آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3 - صفحه 12
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2015/12/عکس-فایل-3.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-12-10 15:10:542020-08-28 10:13:24آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
۳۸ امین روز از سفر با آرامش در پرتو اگاهی
چقدر سری فایلهای ارامش در پرتو اگاهی ارامش بخشه..
واقعا چه ارامشی داره آرامش در پرتو آگاهی
اگاهی ای که تبدیل به عمل بشه و هر چقدر اگاه بشیم باز هم این اگاهی ها ناتمامه..
هر کسی بر حسب مداری که توش قرار میگیره تصور میکنه واقعیتهای زندگی همونیه که داره میبینه…
بدبختی ها،گرفتاری ها،بدهکاریها…و چون میبینه که همه این شرایط رو دارن پس به این نتیجه میرسه که طبیعیه..
ولی نمیدونه تو مدار بالاتر کلی ثروت و نعمت و ارامش و خوشبختی هست که بخاطره بودنش تو این مدار موفق به دیدنش نشده یا دیده ولی تصور همنکرده که بتونه اونو داشته باشه.
وقتی از خداوند فاصله میگیریم،وقتی بین ذهن و روحمون فاصله میافته باوره اینکه ما هم لایق ثروت و نعمت و خوشبختی هستیم برامون سخت میشه.
نمی تونیم بپذیریم که ما هم میتونیم هر انچه که میبینیم و رویاش رو داریم رو خلق کنیم.
ولی وقتی از ته دلت و قلبت میخوای که تغییر کنی درها بار میشه،آرزوهات زنده میشن و رویاهات جون میگیرن..
به مسیرهایی هدایت میشی که امید تو دلت زنده میشه و توانستنها رشد میکنن و قد میکشن .اعتماد به نفس ت میره بالا و خودت رو لایق میبینی و اونجاس که خدای درونت رو باور میکنی دریافت میکنی و میسازی هر انچه روکه برات ارزو بود.
این خدا برای ما همه کار میکنه فقط باید باور کنیم..
باور کنیم که همیشه بوده هست و خواهد بود با ماست و ترکمون نمی کنه…همواره حمایت و هدایتمون می کنه..
و بیشتر از ما عاشق ماست.
خداوند وهابم…
ما رو به مسیر درست هدایت کن …به راه راست به راه کسانی که به انها نعمت داده ای نه غضب شدگان و نه گمراهان.
بنام خداوند بخشنده ی بخشایشگر
سلام
تمام انسانها،در همه جای این کره خاکی،چه امروز چه روز اول پیدایش زندگی،چه انان که زنده اند و چه رفتگانمان و چه آیندگانمان.همه و همه،چه پولدار چه فقیر،چه سیاه و چه سفید،چه زن و چه مرد،مذهبی یا غیر مذهبی،تمام عمر فقط و فقط بدنبال یک چیز هستند،آن هم آرامش است آرامش“`
دلیلش این است که روحمان از سرمنشأ آرامش گرفته شده و هر چیزی در جهان هستی تمایل دارد به سرچشمه خود برگردد.
همه جا بدنبال آرامش میگردیم،در ثروت،فرزند،قدرت،شهرت،شهوت و…….همه و همه را کنکاش میکنیم برای یافتن آرامش.
غافل از اینکه آرامش در خود ماست!!!!
اگر خار و خاشاک افکار پوچمان را که آئینه زلال روحمان را پوشانده کنار بزنیم،آنوقت میبینیم آنچه باید و بدنبالش هستیم و آنچنان در آغوش میگیرم آرامش را که هیچ مادری فرزندش را نگرفته……
خداوندا خودم را از سر راه خودم کنار بزن زیرا من لیاقت داشتن تو و آرامش ابدیت را دارم.
باعرض ادب و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی خداوندم را شاکرم بخاطر وجود شما در زندگیم
من هرروز مطالب سفرنامرو مطالعه میکنم یعنی این از واجبات زندگیم شده از خدایم میخوام اگه الهاماتش را در سخنان شما بهم برسونه بسیار خوشحالم از اینکه شمارو دارم استاد شما واقعا در زندگی من یک پیام آور هستین هر لحظه بهتون آرزوی سلامتی و شاد کامی دارم،سپاسگزارم از مطالب زیباتون که به قلبم می نشینه و منو برای رسیدن به اهدافم یاری میکنه،حالم خوبه ولی میدونم باید بهتر از این باشه و هرروز دارم رو خودم کار میکنم،
از خدا برای تمام اعضای خانواده عباس منش آرزوی ثروت،سلامتی وآرامش خدایی خواستارم
استاد از خدا میخوام همیشه سرحال و سرزنده باشی در کنار خانواده عزیزت
من ۲ ساله تقربیا با گروه شما آشنا شدم زندگیم کلا عوض شده فکرم اعمالم خیلی راحت دارم زندگی میکنم ولی از خدا میخوام که منو بیشتر در مدار خودش قرار بده تا بتونم به تمام اهدافم با دستان یاریگرش که یکیش شما استاد عزیزم و خانم مریم شایسته هستند برسم در پناه حق ….
سلام به استاد عزیزم و سلام به خانم شایسته مهربان با گوش دادن به این فایل ساعتها اشک ریختم دلم از خودم و از اینکه من خودم را فراموش کرده بودم و از خودم دورشده بودم از خود خدایی ام از خود لایتناهی ام دور شدم گرفت واقعا در این دنیا تا این حد نمیدانستم که هیچ چیز طبیعی نیست .غم ها شادیها تضادها از دست دادنها اینها هیچ کدام طبیعی نبودند و من با هر بارزمین خوردنم در تمامی مسائل زندگی ام چه نااگاهانه طبیعی برداشت میکردم درمن حقایقی هستند و بودند که از ازل بوده و از خیلی قبل تراز من و من از انها دوربودم و این طبیعی بودنها چه خسارتهاو چه غم ها یی که بهمراه نداشت ومن از اصل خودم چقدررردوربودم ولی من آرامشو اسایشی را برای من خدایی میخواهم که طبیعی ترین چیزهای ممکن هستند بازمیگردم به اصل خودم و نهایت تلاشم را میکنم که نجواهای ذهنم راخاموش کنم چشم ها را باید شست جور دیگرباید دید
به امید روزی که تمامی مردمان سرزمینم به اصل خویش بازگردند وعادت به ارامش و اسایش برایشان طبیعی ترین اتفاق ممکن باشد و برای من نیز همینگونه اتفاق بیوفتد
سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم
سلام استاد عزیز از ظهر این جملات رو با خودم تکرار میکنم هر آنچه که خوب باشد به راحتی اتفاق میفتد امروز روز رحمت الهی هست امروز دنبال ۱معجزه بود عصر گوشیم سالینت بود پسرم خوب بود ناگهان دیدم گوشیم زنگ میزنه نگاه کردم دیدم شماره تهران برداشتم یک لحظه ۱صدا شیرین گفتند از گروه استاد عباس منش تماس گرفتن خانم فرهادی خیلی ذوق کردم و از خوشحالی نتونستم کامل حرف بزنم اما خیلی خوشحال شدم واقعا امروز یک رحمت الهی هست روزی بشود از نزدیک استاد و خانم شایسته جان و خانم فرهادی عزیز رو و اعضای گروه باهم دیدار کنیم این روز حتما اتفاق میفتد صدرصد خدایا شکرت دوستتون دارم
سلام به همه دوستان با معرفتم
سلام به اگاهیمان
سلام به عشقمان
سلام به امید وارامشمان
سلام به وجود وذات پاک وزیبایمان
سلام به تمام رویاهای درخشانمان
سلام به اجابت دعاهایمان
سلام به روح بی انتهایمان به رب که وجودش همچو خورشید همیشگی تلالو میکند در کلام،
در فکروذهن، در دیدگان ،در گوارایی اب ،در دلچسبیه یک خیال زیبا وچه زیباست که این بخشنده همیشگی حفظ میکند همه را برایمان با نام خود ،اینچنین خدا حافظ است و وسعت میدهد جهانمان را به سادگی یک حس خوب .
بازگشت تو به اصل خیش است
جمله آخر دکلمه خیلی معنی داره میشه گفت مرگ انتهای راه نیست بلکه شروع دوباره برای خدایی شدن است بلکه آرامش داشتن و فارغ شدن یک امتحان و شروع برای اعلام نتایج میشه با این جمله که بازگشت همه به سوی اوست مقایسه کرد که این بازگشت چه بهتر با شناخت بهتر و وسیع تر خود و خداوند باشه
با سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربان…هر روز سفرنامه هارو با عشق میخونم، یه سطرشو بارها شده که ده ها بار بر میگردمو دوباره میخونم.تاثیرزیبایی روی باور ها و افکارم گذاشته.این حرف ها منو خیلی آروم میکنه.بهم انرژی مضاعف میده برای رسیدن به هدف هام.رابطه ام با خدا خیلی عاشقانه تر شده.با الهام گرفتن از سفرنامه امروز تونستم تو یه جلسه کاری که بیش از ۵۰ نفر اعضا داشت براحتی و با موفقیت سخنرانی کنم.قبل از شروع جلسه با الله یکتا که تو وجودم حسش میکنم صحبت کردم و ازش کمک خواستم که در قالب کلمات از زبانم جاری بشه…واقعا اون من نبودم که صحبت میکردم کاملا حسش میکردم.سپاسگذاری میکنم اول از خدایم که منو به مسیر پراز آگاهی ونعمت وثروت هدایت کرده و از شما نیز سپاسگذارم که این همه آگاهی میدین که خوب زندگی کنیم و دنیارو جای بهتری کنیم برای زندگی کردن…
سلام به همه دوستان،عاشقان خداوند
آرامش حس عجیبی است که لذت بخش ترین حس است مخصوصا وقتی که آن را نداشتی و الان آن را داری از صمیم قلب به خاطر داشتنش خداوند را سپاسگذاری میکنی.سپاسگذار خداوندم به خاطر آرامشی که در درون و بیرون دارم.خانه بسیار زیبا و بزرگ که وقتی ساکت می شوم ندای قلبم را می شنوم .هیچ صدای دیگری شنیده نمی شود. این همان آرامشی است که من اکنون به آن نیاز دارم و فراهم است.خدا را هر روز شکر میکنم بابت این آرامش.سپاس خداوند را به خاطر گرمای خورشید فروزانش که از پشت پرده خودنمایی میکند و فضای داخل خانه را روشن و نورانی کرده است.گرمای آن را حس میکنم و آرامشم بیشتر میشود و زیبایی خانه را دوچندان کرده است.از وسایل و چیدمان خانه که دقیقا همان است که میخواهم و غیر از زیبایی و توازن چیز دیگری نمیبینم .خدا را سپاسگذارم بابت نگاه زیبایی که به دنیای بیرونم پیدا کرده ام.هر روز بی دغدغه و در آرامش کامل برای خواندن سفرنامه وقت میگذارم و با عشق و با لذت ، همه آنها را میخوانم ، بلند با خودم و خدای خودم صحبت میکنم، کسب آگاهی های روزانه بر آرامش من می افزاید. خداوند را سپاسگذارم بابت عشق نابی که این روزها تجربه میکنم، واقعا احساس خوشبختی میکنم. ساده گرفته ام و سادگی را همیشه دوست داشتم. احساس میکنم خداوند هم عاشق سادگی است. باور به اینکه داشتن همه این نعمتها طبیعی است و هر آنچه که آرزو دارم و رسیدن به آنها طبیعی است. باور ساده ای است که یعنی سخت نگیر همه آنها خیلی ساده و خیلی طبیعی وارد زندگیت خواهند شد. خیر و برکت فراوانی که در پرتو این آگاهی ها هر روز به سادگی دریافت میکنم نشان از همین باور قوی دارد. این روزها به سادگی ،بدون انجام هیچ کار فیزیکی از زندگیم لذت میبرم و آرامش واقعی را احساس میکنم. فقط کافی است که شاد باشی و حال دلت را هر لحظه کنترل کنی که خوب و عالی باشد . فقط همین. بعد همه اتفاقات خوب به سادگی در زندگیت اتفاق می افتد . از خداوند بابت حال خوب که هر روز نصیبم می شود شکرگزاری میکنم. در این یک ماه و ۸روزی که کار بر روی باورهایم را با کمک الهامات خداوندی شروع کرده ام حال من خوب است و هر روز خوبتر میشو و این باور که همه اتفاقات خوب به همین سادگی به زندگیم وارد می شوند خیلی لذت بخش است و بر عکس، انسان را به فعالیت ذهنی بیشتر ترغیب میکنند و اینکه سعی کنم حالم خوب باشد و از زندگی کردن نهایت لذت را ببرم. باور به اینکه نعمتها و برکات خداوند به سادگی وارد زندگیت می شود .فقط باید آن را بخواهی به انسان آرامش می دهد و قدرت بیشتری پیدا میکنی تا هر آنچه که میخواهی و هر چه که داشتنش به تو حس خوبتری میدهد و زندگی را برایت لذت بخش تر میکند را به زندگیت بخوانی. خدایا سپاس بابت آگاهی های امروز و آرامشی که دارم. از استاد عزیز و خانم شایسته گلم تشکر میکنم . برای همه همسفران این سفر پر خیر و برکت آرزوی آرامش، سلامتی ، ثروت و نعمت و فراوانی و عشق میکنم.
به نام خدای نوشته های پر معنا
خدایا سپاسگزارم که فرصت همسفر بودنم را با این جمع خدایی پیدا کردم تا درونم را برای ورود آگاهی هایت و درک عملش باز تر کنم .
آگاهی در پرتو ارامش 3
وقتی فهمیدم که آنچه در این دنیاست واقعیتی ندارد و همه حقیقت را من معنا میدهم و هرکس دارد معنایی به این واقعیتی که خودش میسازد را درک کردم جهانم زیرو رو شد .
حقایقی که قبل از تولدم به آن آگاه بودم واما فراموشی زمین وزندگی در آن مجال فکر کردن را از من گرفته بود .
واقعیت من هستم وافکار وباورهایم هنوز میخواهم ببینم وبشنوم ودر ک کنم حقایق خود ساخته را تا بدانم هر کس معنایی دارد برای خویش و هرکس خدای زندگی خویش است .
ارامش را بازگشت به خودم به اصلم معنا میکنم که تمامی نگرانیهایم را ازمن گرفت وبجایش شربتی گوارا بنام ارامش را به من نوشانید.
صدای ذهنم را باید با دکمه خاموش کنم و صدای قلبم را با بلندگوی واضح تا درجه 100برسانم و همه بشود آگاهی روح تا ذهنم هم تسخیر روح شود واگاهی نابش.
ارامش خود را زمانی یافتم که زمین خوردنم وتوگوشی خداییم را دیدم که مانند کودکی بی دفاع بر روی زمین مانده بودم و حتی قادر به حرکت هم نبودم فقط مرا به آرامشی درونی میبرد زمان و مکان را یاد ندارم فقط میدانم روحم به خودش وصل بود .یاد کتاب در آغوش نور افتادم وقتی مرده بودم انگار کالبد سنگینم را رها کرده بودم و ازادی بی نهایتی در من شکل میگرفت .تصاویر ش به یاد ندارم اما اتفاقی که در این کتاب نوشته شده بود خاطراتی از مرگم را برایم تداعی کرد .
انگار در اغوش نور بودم و نمیخواستم برگردم اما برگشتم و زمانی که برگشتم همش گریه میکردم که خدایا چرا برگشتم ؟
همان لحظات هم از یاد خدایم نتوانست غافل شوم و سجده شکر بجا آوردم .گفتم خدایا نمیتوانم بر تو سجده نکنم به بزرگیست ناسپاسی مرا ببخش.
همان روزها در اغوش گرما بودم ومن نمی دیدم که چگونه داری هدایت میکنی .و حالا اینجایم خانه ام عباس منش ونوشتن من در این لحظه شکر گذاری عظیمی دارد که اگر با غفلت میمردم نمیدانستم چه جوابی به پروردگارم بدهم ….
همه ی آنچه نوشته شد فقط حرف های دلم بود .آگاهی امروزم را مقدس میدانم تا برکتی دیگر در این سفر پر بار معنوی بر کوله و توشه ی دنیایم بردارم و بگذارم.
سپاسگزارم خدای من و تمامی دستانش که اینجا جمع شده اند .
در پناه اله یکتا ومهربان باشید ??????