مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 35
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/07/abasmanesh-1-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-06 18:40:012025-01-08 11:00:23مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم
سلام باتمام دوستان نازنینم
طبق تعهدی که به خودم داده بودم امروزمو با نشاته امروزم شروع می کنم.
خب بعداز گوش دادن به این فایل متوجه شدم کاری که امروز باید انجام بده اعراض کردن هستش.هرچیز ناخوشایندی دیدم حالا محل کارم و خونه،از اون اتفاق ناخوشایند اعراض کنم دوری کنم وتمام توجهم بزارم رو قسمتهای مثبت امروزم
خداجونم سپاسگزارم که هرلحظه داری هدایتم میکنی
به امید یه روز پراز تجربه های جدید وپراز اتفاّقات مثبت وجدید داشته باشم.یاحق
بنام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم مثل هرروز روزمو متبرک میکنم با حرفهای استاد
خداروشکر برای امروز
دیروزمو نوشتم بهترین روز زندگیم بود ،بعدازظهر برخلاف همه روزها دخترم هم همراهی کرد وباهمسرم رفتیم کنار دریا وکلی خوش گذشت وشب هم خرید خونه وپرداخت یک پولی که انجام شد یک شب عالی ویک خواب خوب
ولی دیروز باهمه مثبت هاش یک ناخواسته ای پیش اومد که خیلی بهتر از قبل بودم ولی باز بهم ریختم چند ساعت ولی امروز کمی فکر کردم راه کارشو بدست اوردم
وتصمیم گرفتم به جای واکنش منفی میام کاری که باعث این قضیه شده رو انجام نمیدم
فهمیدم مقصر خودمم اینجا مسولیت کارمو به عهده گرفتم ودیگران مقصر نمیدونم
خب تضاد بزرگی بود توی ذهنم که این مساله رو داشت بزرگ میکرد ولی اومدم ازدید منطق نگاه کردم دیدم نباید احساس خطر کنم ،نباید بترسم
واین نتیجه تغییرات من توی دوازده قدم وروان شناسی ثروت یک
خیلی از دوستان فکر میکنن که روان شناسی ثروت یک راجب ثروت ولی یک آگاهی ناب وباورسازیه
خداروشکر برای تغییراتم
خداروشکر برای عشقی که تو وجودمه
برای سلامتیم ،زیباییم،زندگیم،دخترم،برای بودنم
برای تضادها که باعث میشه فکر کنم
امروزمو شروع کردم تمرین ستاره قطبی روانجام دادم
استاد ممنونم بابت این فایل اعراض کردن نکته مهمیه که به قول شما ما ایرانی ها تعصب بیمارگونه داریم به چیزی که میگیم واگر کسی مخالفش بگه بریم دفاع منفی کنیم
من باید اعراض کنم ازحرفهایی که احساسمو بهم میریزه وحالمو بد میکنه
چون دارم روی خودم کار میکنم ،وباید حواسم به ورودی هام باشه
استاد عاشقتم
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر.
بنام خداوندی که هر لحظه در حال هدایت منه!
پروردگارا تنها ،تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم!
ما را براه راست راه کسانیکه که نعمت بخشیده ایی..
سلام و درود به خدا،’بر نشانه هایم…
این فایل نشانه،’امروزم را ب قلبم مهر زد..تا سر تا پا گوش و چشممو ،’باز نماییم تا درگیر،خرافه پرستی و دلسوزیهای بیجا نشوم..
و اینم لطف خداوند شامل حالم شد که من در مدار این صحبت قرار بگیریم..صحبتی که نقطعه عطف،’برای پیروزی من در تمامی جنبه ها باشد…
نکته ایی که استاد اشاره کردن…
تضادها!…من خودم به شخصه در طی سالها مشکلات و بدبختی بخاطر وجود شخصیتی ناپایدار..یسری تضادها،’دامنگیرم شده بود..
و لطف خداوند شامل حالم شد که بیام در مکتب عشق ،درس توحیدی خداوند را در درونم و شخصیتم و جنبه های زندگیم گسترش بدم…
و باز لطف پروردگار باعث شد همون روز اول..این صحبتها با وجود اینکه مقاومتهای ذهنی شدید داشتم،’در برابر این گفته های الهی تسلیم باشم…
این فایل خیلی نکتهدها رو برام بولد کرد..
اول اینکه …
تضادها.و شرایط کنونی من..درسته یسری تضادها هست..و من دارم،دست پنجه نرم میکنم..و باعث شده…خیلی شخصیتم بالانس داشته باشه….
خیلی آرامتر شدم در برابر عقاید خانواده ام..که واقعا از اطرافیانم بهم گفته میشه که تو چقدر..بقول ما..(دلت گته).همون قلبت سخته!
دیگه واقعا اینقدر از قانون و خداوند و صحبتهای قرآن ترس دارم..چون میدونم دنیا دنیای فرکانسیه…من هیچ دلسوزی در برابر دیگران نمیتونم داشته باشم..
.یادمه گذشته ها وقتی از طرف دیگران مورد انتقاد بخاطر شخصیتم میشدم…
یا، دلسوزی نسبت به دیگران داشتم یا صحبتی میشد که بهشون کمک میکردم…خیلی احساس بد داشتم.خیلی توقعم زیاد بود..خیلی روشون حساب میبردم..
اون گذشته هام.و اون چک و لگدها..باعث شد.در برابر امر کردن دیگران و توی زندگی اطرافیان نزدیکم دخالت کردن.با رویی خنده..از خودم دورشون کنم..و اعراض کنم.و هر بار این اعراض داره بیشتر برام بولد میشه.صداش قوی تر میشه..
.
و دقیقا از دیروز با صحبت دوست عزیزم…راجع به شرک این موضوع خیلی برام پر رنگ شد..
احساس کردم خداوند از طریق این کامنت بهم میگه…فکر نکن فقط شرک نسبت به منه…
حتی دلسوزی برای دیگرانم شرکه..
که همون میشه خدایی کردن به دیگران..
من همیشه مثال انگشت.دست، رو میزنم..که وقتی بهش نگاه کن.هر کدومش یه شکل و قیافه هست…ما انسانها هم همینجورییم..
حتی افکار ما تو یه خانواده…
حدودا چند روزه یه تضادی تو خانوادمون پیش اومده..من لحظه ایی درنگ نکردم ،’که از قانون خدا سرپیچی کنم.چون هراسان بودم.چون میدونم اون شخص تا باوراش درست نشه…هیچی تو زندگیش تعقییری نخاهد کرد..و ایشون تا زنده هست با همین فکر و عقایدش..به دام بلای قانون الهی دچار هست..
و ناگفتنه نمونه یه حس دلسوزی اون اومد سراغم.ولی خدادند بهم نشانه میفرستاد،’مواظب باش که نیفتی تو دام شیطان!
و امروز مادرم،’با همون طرز فکر مرا وادار نمود..فقط با رویه خنده و توکل بخدا دورش کردم..
چون گذشته هام،’بخاطر این نوع تفکر..بعضا تا پای دام ،کتکخوریم رسیدم..
میخام بگم…زندگی دیگران.حتی عزیزترینتم،’به ما ربطی نداره….و نخاییم بیفتم تو این کتگوری که،’آسیبش خیلی زیاده..
و دلسوزیها رو کاملا بزارییم کنار…
چون ما هر کدوممون موجودات جدا،با فرکانسهای جدا هستیم..قانون یکیه..
قانون خداوند با عدالته…و درست برای ما هر لحظه ،’برقرار هست…
نکته بعد…..
صحبت دوست عزیزمون…
دقیقا استاد منم با شما هم رای هستم…میدونی چرا!
چون ما وجودمون الهی گونه هست…درسته ما اعضای خانواده از پدرو مادر خواهر برادر همسر و فرزند هستیم…
ولی چیزی که مهمه…ما اومدیم برای رشد جهانمون و گسترش وجود الهیمون برسیم..
من تکه ایی از خداوندم..
من اومدم تو این حهان تا تکه ارزشمند وجودیمون ارتقا بدم..
و وجود خودمو بشناسم..
وقتی یچیزی رو خلق میکنم اینقدر احساسش خوبه..که حتی افراد نزدیکم و دوستان افراد غریبه میبینن..میگن چقدر جالب و زیبا!
من اومدم پا گذاشتم تو این دنیا..که هر چی که میخام برای خودم،’ بهرمند کنم.و لذت ببزم..
دنیای خداوند لذته..دنیای خداوند پیدا کردن درونمونه..
مثل گذشته ها که نیست..که همه چیز یه کتگوری خاص اون شخص بزرگ خانواده بود….
دیگه سال به سال داره دیدگاه ها تعقییر میکنه..
و همه دارن به نوعی خودشونو پیدا میکنن..
دارن وجودشونو میشناسن…
از نظر منم..نباید.فکر کنیم ما میتونیم عامل خوشبختی یا بدبختی افراد نزدیکمان باشیم..
و واقعا ناتوانیم در برابر اصلاح و امورات زندگیشون..
پس بیاییم خودمونو بشناسیم..از خداوند کمک بخاهیم..خدادند راه رو بهمون نشون میده بهمون کمک میکنه….
و اونم با شناخت باورهای قدرتمند کننده ،که من باور دارم میتونم هر چیزی که بخاییم رو برای خودمون خلق کنیم و خداوتد تو اینراه بهم کمک میکنه…
همین باعث میشه تو مسیر قدم بردارییم..و چیزی که خیلی برام خوشایند شد تو حرفهای استاد اون رنج و ملایمت..اون مشقتها.اصلا پیش نمیاد..مسیر اسان و راحت میشه..
اگه هم چنین نگرشی پیش اومد که بازم بخاطر باورامون هست..و باز اصلاح میکنیم و قدم برمیداریم..وقتی نگاه میکنیم..در تمامی جنبه ها همه چیز عالی پیش رفته…
پس همه چیز به باورا تبدیل میشه..باورایی که با شناخت خودشناسی میشه به درک رسید..
وقتی خودشناسیت قوی شد..و باگها و اون دیوارها برداشته شد..باعث میشه قدم به قدم بری جلو و خودتو پیدا کنی..
دقیقا برای منم همینجور بود…
وقتی خودشناسی رسیدم و کم کم شخصیتم تعقییر کرد..به اندازه ایی که تونستم روی باورام کار کنم.بهمون اندازه زندگی شخصیم.در تمامی جنبه ها تعقییر کرد..
و لطف خداوند شامل حالم شد که با تضادهای این چند روزم،’مواظب اعمال و رفتارم باشم..
چون ما مسئول بدبختی و خوشبختی هیچکسی نیستیم..
و ما وقتی درونی تعقییر می کنیم.همه چیز در اطرافمان به طرز شگفت انگیری تعقییر میکند..
شاید یه مدت کمتر شود..ولی چون باورامون از درون مشکل داره..بصورت الگوی تکرار شونده.بازم وارد چرخه زنگ زده کهنه میشی..
پس همه اطرافمون از درون ما هست..و تبدیل میشه به فرکانس.قانون خداوند.مثل آیینه هست بخودت برمیگردونش…
خداوند تو سوره نور به این صحبت استاد اشاره می کند…
که دلسوزی تو باعث نشود.که از قانون الهی بازداری….
باید سعی کنیم…سعی کنیم..باورهای گذشتگانمونو ،’هر بار از درون بیرون کنیم.تا درهای رحمت الهی بیشتر برومون باز شود..
و این بیماری دلسوزی.بدبختی .فقر شخصیتی رو دور کنیم..
یادمه مدرسه ایی که بودییم..افرادی که زرنگ و معدل بالا و درس خون بودن.اعتماد بنفس خیلی زیادی داشتن..همیشه هم مورد تشویق ومعلم و مدیر بودن.و همیشه خوشبحالشون بودن..
و افرادی که خیلی ضعیف بودن همیشه مورد تنبیه و اذیت شدن و مسخره و مضحکه کلاس میشدن..
پس قانون الهی دقیقا مثل همون کلاس درسه..کلاسهی که معلمش،به اون دانش اموزانی کار میکنه که افراد زرنگ ،کاربلد هستند..
و حس دلسوزی،بدبخت بودن.کم حرف بودن.و مورد تنبیه بودن…هیچ سودی که نداره هیچی..مورد ایی که هیچ خاصیتی تو کلاس ندارن..
بهمین دلیل معلم هیچ کاری بهشون نداره..
پس نتیجه!…..
دقیقا برمیگرده بهمین!که بیاییم..این شخصیت خرد شونده رو بزارییم کنار،شاید از نظر جامعه فردی بدبخت.یکم دلسوزی از نظر انسانها بوجود بیاره…ولی اینگونه قانون خدا کار نمیکنه..
بیاییم باورامونو قوی کنیم.جسارت رو در درونمون پرورش بدییم..عزت نفس بالا داشته باشیم اعتماد بنفس زیاد داشته باشیم.هر روز روی شخصیتمون کار کنیم.مخصوصا ما ایرانیها..و دهه شصتیها..که خدای کمبود بودن…
بیاییم پرورش بدییم این نوع تفکر درست و صحیح رو…
استاد یاد گرفت و تحقیق کرد و راه درست رو پیشه وجودیش قرار داد..الان میوه هاشو ما میبینیم…
و تونست قهرمان کلاس با معدل بالا بشه…
و هر روز پاداش خداوند شامل حالشه…
و ما هم بیاییم قوی عمل کنیم..وقتی ما قوی میشیم..خدای درونمون بکمکمون میاد..و افراد نزدیکمونم.با ما همیار میشن.و اونا هم تو این مسیر میان.و پا به پای ما قدم برمیدارن..(منظورم….شهامت ما باعث میشه دیگه اون سختیها نباشن.و هیچ مشکلی در این موضوع پیش نمیاد)…و بقول استاد هر کسی جواب باوراشو میگیره…
ولی در اخر همه چیز بنفع ما تموم میشه..چرا؟
چون ما یه فرد قوی شدیمم..
و ما به خاستمون میرسیم.
فقط نیاز به یه جهاد اکبر درونیه..که این خودش من بصورت تکامل تو زندگیم میتونم شاهدش باشم…
وقتی که من تعقییر کردم.باورام تعقییر کرد.زندگی شرایط.افراد موقعیتهایم تعقییر کردن.به نسبت کار کردنم روی قانون الهی..
پس خوشبختیمون،’خاسته هامونو ربط ندییم به عوامل بیرون..
هر عوامل بیرونی،’یعنی شرک..شرک فقط نسبت بخداوند نیست..
شرک یعنی دلسوزیهایی که باعث بشه..ما خودمونو وابسته به اطرافیانمون ،’بکنیم
وابستگیهایی که جز تلخی و احساس بد چیز دیگری نداره..که اینو میتونم به ضرس و قاطع.تو تمام جنبه های زندگی تو زندگی افراد مثال بزنم..
که طرف له شده زیر دنده ‘های جهان!
استادم بی نهایت سپاسگزار شما و پروردگارم.رب العالمینم هستم.که مرا هدایت نمود..که خودمو کندو کاو کنم..تا همیشه در مسیر هدایت شونده قرار بگیرم!
مسیری که فقط احساس خوب و حال خوبه.
مسیری که فقط وجود الهی گونه هست..
پس بیاییم خداوند رو بشناسیم..خداوند اینقدر بزرگه،و ما را هدایت میکنه.دقیقا به اونچیزی که ما میتونیم از زندگیمون لذت ببریم….
و این لذت..باعث میشه اهدافمون با اون موقعیتمون همخوانی داشته باشه و پله پله رشد کنیم..
خیلی خیلی خوشحالم.که هر لحظه در حال حمایت و هدایت پروردگارم هستم.و شبانه روز در درگاهش ،’میخام تسلیم باشم!
چون وقتی من تعقییر کنم و باورش کنم.خودش کارها رو بصورتی برای من انجام میده،’که آخر سر بنفع من تمام میشود..
و بازم در پایان صحبتم این جسارت الهی گونه توحیدی استادمو تشویق و تحسین میکنم…که همجوره داره از زندگیش در تمامی جنبه ها لذت میبره…و همیشه پاداشهای الهی بر سرش جاری میشود.
به نام خداوند جان
قدم 67
خداروشکر هرچقدر در این مسیر جلوتر میروم با تکرار و به صورت تکاملی هر روز دریچه های جدیدی به رویم گشوده میشود .
باگ هام رو میفهمم که این برای من خیلی مهم است چون سالها باهاشون زندگی کردم و نمیفهمیدم که دلیل این رفتارها چیه و اصلا بهشون فکر نمیکردم که اشتباه باشه.
توضیحات این جلسه خیلی تلنگر ذهنی بود با اینکه این مطالب رو میشنیدم ولی امروز که استاد پاسخ به این سوال رو دادن چقدر میشه به فلسفه وجودی و افرینش پی برد که با انچه که باذهن داریم متفاوته.
اینکه این زندگی یه سفر است که هرکس خودش باید مسیرش رو بره و کشفش کنه
ما از خداییم بنابراین ما روح های مجردی هستیم
تفکر تو این اگاهی ها خیلی درها رو داره برام باز میکنه الله اکبر
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
اگر بخواهیم قدمی برداریم ولی باعث اذیت خانواده ما شود چه اقدامی باید انجام دهیم؟
اگر خانواده رفاه نداشته باشد تضادی است که به رشد و پیشرفت آنها کمک می کند و خواسته های اصلی خود را می شناسند.
هر تضادی از بیماری بیکاری گرفته تا طلاق بدهکاری… قسمتی از مسیر زندگی و محرکی برای پیشرفت است باید زاویه ی نگاه خود را نسبت به تضادها تغییر دهیم .
ما مسئول خوشبخت کردن دیگران حتی اگر فرزندان ما باشند نیستیم.ما تنها مسئول زندگی خود هستیم . خداوند بارها به پیامبر فرموده :
کسانی که این مسیر را طی می کنند خودشان مسئول هستند.
ما مسئول کارهای خود هستیم و مسئول هیچ کسی نیست.
هیچ کس بار دیگری را بر دوش نمی کشد
هر کسی هر مسیری طی می کند خودش مسئول است.
نگاهی که ما به عنوان والدین دلسوز داریم :
من مسئول خوشبخت کردن فرزند خود هستم
ما توانایی خوشبخت کردن دیگران را نداریم و نمی توانیم هیچ کسی را در مسیر خود ببریم اما علاقه داریم خود را مسئول بدانیم.
مسیر درست را طی کنیم هر اتفاقی رخ داد خودشان زندگی خودشان را رقم می زنند ما نمی توانیم زندگی فرزندان خود را رقم بزنیم.اگر فرزندان در مسیر درست باشند وجود این تضادها به رشد و پیشرفت بیشتر آنها منتهی می شود و اگر در مسیر اشتباه باشند تضادها باعث بدتر شدن وضعیت آنها خواهد شد و دلیل بر موفقیت او نیست.
ما برای طی کردن مسیر خود نباید ملاحظه ی هیچ کس را داشته باشیم مسیر مورد نظر خود را طی کنیم هر اتفاقی که رخ دهد باید بدانیم زندگی دیگران به خودشان باز می گردد نه به ما که با تصمیماتمان درست یا غلط شود تصمیمات ما چیزی را خراب نمی کند شاید ظاهر این قضیه اینگونه باشد اما در نهایت خود اشخاص هستند که می توانند از تضادها به نفع یا ضرر خود استفاده کنند.
اگر باورهای درست داشته باشیم و در مسیر صحیح حرکت کنیم:
درد ها و رنجها به وجود نمی آید و یا بسیار زود حل خواهد شد و روزهای سخت به نفع ما و آنها خواهد شد.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خداوند جهان آفرین
جهان آفرین را هزار آفرین
سلامی گرم و صمیمی خدمت استاد عزیزم،بانو شایسته جان و همه همسفران عزیزم در سفر روز شمار تحول زندگی من
روز شصت و هفتم از سفرم به درون
فایل: مصاحبه با استاد،11
————————————————–
یکی از شکرگذاریهای من اینه که من دیگه مثل قبلم راجب به خدا و مسائل الهی فکر نمیکنم و خیلی آگاهانه تر جهان و خدا را درک میکنم.
من کسی بودم که همیشه میخواستم همه آدمهای اطرافم را باب میلم تغییر بدم و دیگران رو مجبور میکردم که مثل من بپوشن،مثل من پذیرایی کنن و …..حتی برای این مسئله خیییلی از پولم را میدادم که اونا هم از امکاناتی که من دارم ،تهیه کنند و لذت ببرند و مثلا اگر رستورانی میرفتم زهر مارم میشد چون فکر میکردم الان مامان و بابام چی میخورن؟ آخه اونا هم این غذا رو دوستدارن و اگر شرایطش بود تهیه میکردم واسشون…
خلاصه که هم اینقدر به ناخواسته توجه میکردم،هم غصه میخوردم،هم میخواستم واسه همه خدایی کنم و هم از جیبم اونقدر مایه میگذاشتم که تا به خودم اومدم دیدم چقدرررر شرایط زندگی من تغییر کرد..من نه پس انداز دارم ،نه طلایی و نه دیگه سفر و رستورانی و دیدم حالا هیچکس واسه من خدایی نمیکنه،،هیچکدام از اون آدمها که من دارو ندارم را به دلخواه خودم،خرجشون کردم حال مالی ام رو نمیپرسن!!!!!!!!!!!
حالا منی که خدای همه بودم و میخواستم شرایط زندگی همه رو تغییر بدم تحت فشار مالی و توقع از کمک دیگران داشتم له میشدم…
واقعا خدارا بارها و بارها خودش میدونه چقدررر عمیق سپاسگزاری میکنم که من رو به این مسیر توحیدی هدایت کرد..به من گفت سپیده من یگانه قدرت و خدای جهانیان هستم خودتو بکش کنااااار،،، بهم گفت مننننن خدای تو هستم فقط از من توقع داشته باش….
استاد اگر مادرتون بدونه شما با زندگی تک تک ما چه کردید واسه شما طلب بخشش نمیکنند،نمیگن شما به بیراهه رفتید..
اصلا اگر این بیراهه است من میخوام تو بیراهه باشم تا ابد،
من خانواده خیلی مذهبی دارم که هر چه مردم از نظر مثلا حجاب بازتر میشن اونا بسته تر میشن ،،، به من و خواهرم که هر دو از شاگردان شما هستیم و از نظر پوششی راحتتر هستیم تذکر میدن ولی ما کار خودمونو میکنیم یعنی تازه یادگرفتیم اونطور که دوستداریم زندگی کنیم…البته هنووووز خیلی جای کار داریم اما ما در مسیر رشد هستیم خداراشکر..
چند روز پیش ی جا بودم تلویزیون روشن بود و تصویر حرم امام رضا رو نشان میداد و که خییلی شلوغ بود، عزیزی داشت به امام رضا میگفت: آقا درهم بخر،،فقط خوبها رو نخر،،ما رو هم بخر!!!!! عین همین جملات!!!!!
گفتم پس اگر این شرک نیست چی شرکه؟؟ اگر این بی خدایی نیست چی بی خداییه؟؟
چه فرقی میکنه من خودم را مسئول زندگی دیگران بدونم یا اینکه دیگران رو مسئول و شفی و خریدار و اعتبار خودم بدونم؟؟!!
همین آدم روزی هزار رکعت نماز میخونه و دایما ذکر و…..
استاد همون موقع اومدم ی چیزی بگم و بعد به خودم گفتم به منچه،،هرکس پاسخ فرکانس خودش رو میگیره،،این آدم در جهل داره خدارا میپرسته و مدار آگاهی اش همینه اگر من باش بحث کنم میگه تو اشتباه میکنی بنابراین از سالن رفتم تو اتاق و هنزفری گذاشتم تو گوشم و فایلهای شما را پلی کردم این برای من بهترین راه اعراض هست….البته بگم خانواده من اصلا به ما بی احترامی نمیکنند و ماهارو خیلی هم دوستدارن ما هم دوستشون داریم ولی این اختلافات عقیده ای و ظاهری هست دیگه اما داریم مسالمت آمیز با هم رفت و آمد میکنیم ،،
استاد همینکه تا میخوام غصه شرایط کسی رو بخورم یا به کسی تذکری بدم به خودم میگم به توچه؟ اون پاسخ فرکانس خودش رو میگیره و تو هم همینطور..ادای خدارو در نیار ،،، با این تذکرات به خودم، هم کلی بی خیال میشم و هم من رو آرام میکنه و دیگه غصه ای نمیخورم حتی برای مامان عزیزم چون با پوست و استخوان تجربه کردم من زندگی هیچکس رو نمیتونم تغییر بدم و هر چی که بخوام تغییر بدم چون به نا خواسته های اونها دارم توجه میکنم دقیقا هم جنس همان ناخواسته ها رو دعوت میکنم به زندگی خودم..همینطور که من فکر نمیکردم از نظر مالی اینقدر ضعیف بشم و شدم و خدای اونها بهشون کلی رشد مالی داده نوش جانشون…
با شما یادگرفتم تمرکزم فقط روی خودم باشه،حتی به کسی نمیگم دارم دوره های شما را میگذرونم و یا چه عقایدی دارم،،و این خییلی خوبه و داره به رشدم کمک میکنه..
خدایاااااا شکرت شکرت شکرت برای رسول زمانت سید حسین عباسمنش،،دوستدااااااارم
خداجونم شکررررررت برای اینکه این آگاهی های ارزشمند رو روزی من قرار دادی تا بتونم آنطور که لایقش هستم زندگی کنم و جهان زیبایت را در همه جوانب و عمیقتر تجربه کنم..دوستدارم رفیق
عااااااااااااااااااشقتم استاد که چراغ راه ما شدی و مسیر رسیدن به خدای واقعی رو واسمون هموار و روشن کردی، عاشقتم
مریم جااانم خیلی ممنونم برای وجود پر از عشق و مهرتون که تلاش میکنید به شکلهای مختلف تا ما بهتر قوانین رو درک کنیم..ممنونم برای تدارک این سفر رویایی و روحانی
همسفران عزیزم ممنونم که هستید و ممنونم برای کامنتهای آموزنده و ارزشمندتون و ممنونم که با من همراه بودید
دوستتون داااااااااارم
در پناه یگانه خدای خوبیها روز و روزگارتون عاااااالی
به نام خدا
سلام به استاد گل و همه دوستان عزیز
چقدر خوش حالم که بعد از چند روز بازهم اومدم اینجا
قبل از هر چیزی اول این خبر خوش رو بدم که استاد اولین ماشین خودمو خریدم ماشینی که 1قرون کسی بابتش کمک نکرد همه چیزش با خودم بود قبلا تو کامنت ها گفته بودم که بلاخره میگیرم و شد 206 سفیدخدایاشکرت
ولی مبحث این این فایل استاد به وضوح حس کردم با پوست و استوخونم که وقتی من خودمرا مسئول بدونم برای بهتر کردن زندگی پدر مادرم فقط یه فشار و بار روانی روی خودم زیاد کردم
که من بایدفلان جا کمک کنم چون من پسرشونم و وظیفمه
من این مدت بارها به همین خاطر دچار خارج شدن از مدار شدم راهو گم کردم ولی به لطف خدا بازم میومدم اینجا و برمیگشتم بهدمسیر
یکی از دلایلش فشار مضاعفی بود که خودم رو خودم میارم چون فکر میکنم وظیفه ام باشه که کمک کنم تا خانواده ام خوش بخت باشن
اونا خودشون با فرکانسشون میسازن زندکیشونو پس من نقشی ندارم
ممنون از شما استاد عزیزم و همه دوستان
در پناه خدای خوبم باشید🫡
67مین تحول روز من
موضوع فایل: مصاحبه با استاد قسمت11
عرض سلام و ادب احترام به استاد بزرگوار وخانم شایسته و بزرگواران سایت استاد عباس منش
کلأ مسؤلیت خوشبخت کردن افراد بعهده خودشان است،و هر کس مسؤل زندگی خودش است،خداوند در قرآن به پیامبر گفته رسالت تو ابلاغ پیام جبرئیل است،و این پیامی که بعنوان رسالت بتو ابلاغ کردیم بازگو کن و کاری به مردم نداشته باش که کسی قبول کنه یا نه،تو وکیل و وصی مردم نیستی.
رابطه ای که با خداوند برقرار میکنیم بصورت مستقیم و بی واسطه میباشد،و خداوند خالق بی همتا گفته بخواه تا به تو داده شود،در حقیقت باید بجایی از درک قانون برسی که،بگویی موجود باش تا پدیدار شود، هر کسی نتایج اعمال خودش را میگیرد،و ما مسؤل همسر و فرزند وپدرومادر و کسی دیگه نیستیم،
ما توانایی خوشبخت کردن بچه هامون رو نداریم تا خودشون نخواهند،یعنی ما نه میتونیم طرف بدبخت کنیم،نه خوشبخت،ما با رفتن به مسیر مورد هدایت خداوند و استفاده از قوانین موجود در جهان، روی اطرافیان میتونیم تاثیرگذار باشیم،
درسته تصمیمات ضروری و مناسب شرایطمون،با تغییرات باورهامون بهتر وعالیتر انجام میشه،اما خانواده در طول مسیر با توجه به طرز برخورد ما با شرایط،شیوه زندگی کردن،و منعطف بودن ما با اتفاقات و تحولات گوناگون،مسیرش را برای آینده ترسیم میکند،و بنوعی آموزش اصل و اساس قوانین بر عهده ی ماست تا بتوانیم برای آیندگان چراغ راهی باشیم،و از این متد در آینده بعنوان اصول پایه و مهم همانند دوره کشف قوانین زندگی در مسیر بهره مند شوند.
هر نوع تضاد و خلأ یا بقول دوستان کمبودها،برای این میباشد که ما مسیرمان را پیدا کنیم،من همیشه این موضوع رو سرلوحه میدونم که به اون جایگاه و درجه ای رسیدم که با تغییر باور،تغییرات فرکانسی م بوجود میآد،و خداوند منو با الهامات و هدایتش مورد حمایت قرار داده، و همیشه وهمه جا،هر چیزی، اتفاق و تحولی برام پیش میاد برای رشد من طراحی شده،گفتم خداوند که به کسی ظلم نمیکنه،اگه ظلمی هم شاید فکر کنی بهت روا شده از سمت خودت بوده،چون در مدار مظلومیت و کمبودها گیر میکنی،این بلا میاد سرت.
همیشه و همه جا به رشد و ترقی خودت و دیگران ترغیب شو،و خداوند را ناظر اعمال و رفتارت بدان،آسیبت به مورچه هم نرسه، مسیرتون پیدا کن لذت ببر،شاداب باش،به رزق و فضل و رحمت و برکت خداوند اعتماد داشته باش،در مدار سلامتی و رفاه و آرامش روحی و در نهایت کشش به سمت خواسته هات برات قابل دسترس و دستیابی هست،و موثرباش و زندگیتو تکراری نکن هر روز چیز جدیدی یاد بگیر،
سپاسگزار خداوند سبحان و عزیزان سایت بزرگ استاد عباس منش و استاد و بانوی محترمشان.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
وقت همگی بخیر و شادی
إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ رعد11
همانا خداوند حال قومى را تغییر نمى دهد تا آنکه آنان حال خود را تغییر دهند
اگر در رسیدن به اهدافم خانواده ام اذیت شوند چه باوری را جایگزین کنم تا اونها دچار مشکل نشوند؟
وقتی ما در مسیر درست هستیم و روی بهبود شخصیت خود کار می کنیم الهاماتی به ما میشه که با عمل به آنها پیشرفت و موفقیت خود را سریعتر می کنیم و در این شرایط نباید فکر کنیم که خانواده اذیت میشه که این ترمز بزرگیه و ممکن است ما را ناامید کنه باید این باور را ایجادکنیم که من ضامن خوشبختی و بدبختی خانواده ام نیستم ، حتی این باور را می سازیم که بهترین کمک من به خانواده ام اینکه با عمل به الهام خدا، و با موفقیت خودم الگوی خوبی بشم برای آنها، که در این حالت آنها انگیزه پیدا می کنند خودشان تغییر کنند و بهتر بشن.
وقتی در مسیر درست هستیم و ادامه میدهیم شاید به برخی نظرات مردم که خلاف قانون هست بر بخوریم و در این حالت بهتر از آنها اعراض کنیم و پرهیز کنیم از نصیحت کردن و اثبات نظریه خودمان را که حتما نظر من درست است .
مثل پیامبر خدا که از بعضی مسائل اعراض می کرد
سلام استاد عزیزم، مریم مهربونم و هم فرکانسی های گلم
روزشمار تحول زندگی ام برگ شصت و هفتم
اول از همه اینو بگم که، لینک فصل سوم روزشمار برام باز نمیشد و از دیشب هر چی میزدم، با پیام ارور مواجه میشدم.
صبح با خودم گفتم، نکنه در مدار دریافت آگاهی های روزشمار نیستم، آخه من که فرکانس ام پایین نیست.
یهو یاد گوشی مادرم افتادم و از گوشی ایشون، موضوع روز 67 سرچ کردم و مستقیم با گوشی خودم اومدم سر وقت فایل
اینارو نوشتم که بگم، اگر هم مدار آگاهی باشیم، جهان هر طوری شده دسترسی ما رو به فایل ها ممکن میکنه و برعکس اگر هم مدار نباشیم، موفق نمیشیم فایل ها گوش بدیم.
استاد وقتی درباره مادرتون توضیح میدادین، یادم به والدین خودم افتاد.
والدین منم معتقدند که من دارم به بیراهه میرم و مرتب جهنم و جهان پس از مرگ رو بهم یادآوری میکنند.
از زمانی که به شیوه خودم صلوه میکنم، بر این باورند که من کافر شدم.
همین امروز صبح هم مادرم قیامت و سوختن در آتش رو گوشزد میکرد.
قبلا ها همیشه سعی داشتم براشون مسیر توضیح بدم اما بشدت مقاومت و بحث میکردند، مدتی هست که فقط لبخند میزنم و رد میشم.
من قبلا ها ماه رمضان که میشد، قرآن رو ختم میکردم اما الان به جای طوطی وار خواندن قرآن، وقتی سوالی برام پیش میاد، ریشه 3 حرفی کلمات رو سرچ میزنم و جواب سوالاتم پیدا میکنم
یعنی قبلا، قرآن رو یک کتاب مذهبی میدونستم، اما الان به چشم یک کتاب راهنما میبینم.
یک کتاب علمی که قوانین کوآنتوم رو عالی توضیح داده.
چقدر زیبا خداوند در قرآن به پیامبر سفارش کرده که : پیام ات رو ابلاغ کن و با مخالفان بحث نکن
اگر پیامبر از مخالفین اش اعراض نمیکرد و باهاشون بحث میکرد، کانون توجه اش میرفت به سمت نازیبایی ها، و جنس فرکانس هاش، شبیه جنس فرکانس های مشرکان میشد و از مسیر خارج میشد.
بحث کردن با کسی که عقایدش شبیه تو نیست یعنی قضاوت کردن اون شخص.
و قضاوت هم یعنی توجه به ناخواسته
بحث = قضاوت = توجه به ناخواسته
مثلا اگر من یک انسان مذهبی 2 آتیشه باشم و بخوام مرتب به فرزندم نصیحت کنم که به شیوه من عبادت کنه. و مرتب بخوام بهش انگِ بی ایمانی بزنم، من توی اون لحظاتی که فرزندم قضاوت میکنم، کانون توجه ام بر روی ریشه بی ایمانی گذاشتم.
و چون به این ریشه توجه میکنم، اتفاقات و نتایجی از همین جنس ریشه رو، بیشتر تجربه میکنم.
فکر کنم این حدیث از یکی از معصومین بود که میگف :
هر کسی قضاوت کنی، نمیمیری تا خودتم تجربه اش کنی.
این به این معنی نیست که خدا بگه :
عههه فلانی قضاوت کردی، پس همین بلا من سر خودتم میارم.
نه به این معنی هست که :
خداوند (سیستم) به هر چی توجه کنی، از همون جنس بهت برمیگردونه.
برای خیلی ماها هم پیش اومده
که روزگاری کسی رو که یک ویژگی داشته، قضاوت کردیم، بعد مدتی متوجه شدیم خودمون هم همون شکلی شدیم.
حالا یا دقیقا همون چیزی که قضاوت کردیم جذب میکنیم، یا ریشه اش رو.
این یعنی تمام کارهای جهان روی حساب و کتاب هست. و جهان آینه دقیقِ فرکانس های ما هست.
و خداوند خیلی هوشمندانه، پیامبر رو از این خطر بزرگ آگاه کرده که :
پیام ات رو ابلاغ کن و اگر نپذیرفتند، ازشون اعراض کن.
استاد جانم درباره مسولیت پذیری هم اینو بگم که :
خود من تا چند سال قبل که با قانون آشنا نبودم فکر میکردم من مسئول خوشبختی فرزندم خواهم بود.
برای همین هر گاه ازم سوال میشد که تو چرا انقدر از فرزند دار شدن میترسی ، پاسخ میدادم :
اگر نتونم خوب تربیت اش کنم، باید جوابگوی خدا باشم، اگر نتونم خوشبخت اش کنم، زیر دینِ بچه ام هستم. اگر زندگی خوبی تجربه نکنه، من در قیامت باید تاوان بدم.
چرا این حرف ها میزدم؟
چون دقیقا بزرگتر هام اینطوری فکر میکردند.
اون ها میگفتند تو اگر خوب رفتار نکنی، اون دنیا ما باید جوابگوی خدا باشیم
و منم این باورهای محدود رو یاد گرفته بودم.
اما خداروشکر میکنم که در پرتو آگاهی قرار گرفتم و سوءتفاهمات قبلی ام بر طرف شدند.
این روزها هر گاه والدین ام بهم میگن تو بی ایمان هستی، تو دلم میگم عب نداره عاطفه، تو هم یروزی مثل اون ها فکر میکردی، بهشون حق بده و ازشون گذر کن.
اون ها تو مدار خودشون در حرکت اند، تو هم در مدار خودت در حرکت هستی.
حتی اجازه نمیدم به خودم که فکر کنم از اون ها بالاتر ام.
کسی نزد خدا بالاتر هست که تقوا بیشتری داشته باشه. (کنترل ذهن، موندن در احساس خوب)
حالا فارغ از هر دین و مذهبی که داره.
استاد جانم امروز که درباره دیدگاه تون گفتین خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.
اینکه یک مرد، مسئول خوشبختی زن و بچه اش نیست.
اینکه خود خانواده هم با فرکانس هاشون تضاد ها رو جذب کردند.
حقیقتش از این زاویه تا به حال قانون رو بررسی نکرده بودم.
عوض شدن مدرسه مایک ، جذب خود مایک بوده و دیدگاه مایک نسبت به این قضیه نتایج اش رو مشخص میکنه.
مایک هست که تصمیم میگیره از دل این اتفاق کدوم دیدگاه انتخاب کنه :
1. رشد کنه و روابط اجتماعی اش رو تقویت کنه
2. یا اینکه سختی بکشه و در حسرت داشتن یک دوست بمونه.
چقدر این نگاه که هر کس مسئول زندگی خودش هست، به انسان کمک میکنه تا فارغ از هر گونه عذاب وجدان مسیر اهداف اش رو با آرامش طی کنه.
و اعضای خانواده با انتخاب دیدگاه شون، خودشون نتایج شون رو رقم میزنند.
استاد جانم ، مریم مهربونم، بابت تهیه ، تدوین و کپشن این فایل توحیدی ازتون سپاسگزارم
از خداوند مهربونم هم متشکرم که از زبان شما با من صحبت کرد و بر من جاری شدش تا این کامنت زیبا نوشته بشه
از عزیزانی هم که کامنت بنده مطالعه کردند متشکرم.
آگاهانه و عاشقانه دوستتون دارم.
همگی در پناه الله یکتا باشیم.
سلام عاطفه جان
وااااقعااا بابت کامنت زیبایی که کذاشتی تحسینت میکنم که اینقدر باحوصله و قشنگ نوشتی و کلی به دل من نشست و واقعا بهت افتخار میکنم که در مقابل رفتار و قضاوت های دیگران سکوت میکنی و میگذری .
فقط یه سوال داشتم ازت ، من در این مسیری که حدود یک سال و نیمه دارم پیش میرم یک تضاد ب شدت بزرگی که دارم مقاومت زیاد مامانم با تغییر رفتار و عقایدمه و این مقاومت و تضاد خیلییی زیاده و گاهی اوقات واقعا ازاردهنده میشه برام تا حدی که بعضی وقتا مجبور میشم در ظاهر جوری رفتار کنم که مامانم رو راضی کنم که البته میدونم کار بسیار اشتباهیه.
اوایل خب سر این مسائل خیلی بحث میکردم با مامانم ولی از یه جایی به بعد واقعا سکوت میکنم و هیچی نمیگم ولی قضاوت های مامانم تمومی نداره و همش میگه داری گناه میکنی و من به عنوان مادرت ازت راضی نیستم و از این حرفا
خواستم شما که تجربه داشتید اگه میشه راهنماییم کنی که چکار کنم مامانم کمتر بحث کنه کنه باهام و رهام کنه
سلام خانم اسلامی عزیزم. امیدوارم که عالی باشین.
سپاسگزار خداوند ام که بهم لطف کرده تا دستی از دستانش باشم و از طریق من با شما صحبت کنه.
ممنونم که به ندای قلب نازنین ات گوش کردی و کامنت ام رو مطالعه کردی.
همین اول کار اینو بهت بگم که خیلی ها وضعیت من و شما رو دارند. ما تنها نیستیم.
من قبلا ها عقایدم به مادرم خیلی شبیه بود.
همون موقع ها هم سر مسائل دیگه با هم بحث داشتیم و گاها بهم اهانت میکرد.
وقتی با قانون آشنا شدم و راه خودمو رفتم ایشون مقاومت میکرد و بحث های ما، تبدیل به بحث های مذهبی شده بود
بابت آماتور بودنم، نمیدونستم نباید باهاشون بحث کنم و سعی به متقاعد کردنشون داشتم.
اما مدتی بعد متوجه شدم که منو ایشون در دو مدار متفاوت هستیم و حرف همو نمیفهمیم.
بقول قرآن یک حائلی میان ما بود.
نگاهت میکنند اما نابینا هستند، صدات رو میشنوند اما کَر هستند.
منظورم اختلاف فرکانسی هستش.
خلاصه من دست از توضیح دادن کشیدم اما همچنان از اهانت هاش در خلوتم اشک میریختم.
یکم که گذشت و رو خودم کار کردم، ذهنم رو شرطی کردم که حتی اشک ریختن هم به نفع ام نیست.
چون طبق قانون :
احساس بد = اتفاق بد هست.
یبار اومدم تو کار خونه کمک ایشون کنم، ایشون گفت : چون ناخن هات بلند هست و لاک زدی، دستات نجس هست !!!
تا اشکام سرازیر شدند، فورا صورتم پاک کردم و برای ذهنم توضیح دادم که اگر در احساس بد بمونم، اهانت ها شدید تر میشن.
و ذهنم آروم آروم به سمت احساس خوب جلو بردم.
این مثال رو عمدا زدم که اوج اهانت های مادرم رو بگم و ثابت کنم که بله میشود با بدترین اهانت ها هم کنترل ذهن انجام داد.
بعلاوه وقتی ذهنم نتایج ایشون رو میبینه، ناخودآگاه از بحث کردن با مادرم اجتناب میکنه.
ذهنم رو شرطی کردم که اگر با مادر بحث کنی، هم مدار اش میشی و نتایج ات شبیه اون میشه.
حتی قضاوت اش هم نکن که چرا افکار مذهبی داره.
لذا وقتی اهانت میکنه، یا قضاوت میکنه سریع دور میشم میرم تو اتاق، یا هنذفری میزارم.
باور کنید وقتی جهان اعراض کردن شما رو میبینه، کمک تون میکنه.
شما رو هُل میده به شرایطی که یا در کنار ایشون قرار نگیرید، یا بخش زیبا و خداگونه ایشون براتون برانگیخته بشه.
وقتی اعراض میکنی ولی رفتارهاشون رو ادامه میدن، مطمعن بااااش که هنوز اشکالی در درونت هست.
جهان اشتباه نمیکنه.
یچیز حل نشده در درونت هست که این الگو داره تکرار میشه.
نگرانشم نباش. منم این درس پاس نکرده رو دارم. و جدیدا دارم بصورت جدی روش کار میکنم.
فقط بپذیر که اشکال توی وجود مادرت نیست. بپذیر که درسی هست، نقطه تاریکی در وجودت هست که باید حل بشه.
بپذیر که جهان از طریق مادرت، درونت رو داره بهت نشون میده تا اون نقاط تاریک رو شفا بدی. یعنی مادر شما، دستی از دستان خداونده که داره بهت کمک میکنه و خودشونم اینو نمیدونند.
پس اصلاااا کلمه ای با مادرتون بحث نکنید.
وگرنه با دستای خودتون، جلو ورود نعمت به زندگی رو میگیرین.
ذره ای هم در خلوت خودتون خودخوری نکنید.
شما دارید مسیر درست رو میرید.
پیشنهاد من اینه که :
یک لیست از ویژگی های خوب مادرتون تهیه کنید.
و تمرکز تون بزارید روی صفت های زیبای ایشون.
زمانی که من از دست مادرم شاکی میشم، فورا بیاد میارم وقتی کودک بودم و منو با چه شرایط سختی میبرد دکتر و با چه حوصله ای دارو ها رو دهنم میکرد.
یاد مهربونی هاش که میفتم اشکام میریزن.
باید قلب تون رو باز کنید به ویژگی های مثبت اش.
باید بپذیرید که اونم یک انسان هست و عقاید خودش رو داره و فکر میکنه کار درستی میکنه. باید خودتون رو جاش بزارید.
هر چی بیشتر به زیبایی های رفتاری اش توجه کنید، طبق قانون بدون تغییر خداوند، زیبایی های رفتاری بیشتری رو ازش دریافت میکنید.
الان شما مادرتون رو به چشم یک مخالف میبینید. و چون تمرکز لیزری تون روی این ویژگی مادر هست، جهان هم لاجرم براتون نتایج قبل تکرار میکنه.
جهان انقدر این کار رو تکرار میکنه تا شما این درس رو پاس کنید و تمرکز تون رو بزارید روی ویژگی های مثبت مادرتون.
بعلاوه یک اهرم رنج و لذت باید ساخته بشه.
اهرم رنج :
اگر به گیر دادن های مادرم فکر کنم چه نتایجی به بار میاد طبق قوانین؟
اهرم لذت :
اگر تمرکزم رو بزارم روی ویژگی های مثبت مادرم چه نتایجی به بار میاد؟
یه تمرین باحال دیگه ام دارم براتون.
یه دفترچه بردارید، هر محبتی و هر احترامی که مادرتون بهتون میکنه رو یادداشت کنید.
حتی اگر بشدت کوچک باشه. نوشتن و توجه به این محبت ها، به مرور زمان، بصورت تکاملی، نتایج و احترامات بیشتری به بار میاره.
این تمارین به این علت نیست که صرفا مادرتون بهتون احترام بزاره.
شما نیازمند دریافت تایید از طرف دیگران نیستید
فقط به این علت این تمارین انجام میشه که تمرکز تون از روی ویژگی مخالف بودن مادرتون برداشته بشه
و کانون مقدس توجه شما روی نکات مثبت اطرافیان باشه.
بعلاوه یچیزی هم بهتون بگم.
توی صحبت هام گفتم :
من قبل از اینکه با قانون آشنا بشم، هم با مادرم بحث داشتم.
این بحث کردن ها و اهانت ها، بخاطر مسیر توسعه فردی و خودشناسی نیست.
عامل اصلی اش، فرکانس های ما هست.
وقتی انسان احساس لیاقت و خودارزشمندی اش به حد کافی نباشه، به دیگران فرصت اهانت و قضاوت میده
فارغ از اینکه دین و مذهب انسان چی باشه.
هستند افرادی که مذهبی اند و احترام دریافت میکنند
هستند افرادی که غیر مذهبی اند و احترام دریافت میکنند
هستند افرادی که مذهبی اند و بهشون اهانت میشه
هستند افرادی که غیر مذهبی اند و بهشون اهانت میشه.
4 حالت اش وجود داره.
پس عامل مسیر خودشناسی نیست.
عامل در درون ماست.
اشکال در فرکانس های ما هست.
باید روی عزت نفس و احساس خودارزشمندی کار بشه.
اینو خطاب به خودمم میگم.
همین تمارین که گفته شد وقتی انجامش میدید این وایب رو به جهان ارسال میکنید که :
من لیاقت داشتن احترام و آرامش رو دارم
من همگام با قوانین کیهانی حرکت میکنم
سپاسگزار خداوندم که بر من جاری شدش تا این کامنت الهی نوشته بشه.
دوستتون دارم در پناه الله یکتا باشید.