مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 33

687 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پریسا شعبانی گفته:
    مدت عضویت: 2662 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان ،خداوند خوبیها و برکتها

    استاد عزیزم سلام خدمت شما

    تک تک این فایلها راه چاره و حل مسئله فکری من هستند

    من هم میگم‌نمیتونم یه کاری انجام بدم ب خاطر فرزندم

    اما تو این فایل شما اشاره کردین که ما مسئول زندکی و خوشبختی کسی نیستیم

    همه چیز ار تغییر افکار پیش میاد

    من در تمام دورهمی ها دخترم و میبرم یعنی یه پیش زمینه فکری دارم

    اما 2 تا از دوستهام میگن ما بچه به دنیا آوردیم شیر دادیم تا یه جایی رسوندیم حالا یه شب پدرشون داشته باشن

    البته دوستای منم همینجوری بزرگ شدن

    برای من هم باید اینجوری باورسازی بشه اما من از همین العان این باور و ساختم طی تکامل این باور و منطق سازی میکنم و تو ذهنم خیلی طبیعی شکلش میدم تا به مرحله اجرا برسه

    در نهایت تمام محدودیتها در ذهن خودمه ،در باورهای خودمه ،در باورهایی و الگوهایی که در گذشته دیدم و شنیدم‌

    و من فقط باید‌برای زندگی بهتر این زنجیرها رو باز کنم ،همین

    من هم مسئول و مراقب کسی نیستم و مسئول مراقب افراد خداونده بلند مرتبه هست

    خدایا سپاسگذارم ازت به خاطر همه نعمتهات

    سپاسگذارم از دوستانم

    پریسا شعبانی از شهر زیبا و ثروتمند آمل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مهسا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 647 روز

    سلام وقت شما بخیر

    بسیار متشکر از آگاهی ها و تجربیاتی که سخاوتمندانه در اختیارمون قرار میدید.

    آقای عباسمنش در این فایل گفتن که به خاطر بچه از اهدافشون کوتاه نمیان و اون بچه س که باید از هر شرایطی بتونه به نفع خودش بهره ببره. سوالم اینه اگه بچه نخواد بیاد چی میشه؟ منظورم بچه زیر پونزده ساله، یعنی اون نمی تونه به هاطر اهداف و تصمیمات خودش بمونه؟

    چون در مورد با آقای عباسمنش شباهت دارم پرسیدم.

    اهداف همسرم تو شهر دیگه س و اهداف منم تو شهر دیگه..تا زمانی که بچه نبود با صلح و صفا هر کس میرفت پی اهداف خودش و آخر هفته ها همو میدیدیم. اما الان سه تا بچه دارم. بردن بوه ها ممکن نیست. یکی شون نوزاده. الان دیگه خودم نمیرم شهر دیگه و از کارمم مرخصی گرفتم و مراقب بچه هام. چطوری با وجود بچه ها می تونم برم شهر غریب؟ الان مامانم همراهمه…گاهی نگهشون میداره و من میرم اما در کل واقعا ممکن نیس که بچهارو بردارم و برم سراغ اهدافم یا بچه هارو بزارم و برم…

    ممکنه بهم ایده بدید یا حرف آقای عباسمنش رو بهم روشن کنید؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    ناصر لطفی گفته:
    مدت عضویت: 1210 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استادان گرانقدر و دوستان عزیزم

    روز شصت و هفتم از سفرنامه زندگی من

    عنوان فایل: مصاحبه با استاد قسمت 11

    من تنها و تنها مسئول زندگی خودم هستم نه خانوادم نه هیچ عزیز دیگری؛پاشنه آشیل من اینجاست الان سالیان زیادیه که مسئولیت خانوادم هزینه وووو کلی مسائل دیگه با منه ولی از وقتی که روی باورهای خودم روی باورهای توحیدی خودم کار کردم که اولا خیلی سعی میکنم باور کنم دوما اینکه عمل کنم به اینکه تمام اتفاقات و شرایط زندگی ما بدون استثنا بخاطر فرکانس ها و باورهای ماست تمام افرادی که میان تو زندگی ما بخاطر باورهای ماست؛از وقتی بهتر از قبل اینو باور کردم جهان شرایطی رو داره به وجود میاره که آرام آرام نقش من کمرنگ تر میشه تو زندگی خانوادم و به نوعی من آزادتر میشم و خیلی خوشحالم بابتش و خداروشکر میکنم که منو هدایت کرد به این مسیر

    افراد نزدیکی به من بودن که خواستن دیدگاه ها و افکار خودشون رو به من تحمیل کنن ولی من با روی خوش با احترام قبول نکردم و هیچوقت هم نگفتم که این راه شما اشتباه این مسیری که میری هیچ نتیجه ای خوبی نداره نه

    من خیلی باید رو این موضوع کار کنم خیلی کار دارم خیلی پیشرفت کردم ولی باید ادامه بدم تا بهتر و بهتر بشم تو این موضوع با باورهای درستی که ایجاد میکنم اینکه من هیچ تأثیری در زندگی دیگران ندارم من ناتوان هستم در خوشبخت یا بدبخت کردن دیگران من فقط میتونم خودم رو خوشبخت یا بدبخت کنم تو این کار 100 درصد توانا هستم یعنی خدا این توانایی رو به من داده که با ارسال فرکانس و افکار و باورهایی که دارم افراد شرایط و اتفاقات هم سنگ هم مدار وارد زندگی من بشه به اندازه ای که اینو باور کنم میتونم خودمو بهبود ببخشم و این فکر که من تاثیری تو زندگی دیگران دارم رو نکنم و فقط باید به دنبال اهداف خودم در زندگی شخصی خودم باشم

    مطمئنا این فایل برای من بوده دقیقا زمانیکه بهش احتیاج داشتم خدارو شکر برای هدایت های بی نظیرش و سپاس از شما استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 698 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    67 امین روز از روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا

    این فایل منو یاد روزایی انداخت که تازه 4 ماه پیش آشنا شده بودم با سایت و دوست داشتم به خانواده ام بگم تا همه با هم این مسیر رو بریم

    ولی هرچی میگذشت میدیدم که اذیت میشم و تصمیم گرفتم دیگه کاری نداشته باشم و فقط روی خودم کار کنم

    ولی باز هم باید سعیمو بکنم تا اگر گاهی اوقات هم میگم اونم دیگه کاری نداشته باشم

    و از خدا میخوام بهم کمک کنه و بتونم که فقط و فقط روی خودم کار کنم

    و باهیچ کس کاری نداشته باشم و اگر کسی حرفی زد که دوست نداشتم اعراض کنم به سادگی و راحتی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    جانا گفته:
    مدت عضویت: 599 روز

    به نام خداوند بخشاینده موهبتها

    روز 67

    ما هرگز توانایی خوشبخت کردن فردی غیر از خومان را نداریم

    واقعا سوال و جواب بسیار خوبی بود در این فایل …

    در این فایل سوال شده بود که من میخوام برم سمت خواسته هاو علایقم اما نگران فرزندانم و همسرم هستم که در این مسیر بهشون آسیبی نزم

    و شاید این طرز فکر خیلی از ما هست

    چون ازدواج کردم از آرزوهام دور شدم

    چون شوهرم نذاشت نتوستم

    چون پدرم نذاشت و من دختر بودم پدرم و جامعه نذاشت ووووو هزار مدل از این طرز فکرها که میترسیم و انجام نمیدیم

    من وااقعا پذیرفتم که هرکسی فقط و فقط خالق زندگی خودش هست مثالی میزنم که جالبه

    من و همسرم در یک شرکت کار میکردیم

    و جفتمون با یک سری افراد همکار بودیم و دقیقا مدیران ما هم یکی بودن فقط سمت شغلیمون باهم فرق داشت

    من و همسرم کااااملا دید متفاوتی به افراد داشتیم و مناسفانه من انرژی منفی اونا رو دریافت میکردم و همسرم میگفت من اصلا نمیبینم این رفتارهایی که داری میگی رو

    چون من ذهنم منفی بود رفتارهای منفی میدیدم و بدتر از همه این بود که وقتی احساس خوب نداشتم 2 سال در اون شرکت موندم و همسر من احساس خوب داشت و رفتار خوب هم میدید و فرقش با من این بود که به محض اینکه احساسش متفاوت شد و حق رو به من دادی بلاااافاصله از شرکت رفت

    واقعا من تحسین میکنم انسانهایی که نمیذارن چیزی احساسشون رو بد کنه و دوم اینکه در مسیر اهدافشون قدم بر میدارن و رشد میکنن

    ممنونم از بابت این آگاهی عالی بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سید حمید میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 976 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربون

    سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته

    خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی‌توانم تغییر دهم

    شهامتی تا تغیر دهم آنچه را که می‌توانم

    و دانشی که تفاوت این دورا بدانم …….

    آمین

    واقعا من نمیتونم بجز خودم شرایط خودم و باورهای خودم کسیو تغییر بدم و زور زیادی زدن و بیخود هست چون تجربش کردم و ضربشم خوردم

    خدایا شکرت که باز بهم یادآوری کردی که فقط حمید رو خودت کار کن و کاری به هیچی نداشته باش

    استاد عزیز واقعا ازتون مچکرم که دارین صادقانه جواب درست رو بهم میدین و منم به قول خودتون مختارم بپذیرم یا رد کنم

    نظر من اینه که اگه میخام نتیجه ای مشابه شما و دوستانی که با چشمم دیدم موفق شدند منم داشته باشم باید این حقیقت رو بپذیرم و از خدا میخام کمکم کنه تو این مسیر زیبا و جذاب خدایا من ازت هدایت میخام و میخام بگیرم پیام‌هایی که توسط این سایت واین استاد خوب بهم میرسه

    خدایا من میخام که موفق باشم و تسلیم تو ازت میخام هدایتم کنی

    واقعا چه پیام‌هایی دارم میگیرم خدایا شکرت

    چغد بحث کردم الکی سر موضوعاتی که به من ربطی نداشت آخرم شکست توی بحث

    ولی دیگه چند وقتیه کاری ندارم که کی چجوریه راه خودمو میرم بابت همینم سپاسگذار خداوندم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2200 روز

    روز شمار تحول زندگی من فصل سوم

    روز 67

    مصاحبه با استاد قسمت 11

    خدایا خودت کمکم کن که درک درستی برای این آگاهی ها داشته باشم

    این جمله کاملا درسته که :آزادی و رهایی چیزی نیست جز آگاهی . وقتی از نظر ذهنی آگاه باشی دیگر قضاوت دیگران رو کنار میگذاری و نمی‌خواهی که شیوه ی خودت را به دیگران تحمیل کنی

    اول از همه باید بپذیریم که هر فردی آزاد است تا به شیوه ی خودش زندگی کند و هرگز نخواهیم که دیگران رو وادار کنیم که به شیوه ی خودمان کنیم طبق قانون ما هیچکس رو نمی توانیم تغییر دهیم

    ما فقط و فقط با تغییر خودمان و تغییر شخصیت خودمان می توانیم زندگی بهتر و با کیفیت تری برای خودمان و دنیای اطرافمان داشته باشیم

    اصلا وقتی همه چی سر جای درستش باشد همه اتفاقات خوب به موقع رخ میده اینم یکی دیگر از باورهایی هست که دارم روش کار می کنم

    باز هم مثل همیشه این باور رو آویزه ی گوشم می کنم و تکرار و تمرین روزانه ی من در این 67. شصت و هفت روز من بوده است

    .تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه ی ارسال فرکانس ها و باورهای خودمان است چه آگاهانه و چه ناآگاهانه

    به  هر  آنچه  که  توجه  می کنیم  از  ریشه  و  اساس  همون  موضوع  وارد  زندگی مون میشه

    پس طبق این قانون ما در هر لحظه داریم اتفاقات مون رو خلق می‌کنیم، بنابراین اگر می‌خواهیم نتایج نتایج پایداری باشه باید همیشه روی خودمون کار کنیم

    اینکه پاسخ کانون توجه مون رو می گیریم

    اینکه پاسخ افکارمون رو می گیریم

    اینکه پاسخ باورها مون رو می گیریم

    پس باید همیشه روی باورها مون کار کنیم

    وقتی کامنت قبلی خودم رو در این قسمت خواندم متوجه شدم که چقدر تغییر کردم .. در قسمتی گفته بودم که پسرم دو سه ساله از من فاصله گرفته و قهر و از این حرفها که بخاطر تضادهای مالی که برامون بوجود آمده بود و هنوز هم این جدایی ها ادامه داره و فکر کنم حدود پنج سالی شده که من اصلا پسرمو ندیدم ولی گهگاهی تلفنی صحبت می کنم و بعنوان یک مادر جویای احوالش میشم ولی خب هنوز اون تخم کینه و دلخوری نسبت به من و خواهرش در وجودش هست پس من هم بدون اینکه بخوام بحثی کنم به شیوه ی خودم زندگی می کنم یعنی من پذیرفتم که اصلا توانایی خوشبختی و یا بدبختی هیچکسی رو ندارم اصلا وقتی من نتونم خودم رو تغییر بدم چطوری می تونم فرد دیگری رو تغییر بدم حتی اگر آن شخص نزدیکترین فرد زندگیم باشد گاهی فکر می کنم نزدیکترین فرد زندگیم آنقدر از من دور است که اصلا قابل تصور نیست… پس در این مورد موقعیتم مشخص هست و من آن را آزاد گذاشتم تا به شیوه ی خودش زندگی کند و مسیرش رو ادامه بده و نتایج اعمال و رفتار خودش رو خواهد دید ..

    در کامنت قبلیم هم در مورد دخترم نوشته بودم که لینگش رو اینجا گذاشتم

    abasmanesh.com

    البته دخترم دیگه مثل گذشته نیست دو سه سالی هست که پیش من برگشته و بخاطر تضادهای خودش در مسیر کاریش و زندگیش بوجود آمده بود دیگه پیش من زندگی می کنه البته اخلاقش خیلی خیلی بهتر از گذشته اش شده و خیلی بفکر خونه و زندگی مون هست ولی من دیگه مثل گذشته ام نیستم دیگه هیچ اصراری ندارم که بزور بخوام کانون خانواده رو به هم متصل کنم و یا بخوام مشکلات دیگران رو حل و فصل کنم و یا بخاطر باورهاشون بخوام مسعله های فرزندانم و یا دیگران رو حل کنم و با هیچکس کاری ندارم و دارم روی خودم و باورهای خودم و فایل های استادم کار می کنم .. و الان این برگشتن دخترم سبب خیر براش شده .. یعنی آرامش بیشتری داره و من هم با آرامش ذهنی بیشتر و بهتری دارم روی خودم کار می کنم و شکر خدا بقول استاد تضادها خواسته هامون رو برامون شفاف تر می کنه..

    اینکه هر تضادی برای ما خوب هست و خواسته هامون رو پیدا می کنیم و بنفع ما هست و می فهمیم که چی می خوایم .. و من این تضادها رو در روابط خانوادگی ام خوب درک کردم .. برای هیچ چیزی نباید باکسی بجنگیم و بحث و دعوا داشته باشیم چون میریم توی حاشیه ها و از اصل هدفمون دور میشیم من با این رهایی و آزادی افکارم دارم هم به خودم و هم به دیگران احترام میزارم و احساس عزت و احترام و ارزشمندی بیشتری می کنم..

    استاد گفتند که ما هیچکس رو نمی توانیم تغییر دهیم ما فقط می توانیم مسعول زندگی خودمان باشیم .. هیچکس بار دیگری رو بدوش نمی کشه… موضوع فوق العاده ای بود که با مثال استاد دقیقا این باور رو در من کاملا نهادینه کرد .. اینکه آدم های معروفی هستند و ما هم شاید خیلی از آنها را در دوست و آشنایان بشناسیم که بچه هاشون کاملا توی دیدگاه ها و مسیرهای متفاوتی جدا از دیدگاه خانواده شون هستند..

    حتی پیامبر هم نمی تونن وکیل وصی کسی باشع .. خداوند به پیامبر می فرماید ای پیامبر رسالت تو فقط ابلاغ پیام است

    خدایاااا من ترا وکیل خودم میدانم پس وکالت منو قبول کن و خودت همه ی کارهامو انجام بده .. من به وکالت تو ایمان و یقین دارم ..من به تو اعتماد دارم ..

    خدایاا می خوام با بهترین ها دیده بشم

    خدایا خودت زیبای های بیشتر این جهان را بر من آشکار کن تا بتونم بذر خواسته هام را در دلم بذارم و رشد کند و شکوفا شود و وارد تجربه ی زندگیم شود که رسیدن به هر خواسته ای امکان پذیر است آمین

    خدایاااا شکرت ممنون و سپاس

    خدایاااا تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم

    خدایاااااا ما را هدایت کن به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت و پول و ثروت و برکت و سلامتی و تندرستی و دل خوش و شادی و شادمانی را داده ای و امنیت و آزادی آگاهانه در انجام دادن و جهت دهی درست و مناسب افکار و باورهایمان را داشته باشیم.

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    امیر تابع گفته:
    مدت عضویت: 3541 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام

    روزشمار تحول زندگی من روز 67

    خداروشکر امروز هم یکی از فایلهای سفرنامه رو دیدم و حاوی مطلبی بود که ما توانایی تغییر دیگران رو نداریم و تنها کاری که میتونیم بکنیم در حق اونها که فقط یکبار اونهم اول خانواده مثل فرزند همسر بعد برادر خواهر مادر پدر بعد دوستان صمیمی و فامیل که یکبار بگیم و اگه دیدیم که تو راه دیگه ای هستن و مدار دیگه اونوقته که باید سرمون فقط تو کار خودمون و زندگیمون باشه و اعراض کنیم بنظرم کودکان و باید تربیت کرد که مسئله اونها فرق میکنه و بچه هستن و راه و چاه ک بلد نیستن و نیاز به تربیت دارن تا جایی که بزرگ بشن و قدرت تصمیم‌گیری و درک از مسائل و حق انتخاب رو پیدا کنن .

    ما انت علیهم بحفیظ واقعا همینطوره که در قرآن هم ذکر شده و خدا هم به پیامبر می‌فرماید که تو پیامت رو آشکارا بگو اگه عمل نکردن اصرار نکن و اگه حرفهای بیهوده گفتن اعراض کن.

    خداروشکر میکنم که در مسیر این آگاهی‌ها هستم که عمل به اونها سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت و بهمراه داره.

    درپناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 624 روز

    بنام الله یکتا

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز

    روز 67 ام

    یه زمانهایی بود انقدر درگیر زندگی دیگران بودم که خودم رو به کل فراموش کرده بودم

    انگار خدا منو خلق کرده بود که حوائج دیگران رو برطرف کنم نتیجه شده بود توقع زیاد اطرافیان از من،همه بهم میگفتن مریم خیلی دختر دلسوز و مهربان و فداکاریه و این خصلت برای من تبدیل به یک باور شده بود انگار همیشه مسئول خوشحال کردن و رفع و رجوع کردن کارهای دیگران بودم

    ولی وقتی خودم به مشکلی برمیخوردم همیشه تک و تنها بودم

    از وقتی با این مسیر آشنا شدم خیلی عوض شدم حتی اطرافیانم میگن تو دیگه همون آدم قبلی نیستی

    هر روز با خودم این رو تکرار میکنم که من مسئول خوشبختی و بدبختی دیگران نیستم

    من هیچ وظیفه ای برای تغییر دیگران ندارم

    من فقط میتونم خودم رو تغییر بدهم و فقط مسئول زندگی خودم هستم

    هر چند این باور اشتباه انقدر در من قوی است که گاهی اوقات نجواهای ذهنی ام من رو اذیت میکنند ولی من تازه راهم رو پیدا کردم و نمی‌زارم این نجواها من رو از پا دربیارند

    با توکل بر خدای مهربان این مسیر رو ادامه میدم و تعهد میدهم که فقط روی خودم تمرکز کنم

    خدارو شکر که با این مسیر آشنا شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    اسماء منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1898 روز

    به نام رب وهاب و هدایتگرم

    سلام به دوستان عزیزم

    روز 67 ام سفرنامه

    استاد یک باوری بود دقیقا قبل از این فایل که خداوند هدایتم کرد که بنویسمش و بش عمل کنم

    و گفته شد که چه نتیجه ای داره و خیلی خوشحال شدم و یجورایی جواب یک سری از تضادهام هم بود

    و الان اومدم این فایل رو دیدم، دقیقا همین باوری که باید داشته باشم علتش و کلا موضوعش رو شما توضیح دادین

    و به شدت خوشحال شدم

    و الان که ساعت تقریبا یک هست و خواهرزادم مهدی که به شدت این قوانین آفرینش رو دوست داره

    و سعی می کنه از توضیحاتی که میدی حتما برای خودش کاربردیش کنه و استفادش کنه

    و شخصیتش تا الان خیلی خیلی تغییر کرده و به شدت خوب شده

    و الان دید من دارم این فایل رو می بینم

    گفت اسماء چقدر پای این چیزای الکترونیکی هستی چشمات ضعیف می شن ها

    گفتم نه مهدی من قراره قوانین خدا رو یاد بگیرم و خدا هم کمک می کنه بهترین چشم ها رو داشته باشم و تقویتشون کنم

    و بعد اون هم گفت استپ کن فایل رو منم بالشت بیارم با هم ببینیم

    و با هم دیدیم و به محض تموم شدن فایل گفت که چه چیزهایی یاد گرفتم

    و خیلی لذت بردم از این نوع نتیجه گیری درستش

    منم همینطور یاد گرفتم که من فقط مسئول زندگی خودم هستم

    و من مسئول خوشبخت کردن فقط و فقط خودم هستم

    و زندگی من فقط به خودم مربوطه عقاید من فقط و فقط به خودم مربوطه و عقاید دیگران فقط به خودشون

    و بقیه آزادن که هر فکر و نظری داشته باشن چون فکر و نظرشون هست که زندگیشون رو میسازه و ما باید بزاریم و یاد بگیریم که بقیه باید زندگی خودشون رو بسازن

    هر فکر و عقیده ای که طبق قانون نبود رو هم فقط ازش اعراض می کنیم

    خدایاشکرت برای اینکه فهمیدم این آگاهی ها این قوانین هستن و میتونم یادشون بگیرم

    خدایاشکرت که میخوای زندگی من هر لحظه بهتر بشه

    خدایاشکرت که اینقدر دوستم داری

    خدایاشکرت برای اینکه اینقدر عالی هدایتم می کنی و هر لحظه خواسته هام رو به بهترین شکل جواب میدی

    تو بهترینی مرسی که هستی

    خداجونم من عاشق شما هستم

    استاد مرسی که هستین، مرسی برای ایجاد این سایت

    خانم شایسته مرسی که هستین و مرسی برای هدایت شدن به ایجاد این سفرنامه و استفاده از این گنجینه ها

    بچه های سایت مرسی که هستین

    من عاشقتم اسماء جون که هستی اینجا

    خدارو صد هزار مرتبه شکر برای امروز و این لحظه و هر چه که به این لحظه ختم شد

    در پناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: