آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 5 - صفحه 36
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-12-24 22:19:582020-09-26 10:00:50آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 5شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند هدایت گر
من امروز به اینجا هدایت شدم تا باورامو راجب بیماری بااین دیدگاه تازه عوض کنم
مثل یک تشنه که به یک چشمه پاک رسیده که شفاست
من میدونم که باذهن ارام میتونم خودمو مشکلمو بیماری مو درمان کنم
چون بیماری حاصل اندیشه ناارام ومن در بیرون ازخودم دنبال راه حل بودم
هزاران راه را رفتم ولی دراخر فهمیدم فقط ازاین طریق میتوانم خودم را درمان کنم
باهمه وجودم باورامو تغییر میدم وتسلیم میشم وبه خدا میسپارم تا خدا از جایی که صلاح میدونه منو سلولهای منو احیا کنه
به زودی ازنتیجه عالی این اگاهی برای شما میگم
موهبت سلامتی مرا زنده نگه داشته
خدایا شکرت که من بهبود یافتم
خدایا شکرت
خدایا شکرت.
امروز روز زیبایی بود. ابتدا به خودم افتخار میکنم به این دلیل که حواسم بود وقتی با دوستامم غیبت کسی رو نکنم، حتی برای شوخی فحش ندم، و مهم تر از همه دو نفر از دوستام و در یه موقعیتی دیدم که ذهنم داشت تماااام تلاششو میکرد که اونا رو قضاوت کنه اما من با قدرت تمام جهت کانون توجهم و عوض کردم.
در حال حاضر بیماری ای رو دارم که 6 ماهه باهامه و باورهای سلامتیم اصلا جالب نیست.
هدایت شدن من به این فایل قطعا دلیل داره .
از الان میخوام این فایل و خیلی گوش کنم تا بتونم به سلامتیم برگردم.خیلی زود قراره خوب شم.
جسم من توانایی اینو داره که بدون دخالت هیچ عامل خارجی سلامتی خودشو بدست بیاره.
خوشحالم از اینکه تلگرامم و پاک کردم ووقتم مفید صرف میشه و چقدر کمکم کرده اعتماد به نفسم بالا بره.
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
جسم تو بزرگترین داروخانه جهان است
بنام خداوند هدایت گر
سلام استاد عزیزم
من دیشب ازخدا خواستم راجب مشکلی که دارم منو هدایت کنه راجب اختلالات هورمونی
چون ازنظر پزشکی من مشکلی ندارم ومن چند سالیه به لطف خدا هیچ دارویی مصرف نکردم
ولی الان یک مدته پوستم دچار مشکل شده که باهیچ دارویی درمان نمیشه
من میدونم دلیل اختلالات هورمونی من فقط تضاد وحرص خوردنه از آرامش نداشتن
الان بااین فایل مراقبه کردم وجوابمو گرفتم من جوری بابدنم رفتار میکنم که اعضای بدنم بامن صحبت میکنه چند وقتیه بهم الهام میشه چیزی مصرف نکن واین فایل تایید بود که من باسکوت ذهنم خودمو درمان کنم
منی که باطبیعت خودمو درمان میکردم وبا گیاهان دارویی ذهنم منو فریب میداد که برو دنبال درمان واین همه راهکار اصلأ جواب نمیداد ومنو گیج تر وناامیدتر میکرد
اونجایی که شماگفتی همه داروها در وجود توست حالم خوب شد ،به دلم نشست وقبول کردم چون ایمان دارم هرآنچه که شما بگی آگاهی هایی ست که ازخدا براتون اومده چون ذهنتون آروم ونتیجه رو میشه دید
مراقبه میتواند ارامش وسکوت رابه تو بازگرداند
چقدر بااین جمله موافقم وچقدر واقعیه
سکوت زبان طبیعت است ،زبان خلقت است ،زبان خداست
توی مراقبه ذهن آرام میشه وتک تک سلولهای بدنم شروع به بازسازی میکنند سخن میگن هرکدوم خودشون درمان میکنن من اینو تجربه کردم
خدارو شکر من درسلامتی کامل هستم اینجا واین لحظه آلودگی ها ازذهنم جسمم روحم پاک میکنم
بانام مقدس خدا وبا وصل شدن به شبکه کیهانی فرآیند درمان آغاز میشود
من سلامتی رو بااین عبارات مثبت خلق میکنم
بدن من توانایی درمان هرگونه بیماری رادارد
بازگشت به تعادل به روش وصل شدن به شعور کیهانی
خدایا شکرت استاد عاشقتم که پیام خداوند رو به من گفتی
تونوری ازخدایی که پیغام خدارو به گوش من رساندی ،به روح من دمیدی
با سلام بر استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز
این فایل نشانه امروز من بود 1403/7/8
ذهنم درگیر است.گاهی آرام میشود و بیخیال و گاهی مضطرب و ناآرام.
چندین روز است که میروم ادارهمان برای تعیین کلاسهای درسیم و هر بار برمیگردم.
یا قسمت آموزش به شدت شلوغ است یا مسئول آموزش میگوید: خواهرم شما تشریف ببر خانه خودم سر فرصت بهت زنگ میزنم.
امروز از خدا نشانه خواستم که بروم اداره یا نه؟؟
که این نشانه آمد که بمان در خانه. و آرام باش.
من با تمام وجودم کارم را به خدا سپرده ام.
مستقل شدنم را هم به خدا سپردم. منتظرم تا محل کارم مشخص شود و نزدیک همانجا یک آپارتمان بگیرم.
وسایلم بستهبندی است و منتظر فرمان رو خداوند هستم.
امروز هم اولین روز پیادهروی من بود, در دوره قانون سلامت.
از ساعت 6:30 تا 7:30 صبح رفتم در خنکی هوا در مسیر رودخانه شهرمان پیادهروی کردم.
و چقدر لذت بخش و آرامش بخش بود و توی مسیر عبارات تاکیدی من لایق ثروتم و هم لایق لذت بردن از مسیر ثروتمندی وخدا هدایتم میکنه
من امروز با تمام وجود به اقتدار و عظمت و توانایی و آگاهی و دانش خداوند تکیه میکنم و افسار زندگیم را به او میسپارم و خودم را رها و راحت میکنم.
هر کجا که خودش خواست به من ابلاغ بدهد و هر کجا که بهترین منزلش بود مرا جا بدهد.
خدا را شکر با قانون سلامتی هم جلو میروم و در سلامت نسبی بالایی هستم. چند مورد جزئی که آنها هم روز به روز در حال بهتر شدن هستند و من به وضوح میبینم.
سعی میکنم ذهنم را کنترل کنم و سکوت کنم.
نت گوشیم را قطع کردم تا بیخبر از همه جا باشم.
حالا از امروز قصد دارم که در سکوت بیشتری زندگی کنم و کمتر حرف بزنم.
خواسته ام از خدا این است که: کلاس تدریس به من ندهد که مدام باید حرف بزنم و با شاگردان در ارتباط باشم.
درخواستم این است که کاری اجرایی که کمتر با مراجعان سرو کار داشته باشم و البته تابستان هم تعطیل باشم ،برایم درست کند.
میدانم قدرتش مافوق تمام اینهاست و بنابراین خیالم راحت است و هر بار که اداره میروم و میگویند : خانم صبر کن و میآیم خانه!
با خوشحالی میگویم خداوند دارد تدارک کار من را میبیند. خداوند دارد برایم برنامهریزی میکند و اقدام میکند و بعد نتیجه را به من میدهد.
کارساز من به فکر کار منه.
خدایا شکرت امروز حالم عالی است. پیادهروی صبح و این نشانه روزانه! تعطیل هم که هستم؛ مسئول اداره گفته بمان، خودم بهت زنگ میزنم.
خدایا بینهایت تو را سپاس
استاد عباس منش بینهایت تو را سپاس
یکشنبه 8 مهر ماه 1403
یا مَن هُوَ بِکُلِّ مَکانٍ
ای آنکه در همه جا هستی…
سلام به استادبی نظیرم ومریم جانم
وهمه دوستانم در این مکان مقدس
خدایاشکرت بابت لحظه لحظه های زیبای امروزم که لبریز بودم از تو وثمره اش احساس وآرامش عالیست که به من عطا می گردانی واین فایل که تکمیل کننده امروزم شد،
بعد از یک پیاده روی وصحبت عاشقانه با خداوندم
در مسیر که زیباترین مکالمه است برایم ومراقبه ای بی نظیر که روح وروانم را جلا می بخشد ،خدایاشکرت.
صدای زیبا ودلنشین آب در این فایل وااای خدایا با کلام استاد آمیخته شده وچه سمفونی تاثیر گذاری.
مگر می شود این صداهارا این کلمات را شنید وبدن وجسم وروحت دگرگون نشود ،خدایاشکرت که سالهاست سالمم و با بودنم به لطفت در این مکان بهشتی هم که سلامتی ام چندین برابر شده است با داشتن آرامش واحساس عالی وهرنفس شکرگزاریت والان که نشسته ام در حیاط خانه باغ وزیر آسمان پرستاره وبی نظیرت وحس بودنت کنارم ….همینه تمام داشتن ها ،داشتن توست وهمه چیز را سپردن به اقتدارت به فضل وکرمت، چقدر آرام شده ام وسبکبال ،چقدر ذهنم آرام شده فقط در لحظه زندگی می کنم وبا ایمان به جلو حرکت کرده ونگران هیچ چیز نیستم ، همه چیز درگذر است وگذری عالی چون کنارم استادی است که هرروز با شنیدن کلام نابش وبا آگاهانه عمل کردن ورفتار کردن ،خود خالق چنین حس وحالی شده ام وروز به روز هم، همه چیز به عالی ترین شکل ممکن خداوند برایم رقم می زند همانطور که تا به الان کن فیکون کرده ومن هم بی نهایت سپاسگزاروشکرگزارش هستم .
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
بنام خدای مهربان
استاد عزیزم چقدر امروز به این فایل نیاز داشتم .از دیروز برای حل مسئله ای که سه ماه پیش اتفاق افتاد به تضادی با یکی از ساکنین ساختمان برخوردم .من اصولا درسکوتم وسعی میکنم ذهنم رو آروم نگه دارم .دیروز که تعمیرکار برای حل مسئله ای آمد ،یکی از همسایگان که نمیدونم توی ذهنش چی میگذره بهانه جویی میکنه وامروز از طریق سرایدار بهش گفتم که بهانه جویی نکنه وتا الان هم نخواستم با ایشون مواجه بشم واین فایل کمکم کرد که آرامشم.رو حفظ کنم .
سکوت ذهن ومراقبه شیرین ترین واثربخش ترین خدمتی است که به خودمون میکنیم .
خداروشکر
به نام خدای سلامتی
ردپای من از روز چهل و نهم سفرنامه
دیروز توی عقل کل دوستی پرسیده بود : چطور باور کنم که همه چیز باوره!؟ انگار عمیقا هنوز باور نکردم که همه چیز برمیگرده به باور انسان در مورد مسائل. گفتم کاری که خیلی بهت کمک میکنه اینه که بری مصداق ها رو توی دنیای بیرون پیدا کنی. مثلاً رونالدو تو فلان مصاحبهش گفت من اینطور فکر میکنم؛ و دقیقا همون موضوع تو زندگیش به شکل های مختلف ظاهر میشه. امروز که این فایل رو گوش دادم، با خودم فکر کردم همینه؛ همین چیزهاست که باعث میشه باور کنیم باور همه چیزه. همین که بشنویم فردی فقط چون باور داشته با خوردن فلان قرص بهبود پیدا می کنه، واقعا خوب شده باشه ولو که اون قرص، یک داروی بی اثر باشه. چقدر همه چیز سر جای خودشه… چقدر عدل همه جا نمایانه… چقدر هرکسی داره نون باورهاش رو میخوره… خدایا شکرت؛ خیلی خیلی شکرت…
یاد خودم میفتم. یادمه دو سه سال پیش من سخت مریض شدم و تا دو روز دکتر نرفتم. حالم هیچ تغییری نکرده بود. پدرم اصرار داشت برم دکتر و مادرم میگفت حالا که آخر شبه؛ وایسا فردا میریم اما من گفتم نه همین الان بریم. انگار مطمئن بودم فقط با دکتر رفتنه که حال من خوب میشه. خلاصه رفتم بیمارستان و دکتر برام یک سرم تجویز کرد. همین که اون سرم تموم شد، من انگار شادتر شدم. توی ماشین که داشتیم برمیگشتیم، به مامانم گفتم سرم واقعا رو من جواب میده. جملهی مامانم خیلی دقیق یادم مونده. بهم گفت : تو باور کردی که فقط با دکتر حالت خوب میشه؛ و واقعا هم همینطور شد. وگرنه سرم مگه چیه!؟ همه چیز تو ذهنته. الان که داشتم فایل رو گوش میدادم دقیقا یاد خودم افتادم. اما الان به لطف آگاهی های سایت باورهام در مورد سلامتی خیلی درسته. انگار در این مورد همیشه خودم رو طلبکار میدونم. فکر میکنم اصلا چرا من باید مریض بشم!؟ وقتی طبیعت بدن انسان سلامتی و شادابیه چه دلیلی داره من به بیماری مبتلا بشم!؟ و همینه که من حدود دو ساله اصلا مریض نشدم. خدایا شکرت.. شکرت شکرت شکرت…
با نام و یاد خدا
نشانه امروز من 20 شهریور 1403
خدای من چه میکنی با این نشانه هات. من صدها بار این فایل رو گوش کردم اما چرا نمیفهمیدم. یعنی میفهمیدما اما اون نکته اصلیش رو متوجه نمیشدم.
سکوت. وای که چقدر این بخش عالی بود. من مدتهاست که فهمیدم باید ساکت باشم. یه روزایی تو سرم پر از حرفه، الان واقعا کم شده اما هنوز هر از گاهی دچارش میشم. تو این هیاهوی درونی نمیشه صدای خداوند رو شنید. حتی صحبت کردن با بقیه جوری شده برام که روزهایی که زیاد صحبت میکنم حالم بد میشه. چرا قبلا فکر میکردم باید یکی باشه که وقتی دلم گرفته باهاش حرف بزنم و آروم بشم اما الان اینقدر سکوت و آرامش رو دوست دارم و از جمع و صحبت کردن گریزانم؟ چرا وقتایی که صحبت میکنم، حالا راجع به هر موضوعی، اصلا حال خوشی ندارم. باورتون نمیشه اما حتی دیگه مهمونی رفتن رو هم دوست ندارم چون کاملا متوجه افت انرژیم میشم. و دنبال کاری هستم که کمترین میزان صحبت کردن با آدمها نیاز باشه. شاید به همین دلیل هم هنر رو انتخاب کردم چون ذات نقاشی در سکوته. یعنی تصوراتم اینه که یه کارگاه دارم که صدای پرنده از بیرونش به گوش میرسه و من فقط اونجا غرق در دنیای رنگها میشم و خلق میکنم. فقط من هستم و خدا و صدای پرنده ها و صدای آب.
من از بچگی این باور رو داشتم که بدن بسیار قوی دارم. این باور رو هم مادرم در من ایجاد کرد با تکرار میلیون باره این موضوع که تو شیر مادر خوردی و بدنت خیلی قوی و سالمه و برعکس خواهرات شیر مادر کم خوردن و اونها ضعیفن. این باور چه نتیجه ای داشت؟ خواهرام خیلی مریض میشدن و من هیچوقت مریض نمیشدم. من 7 سالی که دانشجو بودم با 4 نفر آدم دیگه تو یه اتاق خوابگاه زندگی میکردیم و اونا هر سال انواع سرماخوردگی و آنفولانزا و هزار تا مریضی دیگه و من سالم سالم. حتی هفته قبل همسرم یه بیماری ویروسی گرفت اما من گفتم مگه داریم که من مریض بشم؟ و من سالم سالم بودم. پارسال همسرم چند بار مریض شد اما من اصلا عین خیالم نبود.
تنها نقطه ضعفم درد دوران قاعدگی بود که اونم چون باورم این بود که همه خانومها این دوران شکم درد دارن، منم دل درد میگرفتم و حتما باید مسکن میخوردم. اما الان خدا رو شکر یه سالی هست که اصلا مسکن تموم شده و نمیرم بخرم انقدر که هر سری دوران قاعدگیم راحت و بدون درده و نهایت با یه کیسه آب گرم خوب میشم. این کیسه آب گرم هم برای من حکم آب جوش عسل آبلیموی استاد رو داره.
استاد واقعا سپاسگزارم ازتون برای این سایت مقدس که شده معبد من.
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام ،
روز 49 سفر …
خداروشکر میکنم برای این روز عالی . برای این سفر ، دقیقا این فایل همزمان شد با زمانی ک من بخاطر علتی داشتم هر روز کلی قرص میخوردم دقیقا امروز به خودم گفتم متوقف کنم بهتره ، از درد نترسیدم ، اومدم فایل روز 49 رو گوش دادم دیدم دقیقا داره منو تایید میکنه . خداروشکر کردم که این ایده و تصمیم منو تایید کرد . واقعا بارها شده ک من تصمیمی گرفتم و فایلی از استاد شنیدم که دقیقا داشت انگار با من حرف میزد اتفاقی که امروز رخ داد و بهش اعتماد کردم و رفتم تو دلش و دیدم که هیچی نبود و کارم درست بود الهی شکر .
کلا زمانی که ما به خدای خود اعتماد کنیم در احساس خوب بمانیم ، بدن سلامتی و حس و حالی عالی رو تجربه میکنه و این آرامش سلامتی رو به ما میده .
ومن یتوکل علی الله فهو حسبه .
سلام.
روز 49.
خدارو شکر برای هدایت به این مسیر.
بدن ما مثل یک داروخانه عمل می کنه داروخانه ای که هر سال سلولهای نو می سازه وهر سال یه بدن تازه یه بدن مثل وقتی دنیا اومدی پس چرا ما بیماری رو از سال قبل با خودمون به سال جدید می یاریم؟
چون حافظه وذهن تو بدنت را مثل قبل می سازد چون فکر می کند فقط مثل قبل باید بسازد.
تنها راه حل در آرامش است در سکوت است در مدیتیشن است.
طبیعت انسان اورا به سکوت وآرامش می خواند با مدیتیشن به طبیعت وذات خود می رسی وآرام می گیری وبدین ترتیب بیماریها از وجودت خارج می شوند.
این واقعیت را می شود از تاثیر دارونماها پی برد وقتی به بیماری یک قرص دارونما که تاثیری بر بیماریش ندارد می دهی واو باور می کند که با این دارو خوب می شود می بینیم که با ارامش وباوری که پیدا کرده بهبود می یابد.
حالا به خود می گویم پس چطور بیماری 10 سال پیش را هنوز با خود داری در حالی که بدن تو 10 بار نو شده 10 بار سلولهای بدنت تازه شدند تو بیماری چون فکر می کنی این بیماری درمان ندارد این بیماری فقط برای زمان کوتاهی به وسیله قرصهای مخصوص خوب شده ودوباره باز می گردد.
وهمین باور اجازه نمی دهد تو بهبود یابی تو باید ارام گیری سکوت درمان توست گوش دادن به صدای طبیعت وارامش شادی وامید وتوکل بیماری را از وجودت می برد.
خدایا شکرت که مرا اینقدر توانمند افریدی.
استاد ومریم عزیز سپاسگزارم.
در پناه خدا.