آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 2 - صفحه 54

787 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محیا گفته:
    مدت عضویت: 1032 روز

    تحول روز شمار من در روز سی و پنجم

    خودِ لایتاهی خودِ برتر اینها همه از وجود خدا در انسان یادآور میشود.

    خودی که به دور از تمام حسهای بدِ است مثل خشم نفرت حسادت کینه و ….

    خودی که سرچشمه تمام خوبی هاست

    وقتی کار خوبی انجام میدهیم حس خوب میگیریم چون به خدا نزدیک شدیم

    هر چقدر خودلایتاهی را بیشتر درک کنیم خدا را بیشتر درک کردیم ، درک بیشتر =آرامش بیشتر #حس خوب#اتفاقات خوب

    و هر چه از خود لایتاهی دورتر بشیم و منیت ما پررنگتر بشود و درگیر آن شویم بیشتر سقوط میکنیم.

    وقتی قلبمان را پاک میکنیم از هر بدی و زشتی یه حس آرامشی پیدا میکنید که این حس به خاطر اینکه به خدا نزدیک شدیم چون به خدا شبیه تر شدیم این آرامش و حس خوب شروع اتفاقات خوب و سعادت ما در زندگی است .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش

    سفرنامه 35

    خدایا شکرت در این ایام عید 1402 فرصتی شد بیشتر روی خودم کار کنم استراحت بیشتر بکنم

    بیشتر پیش خانواده باشم باورهای بهتری بسازم که امسالم را به بهترین سال زندگیم تبدیل کنم

    اما نجواهای ذهن همچنان هستن ومیخواهن من را به ناارامی وتشویش بکشاند ونگذارن از لحظه حال لذت ببرم

    خدایا امسال استقلال مالی وسلامتی میخواهم

    ذهنی که فقط بر اساس اطلاعات قبلی با من صحبت میکند ونکته جالب فقط از حال خرابی ها میگوید مگر اینکه اگاهانه به مسیر درست هدایتش کنی وورودی مناسب بسازی تا حس خوبت تورابه شرایط خوب راهنمای ت کند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 890 روز

    به نام تنها فرمانروایی جهان هستی

    سی و پنجمین روز سفر نامه من

    سلام به استاد عزیزم مریم جان و دوستان عزیزم

    خداوند را هزاران بار سپاسگزارم بابت این 35روز تمرکز بر نکات زیبا خدایا شکرت

    آرامش در پرتو آگاهی قسمت دوم

    دیدم که همه چیز زمانی به من الهام میشه زمانی من در شاد بودن و خودم میرسم که قلب من پاک باشه و من از هیچ کس کینه نداشته باشم همه چیز را بگذارم در گذشته و از حال لذت ببرم در فکر آینده هم نباشم چون من لایتناهی هستم من بی نهایت هستم من در وجود همه هستم من گم کرده بودم خودم را اما این سایت این دوستان عالی و خداوندم که در هر لحظه هدایتم می‌کنه به راه مستقیم و فراوانی خدایا شکرت من فقط تو را میپرستم و تنها از تو کمک و یاری می خواهم.

    و من موجود الهی هستم

    و من فوق‌العاده هستم

    و من بی نهایت هستم

    و جسم خداوند در وجود من هست

    و خداوند از روح خود در من دمیده

    و من هر روز به خود واقعی ام میرسم

    خدایا شکرت

    رد پای از من

    هر کجا هستید در پناه تنها فرمانروای جهان شاد باشید سالم ثروتمند سعادتمند در دنیا و آخرت ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    ریحانه رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1431 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربان و دوستان خوبم

    روز سی و پنجم

    با شنیدن این فایل یاد این بیت از مولانا افتادم

    پنج حسی هست جز این پنج حس

    آن چو زر سرخ و این حسها چو مس

    ما با گوش دادن فایل های سفرنامه آرام آرام آن پنج حس از وجود خودمون رو به دست میاریم .

    تمرین می کنیم که همه چیز رو از دریچه قلبمون نگاه کنیم ، بشنویم ، بو کنیم ،بچشیم و لمس کنیم .

    البته خیلی سخته تو این دنیایی که انقدر همه چیز سرعت گرفته و ناخودآگاه انسان رو به عجله و شتاب میکشونه و بدون اینکه تکامل رو در نظر بگیریم اما شدنی هستش. موندن در این سایت هر لحظه به من یادآوری میکنه که آرام باشم و در لحظه باشم .

    با جهان هماهنگ میشم و تکاملی مسیر رو طی میکنم و لذت میبرم و هیچ عجله ایی ندارم .

    هیچ وقت تموم نمیشم چون من لایتناهی هستم .

    من همیشه بودم ، هستم و خواهم بود پس برای چی انقدر شتاب کنم . الله اکبر

    این فایل رو باید بارها و بارها گوش بدم تا آرامش الانم همیشه همیشه باشه نه برای چند ساعت .

    استاد عزیزم سپاسگزارم

    دوستتون دارم آرامش من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    سکینه برجی گفته:
    مدت عضویت: 1043 روز

    بنام خالق هستی

    سلام ودرود خداوندبه استاد محترم و خانم شایسته وخانم فرهادی گل وتمام دوستان هم مدارم

    سفرنامه 35

    خداوند مهربانم را بینهایت سپاسگزارم برای این همه لطف و عنایت به بنده

    فایلهای آرامش در پرتو آگاهی جنس فرا زمینی دارند وهر چه گوش میدم مث لالای کودکانه است آرامشی دراعماق وجودم ایجاد میکنه که احساس میکنم جسمم را در این دنیای مادی رها کردم وروحم به آسمانها وجای سراسر لذت و سکوت میره، جای که انگار سالها در آنجا بودم و زود خوابم میگیره وبعد مدتی که نمیدانم چقد طول کشیده با صدای دختر کوچولوم که صدام میزنه بیدار میشم دختری که از وقتی در یکی از فایلای استاد اشاره کردن که بچه های به خدا روحشان نزدیکتره چون باورهای منفی ندارن و مث بچه ها باشید من دخترم را الگو قرار دادم ،در بعضی جاها که نمیدانم چه کار کنم به خودم میگم بچه ها اعتماد به نفس بالای دارندببین یگانه کوچولو چطور رفتار میکنه تو هم اینطوری باش و الان تو خونه ما ،من دخترم و یگانه کوچولو مامان واز رفتارش الگو میگیرم و خداوند را بابت وجوش بینهایت سپاسگزارم

    از استاد ، خانم شایسته ، خانم فرهادی وآقا ابراهیم که این همه زحمت می کشن تا فایلها با این کیفیت به دست ما برسه بینهایت ممنون وسپاسگزارم

    برای تمام همفرکانسیهای خودم سلامتی ،ارامش ، ثروت و سعادت در دنیا وآخرت میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1187 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام دوستان خوبم

    چقدر این فایل عالی و پر از احس خوب است

    قلب پاک داشتن

    شنیدن صدای قلب خود

    گفتگویی عالی و صاف و بی آلایش با خدای خود

    این آگاهی و رهایی

    گفتگو با خدای خود

    نشنیدن صدای خود را با به وجود آمدن نفس

    خدای پاک و خدای ساده و بی ریا

    من پر از هوای نفس و پر از خشم و کینه

    همه اینها در نتیجه یک احساس پاک درونی به وجود می آید

    خدای من همیشه بوده است و همیشه خواهد بود

    من از او غفلت کرده ام

    من او را فراموش کرده ام

    خدای من سپاس از تو

    چقدر این گفتگوها عالی و ساده است

    ممنونم استاد مهربان

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 3610 روز

    روز 35 از سفرنامه

    سلام به خودم

    سلام به روحم

    خیلی وقت بود خودم را فراموش کرده بودم،ذهنم ،روحم،و جسمم را و امروز دوباره سری زدم به خودم و دیدم چه تلاش هایی کرده چه روزهایی را به سختی گذرانده همه اینها فقط با خودم و فکرم بوده و قلبم در گوشه ای می نشست و نظارت کر من بود و افسوس می‌خورد که سخت می گذرانم روزها را و در انتها که قلبم سنگین می‌شد با سرازیر شدن اشک باعث آرام شدن قلبم می شد

    و من همیشه با خودم‌ می‌گفتم چرا اشک میاداز چشمانم

    نگو که قلبم کم آورده از این همه تلاش الکی ذهنم و

    خدایا چه روزها در پی آن بودم که بهترین باشم

    آرام ترین

    موفق ترین

    ثروتمند ترین

    قوی ترین

    و هر چه تلاش بیشتر می‌کردم از اینها دور تر میشدم

    و الان زمانی به این سایت هدایت شدم که ذهنم رها کرده بود همه اینها رو و قلبم پیدا کرد اینجا را

    هر روز بیشتر درک میکنم قانون احساس خوب= اتفاقات خوب

    چه زیبا مریم بانو نوشته بود

    جدی گرفتن احساس خوب و ترجیح دادن آن بر هر چیز دیگری شهامت می خواد

    چه روزها برای دریافت ترحم دیگران روحم و جسمم را مریض می کردم و دنبال توجه دیگران بودم

    و از روزی که در این آکاهی هستم جسمم در سالم ترین حالت ممکن هست و هر روز با انرژی تر می شود و هر روز چهره ام جذاب تر و شاداب تر .

    این روز ها مشتری بیشتری به کسب و کارم وارد می شود

    این روزها افراد منفی حذف می شوند

    این روزها ارتباطم با همسرم در بالاترین و زیباتر ین و‌عاشقانه ترین حالت خود قرار داد

    و می دانم که این شروع تمام اتفاقات هست و تا 6ماه آینده همه اینها 70 برابر می‌شود مثل شاخه گندم

    خانواده دوست داشتنی و‌صمیمی عبا سمنش خوشحالم که ساعت های بیشتر ی را با شما هستم و کامنت های زیبای شما را می خوانم و انرژی بیشتری می‌گیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    معصومه عرب دشتی گفته:
    مدت عضویت: 1318 روز

    سلام به همه دوستان همفرکانسی من این فایل بهم یادآوری کرد که اگر اتفاق خوب میخوای باید حالت خوب باشه سپاسگذارتر باشی هرروز بهتراز دیروزت باشی همه اتفاقات روزمره تو درافکار توست وقتی میری تو طبیعت نهایت لذتو ببر وقتی بیرون از خونه ای هرچیز کوچیک رو که دیدی شکرگذار خداوند باش به اطرافت بی تفاوت نباش اطراف توپراز نعمته آگاهانه سپاس گذار باش

    سپاس گذار باش تا خدا بهت بیشترنعمت بده لذت ببر ازجایی که هستی تا جهان تورا هدایت کنه به جاهای بهتر

    استاد شما یه فایلی گذاشتید توی سایت که اسمش جهان مثل آیینه عمل میکنه از نظرمن دقیقا آرامش درپرتو آگاهی اون جمله رو باز کرده و تو این نه قسمت داره یادمیده که اگر میخوای جهان بهترینارو بهت بده تمرین های این نه تا فایل رو انجام بده و وقتی انجام میدی انقدر اتفاقای خوبی برات میوفته جهان دست به دست هم میده که همه اتفاقای خوب برای تو باشه

    استاد سپاس گذارم بخاطر این اگاهایی های ناب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1240 روز

    سلام به همه دوستان خوبم

    روز سی و پنجم از سفرنامه من

    روزهایی بود که فکر میکردم با غم و غصه و ناراحتی میشه زندگی کرد اما از روزی که فهمیدم احساس خوب داشتن، لذت بردن و خوشحال بودن اتفاقات منو، همون چیزهایی که میخوام رقم میزنه، انگار که تازه متولد شدم و تازه داشتم چشامو باز میکردم تا دنیا رو ببینم

    همه چی برام روشن و واضح شده بود همه چی قشنگ بود، کلی اتفاقات خوب

    چشیدن طعم دلنشین زندگی کردن رو بعد از این تغییرات فهمیدم،

    مخصوصا وقتایی که این حس خوب تو تمام لحظه هام هست خدارو تو همه چی میبینم

    و من تمام این هارو از خدا دارم

    احساس خوب = اتفاقات خوب

    چیزی که هزاران بار به خودم میگم تا اتفاقات خوبی

    که افتاده یادم بیاد و بازم همه چی خوب پیش بره ،

    با خدا بودن و سپردن همه چیز به خودش

    خدایا شکرت به خاطر اینکه متوجه شدم دنیا چه شکلیه، فهمیدم که چطور باید زندگی کنم

    و حس کردم که خدا همیشه باهام هست و حالا بیشتر حسش میکنم

    و سپاسگزارم از استاد عزیز که با وجودش همه قشنگیارو برام ساخت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    هاشم داداشی گفته:
    مدت عضویت: 1382 روز

    به نام خداوند بخشنده هدایتگرم

    عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم

    روز شمار زندگی من روز 35

    پرنده بر شانه های انسان نشست

    انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت:

    اما من درخت نیستم تو نمی‌توانی روی شانه های من آشیانه بسازی

    پرنده گفت: من فرق درخت ها و آدم ها را خوب میدانم

    اما گاهی پرنده ها با انسان ها را اشتباه میگیرم

    انسان خندیدم به نظرش این بزرگترین اشتباه ممکن بود

    پرنده گفت: راستی چرا پر زدن را کنار گذاشتی

    انسان منظور پرنده را نفهمید

    اما باز هم خندید

    پرنده گفت: نمی‌دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است

    انسان دیگر نخندید،انگار ته ته خاطراتش چیزی را به یاد آورد ،جیزی که نمی دانست چیست

    شاید یک آبی دور یک اوج دوست داشتنی

    پرونده گفت: غیر از تو پرندهای دیگری را میشناسم که پر زدن یادشان رفته است

    درست است که پرواز برای یک پرنده قدرت است

    اما اگر تمرین نکند فراموشش می‌شود

    پرنده این را گفت و پر زد

    انسان رد پرنده را دنبال کرد تا اینکه چشمش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد که روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد.

    آن وقت خدا به شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت،:

    یادت می‌آید تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم

    زمین و آسمان هر دو برای تو بود

    اما تو آسمان را ندیدی

    راستی عزیزم بالهایت را کجا گذاشتی

    انسان دست به شانهایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد

    آنگاه سر در آغوش خدا گذاشت و گریست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: