آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 8 - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2015/11/عکس-فایل-1.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-01-14 12:44:302020-08-29 19:48:30آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 8شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
سلامی از درونی ترین لایه های جسم و جانم… که خواست بی وقفه بنویسم.
من اکنون در حال شنیدن فایل هشتم سری فایل های آرامش در پرتو آگاهی هستم.
برای اولین بار این بخش رو میشنوم و هنوز هم تموم نشده…. ولی خواستم بنویسم.
قبلا این فایل ها رو داشتم( ۵تا فایل صوتی اونم نامنظم که بعدا متوجه شدم)از یک کانال تلگرامی و چندین بار گوش کرده بودم ولی با دقت که نگاه کردم و قبلا هم حس کرده بودم، انگار یک چیزی اشتباه بود یا کم…
و اومدم تو سایت و تصمیم گرفتم خودم دوباره از شماره یک دانلود کنم.
و یهو فایل هشت که دانلود شد رو زدم و دارم گوش میکنم، این فایل نبود…. شاید بیش از ده بار اون فایل ها گوش دادم این یکی از فایل هایی که نبود در اون ها…
قسمت مجذوب کننده این فایل که هنوز تموم نشده، خواستم حسم رو ناب بنویسم.
خاطره ایی بود که در دوران دبیرستان خودم تجربه کردم و تحقیق کردم، غرق شدم و کاملا درکش میکنم…. عشق
عشق ملاقات مرگ و زندگی است
ملاقاتی در نقطه اوج که من تجربه اش کردم. یک حس ناب و دوست داشتنی… عروج کردم واقعا عشق رو درک کردم و بعد از اون اتفاق خارق العاده و خاص من، بزرگ شدم، عمیق شدم، منزوی از دنیا شدم و عشق و عاشقی برام تنها یک کلمه نبود، عشق رو مقدس تر از چیزی درک کردم که وجودم اجازه نمیداد هرجا بکار ببرم.
اجازه نداد که ناخالص باشم.
یک خاطره یادم اومد یهو:من با برادرم که اختلاف سنی دوسال داریم و ایشون بزرگ تر از من هست،اکثر مواقع دعوا میکردیم و خشمگین و عصبانی… ولی بعد اون اتفاق یکبار انگار صبر کردم،(کضم غیض اگر اشتباه نگفته باشم یاد حضرت کاظم افتادم که مشهور به فروبردن خشم بودن) ، خواست منو تحریک کنه و عصبانی بشم و برای اولین بار خیلی ریلکس بودم وصبور. که یادمه خودش هم تعجب کرد…
من هنوز اثر اون پاکی و خالص شدن و درک آگاهی در رگ هام بود، عشق بود،نمیذاشت خطا کنم، اون درد داشت و بخاطر همین عصبانی و دعوا داشت اما من ارام و متبسم فقط نگاهش میکردم….
کم کم دور شدم و دوباره زمینی شدم…
خداجونم دلم میخواهد که دوباره ملاقاتت کنم اینبار برای همیشه. و نور آگاهی و.آرامش تو مرا دربرگیرد، حال سر سجادیه ی نماز باشم یا در تفکری عمیق….
خدا جون شکرت که این تجربه رو در ۱۵ سالگی بدست آوردم و الان میتونم درک کنم که چه فرصتی بود که داشتم. آگاهی آگاهی آگاهی
درک عشق
درک بودن در لحظه اکنون
درک دچار شدن بتو
درک خودم در بیکران هستی و غرق انرژی ونور شدن
واقعا چیزی نبودم جز قطره ایی که در میان دریای بی کران آرامش یافتم، اما دوباره از زمین صدایم زدند از عرش به فرش برگشتم.
قلبم تند تند میزنه حالا که یادم اومد
قلبم میخوادش…. اشک نمیذاره ببینم و بغض فشار میده
خدا عشق است و نور مطلق… بی قید و شرط
سر یک فرصت دیگه خواهم نوشت از …..
به نام خالق بی همتا
سلام به تو دوست عباسمنشی ام سلام به خــودم…
من داشتم برای این همه شلوغی ذهنم با هنذفری وی های آرامش در پرتو آگاهی رو گوش میدادم و یهو همینطور که چشمام رو بسته بودم و هنذفری به گوش سعی میکردم یا بخوابم یا ریلکس ذر سکوت باشم. یهو چشمامو باز کردم گفتم بزنم روی نشانه ی من تا اومد به این قسمت باورتون شاید نشه دقیقا آهنگ هایی که داشتم گوش میدادم که همینطوری رندومی هم رد میشدن رسید به فایل 8 آرامش در پرتو آگاهی…
عشق ملاقات مرگ و زندگی است…
ملاقاتی در نقطه اوج
و بعد گوش دادن متوقف شدم و گفتم بیام کامنت ها رو بخونم که یهو کامنت خودمو دیدم.
این همه همزمانی و این همه اتفاق جالب چه پیغام یا پیغام ایی رو برای من داره…
فقط با کامنت گذاشتن رو دیدگاه حودم تشکر میکنم از خودم با عشق و عشق ورزیدن رو میذارم الویت خودم و بید می آرم که تونستم به نقطه رهایی و عشق بدون قید و شرط برسم پس دوباره هم میرسم.
برای خودم بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداوند یکتا میخوام
ارادتمند فهیمه پژوهنده
سلام عزیزم فهیمه جان چقدر زیبا توصیف کردی خدارو
دچار خدا بودن آرزومه
پیامت خیلی روی من اثر گذاشت
میخوام یه خدای جدید داشته باشم خدایی که دچارش بشم
باورام از خدا داغون بود میخوام عوضشون کنم
خودش کمکم کنه
دوستت دارم ممنونم برای کامنت قشنگت
سلام به شما دوست عزیزم که منو با این پیام سورپرایز کردی…
باورت میشه داشتم آواز میخوندم با شعر “خدا همینجاســـت” که خیلی دوسش دارم و هربار گوش میدم بغضی شیرین گلومو میگیره. داشتم با همسر جان قسمت 107 سفر به دور آمریکا میدیدیم و اننتهاش همین آهنگ بود و غرق اون بودم و میخوندم. گفتم بیام کامنت بذارم نقطه آبی رنگ رو دیدم.
واقعا ممنونم از کامنتی که برام نوشتین و برای خودمم یادآوری شد.
براتون بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداوند یکتا خواهانم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام استادعزیزخداقوت.به خواست خدا از اولین فایل های دانلودی گوش کردم تا این فایل ولی فکر میکنم موردی دارد از دقیقه 6 به بعد صدانداره . درکل الهی همیشه سلامت وپرانرژی باشید ودر پناه خدا
سپاس خدای بی همتا را
استاد عزیز از شما ممنون و سپاسگذارم.
امروز با خواندن متن این فایل با دقت و بارها و بارها خوندنش لذت فراوان بردم و ارامش عمیق گرفتم و با خوندن کامنت بچه ها نیز احساس عشق بیشتری در وجودم جاری شد خدایا شکرت.
به نظرم وقتی تشنه اگاهی هستی و هنگامی که با تموم وجود به دنبال درک حقیقت هستی ،به دنبال عمل به قوانین جهان هستی، و درواقع سعی میکنی که هر چیزی رو از نگاه قوانین ببینی یه حس و حال دیگه ای داره و انگار خیلی بیشتر دوست داری لذت ببری از زندگیت و با درک هر اگاهی اشک شوق تو چشمات جمع میشه، این روزها تمام تمرکزم روی تقویت ایمان و نگاه به زندگی با نگاه توحیدیه و با خوندن قران و نشانه های خداوند و با دیدن فایلهای نشانه ی من در سایت استاد عباس منش عزیز به شکلی دینگ مغزم میزنه که مدتها درگیرش میشم و میرم برای خودم.
دیشب داشتم سوره طه قران رو مطالعه میکردم و اونقدر اگاهی هایی که دریافت میکردم عمیق بود برام و لذت بخش که عشق میکردم واقعا و میگفتم ببین شاید هزاران بار من خودم از استاد شنیدم که بابا به خدا ما هیچ فرقی نداریم با هیچ پیامبری، با هیچ امامی و با هیچ ادم بزرگ دیگه ای، ولی اصلا انگار گنگ و کور و کر بودم و با اینکه میدونستم که فرقی نداریم اما توی ناخوداگاهم
انگار در هنگام حل مسئله احساس این رو داشتم که اونا فرق داشته اند.
ولی دیشب خداوند با خوندن آیات قران بهم میگفت به وضوح که ما به موسی گفتیم برو پیش فرعون و بگو که به خداوند یکتا ایمان بیاورد و موسی میگه خدایا به من وزیر بده و برادرم هارون رو شریک در کارم قرار ده و پشت مرا محکم کن و خداوند میفرماید باشه اوکی حالا بیا برو دیگه بیا برو پیش فرعون و اما موسی بازم میگه خدایا میترسم که طغیان کنه و سر باز بزنه و خداوند میفرماید برو من با شما هستم.
یعنی داشتم اینو درک میکردم که پیامبران هم دقیقا مثل ما انسان بودن و ترس داشتن و خیلی راحت با خداوند حرف میزدن و خداوند وقتی چیزی بهشون میگفته فقط با اعتماد به حس درونیشون و با عزت نفس و با توکل بر خداوند عمل میکردند و چون عمل میکردند نتیجه هم میگرفتند. همین استاد عباس منش خودمون بارها و بارها فریاد میزنه که بابا اگه توحید رو درک کنید بقیش به خدا حله بقیش درست میشه و بارها هم میگه چطوره که من نه تبلیغی دارم نه از کسی میخوام کاری برام انجام بده و نه از کسی میخوام دوستم داشته باشه و پیشم بمونه حتی به فرزندش وقتی که میخواسته بره آمریکا به میکائیل میگه که اگه دوست داری بمونی ایران پیش مادرت بمون. و داره بارها به شکل های مختلف میگه که بابا چون من ایمان داشتم و عمل کردم، چون رب رو باور کردم و عمل کردم به الهامات خداوند الان در این جایگاه هستم. یعنی باور کرده که لایق بهترینهاست و لیاقت داشتن بهترینها رو داره و خداوند وهاب بهش میده هر چقدر که بخواد و درواقع باور داره که هر چقدر بیشتر بخواد و طلب کنه خداوند بیشتر خوشحال میشه. باور داره که به خداوند نزدیک تر میشه و سعی کرده احساس خوب داشته باشه و تکاملش رو طی کنه، از زیبایی ها لذت ببره و زندگی دلخواهش رو خلق کنه و واقعا کار خاصی انجام نداده فقط متعهد بوده و روی ایمانش کار کرده روی باورهاش کار کرده. البته بگم که اینها رو دارم به ذهن چموش خودم میگم که هی میخواد موفقیت رو کاری سخت برام جلوه بده و واقعا میگم وقتی متعهد باشیم و روی باورهامون کار کنیم با احساس خوب با این احساس که خداوند به قول قران لا تخافا انی معکما و اسمع و ارئ که خداوند در سوره طه به حضرت موسی میفرماید نترس من با شما هستم هم میبینم و هم میشنوم. به همه چیز میرسیم همون طور که هممون بارها تجربه کردیم. من دیروز به خودم میگفتم وقتی خداوند، هم منو میبینه و هم میشنوه که چی میگم و خواسته من چیه چرا دیگه میترسم و غمگین هستم، من که هیچ وقت ازش جدا نمیشم هر جا برم باهامه و اگر هم بتونم و به غیب ایمان داشته باشم و باورش کنم وعده های خداوند رو که دوستم داره که عاشقمه که یاور و سرپرست منه و حافظ منه و میگه پیش برو با قدرت و با ایمان من هستم. یعنی اگه بتونم پیش برم و نترسم و غمگین نباشم و کفر نگم، که خب برای منم مثل ابراهیم اتش رو گلستان میکنه.
درواقع ابراهیم خاص بود اما خاص بودنش به خاطر ایمانش بود به خاطر باورش به خداوند بود و نه هیچ چیز دیگه ای و من باز میبینم و میخوانم در قران که هنگامی که فرستادگانی از طرف خداوند برای هلاک کردن قوم لوط به پیش حضرت ابراهیم میروند و ابرهیم حنیف با دیدن انها میترسد و انها میگویند نترس ما فرستادگانی از طرف خداوندیم و اینجاست که میفهمم ابراهیمی که هاجر و اسمائیل رو بیست سال رها کرد و رفت.
ابراهیمی که جرئت داشت و بت ها رو شکوند.
و ابراهیمی که چاقو رو گذاشت زیر گلوی فرزندش و اونی که این همه ایمان داشت به خداوند که هر کدوم از ما این ایمان رو به خداوند داشته باشیم ما هم به مقام پیامبری میرسیم، باز میبینم که ابراهیم هم با دیدن اونها میترسه و این نشون میده اون عجیب و غریب نبوده اونم مثل ما انسان بوده با تمام ویژگی های انسانی ولی اون فقط روی خودش کار کرده و سعی کرده تسلیم باشه.
خدای من سپاسگذارم بابت بینهایت اگاهی هایی که این روز ها دریافت میکنم. خداییش این راه، راهی پر از ارامش، پر از حضور پر مهر خداوند در قلبم و پر از لذت و اگاهی است. خدایا بینهایت شکر.
سلام دوست خوبم چقدر دوست داشتم کامنتت رو
چقدر درسته این اگاهی ها
چقدر ارامش بخش بود این اگاهی ها
از خداوند میخام که همیشه در این مسیر زیبا پایدار باشم و این اگاهی هارو عمل کنم بهشون تو زندگیم
🙏
سلام دوست عزیزم امیدوارم شاد باشید
چه قدر لذت بردم از دیدگاه زیباتون واقعا از شما سپاسگذارم
دیدگاهتون پر از باور های زیبا بود
باورهایی که ایمانمون رو بیشتر میکنه به اینکه ما نیز خاص هستیم ما نیز مثل ابراهیم مثل موسی میتونیم عزیزوبزرگ باشیم ،
این باور که میشود ،میشود ،میشود
میشود با وجود تمام ترس ها قدم های بزرگ و ارزشمند برداشت تنها لازمه اش ایمان و توحیدی عملی است
نترس من با شما هستم خدای من چه باور زیبا و قدرتمندی ،کتاب قرآن به معنای واقعی کلمه یک معجزه است
ممنون از آگاهی های نابی که با ما به اشتراک گذاشتید
بهترین ها رو براتون آرزو مندم 💐
دوست عزیزم سلام.
در این لحظات که از خدا خواستم هدایتم کنه
ازش خواستم جوابمو بده
ازش درخواست کردم که بهم بگه چطور باور لیاقتو در خودم تقویت کنم
خدا از زبان شما باهام حرف زد.
فکر میکنم انقدر بواسطه شرک هایی که داشتم و دارم خودمو سرزنش میکردم و چقدر جالب خدا بهم گفت انقدر به خودت سخت نگیر .
ترس در وجود همه هست .در وجود ابراهیم هم بوده.
بواسطه این سرزنش ها لیاقت خودمو هر روز و هر روز کمتر میکردم.
بسیار بسیار سپاسگزارم
چقدر خوشحالم کامنت زیبای شما رو میخونم
در واقع خوسته من از خدا این بود که خدایا من میخوام جای پام محکم باشه، با ایمان و پر قدرت در مسیر خواسته ام پیش برم.
به من بگو چطور ایمانم بیشتر بشه به این مسیر.
کامنت شما رو خوندم و این برداشت رو کردم که :
خدا هم میبینه و هم میشنوه.
پس من نباید ترس از اینده و غمی از گذشته داشته باشم
چون الله هست و با توکل بهش و با قدرت حرکت کردن در مسیر به هر آنچه که میخواهم میرسم
سپاس گذارم دوست عزیز بخاطر کامنت پر ارزش تون
خدایا شکرت
استاد الان میفهمم که چرا شما از لحظات خوش و شیرینت فیلم میگیری و حالا یا تو سایت یا کانال تلگرام یا اینستاگرام میذاری. چندبار پیش اومد که پیش خودم گفتم که این آدم چقدر خوشه. مگه میشه یه آدم توی تمام لحظات در حال تفریح باشه. یادمه یکی دو بار هم از دیدن فایلهاتون حس بدی بهم دست داد. اما الان میفهمم چرا این کار رو میکنی.
تو عاشقی. یه عاشق واقعی. تو دست و دلبازانه خوشی ها و لذتها و شادیهات رو با بقیه تقسیم میکنی. حتی تمام فایل های سفر به دور آمریکا هم به همین خاطرِ. مریم جان هم عاشقه. اونم یه عاشق واقعیه.
وقتی فایلهای آرامش در پرتو آگاهی رو گوش میدم همش به یادتم استاد. چقدر خودت عامل به این آگاهی ها هستی. وقتی لایو شماره ۷ رو گذاشتی رو سایت دیدم که در عمل وقتی شرایط طوری بود که همه در حال قضاوت کردن بودن تو قضاوت نکردی، اینکه یه نفر تمام آدمها رو تکه ای از خودش، تکه ای از خدا ببینه باعث میشه ببخشه، قضاوت نکنه، عشق بی قید و شرط داشته باشه، دائم با اصل خودش با خود لایتناهیش در ارتباط باشه، با خودش در صلح باشه و….
وقتی این فایلها رو گوش میکنم احساس میکنم تکه های وجودم رو پیدا میکنم. تکه هایی که خیلی وقت بود گمشون کرده بودم. خدا رو شکر میکنم که چراغ همواره روشن هدایت رو پیدا کردم. هدایت به سمت نعمتها. هدایت به راه کسانی که به آنها نعمت داده شده. خدایا شکرت.
الان فایلو گوش کردم. وااااای خدای من دقیقا درسته! همین بود! از عشق دور شده بودم
از همین لحظه عشق ورزیدن بی قید و شرطو تمرین میکنم
استاد عاااااااااااشقتم که اینقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر عاشقانه و خالصانه و ساده حرفای خدا رو بهم انتقال دادی.
این فایل نشانه امروزمه. هنوز گوشش نکردم ولی بنازم خدای خوب خودم رو که چه دقیق هدایت میکنه!
از دیروز تا حالا با ی ناخواسته ی بزرگ روبرو شدم که ذهنمو کاملا درگیر کرده و آرامشمو ازم گرفته، با اینکه سعی کردم ذهنمو آروم کنم ولی حقیقتش زورم به نجواهای ذهنم نرسید و نتونستم خودمو آروم کنم ولی وقتی کلیک کردم روی نشانه ی امروزم و وقتی که عنوان فایل رو دیدم بخدا که حالم بهتر شد. “آرامش در پرتو آگاهی”
واقعا فکر نمیکنم فایل دیگه ای می تونست آرامش از دست رفتمو بهم برگردونه.
خدایا مرسی که این جوری هوای بندتو داری.
مرسی استاد عباس منش
مرسی
ارامش در پرتو اگاهی و اگاهی همه چیز.ممنون از اینکه بلدین یکم احساسات واقعی تر رو به کلمات حقانی تر تبدیل کنین مثل خیلی از ادمای خوب.سالم و تندرست و ثروتمند باشید همیشه.
مگه فایل بهتر از اینم داریم؟؟؟
صدها بار هم گوش بدم کمه
خداروشکر که سر راه من قرار گرفتی تا بتونم متفاوت تر و وسیع تر این زندگیه زیبا و فوق العاده رو درک کنم
سپاسگذارم که بی وقفه در این مسیر در حال حرکتی استادم.
تلاش و پیگیریه تو الگویه برای من که حداقل یک نفر هست که به این روش زندگی می کنه و این نتایج رو رقم زده…
شکرت خدا
سلام
خیلی اتفاقی وقتی خواستم به سمت نشانه ای هدایت بشم اینجا اومدم و این فایلو گوش دادم و حالم الان عالیه.
سلام
خدایا شکرت تو ماهی ماه؛ چند روز بود که می خواستم که این فایلها را مرور کنم ولی نمی شد خیلی خیلی خوشحالم که این نشانه من است ؛ این فایلا برایم چنان آرامشی دارد که همان در پرتوی از آگاهی است خدایا شکرت .
چشمانم را بستم با عمق دلم فایل را گوش کردم یعنی از این عالیتر نمی شد؛ اشک در چشمانم حلقه زد و دوست داشتن را حس کردم عشق را حس کردم ؛ یاد اولین باری افتادم که این فایل را گوش دادم اصلا حس الانم را نداشتم درکش نکرده بودم فقس احساساتی شده بودم خدایا شکرت . خدای من دوستت دارم بی قیدو شرط.
هر روز صبح برای خودم جمله ای ناب را می نویسم و سعی می کنم تا شب به فکرش باشم؛ امروز نوشتم من امروز مهربانی می کنم و بدون توقع ولی مهربانیهای زیادی هم دریافت میکنم ؛ خدایا شکرت .
دلم می خواهد تا شب چندبار دیگر این فایل را گوش کنم و گوش کنم تا درعمق جانم نفوذ کند. خدایا بازم هم بی نهایت شکرت .
چندی پیش در خیابان وسط خیابان می خواستم بخورم زمین کمی لق لق زدم ؛ فوری دختری مرا از پشت گرفت و دستم را گرفت تا برویم آن طرف خیابان ؛ گفتم عزیزم من خوبم یک دفعه کمی تعادلم به هم خورد؛ گفت عزیزم چه اشکالی دارد من هم می خواهم بروم آن طرف خیابان با هم می رویم و دست از دستم رها نکرد؛ بله آن عشق است بدون توقعی خدایا شکرت
چیزی در ذهنم بود که بگویم یا نه ؛ با این فایل خدا گفت که صبر کن و همه چیز تغییر می کند همه چیز تغییر ودگرگونی دارد مگر همه چیز برای همیشه ثابت است . چشم خدای من تو بزرگی و من صبوری می کنم .
توکلت علی الله
واای چه حس خوبی گرفتم از خوندن پیامتون