آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 4 - صفحه 13
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2015/12/عکس-فایل-4.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-12-17 21:39:282020-08-28 10:12:31آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام، من هنوز فایل را گوش ندادم اما تجربه خودم که به وضوح دیدم ولمس کردم را براتون تعریف کنم
من حدود یکسال ونیم پیش خودم کارگاه خیاطی داشتم و کسی ازم خواست تا باهم شریک کاری بشیم مزون بزنیم خوب من داشتم کارم را انجام میدادم اما ایشون با اصرار زیاد واین که تمام امکانات من آمادس وفقط شما بیا و برش ودوخت و امکانات کارگاه با شما، خوب از اونجا که من از مکان کارم میخواستم جابجا بشم ومدتی بود دنبال یک مکان تمیز میگشتم واجاره بالا بود قبول کردم، واین اولین اشتباهم بود چون روی دیگران حساب باز کردم نه روی خدا وخودم
که کار را شروع کردیم وحدود 6 ماه از صبح تا غروب من یه لنگه پا برش میزدم ودوزندها می دوختند وایشون هم اطراف ما خرده کاری انجام میدادند، بعد از 6ماه اطرافیان ایشون شروع کردند به دخالت ومن کمک کم دلسرد شدم از این روند کار وچون مکان از ایشون بود اصلا دلم نمیخواست اونجا دیگه باشم وتا جایی که گفتند من میخوام لباس آماده بیارم وخودم کار کنم ومن هم که برای آماده کردن امکانات این مکان بسیار زحمت کشیده بودم واز طرفی نمیدونستم جواب همسرم وبقیه را چی بدم، ناخودآگاه در ذهنم اومد که بگم دکتر گفته ایستادن زیاد برات خوب نیست ونباید کار کنی وبه این بهونه جدا بشم البته زانوهام کمی اذیتم میکرد ودیگه مرتب هر کس ازم میپرسید پس چرا کارت را ول کردی میگفتم که به خاطر زانو درم واین واقعا ملکه ذهن من شد به طوری که دیگه نمی تونستم راه برم وحدود 3 ماه اصلا از خونه خارج نشدم وبعدش هم حدود چند ماهی اصلا یک قدم راه هم نمیرفتم بیرون از خونه تا اینکه به خودم اومدم وگفتم این ذهنیت من بود که این مسیر را برام رقم زد وباید درستش کنم، وشروع کردم به رفتن به باشگاه اصلاح درمانی والان حدود نزدیک یکسال هست که باشگاه میرم وخدا ا شکر خیلی بهتر شدهام وتصمیم هم گرفتم که فقط روی خدا حساب باز کنم ودوباره امید به خدا. کارم را با قدرت وتونامندی بیشتر شروعکنم وبه خودم اعتماد کامل داشته باشم
خدای من
تو با شعورترین آگاهی ناب این جهان هستی
شعوری هستی که هرکس با آن ارتباط برقرار کند بی شک موفق خواهد بود
خدای من از تو می خواهم من را هدایت کنی
دستهای هدایتگر خودت را همیشه بکار بگیری و من را هدایت کنی
می دانم که هر زمان که از خود غافل بشوم من دچار تضاد می شود
دچار مشکلات زیادی می شوم
دچار تردید و شک می شوم
دچار مریضی و بیماری می شوم
می دانم که من تو را داشته باشم بی شک موفق ترین خواهم بود
خدای من تو برترین و تنها انرژی حاکم بر این جهان هستی
دوستت دارم
به این دوست داشتن افتخار می کنم
الهی ممنونم از تو
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید
سلام خدمت تمام دوستان عزیزم استاد جانم و مریم جان عزیز
وقتی ابن فایل را گوش میدم هربار به خودم میگم استاد چی به دلش میفتاده که اینارا میگفته
وقتی این فایل ها مال چندسال پیش ولی انقدر زنده و پویاست
دارید قشنگ تو ابن فایل میگید موادی که با بدن سازگار نیستند و تجزیه نمیشوند و الان ما داریم تو دوره سلامتی به این نتیجه میرسیم
باورتون نمیشه چقدر قشنگ زدن من چیز هایی که باهاش سازگار نیست را پس میزنه و آلارم میده و بهم اطلاع میده وای که من چقدر خوشحالم از ابن حال خوب جالبه احساسه سبکی مبکنم
از وزن 81 کلیو رسیدم به 66/5 و این فوق العاده است و هنوز جا دارم بماند که تو ابن دوره ملاک لاغری نیست ملاک سلامتی درونه استاد بی نظیرید
استاد که میگند شمایی بقیه اداتون را در میارند
سلام به همه دوستان
من این فایل رو تا بار بیستم ک گوش دادم فقط میشنیدمش چندبار دیگه که گوش کردم درکش کردم خیلی گوش دادم این فایل رو نمیدونم دقیقا بار چندم بود که داشتم گوشش میدادم وقتی به اونجارسید که گفت در زندگی خودت تامیل کن ببین ازکی بیماری های تو به وجود اومدن رفتم تو فکر یادم اومد ک از چه تاریخ و از چه روز و چه سال چشمای من حساسیت گرفت و مجبورم میکرد که هرسال سالی دوبار برم دکتر داروها و ک مصرف میکردم خوب بودم ولی وقتی تموم میشدن داروها باز شروع به درد کردن میکردن وقتی مچ
ذهنمو گرفتم و دلیل درد کردن چشمامو پیدا کردم که چجور من با دستای خودم این بیماری رو چندسال برای خودم درست کردم امسال که رفته بودم دکتر بعد از درک کردن این فایل من دیگه از داروها استفاده نکردم بجاش روی خودم کار کردم روی ذهنمو افکارم که این بیماریمو با افکارم درست کردم باید با افکارمم خوبش کنم بعد از اون تصمیم من الان چشمام خیلی بهترشده کمتر اذیتم میکنه ولی من تصمیم گرفتم که کامل خوب بشه و با کمک الله مهربان ایشالا که موفق میشم و حتما نتیجه بهترمو زیر همین فایل کامنت میکنم
پدر خانواده:
سلام به استاد عزیزم و همگی
استاد کاملا درست میفرماییند که همه چی ذهنه
یه تجربه و باور غیر آکاهانه از کودکی ام یادم اومد که خواستم به اشتراک بزارم
دبستانی که بودم حدود 40سال پیش گاهی در طی سال که نفت نایاب میشد یا مشکلی پیس میومد
و حمام خونه نمیتونستم برم میرفتم حمام سر کوچه
ودر آنجا حوضچه آب سرد تعویه کرده بودند که در مسیر خروج و رفتن به رختکن حتما باید چند قدم در آن راه میرفتی
وقتی سوال کردم دلیل این کار چیست? گفتند که برای بدن مفید است و سر درد نمیگیری
و این دیگه در باور من رفت و خدا شاهده الان که 50سال سن دارم به لطف خدا اصلا سر درد را تجربه نکردم و نمیدانم درد سر چجور دردی هست
اگر راجع چیزهای دیگه هم بتونیم به همین راحتی باور سازی کنیم خیلی خوب میشه
همینکه تمایلم به قرص و دارو خیلی خیلی کم شده در حد هیچ این خیلی خوبه به نظرم.
من کسی هستم که تا حالت سرکا خوردگی. و حس میکردم سریع دو تا ادالت کلد مینداختم.
پری شبا زن داداشم حالتشو داشت داداشم منو فرستاد گفت برو دارو بگیر… یه لیستم داد گفت تز هر کدوم چهار پنج ورق.
گفتم آقای دکتر زیاد نیست؟ گفت بگیر باشه تو خونه. اینجور وقتا لازم میشه نیست.
گفت ژلوفن هم بگیر گفتم کسی درد داره؟ گفت بگیر باشه تو خونه.
گفتم یه چیزی بگم البته ممکنه نپذیری. شنیدی میگن چاله شو بکنی آب میاد میشینه تو چاله؟
اینم همونجوری نیست؟
دیگه بحث نکردم اصلا رفتم و انجام دادم و تمام مدت شکر بودم از اینکه این روال تازه شده سبک زندگیم…
من حتا دارو ببینم جلوی چشم از جلوی چشم برش میدارم.
من بسیار سپاسگزار علم پزشکی هستم. اصلا چیز اشتباهی نمیدونمش اما دارم خودمو از شرطی شدگی ها و وابستگی ای که ذهن بهش پیدا کرده جدا میکنم.
ممکنه یه جایی که ضعفی کنم و سرم بزنم با کلی مکمل مثلا و اوکیه…
اما اینجوری نیستم که بگم مثلا وای مکملای این ماهمو نزدم… وای الان فلان میشه… نه….
من مدتیه دائم به توانایی بدنم دارم احترام میذارم و بهش اجازه میدم رشد کنه و قوی بشه…
قرص خوردن مثل اینه که مشقای بچه مو شب مدرسه ش بنویسم. بگم استراحت کن عزیزم من برات مینویسم.
نه من حمایتش میکنم و کنارش هستم اما خودش مینویسه…
که وابستگیش به من کم و کم تر بشه
نمیدونم چقدر مثال جالب و مرتبط بود برای خودم بود :)
بدنم همینجوریه انگار…
وقتی باور کنیم که ریشه همه هستی اتمه و اتم هم در ریشه نوره… یکم تکون میخوره الگوهای اشتباهمون…
خداروشکر نتیجه من از عمل به مطالب و خرد خرد شنیدن فایلهای مرتبط با سلامتی و صد البته کتاب سفای زندگی استاد بزرگ لوییز هی، این شده که تمایلم به قرص مرص و اینا از بین رفته…
چند وقت دیگه برای دندونم میخوام برم دکتر… شاید تجربه کنم که بهش بگم بهم بی حسی نزنه…
جالبه یه ماه پیش یه دردی بلند شد ازش اما من یک دونه هم قرص نخوردم… قرص آگاهی خوردم … الان که توجه گذاشتم یه تیک زد…
منتها من میگفتم خدایا من ایمان دارم که بدن من همه چی رو تو خودش داره…
یه شعری یه بار جاری شد رو زبونم
دقیقا وقتی درد خیلی زیادی داشتم از دندون
خب من خیلی شکرگزاری میکنم… هر چیزی باعث بشه بگم اَه مچ خودمو میگیرم میگم اه یعنی شکوِه منصور… یعنی طبع شاکی… تو شاکری رو انتخاب کن
خلاصه این شعره که اومد دردم غیب شد…
اگر شیطانِ درد آید
که ناشکرم کند زین درد
چنان شکر خدا گویم
ز خجلت درد برگردد
م.
نوشتم که شما هم نوش کنید.
شربت و مسکن و نوشدارویی بهتر از آگاهی نیافتم من
شکر از وجودتون … سرشار از سلامتی باشید و حال خوش
درود و سلام خدمت شما آقای نصیری عزیز .
امروز هدایت شدم به این قسمت از فایل آرامش در پرتو آگاهی و داشتم کامنت ها رو می خوندم که به کامنت گذشته ی شما هدایت شدم و کلی از باورهای سازنده و قوی شما لذت بردم اینکه گفتید من حتا دارو ببینم جلوی چشم از جلوی چشم برش میدارم خودش یک باور خوبی هستش و بهتون تبریک می گم و تحسین تون کردم و نکته ی دیگه ای که در اون شعر آخر کامنت تون گفتید رو بهش فکر کردم و اون شعر رو برای خودم سیو کردم
خواستم تشکر و قدر دانی کنم بخاطر اینکه با خواندن کامنت پر محتوا و زیباتون که به درک و آگاهی بیشتری هدایت شدم ممنون و سپاسگذارم
این شعره که اومد دردم غیب شد…
اگر شیطانِ درد آید
که ناشکرم کند زین درد
چنان شکر خدا گویم
ز خجلت درد برگردد
ممنون و سپاس استیکر( کف زدن)
سلام اقای نصیری عزیز
سپاسگزارم بابت آگاهی های خوبتون که با ما به اشتراک گذاشتید
اون مثالی که زدید : ( قرص خوردن مثل اینه که مشقای بچه مو شب مدرسه ش بنویسم. بگم استراحت کن عزیزم من برات مینویسم.
نه من حمایتش میکنم و کنارش هستم اما خودش مینویسه…
که وابستگیش به من کم و کم تر بشه
بدن هم همینجوریه انگار … )
خیلی زیبا و درست بود این مثال و من خیلی خوب درکش کردم سپاسگزارم از شما .
شعر آخر هم عالی بود و منم برای خودم یادداشتش کردم بازم سپاسگزارم .
دوتا نکته ی عالی هم از کامنتتون درک کردم که اونارو هم برای خودم نوشتم :
1. من حتا دارو ببینم جلوی چشم از جلوی چشم برش میدارم ( قرص و دارو رو از جلو چشام بردارم )
2. من مدتیه دائم به توانایی بدنم دارم احترام میذارم و بهش اجازه میدم رشد کنه و قوی بشه… ( احترام گذاشتن به توانایی های بدنم ، اعتماد کردن به قدرت بدنم و اجازه دادن به این توانایی ها و قدرت ها برای درمان خودش )
در پناه خدا باشید .
ب نام الله مهربان و هدایتگر ب سمت
خواسته ب اسانی و با لذت
از شعور کیهانی تا بیمارهای تو
آنجا که ی زره بتواند با اطلاعات جدید
خود را بروز کند شعور آغاز میشود
و این اتفاغیس که در همه ذرات جهان جاریس
تبادل اطلاعات در بین ذرات در سراسر کیهان بانکی از آگاهی بین ذرات جهان ایجاد میکند
که شعور کیهانی نام گرفته است
شعوری که اطلاعات ناخود اگاه اطلاعات انسان را از عزل تا ابد با خود دارد
تو هممیتونی در ارامش و از طریق ناخودآگاه خود با این شعور کیهانی خود ارتباط برقرا کنی
دانشمندان اساس همه جهان را انرژی میشناسن
همه کائنات جلوعه های مختلفی از نوعی انرژی هستن.
که انرژی کیهانی شناخته میشوند
سنگ فلز گونه های فشرده
وافکار تو گونه های رقیق این انرژی هستن
پس اصل و اساس همه زرات جهان یکیست
ب خاطر همین است گیاه اتاقت با تو وبا موسیقی ارتباط میگیرند
و افکار تو را از اون سوی دنیا میخانند
و این اساس هر زره در هماهنگی با کیهان و پدیده های کیهانی و سایراست
این هماهنگی از یکی بودن همه زرات شکل میگیرد
انرژی انرژی انرژی جریان انرژی پاک الهی
با انرژی پاک الهی بدن پاک میشود
هر صدماتی که ب کسی وارد کردی ب خودت برمیگردت
واقعن که همه بیماری های جسمی از ذهنه
افکار بد تصاویر بد قضاوت های بد صدمات بد همیشه یا تو هستن و پاره ای از وجود تو هستن
صدماتی که ب کسی وارد کردی ب خودت برمیگردت
چه نکات مهمی چه کشفی خدا
چقد حرفای طلایی
چقد زیبا بود این فایل چقد ارامش و احساس خوب
سپاسگزارم برا این فایل زیبا
آرزوی
سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله برای همه دارم
بنام خدا
سلام استاد جان
قدم33
بالای 10بار گوش دادم تا بتونم درک واضحتری داشته باشم
وهرچقدر بیشتر گوش دادم بیشتر درک کردم
شعور که اطلاعات انسانها را از ازل تاابد
دارد
سنگ وفلز گونهای فشرده
وافکار گونهای رقیق انرژی هستن
اصل واساس همه جهان یکی است
این هماهنگی از یکی بودن همه ذرات منشاء میگیرد
بیماری زمانی بوجود می آید که آن ذره ارتباط وهماهنگی خود را با کیهان از دست بدهد
و وقتی پدیده دیگری این اختلاف رابرطرف کند
هماهنگی ایجاد میشود
ازمواد غذایی ناسالم بگیر تا افکار ناسالم
همه اینها ذره ای از وجود الهی را دربرگرفته
وباید آگاهانه اینها رو حذف کرد تا به آرامش واقعی رسید
البته استاد جان برای حذف غذای ناسالم وشیوه درست تغذیه باید دوره قانون سلامتی رو تهیه کرد
یه دونه ای استاد جان
چقدر جملات زیبا و آرامش بخشی
خدایا شکرت ازاین همه آگاهی
سلام استاد مهربان
هیچ نمی توان در مورد این فایل نوشت
فقط باید گفت که ای خدای من
ممنون از تو بخاطر این همه زیبایی
حال خوبی
نعمت های فراوان که در اختیار من است
هر چه بر من از خودم به خودم می رسد ضرر است
هرچه از تو بر من می رسد خیر و برکت است
این فایل علاوه بر یک فایل عادی
یک فایل کاربردی و پر معنی است
سم زدایی
پاک شدن روح انسان
همه اینها در جهت بهتر شدن من هستند
ای خدای من
ای مهربان من
ای زیبای من
ممنون از تو
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام به حسین عباسمنش عزیز و دوستان
من تکه روحی از خداوندم،من پازلی شروع شده از وجود خداوندم که با پیدا کردن مسیر و جذب دیگر تکه های پازل(نعمت های خداوند از جمله ثروت،سلامتی،توحید،آرامش، انسان های خوب،روابط خوب،عشق بی انتها،جهان بینی،شکرگزاری)که همه و همه از جنس خداوند هستند،خود را تکمیل میکنم،روش بازی من باور سازیست،باورهای درست در راستای تکمیل پازلم،من هر روز این بازی را ادامه میدهم و هر روز بهتر و بهتر میشوم،من هر روز تکه هایی از پازل را در وجود خود جای میدهم،من هر لحظه در مسیر قوانینِ بازی گام برمیدارم،
من یک بازیکن بی نظیرم،🥰
من خاص هستم🙃
من با اکثریت جامعه جهان تفاوت دارم👨💼
من ارزشمند هستم🧛♂️
من قدرتمند هستم🦸
من عاشق هستم،عاشق خداوند و عاشق زندگی کردن👨❤️👨
من همیشه حال و احساس خوبی دارم
من از جنس خداوندم
من یک انسان لایق هستم،لایق بهترین ها،لایق داشتن ثروتی عظیم،سلامتی تا ابد،آرامش همیشگی،و خنده های بی دلیل و با دلیل
من خوده خداوندم
من یک انسانم
و خداوند انسان است
خداوند همه چیز است