آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3 - صفحه 10
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2015/12/عکس-فایل-3.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-12-10 15:10:542020-08-28 10:13:24آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
???
سلام خانم شایسته مهربان و دویت داشتنی
ممنون از متنهای بسیار دلنشین و زیباتون در وصف حال صورت واقعی احساس و زندگی درست و به جا
ممنون از توصیف حال زیباتون
ممنون از اینکه تجارب زیباتون را در قالب زیبای کلمات با احساس با ما به اشتراک میگذارید در کانال سایت ??
ممنون استاد از صوت زیباتون که حال خوب را به ما هدیه میدهد
و نتایج این هدایا
روزبروز بزرگتر شدن ظرف وجوداست که حال خوب و احساس خوب و دریافت نشانه های عالی نشانه های بزرگ بزرگتر شدن ان است
خدا روشکر بابت این مسیر زیبا
این راه پراز رمزو راز
خدایا شکرت بابت دستان الهی در جهان زیبایت
که رسالتشان هدایت انسانهایی است که سراسیمه تشنه ی تغییر و تحول به سمت دریافت نعمتها و ثروتهایی شده که طبیعی ترین کار جهان است
جهان به سمت خیر و خوبی است و ما همواره در حال رشد برای دریافت این نعمتها ییم ??
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته جان چند وقت پیش در فایلهای محبودب دانلودهای دنبال فایلی میگشتم اما نمیدونم چرا به فایلها در پرتو ارمش رسیدم گفتم نه دانلود نکردم شاید مدارم فرکانس خاصی میخاست و تکاملم باید طی میشد الان که خانم شایسته در سفر نامه ش گذاشته خیلی برام دلنشین شده و1نکته یاد گرفتم این ترمز زندگی من بود که همه اینطوری هستند اما تازگی ها با گوش کردن فایلهاتون متوجه شدم در دل این مشگلات خیلی ها هستند راحت و بار امش زندگی میکنن بدون دغدغه مخارج زندگی و پریشانی واقعا خدایاشکر در این مدار قرار کرقتم خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
سلام به همه عزیزان
(حقایق پنهانی هم هست که تو نمی دانی )
قبلا که با قانون آشنا نبودم وقتی دانشگاه می رفتم و بین ساعت های کلاسی، ساعت هایی بود که کلاس نداشتم و دوستام سر کلاس می رفتن و خودم تنها بودم و تو محوطه دانشگاه بودم و وقتی به استادا و دانشجوهایی که رد می شدن نگاه می کردم همیشه یه سوالی ذهنمو درگیر می کرد این ها هم همین مشکلاتی که من دارم رو دارن؟؟
مثلا این استادی که این همه برو و بیا داره الان، همین حرف ها و اتفاقات و زندگی که من تجربه کردم اینم تجربه کرده و خیلی دوس داشتم بدونم کجای زندگیش شبیه من بوده؟
یا وقتی همسن و سالای خودم رو می دیدم که چقدر سرحال و خوشحالن باز همین سوال ذهنمو درگیر می کرد و می گفتم شرایط این الان چه طوریه؟ باباش کیه؟ مادرش چیکارس؟ و…. زندگیش چه تفاوت و شباهت هایی با من داره؟
و خودمو این جوری راضی می کردم که همه مشکل دارن، بعضیا شرایطشون از اول خوب بوده، بعضیا ظاهرشون بهتره خشگل ترن…..ولی باز موقتی آروم می شدم.
نمیدونستم که حتی دو نفر هم که توی یک خانواده بزرگ شدن و پدر و مادرشون هم یکی بودن باز هم شرایط متفاوتی دارن تجربه می کنن.
و بعد فهمیدم که شرایط بیرونی اصلا مهم نیستن اصلا مهم نیست پدرت کیه و مادرت کیه و چه چیزی رو تجربه کردی خدا چنان قانون دقیقی رو برای تغییر گذاشته، که من برای تغییر شرایطم نیازی به کسی ندارم، نیازی به زجر کشیدن و سر خم کردن نیست… نیازه کاملا عکس چیزهایی که یاد گرفتم عمل کنم و شادی که شادی میاره و از هر دستی که بدم با همون دست هم پس می گیرم و فقط کافیه حالم رو خوب نگه دارم و به خدا دوباره ایمان بیارم و یه جور دیگه بپذیرمش و کار من اینه که ساختار و قوانین ذهنم رو بشکنم و همه چیز رو دوباره توی ذهنم جای گذاری کنم و یه خونه تکونی اساسی داشته باشم و خدا رو که همیشه اون بالا بالاها بود رو بیارمش توی زندگیم همین پایین کنار خودم چون از رگ گردن به من نزدیک تره و سعی کنم نگاهم رو به نگاهش نزدیک تر کنم.
و نمیدونستم همه پریشانی هایم زمانی از بین خواهد رفت که من به اصل خودم بر می گردم و بپذیرم که لایتناهی هستم.
شااااد و ثروتمند باااشید.
سلام استاد عزیزم،خانم شایسته ی مهربون و خوش قلب که کلامت شده واسم حجت..هرچقدر بیشتر ازشما و کاراتون و اعمال ذهنتون آگاه میشم انگیزم بیشتر میشه..اونقدر عمیق میشم در درونم که قابل بیان نیست..حرفهاتون پر از بوووی خداست..بوی یکتا که مهربونیاشو هدایتش بی نقص و سادست…اونقدرراحت و ساده کنارمون میشه و باهامون حرف میزنه که فقط دلامون میتونه درک کنه..خدای من چه جوری ازت تشکر کنم که کلامت توسط این آدمها به من میرسه..هزاران هزار بار شاکرو سپاااسگزارم که اینجا بین شماهام..دوستون دارم بچه ها..عاشق تک تکتونم..
خدایا شکرت .بخاطر این مراقبه ی زیبا و دلنشین وپراز اگاهی
دیشب خوابی دیدم.رویایی دستیافتنی و ممکن.دیدم در جایی هستم ک استاد هست وخانواده گرمش.توی رویا همش بخودم میگفتم واقعا من الان امریکام .بعد بخودم گفتم از حال از همین لحظه ها لذت ببر.
دیدم استاد ب من اموزش میدهد درس هایی از امادگی و پیش دبستانی.منم با ذوق یاد میگرفتم.استاد ومکانی ک انجابودم انقدر برایم بدیهی بود انگار واقعا در انجا بودم.همه چی واقعی.
فهمیدم من تازه اول راهم ولی تو مسیرم .
ب تضادهای در چند روز اخیر برخوردم.ولی سعی کردم کنترل کنم این ذهن چموش را.
واحساسم مثل پرنده ای است ک تازه میخواهد پرواز را بیاموزد???.چه حس نابی
الهی شکرت
خدایا ممنون ک منو خلق کردی و هدایتم کردی.
درپناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمندوسعادتمندباشید
??????????????
سلام استاد عزیزم وخانم شایسته ،شایسته متشکرم اززحمات شماها خدایا شکرت که من توی این مدار هستم و با انسانهای فرهیخته ای همچون این خانواده دوست داشتنی همراه هستم امیدوارم که تا آخر عمرم در این مدارباشم و روز به به پله های بالاتر هدایت شوم خدایا کمکم کن چون من لیاقتشو دارم من اشرف مخلوقاتم خداوندهر لحظه حامی من است و مرا هدایت می کند خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت ،درپناه الله یکتا شاد ،ثروتمندوسعادتمند در دنیا وآخرت باشید
سلام خدمت استاد عزیزم یکسال واندی است که عضو سایت شدم ودراین مدت درهمه اوقات که بیکار میشم وارد سایت میشم وبا خوندن نظرات کلی احساس خوبی دارم این اولین کامنت م هست وخداروشکر میکنم دراین مسیر قرار گرفتم واقعا ارامشی دارم که قبلا نداشتم وتوکلم به خدای مهربان بسیار زیاد شده ودید خوبی که نسبت به زندگی واطرافیانم رومدیون استا د عزیز م وهمکاران محترمشون که شبانهروز زحمت میکشند بی نهایت سپاسگزارم
به نام خدا
دستانم ، دستان خداوند است که می نگارد.
چشمانم چشمان خداوند است که میبینی.
انگشتانم انگشتان خداست که می نگارد.
حس و حال و شور و اشتیاق آلانم ، خداست
ذهن م خداست
کار من چیست ؟ گوش دادن به الهامات ساده ای که از طرف خداست ، اعتماد کنم و با برداشتن قدم های کوتاه اما استوار حرکت کنم تا به خواسته ای که شبانه روز ام را بهم دوخته ، برسم.
الهی به امید تو
سلام به همگی
نکته مهمی که در این فایل و نوشته های خانم شایسته عزیز بیشتر بهم چشمک میزد که دوست دارم توی زندگی خودم بیشتر بهش عمل کنم ، ساده انگاری است.
ساده گرفتن کارها و ساده رسیدن به خواسته بدون وابستگی و کلا ساده و راحت زندگی کردن.
موقعی که ما یه کاریو سخت میکنیم ، به احتمال زیاد انجاش نمیدیم و از انجامش دلسرد میشیم
موقعی که سختی راهو میپذیریم ، در کنارش آرامش و لذتو از دست میدهیم
موقعی که از انتهای راه بی خبریم و ایمانمان به هدایت خدا کمرنگ میشه ، دلشوره و استرس میگیریم
موقعی که از دیگران خیلی زیاد متوقع هستیم ، درگیری ایجاد میکنیم و به هم میریزیم
موقعی که اهدافمونو به هدفهای کوچکتر و ساده تر تقسیم نمیکنیم ، بیخیالش میشیم و عطایش را به لقایش می بخشیم
موقعی که داشتن احساس خوب در هر لحظه را مستلزم جور بودن شرایط میدانیم ، اونو از دستش میدیم
موقعی که انجام یک ایده را منوط به زمان و شرایط مناسب میدانیم ، زمان و ارزش زندگیو از دست میدهیم
موقعی که رفتن به یک مسافرتو با هزاران طرح و برنامه به پیش میبریم ، دلچسبی یک مسافرتو از دست میدهیم
موقعی که برای راحت خندیدن و شاد بودن دلیل محکم میخواهیم ، اون دلیلها هیچ وقت از راه نخواهند رسید
موقعی که درخواستی از کسی داریم ولی ذهن دنبال دلایلی برای این کار میگردد ، اون فرصتو از دست میدهیم
موقعی که عمل به الهامات را با چرتکه انداختنِ ذهن روبرو میکنیم ، راه ورود صدای خدا به قلبمان را میبندیم
.
.
.
وای خدای من این قدر این متن سفرنامه امروز عالی بود که هیچ چیز نمیتونم بگم تک تک جملات که باور بود تک تک جملات شکم کرد که آروم بشم تک تک جملات اش کمک کرد تا امید و انگیزه ام بیدار بشه از خانم شایسته ممنونم واقعا که هرچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند همین است اینقدر جملات تان روی من تاثیر گذاشت که به هیچ وجه نمی توانم آن را وصل کنم از خدا ممنونم برای وجود شما و استادی همچون سید حسین
از خداوند برای خودم و شما و تمام کسانی که این متن را می خوانند و تمام مردم دنیا عشق و شادی و ثروت و سلامتی بی نهایت خواستارم یا حق