آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 2 - صفحه 46
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2015/12/عکس-فایل-2.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-12-02 22:52:422020-08-28 10:14:12آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیزوخانم شایسته ی نازنین ودوستان هم مسیرم.چقدر خوب خانم شایسته از احساس خوب حرف زداز اینکه ماهرکاری که توی زندگیمون انجام میدیم برای رسیدن به احساس خوبه وبزرگترین وظیفه ی ما توی زندگی خوب نگه داشتن احساسمون در هر لحظه ست واینکه فاصله ی ما با خواسته هامون با خوب نگه داشتن احساسمون پرمیشه.حالا که ما هرچیزی رو برای به دست اوردن احساس خوب میخوایم چه کاری بهترازاین که قبل از رسیدن به خواسته هامون احساسمون رو خوب نگه داریم اینطوری مسیر رسیدن به خواسته هامون هم هموارترمیشه وزودتر بهشون میرسیم وباز احساسمون خوبترمیشه وتوی مداری قرارمیگیریم که بیشتر خواسته هامون هستن تا ناخواسته ها.چقدر خوبه که باخودم تعهد بستم که هرروز یک برگ ازاین سفررو بخونم وردپایی از خودم بجا بذارم من منتظر تحول بزرگ در روح وجسم وجانم هستم واطمینان دارم که توی این مسیرشاهد پیشرفت وبزرگ شدن خودم خواهم بود.
روز سی و پنجم سفرنامه
به نام خداوندی که جهان رو با نظمی بی نظیر آفرید
سلام خدمت استاد عزیزم و همگی دوستانی که در این سفر زیبا و فوق العاده با من هستند
چه نکته ی فوق العاده ای داشت این فایل اینکه اصل ما و ذات ما احساس خوب است .
چقدر این جمله بی نظیر بود ممنونم از مریم شایسته ی عزیز که انقدر زیبا تحلیل میکنه و به این زیبایی مینویسه
چقدر حس میکنم تغییرات خیلی بزرگی داشتم تواین سفر ، باورم نمیشه ۴۰ روز پیش اوضاع خیلی بدی داشتم ، عدم تمرکز توی کسب و کارم ، بدیهایی که نگرانم کرده بودو احساس بد رو به درون قلبم هدایت کرده بود و تشدید این نگرانی ها تشدید مشکلات بود ، این در حالی بود دوستان که من ۲ ماه قبل از اینکه اوضاع بد بشه فوق العاده عالی داشتم عمل میکردم و فقط تو اون ۱/ ۲ ماه از مدار دور شده بودم و یکم مغرور شدم شاید که دیگه نیاز نداره مدام زمان بزارم و هر روز روی باورهام کار کنم
نمیدونم شاید اون تجربه واقعا لازم بود تا دیگه خیلی خوب بدونم که در هر لحظه کاملا باید حواسم باشه به ورودی هام وهر روز روشون کار کنم
باورم نمیشه کارهایی اومد سمتم از جایی که الان هم فک میکنم در تعجبم که چطور میشه مگه ؟ ولی چقدر زیبا خداوند بینهایت دست رو به سمت من داره هدایت میکنه که من همه ی خواسته هام برسم و انگار این روز ها همه دوست دارن که کار من رو راه بندازن
یه احساس خیلی خوبیه این حس توحید این حسی که فقط رو خدای خودت حساب باز کنی و خداروشکرگزارم که من رو توی این دوره قرار داد
به نام خدای مهربان
نامه ای به خدا
سلام خدای من ،ای مهربونترین وزیباترین وبخشنده ترین معبود،تنهاتویی که ازدرونم خبرداری ووقتی ازت هدایت می خوام من وبه اون مسیرهدایت میکنی ،خدای قشنگم ممنونم ازت چقدربه این فایل نیازداشتم ،چقدنیازداشتم که این جملات وبشنوم واشگ بریزم ودوباره توراپیداکنم وآروم بشم ،آخه میدونی آرامش یعنی فقط خودت ،تکیه گاه همدم تنهایی هافقط تویی وبس خدای قشنگ ومهربونم توخود خود آرامشی چون یه لحضه فکرکردن بهت حتی زندگی رازیباترمیکنه چه برسه به این که کل روز وکل زندگی باتوبودن باشه .
قلبت راپاک کن سلامت میکنم وآنجاکه من وتویکی هستیم راگرامی میدارم ❤
دیدی که هراتفاق خوب تنهانتیجه قلبی پاک بوده است وخواهدبود❤
قلبت راپاک کردی وساده ترشدی وسادگی یعنی رهایی❤
خدای من این جملات چی داره که اینقدبه آدم آرامش وحال خوب میده
خدای من شرک چیکارکرده باقلب وذهنمون که وقتی نجواهای ذهن میادانگارهمه چی درب وداغون وخرابه ،یابه قول استاداگه توی بهشت باشی وناخن انگشت کوچکه ی پات شکستع باشه ذهنت جوری برات بزرگش میکنه که بهشت برات جهنم میشه،پس داستان داستانه کنترل ذهن هستش ،وقتی بتونیم ذهن وکنترل کنیم اونوقت قلب هم پاک ترورهاترخواهدبود واونموقع هستش که میتونیم به خدا به درون به خودلایتناهیمون برسیم.
خدایااین سایت چی داره که اینقدآرامش هست توش اینقدخداتوجای جای این سایت پیدامیشه
استادعزیزدست خداتوپاک ترین وخداگونه ترین آدم هستی که تاحالادیدم الهی که همیشه تومسیرت بهترین هاباشه هرچندکه میدونم هست
استادعزیزم دوستتون دارم وازخداسپاسگزارم که شمارادرمسیرزندگیم قرارداده❤❤❤😘😘
خدای مهربانم دوستت دارم معبودمن ❤❤❤❤😍😍😍😍😘😘😘
خدایاشکرت❤
خدایاشکرت❤
خدایاشکرت❤
روز سی و پنجم
به نام خالق هستی
سلام استاد ارزشمندم ، سلام خانم شایستهی گل و سلام دوستان عزیز
به راستی که چه قدر زندگی کردن شیرین است..زندگی کردن…!
زندگی کردن یعنی لذت بردن از لحظه لحظه های زنده بودن ..
گاهی فراموش میکنیم که خیلی از داشته های امروزمان جدا از اینکه حاصل افکار دیروزمان است، دقیقا همان آرزوییست که دیروز داشتیم…
آرزو میکنیم و وقتی رسیدیم یادمان میرود ..
آرزو را فقط در چیزهای بزرگ و محال میبینیم..
آرامش یعنی زندگی کردن در امروز،در اکنون ..
یعنی غصهی دیروز را نخوردن و ترس فردا را نداشتن ..
و چه قدر شیرین است داشتن این آرامش ..
به نام الله💕
(سی و پنجمین روز از سفرنامه من)
دوستان سلام من الان سرکارم و دارم این دیدگاه رو مینویسم،
بسیار متن زیبا و دل انگیزی بود که واقعا انسان رو به فکر فرو میبرد.
جالب امروز قبل از شنیدن این فایل دیدگاه یکی از بچه های خوب سایت رو میخوندم که باعث شد لحظه ای با خودم و خدای خودم در جای ساکتی خلوت کنم و از خدای خودم بخاطر لحظاتی که بیادش نبودم با زبان خودم ازش عذر خواهی کنم و میتونم بگم بعد از سالها چند قطره اشک بدون اینکه زور بزنم و یا برای خالی کردن خودم باشه از چشام سرازیر شد و چقدر حس خوبی داشتم و لذت بردم و همون لحظه به خدا گفتم ببین خدا جون خودت منو رها نکن میبینی که من بازیگوشم خودت هوامو داشته باش، کلی باهم صحبت کردیم و آخرین باری که اینجوری شده بودم یادم نیست و بابت این حس خوب از خدای خودم،استاد عباسمنش و خانم شایسته و اون دوست خوب که اون دیدگاه زیبا رو گذاشته بود سپاسگذارم،خدای شکرت که تغییر خودم رو آروم آروم دارم میبینم و از این دگرگونی آرام دارم لذت میبرم و این همون در مسیر بودن و لذت بردن از تمام مراحل تکامل تغییرم هستش🌹🌹🌹
🌹 🌹🌹ممنون ازخدا وهمه شما دوستان همفرکانسی وعزیزم🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
به نام خداوند هدایتگرم به سمت زیباییها و خواسته هایم بصورت کاملا طبیعی و بدیهی🌱
روز ۳۵ ام🌱
و ما زمینی شدیم …. و ذهن ما و ورودیهای ذهن ما و محدودیت هایی که برایمان گذاشته شد ما را از روح متعالی و لایتناهی مان دور و دورتر کرد و ما غم را پذیرفتیم ناراحتی باور به کمبود فراوانی شانس و…..را باور کردیم و فراموش کردیم روح ما سرشار از آگاهی آرامش شادی ثروت سلامتی خوشبختی و تمام ویژگیهای خداگونست فراموش کردیم که ما تیکه ای از خداوندیم در واقع خود خداییم با یه عااالمه ویژگی های فطری خداگونه….و این اتفاق وقتی میفته که ما فاصله ی فرکانسی روح و ذهنمون رو کم کنیم و در واقع روح و ذهنمون رو بر هم منطبق کنیم و به احساس خوب برسیم زیرا احساس خوب=اتفاقات خوب🌱
دیدی که هر اتفاق خوب تنها نتیجه ی قلبی پاک بوده است…؟ و خواهد بود… و قلبت را پاک کردی و ساده تر شدی و سادگی یعنی رهایی…
و همین است که هنوز اینجایی و هنوز مشتاقی و هنوز میشنوی صدای خودِ ابدیت را که از درونی ترین لایه های وجودت با تو حرف میزند…من جانم و آگاهی تو جسمی و ذهن…و من اصلِ تو ام خودِ متعالیِ تو…خودِ لایتناهیِ تو…توِ بی نهایت..توِ مقدس…وقتی فراموشم میکنی و فراموش میکنی که این زندگی تنها یک تجربه ی کوچک در ابدیتِ توست سقوط میکنی..و همین است که جامعه ی بشری همه ی بشرِ امروز در سراشیبیِ سقوط است و همین است که ارزش های امروز همه بی ارزشیست…
و تو تنها وقتی نجات می یابی که مرا دوباره پیدا کنی … خودِ لایتناهی ات را… اصلت را… و همین است که تو هرچند موفق هنوز در درون به دنبال چیزی میگردی…هنوز به آرامش نمیرسی…هنوز یک چیزی کم داری… و آن “قداستِ تو” “ابدیتِ تو” “اصلِ توست”
بیا این دیدگاه را گرامی بداریم…این دم را که برای همه پیش نمی آید و چه میشد اگر پیش می آمد…بیا بیشتر آشنا شویم..حکایت من و تو که حکایت جان است و جسم … و من که از ازل بوده ام اینبار در تو تجلی یافته ام … خیلی پیش از تولد… پیش از جنین…پیش از تصمیم…
و تو از من زاده شدی…از سکوت…از ابدیت…از قداست…
من آگاهیم تو جسم بودی و ذهن…تا اینکه آمدی جنین..نوزاد….و آگاه بودی و ساده…
جز شادی و رهایی نمیشناختی و لحظه ها را یکی یکی زندگی میکردی…سکوت بودی و در گفتگویی آرام با من…
تا نفس پیدا شد تا مشغولت کند..تا در شلوغیه اندیشه ات صدایی از من نشنوی..
نفس خشم را به تو آموخت..کینه را..حسد را…اندوه را…قالب را تا گفتگوهای درونیِ تورا ذهنِ تورا…آشفته کرد…
و ناپاکی ها که از طبیعت نبودند از خدا نبودند…و جسم تو آنهارا نمیشناخت به این آشفتگی دامن زدند
تصاویر آلوده…افکار آلوده…صداهای آلوده…گفتار آلوده و غذاهای آلوده جسم و ذهنِ تورا پریشان کردند و قیل و قالِ نفس را بیشتر و بیشتر…تا سکوت را از تو گرفتند و سکوت زبانِ گفتگوی من بود با تو…
و من آرام آرام فراموش شدم و تو حتی فراموش کردی که لایتناهی هستی…مقدسی..ابدی هستی..
و “زمینی شدی….”!!
و سقوط کردی…
دست و پا زدن های بی نتیجه…روابط آزرده..تحقیرها..خشم ها…کینه ها..حسادت ها…پریشانی ها…بیشترخواهی ها…فرافکنی ها…و مشکلاتی که به آنها عادت کرده بودی و فکر میکردی زندگی همین است..برای همه تلخ است..برای همه همین است…
زمین..و زندگیِ زمینی و غافل بودی که آرامش و سعادت چنان به تو نزدیک است که در توست…در ذره ذره ی تو..
من..و من آنقدررر فراموش شدم که حتی نمیپذیری که زمانی بوده ام…
چنان که آمدند و گفتی و گوش نکردی..اما چه باک…حالا سکوت کرده ای که بشنوی..و مرا تجربه کنی…و سعادت را…و این بی شک بزرگترین اتفاقِ زندگیِ توست..
همان که همیشه در انتظارش بوده ای…همه ی آنچه تو را به سمتِ سعادت میرساند بازگشتِ تو به اصل خویش است…
بازگشت به من…
توِ لایتناهی..
خودِ مقدسِ تو…
و تو تنها در سکوت و آرامش است که میتوانی به من بازگردی…
وقتی نفس را و گفتگوهای درونیت را آرام میکنی…
هرگاه با مشکلی مواجه میشوی به من بازگرد…
به درون…
و بخاطر بیاور که تو موجودی الهی هستی…
و همه ی این زندگی تنها یه تجربه ی کوچک فیزیکیست
زندگی ابدی و مقدس تو تجربه ای که بارها و بارها تکرار میشود…
و بخاطر داشته باش که تو لایتناهی هستی و تو لایتناهی هستی…
تو ماندگاری و پایدار….
به نام الله یکتا
استاد عزیزم و مریم جانم سلام
تواین مهمونی قشنگ که هممون دعوت شدیم
اومدیم تا میتونیم برقصیم و خوش باشیم
من میخوام تا میتونم شاد باشم
من میخوام تا میتونم ثروتمند بشم
من میخوام تا میتونم عاشق باشم
من مقدسم من جذابم
من عالی ترینم
درپناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند باشید
سلام
روز سی و پنجم
این ارامش رو گرامی میدارم
و این حس خوب رو
و این حس خدا گرونه رو
سکوت زبان تمام دنیاست
زبان مشترک ما
همه ما…
اما انقدر سوال ذهن ما رو درگیر کرد
انقدر درگیر چیز های مختلف و چه بسا الکی شدیم
که یادمون رفت که جواب تمام سوالات
و تمام راه حل ها
درون ماست
«همین است که، تو هر چند هم موفق، هنوز در درون، به دنبال چیزی میگردی، هنوز به آرامش نمیرسی، هنوز یک چیزی کم داری و آن قداست تو ابدیت تو و اصل توست»
فایل های ارامش در پرتو اگاهی جزو اولین فایل هایی بود که از این سایت گوش کردم….
بنام خالق هستی.سلام به استاد گرامی و دوست داشتنی و خانم شایسته مهربان و تمامی دوستان هم فرکانسی خودم.خودشناسی و شناخت اصل خودمان یکی از مهمترین و زیبا ترین موضوع زندگی ماست .خلقت ما و اصل ما .با رها و بارها فایل های اگاهی شما استاد عزیزم رو گوش میکنم و با خودم زمزمه میکنم و ارامشی عجیب و تازه میگیرم.من خودم رو در تک تک این فایلها دیدم و شناختم و سپاسگذار خداوندی هستم که هدایتش لحظه به لحظه با من است.ممنونم استاد عزیزم.برای بودنتان و تمامی زحمات شما💐💐💐🌹
سلام وعرض ادب
بخدمت استاد خوبم وبانوی مهربان این خانواده همیشه سبز .
وتک تک دوستان ویاران همیشه سلامت وسر افراز …
آرامش در پرتو آگاهی من را با خودم آشتی داد داستان از آنجا شروع شد که با صدای لرزان خودم ارام ارام تمام متن های آرامش در پرتو آگاهی رو ظبط کردم وبارها وبارها گوش دادم اویل خجالت میکشیدم از صدای خودم ارام ارام در وجودم گلی شکوفه زد که اکنون هیچ که خجالت نمیکشم دارم لذت میبرم وبراستی از اعماق وجودم از تک تک سلولهای وجودم احساسی بنام سپاسگذاری رشد کرده وممنون شکر گذارم واز شما استاد عباس منش عزیزم ممنون وسپاسگذارم که منو با خودم آشتی دادی تشکر الهی صد هزار مرتبه شکرت خدایا شکرت .
این روزها من احساس پرواز کردن دارم .
این روزها نشاط وشوق د وجودم موج میزند
الهی صد هزار مرتبه شکرت
این حال واحساسات لطیف رو صادقانه ومودبانه تقدیم حضور تک تک دوستانم مینمایم واین احساسات رو من از اینجا در میان کامنت های شما یافتم الهی شکرت
خیلی دوستتتان دارم به امید روزهای خوب وخوش آینده…..
خدایا شکرت