلکه خودش به تنهایی یک پاداش عظیم است.
ذات ما و اصل ما از احساس خوب است. برای همین، تنها راه ارتباط با اصلمان، رسیدن به احساس خوب است. به همین دلیل، وقتی به احساس خوب میرسیم، همه چیزهای خوب راهشان را به سوی ما پیدا میکنند
وقتی که به احساس خوبی می رسم در زندگی ام پیشرفت میکنم و احساس میکنم همزمان با احساسم گشایش رخ می دهد.
احساس میکنم در حال ریشه زدن هستم. اولویت زندگی ام احساس خوب است. راهی که می روم کاری که میکنم نگاهی که دارم فرکانسی که می فرستم
باید همگی به من احساس خوبی بدهند زیرا در غیر این صورت نمی توانم زندگی کنم. نمی توانم نفس بکشم نمی توانم زنده بمانم.
رمز و راز جادوییای که در میان قوانین زندگی به دنبالش میگردی، «احساس خوب داشتن» است.
آری دقیقا همینطور است یعنی احساس خوب جادو می کند جادو . تمام منبع نیروی جهان هستی ربه و راه دسترسی به این نیرو
احساس خوب است. دیگر از خدایی خدا چه می خواهیم؟ وقتی تمام کار زندگی مان این است که به این منبع انرژی دسترسی بگیریم.
هر چند برایم داشتن آن احساس خوب بسیار مهم تر از نتیجه است زیرا می خواهم زندگی کنم با احساس خوب و دوست دارم برایم آن خواسته ها اتفاق بیوفتند
اما ارزششان از داشتن احساس خوب بارها و بارها برایم کمتر است.
جدی گرفتن احساس خوب و ترجیح دادن آن بر هر چیز دیگری، شهامت میخواهد.
سپردن سکّان زندگیات به دست احساس خوب، شهامت و ایمانی قوی میخواهد تا، درک کنی تنها زمانی به خداوند به عنوان منبع همه راهحلّها، نعمتها، فرصتها، عشقها و سلامتیها وصل میشوی و از برکات این منبع بهرهمند میشوی که، به احساس خوب برسی.
خیلی شهامت میخواهد تا اجازه دهی «احساس خوب» برنامهی خودش را پیش ببرد.
خیلی شهامت میخواهد تا اجازه دهی «احساس خوب» پزشکت باشد و سلامتی را به جسم و جانت برگرداند.
خیلی شهامت میخواهد تا اجازه دهی «احساس خوب» همسر عاشق پیشهات بشود و تو را غرق تجربهای عاشقانه نماید.
خیلی شهامت میخواهد تا اجازه دهی «احساس خوب» پدر پولدارت بشود و جوابگوی طلبکارهای عصبانی بشود.
شهامت میخواهد تا به جای استدلالهای منطقی ذهنت، برنامه را به شیوه «احساس خوب» پیش ببری و به شیوه او به مسائل نگاه کنی و به شیوهی او خیلی کارها را انجام ندهی و به شیوه او خیلی از کارها را انجام بدهی.
و این درس ها را گرفتم و اینکه اعتماد به رب.
زیرا اگر نتوانیم به رب اعتماد کنیم نمی توانیم به احساس خوب برسیم و در آن بمانیم.
احساس خوب برایم نهایت آزادی است.
همین سوال را از خودم نرسیدم که بالاترین عشق و علاقه ام چیست حتی اگر هیچ کس توی دنیا وجود نداشته باشد یا من به تمام خوبی ها رسیده باشم؟
با ایمان و یقین میگویم که انجام دادن رسالت زندگی ام و ارتباط با خداوند و کار های مورد علاقه ام مثل ورزش یا آشپزی.
هر وقت که به مشکلی بر میخورم یا همه چیز خراب میشود سریع به سراغ فایل توحید عملی ۶ میروم. از خداوند درخواست دارم تا از این دسته فایلها برایم تهیه کند. خیلی احساس خوبی به من میدهد و بعد از کار کردن با آن فایل دوباره چرخ زندگی به حرکت در میاید.
یا گرفتم و ایمان دارم که عاشقی بین ما دوتاست و بحث ما از همه آدمها جداست. در روابط نیز من به فرد هرگز وابسته نمیشوم و تلاشم وابسته شدن و مانند به خداست. خداوند یکی یدانه ی من است. پس با وجود خداوند دیگر هیچ رابطه ای عاشقانه ای برایم مهم نیست.
آرامش ارمغان توحید عملی است. یادم میاد ان زمانها که استاد میگفت من این پکیج از خوبی ها را دارم باورم نمیشد و دقیقا نمیفهمیدم که داستان از چه قرار است. اما حالا میفهمم وقتی چرخ زندگی رونق میگیرد همه چیز با هم پیشرفت میکند.
اره منم با این موافقم . به قول قرآن مومنان کسانی هستند که به غیب و آنچه نمیبینند ایمان دارند. وقتی هم که آدم توحیدی تر باشه میتونه با ایمان توکل کنه و رو به جلو پیش بره. و دیگه به اصطلاح ریسکی وجود نداره. وقتی که ایمان داشته باشم با فرکانسام دارم زندگیمو خلق میکنم. و اگر پل های پشت سر رو خراب نکنم ذهن ممکنه ادمو منحرف کنه از مسیر چون خیلی چموشه.
احساس خوب داشتن واقعا مهمترین از همه چیز است. مثل یک قطب نما است که در هر لحظه به من میگوید در چه مسیری هستم. تازه دارم مفهوم این جمله را درک میکنم. وقتی احساسم خوب میشه قلبم باز میشه انگار گشایش رخ میده احساس بی نهایت بودن دارم.
اره این چیزیه که به خاطرش نیاز داریم تا با نیروی منبع جهان هستی خداوند ارتباط داشته باشیم و این است همان مهم ترین رابطه زندگی مان. وقتی در این رابطه هستم عشق سوزانی عمیقا تجربه میکنم که در آن لحظه همه چیز و خواسته هایم از یادم میرود و بسیار رها تر میشوم. و این است موضوعی که اگر در احساس خوب باشیم در طبیعت خود هستیم و تمام نیاز های اولیه مان بصورت کاملا طبیعی تامین است. همانطور که اکسیژن ما بطور طبیعی بی نهایت وجود دارد. همانطور که نور خورشید بطور طبیعی وجود دارد.
اصلا نمی دونم چرا اینقدر خوبه احساس خوب انگار به منبع اصلیم برمیگردم. انگار به همه چیزای خوب رسیدم. و اولویت زندگیم رو بر همین اصل گذاشتم.