آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3 - صفحه 45

674 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه سفیدی گفته:
    مدت عضویت: 959 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همه و سلام مخصوص به مریم جان عزیز که امروز با خواندن متن زیبایش در روز سی و هشتم تحول زندگی من وآگاهی های نابی که دراین متن نصیبم شد اشک از چشمانم سرازیر شد و به جرات میتوانم بگویم که یک قدم بیشتر به خدا نزدیک شدم

    خداروشکر که شمافرشتگان زمینی هستید و دستان خداوند برای هدایت ما شدید

    چندروزی بود که واقعا از تمریناتم دورشده بودم و دوباره افکارنادرست و نجواهای همیشگی ذهن روانم رابه هم ریخته بود

    امروز به یاری خدا دوباره عزمم راجزم کردم تا یادداشتهایم راشروع کنم و با خواندن این متن هم واقعا فهمیدم که هدایتی از جانب خدا دریافت کرده ام که حالم راخیلی بهتر و احساساتم را برانگیخته کرد

    ممنون از شما و سپاس از خداوند به خاطر وجود شما

    برقرار و درپناه خداوند سلامت و شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سپیده رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 1198 روز

    روز سی و هشتم از سفرنامه من؛

    من لاینتاهی و ابدی هستم، من از جنس نورم، من مسافری برای کسب تجارب در این دنیام و من خالق زندگی خودم هستم…

    اگر اینارو با جون و دل باور داشته باشیم و در ذهن و روح و قلبمون حسش کنیم، یعنی ما خدایی شدیم و در مسیر سعادت داریم پیش میریم…

    مسیری که اگه سنگلاخ و سربالایی و طوفان هم داشته باشه، باز ما دلمون قرصه به نور درونمون، به قدرت مطلق جهانیان، به اینکه همه چیز برای ما خیرست و بس…

    من هر لحظه و هرجا ، در دل طبیعت، در قالب یک کودک که از ته دل میخنده، در رقص یک پروانه زیبا به دور گلها، در باران و برف، در شکل یک پیرمرد ناتوان که لبخند بر لب داره، یا یک کارمند بانک صبور، یه سرایدار خوش انرژی، یا فروشنده مارکت خوش برخورد، یک نگهبان خوش قلب، یک راننده تاکسی مهربون، یک متن زیبا، یک شعر و غزل ،یک فیلم و موسیقی و حتی یک موش کوچولو که از منطقه امنش بیرون میاد و جون خودشو در خطر میندازه که برای بچه هاش غذا ببره خدارو پیدا میکنم…

    من خدارو در تک‌تک لحظات زندگیم میبینمو حس میکنمو آرامش میگیرم، چون من خدایی هستم ،من از جانب قدرت مطلق ،قدرتمند شدم تا خالق زندگی خودم باشم، تا بخواهم تا به من داده بشه، تا زمین و زمان به سخره من دربیان، تا فرشتگان بر من زانو زنن، چون من اشرف مخلوقاتم و لایتناهی…

    من خدایی را میپرستم که همتا ندارد و یکتاست… اوست که آسمان و زمین را آفریده و جهان را چنین منظم خلق کرده…اوست که اگر نخواهد برگی از درخت نمیفتد…اوست که آتش را بر ابراهیم گلستان میکند…اوست که عیسی را در قنداق به سخن میاورد…اوست که رود را بر موسی میگشاید، اوست که یوسف را عزیز مصر میکند…اوست که یونس را در دل نهنگ زنده نگه میدارد…اوست که اصحاب کهف را به خوابی طولانی میبرد…اوست که محمد را در چهل سالگی پیامبر میکند…

    اوست که و اوست که و اوست…

    سپاس خدای را که خالق جهانیان است و فرمانروای عالمیان…

    نمیدونم اینارو واقعا خودم نوشتم!!!!

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و سعادتمند و ثروتمند باشین…

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 1005 روز

    روز38مسیر

    راستش زیاد از این مدل فایل ها خوشم نمیاد برام بقیه مدلها فایل ها زیباتره اما وقتی میام کامنتها را میخونم میبینم خب تو مو میبینی بقیه پیچش مو

    نمیدونم از کجا این حس ها را درک میکنم یا انقدر با این فایل ها صوتی ارتباط میگیرن اما خب کامنتها باعث میشه منم یکم درک کنم اون حسی که بقیه دارن منم دارم تلاش میکنم ببینم زیبایی ها را ولی نه اتقدری که بقیع میبینن میبینم نه انقدر به وجد میام راستش تلاش هم کردم اما انگار تظاهر کردنه باز تلاش میکنم که تحسین کنم اما راستش اون حسی که افراد در کامنتها میگن و کم مونده جامع بدردند و فریاد سر بدن از دیدن یک درخت نیست منم میبینم میگم شکر اما دیگه انقدرها نه

    حالا شاید یکروزی منم بشم مثل این کامنتها الله علم

    الان کامنت گذاشتم که اگه کسی مثل منه بدونه عادیه لازم نیست حالا انقدر اقرار امیز تعریف تمجید کنید

    و لازم نیست سخت بگیرید

    لازم نیست خودتون مقایسه کنید

    خب پس فقط به مسیر ادامه بده کاری که من میکنم

    درس این فایل برام اینه بیشتر زیبایی ها را ببینم و بزارم حسم همون حس خوب باشه بزور حس الکی نگیرم و خداروشکر میکنم بابت همین دیدن و همین یک ذره شکر، خودش میدونه چی خلق کرده جهانی پر شگفتی دستش هم درد نکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    حمیدرضا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 4007 روز

    روز 38 ام سفر ، و چه زیبا این روز ها این فایل های روز شمار و همینطور فایل های جدید استاد عباس منش مثل ” پیدا کردن الگو های تکراری ” داره ریز ریز منو از خواب و توهم تغییری که داشتم بیدار میکنه ، نمیدونم بگم تغییر کرده بودم و الان بهتر و بیشتر دارم تغییر میکنم و یا اینکه در توهم تغییر بودم و الان اون حباب توهم داره از بین میره و من با خود واقعی ام و تغییراتی که در مسیرش هستم دارم رو به رو میشم .

    .

    ” حقایق پنهانی هم هست که تو نمی‌دانی.

    مشکلات زندگی را به صورت یک عادت پذیرفته ای. بر این باوری که در دنیای امروز کاملاً طبیعی است که دچار چنین مشکلاتی باشی، طبیعی است که غمگین باشی، عصبانی باشی و پریشان باشی ”

    >>>>

    دیشب فیلمی دیدم به اسم ” room 2015 ” ، پسر بچه ای که در یک اتاق سه در چهار به دنیا آمده بود و تا 5 سالگی همونجا بود و تصورش از دنیا همین اتاق ، آسمون و فضا بود و تمام فیلم ها و برنامه های داخل تلویزیون را غیر واقعی میدونست و براش تعریف کرده بودند !!

    یهویی توی ذهن خودم گفتم که :

    ذهن خیلی از ما هم مثل همین بچه داخل اتاق میمونه ، و ما با چیزهایی که شنیدیم و بزرگ شدیم محدود شدیم ، خییلی محدود ، و حقایقی هست که نمیدانیم !!

    با این ذهن محدود مشکلات زندگی را مثل یک عادت پذیرفته ایم ، غمگین بودن ، عصبانی شدن و تمام مواردی که به اندازه یک اتاق درون این دنیا هست را پذیرفتیم ، با این تفاوت که فردی به نام استاد عباس منش ، از این اتاق فراتر رفته و ما را دعوت میکنه به اینکه از این اتاق بیرون بیام و ببینیم که دنیا چقدر زیباست و بزرگه و حقایقی هست که نمیدانیم !!!

    هر از گاهی بر اثر مواردی که مشغولش هستم ، مثل : پرداخت بدهی ، دنبال خونه گشتن برای کمبود بودجه برای اجاره خونه ، و به قول استاد حتی به دنبال یه لقمه نان بودن و …. ، یهو به خودم میام و میگم :

    این عظمت منه ؟! من واقعا باید درگیر یه همچین موارد پیش پا افتاده ای باشم که به نسبت خواست انسان و عظمتش اصلا ذره ای هم به حساب نمیاد ، ولی چرا درگیر این چیزام ؟ جواب : بخاطر همین که توی اتاق موندم و نمیام بیرون ! فقط کافیه اراده کنم ، باور کنم و پامو از اتاق بیارم بیرون و برم تا دنیا را تجربه کنم !! جوابش در ایمان قلبیه ، ایمان نداریم که هدف از خلقت ما خییلی خیلی بیشتر از مشغول شدن به این موارد و مشکلات به ظاهر طبیعیه !!

    ………………..

    ” استرس و پریشانی همه تعادلات وجودی تو را بر هم می زند ”

    >>>>

    به کرار همه ی ما به این مورد بر خوردیم و تجربه کردیم و هم چنان هم چوبش را میخوریم ، خود من ، از ریفلاکس معده ام تا ریزش موی سرم ، و عصبی شدنم که همه نشانه ی بر هم خوردن سیستم بدن و تعادلات وجودی ماست

    یه مورد جالب و کوتاه اینکه : من سالهاست ورزش میکنم ، و البته در مسیر قهرمانی و حرفه ای ، چندین ماه پیش برای تمدید برنامه بدنسازی ام پیش مربی خودم بودم که فردی فوق العاده با علم هست ، ناخودآگاهم بخاطر کمی کاری های خودم داشت پشت سر هم بهانه میاورد که : استاد این اتفاق برام افتاد و بعدش این اتفاق و نتونستم درست تمرین کنم و ….. ، مربیم یه خورده نگام کرد و من گفتم استاد خیلی ذهنم مشغول بوده و داشتم ادامه میدادم که گفت :” بدنسازی آینه بیرونی از درونته ! ، هرچیزی که درونت باشه را میریزه بیرون ، لازم نیست به من بگی ذهنم مشغول بوده ، همین که بدنت را دارم میبینم کافیه ”

    …………….

    ” عادت کرده ای که رنج ببری و زندگی نکنی و فکر می‌کنی که این همه، طبیعی و عادی است.

    اما این فقط ظاهر قضیه است.

    فقط یک فریب بزرگ است.

    زیر همین آسمان و در شرایط کاملاً برابر، کسانی هم هستند که با همان شرایط در نهایت آرامش و شادی درون زندگی می‌کنند ”

    >>>>>

    مثال همون پسر بچه داخل اتاق ، دارم رنج میبرم و فکر میکنم طبیعیه ، اما این فقط اتاقیه که درونش بودم و نه دنیای اصلی و حقیقی ، این واقعیت ذهن منه که به اندازه ی این اتاق شکل گرفته ! یک فریب بزرگ !!! ولی وقتی که از این اتاق بیرون بیام ، میبینم که کسانی هم هستند که با همان شرایط در نهایت آرامش و شادی دارند زندگی میکنند ، با همین تخصص خودم درآمدی به مراتب چندین برابر من دارند ، هم سن خودم کلی ثروت ساختند ، به اهدافشون رسیدند و نتیجه گرفتند ، ولی من هنوز درون اتاق موندم ، و بیرون را نگاه میکنم !!!

    ….

    درونم واقعا داره حس میکنه که این روز ها و با این آموزش ها دارم از این اتاق میام بیرون

    دوستتون دارم و ممنونم ازتون هر روز و هر روز !!!

    در پناه حق : )

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1096 روز

    سلام استاد عزیزم مریم گلم و دوستان خوبم

    امروز روز سی و هشتم سفرنامه هست

    بازگشت من به اصل خویش راه رسیدن به موفقیت و پیشرفت هست کلید این کلیپ بود برای من.

    خدای زندگی من کجاست؟

    درست وسط سینه ام حضور خدا حس میکنم توی قلبم نیست توی هر نفسی که میکشم هست.خدا هر دم و بازدم من هست.

    خدا دستان مهربان و آغوش پر مهر همسرم هست

    خداحضور پر رنگ و دلگرم پدرم در زندگیم است

    خدا در قالبی مادری مهربان است که برای من فداکاری میکند و عاشقانه دوسش دارم خدای من همون مادری است که جمعه ها به خانه اش دعوتم و بوی قورمه سبزی که پخته از توی حیاط مشامم نوازش می‌کنه

    خداوند در قالب خواهری مهربان هست که وقتی کنار همین میگیم و می‌خندیم

    خداوند برادری هست که وقتی بهش فکر می‌کنم میگم خدایا شکرت هزار مرتبه شکرت برای بودنش.

    خداوند سلامتی خودم و عزیزانم هست خداوند فنجان قهوه همراه با کیک شکلاتی است که درست کردم و بوش توی کل خونه میپیچه و چقدر لذت‌بخش و دلچسب است کیک درست کردن

    و این حس خوب خداست.

    خدا برای من گنجشک هایی هست که هرروز جیک جیک کنان با صداشون از خواب بیدار میشوم چقدر دوستشون دارم

    خدا سبزی درختان حیاط خونم هست وقتی آبپاشی میکنم و سرهاشون برام تکون میدن و شما نمیدونین این کار چقدر قشنگه چقدر ارامبخشه چقدر خدایی گونه هست

    خداوند گلی هست که هرروز بهش آب میدم و برام حوونه میزنم و من نتیجه کارم می‌بینم

    خداوند عشق است و دیگر هیچ اگر عشق نباشد که همسر و خانواده نمی‌بینی و شاکر نیستی برای حضورشون، پس عشق هست

    خداوند عشق است عشق به درخت و گل و گیاه و پختن یک کیک عصرونه دلچسب و لذت بردن از آواز گنجشک ها و دیدن آسمان همه این ها عشق است عشق به خودت عشق به زندگیت عشق به خداوند و خداوند همان عشق پایدار و همیشگی است.

    اگر ساعت ها بشینم و آسمان چه غروب چه طلوع چه آفتابی چه مهتابی چه بارونی چه ابری تماشا کنم سیر نمی‌شوم اصلا آسمون یه چیزی داره که من خسته نمیشم از تماشاش صبحش قشنگه عصرش قشنگه شبش قشنگه و این قشنگی خداست و با خودم میگم الان که من دارم آسمون می‌بینم نگاهش می‌کنم خدا داره نگام می‌کنه با من حرف میزنه که ببینین لیلا جان شاکر باش برای چشمایی که دیدن را به تو هدیه دادم و من چگونه عاشق این خدایم نباشم

    زندگی من همش قشنگی هست همش خوشی سلامتی موفقیت های کم کم ولی پایدار و همیشگی و خدایا دمت گرم که حالم خوبه نمیدونین من سه سال قبل چه طوفانی توی زندگیم بود و الان این آرامش با دنیا عوض نمی‌کنم .

    این جملات لیلای قلبم نوشت نه لیلای ذهن

    دوستتون دارم یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  6. -
    حسن طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 1375 روز

    با سلام و درود فراوان خدمت استاد جااااان.خداوند را شاکرم که به این مسیر زیبا مرا هدایت کرده،مسیری به سمت روشنایی وارامش وثروت وخوشبختی.

    استاد عزیزم من هر روز صفحه اول سایت را باز میکنم واز آیکن مرا به سوی نشانه ام هدایت کن،استفاده میکنم و بعد از شنیدن فایل شما وهدایت پروردگار حالم عالی عالی میشود.در این جامعه ای که از صبح تا به شب از هر طرف انسان در تیررس جملات منفی و انسانهای پریشان احوال و تریبون‌های شیطان،قرار دارد.واقعا سایت شما مثل یک جان‌پناه امن ومآمنی مطمئنم است که روح و ذهن وقلب ما را دربرابر این تیرهای زهرآلود رویین میکند.استاد عزیزم قبلاً پایمان دنبال یک جمع دوستی یا خانوادگی بودم تا اوقاتم را پر کنم وغافل بمانم از گذر روزگار.اما حالا از همه کس و همه چیز گریزانم وفقط همدم من صدای شما وسایت شماست.چقدر درونم پر شده از آرامش….

    من خدای مهربان وقدرتمندی درونم ساختم که اصلا از بودن باهاش ،حوصلم سر نمیره.

    دوستان فیک وفرکانس پایینم،به طرز جادویی یکی ،پس از دیگری از زندگیم ،کم شدند.

    تنها شدم ،اما تنهایی را دوست دارم ویرایش حرمت قایل هستم.حریم قلبم با یاد خدا وصدای شما متبرک شده است.استاد عزیزم ،خداوند را بخاطر قوانین دقیق و بدون تغییرش سپاس میگویم.وخیلی خیلی خوشحال وسپاسگذار هستم و برای شما عاقبت بخیر در دنیا و آخرت را از درگاه ربوبیت طلب میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1391 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی زیبا

    روز 38 ام و تعهد من!

    «««خدای من در همه ی انچه که، بمن حس خوب میدهد ،حاضر و موجب لذته من میشود»»»

    مثل همون قهوه صبحگاهی ،حین نوشتن ستاره قطبی

    مثل همون ، اب پاشی گلهای کنار دیوار

    مثل شستن ظرفهای سینک ک بهم لذت میده برای تمیزی

    مثل همون روغن ماشینی ک عوض کردمو در کمتر از 5 دقیقه ،عوض کرد ،چون بجای یه نفر،سه نفر اومدن برای تعویض و‌کمک بهم تا من زودتر برسم به برنامه های بعدیم

    مثل همون چیکن گریل و سبزیجات کنارش که مشرف به کوهای داراباد نشستمو خوردم

    مثل همون کافه ای که هرروز از کنارش رد میشدم اما هیچوقت ندیده بودمش خیلی هدایتی رفتم داخلش ،خدارو در برخورد اون گارسون دیدم

    خدارو در قهوه و وافلو توت فرنگیا دیدم

    خدارو در رنگین کمان بالای سرم دیدم

    خدارو وقتی دیدم ک میگفتم ایکاش میشد سقف کافه باز بودو رنگین کمونو کامل ببینم و یهو دیدم صاحب کافه ،سقفو باز کرد

    در لحظه من رنگین کمونو کامل دیدمو دوباره بست

    به دلیل بارش بارون

    خدارو در اون زمینی دیدم ک با اون مساحت و زیبایی ها،فقط منو دوستم اونجا بودیم و من حس و لذتی داشتم که اون ویوی کل تهران و اون ساختمونو موزه ،خونه ی منه!مثل پارادایس

    خدارو در اون اسمون رنگین،یه طرف غروب ،یه طرف ابرهای گوله ایه سفید،یه طرف ابرهای مشکی ،اسمونه بهار دیدن داره

    خدارو در اون طاووس ها و عقاب ها و کبوترهای اون حیاط دیدم که به صورت رایگان و در نبود هیچ ادمی،دیدمو و لذت بردم

    خدارو در اون قطرات بارون دیدم که وقتی دوییدم برم زیر درخت از شدتش،سرمو بلند کردم دیدم زیر درخت توت هستمو دستمو دراز کردمو توت خوردم

    خدارو در اون چمن های سبز و درختایی با رنگ خاص،درخت گوجه سبز دیدم

    خدایااااا این ها فقط یکروز و یک هزارم احساس من و دیدهای من ازون لحظاته اون یکروزه!

    خدا تو همه جا هستی

    تو همون هستی ک من فرکانسشو‌ میفرستم

    به شکل همونی در میای ک من میخوامو بهم احساس لذت میدی

    خدایا ،،،

    اون رنگین کمان،همونی بود ک وقتی داشتم فیلم های شمارو همین چندروز پیش میدیدم بغل ابشار،با پسر و عزیز دلتون

    دلم خواست

    گفتم رنگین کمون چقدررررر جذابه و دیدمش

    تمام اون کبوترها و جوجه ها،همین پریروز داشتم فیلمیو میدیدم از زندگی در بهشت،رفتین کلی جوجه خریدین و من داشتم لذت میبردم از رفتارتون باهاشون

    خدایاا اسمونه امروز،مثل هموون اسمونی بود ک چندروز پیش.توی یکی از فایلا با مریم جان داشتین پیاده روی میکردین و شما در وان بخواب رفته بودین و مریم جان به عنوان جایزه یک گل برای شما اورده بود…

    خدای من ،من از قبل همه ی این پکیجه باور نکردنیو دیدمو از قبل فرکانسها رو با دیده هام،از فایل و سایت شما فرستاده بودم

    پس چقدر برام منطقی تر شد که ورودی ها در لحظه ،دارن ایندرو میسازن و چقدر خوشحالم این سفرنامه داره هروز ورودی های ناب، به خورده وجودم میده

    استاد یه دنیا ممنونتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    محمدحسین مقدم گفته:
    مدت عضویت: 866 روز

    یاد یک فایل از استاد افتادم که استاد داشتن در مورد مفهومی به نام “چقدر راحت خود را از نعمات محروم می کنیم” صحبت می کردند. واقعا لذت بردن به سادگی اتفاق می افتد. ما بعضی وقت ها فکر می کنم “همینه که هست” و فکر می کنم مسائل مربوط به زندگی روال طبیعی ش این هست که پیچیدگی و سختی داشته باشه و راحت اتفاق نمی افتد.

    ولی واقعا روال زندگی این هست که لذت ببریم و همه چیز به آسانی اتفاق بیافتد.

    بعضی وقت ها فکر می کنیم افراد موفق یک راز مگو دارن که با دانستنش زندگی شون رو تغییر دادن و دارن پیشرفت می کنند. اما به نظر من تنها نکته ی اساسی و راز این هست که اتفاقات خوب نتیجه ی حال خوب است.

    چند وقت هستش که یه تمرینی دارم انجام میدهم، هر موقع که می خواهم یه هدایت و حال خوب از خدای مهربان دریافت کنم، ذهنم را خاموش می کنم. خیلی جواب می دهد. سعی می کنم برای چند لحظه ذهنم هدایت گر من نباشه، به منطق زندگی روزمره اجازه ی عمل نمی دهم و اجازه می دهم معجزه ی الله خودش کار کنه. خیلی حس خوبی هستش. مثل بچگی که هیچ نگرانی و مسئولیتی حس نمی کنیم. تمام مسئولیت زندگی م رو میسپارم به خدا و فقط لذت می برم، و نگرانی برطرف می شود.

    براتون آرزوی شور شوقی بسیار، آرامش خاطر و شجاعت دارم.

    آهنگ you say از خانم lauren daigle به شما معرفی می کنم تا با گوش دادنش حس ایمان و عشق اللهی و اعتماد به نفس را تجریه کنید.

    با عشق محمدحسین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 843 روز

    هر دم به من گوید رخش داری چو من زیبا رخی ؟

    هر دم بدو گوید دلم داری چو بنده چاکری ؟

    امد بهار ای دوستان خیزید سوی بوستان

    اما بهار من تویی من ننگرم در دیگری

    سلاممممممممم پر از عشق به خدای عاشقم عزیز تر از جانم

    سلااااااااام به استاد الگوییی زنده گیم

    سلام به مریم عزیز

    سلام به دوستان هم فرکانسی ام

    مریم جان اول باید شما را تحسین کنم که چقدر زیبا نوشته میکنن واقعا جملات تان عالی و روح نواز هست

    خدایاااااااااااااااا صد هزار بار سپاسگذار هستم از این منظره مقبول خانه ما با درخت های قشنگ و خانه های مقبول بالکن زیبایم

    خدا را شکرگذار هستم از گیلاس چای برای خود ریختم و با عشق مینوشم

    خدا را شکرگذار هستم بخاطری این هوایی عالی

    از باران گفتین اینجا کاملا هوا صاف بود ولی چون دل من باران خواست خداوند مهربانم برایم باران فرستاد واااااااااااا چقدر این خدایم عاشق من هست باران زیبایی بهاری با بوی زیبایی نم نم خاک نسیم ملایم و گاه تند زیبا باران را به صورتم میزند و چقدر این حس من را عالی میسازد هر قطره باران برایم عشق خداوند هست که می‌گوید خدا عاشق تو هست

    برای خودم باید یا اور شوم پاکیزه چقدر نشانه از محبت خداوند بیبینی تا باور کنی که خدا عاشق تو هست و هر لحظه برایت می‌گوید چشم چشم

    حالا باران زیبا را بیبین با نسیم ملایم الهی شکرت که خدایم عاشق من هست تشکر خدا جانم

    واااااااااا حالا یک موزیک عالی پخش میکنم در این باران یک چای مزه دار نوش‌جان میکنم خدایاااا شکرت من خوشبخت ترینم

    تشکررر استاد از متن زیبایی تان از صدایی زیبایی تان چقدر یک عمر برای مان غلط و برعکس گفتن بخداا برعکس گفتن از این به بعد هر چی زهنم و جامعه گفت من برعکس اش را انجام میدهم الهی شکرت که هر روز مره بیشتر آگاه میسازی چقدر امروز نشانه های عالی به دست آوردم یکی از دوستان در کمنت زیبایی شان بیان کرده بود ( تا چند وقت دیگه روی باور هایت کار کنی و نا امید نشی از میلیون ها هم سن و سالت جلو میفتی که به گرد پاتم نمیرسن )و چقدر این جمله برایم انگیزه داد و خدا در گوشم گفت این برای توست ای در حالی هست که من بسیارر با تمرکز بالا روی خودم کار میکنم و فقط در سایت هستم مثل استاد عطار روشن کار کردن روی خودم شروع کردیم باید نتایج عالی عالی عالی بیگرم انشالله که به زودی نتایج عالی خود را با شما دوستان عزیزم در میان میگذارم

    چقدر این جمله تان خوشم امد استاد

    حتی مثل کمی‌خودت را خواستن و احساس لیاقت داشتن آنقدر خوشم امد چندین بار تکرار کردم چقدر حس عالی به انسان رخ می‌دهد که خودش لایق بیبیند و بخواهد

    تشکرررررر از همه ما که هستیم و عاشقانه تلاش میکنیم که جهان جای زیباتر برای خود ما و دیگران باشد

    در حاالی که در بالکن زیبا مان نشسته بودم و کمنت دوستان میخواندم با خودم فکر کردم به سرک نگاه انداختم گفتم اگر همه همین مردم با خودشان در صلح باشند به هم دیگر عشق بدهند قضاوت نکنند و با عشق به هم رفتار کنند به هم دیگر کمک کنند به هم بخندن با عشق و شادی رفتار کنند چقدر این جهان زیبا و عالی میشود خداااااااااایاااااا شکرت صد هزار مرتبه ارباب جهان

    در خدا شاد پیروز باشید

    من به خودم قول میدهم در این روز که اول جوزا هست سال 1402 که طبیعی زنده گی کردن را یاد بیگرم و طبیعی زنده گی کنم و جهان را برایم خودم و دیگران زیبا کنم نی غیر طبیعی

    هر چه آرزویی خوبه مال تو ……..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    حسین مزرعه فراهانی گفته:
    مدت عضویت: 1080 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    مدتها بود کامنت ننوشته بودم واین فایل اینقدر زیبا بود که مرا بر آن داشت که دوباره کامنت بنویسم

    این فایل به من یاداوری کرد که من باورهایم را که به عنوان حقیقت پذیرفته ام زیر سوال ببرم از خداوند بزرگ ممنونم که مرا هدایت میکند خدایا همیشه مرا هدایت و راهنمایی کن مرا از زیر چتر حمایت های خودت خارج نکن که اگر خارج کنی (که آن هم به خاطر اعمال خودم هست )دیگه کارم تمومه .

    واینکه فهمیدم که این طبیعی است که من ثروتمند باشم طبیعی است که با همسرم رابطه مناسب داشته باشم طبیعی است که مردم مرا دوست بدارند طبیعی است که خداوند مرا هدایت کند طبیعی است….

    از خداوند خواستارم که در عمل شکر گزار باشم، در عمل موحد باشم ،در عمل مشرک نباشم ودر عمل روی او حساب کنم . هم برای خودم وهم برای همه خواستارم.

    امید وارم که که این حرفها به باور تبدیل شود واینکه میشود حسین جان باور کن که میشود .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: