آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 2 - صفحه 35
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2015/12/عکس-فایل-2.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-12-02 22:52:422020-08-28 10:14:12آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام.
هر گاه تونستم احساسم را خوب نگه دارم به خواسته هام رسیدم.
تازگیها دریافتم هر گاه خودمو زیر اسمان بردم و در طبیعت وکوچه وخیابان قدم زدم احساسم خیلی خوب بوده است و در دامان طبیعت وخاک میتونم احساسم رو خوب نگه دارم.
قبلا با نوشتن و توجه به زیباییهای اطرافم این کار رو انجام میدادم.
ولی الان قدم زدن وبیرون رفتن میتونه حسم را خوب کنه.
وقتی احساسم خوب باشه خواسته هام تیک میخوره.
هر روز بهتر از دیروز….
سلام به عزیزانم.
۳۵ امین روز سفرم را شروع میکنم.
اگه احساس خوب داشته باشی به منبع لایزال الهی وصل میشی.
استاد عزیزم من با اموزشهای شما خدارو شکر به این تجربه رسیدم که هرجا حال واحساساتم خوب بوده هم مسائلم راحتتر حل شده وهم الهامات رو بیشتر وبهتر دریافت کردم.
و در ستاره قطبیم هر روز شادی واحساس خوب رو از خدای خودم میخام.
و سعی میکنم با فایلهای شما و با تمرکز بر زیباییها وشکرگزاری به احساس خوب برسم.
و واقعا کاری دشوار است در عین سادگی.
و هدایت شدم به راهکارهایی که حالم را خوب نگه میدارد.
ومن شاکر خداوندم.
خداوند یه انرژی وسیستمی است که مثل یه آهنربای قوی فقط افرادی رو به سمت خودش میکشه که شاد و پر انرژی باشن.
وقتی قران میگه که مومنان وافراد با ایمان کسانی هستن که حزن واندوه ندارن یعنی خدا کار نداره که تو چقدر عبادت میکنی وچقدر نماز بخونی وروزه بگیری وهمه کارهایی که به ما گفتن ایمانت رو زیاد میکنه، خدا میگه هر قدر شادتر باشی با ایمانتری.
هر قدر بیخیال ورها باشی ونگران نباشی با ایمانتری.
هر قدر که نگران نباشی وآرام باشی ایمانت بیشتر میشه.
و این رو الان خوب درک میکنم وتلاش میکنم هر لحظه خودم رو در احساس خوب نگه دارم وشاد باشم وشاد زندگی کنم تا شادیهوی بیشتری رو تجربه کنم.
هر روز بهتر از دیروز….
بنام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم سلام مریم نازنین سلام دوستان همسفر
فایل روز سی و پنجم سفرنامه
استاد عزیزم چقدر تغییر کردن جالبه و عجیب.
تا اینجا همش برنامه ریزی میکردم برای گوش دادن به فایلها و نوشتن کامنتهاشون.
ولی فهمیدم باید خیلی رهاتر بشم. حتی رها از برنامه ریزی.
بعضی فایلها مدتشون طولانی هست و فکر میکنم خیلی وقت باید براشون بزارم تا گوش بدم و کامنت بنویسم. بعد میبینم تا فایل تموم شده خیلی آمادم برای کامنت نوشتن و زودتر از برنامه ریزیم تموم شد.
اما بعضی فایلها زمانشون کمتره ولی توی یک روز باید چندبار با فاصله گوششون بدم تا درکشون کنم تا حدودی و بتونم کامنتشون رو بنویسم.
این فایل هم از اونا بود. یک فایل حدود ۷ دقیقه ای رو چند بار گوش دادم و چند بار متنش رو خوندم.
مرحم و آرام کننده روح
بازهم خودشناسی و باز هم نزدیک کردن روح و ذهن به هم.
الان میفهمم چرا و چرا همیشه عاشق سادگی بودم و هستم.
چون سادگی یعنی رهایی. روحم نمیخواست و نمیخواد درگیر پیچیدگیهایی بشه که هیچ تعریف و جایگاهی براش نداشت.
الان میفهمم چرا همیشه و همیشه اینقدر سکوت رو دوست داشتم و دارم.
چون از سکوت زاده شدم، چون سکوت زبان گفتگوی من و اصلم هست.
الان میفهمم چرا یه وقتایی هیچ کس رو نمیخواستم ببینم و دلم تنهایی رو میخواست. هیچکس و هیچکس. حتی فرزندم.
اونموقع نمیدونستم گمشدم چی و کیه. فقط میدونستم الان تنهایی میخوام. نگو میخواستم به اصلم وصل بشم. اصلی که خیلی دور و دست نیافتنی میدونستمش نگو در تاروپودم بوده ولی منه گرفتار ذهن و نفس نمیدیدمش.
اره استاد عزیزم حقیقتا باید این دیدار و آشنایی رو گرامیداشت. باهر نفس ، با هر پلک زدن ، با هر قدم برداشتن، با تمام وجودی که میشه این دیدار رو جشن گرفت.
یاد یه شعری افتادم از نظامی که سالها پیش بلد بودم و حفظ بودم اما فراموشش کردم. چند وقتیه میاد تو ذهنم دلم میخواد براتون بنویسمش. شاید هم شنیده باشینش.
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق ان شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او
گفت یارب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشق به جانم میزنی
دردم از لیلاست آنم میزنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو لیلای تو …. من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگت پنهان و پیدایت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت
روزو شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته راهت کنم
❤❤
به نام خدا
سلام به همه دوستانم
چقدر نویسنده جالب از درس شدن باورامون تو کتاب خبر میده این که میگه با چیزایی که میبینی میشنوی میخوری که الوده هستند نفست تورو از من دور کرده از خدا واقعا تو مراقبه و سکوت واقعا به خدا نزدیکم وقتی بچه بودم چون افکار الانو نداشتم باورام دست نخورده بود چقدر به خدا نزدیک بودم ذهنم اروم بود چقدر دنیا زیباتر بود اصلا از چیزای بدی که ادما گفتن یادم نیست بدی رو نمیدونستم به خدا نزدیک بودم رها میخندیدم ساده بود م همین واژای که الان اگر یکی بهم بگه ناراحت میشم ازش و میگم بهم گفت ادم ساده ساده بودن اگر به این معنا باشه که رها باشم بدی رو درک نکنم از باورای بد چیزی ندونم و درکش نکنم ذهنم رها باشه از هر باوری و به خدا متصل باشم پس دوست دارم ساده باشم ساده یه چیز جالب که هر چند وقت یک بار به خودم که فکر میکنم به افکار گذشتم میبینم که چقدر تغییر کردم افکارم پاکتر شده سیاهی های افکارم کنار رفته و تا اون موقع چقدر فکر میکردم من ادم خوبیم من افکارم عالیه من زندگی رو بهتر میبینم اما وقتی بهش فکر میکنم میبینم که باید رشد کنم اینا کمه من باورای بد و دور کننده از منبع زیادی دارم که با هر بار کنار زدن اونا انگار یک پرده تاریک دیگه از جلوی چشمام کنار رفت و این روند امیدوارم سرعت پیدا کنه من تو بچگی چقدر به خدا نزدیک بودم چقدر زیاد باهاش حرف میزدم ولی به واسزه باورای اشتباهی که از خدا داشتم که فکر میکردم یک موجوده مثل خودم فقط قدرتاش زیاده وقتی دیدم که یه چیزایی رو بهم نداد ازش دور شدم من نمیدونستم که خدا انرژیه خدا به فرکانس من پاسخ میده من قبلا فکر میکردم با گریه کردن خدا بهم چیزایی رو که میخوامو میده اما الان باورام تغییر کرده کاش بشه مثل بچگیا بهش نزدیک باشم باهاش صحبت کنم با باورای درست بدون شرک
به نام خدا
سلام به استاد خوبم و مریم عزیزم و همه دوستان عزیز❤️
داشتن احساس خوب مهم ترین اصل برای رسیدن به هر خواسته ای است چون وقتی حالت خوبه و نگران نیستی یعنی ایمان واقعی داری یعنی قدرت خدای درونت و به معنای واقعی داری حس میکنی حتی تو مواقعی که نجواهای ذهن دست از سرت بر نمیدارن باید با حال خوب کنترلشون کنی
و من هر اتفاق خوبی و تو زندگیم نتیجه ی داشتن احساس خوبم تو اون لحظه میدونم
وقتی بچه ها رو میبینم که انقد آزاد و رها هستن و با کوچکترین چیز خوشحال میشن و اصلا نگران آینده نیستن و به گذشته فکر نمیکنن دوست دارم دوباره کودک شوم
همان کودکی که غم نمیشناسد
همان کودکی که آزاد و رها است
همان کودکی که پرانرژی است
همان کودکی که لحظه هایش را یکی یکی زندگی میکند
همان کودکی که با هر بار زمین خوردن دوباره از جا بلند میشود و با ایمان حرکت میکند
همان کودکی که بی هیچ بهانه ای شاد است و از زندگی لذت میبرد
خدایا من عاشق تو هستم دوست دارم با تمام وجودم تو را حس کنم و سکوت کنم و فقط صدای تورو از لایه لایه ی درونم بشنوم
من زندگی را فقط با تو دوست دارم وقتی به تو وصل میشوم سرتاسر وجودم پر میشود از عطر تو و پر میشوم از آگاهی و احساس عالی
خدایا هدایتم کن سمت کسانی که به آنها نعمت دادی نه کسانی که بر آنها غضب کردی
دلم میخواد جز هدایت شدگان در مسیر تو باشم
دلم میخواد نجات پیدا کنم از ناپاکی های روزگار و پاک شوم از هر چیزی که مرا از تو جدا میکند
دوست دارم به معنای واقعی توحیدی بشم و همه آرزوهامو در کنار تو و با احساس خوب بدست بیارم
دلم میخواد در لحظه زندگی کنم و آزاد و رها باشم
دوست دارم با قلبی پاک و آکنده از غم و اندوه زندگی کنم و بتونم نفسم و کنترل کنم و در لحظه لحظه ی زندگیم فقط تو باشی و بس چون وقتی تو رو دارم بی نیاز از هر چیزی هستم
خدای خوبم عاشقانه دوست دارم🧡
به نام خالق خوبی ها و نیکی ها
وای چقدر سرشار از حس سپاس گزاری هستم و اشک شوق در چشمانم حلقه میزنه از این همه حس خوب…
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
من در حالی اومدم تو سایت و نشانه من شد این فایل زیبا و ارزشمند که بارها و بارها گوش داده ام.
در حالی زدم روی نشانه ی من که در تهران هستم، و اومدم بانک ملی برای سوزنده کارت بانکم که پنجشنبه ظهر در قزوین گم کردم. و الان که تهران هستم اومدم تا کارت دوباره صادر بشه. کارت من برای یکی از شعب بانک ملی مشهد هست.
در حالی که یک فرم پر کردم و متصدی بانک بعددقایقی گفت که امضا شما تعریف نشده(این کار در حالی است که تمام پول من در اون کارت هست و یکی دوساعت دیگه باید هتل رو تحویل بدیم و بعد من برم خوابگاه دخترانه ایی که رزرو کرده بودم و همسرمم دنبال یک خوابگاه دیگه برای خودش است)
ما دسگه مشهد خونه نداریم و کلا پلی برای برگشت نذاشتیم تا در این مسیر راهی جز پیشرفت و موفقیت باقی نمونه و فقط توکل مون بخداست.
برم اول داستان کامنتم و حس خوبم که خانم متصدی دیگه که قرار بود امضا منو اسکن و بعد فکس و بعد منتظر جواب شعبه مشهد باشم بعد چند دقیقه صدا زد. خانم پژوهنده شما که امضا تون تعریف شده…. من فقط گفتم خدایا شکرت.
ناگفته نماندچند دقیقه قبل از این صدا زدن و همینطور که منتظر بودم دنبال شماره بانک شعبه ام گشتم، موفق شدم پیدا کردم زنگ زدم و یکنفرجواب داد قضیه رو گفتم اطلاعات گرفت و شماره موبایلم رو…خلاصه همزمان که اون خانم به من گفت ازاون تعریف شده از مشهدتماس داشتم و اون آقا با سرعت پشت تلفن به من گفت خانم پژوهنده کارتون
انجام شد، مشکل حل شد چیز دیگه ایی نیست و من فقط تشکر کردم فقط و فقط…
این دستان خداوند
این احساس ناب
این آرامش وجود من
این آگاهی های درون من
خدایا ممنونم که همیشه وهمه جا هستی اکر من فقط ببینمت و حواسم بهت باشه.
چه حس خوبی دارم تو بانک نشستم فارغ از هیاهوی اطرافم کارم داره به بهترین نحو ممکن انجام میشه.
خدایا شکرت بخاطر تمام اتفاق های خوب زندگی ام.
تازه یادم رفت بگم قبل اینکه این نشانه ی من رو ببینم واین اتفاقات که افتاد یهو گوشی رو کردم و هنذفری گذاشتم و آهنگ ناب رو گوش میدادم و هنوز تموم نشده بود که این موج جریان زیبا برام اتفاق افتاد.
مثل توست هرآنچه ناب
مثل گیسویی پر پیچ و تاب
چقدر خوبه اینجا ردپاهاتو میبینی و سورپرایز میشی و به یاد میاری که چطور و با چه اتفاقاتی شروع کردی و با آرامش وصل شدن و دست در دست جریان هدایت گذاشتن منو به اینجا رسونده.
من چند وقته خونمون یک مهمون عزیز داریم که قرار بوده برای بقیه اقامتش بره خوابگاه.
دیروز پریروز بود که تو ذهن من اینو زد من دوباره برم از همون خوابگاه که اومدم تهران شروع کنم.
من برم تو لاک خودم و خلوت کنم و همسرم و این دوست عزیز که داره بهش کار یاد میده رو تنها بذارم هم اونا راحت باشن هم من برم ریشه ایی مسائلی که باید پیداشون کنم رو پیدا کنم و حل کنم.
دیروز هم به ذهنم زد که برم همین پارک نزدیک خونه و ساعت ها اونجا تو فضای ازاد بشینم و کار کنم و حتی پیاده روی هم میتونم بکنم اینجوری با یک تیر چند نشون میشه. تمرکز برای انجام یک کار و تمام کردن شون، استفاده از فضای ازادی که ویژه بانوان گذاشتن، بودن در طبیعت و کنار گل و درخت ها، پیاده روی کردن و …
حالا ترکیب اینا رو میخوام همین الان بعد از خوردن تخم مرغ های خوشزه ام و بعد چندباره دیدن و نکته برداری خط به خط دوره شیوه حل مسائل زندگی برم همین امروز اجرا کنم.
ترکیبش با روزه سکوت که از همون دقیقه که نوشتم دیگه حرف نزدم و شروعی برای یادگرفتن سکوت و تمرکزه…
میام اینجا ردپا میذارم نتیجه این اقدام یکهویی و قطعا هدایتی ام را…
ای من،ای اصل، ای تو دوستت دارم و برای وصل شدن به اصل حاضرم تا قعر کهکشان ها هم پرواز کنم.
پیش بسوی بی نهایت و فراتر از آن
امروز که این فایل نشانه ی من بود. یکهو به ذهنم زد سکوت
به نام خالق یکتا
روز35سفرنامه من
سلام ودرود به استاد عباس منش وخانم وشایسته عزیز وهمسفران پرشور
این فایل از اون فایلایی هست که همش دوست داری بشنوی…سکوت کنی….تامل کنی
آرام باشی….غرق بشی درحال خوبی که بهت دست میده…یاد زمانایی می افتی که چقدر رها وخوشحال بودی از ته دل می خندیدی هیچ کس نبود که تو رو از این خلسه شیرین در بیاره…کوچک بودیم ولی کم کم بزرگ شدیم
سروصدای ذهنمون زیاد شد وسکوت شکسته شد….مسائل ودغدغه ها بیشتر شدند و آرامش درونیت کمتر…این فایل منو باخودم ، خود واقعیم،خود مقدسم،خود لایتناهی وابدیم دوباره آشنا کرد ومن به یاد آوردم که چه کسی بودم…وازین پس بایدچگونه باشم….
درپناه حق
خدانگهدار
بنام الله یکتا..سلام..روز 35سفر..هم اکنون که دارم مینویسم اشکم سرازیره باتملم وجودم دارم خدارو حسش میکنم دارم درونم خدارو میفهمم..بامن است من جزئی از اویم چقدر عالیست احساس خوب واقعی راتجربه کردن حالم عالیه خدایا شکرت دارم تو این مسیر پیدامیکنم خودم را خدایم را وجودم را..استاد بینهایت سپاس برای یاداوری این اگاهی ها..
سلام به رهروان راه حقیقت
روزشمار تحول زندگی من روز ۳۵
شنیدن سخنان خداوند از زبان شما چقدر لذت بخشه…
تمام زندگیم هر اتفاقی افتاده من را به سکوت تشویق کرده است و هربار که سکوت شکستم و در قیل و قال دنیا و درونم گم شدم شکست خوردم و اینک مدتیست سکوت را سرلوحه ی زندگیم قرار داده ام و آرامش خیلی زیبایی را تجربه میکنم
واقعا زیاده گفتن و زیاده اندیشیدین در مورد اتفاقات که منجر به گفت و گوی درونی میشود فقط انرژی مارا کم میکند و بس
سکوت زیباترین هدیه ی خدا به انسان است به همین خاطر ارتباط با خداوند در سکوت نهفته است
سکوت در هر انسانی به آرامش ختم میشود به دوری از کی چی گفت و چی نگفتها به دور از تنش ها …
ادمهای ساکت همیشه زیبا هستند…
تمام گفت و گوهای درونی فقط به پر کردن کاسه ی صبر انسان منتهی میشوند و روزی جایی این کاسه لبریز میشود که موجب تعجب خود تا همگان میشود و بی خبر ….
تصمیم دارم بیشتر و بیشتر سکوت کنم قضاوت نکنم و یادبگیرم همیشه لازم نیست که از خودمان دفاع کنیم…
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست
سلام بر قدرت مطلق جهان از این نوع تریبون
درود بر تمامی دوستان امیدوارم همگی در پرتو حق تعالی شاد و سلامت باشیم
خدا قوت آقای عباسمنش و خانم شایسته و سایر اعضای سایت
بسیار فایل عالی و تاثیرگزاری بود!
ما لایتناهی هستیم
ما ابدی هستیم
و وقتی که بر هوای نفس خودمون غلبه میکنیم
و آرامشی داریم که به وسیله شناخت قوانین کیهانی بوجود آمده
آنگاه الهاماتی را دریافت میکنیم
آنگاه در سکوت خودمان صحبت هایی را میشنویم
که ما را به سعادت در دنیا و آخرت هدایت میکنند
وقتی درک میکنیم که این زندگی دنیوی چیزی جز ذره ای کوچک در مقابل زندگی اخروی ما نیست
آنگاه خود را از دغدغه های بی ارزش دنیوی رها میکنیم و خودمان را به خدا میسپاریم
و با ایمان به او در مسیر سعادت در دنیا و آخرت حرکت میکنیم
و …!
بسیار فایل صوتی شیرینی بود و کلی هم درس داشت
خداوند را سپاس گزارم که من را به مسیر سعادتمندی در دنیا و آخرت هدایت میکند!
ممنونم آقای عباسمنش، خانم شایسته و سایر کادر اجرایی سایت
در پناه خداوند پیروز و ثروتمند باشیم همگی در دنیا و آخرت
من آرین عبّاسی ۱۷ ساله از تهران هستم
من بهترین میشم چون به خداوند ایمان دارم و برای انجام هر کاری آرامش دارم تا به سعادتمندی در دنیا و آخرت و نزدیکتر شدن به رب مطلق جهان برسم!
بدرود!