آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 5 - صفحه 25

471 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Arezoo گفته:
    مدت عضویت: 1233 روز

    سلام و درود

    یه ماجرای عینی تعریف میکنم از اثر دارونماها

    البته قبل آشنایی من با این مباحث

    یه مادربزرگ داشتم که خیلی به دارو وابسته بود تا زمانی که قرص میخورد خوب بود و عین پروانه همه جا میچرخید و وقتی نمیخورد حتی قدرت پا شدن از جاش هم نداشت و به حدی از باور رسیده بود که بدون اون قرصا از جاش تکونم نمیخورد

    و البته فقط هم یه مدل خاص ، یعنی اگه قرصی که براش خریده میشد حتی جعبه اش با اون فرق داشت میگفت اینا اثر نداره و با اینکه همون دارو بود ولی هیچ تاثیری روش نمیگذاشت

    یه روز که عموم دنبال قرصش بود و میگفت نیست و چیکار کنم و باید بریم فلان شهر و هلال احمرها رو سر بزنی بلکه برسه و…

    ،شیطنت من این بود که بهش گفتم بیا این قرص های ویتامین که شکلشون شبیه اوناس رو بریزیم توی قوطی قبلیه میدیم چند روز میخوره تا تو هم سر فرصت بری قرص بخری مادربزرگ گلایه نکنه

    وای باورتون بشه وقتی بهش دادیم و خورد یه ساعت بعدش شاد و سرحال همه فعالیت هاشو انجام میداد

    و تازه همه جا هم عنوان میکرد که سرحالی و روپا بودنش بخاطر فلان قرص هاست

    از اون به بعد دیگه هیچوقت دنبال خرید اون داروی خاص براش نرفتن و قرصای ویتامین رو میریختن توی جعبه ی قبلی و اونم میخورد و به همون خوبی عملکرد نشون میداد

    این نشون میداد تا چه حد باور کرده بود حال خوبش در گرو اوناست و اگه نباشه نمیتونه.

    البته جلسه بعد که با پزشکش حرف زده بودن خیلی از این ایده خوشش اومده بود و اونم پیشنهاد داده بود که چه قرصای دیگه ای رو میتونن بجاش بریزن تا استفاده کنه که بی ضرر باشه

    ولی در کل همه چیز همین باورهای ماست

    باید هزاران که سهله میلیونها بار تکرار کنیم که زندگی ما رو باورهای ما رقم میزنه، این است و جز این نیست، ایجاد عمیق نه سطحی همین باور که زندگی ما رو باورها ی ما رقم میزنه خیلی تاثیرگزاره که هرچی هم عمیقتر میشه تاثیرش بیشتر میشه و کلا زندگیمون رو از این رو به اون رو تبدیل میکنه

    هرچند اول راهیم ولی تابلوهایی که تو راه میبینم

    خیلی ذوق بهم میده که بله درسته همین مسیره ادامه بده و ادامه بده و ادامه بده

    درپناه تنها قدرت مطلق جهان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      زهـره گفته:
      مدت عضویت: 1103 روز

      سلام آرزو جان

      کامنت شما منو یاد مادربزرگم انداخت

      مادر بزرگ من پیر بود

      همیشه هم دارو دستش

      از اینور میخورد

      از اونور میگفت ببینین خوب شدم

      ببینید سبک شدم

      اونقد از این حرفا زد

      تا اینکه یروز پدرم

      تصمیم گرفت برای آمپول زدنش

      آمپول تزریق نکنه و فقط ب پوستش زد ک

      مادربزرگم حس کنه ک آمپوله تزریق شد

      در حالیکه اصلا آمپولی درکار نبود

      خداشاهده یبار خودم بودم پدرم همچین کاری کرد

      مادربزرگم همون لحظه برگشت گفت

      آخیش آروم شدم آخیش سبک شدم

      ما همه بهم نگاه میکردیم شوکه

      ک ینی چی

      یا حتی اونقدر وابسته ب قرص بود

      هردفعه بایستی قرص میخورد

      یبار یکی بهمون گفت برید استماتیز رنگی بخرین بریزین تو قوطی بدین بخوره

      ینی اونقدر خوشحال بود

      اونقدر ابراز سلامتی میکرد ک حد نداشت

      الان میفهمم با فایل استاد ک

      این حرفا این آخیش این سبک شدنا از کجا میاد

      واین باعث میشه

      وقتی ک الان امروز بیادش میفتم

      باورم قویتر بشه به دسترالعمل استاد

      ممنون بابت این کامنت ک باعث شد ب باور من کمک کنه باور درست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    Sos گفته:
    مدت عضویت: 2349 روز

    به نام خدای بزرگ

    سلام استاد بزرگوارم

    سلام بانو مریم

    روز چهل و نهم تحول زندگیم

    …………………………………..

    درون خویش این آواز‌ها منع کن، تا کشف گردد رازها

     مولانا

    من در سکوت به حقایق جهان هستی رسیدم فهمیدم ما از عشق پروردگار عالم خلق شدیم در سکوت روح من پرواز در تمام بخش های وجودم تجربه می‌کند ذهن آرام میشه خالی از شلوغی حس آرامش سراسر وجودی مو دربرمیگریه این روزها سکوت کردم به خودم فرصت دادم نتایج این کار دیدم آرامش ذهنی که دارم متصل شدم به منبع هستی از جای که آگاهی ها بسوی افرادی هدایت میشن که روی باورشون کار می‌کنند…

    هر کسی از یک مسیری به هدایت میشه وقتی من آماده دریافت شدم وقتی ظرفیتم بزرگتر شد بهم الهام شد از روز شمار شروع کنم باید قانون تکامل رو رعایت میکردم هر روز دارم مغزم برای دریافت آگاهی بزرگتر میشه هدایتم به آیات قرآن هم زمانی عجیبی رخ داده دارم میفهمم چقد قوانین بدون تغییر بی نظیر کار می‌کنند هر چیزی که بخوام وجود هست وقتی باید در مدار دریافت شون قرار بگیرم خیلی راحت تجربه شون میکنیم

    خدایا شصت هزار فک روزانه تو ذهن مو رد میشه باید اینقدر روی خودمو کار کرده باشیم بتونیم به نکات مثبت توجه کنیم تا جریانی از ثروت برکت وارد زندگیمو بشه

    متنی زیبا

    اسرار سکوت یک بودن و حضور عاشقانه است، سکوت به معنای حرف نزدن نیست، سکوت به معنای نبود دغدغه است ودل آرامیست، فقط بنشین و نظاره گر جریان فکرها و دغدغه ها باش فقط ناظر باش.همه چیز در سکوت آغاز میشود، معجزات در سکوت اتفاق میفتد. سکوت درون را بیاموزید اگر خواهان تحول هستید. زیرا شکوفایی از سکوت آغاز میشود و به یاد داشته باشید سکوت صدای خداست و آن وصل تو با خویشتنت است.

    صدای خداوند سکوت است، اگر واقعاً میخواهید با او ارتباط برقرار کنید، نخست باید با سکوت ذهن خودتان انجام شود. زیبایی وجود تو، زیبایی جهان هستی است. سکوت وجود تو، زبانی است که جهان هستی درک میکند.

    سکوت زبان اصلی عبادت است ؛خدا هیچ زبانی را نمی شناسد !سه هزار زبان در دنیا وجود دارد و تنها سکوت است که به هیچ زبان و ملیت و قوم و مذهبی تعلق ندارد. سکوت هیچ مرزی را نمی شناسد، بی حد و مرز است، هر گاه در سکوت بسر بری با خدا در تماس هستی …

    میلاد پسری از نور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    محمد سلحشور گفته:
    مدت عضویت: 923 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و با آگاهی بالایم.من یک ادم غمگین و افسرده بودم با آرزوهایی که دست نیافتنی برام به نظر میومدن.چند روزیه که با فایل هایی که گوش کردم از سایت شما آدم دیگری شدم و شادم و اتفاقات خوبی برام رقم خورده.انگار درون من چیزی متولد شده که آرامش عجیبی بهم اهدا شده.خدای مهربان رو شکر میکنم که این فرصت روجلوی راهم قرار داد که از طریق سایت شما با کلام الهی شما و فردی که خدارو بسیار قابل لمس کرده برام تا خودمو پیدا کنم و احساس کنم این مسیر که در راهش قدم گذاشتم مسیر واقعی و درست است.با اینهمه آشفتگی ها و گمراهی هایی که از بچگی در وجودمان تزریق کردند.از بچه گی آرزویی نداشتم , یا شاید بلد نبودم . از یک جایی برای خوشحال بودنم آرزو کردم , یا درست زنده گی کردن . بعدترش فهمیدم خوشحالی, آرزو کردنی نیست . به خود ِ آدم بستگی دارد . بلد بودنی است . بعضی ها از اول بلدند ! بعضی ها یاد میگیرند که یادش بگیرند . بعضی ها هیچ وقت یاد نمیگیرند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 1024 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام بر استاد عزیزم و مریم جان و دوستان

    روز 49

    آرامش در پرتو آگاهی

    هر سال یک بدن نو و تازه

    اما چیست که باعث میشود بیماری در تو باشد؟حافظه ،تنها حافظه است که میماند

    جسم‌تو بزرگترین داروخانه جهان است و همیشه همراه توست

    دو روز میشه دخترم مریض شده و چقدر نیاز داشتم به شنیدن این فایل

    سالهاست با سرگیجه و مشکلات پوستی دست و پنجه نرم میکنم و باور کرده بودم این بیماری دیگه راهی نداره،خب وقتی حسم‌من هر سال عوض میشه چرا من این مشکل رو دارم ،حافظه

    من هر سال دارم همون حافظه رو از نو اجرا میکنم

    راه تغییر این حافظه چیه؟ذهن آرام

    چطور به ذهن آرام برسم ؟سکوت

    اصل من از سکوت اما هر روز این ذهن کلی گفتگو و فکر بیهوده توش جولان داد و اجازه سکوت به من نداد.

    من مراقبه رو هر وقت اومدم انجام بدم فکرم می‌رفت جاهای دیگه یه مدت انجام میدادم و بعد رها میکردم ولی من غافل از این بودم که تو دل این سکوت که همه چی به من گفته میشه .

    ذهن آرام من می‌تونه حافظه رو هم تغییر بده و اونوقت همه چی تغییر می‌کنه

    خدایا شکرت که جسمی به من دادی که خودش می‌تونه خودش رو پاکسازی کنه ولی این من بودم که بهش اجازه نمی‌دادم

    به خودم قول میدم مراقبه رو حتی از 5 دقیقه شروع کنم و ادامه بدم

    همه چیز به آرامش من وصله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    آرمین اصغری گفته:
    مدت عضویت: 2383 روز

    بنام خالق زیبایی

    سلام بر استاد عزیزم

    قدم34

    استاد جان وقتی مسیری رو که گذروندین رو میبینم کلی انگیزه میگیرم چند روز پیش در سریال سفر به دور امریکا قسمت184چقدر زیبا توضیح دادین که چقدر استمرار ولذت درکار داشتین تا اینکه بتونین به این نتیجه رویایی برسین

    مسیری که سرتاسر لذت بود لذت بود لذت بود

    چقدر جالب هرسال یک بدن تازه وقدیمترین سلولها بدن یکساله هستند

    استاد جان

    وما چقدر آگاهانه میتونیم درروزوماه وسال آینده یک سلول قوی وخوب بسازیم

    یک انسان معمولی در روز60000هزار فکر میگذراند

    که اگر بتواند خلاقیت بخرج دهد وبیشتر این افکار را به جهت مثبت ببردبه همراه احساس ناب یقینا خیلی خیلی زود به رویاهایش میرسد

    ذهن آرام مساوی است با خلق رویاها

    مراقبه واقعی وبااحساس باخدا دنیایی درما رقم میزند که نگو نپرس

    خدای خوبم هدایتم کن هدایتم کن تا با جان ودلم عظمتت را درک کنم که هرچه بیشتر درک کنم معجزات بیشتری برایم رقم میخورد

    مراقبه خالص =الهامات ناب الله

    خیلی خیلی ممنونم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    امیر آهنگری گفته:
    مدت عضویت: 1700 روز

    ب نام الله هدایتگر ب سمت خواسته ها

    ثروت شادی سلامتی حال خوب

    سلام ب استاد عزیز

    هر سال یک بدن نو و تازه

    هر سال 98درصد مولکول های تو تعویض میشون

    چه‌چیزی باعث میشود بیماری با تو باشد

    پاسخ حافظس تنها حافظه با تو می ماند

    ذهن ارام میتواند همه را تغییر دهد

    اما او خود چنان ب افکار بی ارزش مشغول است

    که فرصتی برای آرامش نمی ماند

    یک انسان معمولی در هر روز شصد هزار فکر را از ذهن می گزارند

    که 95درصد این افکار تکراری و بیهوده هستن

    ذهن ارام تو را ب سکوت میرسانن از همان جایی که افکار تو متولد میشوند

    جسم تو از ان متولد میشود و دنیای پیرامون تو

    ذهن ارام میتواند بر حافظه اثر بگزارد اون را اصلاح کند و همه چیز را تغییر کند

    مراغبه میتواند تورا آرام کند و ب ذهن ارام نزدیک تر کند

    نفس همیشه از تو حرف میکشد حال آنکه خود متعالی تو ب دنبال ارامش سکوت هست

    مراغبه ب افکار تو فرصت ازاد شدن میدهد و در نهایت نفس تو را ب سکوت وا میدارد

    انگاه ذهن آرام میگیرد و ب آگاهی دست میابد

    سکوت

    زبان طبیعت است

    زبان حقیقت است

    زبان خلقت است

    زبان من است

    زبان خداست

    زبان تو لایتعالیست

    و همین است که در مراغبه همه حقایق جهان بر تو آشکار میشود

    و همین است همه آنهایی که توانستند تاثیر قابل توجهی بر زندگی بشر داشته باشن

    موسی

    محمد

    بودا

    مسیح

    انیشتن و دیگران

    همه در مراغبه ب حقیقت رسیدن

    مراغبه تمام پارمترهای پیری راکند متوقف و پس از مدتی ب عقب بازمیگرداند

    جسم ذهن تو را ب تعادل بازمیگراند

    و حتی تا ب محیط پیرامون تو اثر میزارد

    حتی بر طبیعت

    ترکیبات شیمیایی جسم ذهن تو را ازرده میکنن

    آلودگی ها انچه از طبیعت نیست خدایی نیست تورا پریشان میکنن

    و در این پریشانی جسم تو نمی تواند معبد آرامی برای روح تو باشد

    این پریشانی خلاقیت و آرامش را از تو میگیرد

    و از انجا که جسم تو نمی تواند در این پریشانی خود را پاکسازی و ترمیم کند

    فرسودگی آغاز میشود

    و از مدتی بعد بیمار ها یکی پس از دیگری از راه میرسن

    این آلودگی ها از طریق دهان پوست چشم گوش

    افکار گفتار وارد میشوند اما ترکیبات شیمایی از همه اینها مهم ترن

    مواد شیمایی در بدن تو به درست جذب نشده و ب سمومی خطرناک بدل میشوند

    ورود مواد ب بدن تو میتواند تعادله انرژی تو را بهم بزند

    اختلالات هورمونی ایجاد کند و جسم ذهن روانرا از تعادل خارج کند

    جسم تو بزرگترین داروخانه جهان است

    تاثیر پلاسیگو ابن نکته را اثبات میکند

    اگر یک قرص بی اثر ب یک بیمار بدهی

    بیمار بداند قرص درست است و فرایند درمان

    اون آغاز میشود

    دی ان تی تو تجربه میلیونها سال مبارزه با بیماری های مختلف را دارد

    تجربه محافظ از بدن را دارد

    ب محض ورود یک بیماری انزیم ها را برای بازگشت سلامتی و تعادل در بدن تو آزاد میکند

    اما اگه تو باور کردی بیماری با قرص بهبود پیدا میکند فقط همین میشود

    داروخانه بزرگی در جسم تو هست که خوذکار عمل میکند و هیچ گونه عارضه ای در بدن تو ایجاد نمیکند

    برای سه روز آینده ذهنت را به بیماری لاالاج که وجود دارد رها کن

    تصور این حقیقت که تنها تویی که تایین کننده هستی و جسم تو‌ توانایی مواجهه با پاکسازی خود از هر نوع بیماری را دارد

    آرام ارام ب هر یقین بدل میشود

    ب دانستن ب این مطالب بخشنده شو

    تا طبیعت در تو جاری شود

    خدای من چقد زیبا بود

    چقد نکات مهمی

    چقد از درونم این نکات حس کردم و چقد بهم کمک کرد

    چقد با نوشتن بهتر فهمیدم

    ممنون استاد عزیز

    آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله برای همه دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1200 روز

    بنام یکتای هستی بخش

    روز 49 سفرنامه.

    آرامش در پرتو آگاهی5

    مدتیه که نجواهای ذهنم زیاد شده.تو یه چرخه ی تکراری گفتوگوهای ذهنی گیر کردم.امروز که این فایلو گوش کردم خیلی بهم حس آرامش داد.شاید راه حلی که مدتها دنبالشم همین باشه.سکوت.

    آره خیلی وقته که سکوت نکردم.مراقبه نکردم و به ذهن وراجم بها دادم.ولی میخوام که از امروز دوباره شروع کنم.

    میخوام اینقدر دیگه خودمو خسته نکنم.

    هی منتظر نباشم که محیط تغییر کنه تا من به آرامش برسم.

    آرامش در منه.

    نزدیک به منه .

    تو ذره ذره ی وجود منه.

    فقط کافیه سکوت کنم.

    تو سکوته که به آگاهی دسترسی پیدا میکنم.

    میخوام کمی تمرین کنم سکوت ذهنی رو .

    میدونم که فقط کافیه به یاد بیارم.اونوقت همه چی تغییر میکنه.

    شرایط به ظاهر نادلخواهی که اینطور نمود پیدا میکنه که قراره تا ابد موندگار باشه با یک خواستن با یک اراده کردن تغییر میکنه.

    کافیه باور کنم که شرایط تغییر میکنه فقط به محظ تغییر افکار من.

    اوضاع هر چقدررر هم بد هر چقدررر هم نادلخواه فقط و فقط به خاطر احساس ناخوب منه.

    فقط همین دلیلشه و جز این دلیلی نداره.

    ولی از امروز دوباره تجدید تعهد میکنم با خودم دوباره به خودم قول میدم که داشتن احساس خوب اولویتم باشه.

    تعهد میدم که باور کنم که نمیتونم دنیای بیرونمو تغییر بدم و فقط قادرم که خودم رو تغییر بدم .

    وقتی تغییر کنم دنیای بیرون من چاره ای نداره جز تغییر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    تیما رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 2020 روز

    درود به استاد حسین عباسمنش، خانم شایسته و دوستانِ با انرژی و عزیز

    من اینکه بدنِ ما چقدر معجزه آسا میتونه بیماریها رو درمان کنه و خودش رو بازسازی کنه رو بعد از خرید و عمل به دوره قانون سلامتی کاملا و عملا درک کردم. باور کنید قشنگ خودم حس میکنم که همه ارگانهای بدنم یه جورِ دیگه دارن کار میکنن و اینکه جسم و ذهن رابطه کاملا مستقیمی با هم دارن. من قبلا درک کرده بودم که اگه روی ذهنم کار کنم جسمِ سالمتری خواهم داشت ولی برعکسش رو درک نکرده بودم که اگه به جسمم اجازه بدم خودش رو ترمیم کنه، فکرم حتی عوض میشه، انگار که یک پارادایم شیفت اتفاق میفته در برنامه های مغزی و ذهنی .و تو بدونِ اینکه حتی مراقبه کنی یا آگاهانه کاری انجام بدی، فقط با تغذیه و لایف استایلِ متفاوت میبینی که یه آدمِ دیگه شدی از نظر ذهنی و فکری. آرزو میکنم بقیه دوستان هم همه به این درک برسن که به جسمشون بها بدن و بدونن که مدیتیشن ها میتونه وقتی واقعی تر و اثرپذیرتر باشه که جسمِ شفایافته ای هم داشته باشیم.

    الله سبحانه و تعالی در آفرینشِ کالبدِ انسان هیچ کوتاهی و قصوری نکرده اند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    حدیث گفته:
    مدت عضویت: 2194 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد و دوستان

    قطعا در اطرافمان افرادی را دیده ایم که دایم از مشکلات و بیماری صحبت می کنند و واقعا روز به روز بر بیماریشان و مسایل عجیب غریب زندگیشان اضافه می شود خب اینجا جای تامل هست …

    برای اینکه تمرکز بر زیبایی ها جزو عادت ما بشود باید از ی جایی شروع کنیم حداقل در مورد بیماری ها و مشکلات هی با هرکسی صحبت نکنیم سکوت کنیم تا توجه ما حداقل بر نازیبایی ها نباشد

    اگاهانه تصمیم بگیریم بر چیز هایی توجه کنیم که به ما احساس بهتر یا حداقل کمتر بد می دهند چون این قانون است احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد= اتفاقات بد

    و اگاهانه سعی کنیم و اگاهانه مسیولیت تمام اتفاقات زندگیمان را بر عهده بگیریم و تعهد بدهیم تا از زندگی لذت ببریم و زندگیمان را انجور که میخواهیم رقم بزنیم

    سالم و خوشبخت باشید

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    رویا محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1128 روز

    به نام معبودم و ارامش قلبم

    .

    سلام استاد عزیزم ما از بچگی هیچ وقت هیچ وقت دکتر نمیرفتیم یعنی بابام اصلا مارو دکتر نمیبرد یادمه یبار منو خواهرم ابله مرغون بدی گرفته بودم بازم بابام مارو نمیبرد دکتر کلا با دکتر رفتن مخالف بود همیشه فکر میکردم چه بابایی داشتم مارو یه دکترم نمیبرد 😶

    ولی همون باعث شده من الان هم دکتر نرم عادت به دکتر رفتن ندارم مریض هم نمیشم سالی یبار هم سرما نمیخورم اگرم بخورم محلش نمیدم خودش خوب میشه کلا ادم دکتر برویی نیستم و الان میبینم که ریشش از کجا میاد میگم از بابام مچکرم

    ولی یه درد که چندین ساله داشتم سردرد بود واسه اونم اصلا دکتر نرفتم همه میگفتن برو دکتر ببین واسل چیه ولی من مقاومت میکردم میگفتم برم دکتر قرص میده منم نمیخورمشون الکی چرا برم فقط وقتی سردرد داشتم مسکن استفاده میکردم سریع هم خوب میشد در حال حاضر باردارم و نمیتونم قرص بخورم هر بار سردری اومده سراغم خودش راحت خوب شده چون مسکن نمیخورم میخوابم از خواب بیدار میشم میبینم خوب شده 😍

    و خیلی قابل ملاحظه میشه گفت دیگه سردردی ندارم و اصلا درموردش حرف نمیزنم چون همه منو میشناختن گاهی میپرسن سر درد نمیگیری الان ؟منم میگم نه اصلا😀🙏

    حس میکنم درد ها همه توهمن ‌اگر بدونیم که توهمن خودشون از بین میرن

    من عادت دیگم اینه که هر چی بخوام بخورم میرم خواصشو میبینم موقع خوردن اون چیز همش خواصش میاد جلوی چشمم و حس میکنم دارم به بدنم خدمت میکنم

    حتی اگ چیزی بخوام بخورم که بقیه میگن خوب نیست من خواصشو حتی اگر یدونه باشه مدام تو ذهنم میارم و میگم این الان این خدمتو به من میکنه

    و خداروشکر همیشه سالمم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      صفورا کوشککی گفته:
      مدت عضویت: 1200 روز

      رویای عزیزم سلام.

      چقدر تجربه ات از گذشته شبیه به من بود.ولی با دیدگاهی متفاوت که باعث شدی منم دیدم نسبت به این قضیه عوض شه.یادمه تو بچگی همیشه درد های عجیب و غریبی میومد سراغم و الان که یادم میفته باورم نمیشه که چجوری تحمل میکردم مثل چشم درد شدید و گوش درد.ولی هیچ وقت حتی یکبار پدرو مادرم منو دکتر نبردن.نه اینکه مثلا من بگم اونا نبرن کلا اصلا تصوری به اسم دکتر رفتن نداشتم نمیدونستم که باید دکتر برم و به خاطر همین هیچ وقتم توقعی نداشتم.

      جوری بود که حتی ازدواجم کردم هیچ وقت دکتر نمیرفتم.ولی همیشه یه جورایی حسرت میخوردم که مثلا فلانی تا تقی به توقی میخوره میره دکتر.اینهمه سال من یه دکتر نرفتم و از این بابت ناراحت بودم.

      ولی دیدگاه شما رو که خوندم اصلا کلا از یه زاویه ی دیگه نگاه کردم.

      واقعا اونموقع که بچه بودم با اونهمه چشم دردای شدیدی که من داشتم خدا میدونه اگه میرفتم دکتر مثلا میخواست بگه چه مشکلی دارم.ولی اصلا یادم نیست که چجوری خود به خود خوب شد.چون من سالها این درد رو داشتم .شکر خدای مهربان اصلا یادم رفته که روزی همچین مریضی ای داشتم.

      ازت سپاسگذارم رویای عزیز که این لطف و موهبت بزرگ خداوند به من رو برام یاد آوری کردی.

      در پناه یکتای مهربان

      لایق بهترینهایی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: