مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 27 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/07/abasmanesh-1-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-06 18:40:012025-01-08 11:00:23مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله یکتا
سلام به همه عزیزانم
خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم بابت شنیدن این اگاهی ها بابت دیدن استادی به این زیبایی و کلامی به این قدرت و سرشار از نتیجه های مختلف
ی نکاتی رو یادداشت کردم در مورد این فایل ارزشمند استاد و من هم همین طرز فکر رو داشتم و هنوز هم شاید باهام باشه ولی روش کار میکنم تا بهتر باشم و مهم نباشه نظر دیگران تغییر دیگران
خیلی میخواستم با وسواس نکاتی که یادداشت کرده بودم رو بنویسم اینجا صد البته برای تکرار خودم و تبدیل شدن به باور قدرتمند کننده مینویسم اما ی چیزی بهم گفت بزار هرچی درک کردی رو بنویسی
نمیدونم شاید اون میخواد بگه و من بنویسم
همین دیروز بود توی مسیری که داشتم میومدم به یکی از مشتری هام برخوردم که منتظر تاکسی بود خوب این دوستمون خیلی ادم مذهبی از غذا روزه بود سوارش کردم اهنگی که پخش میشد ی اهنگ خوب و جدید و شاد بود که خیلی دوسش دارم و اهنگ های که دوست دارم رو میزارم روی تکرار که اون اهنگ خوانندش خانم بود
اون دوست من که خیلی انسان مذهبی بود تا نشست گفت وای صدای خانم من خندم گرفت ولی خدا شاهده چون چند روزی دارم روی این فایل ها به صورت تمرکزی کار میکنم بلافاصله قطعش کردم و بهش گفتم احترام میزارم به عقایدت و گفت چرا خندیدی گفتم هیچی حالا اون اوایل اگه بود کامل همه چیز رو براش توضیح و حتی رگ گردنم باد میکرد
حالا من که نمیدونستم که قراره توی فایل امروز این حرف ها رو بشنوم این اگاهی ها رو مرور کنم اما اون نیروی هدایتگر که میدونه چی به چیه و حس و حالم قشنگ شد لذت بردم از این شیوه
باز هم تشکر میکنم از مریم خانم شایسته عزیز بابت ابتدای فایل های دانلودی که این قدر درست و خوب و عالی این هارو مینویسه و چقدر این کلمه
راهکار هدایت منو به فکر فرو برد و دقیقا اولین چیزی که بهم گفته شد این بود که چقدر این الگو برداری از روی قران هستش و دقیقا یاد سوره بقره افتادم
ذالک کتاب لا ریب فیه هدی للمتقین {این کتاب که شکی دران نیست برای هدایت کسانیست که میترسند از خدا یا به معانی مختلف تقوا دارند }
و بعدش میاد میگه که اون افراد کیا هستند
الذین یومنون بالغیب و یقیمون صلاه و مما رزقناهم ینفقون
و حالا مریم عزیز بعد کلی توضیح میاد مینویسه حالا راهکار هدایت چیه
بدون قضاوت به وسیله ذهنیت قبل و باور های قبل اگاهی ها رو بپذیریم و به این اگاهی ها فرصت بده تا نشون بدن نتایج رو
خدارو صد هزار مرتبه شکر که میتونم ببینم و بنویسم و درک کنم و از خودش میخوام قدرتی بهم اعطا کنه که انجام بدم در زندگیم تا بتونم جهان رو جای بهتری برای زندگی کنم
همه عزیزان رو عاشقانه دوست دارم و به خدای مهربون میسپارمتون
به نام خدای خالق جهان هستی وسلام به شما استاد عزیز وتشکراز از خانم شایسته
هرچی که تضاد باشد در جهت خواسته های ماست هیچ کس مسئول زندگی کسی نیست هر کس باید مسئولیت زندگی خودش را بپذیرد
قرآن هم یک سری دستورات داده اگر کسی دوست دارد عمل میکند کسی دوست ندارد عمل نمی کند فقط کافی به دیگران ضربه نزنیم
خداوند هم به پیامبر می گوید که تو وکیل کسی نیستی تو وظیفه داری که رسالت خودت را ابلاغ
کنی هر کسی در این مسیر بود هدایت میشود
هر کس نبود از این مسیر خارج میشود
اگر به دیدگاهی اعتراض داری باید از آن اعراض کنیم وبه آن توجه نکنیم
هیچ کس بار دیگری را به دوش نمی گیرد توانایی
خوشبختی و بدبختی کسی را نداریم
اگر باور های مناسب ساخته باشیم در جهت خواسته های ماست
ممنونم که در مسیر الهی من را یاری می دهید
به نام خدایی که آرامش بخش دلهای.
سلام به استادعزیزوسرسختم .
در رابطه با اون دوست عزیزمون که گفته بودن بیاییدباهم بحث کنیم واستادگفته بودن ،نیازی نمی بینن .خاستم بگم اکثرماباوجوداینکه قوانین را شناختیم و،رومباحث جهان وباورهاشناخت پیداکردیم ،بازدلمون میخادچیزایی را بشنویم که با ذهن بیمارمون مطابقت داشته باشه.
هیچ وقت درک موضوعی به روش خیلی ساده ،توکتمون نمیره انگاردوست داریم لقمه رادور،سرمون بچرخونیم.
استاد همیشه همه ی قوانین وتجارب خودشون راساده و شیوابیان میکنن .انقدساده که هرآدمی باهرذهنیتی متوجه مطالبهای ایشون میشن .من جای استادبودم باقاطعیت تمام درخواست این دوستمون را،ردمیکردم .
البته ناگفته نمونه وقتی جوابشونو،میدادن من یکی ،که ترسیدم .تصورکردم اگه سرکلاس درس ایشون بودم واااای چ اتفاقی ممکن بود برام بیفته🙈
ماها،عادت داریم انرژی خودمون راسرمسائل بیهوده وبحثهاونظرهای بیخود،صرف کنیم .امیدوارم یاد بگیریم که کمترصحبت کنیم وبیشترتمرکزمون را،برای یادگیری بزاریم .
حتی توبحثهای خانوادگی ،کمترگفتگوکنیم ،سعی کنیم باافرادی هم کلام بشیم که اولا هم مدارباماباشه.ازطرفی هم نیازببینیم که چیزی بیاموزیم .صحبتهای الکی وبی مورد،فقط وقت وانرژی آدمومی گیره.احساس خوب راهم میگیره و ،بیشترآدموخسته میکنه.
موضوع بعدی که درموردنگرانی فرزندان بود،خاستم یه تجربه ای ازخودم بدم.
چندسال پیش من همه ی این نگرانی هاراکنارگذاشتم وخودموازاین بندواسارت ،رهاکردم .
منم مثل همه ی مادرا،نگران همه ی کارهاورفتارهای بچه هام بودم ،به همین جهت همیشه با استرس وپریشان حالی روزهاموسپری میکردم .
هرروزباهردقدقه ای مواجه بودم که هیچ،ازطرفی همیشه نگران موضوعات ومسائلی بودم که هنوز اتفاق نیفتاده بودومربوط به آینده میشد.تااینکه کتابی از(وین دایر)خوندم .کتابش خیلی سنگین بودومباحث سختی داشت ولی چون اون دوره عاشق کتاب خوندن بودم ،خوندم .
درموردهمین موضوع نوشته شده بود:
فرزندان شما،فرزندان شما نیستن.
آنها پسران و دختران زندگی هستن،زندگی ای که درآن هدفهاوآرزوهای خودرادنبال میکنن.
آنهاازطریق شمااما،نه ،از،برای شما،پابه این جهان می گذارندوهرچندکه باشماهمراهن اما،مایملک شما نیستن .
من باگفتارورفتارخودمسئول بودن رابه آنها می آموزم.
به آنهایادمیدهم که برخودارزش نهند،واین راباعرضه کردن رفتارخودیعنی مادریاپدری،که خودهمین کاررامی کندانجام میدهم و تشویق مینمایم.
هنگامی که انهاراازادمی گذاریم،باتحمیل کردن میل و سلیقه ی خود،مانع برسرراه آنها،بوجودنمی آوریم .
آنها مسولیت پذیر تر،بارمی آیند.
آنها مجبور نیستن انرژی خودراباضدیت باخواسته های تحمیلی شما،هدربدهند.وباشمالجاجت وسرسختی کنن تابه شما ثابت کنن که شماتوانایی کنترل آنها راندارید.
رهاکردن اونها به معنی بی قیدبودن وباعدم مراقبت شماازفرزندتان ،نیس.بلکه فقط به اندازه ای مقیدهستیم که انهاراآزادبگذاریم تاخودشون راه زندگی رابپیمایند.
ما میتونیم راهنمای اونها باشیم تاتوتصمیماتشون ،مسئول ترباشن.انهابه خودشون تعلق دارن ومانبایدبه هنگام اشتباهات انها،دنبال مچ گیری باشیم .گاهی شکست لازمه ی آنهاست.
بارهاوبارهااین پارگراف راخوندم ودرموردش کردم وبعدنتیجه گرفتم که همه ی نگرانی هام راکناربزارم .
صدالبته که برنامه وفایلهای استاددرموردشناخت وباورم نسبت به خداوتغییرباورها،دررویه ی زندگی هم خیلی باعث تغییراتم شد.
وقتی که ،خداراپیداکردم ،خودمووفرزندانمو،آزادکردم .چون ایمان پیداکردم که وقتی خداهس،نیازی به نگرانی های من نیس ،وخداوندخیلی خیلی بهترازمن مراقبشون هس .
گذشته ازاون ،باتوجه به قوانین وباورهایی که استاد،یادمون دادن،بایدم اینطورعمل کنیم .ماهافکرمی کردیم که همه به هم مرتبطیم وبه قول معروف باهم میسوزیم ومی سازیم.حالافهمیدیم که حتی توشرایط یکسان ،هرکدوم میتونیم دنیای خاص خودمون را داشته باشیم .این ماهستیم، ینی تک تک ما،دنیای خودمون رامیسازیم .ولی من به عنوان مادریاپدر،میتونم باکارکردن روی خودم ،الگوی مناسبی برای فرزندم باشم .
این تنها کاری هست که من برای فرزندم میتونم انجام بدم ،پس بهتره به جای نگرانی هاوترسهایی که نسبت به فرزندانمون داریم ،انهارارهاکنیم وبسپاریمشون به دستان پرقدرت خدا.
وقتی هم میسپاریدواقعن بسپاریدوتوعملکردهاورفتارهاتون ،چیزدیگه ای نشون ندید.
وقتی استادپرقدرت میگه شما به ، کارواهداف خودتون بپردازیدوبه چیزدیگه ای فکرنکنید،حتمن میشود.ومن ایمان دارم که حتی مشکل خاصی هم بوجودنمیاد.
این ماهستیم که ازکاه،کوه میسازیم وهمه چیوگنده می کنیم .
بهتره عاقلانه تر،دراین باره، فکرکنیم واحساس راکناربزاریم .زندگی پستی بلندی زیادی داره .هرکس که منطقی تر،پیش میره ،بردبیشتری میکنه .جایی که احساسی عمل کنی حتمن بعدا،آسیب میخوری وکلمه ی (ای کاش)را،زمزمه خواهی کرد.
عقل و منطق دومقوله ای ،هستن که باعث رشدوپیشرفت هر فردی میتونن بشن .
ظاهراشایدکمی سنگدلانه باشه که تمام توجهت به فرزندت نباشه .ولی بدونید که این یک باورغلطی بوده که مارادرگیرخودش کرده بود .
چیزی که الان من توبه های حالا،می بینم ،اتفاقاازتوجه زیادی ،حالشون بدم میشه ومعترض هم میشن .اوناعاقلترازقدیمی ها،هستن.
پس بهتره ماهم به آزادی اونها احترام بزاریم .اوناازاستفاده کردن تجارب ما،خوشحال نمیشن بلکه دوست دارن هرچیزی راخودشون کشف کنن یادرک کنن .
گفتم که تنهاکارما،الگوی خوب ومناسب بودنه ،که اونم به خاطر اینه که درحال حاضر دارن می بینن ومیشنون .پس میتونه این شنیدن هاودیدنها،روی اونها تاثیرات مثبت یامنفی بزاره .
خوشم میاد استادم که باوجود این همه راحتی و آسایش ،به فرزندخودش سخت می گیره ومایک را،لوس بارنیوورده .
احساس داشتن خوبه ولی به جااستفاده کردن ازش ،درسته .زیادیش حال آدموبدمیکنه .
مابزرگترهاهم بهتره اول فکر،آرامش و آسایش خودمون باشیم وقتی برای خودمون ارزش قائل باشیم،جهان هم به اونهااگردرمسیرماباشن ،بهترینهاراعطاخواهدکرد.
این مسیر هم مسیر اجباری نیس حتی اگرصددرصد،درست باشه ،بازفرزندانمون خودشون باید انتخاب کنن .دست و پا زدن های مابیهودس .
مراقبت و مواظبت راهم بیشتربسپاریدبه خداوبه خدااعتماد،داشته باشید.
استاد جونم ممنون و سپاس ازوجودت .
عاشقتم. قربون سختگیرات سختگیریاتم قشنگه🥰
سلام استاد عزیز
سلام دوستان خوبم
امروز 67امین روز از روزشمار تحول زندگی من بود
اول بگویم که واقعا این اسم کاملا بجا و عالی است
روزشمار تحول زندگی
کلی معنی و مفهوم پست این اسم است
واقعا بجا
هر روز که می گذرد و فایل ها را گوش می دهم بیشتر و بیشتر زندگی من شکل می گیرد
مثل یک ساختمان که ذره ذره پی و شالوده آن بنا نهاده می شود و بعد ستون ها و بعد دیوار ها
تصمیم گرفته ام هرروز که می این فایل ها را گوش می کنم برای خودم در سایت نظرها و آنچه را یاد گرفتم برای خودم بنویسم تا وقتی برای بار دیگر بر می گردم و این فایل ها را دوباره گوش می کنم و کامنت های خودم را می خونم یادم بیاد کجا بودم و کجا هستم اکنون
امروز واقعا استاد درست گفتند که من مسئول خوشبختی دیگران نیستم و اگر با کار من خانواده من به چالش و تضاد و سختی می افتند آن چالش و سختی در جهت پیشرفت است و با ایجاد تضادها به دنبال راهکار هستیم و برای آن تضاد راهی پیدا می شود که آن راه در مسیر تکامل و پیشرفت است
و نکته دیگری که یاد گرفتم این است که تحمل کنم نظرات دیگران را و هیچ نگویم
بحث نکنم
اگر خوشم نیامد رها کنم آنرا
دیگر دنبال اصلاح آن شخص نباشم
هرکس دنبال عقاید و باور خودش
خوشحالم که در این مسیر قرار گرفته ام
خدایا من را هدایت کن
سپاس استاد مهربان ❤️❤️❤️❤️❤️
خدایا هزاران هزارر مرتبه شکر بابت یه روز عالی دیگه که بهم اجازه داد با نامش شروع کنم و بزارم تک تک لحظه هام و هدایتم کنه
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر اینکه بازم بهم اجازه داد بیام تو سایت پر از آگاهی استاد عزیزم
خدایا هزاران مرتبه شکر که خدایان کرد به این فایل پر از آگاهی که استاد عزیزم در اختیارم گذاشته
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر که بهم فرصت داد بیام و کامنت بنویسم
استاد جان من از موقعی که با شما آشنا شدم و فایلهای شما را گوش میدهم فهمیدم که من مسعول زندگی هیچ کس نیستم خیلی حالم خوب شده انگار یه بازی از رو دوشم برداشته شده
فهمیدم من مسعول زندگی بچه هام نیستم و با این کار گذاشتم اونها رها باشند و خودم هم رها باشم
فهمیدم هیچ کس دیگه ای هم مسعول زندگی من نیست و اینطوری از هیچ کس دیگه ای هم انتظار ندارم با این فکر دیگه نمیخوام خودم و ثابت کنم که من میتونم تمام کارهای بچه هام و خودم میتونم انجام بدم و نیاز به هیچ کس دیگه ای ندارم
فهمیدم که قبل شرک میورزیدیم و میخواستم خدایی کنم
خدایا هزاران مرتبه شکر که اشتباه خودم و فهمیدم و در جهت بهبود خودم قدم برداشتم
خدایا تو هدایتم کن ،دستم و بگیر و ببرم همون جایی که کمکم میکنه به نعمت و ثروت و لذت و فراوانی برسم،خدایا خدایان کن که بشنوم آنچه که باید بشنوم که به نعمت و ثروت و لذت برسم،خدایا خدایان کن که لمس کنم آنچه که باید لمس کنم که به نعمت و ثروت و لذت و آگاهی برسم
خدایا من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخوام بگیر دستم و من از هر نیازمندی نیازمند ترم
من به راه کسانی که نعمت دادی هدایت کن
برام آسان کن اسانیهای بیشتر را
خدایا تو قادری تو توانایی راه حل همه مساعل تو میتونی تو بهم بگو من هیچ چیز از خودم نمیدونم غیر از یکسری باورهای اشتباه ولی تو راه حل همه مساعل میدونی بهم بگو
خدایا من همیشه در مکان مناسب ،شرایط مناسب ,کنار آدمهای مناسب قرار بده
بنام خدایی که همیشه و همه حال به ما نزدیک است
سلام استاد عزیزم واقعا از شما بابت این مجموعه فایل های مصاحبه خیلی سپاس گزارم
چقدر این فایل و محتواش مثل همیشه عالی بود تقریباً همه ما خودمون رو مسئول زندگی هیچ کس هم ندانیم مسئول زندگی فرزندمون میدونیم و تمام هم و غممون رو میذاریم تا احساس خوشبختی کنه و چون خودمون رو لایق دریافت نعمت و ثروت نمیدونیم و برای خودمون ارزش قائل نمیشیم و همه چیز در زندگی رو برای فرزندمون میخوایم ناخودآگاه در اینده در بیشتر مواقع دچار بی مهری از سمت فرزند میشیم و میگیم من عمرمو جونمو برای تگذاشتم ولی تو قدر نمیدونی و اینجوری خودمون تباه کردیم و میگیم فرزند شیرین ترین دشمنی که هر کی میتونه داشته باشه
آخه این چه تفکری که از آغاز جوانی تا میانسالی در خدمت فرزند باشیم زندگی رو تجربه نکنیم که قرار سرنوشت بچه مونو بسازیم مگه اون بچه خدا نداره مگه قرار نیست به خدا شرک نورزیم پس این چه تفکری هست استاد واقعا همین یه جمله که ما توانایی خوشبخت کردن کسی رو نداریم باید با طلا نوشت اینجوری هم پدر و مادر هم فرزند هر دو راضی تر هستن.
رد پای من در روز 67 از سفرنامه
سلام به استاد سراسر عشق و مریم خانوم عزیز و خانواده دومم
چقدر این نگاه که تضادها باعث رشد انسان و ایجاد خواسته ها میشود زیباست
اگر این نگاهو بتونیم به صورت عملی در شرایط حتی بحرانی زندگی حفظ کنیم دیگه باعث ناامیدی و غم نمیشه و راحتتر میتونیم باهاش کنار بیایم
هر فردی ازادی است تا له شیوه خودش زندگی کند
ما هرگز توانایی خوشبخت نمودن یا بدبخت نمودن دیگران حتی فرزندانمان را نداریم جز خودمان
تک تک این جملات استادجانم امروز برای من نشونه بود که فراموش نکنی که حتی نمیتونی فرزندت رو تغییر بدی پس دست و پای الکی نزن
پذیرش این جمله خیلی خیلی سخته ولی باید با تکرار و مرور این اگاهی ها ملکه ذهنم بشه و هی هربار سعی در تغییر و خوشبخت کردن فرزندم نکنم
به امید روزی که ناخوداگاه درس های ناب استادجانم رو لحظه لحظه زندگی کنم
در پناه الله یکتا شاد و تندرست باشید
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان
سلام خدمت دوستان گلم در این مسیر قشنگ و باحال
دیروز باید روی این فایل کامنت می گذاشتم
اما خلی درک مناسب تری نداشتم
و بیشتر مصروفیت ها برایم ایجاد شد و نتوانستم با تمرکز بیشتر از این فایل درک بهتری داشته باشم
امروز هم وقتی می خواستم روی این فایل کامنت بگذارم فکرم درگیر بود و نمی توانستم متمرکز تر باشم
و با خودم گفتم حتما حالا وقتش نیست بعداً حتما بهم گفته می شود
حالا بازهم آمدم این فایل را شنیدم و دانستم که اری منم مثال های دارم که در گذشته برام اتفاق افتاده ولی من فراموش کرده بودم
وقتی استاد مثال مسافرت شأن به خارج از کشور و اینکه موقع پرواز کردن مایک در کنار استاد نیست
و استاد نظر به پیش فرض های قبلی اش ذهنش به این سمت می رود که حتما در جای مصروف بازی با کامپیوتر و این جور چیز ها است
اما وقتی به الهام های که بهش می شود عمل می کند و با صدای بلند صدا می کند خلی راحت مایک را پیدا می کند و سوار هواپیما می شوند و حرکت می کند
وقتی استاد این مثال را بیان کرد منم به زندگی خودم فکر می کردم که چی جاهای خداوند راه برایم باز کرد
در حالیکه خلی وقت ها اتفاقات خوبی در زندگی ام افتاده است اما من این اتفاقات را به توانای های خودم ربط داده ام
من قبل از اینکه عروسی کنم خونه ای یکی از بستگانم را قولش را گرفته بودم که آن زمان ها برایم خالی سازند
وقتی که مدت زمان عروسی ام نزدیک تر شد دانستم که این خونه را فعلا این شخص خالی نمی کند و من نباید منتظرش باشم
به همین دلیل شد که من در جای دیگه ای که من مناسب تر می دیدم دنبال خونه پیدا کردن شدم
و به چند تا از دوستانم هم سپردم که یک هم چنین واحدی را من می خواهم داشته باشم
چند روزی گشتیم اما آن چیز مورد نظر مان پیدا نمی شد
اما من چند بار در درونم مرور می کردم که من خلی دوست دارم این خونه ای که قبلا حرفش را زده بودیم برایم فراهم شود خوشحال می شوم
چون نظر به آن فاکتور های که من داشتم برایم جذاب تر بود
حالا یکسری موارد های بود که برای من بهتر دانسته می شد
من خواستم و رها کردم
بعد از یکی دو روز این دوستم زنگ زد گفت خونه ای که شما می خواستید و ماهم قول اش را داده بودیم خالی می شود امروز
گفتم چطور مگر
گفت این فرد دیشب خودش اومده گفته ما در جای دیگه برای مان خونه پیدا کردیم و آنجا یکسری هزینههایش کمتر است و ما می خواهیم آنجا نقل مکان کنیم
شما اگر امکان دارد کسی دیگه را پیدا کنید و اینجا بیاید
و این دوست مان هم گفته بود
حالا که شما خودتان تصمیم برای رفتن از این خونه را گرفته آید مشکل ندارد
من حالا کسی را پیدا می کنیم
اما این نباشد که از مجبوریت بیرون شوید
این بنده خدا گفته بود نه ما به تصمیم خودمان می خواهیم به جای دیگه برویم
وقتی این داستان را برای من تعریف کرد من خلی شوک شدم
گفتم چطور ممکن است
این فرد در حالیکه چند وقت قبل خودش گفته بود که ما تا چند ما اینجا هستیم
و حالا اینگونه تصمیم گرفته است که این خونه را خالی کند و به جای دیگر برود
من خلی خوشحال شدم
آن موقع من درخواست کردن از خداوند را خلی خوب درک نمی توانستم
اما آن زمان من با یکی از استادان دیگه در بخش موفقیت کار می کردم
فقط کمی در مورد شکر گذاری و سپاسگذاری می دانستم
بخاطر این اتفاق خلی زیاد خداوند را شکر می گفتم
و حتی چندین بار این موضوع را در دفترچه ام یاد داشت کردم و سپاسگذاری داشتم
شاید اتفاق های زیادی در زندگیم رخ داده اما من اینجا ها نقش خداوند را خلی پررنگ نمی دانستم احساس می کردم که اینها بخاطر توانمندی خودم بوده است
وقتی که استاد دارد مثال های از زندگی اش را بیان می کند تازه متوجه می شوم که اری فلان اتفاق وقتی افتاد این نشان می دهد که خداوند این چنین چیزی را برای من رقم زد
خلی خداوند را شاکرم و سپاسگذاری می کنم که این موضوع را حالا برایم پر رنگ کرد و منم اینجا ثبتش کردم
چون قبل از نوشتن این کامنت هرچی فکر می کردم چیزی را به یاد نمی آوردم
و با خودم می گفتم من که چیزی را برای بیان کردن و شریک ساختن ندارم
من که فرد توحیدی نیستم و من تازه دارم در این مسیر قدم بر می دارم
تازه در شروع مسیر هستم و باید با ایمان بیشتر ادامه بدهم و به جلو حرکت کنم
خداوند همیشه با ما و در کنار ماست اگر ما درست درک اش کنیم و باورش کنیم
ممنون استاد عزیزم هستم بابت این آموزش های قشنگ و راهگشای شأن
ممنون خانم شایسته هستم بابت این پروژه مهاجرت به مدار بالاتر
ممنون دوستان عزیزمان هستیم که با شریک ساختن تجربیاتی زندگی شأن درس فراوانی را با ما شریک می سازد
خدایا تنها تو را می پرستییم و تنها از تو یاری می جوییم
خدایا صد هزار بار شکرت
سلام خدمت همراهان عزیز.
مهمترین نکتهای که در این فایل دریافت کردم این موضوع هست که ما مسئول خوشبخت کردن یا بدبخت کردن دیگران نیستیم و نه تنها مسئول نیستیم بلکه اصلا توانایی خوشبخت کردن یا بدبخت کردن دیگران رو نداریم. دیگران یعنی نزدیک ترین افراد به ما مثل همسر و پدر و مادر و فرزند و خواهر و برادر تا هر فرد دیگهای. ما نمیتونیم کسی رو خوشبخت کنیم. نمیتونیم کسی رو هم بدبخت کنیم. این یعنی به دیگران کمک نکنیم؟ اگر با این دیدگاه کمک میکنی که زندگیش رو تغییر بدی و خوشبختش کنی صد در صد در اشتباهی چون ممکنه که تو حتی یک ماشین برای برادرت بگیری و به قول خودت بهش کمک کردی اما ممکنه اون از ماشین استفاده کنه و تصادف کنه و بمیره. این نشون میده که توانایی کمک کردن و یا حتی ضربه زدن به دیگران رو نداریم. اما این موضوع به این معنا نیست که کمک نکنیم یا کمک کردن اشتباه هست، نه ما کمک میکنیم انفاق میکنیم طبق گفته قرآن به نزدیکانمون اما نه به این دلیل که زندگی فرد رو تغییر دادیم بلکه با این نیت که وقتی به دیگران کمک میکنیم در واقع داریم به خودمون کمک میکنیم و داریم خودمون رو خوشبخت میکنیم و باعث میشه احساس خوب بیشتری داشته باشیم.
موضوع دیگه این هست که اجباری وجود نداره که افراد چه نگاهی داشته باشن. همه آزاد هستن هر دیدگاهی که میخواهند رو داشته باشند. چه به نفعشون باشه چه به ضررشون باشه. افراد آزادند که هر دینی که میخوان رو داشته باشن. هر تفکری که میخواهند رو داشته باشن تا زمانی که به دیگران آسیب نمیرسانند. یعنی اگر میبینی که روحانیای وجود داره که میگه آمریکا شیطان بزرگ هست یا استکبار جهانی هست خب بگذار این دیدگاه رو داشته باشه. اگه تو دوست نداری این دیدگاه رو و به تبع نتایجی که با این دیدگاه تو زندگیش گرفته و میگیره ازش اعراض کن. نه اینکه بری تغییرش بدی که تو اشتباه میکنی من درست میگم. نه اینکه بری باهاش بحث کنی. نه اینکه بخوای مجبورش کنی یک جور دیگه فکر کنه. هر کس نتایج افکار و اعمال و رفتار خودش رو میگیره. اگه بر این باور هستی که اون فرد در مملکت قدرتی داره و این دیدگاهش به ضرر ما هست این یعنی شرک. هیچکس در زندگی ما تاثیری نداره و ما نتیجه دیدگاه خودمون رو میگیریم فارغ از اینکه اون افراد چی میگن. از طرفی اگر دنبال ثابت کردن خودمان به دیگران هستیم در مسیر اشتباه هستیم. اگر دنبال بحث کردن با دیگران هستیم در مسیر اشتباه هستیم.
در مورد راهنمای درون که با ما صحبت میکنه و خیر و شرمون رو بهمون الهام میکنه، واقعا استاد رو تحسین میکنم که حتی در بازی پینگ پونگ هم از این نیرو کمک میگیره که چطور بازی کنه که امتیاز بگیره و برنده بشه. در مورد خودم بارها شده که در یک پروژه ای کاری بودم یا موضموعات دیگه و اتفاقاتی که تو زندگیم افتاده و دلیلش رو متوجه نمیشدم و میگفتم چرا اینطوری شد و خدایا نمیدونم چه اتفاقی افتاده چطور باید از این مسئله گذر کنم و .. و بعدش درمدت زمان کوتاه جوابش بهم الهام شده و یا بعضی موقعها در زمان بلند مدت جوابش بهم داده شده. صورت های دیگهای هم داشته مثلا با یک فرد برخورد میکردم که یک صحبتی میکرد و دقیقا پاسخ این مسئله رو بهم میداد تو حرفهاش بدون اینکه من ازش چنین سوالی رو بپرسم و بدونه که من چنین مسئلهای تو زندگیم داشتم.
یک نکته دیگه هم این موضوع منطقی هست که استاد میگه که اگه از حرفهای من خوشت نمیاد تق مرورگر رو ببند. من اصلا نه میخوام خودم رو به تو ثابت کنم و نه بحثی دارم. بنابراین اگه ما از موضوعی خوشمون نمیاد خب دنبالش نکنیم و اعراض کنیم حالا هر کسی میخواد باشه. قسمت خیلی منطقی حرف استاد این هست که میگه من یک سری افکار و ایده دارم و بر اساس اونها نتیجه گرفتم و هزاران نفر هم نتیجه گرفتن و دارم بیانش میکنم. افراد یا استفاده میکنن از این دیدگاه و نتیجه اش رو تو زندگیشون میبینن یا اگر موافق نیستن خب استفاده نکنن و فایل رو شیفت دیلیت کنن و حذف کنن. من دنبال اثبات کردن خودم به شما نیستم.
البته که استاد درست میگن این موضوع رو اما گاهی اوقات میشه در مورد بعضی از دیدگاههای استاد برای خود من سوال بوجود میاد. مثلا یک موضوعی رو در فایلهای آموزشی شنیدم از استاد بعد در سریال سفر به دور آمریکا یا زندگی در بهشت یا در نحوه مدیریت سایت میبینم به اون نکته عمل نمیشه و یا یکجور دیگهای هست. بعد برام سوال ایجاد میشه که آیا من اشتباه درک کردم یا استاد داره یکجور دیگه عمل میکنه؟ نمونهاش هم همین بحث استفاده کردن از آموزههای استاد بود که استاد میگفت من راضی نیستم کسی که بها محصولات من رو نداده از محصولات من استفاده کنه و برای افراد دیگه که عضو خانوادهاش نیستن منتشرش کنه و میگفت برای خودتون اصول مشخص کنید که اگه اذیت میشوید از اینکه کسی دزدی کنه از شما، شما هم باید اصولت این باشه که از کسی دزدی نکنی، اگه ناراحت میشی کسی بزنه تو صف شما هم باید اصولت این باشه که نزنی تو صف. بر اساس همین باور، من در کسب و کار قبلیم گفتم که این فضایی که برای بازی آنلاین در ایران ایجاد کردیم و افراد میان بازی میکنن مبتنی بر بازیهای کرک شده هست. یعنی در بازار ایران (و البته روسیه و یک سری کشورهای دیگه) اغلب بازی رو نمیخرن و از نسخههای کرک شده استفاده میکنن اغلب نه همه. بعد من گفتم من خودم از اینکه کسی محصولاتم رو دزدی استفاده کنه ناراحتم پس نباید از بازیهای کرک شده که دزدی محسوب میشن استفاده کنم و درسته بازار ایران به این شکل هست اما من باید مسیر درست رو برم یعنی باید برم سمت بازار بازی ارجینال و این کار رو انجام دادم اما تعداد بسیار اندکی بازی اورجینال رو در ایران دارن و در این فضا بازی میکنن. عملا منی که در بازیهای کرک شده حداقل 30000 هزار گیمر رو داشتم هندل میکردم در ارجینال پس از یکسال فعالیت 400 نفر استفاده میکردن و کسی نمیومد بازی کنه و تقاضا و بازارش کم بود. و من گفتم بر اساس این اصولی که دارم که نباید کرک شده استفاده کنم و مجبور شدم از علاقهام و مسیری که یک عالمه مهارت درش داشتم بگذرم و برم سمت یک کسب و کار دیگه که البته من روی باورهای مالیم کار میکردم و کسب و کار دیگهای که بهش هدایت شدم نتیجهی اون باورها بود و بهش علاقه داشتم ولی نه در حد بازیهای کامپیوتری آنلاین. از نظر روحی اذیت شدم چون از علاقم گذشتم ولی این تغییر به رشدم کمک کرد و دیگه درآمدم از بازیهای دزدی نیست و بلکه کاملا حلال هست و از آموزش آنلاین و انجام پروژههای کامپیوتری آنلاین هست و خیلی چیزها یادگرفتم. بعد وقتی نحوهی عملکرد استاد رو در سایتش بررسی کردم دیدم که با اینکه استاد خودش میگه راضی نیستم کسی از محصولاتم به صورت دزدی استفاده کنه اما در سایت خودش آهنگهای تجسمیای رو قرار داده که برای خودش خرید کرده و مربوط میشه به یانی و آهنگسازان دیگه دنیا و افراد سایت دارن بدون اینکه بهاش رو پرداخت کنن از این موسیقیها رایگان استفاده میکنن. بعد این سوال برام بوجود که چرا استاد اینطوری عمل میکنه؟ نکنه منم باید تو بازار بازی انلاین کرک شده میموندم؟ بعد گفتم نکنه من اشتباه درک کردم این موضوع رو؟ نکنه استاد یک منظور دیگهای داشته؟ خوشحال میشم که استاد به این سوال من جواب بده که داستان از چه قرار هست و کجای موضوع رو درست درک نکردم.
عاشقتونم و براتون بهترینها رو میخوام و خداوند رهگشای مسیر زندگیتون باشه.
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم سید حسین عباسمنش و مریم شایسته عزیز و عوامل پشت صحنه
السلام علیک یوم ولدت و یوم یموت و یوم ابعث حیا
استاد عزیزم بخدا خیلی خیلی تحسین تان میکنم از این همه درک تان و از این همه نگاه زیبایتان به این دنیا که فقط خوشبختی قروت و سلامتی برایتان به ارمغان آورده و هر وقت که با خودم خلوت میکنم فقط دارم با شما قوانین رو مرور میکنم چقدر سوالات رو با عشق جواب میدهید و چقدر جواب های پرمغزی میدهید
من بعضی وقتا یوتیوب رو چک میکنم و اونایی که مسافرت میرن یا فیلم های مستند از زندگی شون میذارن رو نگاه میکنم و میبینم که چقدر تفاوت زیادی بین زندگی شما و اونا وجود داره
چقدر زندگی شما متفاوت که چه عرض کنم اصلا شما تو به فرکانس دیگری و اونا به فرکانس دیگر
به خودم میگم بابا استاد دمت گرم بخدا که هدایت هاتو گوش می دی و بدون معطلی بهشون عمل میکنی و این همه نتایج اعم از خوشبختی لذت زیبایی و ثروت های من حیث لا یحتسب و سلامتی وارد زندگی تون شده
یعنی رابطه شما با خداوند به جوری شده که لب تر کنی خداوند اون نعمت روبهت میدهد
ولی شما خودتون میگید الرزق و رزقان دونوع رزق داریم یه نوعی که من بدنبال رزق میروم (یعنی با زجر و بدبختی دنبال یه لقمه نون بدوم تا از گشنگی نمیرم) و یه نوع رزق دیگه اینه که اون به دنبال شما میدود
شما هم که چون مبنای زندگی تون و هدف اصلی رو گذاشتید بصورت صددرصد روی عشق و حال و لذت بردن بنابراین تنها یه راه میمونه و اونم عمل کردن به الهام خانمه
چون وقتی این نیرو رو باور داری
نه دیگه غم و اندوه رو تجربه میکنی و نه ترسی توی وجودت هست
من به شخصه خیلی تحسین تان میکنم و بهتون و به مریم خانم هم همین طور و بهتون تبریک میگم بابت این نوع سبک زندگی دارید این نو نگرشی که دارید
منم خیلی خیلی دوست دارم مثل شماها و تمام کسانی خودشان را بدون مقاومت تسلیم این نیرو کرده اند
چون او بهتر از من میدونه که چی برای من خوبه
چه مسیری رو ادامه بدم
جواب سوالاتم رو میدونه
فقط باید روی اون حساب کنم
روی تجربیاتم حساب نکنم
روی خودم حساب نکنم
ر وی مغز خودم حساب نکنم
همیشه سوالاتم رو ازش بپرسم تا بهم جواب بده
یه نمونه خیلی خیلی کوچکش همین دیروز من به دلم افتاد که یه یه بنده خدایی که چندساله همدیگر رو ندیدیم بهش زنگ بزنم برای خرید شیر
بهش زنگ زدم و گفت که خودم فعلا ندارم و شماره ی یه بنده ی خدایی رو به من داد که یه خانمی بود
من به خانمه زنگ زدم و یه جایی رو توی بازار برازجان قرار گذاشتیم
وقتی داشتم توی مسیر میرفتم به سمت بازار یه لحظه اون نیرو گفت همین جا وایسا(یه جایی نزدیک بازار که اسمش فلکه جایگاه نمازجمعه هست)
من بهش گوش ندادم و گفتم نه بابا اون جای دیگه قرار گذاشته
و حرکت کردم
به محض حرکتم خانمه بهم زنگ زد و گفت من فلکه ی نماز جمعه ام تو کجایی؟
و جوابش دادم که منم پیشتم
ر صورتی که من فلکه رو رود کردم و مجبور شدم از یه مسیر طولانی تر خودم رو به قرار برسونم
یعنی تا این حد زندگی میتونه ساده و لذت بخش باشه ولی ما چون قبولش نمیکنیم به مسیر سختی وارد میشویم