آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 9 - صفحه 8
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2015/11/عکس-فایل-1.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-01-28 08:00:312020-08-29 23:24:48آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 9شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همگی.
کامنت روز 73 ام سفرنامه تحول درون
اولین چیزی که دوست دارم بگم اینه که با حالت بغض دارم این کامنت رو مینویسم.73 روز هر روز منتظر بودم ببینم امروز قراره چی بشنوم و بببینم.73 روز در تقریبا 90 درصد این حوالی ساعت نیمه شب زمانی را با خودم خلوت میکردم.یک فایل میدیدم و کامنت میگذاشتم.واقعیتش مثل اینکه به چیزی وابسته شده باشید و اونو ازتون بگیرن، شدم.
اینکه هر شب یه جای امن و پر از دوستای خوب باشه، به همراه استاد عزیز و خانم شایسته عزیز.و بیای صحبت کنی.بیای درمورد خودت بگی.درمورد اینکه چقدر سعی کردی بهتر باشی.اینکه چی یادگرفتی.
نمیدونم کسی از بچه ها هست که این دوره رو اینطوری هر روز 73 روز پشت سرهم دیده باشه و کامنت گذاشته باشه یا نه.ولی اگه باشه احتمالا حس منو درک میکنه.من این تعهد 73 روزه و اجرای اونو به خودم تبریک میگم.از خدای خودم تشکر میکنم.از استاد عزیز از خانم شایسته عزیز.
ولی واقعیت امشب دیدم شب آخره دلم گرفت.وابسته شدم خب.میدونم قراره به هیچی وابسته نشیم.ولی خب من انگار شده بودم.
از دو سه روز قبل تصمیم گرفتم شروع کنم روزانه به نوشتن نکات زیبا و تحسین اونا و شکرگزاری.جالبه که جملات اول متن این فایل هم همینه.حتما موضوع مهمیه که بعد از 73 روز رسیدیم به اون جایی که خیلی شنیدیم .میدونید فرق الان من با 73 روز پیش چیه؟اینکه الان وقتی میگم میخام روزانه شروع کنم هر روز درمورد زیبایی ها بنویسم دیگه این نجوا رو نمیشنوم که حالا دو روز مینویسی و ولش میکنی.دیگه اگر نجوای شیطانی بیاد، حداقل این تعهد 73 روزه یه تودهنی هست به اون نجوا.
اینکه وقتی در این مورد تونستم یعنی میتونم مثلا 40 روز شروع کنم هر روز یه زمانی نکات مثبت و زیبا رو بنویسم تحسین کنم و شکرگزاری کنم.دیگه اگه بخام روزی یه مقدار زبان کارکنم یا قران کارکنم میگم حتما میتونم.
میدونید چیه؟وقتی یبار با تعهد بتونیم یه کاری رو انجام بدیم به اندازه اون یه کار اعتماد بنفسمون نمیره بالا.به اندازه 100 تا اون کار اعتماد بنفسمون میره بالا.
تو کامنت دیشبم درمورد اینکه چرا من هفت ماهه نتیجه مالی نگرفتم نوشتم.امروز چندین فایل رو به صورت صوتی دانلود کردم.داشتم درختای خونمون رو هرس میکردم که بارها و بارها تو این فایلا اینو شنیدم: استاد میگفتن طرف میگه اقا چرا من اینهمه مدت روی باورام کارکردم ولی هیچ تغییری ایجاد نشده.و جواب استاد این بود که تو فقط فکر میکنی که روی باورات کارکردی.وگرنه تغییر ایجاد میشد.
دیشب من سوال کردم و این جواب رو شنیدم.متوجه شدم که باید وارد فاز جدیدی بشم.باید شروع کنم به شخصی سازی فایل ها.
مثلا روزانه یه تایمی هرچند کوتاه درمورد زیبایی ها بنویسم اونا رو تحسین کنم از خداشکرگزاری کنم.برنامم اینه فعلا 40 روز انجام بدم.این کاریه که من تو این حدود هفت ماه تقریبا شاید در مجموع 10 روزم انجام ندادم.که مشخصا بیام فقط با همین عنوان چیزی بنویسم.
و احتمالا یکی دوتا برنامه دیگه روی فایلای سایت دارم که از فردا شروع میکنم.
خانم شایسته کاری که من شاید تو سی سال نتونسته بودم خوب یادبگیرم با این سفرنامه تجربه خیلی خوبی کسب کردم.اینکه متعهد به انجام کاری بشم و اونو انجامش بدم.بعضی از روزها میشد یموقع حوصله دیدن فایل نداشتم یا حوصله نوشتن کامنت.ولی سعی میکردم ذهنمو کنترل کنم ولی حتما هر روز یه فایل ببینم و کامنت بگذارم.این یک تعهد بی چون و چرا بود که باید اجرا میکردم.من یاد گرفتم متعهد بشم و انجام بدم.
جدای ازینکه با دیدن این فایلها و نوشتن کامنت ها خدامیدونه تو ناخوداگاه من چه اتفاقات عالی افتاده.و البته در خوداگاه من.
خلاصه که کلا سود بود و سود و سود.(اصطلاح معروف خانم شایسته)
میبینید که دوست ندارم الکی نتایج متوهمانه بنویسم.تو کامنت قبلی نوشتم من هفت ماهه هیچ نتیجه مالی نگرفتم.البته نتایج دیگه از نظر روابط احساس خوب و رابطم با خدا نتایج خوبی گرفتم.در حدی که حس میکنم تغییر کردم.منتها من کلا ادم جازدن نیستم.ادم باخت نیستم.من اومدم اینجا نتیجه بگیرم.تا نتیجه بزرگ مالی مشخصا نگیرم و چندین برابر پول یک محصول هم پول نسازم هیچ محصولی رو نمیخرم.دیر یا زود نتایج میاد.فقط مرگ میتونه منو متوقف کنه.اگه انشالله خداوند عمری بهم بده حتما یه نشونه خیلی بزرگ در این سایت خواهم بود. کسی که به فایلهای رایگان عمل کرده و نتیجه بزرگ گرفته.
پس بازی تازه شروع شده.تا الان درحال تمرین بودم.از فردا تازه سوت شروع مسابقه زده میشه.مسابقه مبارزه با باورهای غلط و ترمزهای مخفی و هرچیزی که خدایی نیست.با سرمربی گری خداوند و کاپیتانی استاد.
استاد بارها و بارها اشک منو تو این چندین ماهه دراوردید.اینقد نتایج بزرگی میگیرم که از نزدیک واستون تعریف کنم و شما اشکایی که از من گرفتید رو پس بدید.چه موقع و کجا نمیدونم.
درمورد فایل امشب واقعا فایل عالی بود.واقعا این ارامش در پرتو اگاهی اینقد حرفای بزرگی میزنه که ادم فکر میکنه شش ماه رفته کلاس.با اینکه چندتا فایل چند دقیقه ای هست.انگار که فطرت ادم همش داره این حرفا رو تایید میکنه.اخرین عبارت این فایلها این کلمه هست که تو پاره ای از خدایی.مگه بهترین ازینم میشد تموم بشه اخه.
انشالله در زمان مناسب میبینمتون استاد و بوسه بارونتون میکنم.
خدانگهدار همگی
بنام خداوند هدایتگرم
سلامی دوباره بر استاد عزیزم و دوستان بی نظیرم
73 امین روز سفرنامه
خیلی وقته در سفرنامه کامنت نذاشتم.امروز حین ورزش کردن داشتم فایل امروز رو گوش میدادم و مدام تکرار میشد و باز گوش میکردم.
” تو ذهنت نیستی، تو ناظری بر ذهنت”
” تو جسمت نیستی جسم تو تنها یک برچسب است”
همش این دو جمله داره واسم تکرار میشه.یادمه یک مستندی تماشا میکردم که تعدادی پژوهشگر و محقق داشتند راجب فیزیک کوانتوم صحبت میکردن و توضیحاتی هم راجب ذهن و روح دادن. این جمله ی یکی از همون محقق هاست که میگه:
“ما تمام غشا مغز رو در بالا و پایین مغز بررسی کردیم و چیزی به عنوان “بیننده” وجود نداره. یک ضمیر ناخودآگاه با یک کالبد فیزیکی چهار لایه که یک روح درش وجود داره و طبق یک برنامه ریزی داره پیش میره”
فایل امروز این مستند رو بخاطرم اورد و چقدر بهم شباهت دارند.
این آگاهی یک موضوع رو خیلی به من گوش زد میکنه و اون موضوع چیزی نیست جز “ترس”.
چرا ترس در ذهن ما بوجود میاد؟؟
آیا در دوران بچگی ما ترس از چیزی داشتیم؟؟
من این سوال رو از مادر پرسیدم و در جواب گفت: تو در بچگی کاملا نترس بودی
ترسی که در ذهن ما هست فقط حاصل تاثیر تفکر جامعه بر ما بوده.هروقت خواستم در زندگیم خودمو رشد بدم تنها یک گزینه داشتم و اون هم شناخت ترسهام و اراده برای غلبه بر اونا بوده.این ترس که باعث میشه ما زندگی رو عمیقا تجربه نکنیم و یه جاهایی اصلا طعم زندگی با آرامش رو نچشیم.
از ترس صحبت میکنم چون این ترس مثل قل و زنجیر منو اسیر کرده بود.اما خیلی وقته دارم روش کار میکنم با اینکه خیلی برام سخته و بعضی اوقات تا ساعت ها درگیرش میشم اما میدونم باید ادامه بدم و کم کم به همون انسانی تبدیل بشم که در کودکی بودم.باید عمگرا بودن رو ادامه بدم واقعا تا وارد ترسهامون نشیم بزرگ نمیشیم.
خدایا به ما جسارت بده برای ورود به دل ترسهامون
“تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم”
در پناه الله یکتا جسور و شجاع باشیم”
سلام به رهروان راه حقیقت
روزشمار تحول زندگی من روز هفتاد و سه
استاد عزیزم این یک فایل به تنهایی تمام بلورهای ما در مورد سلامتی را دگرگون میکند تمام باورهایی که از شناخت خودمان داریم …
چقد عجیب است که خدا این همه قدرت در وجود ما گذاشته است که بر تمامیت خودمان سلطه داریم و قادر به تغییر تمام وجودمان داریم ولی بازم عین یک رباط زندگی میکنیم…
استاد برایمان بمان که بهترینی
ازاتاقم تا فلوریدا راهی نیست
دوستان تو این فایل استاد میگن وقتی جسمت کار ش تموم شد تو این دنیا خاموش میشه و ((تو گیرنده دیگری را بر میگزینی)) منظورشو نفهمیدم .
ایا منظورشون تناسخه یا من اشتباه فهمیدم؟؟؟؟؟؟؟؟
به نام تنها فرمانروای جهانیان , رب و صاحب اختیار وهاب من
سلام
سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه با حمایت و هدایتش مرا در مسیر مستقیم خودش و ثابت قدم نگه میداره.
روز شمار تحول زندگی من روز 73 ام:
من عاشق خداییم که هر لحظه داره من رو هدایت می کنه .
استاد جان کپشن توضیحاتتون در این فایل من رو دیوانه کرد.
صریح باشیم.درباره خودمان، دربارهی امروزمان و دستاوردهایی که در این لحظه داشتهایم.
دستاوردهای امروزت چقدر شادی است؟
تقدس لحظههای امروز را تماشا کردی؟
صریح باشیم. این جمله دو کلمه تمام ذهن و افکار من رو متمرکز کرد روی این مطلب واقعا من چقدر در مورد خودم صریح هستم؟ چقدر به دستاورد هایی که کسب کردم فکر می کنم ؟ از صبح تا الان چقدر شاد بودم چقدر لذت بردم ؟ چقدر در لحظه زندگی کردم؟ چقدر با کنترل ذهن و تمرکز بر زیبایی ها و صدق بالحسنی تقدس لحظهای امروزم رو درک کردم؟
خوب خدا رو هزاران مرتبه شکر که لحظاتی که با فکر کردن بهشون لبخند رضایت میاد روی لبم خیلی زیاد بودن . خدا رو هزاران مرتبه شکر .
(زندگی بسیار سخاوتمند است. چشمانت را برای دیدن زیباییهای هر لحظه عادت بده، تا ببینی که این لحظه فقط و فقط آمده است تا به لحظه ای بهتر و تجربه ای زیباتر برایت دگردیسی یابد.)
عاشق و سپاسگزار خداییم که اینقدر روز به روز مرا به درک بهتر و لذت بیشتری از لحظات زندگی برسم.
تو جسمت نیستی!
استاد با توجه به اینکه چند روزیه که هدایت شدم به عقل کل می بینم که یکسری از سوالات در مورد اینه که افراد از ظاهرشون راضی نیستندو فقط با باور کردن این حقیقت که ما جسم مون نیستیم بلکه تکه ای از خدا هستیم چقدر می تونه ما رو به حقیقت وجود خومون برسونه. این جسمی که خدا در اختیار ما قرار داده شده تا باهاش خودمون رو تجربه کنیم و باید به خاطر تک تک سلول هامون خدا رو شکر کنیم.
اعضای بدن فیزیکی تو همیشه با اعضای جدید عوض میشوند.
خدایا من دیوانه شدم . ببین چه خدایی داریم . فقط کافیه با تمام وجودمون ایمان بیاریم به قوانین ثابت الهی . اون وقت میشه جزء ناخودآگاه مون که طبیعی ترین شکل زندگی اینه که همیشه سالم باشیم.
تو دارنده ذهنی، تو ناظری بر ذهن، تو آگاهی هستی.
خدای من, من ناظرم بر ذهنم و افکارم . من می تونم بدون توجه به افکارم و نجواهای ذهنم . وصل بشم به اصل خودم به آگاهی کیهانی که همون هدایت ها و الهامات خدا هستند.
تو شغلت نیستی، این شغل یک گام است که خود متعالی تو برای رسیدن به تو برگزیده است و وقتی زمان آن فرا برسد، شغل دیگری را بر میگزیند.
خدای من عاشقتم که هر چقدر بیشتر به این فایل گوش می کردم بیشتر سپاسگزار هدایت هات میشم عشق من. شغل من اون چیزی که من ان شااله به زودی منتشرش می کنم . من نیستم . من همانیم که میمانم همان موج ابدی و لایتناهی همان اصل.
تو پاره ای از خدایی.
ای خدا یعنی همین رو درک کنیم بیشتر راه رو رفتیم . و چقدر عالیه که برای درک کردن و به یاد آوردن این اصل هم باید تکامل مون رو طی کنیم . خدایا شکرت شکرت شکرت.
استاد جان ممنونم برای این آگاهی های نابی که سخاوتمندانه و با عشق با ما به اشتراک می گذاری . خانم شایسته نازنینم ممنونم برای به روز رسانی این فایل ها و این سفرنامه بینظیر.
خدا جونم برای اینکه که از فضلا شنیدن این فایل بی نظیر را روزیم کردی سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
در پناه خدا در تمام جوانب زندگی موفق باشید.
بنام یکتای بی همتا
بنام خدایی که هر لحظه هدایت میکند مرا
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان خوبم در سایت
استاد من بار اولی بود که این فایل رو گوش میدادم اصلا کلا تو هنگ بودم اونجایی که میگه تو موجی در کیهان و جسمت فقط یک گیرنده است .اصلا اینا رو چند بار تا گوش ندادم نتونستم هضمش کنم.
تازه یکم درک کردم که تو فایل اول آرامش در پرتو آگاهی گفتین تو پاره ای از خدایی و من هم و او که آنسوی کیهان است یعنی چی
هر چند بازم این فایل رو نتونستم کامل درک کنم ولی بنابر تعهدی که داشتم اومدم و نوشتم.
من جسمم نیستم من ذهنم هم نیستم من ناظر بر افکارم هستم من ناظر بر ذهنم هستم
چقدر این حس قشنگه چقدر اینجوری که فکر میکنی از زمین کنده میشی
چقدر احساس نزدیکی به خدا میکنی
من روحم
من آگاهیم
من پاره ای از این انرژی بی نهایتم
من پاره از این جهان بی نهایتم .
من تکه ای از خدا هستم
من تکه ای از خدا هستم
چقدر زیبا چقدر آرامبخش
من و خدا از هم جدا نیستیم
من و خدا یکی هستیم
من خودم خدا هستم
من خودم خالقم
همون خدایی که سالها ازش ترسیدم
همون خدایی که از ترسش یه تار مو که دیده میشد خودمو ته جهنم میدیدم
این همون خدایه
نه این یه خدای جدیده
خدای مهربونی که به من قدرت خلق زندگیمو داده
خدای مهربونی که تازه ساختم خیلی دوست داشتنیه
من این خدا رو خیلی دوست دارم
من عاشق این خدا هستم
من عاشق خدایی هستم که اگر تو این زمان راهنمایی نفرستاده پیامبر و امامی نیست
بازم یه دست فرستاده برای هدایت من
بازم منو رها نکرده تو این وادی
راهنمایی که خودش خدا رو درک کرده و حالا داره با همه وجودش فریاد میزنه ایمان بیارین به این خدا .
به خدایی که وهاب و رزاقه
خدایی که بی منت میبخشه
خدایی که هیچوقت هیچ چیزی رو بیهوده نیافریده و
از خلقت من هم هدفی داشته .
اره من اومدم تا جهان رو گسترش بدم
من اومدم تا لذت ببرم
من اومدم تا خودمو بشناسم و خدا رو .
خدایا شکرت که منو به راه دست هدایت میکنی.
خدایا شکرت برای مسیر زیبایی که توش قرار دارم و هر روز بیشتر لذت میبرم.
خدایا شکرت که زنده ام و این آگاهیها رو نوش جان میکنم.
عاشقتم خدای مهربونم .❤❤😍
ممنونم ازت استاد بی نظیرم😍
با سلام خدمت استاد بزرگوارم
روز شمار قسمت 73
امروز میخوام رک باشم
میخوام از دستاوردهایی بگم که در این لحظه داشتم
میخوام بگم که امروز چقدر از دستاوردهام شادی بوده
میخوام بگم که امروز صبح بعد از ی خواب عالی که دیشب داشتم بعد از چند روز کاری شلوغ همین که از خواب بیدار شدم و وارد سایت شدم با دیدن سریال بهشت قسمت سی تمام وجودم رو شادی گرفت شادی که الان که پنج ساعت از شروعش گذشته هم چنان اثرش در وجود منه .
میخوام بگم که لحظه لحظه ی اون ثانیه هایی که داشتم اون فایل رو میدیدم وجودم رو تقدس فرا گرفته بود تقدسی که از معنویت ثروت و صداقت و بی ریایی و در صلح بودن با خودت و احساس خوشبختی استاد و مریم جان سرچشمه می گرفت
میخوام بگم که من دو ساله که فهمیدم کار هر لحظه ام دیدن زیبایی ها و تحسین اونها و فرستادن فرکانس اون ها برای خلق فردا و فرداهایی زیباتر و بهتره
میخوام بگم که من این ادراک و احساس رو دو ساله که دارم گسترشش میدم و دیگه مثل دو سال پیش و سالهای قبل از اون اون رو به تعویق نمیندازم
میخوان بگم که الان دوساله دارم سعی میکنم چشم هام رو به دیدن زیباییها هر لحظه عادت بدم
میخوام بگم که دو ساله که فهمیدم زندگی چقدر سخاوتمنده و دارم سعی میکنم که من هم به عنوان جزیی از این کیهان سخاوتمند کمی سخاوتمندتر باشم و
الان دو ساله که لبخند رو بیشتر به دیگران هدیه میدم .لبخندی که از درونم و از قلبم سرچشمه می گیره نه از روی ریاکاری و تظاهر چون میدونم که خداوند در قلب من جای داره و عالم به ظاهر و باطن منه چون فهمیدم که فرکانس این هدیه ای که به دیگران میدم به خودم بر میگرده
الان دو ساله که خودم و خدا رو برای دوست داشتن پیدا کردم و به واسطه ی این شناخت عشق و دوست داشتنم رو به ی نفر دیگه هم که به سمت من هدایت شده هدیه کردم سوای از نتیجه ای که ممکنه به بار بیاره
الان دو ساله که فهمیدم من حتی اون اندیشه ای که توی شعرها میشندیمش هم نیستم:
ای برادر تو همه اندیشه ای
الان دو ساله که فهمیدم که من مالک و ناظر بر افکارم هستم .من کسی هستم که به اونها جهت میده و اونها رو هدایت میکنه
الان دو ساله که فهمیدم که بدن من در کمتر از یک سال مجددا بازسازی میشه چیزی که فکر میکردم ی بار ساخته شده و تا آخر عمر به همون شکل باقی میمونه و نه تنها بازسازی نمیشه بلکه هر روز پیرتر و فرسوده تر میشه . چیزی که هیچ کس به من نیاموختش و بنابراین اولین باری که شنیدم انگار که عجیب ترین چیز دنیا رو میشنیدم
الان دو ساله که فهمیدم بیماری جسمی حاصل چیزی جز افکار بیماری زا در ذهن من نیست و اگر من افکارم سالم و مناسب باشه هم ذهن و هم جسم من سالم میمونه و به واسطه این درک عظیم الان دو ساله که بیماری رو از تاریخچه ی زندگیم حذف کردم و توی دفترچه ی عمر من توی این دو سال فقط سلامتی تیک خورده و به واسطه ی همین هم در آینده های نزدیک و دور هم چنین اتفاقی خواهد افتاد
الان دو ساله که فهمیدم که حتی اون نظریه های روانشناسانی که وجود من رو به افکار و باورهام محدود کرده بودن هم من رو به خوبی نشناخته بودن .اونها نفهمیده بودن که من افکار و باورهام نیستم .من مالک و دارند ه ی اونها هستم . وقتی خوب فکر میکنم میبینم که من چقدر مالک ثروتمندی هستم که هر لحظه اینهمه فکر توی ذهن من هستن
من چقدر مالک ثروتمندی هستم که تمام جهان قلمرو منه
وقتی خوب فکر میکنم جز خداوند کیه که تمام جهان قلمرو اونه؟!!!!
پس من و خدا یکی هستیم
و چقدر درک لذت بخشیه وقتی که می فهمم اینقدر نامحدود و لا یتناهی هستم
وقتی که می فهمم خود متعالی من چیزی جدا از نام و شغل و جنس منه
وقتی که میفهمم خود متعالی من رها و آزاده از هر گونه برچسبی
و چقدر این ادراک ها به من کمک میکنه که حجاب ها رو از خودم بردارم و آزاد و رها باشم تا اونطوری که دوست دارم زندگی کنم مثل استادم
آره من دوست دارم رها و آزاد و خدایی زندگی کنم
سپاس استاد عزیزم که همه ی این ادراک ها به واسطه ی آشنایی با شماست
بنام خداوند هدایتگر وهاب.
سلام به استاد عزیزم و مریم نازنینم و سلام به اهالی سایت عشق
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
استاد این دیگه چه فایلی بود. اصلا هنگ کردم از دیروز. هر چی گوش میدم، جمله هاشو میخونم نمیتونم درکش کنم اینقدر که مدار جملاتش بالاست و فکر کنم حالا حالاها باید بشنومش تا به درکش برسم. واقعا هر جمله ش نیاز داره ساعتها روش فکر کنی.
از دیروز که میخوام کامنت بنویسم همش ذهنم میگه تو که از این فایل چیزی نفهمیدی چی میخوای بنویسی. ولی اون تعهدی که دادم به خودم که از هیچ درسی بدون نوشتن نگذرم همش قلقلکم میداد که بنویس. ولی خداییش چیزی به ذهنم نمیرسید. اما………
آره ذهن، همون نجواگر همیشگی شیطان، چرا همش میگیم به ذهنم نمیرسه، چون اینجا جایی نیست که قراره بهش برسه. اینجا جایگاه شیطانه و چیزایی که تا حالا نوشتمو با ذهنم ننوشتم که، با قلبم نوشتم. قلبم گفته و من نوشتم. پس چرا از دیروز دارم روی ذهنم حساب می کنم.
آره الان یکمی درکش کردم اون جمله رو که میگه ، تو ذهنت هم نیستی، تو دارنده ذهنی، تو ناظری بر ذهن، تو آگاهی هستی.
آره من از دیروز ذهنم بودم و نمیتونستم با ذهنم این جمله رو بفهمم. ولی الان، همین الان که اومدم کامنت بنویسم فهمیدم من ذهنم نیستم. من باید ناظرش باشم. نباید بزارم اینقدر پیش بره. باید یه جاهایی دستشو محکم بگیرم و نزارم اینقدر سر و صدا کنه. باید نظارتش کنم تا یه دقیقه آروم بگیره. تا بتونم صدای قلبمو بشنوم.تا آگاهی بشم.
ولی واقعا میگم استاد سخته درک این جملات. و چقدر قابل تحسینه زبانی که این جملات رو قبل از اینکه بگه درک کرده با تمام وجودش👏👏
از خدا میخوام هدایتم کنه به مسیر درک این آگاهیها.
ایاک نعبد و ایاک نستعین
اهدنا الصراط المستقیم
سلام دوستان امیدوارم حال دلتون قشنگ باشه
یکی از لذت بخش ترین فایل های گروه تحقیقاتی عباس منش یک پکیج کامل از تمام شنیده ها و دیده ها،9قسمت طلای،، سالها هدایت و فعالیت یک مجموعه یک فایل تمام کمال از تمام دوره ها و فایل های روی سایت خلاصه بگم پکسل شده سالها تلاش و درک قوانین حاکم بر زندگی
همین فایل به قدری مطلب داخلش گفته شد که من فقط توان اینو دارم در مورد این جمله که گفتن
(تو ذهنت نیستی تو دارنده ذهنی تو ناظری بر ذهن ) میشه در مورد همین یک خط چند صفحه نوشت
ببنید وقتی ما در« عدم »هنوز یک روح هستیم و روح ما در کالبد یک بدن فیزیکی درنیامده
هیچ ذهنیتی نداره کلا ذهنی نداره در واقع فقط یک چیز رو در عدم دیده اونم زیبایی بوده
وقتی روح میاد روی زمین در موارد مختلف زندگی با اتفاق های گوناگون برخورد میکنه و ذهنیت میگیره از اون اتفاقات و باور میکنه میتونه بیماری باشه میتونه فقر باشه میتونه اتفاق های بد رخ بده همه اینا منطقیه در مسائل گوناگون ذهنیتی براش ساخته میشه باور میکنه یه همچین چیز های هست ولی اونجای که میگه تو ذهنت نیستی در واقع داره میگه اینا واقعیت ذهن تو نیست اینا چیزهای که اگه باورشون کنی برای تو هم اتفاق میفته تو باورشون نکن …
تو دارنده ذهنی هستی که نظارت داری روش تو خودت میتونی بگی چی واقعیت توعه ، تو خودت رو برای خودت تعریف میکنی و هیچکس دخالتی نداره تو ناظر بر ذهنی هستی که چه اتفاقی توش بیفته تو دارنده این ذهن هستی که خودت بوجودش میاری ، توی که باورهای تو ذهنت رو پروش میدی حالا این باتوعه که چی توش پروش میدی سلامتی یا بیماری، فقر یا ثروت، خوش بختی یا بدبختی، و….
و ما از کوچیکی داره به این ذهنمون خوراک داده میشه از پدر مادر ، رسانه ، گوشیامون، دوستانمون، اطرافیانمون، ب ما گفتن پول بده اگه زیاد پولدار بشی خدا خوشش نمیاد آدم مغرور میشه از خدا دور میشه زیاد نخند بلند نخند بعد هر خنده گریه ست ها فلانی فلان کارو کرد اینجوری خدا زد از پس کله ش فلان بیماری دیگه درمان نداره ، اگه دوبار ازدواجت به طلاق کشید دیگه هرکس ازدواج کنی کارت به طلاق کشیده میشه ، جامعه پر شده از آدم های گرگ گوسفند باشی خورده شدی فلان نماینده رو سرنوشت تو تاثیری داره فلال رئیس جمهور بیاد این میشه اون یکی بیاد اون میشه برو بجا کار کن بیمه داشته باشه امنیت داشته باشی سر پیری میخوای ی کار جدید شروع کنی اطرافیان همه …نکنیا فلانی انجام داد زندگیش نابود شد نکنی ها مملکت صاحب نداره شکست میخوری
از این دست خوراک ها به ما داده شده همه اینا میشه ذهن ما پیش زمینه ذهن ما و هرکاری که میخوایم بکنیم با این دیتیل های که تو ذهنمون داریم با خودمون دودوتا چهارتا میکنیم
اینا همه همه به خودمون ربط داره باور کنیم اینارو درواقع ذهنمون رو اینجوری بچینیم یا ناظر بر ذهنمون باشیم و دارنده ذهنی باشیم که خودمون ساختیمش چون حال فعلی ما ذهن ما نیست چون تغذیه ش نامناسب بوده اگه میبینی نمیتونی خوب ارتباط بگیری قدرت تصمیم گیری نداری همیشه استرس ترس داری از آینده ، نمیتونی شغل مناسب پیدا کنی نمیتونی ثروت رو بدست بیاری نمیتونی مفید باشی همیشه بیمار هستی
فقط فقط یک دلیل داره اونم اینه که ذهنت رو سپردی به بقیه برات ساختن خوراکی که به ذهنت دادن درست نبوده فراموش کردی از کجا اومدی چه قدرتی داری با چه جلال جبروتی وارد زمین شدی فراموش کردی از روح خداوند در تو دمیده شده فراموش کردی خدا قبل اینکه ترو بوجود بیاره هرچی آفریده بود کاری کرد که تمام آفریده هاش پیش پای تو سجده کنند تو از زیبایی نعمت فراوان به اینجا اومدی فقط باید باور کنیم ما ذهن فعلی مون نیستم و دیگه باید نظارت ش رو برعهده بگیریم و پیش خودمون عهد ببندیم تغییر بدیم
امیدوارم همیشه شاد سلامت باشید در این دنیا
چون حقیقت اینه اگر این دنیا حالت خوب نباشه از هر لحاظ اون دنیاتم خرابه
سپاسگزارم از خداوندم بابت کسب این آگاهی 🌹
پیروز باشید و سعادت مند
سلام هم خانواده ای عزیزم
کامنتت فوق العاده و آگاهی دهنده بود لذت بردم.
موفق باشی.
سلام دوست عزیز ممنون وسپاسگزارم از کامنت ودرک فوق العاده تون ،، خداروشکر که هدایت شدم به توضیحات بی نظیرتون😍😍😍😍
سلام دوست عزیز و ارجمندم
خیلی خوشحال و سپاس گذار هستم که این آگاهی رو با ما به اشتراک گذاشتین.
و سپاس گذار خداوند هستم که من رو به کامنت شما هدایت کرد
چقدر جهانمون تغییر میکنه وقتی ما بیاد بیاریم که از کجا اومدیم به این دنیا
چقدر عزت نفسمون بالا میره
چقدر محدودیت ها شکسته میشه در ذهنمون
باز هم سپاس گذارم دوست عزیز از این کامنت مفید شما
در پناه االه یکتا شاد سلامت ثرونمند و سعادتمند باشید
چه دلنشین
فراموش کردی خداوند از روح خودش در تو دمیده
واقعا همینه وقتی ی حرفها به تو القا میشه ولی نمیتونی بپذیری چون با ذات من یکی نیست
ولیییی تحت تاثیر اکثر جامعه
قبول کردیم کمبود و ترس را
خداوندم کمکم کن تو را بیشتر در خودم دریابم و طبق اصل جهان هستی رشد کنم
سلام به تو دوست عزیز و امیدوارم که همیشه بهترین کنترل ذهن رو داشته باشی
فقط میتونم بگم waooo
خیلی کامنت عالی و عمیقی بود سپاس گزارم
دقیقا یاد جمله فلورانس افتادم با حرفات که خودش میتونه یه جمله تاکیدی خیلی خوب باشه که:
در ذهن الهی فقط شادی سلامتی آرامش ثروت خوشبختی سعادت هست و هیچ چیز دیگه نیس!
پس تو اگه داری چیزی به جز اینا رو تجربه میکنی بدون مشکل از توهه
تو ورودی هایی رو ناآگاهانه انتخاب کردی و تکرار مرتبش شده یه باور غلط و الانم داری همون باور های غلطو تجربه میکنی!
واقعا از اینکه به کامنتت هدایت شدم خدا رو شکر میکنم
و سیوش کردم که بعدا بازم بخونم
استاد مهربون و مریم عزیز
خالصانه ازتون سپاس گزارم بابت این فایل ها و آگاهی های ارزشمند
سلام به دوست عزیزم
توضیحی که دادید عالی بود با توضیحات شما فایل استاد رو کمی درک کردم
در واقع ما باید خودمون رو دارنده و محافظت کننده از ذهنمون بدونیم
یعنی ذهن کارخانه تولید اتفاقات هست و نقش ما اینه که مالک این ذهن (کارخانه) و جسم مون هستیم
خب وقتی محافظ ذهنمون باشیم خوراک خوب بهش بدیم مثل دیدن سلامتی افراد و شاد بودنشون، مثل دیدن پورشه و بنزی که مردم دارند و تازه دارند میخرند، روابط عاطفی رو ببینیم و عشق رو باور کنم، فراوانی مشتری رو ببینیم …. اینا
همه و همه خوراک هستند برای ذهن
وقتی این خوراک ها رو هی بدیم هی بدیم و ادامه بدیم ذهن ما همین شرایط رو برامون بوجود میاره
و این ما هستیم که دارنده ذهن هستیم و رقم زننده اتفاقات زندگی مون
سلام برادر عزیزم
امیر حسین عزیز
لب تات همیشه پر از خنده و و دل تان شاد باشد
تحسین تان میکنم چقدر عالی درک کردید آفرین به شما
زیاد عالی بیان کردین
ما مالک زهن ما هستیم و زهن ما کارخانه تولید اتفاقات هست هر چی را بیبینیم و قبول کنیم همان میشود واقعیت زنده گی مان
در پناه خدا یکتا شاد سالم ثروتمند باشید
سلام دوست عزیز
ممنونم به خاطر این کامنت پر محتواتون، یه دریچه ایی از آگاهی به روی من باز شد .
با کامنت شما میتونم دلیل منطقی کننده ی مهمی برای ذهنم بیارم که همیشه استاد میگفتن برای ذهنتون دلیل بیارید . از شما سپاسگزارم که این آگاهی رو اشتراک گذاشتید
سلام دوست عزیز
سپاسگزارم بابت کامنت عالی
که گداشتی
به من خیلی کمک کرد این فایل رو بهتر درک کنم
چقدر ر خوب این موضوع رو باز کردید
واقعا واقعیت ما چیز دیگه ای
ما با ورودی هایی که به ذهن دادیم
محدود کردیم خودمون رو
خود واقعی ما هیچ محدودیتی نداره
هر چقدر بهتر بتونیم خودمون رو نزدیک به این خود واقعی کنیم
بشکنیم باورهایی که سالها به یدک کشیدیدیم به آرامش بیشتری میرسیم
و تو آرامش که الهامات به ما گفته میشه و به منبع بی نهایت وصل میشیم
خدا. و هزار مرتبه شکر میکنم هدایت شدم به خوندن این کامنت
براتون بهترین هارو از خدای مهربون میخام
بنام خداوند هدایتگر
سلام خانواده ی کیهانی ام
سپاس گذاره خداوندی هستم ک دست منو از توی تاریکی ها گرفت و بسوی نور و خوشبختی هدایت کرد نوری که با دیدنش همه ی زندگیم عوض شد .
گم شده بودم !
یه آدمی ک همه چیزشو گم کرده!
زندگی برام معنی خاصی نداشت !
ولی همیشه سوال میپرسیدم از خودم و از خدا ازجهان که تهش که چی؟
برای چی اومدیم اینجا؟
برای چی میمیریم؟
همانطور که خاصیت جهان اینه ک مارو هدایت میکنه به راهی ک جواب سوالامونو بگیریم پس منم هدایت شدم .
سوالم، سوال ساده ای نبود !
پس نباید انتظار داشتم ک توی مدت کوتاهی بهش برسم .
سوال خیلی از آدمهای متفکر طول تاریخ هم بود که خیلی هاشون بدون اینکه جوابشو بگیرن مردن و ناکام موندن
خداروشکر ک من ناکام نموندم و خدا هدایتم کرد به مسیری ک جواب سوالم توش بود.
بعضی وقتا یه کتاب میخوندم و حالم خوب میشد ولی جواب اصلی نبود یا یه فیلم میدیدم
یا خط شعر
یا یه موسیقی
یا یه دوست
همه ی اینها تیکه های پازلی بودن ک منو هدایت میکردن به جواب سوالم ،که میخاستم بدونم هدف از زندگی کردن چیه؟
با هر بار برخورد به این چیزا حالم مدتی خوب میشد ولی پایدار نبود و نمیتونست کامل قانعم کنه .
بعضی وقتا خودمو با جبر گول میزدم و همه چیو مینداختم گردن خدا بعضی وقتا منکر خدا میشدم و همه مسئولیتارو بعهده میگرفتم ولی هیچ کدوم اونی نبود ک من میخاستم
نمیتونستم مدت زیادی خودمو گول بزنم .
کم کم
کم اوردم 😫
دیگه داشتم بیخیال میشدم 😑
همه چیو ول کردم 😖
نا امید از همه جا از همه کس 😟
درگیر روزمرگی و زندگی عادی ،همه ی رویاهام دونه دونه از جلوی چشمم داشتن از بین میرفتن نه هدفی داشتم نه راهی برای رسیدن به آرزوهام😪
دوس داشتم ثروتمند باشم
دوست داشتم عاشق باشم
دوست داشتم سالم باشم
دوس داشتم محبوب باشم
ولی طرز فکر غلطم و بی ایمانیم همه ی این چیزارو از من گرفته بود داشتم نااگاهانه از قانون به ضرر خودم استفاده میکردم.
از زمانی ک خودمو شناختم و اون سوالو از خودم پرسیدم ک هدف از زندگی چیه ؟و تهش ک چی ؟🤔
ده سالی طول کشید تا به عباس منش رسیدم دقیق یادم نمیاد اولین فایل از استاد کدوم فایلش بود ولی داشت راجع ب باور صحبت میکرد .حرفاش عجیب ب دلم نشست و گفتم این همونه .😃😃
وقتی فهمیدم زندگی نه تنها جبر نیست بلکه کاملا با اراده ی خودمون داره خلق میشه اما نه اون اراده ای که خدا نباشه توش اراده ای ک خدا پشتشه و کمک میکنه یه زندگی با اراده ی خودم و با کمک دست خدا بسازم .
این بود اون اصله☺ این بود اون هدف از زندگیه🙂.یعنی ما با اراده ی خودمون اومدیم که شاد زندگی کنیم و با شاد زندگی کردن با کمک خداوند به تمام خواسته هامون برسیم.😁😊☺🤗😍
اینجا بود ک اون ارزوهایی که فراموششون کردم دوباره شکل گرفتن و بمن قدرت دادن ک پاشم وایسم و با قدرت دوباره زندگیمو جوری ک دوس دارم بسازم
هنوز اول راهم ولی خوشحالم و حس خوبی دارم همینکه دارم لذت میبرم برام کافیه و خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم.
گرچه هنوز به هیچکدوم از اهداف بزرگم نرسیدم ولی اهداف کوچیک زیادی هست ک بهش رسیدم و کم از اهداف بزرگم نیستن بخاطر این ایمان دارم ک این اگه این مسیرو ادامه بدم و عمل کنم صد در صد به همه چیمیرسم .
خدایا شکرت 🙏🤲 خدایا شکرت خدایا شکرت🤲🙏
حقیقتش این فایلو گوش دادم یکم احساسی شدم و دلم گرفت یه لحظه بخودم نگاه کردم تو این یسالی ک قانونو فهمیدم تا الان چه اتفاقای خوبی برام افتاده همه ی اون گذشته یادم اومد گفتم بنویسم…
از خدا برای هممون آرامشی در پرتوی آگاهی میخام 🤲آگاهی ک هر روز و هر روز درکمون بیشتر بشه و با درک بیشتر ارامش بیشتری هم داشته باشیم .این ارامشو برای خودم و برای همه ادمهایی ک توی کیهان زندگی میکنن رو از خدا میخام .
آمین🤲🙏
خیلی دوستون دارم مخصوصا استاد عزیزم رو😘🤗😘🤗❤❤❤❤❤❤❤