پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر»، یک پروژه حدوداً ی25 روزه است. ایده این پروژه، حاصل تجربه ی درونی شگفت انگیزی بود که حین تمرکز بر بروزرسانی فایلهای بخش “دسته بندی مصاحبه با استاد” داشتم.
احاطه شدن با آگاهی های فایلهای این بخش و تمرکزی که صرف بروزرسانی آنها داشتم، به صورت نامحسوس یک حس درونی از هوشیاری را در من بیدار کرده بود.
در این هوشیاری متوجه عادت های محدود کننده مخفی خواه رفتاری و خواه ذهنی شدم که مثل زنجیرهایی نامرئی، مرا به مدار کنونی ام وصل کرده بود و در موقعیت کنونی ام ساکن نگه داشته بود. در حالیکه من کاملا از آنها بی خبر بودم و این عادت ها مثل یک برنامه خودکار، اجرا می شدند و به عملکرد روزانه مرا جهت دهی می کردند.
پس از آن برایم منطق شد که اگر به دنبال رشد هستم، اگر می خواهم به مدار بالاتری مهاجرت کنم، باید این عادت های محدود کننده را تغییر دهم تا این زنجیرهای نامرئی باز شوند. هرچه بیشتر با آگاهی های فایلهای مصاحبه پیش می رفتم و ادامه می دادم، از خلال توضیحات و پاسخ های استاد، راهکارهای دقیق تر و شخصی تری برای تغییر این عادت های محدود کننده پیدا و یادداشت می کردم.
وقتی این تجربه درونی را در کنار قانون اصلی جهان قرار دارم که می گوید:
” تمام اتفاقات و شرایط زندگی ما بدون استثناء بازتاب فرکانس های خودمان است، برایم کاملا منطقی شد که طبق این قانون، چالش اصلی من برای پیشرفت در هر جنبه ای از زندگی ام این نیست که: “چطور به یک خواسته ی خاص در آن جنبه برسم؟!”
بلکه چالش اصلی من اینه که:
- چطور ظرف وجودم را برای دریافت نعمت های بیشتر، بزرگتر کنم؟!
- چطور به مدار بالاتر مهاجرت کنم تا با تجربه با کیفیت تری از زندگی، هم مدار بشم؟!
- چطور من تبدیل به شخصیتی شوم که نعمت های مد نظرم، با این شخصیت هم فرکانس هستند؟!
بهترین پاسخی که برای این “چطورها” پیدا کردم، همراه شدن با آگاهی های فایلهای بخش مصاحبه با استاد بود. زیرا برای بهبود شخصیت، چه الگویی بهتر از استاد و برای مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر، چه مسیری سر راست تر از همنشین شدن با آگاهی های فایلهای مصاحبه با استاد…
خاصیت متفاوت فایلهای دسته بندی مصاحبه با استاد نسبت به سایر آموزه های ایشان این است که:
در این آموزه ها، استاد به سوالاتی پاسخ می دهند که دانشجوها از ایشون درباره چگونگی صعود به یک مدار بالاتر پرسیده اند. یعنی:
- چگونگی تغییر شرایط از همین جایی که الان هستی و با همین امکانات و شرایطی که الان داری؛
- چگونه در حالی که هیچ فرش قرمزی برایت پهن نشده و هیچ تضمینی درباره نتیجه نهایی به شما داده نشده، با ایمان به غیب اولین قدم را بردای، با ایمان مسیر را تا رساندن به نتیجه ادامه دهی؛
- و با ایمان، نه تنها متوقف نشوی، بلکه هر بار آن نتایج را بهبود ببخشی.
استاد عباس منش در این سلسله فایلها، بیشتر از آنکه قانون را آموزش دهند، مثل یه همنشین صمیمی، برای تعریف می کنند که شخص ایشان نه به عنوان یک استاد، بلکه به عنوان یک دانشجوی قوانین زندگی، به شخصه چطور هر بار قانون را دقیق تر درک می کنند، چطور قانون را دقیق تر اجرا می کنند و برای مهاجرت به یک مدار بالاتر، چطور خود را متعهد به اجرای قانون نگه می دارند.
به همین دلیل این آگاهی ها کلیدهایی در دست ما می گذارد درباره اینکه:
“من”، به عنوان فردی که آماده ی رشد بیشتر هستم، چطور ظرف وجودم را رشد دهم که این ظرف بزرگتر، پذیرای دریافت نعمت های بیشتر بشود؛
چه ویژگی هایی را به چه شکل باید در شخصیتم پرورش دهم، تا من تبدیل به شخصیتی شوم که: توانایی خلق خواسته های مد نظر خود را دارد؛
سمت من در پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”
اولین سوال برای من این بود که: برای مهاجرت به مدار بالاتر، سمت من چیست؟ و جواب این بود که:
“سمت من” حاضر شدن در پروژه به صورت روزانه و مستمر است. یعنی هر روز به محض انتشار هر گام از پروژه، اینجا حاضر باشم و خالص ترین تمرکز خود را به شنیدن آگاهی های آن گام قرار دهم تا فرکانس ها و کانون توجه ام در ابتدای روز بوسیله آگاهی های آن گام از پروژه، به سمت صراط مستقیم جهت دهی شود. چون سرمایه اصلی ما برای خلق زندگی دلخواه، فرکانس ها و کانون توجه ماست و راهکار بهره برداری از این سرمایه، “تمرکز” است. تمرکز بر شروع مسیر درست، استمرار در آن مسیر و به ثمر رساندن آن مسیر.
اما لازمه حاضر شدن در پروژه، “نه گفتن” به عادت های روتینی است که در یک روند خاموش و نامحسوس، سازنده ترین داریی ما یعنی “تمرکز ” ما را به یغما می برد. اولین نه گفتن، جادویی عمل می کند ونه گفتن های بعدی را صدها بار برای ما راحت تر می کند. پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”، فرصت خوبی است تا تمرکز بر شروع یک کار و استمرار در این مسیر سازنده را تا به ثمر رساندن با هم تمرین کنیم. ثمره ی اتمام این پروژه، صعود به یک مدار بالاتر و احاطه شدن با نعمت های بیشتر و با کیفیت تر است.
در دنیایی که تمرکز اکثر آدما درگیر فرعیاتی است که نه اهمیت دارد و نه ارزش خاصی در زندگی آنها ایجاد می کنه ، به قول استاد در فایل معلولیت ذهنی درباره ثروت، جدا شدن از بدنه ی این جامعه، بسیار ساده است اگر فقط با “نه گفتن”به عادت های محدودکننده، تمرکز خود را از آنها پس بگیریم و صرف خلق شرایط دلخواه مان کنیم.
اگر شما هم آماده هستی و تصمیم داری تا به صورت مستمر در پروژه مهاجرت به مدار بالاتر حضور پیدا کنی، فایل صوتی دستورالعمل پروژه را گوش کنید. در فایل صوتی موجود در این صفحه، تمام جزئیات لازم درباره چگونگی شروع پروژه شرح داده شده است. این فایل را با دقت گوش کنید. سپس برای شروع پروژه، روی دکمه زیر کلیک کنید:
منتظر دیدن رد پای تک تک شما عزیزان در هر گام از پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر” هستم.
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل صوتی دستور العمل پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر»22MB23 دقیقه
ببخشیداین کامنت رااشتباه توی این فایل ثبت کردم حالافرقی نداره نیتم خیربوده همه جای سایت بهشتی سرای من است.
6مین گام مهاجرت به مداربالا تر.
به نام خدا وسلام به خدا واستادومریم جون وهمه ی عزیزان سایت.
خداراشاکرم بابت سلامتی کل خانواده وفرشته ی الهیم.
بنده برای اولین مرتبه که با2تاازهمسایه هامون رفته بودیم کربلاتوی مسیربرگشت 3نفرمون توی فرودگاه ایران نمیدونم سمت خوزستان اهوازحالاهرجابود؟!
بلاخره خوابیده بودیم وهمه راه افتادن سمت هواپیمابعدرئیس کاروان دور زده توی سالن که همه رفتن یانه!!!!
دیده بودما3تاخانم روی صندلی هاانگارخانه ننه س
به خواب نازفرورفتیم مثل اصحاب کهف!!!!
بنده خداصدازدخانم توسلی همه رفتندشماموندین ماهم گیج وخواب آلودبودیم سریع لوازم مون رو جمع کردیم به سمت پروازخدایاشکرت که سفرعالی رو تجربه کردیم.
چندسال پیش یک روزصبح حدودا ساعت10بود.
خدابیامرزه خانم همسایه آمد گفت میخوام باکاروان برم قم یک نفرجای خالی داره شمامیای؟
یک عالمه لباس توی حیاط ریخته بودم بالباسشویی دوقلومیشستم!!!!!
گفتم آره گفت ساعت2فلان مکان اتوبوس راه میفته برای اولین مرتبه بدون خانواده دارم میرم سفرهمسایه گفت من بادخترکوچکم هستم.
گفت شماهم همین پسرکوچکتوبیار.
توی سفراین دوتابچه خیلی کمک حال مادوتا مادر بودندوبه بقیه ی کاروان هم کمک رسانی داشتند.
شاه عبدالعظیم رسیدیم گفتند بعدازناهارکناراتوبوس همه جمع باشین.
منم یک آدم استرسی وعجول وبانظم که همه ی کارها باید به موقع انجام بشه!!!!!
به قول مادرم انگارخطِ قرآنِ حالااگه نشداشکالی نداره مادرجان.
بالاخره همه حاضرشدن هرچی دنبال شاهزاده میگردم نیست!!!
خدایاکجارفته؟!
همه ی کاروان هم غرمیزدند.
منم که آگاهی نداشتم بگم حتمامصلحتی هست که بچه نیست راه بیفتیم!!!!
رفتم توی پاساژبرای چندمین باریک وقت دیدم ازپله برقی پائین بالامیره وبازی میکنه!!!!
چنان سیلی به صورتش زدم که هنوزهم خودم وهم پسرم یادشه!!!
چرابه خاطرحرف مردم، ولی بازهم میگم حق باکاروان هم بودمیخواستن برن به زیارت بعدی.
ودرباره ی بیام دنبال این باشم استادبیاجرح وبحث باهم داشته باشیم توچی گفتی!؟
من چی بگم!؟
من اگه عرضه دارم هم زندگی خودموبسازم.
چندساله سعی کردم پای منبرکسی نشینم .
سالهاپیش گفتن بریم کلاسهای بسیج چون آینده داره!!!
آخه منم یک آدم استراحت طلبی هستم ولی به موقع کارهاموانجام میدم خیلی هم فرزهستم
ولی برای حرکت دسته جمعی مثلاورزش یاپیاده روی یاهرکارگروهی علاقه ندارم وشرکت نمیکنم.
منوخواهر قبل از خودم هنوزمجردبودرفتیم کلاسهای بسیج چون خواهرم ازاین کارهاکه به جایی معرفی بشه ودخترهاش دستشون بجایی بندباشه خوشش میاد حالاچی اون زمان مجردی که خودش دستش بندبشه!!؟؟
چی حالاکه سنی ازش گذشته که بافوت شوهرش به زورگریه وزاری جای رئس روسادست دختربزرگشوتوبیمارستان بندکردکه اصلا دختره دوست نداره بره سرِکارفقط به خاطرپولش میره وبی نهایت ازخون میترسه وحالش بدمیشه.
برعکس منوپسرهام!!!!!
زمین تاآسمون باهم تفاوت داریم!!!!!
اصلاکلاسهای بسیج رو ادامه ندادم چون هرحرفی میزدن اصلا زیربارحرفهاشون نمیرفتم میگفتم حرف زورمیزنند!!!
یابایدباهاشون بحث میکردم یابه حرفهای چرت تن میدادم!!!!
کلاسهاروترک کردم برای کلاسهای بهداشت ثبت نام کردم گفتم نه اونی که من میخوام نیست!!!
روضه میرفتم پای منبرگاهی با آقایون بحث میکردم!!!
بازگفتم نه اونی که اینها میگن من لذت نمیبرم!!!
بعدازچندسال محله ی دیگه دوباره همسایه گفت بیابسیج شرکت کن بعدبرای حرم امام رضا برای خادمی ثبت نام میکنند!!!!
یکی دوجلسه رفتم هرچی میگفتن من یک چیزی دیگه جواب میدادم!!!!
دیدم بازهم زیربارحرف چرت نمیرم ادامه ندادم بعدم گفتم حیف نکرده که ازخوابم بزنم برم چرت گوش کنم که چی میخوادبشه!!؟؟؟
خادم امام رضامن اصلا خوابم روباهیچ کلاس وحتی خادمی هم عوض نمیکنم.
بعدهم کلاسهای بسیج بایدیک دستمال دستت بگیری ویکسره بالاسریهارو دستمال کشی کنی!!!
نه اینجاجای من نیست من لیاقتم بیشترشایدهم غرورم اجازه نمیداد.
وغروربجاداشتم.بالاخره تاکاربه اینجارسید.
با استادعزیزم سید عرشیانفرآشناشدم گفتم یک جورایی دوست دارم گوش کنم وادامه دادم ازته دلِ من حرف میزدوهنوزهم حرفهاش روباجون ودل گوش میدم.
وبعدمهاجرت به مداربعدی استادعزیزم سیدعباسمنش گفتم دیگه فکرکنم اصلشه.
خدافقط بخاطرسوگلی خودش لیلاجان این همه آدم رو توی الک ریخت خوب الک کردحالا دوتادانه درشت ازنظرمن توی الک نگه داشت این دوعزیزرو برای من وبخاطرراحتی من کلاسهای توی خانه بدون مکان وزمان مشخص برگزارمیشه حتی هوای سرد هنگام سحرمثل الان زیرپتوکامنت بذارکلاسهای آزادالهی شکرت.
من به استادهای دیگه احترام زیادی میذارم همشون انسانهای شریفی هستندولی من دوست دارم تویک مسیرکه هستم ولذتشومیبرم دیگه جاهای دیگه سرک نکشم.
حالااستادچی جورنمازمیخونه!!!؟؟؟
باکی زندگی میکنه!!!!؟؟؟؟
به من چه!!؟؟؟
مگه من اومدم فضولی کنم یابگم اینودرست میگه یااشتباه میگه!!!؟؟
به قول قدیمیهامیگفتندسنگ رو نمیتونی از سرت دورکنی/ خوب سرت روازسنگ دورکن!!!!
من همین که خدارو، وخودم روبشناسم.
و حتی نمیتونم بگم که من یک صدم درصد هم به صحبتهای استاد توجه دارم!!!!!
ولی آنچه درتوانم هست ازجون ودل گوش میکنم حالم که خوب میشه بقیه ی کارهابه من چه؟!
همین که بنده های خداوقت گذاشتن این همه فایل گذاشتن وحالامریم جون اصلا میتونست اینکاروانجام نده ویابرای خودش تنهاکارمیکرد.
خداروشکرکه هرچی استادمیگن باخودم میگم من که اینومیدونم وهمین کارهاروقبلاانجام میدادم.
مثلاتوکامنتهای بعضی از عزیزان میخونم که خدایاچراتاالان قرآن نخوندم!!!؟؟؟
ازالان میخوام قرآن بخونم یکجوری تعجب میکنم میگم قرآن خوندن ونمازوعبادت برای من عادیه پس حداقل این کارهاروازبچگی انجام دادم پشیمون نیستم والان میگم لذتشوحالادرک میکنم وبه خودم افتخارمیکنم هرچندبااون خدای قبل بودم ولی کاروانجام دادم والان تکرارش برام مثل آب خوردنه ولذتش چندین برابرشده وهمین که زندگیم رون شده خب آرامش بیشتری دارم.
استادعزیزم ومریم جون هم منه تنهاهم که توی مسیردرست قراربگیرم دنیاوآخرت روبرای خودتون به ثبت رسوندین.
حالامیلیونهالیلاتوی مسراومدن هرکس درتوان وفهم ودرک خودش عمل میکنه ونتیجه میبیند
خدایاشکرت بابت هر4تااستادم زندگیم بهشت است باتوفیق الهی توی بهشت سایت باکمک استادومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم بهشت زندگی ام روتوی بهشت کره ی خاکی باعالیترین امکانات وابزارالهی میسازم وخداروشکرمیکنم که دنیارو برام بابرکت کرده که بهشت ابدی راهم توی همین بهشت زندگی دنیوی بایدبسازم
ووووووووووووهه چی همه عشق وصفا.
بقیشم درست میشه جهان بایدبادستان قدرتمندماگسترش پیداکند.
دیروزصبح بعدنمازچای صبحانه وکلمن شربت وآب یخ برای عزیزدلم وپسرم آماده کردم چایی نوشجان کردم وصبحانه برداشتم باعزیزدلم وپسرم که به محل کارشون میرفتن منم رفتم پارک چهل بازه وای وای وای چقدرزیبایی طلوع خورشید طلایی روی چمنهای سبززیبا دل هربیننده رو ازخودبیخودمیکرد.
نمیتونم وصف کنم روی نیمکت نشستم به همه سلام وتحسین میگفتم بفرمایید صبحانه وبعدرفتم توی گروه ورزشکاران البته نرمش بودتاورزش!!!
بعدتاخانه پیاده آمدم والهی شکردلم اومدیک نون که راستش اسمش سخت بودبگم همون مدل که روش پیچ پیچ بودلاش شکلات داشت خریدم خوردم کیف کردم چون تاحالاازاین مدل نون نخریده بودم ویکی ازهدفهام بود آره مثل اون عزیزی که میگفت خدایاکاش قرآن رومیخوندم ولی خوندن قرآن برای من عادیه وحالاخوردن این نون شاید برای همه شماعادی باشه ولی من تاحالاتجربه نکردم چراچون ذهنم فقیربودمیگفتم حالاچیزهای واجبتربرای خونه لازمه بخرم یاهمین پول رو بدم به کسی که نیازمندنون شب بچشه!!!
ولی دیروزبه خودم احترام گذاشتم وخوردن این مدل نون خوشمزه روتجربه کردم نوشجانت لیلاجان این هدیه ی شاگردخوب بودنت بودازاین به بعدهدیه های بیشتری دریافت میکنی خدامنتظرتودرخواست بدی به شرط باور کردن اجرای کارتوسط نیروی برتردرونت.
وبرگشتم خانه تاظهرهم خوابیدم لذت بردم ازروزقشنگی که خدابه من هدیه دادوکنارعزیزانم خدمتشون میکنم باعشق ولذت
عاشقتونم امیدوارم که باعشق دلنوشته هاموخونده باشین وبعضی کلمه هاواسم چیزی که بلدنیستم بنویسم همون لبخندتون برام کافیس. چون خداتوزندگیم کافیس.
وبنده هرجاهستم باحرفهاوحرکاتم مایه لبخندهمه هستم.
خدایاشکرت که افتخار روبه من دادی .
به قول خدابیامرزمادرم تاتوانی دلی به دست آور/ دلشکستگی هنرنمیباشد.
بخند تا دنیابه روت بخنده
لبخندسعادت وپیروزی روی لبهاتون تاابدها،
دوستون دارم یاحق.
سلام و درود به استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان
ازتون بابت این فایل زیبا سپاسگزارم
من خوب توی سایت همیشه فایل هارو میبینم اما بعضی اوقات که به یک مسئله میخورم میام و توی صفحه اصلی سایت روی گزینه من را به سوی نشانه ام هدایت کن میزنم و اون فایلی رو که برام باز میشه با دقت میبینم و نکته برداری میکنم
میخواستم به همه عزیزان بگم که فضای سایت استاد عباسمنش بی نظیر و رویایی هست
و اینکه واقعا انگار تو این سایت همه چیز هست انگار به تمام مسائل جواب داده شده فقط کافیه که تو واقعا بخوای تغییر کنی تا بتونی آگاهی های مربوط به خودت رو درک کنی و انجام بدی
مثلا من چند وقت پیش برای کارم به یکی از نیرو هام به مسئله خورده بودم که زمانی که توی سایت نشانه من برای واضح شدن قدم بعدی رو زدم فایل الگو های تکرار شونده اومد برام و بعد از گوش دادن به اون فایل من تونستم نسبت به کسب و کارم و برخورد با نیروهام درست ترین تصمیم هارو بگیرم
از اینکه خدا این سایت و استاد رو سر راه من قرار داد سپاسگزارم
وقتی خانم شایسته رو توی فایل ها میبینم یا صداشون رو میشنوم واقعا برام دوست داشتنی و عزیز هستند من خواهر ندارم ولی نمیدونم چرا از ایشون حس خواهری مهربان و دلسوز رو میگیرم از شما هم بی نهایت سپاسگزارم
انشالله توی این پروژه هم کلی رشد میکنیم در کنار هم
وقتی اینجا هستم حس خوبی دارم خعلی دوستتون دارم
سلام به همگی
اولین روز رو از فایل های مصاحبه با استاد شروع
میکنم من چندین بار تعهد داده بودم که فایل ها
رو شروع کنم اما ادامه ندادم و از مسیر دور شدم
و این این بار تعهد میدم که تمام گام رو گوش بدم
و تمرینات رو انجام بدم و از خداوند میخواهم کمکم
کنه به این مسیر پایبند بمونم و دیگه از مسیر خارج
نشم و تمام گام ها رو گوش بدم و تمرین کنم
و میخواهم با کمک این فایل ها ذهنم رو کنترل کنم
و قوانین جهان رو درک و اجرا کنم .
تاریخ 2 3 1404
«به نام خداوند بخشنده مهربان»
این دومین بار هست که من تصمیم میگیرم پروژه مهاجرت به مدار بالاتر رو بگذرونم. دلیل اینکه کارم به بار دوم کشیده شده هم این هست که بار اول خیییییلی بهم چسبید.
اینکه هرروز متعهد بودم بیام توی سایت و یک فایل رو بگذرونم، توضیحاتش رو بخونم، یادداشت برداری کنم و کامنت بنویسم عجیب منو توی مدار نگه داشت و خب نتایجی هم برام داشت که تو بخش نظرات گام آخرِ همون سری نوشتم.
این بار دوست دارم با رویکردی متفاوت این پروژه رو شروع کنم.
خانم شایسته فرمودند که متوجه عاداتی شدند که ما رو به مدار فعلی چسبونده.
از طرفی توی توضیحات این فایل نوشتند که:
«چه ویژگیهایی را به چه شکل باید در شخصیتم پرورش دهم، تا من تبدیل به شخصیتی شوم که: توانایی خلق خواستههای مد نظر خود را دارد؛»
دوست دارم این بار این پروژه رو به قصد کشف آگاهیهایی گوش بدم که باعث میشه بیشتر به این باور برسم که «من توانایی خلق خواستههای مدنظرم رو دارم». همچنین عادات و رفتارهایی که من رو به سمت این باور هدایت میکنه رو در خلال این پروژه، در خودم شناسایی کنم.
از خداوند میخوام منو در این مسیر زیبا و سرشار از تغییرات مثبت و رو به بالا همراهی و یاری کنه.
همچنین دوست دارم خودم رو متعهد کنم هرروز در این باره بنویسم و بابتشون سپاسگزار خداوند متعال و قادر باشم.
_
• خدایا شکرت که به من توانایی خلق خواستههام رو عطا کردی.
• ازت ممنونم که بهم فرصت دادی امروز بتونم خواستههای مدنظرم رو خلق کنم و آشپزخونهم رو که چندروز بشدت بهم ریخته بود و کلی حس بد بهم میداد رو مرتب کنم عین دسته گل.
• خدایا شکرت که امروز تونستم پروژه مهاجرت رو برای بار دوم استارت بزنم.
• خدایا ازت سپاسگزارم که بهم کمک میکنی تا قدمهای روزانه و کوچکی که باعث میشه به خواستههای بزرگترم برسم رو بردارم.
• خدایا بخاطر اینکه بهم اعتماد به نفس دادی تا تو جمع رفیقام حرفی برای گفتن داشته باشم ازت ممنون.
• خدای خوبم ازت سپاسگزارم که فن بیان خوبی بهم دادی تا با صدای واضح و رسا و بیان شیوا حرفام رو بزنم و به این ترتیب شنونده رو مجاب کنم تا آخر به حرفهام گوش بده.
• خدای مهربونم بینهایت ازت ممنونم که به من این توانایی رو دادی تا هرجایی که لازم میدونم بدون خجالت و ترس و رودربایستی «نه» بگم.
• خدای قشنگ من، ازت سپاسگزارم که ذهنم رو با ورودیهای قشنگ پر میکنی و این اجازه رو بهم نمیدی که اشغال بریزم توی مغزم.
• خدایا بابت وجود مامانم که هربار بهش فکر میکنم قلبم از ذوق میلرزه شکرت.
• خدایا ازت ممنونم که قوانین جهان رو بهم یاد میدی و کمکم میکنی تا بر اساس این قوانین زندگی کنم و لذت ببرم از عمری که در اختیارم قرار دادی.
ایاک نعبد و ایاک نستعین، اهدنا الصراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین.
به نام خدا
با سلام به استاد بزرگوارم، خانم شایسته ی عزیزم و همه ی دوستان عزیزم در سایت
خداروشکر میکنم که دوباره دارم روی این پروژه رو کار میکنم و به خودم قول دادم که نیمه کاره رهاش نکنم
بار اول که وارد پروژه شدم اصلا از فایل مقدمه نت برداری نکردم و کامنت ها رو مطالعه نکردم و چون خیلی فایل سنگین و مفیدیه قطعا درک زیادی هم ازش نداشتم . چقدر از خوندن کامنت ها لذت بردم از همزمانی هایی که برای دوستان رخ داده بود که انگار خداوند جواب تک تک سوال هاشون رو برای ورود نعمت بیشتر به زندگیشون داده، جواب خواسته ی مهاجرت شون به آمریکا رو داده، جواب مسیری که رفتن و منجر به کلی بدهی شده بوده داده، چقدر لذت بردم از شادی شون برای هدایتی که دریافت کردند ایمانم تقویت شد که هدایت برای همه س نه فقط برای استاد همه ی آدم ها این هدایت دریافت میکنن همه ی آدم ها راهنمایی میشن همه ی آدم ها جواب درخواست ها و سوالاتشون داده میشه منم همینطور خداوند به منم پاسخ میده خداوند من رو هم هدایت میکنه خداوند از منم حمایت میکنه خداوند صدای منم میشنوه منم پیدا میکنم منم درک میکنم منم خلق خواسته هامو تجربه میکنم هدایت خداوند برای منم همینقدر واضح و قابل تشخیص میشه فقط اول باید باور کنم باور کنم که منم هرلحظه، برای هر سوال، برای هر خواسته، برای هر دوراهی هدایت میشم خداوند در هر لحظه من رو هدایت و حمایت میکنه الهی شکرت
نکات فایل :
* خانم شایسته در طول زمانی که درگیر به روز رسانی فایلهای مصاحبه بودند، جنسی از انرژی آشنا و الهام بخش رو تجربه کردند . این جنس از انرژی رو در هر برههای از زندگی که یک سری تغییرات اساسی در آن برهه تجربه میکردند، داشتند . اگر به صورت پیوسته خودمون رو با آگاهیهای فایلهای مصاحبه احاطه کنیم هر کدام از ما اون جنس انرژی خلاق رو درونمون حس میکنیم در اون صورت میتوانیم از خلال پاسخهای استاد به سوالات و توضیحات ایشون درباره مسیری که طی کردند، باورهای قدرتمند کننده و دلیل اصلی نتایج رو بشناسیم و ایده میگیریم که چطور به جای تمرکز بر محدودیتهای شرایط کنونی، روی نقاط قوتمون تمرکز کنیم حتی یاد میگیریم چطور نقاط قوتمون رو پیدا کنیم و چطور ازشون بهرهبرداری کنیم یعنی وقتی به طور پیوسته خودمون رو با آگاهیهای بخش مصاحبه در تماس نگه داریم، این آگاهیها تمرکزمون رو به صورت روزانه به شکلی جهت دهی میکند که از روی کمبودها و نگرانیها برداشته میشه و ایمانمون رو به شکلی تقویت میکنه که آماده برداشت قدمهایی میشیم که همین الان با همین شرایط و امکاناتی که داریم میتونیم اون قدم ها رو برداریم و بهبودها را ایجاد کنیم . دمخور شدن با این آگاهیها، یک مومنتوم خیلی سازنده در فرکانس ما ایجاد میکند که هدایتها رو برامون واضحتر میکنه یعنی مرتباً در راستای خواستهای که داریم هدایت میشیم که چی برای ما اصل و چی فرعه و بر اساس این تشخیص اصل از فرع این آگاهیها به ما یادآوری میکند که برای هماهنگ ماندن با هدفمون، چه کارهایی رو باید انجام بدیم و انجام چه کارهایی رو باید متوقف کنیم .
*ریز شدن و عمیق شدن در آگاهیهای فایلهای مصاحبه مثل یک ذره بین یا میکروسکوپ عمل میکنه و ما رو از عادتهای محدود کنندهای با خبر میکنه که در وجود ما خیلی مخفی هستند . این عادتها تنها وقتی تشخیص داده میشوند که نگاهمون رو به درک خوبی از قوانین زندگی مسلط میکنیم و به یک جنسی از هوشیاری میرسیم که اصل رو از فرع دقیقتر تشخیص میدهیم . این عادتهای محدود کننده مخفی مثل زنجیرهای نامرئی ای هستند که ما رو به مدار فعلی وصل کردند و اجازه فرا رفتن از این مدار و رشد و پیشرفتی که مد نظر ماست رو نمیدهند مگر اینکه آگاهانه روی این عادتها کار کنیم خواه این عادتها فکری باشند خواه رفتاری البته که این دو کاملاً به هم مرتبط هستند . هرچه بیشتر با آگاهیهای فایلهای مصاحبه احاطه شویم و این مسیر رو ادامه بدیم، راهکارهای بهتری برای تغییر عادتهای محدود کننده شناخته شده پیدا میکنیم .
*هر فردی میتونه با هر بار کار کردن روی این آگاهیها، زنجیرهای نامرئی رو از خودش باز کنه که اون رو در نقطه ی کنونی ساکن نگه داشته است . وقتی اون زنجیرها باز میشه فرد میتونه به مدار بالاتر صعود کنه فارغ از اینکه الان در چه مداری هست و چقدر شرایط حال حاضر او خوبه یا نامناسبه . اون میتونه آرام آرام با کار کردن روی این آگاهیها، هر بار از این مدار فاصله بگیره و از شرایطی که هست به شرایطی که دوست داره باشه مهاجرت کنه لذا اسم این پروژه” مهاجرت به مدار بالاتر” نامگذاری شده که البته این اسم خیلی با قانون جهان مطابقت داره چون وقتی قانون اصلی این است که ” تمام شرایط زندگی ما بدون استثنا بازتاب فرکانسهای خودمونه” پس با توجه به این قانون چالش اصلی برای پیشرفت این نیست که چطور به خواستههای بیشتری برسم بلکه چالش اصلی اینه که چطور ظرف وجودم رو برای دریافت نعمتهای بیشتر بزرگتر کنم، چطور به مدار بالاتر مهاجرت کنم تا با تجربه با کیفیتتری از زندگی هم مدار بشم، چطور من تبدیل به شخصیتی بشم که نعمتهای مدنظرم با این شخصیت هم فرکانسه و به دنبالش میاد . در جواب این چطورها ، چه الگویی بهتر از استاد برای بهبود شخصیتمون و برای مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر چه مسیری سرراستتر از همنشین شدن با آگاهیهای فایلهای مصاحبه با استاد .
* فایلهای مصاحبه به این علت یک خاصیت متفاوت دارند که استاد در این فایلها به سوالاتی پاسخ میدن که ازشون درباره ی چگونگی صعود به یک مدار بالاتر پرسیده شده یعنی چگونگی تغییر شرایط از همین جایی که هستیم و با همین امکانات و شرایط و تواناییهایی که همین الان داریم . چطور در حالی که هیچ فرش قرمزی برامون پهن نشده و هیچ تضمینی برای نتیجه بهمون داده نشده، با ایمان به غیب شروع کنیم، با همین ایمان مسیر رو تا رسیدن به نتیجه ادامه بدیم و با همین ایمان در آن نقطه هم متوقف نشیم و هر بار نتیجه رو بهبود بدیم تا نتایج پایدار شوند . استاد در فایلهای مصاحبه بیشتر از اینکه قانون رو آموزش بدهند مثل یک همنشین صمیمی برامون تعریف میکنند که به عنوان یک دانشجوی قوانین زندگی، خودم چطور هر بار قانون رو دقیقتر درک میکنم و دقیقتر اجرا میکنم و برای مهاجرت به یک مدار بالاتر چطور خودمو مقید به اجرای قانون نگه میدارم به خاطر همین فایلهای مصاحبه، این کلید رو بهتر میتونه بهمون بده که من به عنوان فردی که آماده رشد بیشتر شدم چطور ظرف وجودم رو رشد بدم که این ظرف بزرگتر، پذیرای نعمتهای بیشتری بشه، چه ویژگی های رو به چه شکل باید در وجودم پرورش بدم تا من تبدیل بشم به شخصیتی که توانایی خلق خواستههای مد نظرش رو داره .
* سمت ما برای مهاجرت به مدار بالاتر این است که هر روز در پروژه حضور داشته باشیم و خالصترین تمرکزمون رو به آگاهیهای اون روز پروژه اختصاص بدیم یعنی به محض انتشار گام بعدی فرکانسها و کانون توجهمون رو با آگاهیهای اون گام جهت دهی کنیم تا ذهنمون فرصت به تاخیر انداختن در این مسیر رو بهمون نده حتی اگر ظاهرا کارهای ضروریتری برای انجام داریم یا هر بهونه دیگهای که ذهنمون میاره . با این منطق بهانههای ذهنمون رو خنثی کنیم که” اگر من اولویت امروزم رو اختصاص بدم به احاطه کردن کانون توجهم با آگاهیهای فایلهای امروز، کانون توجه من در راستای اصل و در راستای قانون جهت دهی میشه و این هماهنگی که داره در کانون توجه من ایجاد میشه، میتونه من رو به سمت ایدههای کاراتری هدایت کنه که تمام کارهای لازم امروزم خیلی روان انجام بشه و به این شکل overall چرخ زندگی من روانتر بشه . پس برای اینکه بتونیم هر روز در پروژه حاضر شویم باید یک سری خط قرمزها برای خودمون مشخص کنیم و آنها شامل” نه گفتن” به عادتهای روتینی است که داره سازندهترین داراییمون یعنی تمرکزمون رو اتلاف میکنه . همه ما این تجربه رو داشتیم که اولین” نه گفتن” جادویی عمل میکنه و نه گفتنهای بعدی رو صدها بار آسانتر میکنه فقط خیلی مهمه که خیلی زود اولین” نه” رو بگیم . هر چقدر بیشتر با آگاهیهای این پروژه احاطه میشیم، خود به خود نه گفتن به بهانه های ذهن رو خیلی خوب یاد میگیریم بهانههایی که میگه الان کار مهمتری داری یا بذار در شرایط بهتر انجامش بده چون پروژه که در سایت هست و … که اگر همین الان دست به کار نشیم، این دلایل برای به تاخیر انداختن هرگز تموم ندارند یعنی این نوع دلایل بخشی جدا نشدنی از روتین زندگی ما خواهند ماند مگر اینکه ما بهشون” نه” بگیم وگرنه اگر اجازه بدیم اونها زندگی ما رو جهت دهی کنند دقیقاً تجربه ما مث اکثر افرادی میشه که هر روز یک روز خیلی شلوغ دارند و خیلی درگیرند به طوری که وقت برای انجام هیچ کاری ندارند ولی در آخر شب متوجه میشوند که هیچ کار مفیدی انجام ندادند و هیچ ارزشی به زندگی شون اضافه نشده و هیچ کاری رو به ثمر نرسوندند و خروجی چندان مفیدی ندارند در حالی که اون همه کار انجام دادند فقط تنها چیزی که براشون مشهوده اینه که به طرز عجیبی کل روز سرشون شلوغ بوده ؛ در واقع این یک روند فرسایشی است که داره هر روز به صورت نامرئی در زندگی اکثر آدمها رخ میده و یک زنگ خطر جدیه چون سرمایه اصلی ما برای خلق زندگی دلخواهمون، “فرکانسها و کانون توجهمون” است و راهکار بهرهبرداری از این سرمایه، “تمرکزه” یعنی تمرکز روی شروع مسیر درست، استمرار در آن مسیر و به ثمر رساندن آن مسیر .
* در دنیایی که تمرکز اکثر آدمها درگیر فرعیاتی است که نه اهمیت داره نه ارزش خاصی در زندگیشون ایجاد میکنه، به قول استاد در فایل “معلولیت ذهنی درباره ثروت” جدا شدن از بدنه ی این جامعه کار بسیار راحتی است اگر ما فقط تمرکزمون رو از اون فرعیات پس بگیریم . خانم شایسته وقتی کاری رو شروع میکنند به سرعت هر عامل حواس پرتی رو حذف میکنند نه به این دلیل که ذهن قوی ای در تمرکز کردن دارن بلکه برعکس به این دلیل که میدونن ذهنشون خیلی راحت میتونه تمرکز رو پخش و پلا کنه و به قول استاد “وقتی تمرکز نصف بشه نتیجه نصف نمیشه بلکه تقریباً صفر میشه” و ایشون اونقدر ثروتمند نیستند که از عهده هزینههای سنگین تقسیم تمرکز و پرداخت هزینه پخش و پلا کردن اون بربیان .
برای همین وقتی دست روی انجام کاری میذارن اینطور تصور میکنند که” منم و یک دنیای خالی و تنها کاری که در این دنیای خالی وجود داره، به ثمر رساندن اون کاره” . این نگاه خود به خود باعث میشه به هر چیزی که بخواد خودش رو مهمتر یا با اولویتتر نشون بده” نه” بگیم بدون اتلاف وقت و بذاریم برای بعداً . مهم نیست که چقدر اون دلیل به خودش رنگ و لعاب بده خیلی سریع از آن میگذریم چون ذهنمون اونقدر در متمرکز موندن قوی نیست که از عهده حتی یک لحظه رها کردن تمرکز بر بیایم چون اگه الان این رشته تمرکزی پاره بشه، بعداً برای برگشتن به همین نقطه ای که الان هستیم باید کلی تلاش کنیم لذا باید سعی کنیم خودمون رو اصلاً در این موقعیت قرار ندهیم . پروژه مهاجرت به مدار بالاتر فرصت خوبیه تا تمرکز بر شروع یک کار، استمرار در آن مسیر تا به ثمر رساندن رو تمرین کنیم .
قرار بر این است که هر روز آگاهیهای یک قسمت از پروژه را با هم مرور کنیم، در آنها تعمق کنیم و سعی کنیم بدون کمال گرایی به همان اندازهای که آنها را درک کردیم “اجرا کنیم” یعنی سعی میکنیم تا حد امکان به شیوهی اون آگاهیها فکر کنیم و رفتار کنیم . همین قدمهای کوچک اگر به صورت مستمر برداشته شوند، هر بار فرکانسهای ما رو بهتر میکنه تا جایی که تجربههای موجود در مدار کنونی ما، کیفیت لازم برای پاسخگویی به فرکانسهای بهبود داده شده ما رو ندارند اون وقت است که جهان در پاسخ به فرکانسهای با کیفیت ما راهی جز اینکه ما رو وارد مدار بالاتری کنه که نعمتها و پاداشهای بیشتر و با کیفیتتر در آنجا هست، نداره .
به نام خداوند افزونگرم
سلام به همگی
سپاسگذارم از خدای بزرگم که مرا به مسیر پروژه مهاجرت به مدار بالاتر هدایت کرد
سپاسگذارم از خداوندم که ظرف وجود مرا اکنون آماده دریافت آگاهی های این مسیر و این رشد کرده است
و از شما خانوم شایسته سپاس گذار هستم که دستی از دستان خدا شدید در تهیه این پروژه
تعهد میدهم برای آغاز تا پایان این مسیر تعهدی متمرکزانه و متعهدانه
درک های جدید و کارا که از مقدمه این پروژه به من افزوده شد
چیزی که از قبل شنیده بودم و میدانستم این بود که چگونگی هرچیز با خداست و من در ذهنم به دنبال راه ها نباشم و تمام
اما الان با جمله ی : تبدیل داستانِ چگونه رسیدنها به داستانِ چگونه ظرف وجودم را برای دریافت آگاهی و نعمت افزایش دهم
درکم عمیق تر و کاراتر شد و قطعا اگر عمل کنم به رشدم کمک خواهد کرد
خانوم شایسته عزیز چقدر شمارو تحسین میکنم بابت تواناییتون در صحبت و کلماتی که استفاده میکنید
و چقدر از شما یاد گرفتم در همین یک صفحه از سایت و ازتون ممنونم
خداوند مرا هدایت کند در نوشتن کامنت های با کیفیت و ثبت ردپاهای تاثیرگذار برای خودم و دوستانم
هدایت میطلبم از خداوندم برای صحبت کردن های با کیفیت و باکلمات درست و عمیق و خلاقانه
چیزهای مثبت و قشنگ و صدالبته کارا که از خانوم شایسته یاد گرفتم که به ذهن من نیز برای درک بهتر موضاعات کمک میکند
استفاده از کلمه سرمایه برای تمرکز
تمرکز از نوع خالص تنها سرمایه من برا خلق زندگی ام است.
استفاده از کلمه زنجیره های نامرئی برای باورها و اتصالات مغزی که باقی مانده اند و نامحسوس اند
این عبارت تصویر و درک واضح از باورهایم که عمیق اند و به هم متصل اند میدهد که مرا در مدارهای پایین نگه داشته است
استفاده از کلمه نه گفتن به عادت های محدود کننده
همین یک راهکار بزرگ برای من است که به تعویق انداختن را به شدت در زندگیم دارم و با بهونه های به ظاهر خوب که میگویند بگذار برای فرصت بهتر/فلان تاریخ رند/فلان روز هفته/بعداز فلان مهمانی یا سفر/ تصمیمات ارزش بخش زندگیم را سالها دور انداختم
استفاده از کلمه روند فرسایشی
این عبارت درک بهتر و یادآور قانون مهمی از جهان برای من است که میگوید جهان هرگز ثابت و سکون نیست همواره رو به بالا و حرکت مثبت است اگر با آن همراه شوی روز به روز پیشرفت و لذت داری اگر حرکت نکنی و به ظاهر سکون داشته باشی درواقع روز به روز در حال فرسایش هستی
در ابتدای کامنت فکرش را هم نمیکردم اینقدر با یک فایل درک جدید بهم افزوده شده باشه خدایا شکر تورا :)