آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 2 - صفحه 18

787 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طیبه مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3009 روز

    به نام خدای هدایتگر

    امروز ورق روز 35 از سفر را پر میکنم با توکل نام باعظمتت یا رب العالمین.

    روزهایی را به یاد می آورم که انگار دنبال گمگشته ای سوال پرسان همه جا میرفتم ….همه جا سرد و تاریک به دنبال آغوش گرم وبی منت بودم که فقط سرم را میان گرمی حرارتش ونورش گم کنم …

    روزهایی که مردگیم را به چشم میدیدم سقوط را احساس میکردم در دالانی بی انتها.

    نشستم در برابرش زانو زدم و سجده که دارم میمیرم اینجا دارم سقوط میکنم همه جا تاریک است خودت را میخواهم کمکم کن خدایااااااا.

    درونم پر از نگرانی به راهی که مرا میخواند پاهایم سست شده بودند اما نیروی مرا به خودش میخواند بیا نترس همراهتم.لبخند میزد و انگار دستی را در دستانم محکم دیدم .گرمی را در نفس به نفس های تنم حس کردم ….گرمی که تا آن لحظه حسش نکرده بودم آغوش امن وبی منت گرمایی که از حرارتش یخ وجودم باز شد .انگار گل یخ بودم منتظر تابش خورشید تا بتابد تا گلش از درون حفره های یخ بسته وجودش باز جوانه بزند .

    دیدار های من وتو را فقط حس عاشقانه بینمان میداند .تو اینجایی همیشه هم اکنون در درون دیدمت در وجود در آرامشی که مشتاقانه وبی تاب تر از همیشه بسویش میدویدم .گفت بایست بیا نگاه کن بامن صحبت کن اینجایم واذا سالک عبادی فانی غریب .

    چقدر صدایت را دوست دارم وقتی کلمه پاک طیبه را به درخت پاک طیبه مثال زدی برایم و هربار برایم تکرار کردی که تو اصیلی وریشه دار …

    وقتی گفتی اندوهگین مباشم مرا از حادثه دور میکردی .وقتی می گفتی من یعنی همه چیز دنبال هیچ چیزی جز من نباش که زوال تو بی من بودن است .

    بازگشتم به خود لایتناهی ومقدسم و دیدار با اصلم همان که همیشه آرزویش را داشتم همانی که هنوز در پی بیشتر دانستنش هستم تا آرامشی هر بار ناب را تجربه کنم ..

    سکوت را دوست دارم چون آن زمان منو تو یکی هستیم و مرز ما شدنمان از بین میرود …

    این فایل باز اشک های مرا جاری کرد و احساسم را منقلب چه کسی میداند که رابطه اش با خدا چه رنگ و بویی دارد جز همان هایی که این دیدار ها را تجربه کرده اند و حضور پر از بزرگیش را احساس .

    سپاسگزارم از شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربان که بوی مهربانی شما مرا یاد پروردگارم میاندازد که هدایت میکند در هر لحظه .

    دوستان الهی من آمدنم به این جمع نورانی افتخاری تا یادم باشد شکر گذار این نعمات بزرگم باشم .

    در پناه خداوند یگانه ویکتایم همیشه شاااد و سربلند و سعادتمندباشید والبته ثروتمند???????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    Ms Mohadese گفته:
    مدت عضویت: 2517 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    چقدر زیبا بود جملات و چقدر حس خوب منو چند برابر کرد. همان وقتی که ذهن و روح ما هماهنگ شود و چه حس نابی است خدایا شکرت.

    شکرت که منو به این مسیر هدایت کردی .

    فایلل های ارامش در پرتو اگاهی چنان انگیزه ای در من ایجاد کرده که برنامه ای روزانه نوشتم وتقریبا اکثر وقت منو به خودش تخصیص میده و لذت بخش ترین کار دنیاس کارهای در جهت تغییر باور و ساخت زندگی به شکل و صورتی که تمامش خدا استو ارامش و خوشبختی.

    شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    نعمت اله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2632 روز

    سلام استاد، واقعا عالی بود ، 1 ساعت بصورت تکرار گوش کردم و حقیقتش کل آفرینش ام از جلو چشمانم رد می شد بچگیهام نشاط ام شادی دلخوشی ام و هرچه بزرگتر شدم نگرانی ها را به خوردمان دادند، ترس ها و استرس ها را به خوردمان دادند دغدغه مان شد پول توجیبی، پولی که از کار کردن پدری که فقط روزهای جمعه می دیدمش، قبل از همه بیدار میشد و میرفت پی پول، و شب هنگام از انتظار دیدن پدر به خواب میرفتیم ولی او نمی آمد….

    ولی من اینگونه نیستم من آگاه هستم، من به آسانی پول می‌سازم

    بزرگتر که شدیم پدر گرفتار و گرفتار تر میشد و مدرکی می شد برای دلیل سخت بودن زندگی دلیل استرس های تحمیلی ولی دیگر من آگاه هستم موجودی الهی هستم بار دیگر کودک می‌شود کودکی که دیگر بار مثل 1 سالگی ام زبان این دنیا را نمی فهمم و دنیا هم زبان من را نمی فهمد مگر مثل من آگاه باشد بلز که بزرگتر شدم همان پدر کمیاب زحمتکش به زندگی ابدی اش باز گشت و نا امیدتر از قبل هرلحظه منتظر مرگ بودیم و زندگی را بی معنی ولی هرچه گذشت بزرگتر شدیم و مرگ نیامد و بزرگتر شدیم و بزرگتر خودمان شدیم پدر، اما الان که آگاهم قرار. است پدری شوم که فرزندانی آگاه داشته باشد، پدری باشم پدری که دلیل آسان بودن پول سازی، دلیل لذت بخش بودن زندگی، دلیل شاد و پرنشاط بودن زندگی و هنگام مرگ ام فرزندانم بخندند و خوشحال و بگویند پدرم به سوی زندگی ابدی و بحقیقت واقعی بازگشت و امیدوار تر شوند و به زندگی پر از آگاهی شان ادامه دهند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سعید ذاکری گفته:
    مدت عضویت: 2912 روز

    سلام سلام به همه دوستان گلم

    الان که دارم این مطلب رو مینویسم یه موضوعی ذهن منو خیلی به خودش درگیر کرده مدتهاست که دارم فایل های استاد رو گوش میدم

    ناخودآگاه فکر میکردم خیلی تو مسیرم ولی نتایجم خیلی خوب و ملموس نبود

    الان که خیلی بهتر و دقیق تر نگاه میکنم میبینم من از ضعف اتصالم به ذات حقیقیم دارم رنج میبرم

    من گرفتار ترس و نگرانی هستم و این ینی ایمانم ضعیفه

    این ینی هنوز که هنوزه به قانون عمل نمیکنم

    این ینی در مسیر شیطانم و فکر میکنم چون قوانین رو میدونم در مسیر درستم

    دوستان عزیزم

    بیاین یکبار دیگه نگاه کنیم

    بیشتر اوقاتی که بیداریم تو چه فضایی هستیم

    در شور و شوق ، اشتیاق، امید ، عشق، اطمینان و شادی و….. هستیم ؟

    یا در نگرانی ، اضطراب ، استرس ، غم ، عصبانیت ، افسردگی و ناتوانی و … هستیم؟

    من که پاسخ خودمو میدونم

    بچه ها یه چیزی درونم میگه سعید بسه این مدل زندگی

    بچه ها خسته شدم از خودم

    دوستان عزیزم احساس میکنم که یه خواست قوی در درونم تازه داره شکل میگیره

    یه خواست برای تغییر اساسی

    یه خواست برای رشد

    مگه ما چقدر عمر داریم که اونو صرف چیزای بیخود کنیم

    دو شب با فاصله زمانی هفت روز به لطف خدا، شب هنگام موقع خواب از مرگ نجات پیدا کردم

    با خودم دارم فکر میکنم سعید مرگ در یک لحظه پیش میاد

    آیا دوس داری اون موقع حسرت بخوری و از دنیا بری یا دوس داری به قول استاد ،عزرائیل رو که دیدی با عشق بگی من آماده ام؟

    من دوست دارم بگم آماده ام

    اما این آمادگی نیاز به زیرساخت داره

    نیاز به ایمان داره

    نیاز به احساس خوب در زندگی داره

    نیاز به حرکت و تلاش در مسیر درست داره

    نیاز به یکی شدن با ذات اقدس الهی رو داره تا تو هم برای به آغوش کشیدن مرگ لحظه شماری کنی نه فرار کنی

    دوستان عزیزم بیایم روی ایمان و باورهامون با اراده و عشق کار کنیم

    بیایم با خدامون یکی بشیم

    بیایم درونمون رو با عشق به خدا پر کنیم

    در یک کلام از زندگیمون لذت واقعی رو ببریم

    براتون ایمان و اراده و صبر در مسیر عمل به آگاهی های ناب رو از خدای مهربان خواستارم

    استاد عزیزم خیلی دوست دارم

    هر جا هستی مملو از عشق و آرامش باشی

    در پناه خدای بخشنده و وهاب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    نرگس صدر گفته:
    مدت عضویت: 2587 روز

    با سلام

    من این فایلو خیلی گوش میدم اما تا حالا خودم از روی متنش نخونده بودم. الان که میخوندم هم صدای استاد عباسمنش توی گوشم بود.

    توضیحاتی که شایسته خانم توی کانال تلگرام در مورد این فایل و روز ٣۵ سفر گذاشتند خیلی خوب بود. باید داخل دفترم بنویسم و زود به زود مرور کنم که مهمترین کار من داشتن احساس خوب در هر لحظه هست.

    اصلا وقتی این فایلو گوش میدم یه احساس سبکی بهم دست میده که احساس نیاز به هیچ کدوم از خواسته هام ندارم. انگار هیچ مشگلی ندارم و فقط میخوام توی این احساس بمونم.

    کاش آهنگشو میتونستم پیدا کنم که واسه ضبط عبارات تاکیدیم استفاده کنم!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3363 روز

    سلام

    بارها گوش کردم همانطوری که اولین بارها هم بارها گوش کردم تا عمق جان ما نفوذ کند البته خودم را می گویم ، بارها و هزاران بار باید گوش کنم . عالی و آرامش بخش است والان خیلی لازم داشتم . تشکر از استاد و خانم شایسته عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    افسون کماری گفته:
    مدت عضویت: 2823 روز

    ابن روزا بیشتر از روزا وقت نیزارم که خدایی درونمو بیشتر نمایان کنم اصلا به وضعیت مالی و رابطم ندارم و نگران هیچی هم نیستم چون تمام تلاشمو دارم میکنم اونو پیدا کنم اون خدایی که بهترین و احساس ارامشش مارو فرا میگیزه امروز ی خورده حالم گرفته شده بود و از ی موضوعی ناراحت شدم اومدم تلگرام دیدم فایل جدید سفرمون اومده که دیدم راجع به احساس خوبه همون لحظه ی تلنگری بهم خورد که احساسمو سری عوض کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زهرا کرمی گفته:
    مدت عضویت: 2771 روز

    با سلام، به تمام همسفران عزیز واستاد بزرگوار خانم شایسته عزیز، چقدر این فایل شما برای من به موقع بود هرزگاهی احساس می کردم با دست همه چیز باز هم یک چیزی کم دارم و نمی دانستم چیه امروز تو این فایل فهمیدم که واقعا آون خود درونی منه، من چون صبح تا شب سرکار هستم وقت ندارم پیام بگذارم ولی امروز یک مشاجره در خانواده پیش می آمد با خودم باید چه کار می کردم دنبال یک روزنه می گشتم که با این سفر نامه روبرو شدم و جواب سوالم گرفتم خانم شایسته عزیز من با اینکه خیلی دارم رو خودم کار می کنم و تمام ورودیها را به روی خود بستم ولی در برابر بعضی ناملایمات نمی دانم چه کار باید کنم دوست داشتم شرایطی فراهم می آمد واکنش در برابر تجربیات مختلف بیان می کردند و. بیشتر یاد می گرفتیم سپاسگزارم از شما وهمه دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: