آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 9

صریح باشیم.درباره خودمان، درباره‌ی امروزمان و دستاوردهایی که در این لحظه داشته‌ایم.

دستاوردهای امروزت چقدر شادی است؟

تقدس لحظه‌های امروز را تماشا کردی؟

می‌خواهی بدانی کارِ الانِ تو چیست؟

نگریستن به تمامی امکان‌ها و ادراک‌های که این لحظه به تو داده و انتقال زیبایی‌های آن به روزها و تجارب آینده‌ات…

پس مانند دیروز، هفته گذشته، سال گذشته و آنرا به تعویق نینداز.

زندگی بسیار سخاوتمند است. چشمانت را برای دیدن زیبایی‌های هر لحظه عادت بده، تا ببینی که این لحظه فقط و فقط آمده است تا به لحظه ای بهتر و تجربه ای زیباتر برایت دگردیسی یابد.

پس تو هم کمی سخاوتمند باش… هرگاه کسی را ملاقات کردی لبخند بزن.

یک نفر را برای دوست داشتن پیدا کن تا برکت این عشق و این احساس، روانت را به پرواز دربیاورد تا بخشِ بزرگ‌تر و درخشان ترِ تو، آنچه که واقعاً هستی را به تو بنمایاند.

از ته دل امیدوارم شهامت این تجربه را به خودت هدیه کنی.

برای اینکار، نخستین گام این است: زیبایی‌های این لحظه را که در آن هستی، تماماً درک کن و به قول انیشتن، “بقیه چیزها جزئیاتند.”

سید حسین عباس منش


متن آرامش در پرتو آگاهی (قسمت نهم )

تو جسمت نیستی!

مطالعات و تحقیقاتی که روی بدن انسان انجام شده نشان می‌دهد که ۹۸% از تمام اتم‌های بدن تو در کمتر از یک سال با اتم‌های جدید جایگزین می‌شوند و این بدین معنی است که تو مرتباً بدنت را باز سازی می‌کنی.

هر شش هفته یک کبد جدید

هر سه ماه یک اسکلت جدید

هر پنج روز یک معده جدید

هر ماه پوست جدید

پس آنچه که تو از خودت می‌شناسی کجاست؟ نمی‌توانی فکر کنی که تو بدن فیزیکی‌ات هستی. کدام بدن فیزیکی؟ مدل ۱۹۹۹ یا مدل ۲۰۰۵ یا مدل سه ماه پیش؟ اعضای بدن فیزیکی تو همیشه با اعضای جدید عوض می‌شوند … ولی تو همانی … پس حقیقت عمیق تری وجود دارد و این حقیقت بنیادی همان است که می‌خواهی بشناسی، و همان است که ذهن و جسم تو از آن متولد می‌شود.

پیش‌تر تو را افکارت می‌دانستند، اما حالا تو را ناظر بر افکارت می‌دانند. افکار تو در ذهنت متولد می‌شوند اما تو ذهنت هم نیستی، تو دارنده ذهنی، تو ناظری بر ذهن، تو آگاهی هستی.

تا همین اواخر ذهن تو را محدود به جسمت می‌دانستند، اما امروز قلمرو آن را گستره کیهان می‌دانند … تو در همه کیهان جاری هستی … و همین است که فکر تو را از دورترین نقاط می‌توان خواند. تو موجی که در همه کیهان جاری است و جسم تو تنها یک گیرنده است که امروز روی تو کوک است.

و هرگاه کارش را به انجام می‌رساند خاموش می‌شود … تو از آن جدا می‌شوی، اما می‌مانی و گیرنده دیگری را برمی گزینی … و تا نمیری متولد نمی‌شوی پی در پی و تو همانی که می‌مانی همان موج ابدی و لایتناهی همان اصل.

تو جسمت نیستی، دارنده جسمی. تو فکرت نیستی، فکر کننده هم نیستی.

تو آنی که بر فکر کننده ناظر است.

تو نامت نیستی، حتی نام تو آن است که تو نیستی.

نام تو تنها یک برچسب است که بدن فیزیکی تو را از بدن‌های دیگر تمیز دهند.

تو شغلت نیستی، این شغل یک گام است که خود متعالی تو  برای رسیدن به تو برگزیده است و وقتی زمان آن فرا برسد، شغل دیگری را بر می‌گزیند.

تو دارنده این همه ای تو بر این همه ناظری. تو پاره ای از خدایی.


برای شنیدن سایر قسمت‌های آ‌رامش در پرتو آگاهی‌ کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

399 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد زمانی» در این صفحه: 1
  1. -
    محمد زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1835 روز

    سلام به همگی.

    کامنت روز 73 ام سفرنامه تحول درون

    اولین چیزی که دوست دارم بگم اینه که با حالت بغض دارم این کامنت رو مینویسم.73 روز هر روز منتظر بودم ببینم امروز قراره چی بشنوم و بببینم.73 روز در تقریبا 90 درصد این حوالی ساعت نیمه شب زمانی را با خودم خلوت میکردم.یک فایل میدیدم و کامنت میگذاشتم.واقعیتش مثل اینکه به چیزی وابسته شده باشید و اونو ازتون بگیرن، شدم.

    اینکه هر شب یه جای امن و پر از دوستای خوب باشه، به همراه استاد عزیز و خانم شایسته عزیز.و بیای صحبت کنی.بیای درمورد خودت بگی.درمورد اینکه چقدر سعی کردی بهتر باشی.اینکه چی یادگرفتی.

    نمیدونم کسی از بچه ها هست که این دوره رو اینطوری هر روز 73 روز پشت سرهم دیده باشه و کامنت گذاشته باشه یا نه.ولی اگه باشه احتمالا حس منو درک میکنه.من این تعهد 73 روزه و اجرای اونو به خودم تبریک میگم.از خدای خودم تشکر میکنم.از استاد عزیز از خانم شایسته عزیز.

    ولی واقعیت امشب دیدم شب آخره دلم گرفت.وابسته شدم خب.میدونم قراره به هیچی وابسته نشیم.ولی خب من انگار شده بودم.

    از دو سه روز قبل تصمیم گرفتم شروع کنم روزانه به نوشتن نکات زیبا و تحسین اونا و شکرگزاری.جالبه که جملات اول متن این فایل هم همینه.حتما موضوع مهمیه که بعد از 73 روز رسیدیم به اون جایی که خیلی شنیدیم .میدونید فرق الان من با 73 روز پیش چیه؟اینکه الان وقتی میگم میخام روزانه شروع کنم هر روز درمورد زیبایی ها بنویسم دیگه این نجوا رو نمیشنوم که حالا دو روز مینویسی و ولش میکنی.دیگه اگر نجوای شیطانی بیاد، حداقل این تعهد 73 روزه یه تودهنی هست به اون نجوا.

    اینکه وقتی در این مورد تونستم یعنی میتونم مثلا 40 روز شروع کنم هر روز یه زمانی نکات مثبت و زیبا رو بنویسم تحسین کنم و شکرگزاری کنم.دیگه اگه بخام روزی یه مقدار زبان کارکنم یا قران کارکنم میگم حتما میتونم.

    میدونید چیه؟وقتی یبار با تعهد بتونیم یه کاری رو انجام بدیم به اندازه اون یه کار اعتماد بنفسمون نمیره بالا.به اندازه 100 تا اون کار اعتماد بنفسمون میره بالا.

    تو کامنت دیشبم درمورد اینکه چرا من هفت ماهه نتیجه مالی نگرفتم نوشتم.امروز چندین فایل رو به صورت صوتی دانلود کردم.داشتم درختای خونمون رو هرس میکردم که بارها و بارها تو این فایلا اینو شنیدم: استاد میگفتن طرف میگه اقا چرا من اینهمه مدت روی باورام کارکردم ولی هیچ تغییری ایجاد نشده.و جواب استاد این بود که تو فقط فکر میکنی که روی باورات کارکردی.وگرنه تغییر ایجاد میشد.

    دیشب من سوال کردم و این جواب رو شنیدم.متوجه شدم که باید وارد فاز جدیدی بشم.باید شروع کنم به شخصی سازی فایل ها.

    مثلا روزانه یه تایمی هرچند کوتاه درمورد زیبایی ها بنویسم اونا رو تحسین کنم از خداشکرگزاری کنم.برنامم اینه فعلا 40 روز انجام بدم.این کاریه که من تو این حدود هفت ماه تقریبا شاید در مجموع 10 روزم انجام ندادم.که مشخصا بیام فقط با همین عنوان چیزی بنویسم.

    و احتمالا یکی دوتا برنامه دیگه روی فایلای سایت دارم که از فردا شروع میکنم.

    خانم شایسته کاری که من شاید تو سی سال نتونسته بودم خوب یادبگیرم با این سفرنامه تجربه خیلی خوبی کسب کردم.اینکه متعهد به انجام کاری بشم و اونو انجامش بدم.بعضی از روزها میشد یموقع حوصله دیدن فایل نداشتم یا حوصله نوشتن کامنت.ولی سعی میکردم ذهنمو کنترل کنم ولی حتما هر روز یه فایل ببینم و کامنت بگذارم.این یک تعهد بی چون و چرا بود که باید اجرا میکردم.من یاد گرفتم متعهد بشم و انجام بدم.

    جدای ازینکه با دیدن این فایلها و نوشتن کامنت ها خدامیدونه تو ناخوداگاه من چه اتفاقات عالی افتاده.و البته در خوداگاه من.

    خلاصه که کلا سود بود و سود و سود.(اصطلاح معروف خانم شایسته)

    میبینید که دوست ندارم الکی نتایج متوهمانه بنویسم.تو کامنت قبلی نوشتم من هفت ماهه هیچ نتیجه مالی نگرفتم.البته نتایج دیگه از نظر روابط احساس خوب و رابطم با خدا نتایج خوبی گرفتم.در حدی که حس میکنم تغییر کردم.منتها من کلا ادم جازدن نیستم.ادم باخت نیستم.من اومدم اینجا نتیجه بگیرم.تا نتیجه بزرگ مالی مشخصا نگیرم و چندین برابر پول یک محصول هم پول نسازم هیچ محصولی رو نمیخرم.دیر یا زود نتایج میاد.فقط مرگ میتونه منو متوقف کنه.اگه انشالله خداوند عمری بهم بده حتما یه نشونه خیلی بزرگ در این سایت خواهم بود. کسی که به فایلهای رایگان عمل کرده و نتیجه بزرگ گرفته.

    پس بازی تازه شروع شده.تا الان درحال تمرین بودم.از فردا تازه سوت شروع مسابقه زده میشه.مسابقه مبارزه با باورهای غلط و ترمزهای مخفی و هرچیزی که خدایی نیست.با سرمربی گری خداوند و کاپیتانی استاد.

    استاد بارها و بارها اشک منو تو این چندین ماهه دراوردید.اینقد نتایج بزرگی میگیرم که از نزدیک واستون تعریف کنم و شما اشکایی که از من گرفتید رو پس بدید.چه موقع و کجا نمیدونم.

    درمورد فایل امشب واقعا فایل عالی بود.واقعا این ارامش در پرتو اگاهی اینقد حرفای بزرگی میزنه که ادم فکر میکنه شش ماه رفته کلاس.با اینکه چندتا فایل چند دقیقه ای هست.انگار که فطرت ادم همش داره این حرفا رو تایید میکنه.اخرین عبارت این فایلها این کلمه هست که تو پاره ای از خدایی.مگه بهترین ازینم میشد تموم بشه اخه.

    انشالله در زمان مناسب میبینمتون استاد و بوسه بارونتون میکنم.

    خدانگهدار همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: