مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 39
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/07/abasmanesh-1-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-06 18:40:012025-01-08 11:00:23مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم سلام خدمت رب العالمین سلام خدمت استاد عزیزم و سلام خدمت مریم شایسته عزیزم و سلام خدمت تمام دوستان در سایت عباس منش از وقتی روی افراد و کلا عوامل بیرون تکیه نکردم و به نیروی درونم به خدای درونم و الهاماتم تکیه کردم اولین نتیجه که خیلی هم برام مهم هست آرامش درونم هست که البته تا اونجا که ایمان دارم و شرک ندارم و از این نیرو کمک میگیرم،، را کسب کردم و همیشه هم به خدا میگم خدایا تو من و آوردی تو مسیر درست و الهی خدایا کمکم کن هیچ وقت دور نشم خسته نشم و فاصله نگیرم خدایا در این مسیر ثابت قدمم بدار. من با تمام وجودم درک کردم که الهامات درونی تکامل میخواهد یعنی همه چی تکامل میخواهد ولی در افراد مختلف متفاوته یه شخص زودترهست یکی دیرتر هست برای یکی قوی تر یا یکی دیگه ضعیف تر اینا همه بستگی به خود آدم داره استاد در مورد فرزند گفتید این یه واقعیت هست که کلا والدین خیلی نگران فرزنذانشون هستند ولی در افراد همینشم متفاوته ما با توکل با ایمانمون با تکیه بر پروردگارمون میتوانیم تسلیم باشیم و این تسلیم در مورد نگران بودن فرزندان خیلی مهمه میخواهی بدانی که واقعا وقتی گفتی تسلیمم آیا در مورد فرزندت تسلیم هستی یا نه همه اش حرفه هنوز توکل نکردی هنوز رها نیستی و یعنی تسلیم نیستی من خودم از اون دسته مادران همیشه نگران فرزندانم بودم ولی به لطف الله وقتی پا در این مسیر گذاشتم و تسلیم شدم و چیزی که برام خیلی مهمه همیشه سعی میکنم انجام دهم عمل کردن هست به شدت از خودم توقع دارم که باید عمل کنی اگر عمل نکردی دیگه یعنی در حد کفر برام میمونه و سعی کردم اهرم رنج و لذتی برای خودم بسازم از عملگرایی و خدارا بینهایت ممنونم که هدایتگرم هست همان طور که گفتم مادر همیشه نگران بودم ولی خودم و تغییر دادم چون واقعا با گوشت و خونم فهمیدم این نگرانی نفعی که برای هیچ کداممان ندارد همه اش ضرر است و اولین ضررش هم بی ایمانی و غصه خوردن هست از وقتی غصه را کنار گذاشتم و توکل کردم و سپردم به خدا هم خودم رشد کردم هم فرزندانم راهشان را پیدا کردند و اگر هم جاهایی به نظر من اینطور نیست دیگه من مسئول نیستم خودشون میدونند من دیگه نخواستم مشرک باشم یه بار خیلی کوتاه تک به تک با فرزندانم صحبت کردم و گفتم راه موفقیتتون و برید منم از شما هیچی نمیخوام فقط موفق باشید راه درست را برین خدا میدونه چقدر راحت شدم چقدر خدا کمکم کرد و چقدر ایمانم قوی شد این ها را گفتم برای دوستانی که شاید مادر یا پدر باشند و حتما براشون مفیده لا اکراه فی دین این آیه در خیلی از موارد زندگی کار برد داره ما باید درکش کنیم لا اکراه فی دین یعنی همیشه سرت تو کار خودت باشه درون خودت را درست کن حالا درونت هم اگر درسته باز هم سرت تو کار خودت باشه نخوای دیگران را دوباره ارشاد کنی و خیلی چیزهای دیگه خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه راه کسانی که مورد غضبت قرار گرفتند و نه راه گمراهان در پناه الله یکتا باشید
به نام خدای مهربان که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند .. سلام به استادعزیزم ومریم نازنینم ، استادجان واقعا درست میفرماییدکه کاری به دیگران نداشته باشیم ودرمسیرخودمون حرکت کنیم .. استاد جان همین الان داشتم باهمسرم وبرادرشوهرم درمورد همین دین وقرآن و …..بحث میکردیم که واقعا آخرش حال من بدشد وبهم بی احترامی شد ،وبعد اومدم یه ورودی ازتوهمین سایت به ذهنم دادم ،واقعا هدف من ازاین کارچیه ؟به من چه مربوطی داره که بخام برای اونا مرزتعیین کنم ودرست وغلط نشون بدم ،اگه من توهمه ی مسائل باهم خوبیم بهتره درمورداوناتمرکزکنم نه این اختلافات که هیچ سودی نداره وباعث ناراحتی میشه ،بااین کارمن میخام چی وثابت کنم ؟که آره من میدونم شمانمیدانید من میخام بگم من بیشترمیدانم ..؟ نمیدونم بحث امربه معروف ونهی ازمنکرچیه ولی به نظرم توجه مون ونزاریم روناخواسته ها واختلافات .. اولش حالم بدشد ولی بعد ازاین تضادمن فهمیدم که خواسته ی من ارتباط ورفتار مناسب باهمسرمه واگه من خودم تومسیردرست باشم وبه اهدافم برسم وآدم موفقی باشم خودش یه فرکانس عالی داره که تاثیرش ومیزاره باحرف چیزی درست نمیشه باید ازخیلی چیزا اعراض کرد ….
دردین هیچ اجباری نیست …
بنام خدای مهربان
سلام وسلامتی به استاد عزیزم و مریم جان گرامی وهمه دوستان بهشت عباسمنش
خدایاشکرت برا اینهمه اگاهی وهمزمانی
دیشب برا موضوعی نشانه روزانه رو زدم وهدایت شدم به فایل 8 گفتگو با دوستان و ازطریق کامنت امین عزیز که جواب سوالم درونش بود هدایت شدم به فایل 3 گفتگو بادوستان
امروز صبح وقتی دیدم گام جدید نیومده گفتم حتما این نشونس که برم اون فایل 3 رو گوش کنم چقدر زیبا بود اون فایل و گفتگوی سپیده عزیز و تجربیاتش از هدایت واون حس شوق وذوق و فورانی که قلبش و صداشو بلرزه در آورده بود
اون فایل پر از اگاهی بود برام در راستای همون سوال دیشبم بعد که اومدم
توسایت وگوش دادم به گام جدید که بازم درباره راهنمای درون درباره هدایته انگار اون مطالب داشت برام مرور میشد قشنگ حس کردم از دیشب داره قطعه های پازل کامل میشه وهر فایل وکامنت داره هم پوشانی میکنه همدیگه رو ومنو به یه درک عمیق میرسونه
بماند که تو نماز ظهر هدایتی ازرجانب خدا شدم که ریشه اصلی یه تضاد رو برام موشکافی کرد و کلا فهمیدم وای چطور ته ته ته ذهن من داشته این باور مخرب مرتب ران میشده بدون اینکه اصلا من بدونم وجود داشته و از بچگی اروم اروم تو وجودم شکل گرفته بوده اینو الان باز نمیکنم
ومیرم سراغ فایل و اونجایی که استاد گفتن من با اینکه با دیدگاه مادرم مخالف بودم ولی پول وهزینه اون خواسته های مادرمو پرداخت میکردم
مثل زتگ تو ذهنم صدا کرد که سعیده توداری سعی میکنی که دیدگاه های بقیه رو کاری بشون نداشته باشی و بگی همه محترمن باهر فکر وعقیده وباوری
ولی مثلا وقتی دختر کوچولوت طرز فکر مخصوصی داره که تو دوست نداری میگی اکی من مسئول اون نیستم و کاری باش نداری
ولی وقتی میاد میگه مامان میای فلان کارو کنیم میگی نه چون میدونی در راستای همون باوریه که دخترت داره و تو دوستش نداری
وقتیم که اصرار میکنه که لطفا هزاربهونه میاری که اون همکاریو باش نکنی
و این موضوع در مورد بقیه نزدیکانمم هست من پذیرفتم که همه نوع ادم با همه جور طرز فکری تواین دنیا لازمه نه تنها طوری نیست بلکه برا رشد جهان لازمه
ولی حاضر نیستم اگه کاری از دستم برمیاد درجهت پیشبرد خواسته های اونا بردارم گفتم سعیده هنوز این فرهنگ تو ذهنت خوب شکل نگرفته
تو با کمک نکردن با اونا داری جبهه میگیری داری در عمل نشون میدی که کارتون باب میل من نیست واگه کمک وحمایت منو میخواین باید مثله من فکر کنید
تو اعراض نکردی
کاملا توسعی کردی با اونا وارد بحث نشی البته که همینم خوبه
ولی باید به جایی برسی که رها باشی وقتی رهاشدی حتما مثل استاد هزینه و یاهرکاری اون خواسته ها لازم داشته باشه رو غیرتدافعی انجام میدی
استاد ممنونم ازتون که باهرکلامتون یه گره از موضوعات مارو بازمیکنید ومارو اسون میکنید برا برداشتن گامهای درست تر ومحکمتر.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکزت
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام استاد و خانوم شایسته عزیز.اول تشکر میکنم بابت گذاشتن این دوره و مرور شدن یک سری از آگاهی ها و درک بهتر انها و عمل کردن بهتر انها. دوم اینکه استاد عزیز همسر من کار خود را تغییر داد و ما دچار سختی و بی پولی شدیم و با خودم فکر کردم من که بلدم عروسک ببافم بیام عروسکهای خوشگل ببافم و چندجا که میشناسم ببرم و بفروشم هم پول در بیارم هم هنرم لذت ببرم همش هم با خودم تکرار میکنم خداوند مشتری های دست به نقد را به سمت من هدایت میکند،الان چند روزی هست شروع کردم به بافتن و قصد دارم ده تا که آماده شد بسته بندی کنم و ببرم برا فروش و همینطور ادامه بدم،عروسکهای خوشگل مناسب برای ولنتاین هست که روزی میتونم حداقل دوتا را ببافم چون کوچک و زیبا هستند،خواستم بگم که واقعا با برخورد به تضادها ادم فکرهای ناب به سرش میزنه یه مثالی بود میگفت ادمها تو محدودیتها استعدادهاشون شکوفا میشه،حالا تا الان تفریحی و برای خودم میبافتم چون هدف اصلیم موسیقی هست حالا تصمیم گرفتم تا رسیدن به هدف اصلی از این راه کسب درآمد کنم هم از نظر پول دچار مشکل نشیم هم دستم تو بافتنی رشد پیدا میکنه و تندتر میشه هم با بافت عروسکهای زیبا به گسترش جهان کمک میکنم.پس رفتن شوهرم به سوی هدفش به نفع من هم شد. در سوال بعدی و فرهنگ لا اکراه فی الدین واقعا منم بعضی وقتها درک نمیکنم مثلا سران کشور را فوش میدن یا…بارزترین مثالش گروه بی تی اس و کلا صنعت کیپاپ هست که واقعا خیلی تو فضاهای مجازی هیت میدن و گروه ها تشکیل میدن تا این گروهو بکشن پایین بعد من اینطوریم که خب فازتون چیه اصلا،من خودم به شخصه از خیلی از خواننده های ایرانی خوشم نمیاد خب نه دنبالش میکنم نه اهنگاشو گوش میدم ولی عاشق کسری زاهدی ام اهنگ جدید بده گوش میدم هرکار کنه دنبالشم در یک کلام دنبال چیزی ام که خوشم میاد و همچنین چیزهایی که خوشم نمیاد را دنبال نمیکنم و به کسی هم کار ندارم. البته امیدوارم این فرهنگ در من نیز خیلی قوی و قویتر بشه. قبلا خیلی سعی میکردم دیگران را قانع کنم ولی الان شاید خیلی کم به همسرم گاهی ناخواسته گیر بدم ولی به دیگران نه همسرمم خیلی کم شده و سعی میکنم بهتر کنم. استاد من به همسرم میگفتم چون تو روی باورهای مالیت کار نمیکنی ما تو این وضعیت هستیم خخخخ خیلی خنده داره بعدا که فهمیدم کسی مسئول زندگی کس دیگه نیست گفتم زهرا چون خودت روی باورهای مالیت کار نمیکنی تو این وضعیت هستی نه شوهرت اون مسئول زندگی تو نیست. البته استاد عزیز چندتا سوال درمورد زندگی مشترک دارم مثلا من خودم قرض نگرفتن را خیلی مراعات میکنم در حدی که الان نه لباس قسطی میخرم نه قرض میگیرم حتی کوچکترین کارها را هم قرض نمیگیرم ولی همسرم انجام میده ایا تاثیری روی من داره؟درمورد کسانیکه خانم خانه دار و آقا مسئول پول درآوردن هستند کمی توضیح بدید با سپاس از شما. خدا را هزار مرتبه شکر که در این مسیر قرار گرفتم.
بسم الله الرحن الرحیم
بنام رب جهانیان
خدا را بی نهایت سپاسگذارم در هر لحظه برای تمام اتفاقات خوب زندگیم
سلام و درود خدمت شما استاد گرامی امید در هر کجایی دنیا باشید خوش وآرام باشید !
پروژه مهاجرت در مدار بالاتر
بحث روی فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»
این آیه همه چیز را حل کرده خدا را شکررررر بی نهایت در هر لحظه از بسیار خورد بود که با کسی کاری نداشتم و نمیخواستم کسی را تغییر بتم و اگر جای کوشش کردیم ضربه های خود را هم خوردیم !
یکی از موارد همین که هیچ وقت ما توانایی این را نداریم که زندگی کسی دیگری را تغییر بتیم خوب است که سر خود را بگذاریم روی کار خود و هر انچقدر که نخایم کسی را هدایت کنیم زود میتانیم به مسیر های عالی خود ما هدایت شویم
درحفظ الله باشید !
سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز وسلام برهمه دوستان باران: خیلی عالی و اموزنده بود این گام استاد من قبل اینکه به این سایت بیام همیشه فکر میکردم من مسئول دیگرانم مثلا خواهرم ناراحتی و مشکلی داشت من خودمو به اب و آتیش میزدم تا مشکلات خواهرمو حل کنم احساس میکردم من میتونم مشکلاتشو حل کنم همیشه هم خودم احساس نا امیدی و افسردگی داشتم ولی از وقتی که با این سایت اشنا شدم دوره هاتونو تهیه کردم فایل های دانلودی گوش دادم کامل تغییر کردم ،دقیقا چند وقت پیش خواهرم پیش من غیبت یکی دیگه رو کرد از بدیهاش گفت ،واقعا از غیبت و قضاوت کردن خیلی بدم میاد گفتم باید مواظب ورودی هام باشم کنترلش کنم به خواهرم گفتم ببین اون ادم خیلی خوبی داره منم خیلی دوسش دارم چرا رو بدیهاش تمرکز کردی این ادم یه خوبی نداره روش تمرکز کنی گفت نه اصلا خوبی نداره گفتم باشه هرطور راحتی بعدپیش خودم گفتم خدایا چیکار کنم یهو بهم الهام شدگوشیمو قط کن منم قطع کردم چند دقیقه بعدش خودش زنگ زد گفت من فکر کردم واقعا اون ادم خیلی ادم خوبیه من چرا درموردش فکر بد کردم خدا منو ببخشه،یعنی استاد اگه من به اون الهاهمه گوش نمیکردم ادامه میدادم باهاش هم خودم حسم بد میشد اتفاقات بد برام میوفتاد هم خواهرم همچنان به غیبتش ادامه میداد،من قبلا اینجور نبودم میرفتم به اون طرف زنگ میزدم بیاین کینه از هم نداشته باشین دنیا ارزش نداره خودمو درگیر میکردم و خودمو مسئول صلح میدونستم وبه خدای احدوناس قسم خودم تا چندین روز تو اون حس بد بودم و خواهرمم چندین بار زنگ میزد و ادامه میداد. الان میگم هرکسی مسئول خودشه به من چه بقیه چیکار میکنن من خودم خوب و عالی باشم رعایت کن چیکار بقیه دارم . واقعا عالی بود این گام خداروهزاران مرتبه شکر ممنونم ازت استاد گلم و خانوم شایسته جان. خدانگهدار تا گام بعدی
سلام به همه هم مدارهای عزیزم بخدا که این جهان خیلی باشعور تر و دقیق تر از اون چیزی هست که ما بتونیم بفهمیم یا درکش کنیم. یعنی واقعا کار این جهان چیزی جز واکنش نشون دادن به فرکانس های ما اساس فرکانس های ما نیست بصورت کاملا دقیق و واضح و جالبه که بصورت جمع بندی یعنی تو داری چند تا فکر از چند جهت رو بیشتر تو ذهنت میچرخونی و اون یه مسیری رو باز میکنه و واکنشش به شکلی هست که کل اون افکار توش گنجونده بشه و جواب رو به تو برسونه. چرا اینو میگم چون دیشب بعد از یه گفتگویی با عشق به خودم گفتم ولم کن بابا این درک نمیکنه منم مسئول خوشبختی این آدم نیستم بخواد بفهمه جهان به یه طریقی حالیش میکنه و بهش میفهمونه دیگه من عاجزم از این کار من عاجزم از خوشبخت و خوشحال کردن این آدم من نه تواناییش رو دارم نه زورم میرسه و نه کار من هست و از لحاظ ذهنی خودم رو کامل کندم ازش بعد اتفاقی که افتاد زنگ زد گفت اولا یه فروش داشته بعد دیدم داره یک سری حرفها میزنه که خودش بخودش دلداری بده و حالشو خوب کنه از طرفی خدا باز آگاهی هایی برای من رسوند که اون افکار منو تایید میکرد و میگفت مسیر درست چیه منطق های قویتری تو دستم میگذاشت برای متعهدانه تر تو این مسیر کار کردن چون این یکی از اساسی ترین پاشنه های آشیل من هست و بصورت ریشه ای من خیلی نیاز دارم که آگاهانه تر و جدی تر روی این پاشنه اشیلم که من مسئول خوشبختی کسی نیستم من مسئول هیچ جنبه ای از زندگی هیچ کسی نیستم من فقط و فقط مسئول زندگی خودم هستم کار کنم.علاوه بر اون چون دارم رو بحث ثروت کار میکنم باز یک سری راهکارها رو بهم گفت که در عمل بتونم قویتر این کارو انجام بدم مسیر رو درست برم در واقع خلاصه یک پکیج عالی برام فرستاد مثل همیشه.
سلام و درود فراوان به استاد عزیزم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی .
استاد عزیز تو این فایل در مورد الهامات و اجبار نبودن دین و مسئول نبودنمون در برابر دیگران صحبت کردن.گ به خصوص فرزندانمون .
الهامات رو وقتی دریافت میکنیم و زمانی به ندای درونیمون توجه میکنیم که آروم باشیم و آگاهانه در لحظه از خداوند درخواست کمک داشته باشیم اینجور وقتا وقتی صدایی میشنویم یا یه چیزی رو حس میکنیم بهش توجه میکنیم ولی وقتایی که به هر دلیلی تو احساس بد هستیم و در حالتهایی مثل غم و ناراحتی و اضطراب و ناامیدی به سر میبریم هر چقدرم این صدا به گوشمون برسه نسبت بهش بیتوجه هستیم.
وقتایی که حالمون خوبه و اعتماد و ایمانمون به جهان بیشتره یشتر به این الهامات بیشتر توجه میکنیم و کمتر مقاومت میکنیم .این صداها همیشه هستن منتها بستگی به میزان ایمان من میشه بهش توجه کرد یا بیتوجه ازش گذشت.
وقتی که میخوام ازش بیتوجه بگذرم به نظرم اونها رو یه جور نجوا و صدایی از سمت شیطان میبینم ، با وجود اینکه حس میکنم داره درست میگه اما اعتنایی بهش نمیکنم و مشغول کار خودم میشم . یه ذره که زمان بهش میخوره میفهمم که چ اشتباهی کردم. به خودم میگم به خدا تو ذهنم اومد که فلان کارو انجام بدم اما گفتم ولش کن دقیقاً خودمون متوجه میشیم که اشتباه کردیم.
در طول روز بارها و بارها میشود به این الهامات توجه کرد و با اطمینان خاطر بیشتری میشود به امورات زندگی رسید اما امان از این نجواها که بهمون حمله ور میشن و شک و تردید تو دلمون را میندازن .
برای اینکه بتونیم درست پیش بریم باید تمرین کنیم و آگاهانه وقت برای دریافت الهامات بزاریم میتونیم هر بار با توجه کردن بهش ، تجربه کنیم که به چ میزان میتونه درست باشه یا نباشه که اکثر مواقع جنس احساس ما بیانگر درستی یا نادرستی عملکردمون میشه.
در قرآن اومده هیچ اجباری در دین نیست در حالی که دقیقاً ما برعکسشو باور داشتیم که اتفاقاً خیلی بر قبول و پذیرش دین اجباری هست. فک میکردیم ما وظیفه داریم چ دلمون بخواد چ دلمون نخواد باید از دینمون تبعیت کنیم. به خاطر همین اکثرن مسیرمونو گم کردیم. چون استدلالمون بر این بود که ما مهم نیستیم. احساسات و عواطف ما مهم نیستن . عقل و منطق ما هم دخلی تو این موضوع نداره . گفته شده و ما باید بی چون و چرا بپذیریمش. و اینکه من گارد داشته باشم یا در مورد موضوعاتی مقاومت داشته باشم اصلاً مهم نیست اینکه من در انجام خیلی از کارهای دینیمون احساس خوبی نداشته باشم باز مهم نیست.
اتفاقاً میگفتن کسانی که به اجبار و برخلاف میلشون کاری انجام بدن اجر و ثواب بیشتری میبرن. به قول خودشون چون این دست افراد با شیطون مبارزه کردن و این مسیرو انتخاب کردن بیشتر مورد رضایت خداوند هستن.
دقیقاً پذیرش دینمون به این معنا بود که فقط گوش بدیم و سکوت کنیم و بعد اطاعت کنیم .
به علت عدم آگاهی و عدم شناختمون به قوانین و خدای بزرگمون یه جور بازیچه دست این و اون بودیم و دیگران به هر حالتی که میخواستن ما رو میچرخوندن .
خیلیامون شاکی بودیم از این جریان و خیلیامون خوشحال و سرمست میپذیرفتیم و خیلیامون مثل من ، حالت خنثی داشتیم مثل کسی که دنبال یه چیزیه اما خیلی سردرگمه نمیدونه چ کاری درسته و چ کاری غلط.
اینکه احساسات ما واقعیت رو نشون میدن خیلی بهم کمک کرد دست از انجام کارهایی که به خاطر ترس و نگرانی انجامشون میدادم بردارم . به خودم قول بدم که هر کاری رو که میتونم با عشق انجام بدم و با انجام دادنش حالم خوب میشه همون کار میتونه کار درستی باشه . بنابراین به احساساتم بیشتر توجه کردم و سعی کردم برای انجام هر کاری کمی با عقل خودم بسنجمش . و انقدر تاکید روی این موضوع نداشته باشم که خیلیا فلان کارو انجام میدن پس یعنی انجام تعداد زیادی از آدمها دلیل و صحت درستی اون کارو نشون بده. خیلی جاها میتونه نباشه یه جاهایی هم میتونه باشه اما اکثراً جایی که اکثریت یه چیزی رو میپذیرن و به یه چیزی گرایش میارن به نظر نمیاد مسیرشون درست باشه. تجربه اینو نشون داده . دلم نمیخواست اینم به عنوان یه جمله کلیشهای بگم دوست داشتم خودم تجربش کرده باشم و بعد در موردش حرفی زده باشم . میبینم تو اجتماع کارهایی که اکثراً در موردش فکر میکنن و باورش دارن چقدر میتونه ما رو از مسیر دور کنه بنابراین سعی میکنم از این دست آدمها دوری کنم و دنبال کند و کاوه مسیر درست خودم باشم. یادم میاد اوایلی که با استادعزیز آشنا شده بودم بینهایت نسبت بهش تعصب داشتم به خاطر آگاهیهای جدید و نابی که ازش دریافت میکردم و ایشونو به عنوان راهنما و الگوی خودم انتخاب کرده بودم اصلاً دوست نداشتم کسی در موردش انتقادی کنه بنابراین اگه از کسی ، چیزی میشنیدم به شدت ناراحت میشدم و جبهه میگرفتم و سینه سپر میکردم ،میگفتم در مورد استادم اینجور حرف نزنید.
کم کم از خود استاد یاد گرفتم که اجازه بدم دیگران هرچی که میخوان بگن ، بگن .چون من دیگه کسی نیستم که به قضاوت کسی اهمیت بدم. اصلاً برام مهم نباشه که دیگران راجع به من یا مسیری که انتخاب کردم چ صحبتی میکنن. اگه اجازه بدم ، گذر زمان درستی یا نادرستیه مسیر هر کسیو نشون میده.
به قول استاد عزیز این نتایج هستن که جای ما صحبت میکنن. قرار نیست خودمونو درگیر حرفهای پوچ و توخالی دیگران کنیم که بیخود و بی جهت احساسمون بد بشه و در فرکانس بد قرار بگیریم.
از وقتی که این تعصبات رو کنار گذاشتم حتی در مورد حرفهایی که راجع به خودم زده میشد تمرکزم بیشتر سمت تغییرات خودم رفت . سمت اینکه دنبال انجام مسئولیتهای خودم باشم .
وقتی با استاد عزیز باشی و دورههاشونو درست کار کنی ناخودآگاه نگاهت از سمت دیگران برداشته میشه و بیشتر سمت مسئولیتهای خودت میره.
حتی نگرانی و دغدغههایی که نسبت به فرزندانت داری از بین میره . متوجه میشی که زور زدن و تقلا زدن برای تغییر کسی و برای اینکه مسئولیت کسی رو به عهده بگیری فایدهای نداره.
تو فقط میتونی الگوی خوبی برای فرزندانت باشی . اونها با نگاه کردن به الگوی مناسبی مثل تو یاد میگیرن که نسبت به مسئولیتهایی خودشون متعهد باشن و بیتفاوت نگذرن و به جای اینکه منتظر باشن شما جای اونها مسئولیتی رو بپذیرید خودشون مسئولیت تمام کارهاشونو میپذیرن.
استاد عزیز عرض کردن ما مسئول کسی نیستیم حتی فرزندانمون . خواستم بگم که گاهی اوقات این حس مسئولیت پذیریمون به خاطر ترس درست انجام ندادن وظیفه ی خودمون نیست، بلکه نگرانیمون به خاطر اینه که میترسیم اونها مسیر درستی انتخاب نکنن و بیشتر زمین بخورن . از اونجایی که فکر میکنیم مسیر خودمون درسته میخوایم تحمیل کنیم که بچههامونم شکل خودمون باشن .
هر چقدر بالغتر و عاقلتر میشیم بیشتر متوجه میشیم که همین اجازه دادنها برای زمین خوردنشون بیشتر باعث رشد و ترقی اونها میشه .نباید در هر کاری دخالت کنیم و امر و نهی کنیم .
حق انتخاب خودشون بدیم حتی اگر به غلط .
این به این معنا نیستش که بچههامونو رها کردیم اتفاقاً حواسمون بهشون هست و سعی میکنیم از دور مدیریت و حمایت کنیم ازشون .
هر چقدر آزادی بیشتری بهشون بدیم و بیشتر یاد بدیم که خودشون مسئول کارهای شخصی خودشون هستن بیشتر رشد میکنن.
هرجا نگران بودیم و هرجا ترسیدیم بهتره از خداوند درخواست کمک کنیم برای هدایت خودمون و بچههامون .
اعتماد کردن به قوانین جهان و درست عمل کردن به قوانین جهان صددرصد ما رو با نتایج خوبی مواجه میکنه.
بهتره صبور باشیم و خارج از سهم و نقش خودمون کاری نکنیم هر جایی که خواستیم بیشتر از حد و مرز خودمون کاری برای کسی انجام بدیم به خودمون ایست بدیم و بگیم ما کارهای نیستیم بهتره رهاش کنیم و به خدا بسپاریمش.
برای اثبات عملکرد درستمون باید به احساسمون رجوع کنیم اگر احساس خوبی داریم در آرامش به سر میبریم یعنی در مسیر درستی هستیم انشالله که همگی بتونیم با ایمان و توکل به خداوند بیشتر تمرکز روی خودمون بزاریم تا الگوی مناسبی برای دیگران باشیم.
ممنون از سپاس از استاد عزیزم که همیشه به خاطر آگاهیهای نابی که در اختیار ما قرار میدن ما رو یه قدم برای رشد و پیشرفت بیشتر جلو میبرن.
استاد جونم عاشقتم .
مرسی که هستی .
الهی که باشی همیشه.
سلام بر عزیزانم سلام بر استاد عزیزم سلام بر خانم شایسته عزیزم من خیلی خوشبختم که الان اینجام خدایا شکرت که تمام اینترنتم صرف این سایت توحیدی میشه و بی نهایت برام فایده داره خانم شایسته عزیزم خیلی ازتون ممنونم برای گام ششم فقط فکر اینکه یه نیرویی درون من هست که همواره داره هدایتم میکنه و اون نیرو همه چیو میدونه و راحتترین و لذت بخش ترین راهارو بلده ، فقط فکر این فقط فکر این بینهایت به من احساس آرامش میده ، بهم احساس اطمینان میده، بهم امید میده اینروزا خیلی به این جمله که من لایق دریافت الهامات پاک الهی هستم فکر میکنم و این باور خیلی بهم کمک میکنه که آرام تر و بدون عجله قدم بردارم من عاشق صدایی ام که منو به صبر دعوت میکنه و میگه فقط از همین لحظه ت لذت ببر ، تو روو به رشد هستی دارم به این فکر میکنم که کجاها به الهاتم عمل کردم و میبینم تقریبا هیجا فقط گاهی وقتا شده که مثلا خواستم یه کاری رو انجام بدم بعد یه کار دیگه رو انجام دادم و بعد فهمیدم باید کار اولی رو انجام میدادم و اونجا بوده که به خودم گفتم ،یه دلم گفت اون کارو انجام بده ها اما من گوش نکردم و کار خودمو کردم ، الهام همینه مطمئنم که وجود داره اما در من صداش خیلی ضعیفه انقدر ضعیفه که جدی نمی گیرمش و بعدا که کار از کار گذشته میفهمم الهام بوده اما حالا میخوام دلو بزنم به دریا و به الهاماتم اعتماد کنم و مهمتر از همه در این باره احساس لیاقتم رو تقویت کنم با این باور که خداوند خودش در قرآن گفته ما خیر و شرتون رو بهتون الهام میکنیم با این باور که من به عنوان موجودی که پا به این زمین گذاشتم حق دارم که با خدای خودم در ارتباط باشم و از الهاماتش استفاده کنم ، الهاماتی که همیشه هست و برای همه هست و من میخوام باورش کنم و دریافتش کنم همونطور که استاد استفاده میکنن من میخوام به این خدای قدرتمند اعتماد کنم درمورد قسمت آخر فایل که درمورد مسئولیت پذیری بود ، وقتی به این سوال فکر کردم با خودم گفتم اگه آدم راه درست رو بره واقعا مسیر براش لذت بخش خواهد بود نه با رنج ، استاد یه مسیری رو رفتن و راه درست رو یاد گرفتن و حالا ما میخواییم راه درست رو از استاد یاد بگیریم که به تضادهایی که استاد در مسائل مالی برخوردن بر نخوریم و اینم یک باور جدید هست که متوجه شدم که در من به وجود اومده که اگر مسیر درست رو با آگاهی پیش بری نتایج هر روز بهتر رو بهتر میشه و حتی اگر به چالشی هم بربخوری حتما به نفعته و اگر نا امید نشی حتما میتونی از پس اون چالش به راحتی بربیای استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم بی نهایت از شما سپاسگذارم برای این فایل عالی
بسم الله الرحمن الرحیم سلام برای استفاده از هدایت: باور کنید همچین راهنمایی هست باور کنید پاسخ میده بهتون ذهن منطقی جلو استفاده از الهام رو میگیره گفتگوهای ذهنی رو با باورهای مناسب جایگزین کنید باید روی باورهامون کار کنیم و وقتی نشانه اومد تاییدش کنیم. تضادها خواسته ها رو به ما میگن،محرک های پیش رفت هستند هیچ کس مسئول دیگری نیست. صدای الهامات :آرامش و احساس خوب صدای نجوا :احساس ترس سپاسگزارم