مصاحبه با استاد | باورهایی برای روان شدن چرخ کسب و کار - صفحه 19

389 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 521 روز

    بنام خدای بخشنده ومهربانم

    خدایا هر چی دارم از ان توست

    سلام استاد عزیز

    من از گام 9 نتونستم کامنت بذارم

    بخاطر اینکه متوجه شدم فایل 9 بیشتر از 10..20 بار گوش کردم

    ولی هر دفع حواسم می رفت جای دیگه .. خونه عمه دایی خاله همسایه .فردا چکار کنم

    کارمو چکار کنم.خدا. هدایتم میکنه یا نه ووووووو

    ازین چرت پرت نمیتونستم تمرکز کنم

    فهمیدم من همیشه همینجوری هستم تمرکز نمیتونم بکنم غیر ازینکه بیام اون تمام فایل بنویسم روی کاغذ از دوباره گوش کنم با خودم بگم فایل رو

    خیلی حواسم پرت میشه این ور اون ور

    و فایل هارو 4.5 روز پشت سر هم گوش میکنم. و می نویسم

    بعدش فرداش مشغول کار خونه تمیز کاری میشم همینجوری فایل میذارم گوش می‌کنم کار میکنم بعدش

    فکر میکنم عقب موندم اصلا فایده نداشته کار نکردم از مسیر اومدم بیرون

    خیلی خودمو اذیت میکنم

    تمرکز پایین دارم حواسم پرت میشه پاشنه آشیل من یکیش اینه

    تمرکز……….

    امروز شروع کردم شمع سازی کلی وقتم گرفت

    مبگفتم من کی تمرینهارو انجام بدم اصلا نمیخوام شمع درست کنم

    خیلی خودمو اذیت میکنم اصلا لذت نمی برم

    دوستان کاش میگفتین چجوری تمرکز لیرزی میذارین کار میکنید با فایل تمرین ها

    و ب کار تون هم میرسید

    من برای کارهای فیزیکی خیلی آدم عجولی هستم

    هر گاری رو میخوام زودی انجام بدم اینقدر اینکارو کردم غذا تمیز کاری خونه هر کاری باشه زودتر انجام میدم

    نمیدونم حالا از زرنگی هست یا عجولی بدو بدو دارم ..خخخخخ

    دلم میخاد هر کاری میکنم غذا میخورم

    چای میخورم

    فایل گوش می‌کنم

    هرکاری تو زندگیم دلم میخاد با لذت انجام بدم

    دارم سعی میکنم

    و گام 11

    عشق و کار

    منم دلم میخاد هم کار میکنم هم تفریح کنم و لذت ببرم

    دوتاش با هم باشه

    شمع درست کردم اولش چقدر ذهن مقاومت میکرد ولی هی درست میکردم

    با خودم حرف میزدم جواب ذهنو میدادم

    ولی من در کل عاشق رقص هستم کافیه ی اهنگ پلی بشه رقص رفتم خیلی هم زود یاد میگیرم حرکات رقص رو

    نمیدونم چکار کنم دوستان

    همسرم خانواده زشته مردم چی میگن

    باید روی خودم و باورهام کار کنم بتونم سراغ رقص برم

    از خدا بزرگ کمک و هدایتم میخوام

    ی سوال نمیدونم شمع ادامه بدم یا برم دنبال رقص؟؟؟؟؟؟

    خدایاشکرت

    و مریم عزیز سپاسگزارم ازت

    این روزها ذهن من درگیر میشه برای هر فکری و سوالی ک دارم

    فردا داخل گام ها جوابمو میگیرم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1040 روز

    الهی به امید تو

    قدم 11

    خداروشکر که هستم و حضور دارم و میتونم اینجا باشم و بنویسم…..

    کار و زندگی و لذت بردن باید همش باهم باشه و زمانی این اتفاق میوفته که کار و شغلت عشقت باشه،علاقت باشه ،،،،اونوقت همه چیز باهم اتفاق میوفته……

    چندوقت پیش بخاطره علاقم داخل یع کارگاه کار میکردم که کار نقاشی روی سرامیک انجام میشد ،ازصب تا غروب کار میکردم بخدا بدون اینکه گشنم بشه یا خوابم بیاد ،نمیدونستم کی و چه زمانی کار انجام میشد و تعداد سفاراشات بالا میرفت و هی دستم تند تر میشد ،،،،صبح ها از شوق اینکه برم اونجا زود بیدار میشدم و واقعا اینو از ته قلبم میخواستم …..

    واقعا به حرفتون رسیدم استاد که اگر شغلت علاقت باشه از این مسیر لذت میبری و زندگی،زندگی میکنی.

    یاد گرفتم توی این فایل نباید قرض بدم و قرض بگیرم.

    مگه اینکه اون پولو نخوام،اگه قرض بدم و به اون پول نیاز داشته باشم این یعنی من خودم اول تو اولویت بیشتری هستم.

    عملی کردن ایده ها:

    زمانی ایده ها از راه میرسن که من روی باور هام کار کنم و خداوند وقتی تعهدات منو می بینه اونم ایده ها و نشانه هارو میفرسته که این ایده ها باید قدم اولو براش برداری تا خداوند باقی مسیرو بهت نشون بده.

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 919 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان

    سلام خدمت دوستان گرامی ام در این مسیر زیبا و پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    ممنون استاد خوبم هستم با این همه جواب های زیبا در سوال های دوستان عزیز

    وقتی کاری را که عاشقش هستی داری انجام می دهید داری از زندگیت لذت می بری

    هم کار و هم تفریح خودش کار است

    استاد در این بخش خلی قشنگ و لذت بخش تشریح داد

    من خودم تا حالا به چنین مرحله‌ای از زندگی نرسیده ام

    چون هنوز مسیر مورد علاقه ام را درست تشخیص نداده ام

    تازه دارم در این بخش قدم های را برمی دارم

    چون در جلسه قبلی خانم شایسته تمرین بسیار خوبی را گذاشته بود و منم یاد داشت کردم که بتوانم به کمک خداوند بیشتر رویش تمرکز کنم و مسیر مورد علاقه ام را پیدا کنم

    من در حالیکه فعلا برای دیگران کار می کنم

    و موقع های هم می شود که از کارم لذت خاصی نمی برم آنهم به دلیلی ساعت کاری زیاد

    اما بیشتر موقع هم دارم قشنگ از انجام دادن کارهایم لذت می برم و حالم خوب است

    و این ترس راهم در وجودم دارم که از این شغل بیرون شده نمی توانم

    و باید ایمانم را نشان دهم

    در مورد اینکه اگر باور های خوبی داشته باشید آدمها و دستان خداوند وارد زندگی تان می شود

    من قبلاً در این مورد آگاهانه درک مناسب تری نداشتم

    اما خلی اتفاقات در زندگیم رخ داده که از طریق دستان بی نهایت خداوند کارهام به راحت ترین شکل ممکن انجام شده است

    من تقریبا این دیدگاه را داشتم که همه انسانها دوست داشتنی هستند

    و حالا به لطف خداوند در اکثر موارد انسانهای شریف و محترم در مسیر زندگیم قرار می گیرد

    که حتی این موضوع را چندین بار خانواده ام بهم گفته است که تو خلی خوش شانس هستی

    که در همه جا با آدم‌های خوبی مواجه می شوی.

    در مورد شغل مورد علاقه که وقتی شغلی دارد هم تفریح می کند و هم کار می کند و کلا دارد لذت می برد

    من تجربه کار کردن پدرم به ذهنم آمد

    پدر من مغازه دار بود

    وخلی از انجام این کار لذت می برد

    هم ثروت می ساخت و هم حالش خوب بود و هم داشت هر روز بیشتر رشد می کرد

    هیچ وقت من ندیدم که این بشر از روی مجبوری سر کارش برود

    بلکه همیشه با عشق توی مغازه بود و داشت کار می کرد و لذت می برد

    وقتی پدرم مغازه داری می کرد نه مریض می شد نه خستگی را می فهمید و نه کدام موضوعی دیگر را

    و فقط رشد داشت و رشد و حالش هم خلی خوب بود

    اما وقتی سن شأن بالاتر رفت و کار مغازه داری را جمع کرد این بشر هر روز مریض بود هر روز حالش گرفته بود و از زندگی اش هم لذت برده نمی توانست

    چون پدرم و شغلی که داشت بین مردم مان نمونه بود از هر نظر

    پدرم هیچ وقت نمی گفت که یک هفته سر کار نمی روم بلکه می خواهم استراحت کنم

    چون استراحت کردن در خونه برای شأن کار دشوار بود و باید همیشه سر کارش حاظر می شد

    چون این کار را دوست داشت و لذت می برد و ثروت خوبی هم می ساخت

    اما بعد از اینکه دیگر سر کار نمی رفت واقعا همه چیز برایش خسته کن و زجر آور شده بود

    با این صحبت های استاد این موضع از تجربیات پدرم به ذهنم آمد که برایم خلی واضح و آشنا بود

    در مورد ضامن شدن

    من خودم تا هنوز در این بخش برای کسی چنین کاری را نکرده ام

    اما چند تا دوستان و آشنایانی دارم که در این چنین رفتار مواجه شده است

    و دیدم که بعداً چی مشکلاتی را هم تجربه کردند

    یکی از دوستانم برای باجناق اش ضامن شده بود

    و طرف ماشین بر داشته بود به ضمانت این شخص

    و بعداً که پولش را پرداخت نتوانست و مسافرت رفت و خودش را به نحوی از این موضوع کنار کشید

    اما این دوست مان که ضامن شده بود چی درد سر های را تحمل کرد

    و حتی دوستی شان بر اساس همین مسأله به چی ناراحتی های تبدیل شد

    استاد عزیزم از این آگاهی های که داری در اختیار ما قرار می دهی بسیار ممنون و متشکرم

    خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جویم

    خدایا صد هزار بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1918 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    سلام به بهترین استاد آموزش قوانین

    سلام به خانم شایسته عزیزم

    سلام به همه دوستانم

    من عاشق این سبک زندگی ام :

    آزادی زمانی

    آزادی مکانی

    آزادی مالی

    لذت بردن

    عشق

    روابط عالی

    آرامش

    سلامتی صد

    خلاصه اینکه استانداردهام بالاست

    و خداییش دارم روی خودم کار میکنم خیلی خوب هم پیش میرم و این میدونم انتها نداره

    من روزانه خیلی فایل گوش میدم یادم نیست کدوم فایل بود ولی این آگاهی رو دریافت کردم که بهش عمل کنم

    اصل رو بزارم وسط یعنی برای خودم اصل رو در پرفکت ترین حالت بزارم وسط و به سمتش حرکت کنم و از اصل خودم کوتاه نیام برند باشم

    یعنی دوست دارم روی کیفیت زندگیم کار کنم و خوشکل جلو برم با بقیه هم کاری ندارم

    استاد جانم خداروشکر مسیر مورد علاقم رو پیدا کردم و خیلی براش ذوق دارم و همه شاخ و برگ های اضافی رو با جسارت زدم

    شریک تعطیل

    قرض و .‌.. تعطیل

    چند شغله تعطیل

    ایده ال گرایی تعطیل(عمل فوری به ایده)

    واقعااااا خداروشکر میکنم به خاطر این مسیر لذت بخش

    من خوشبختمممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    خدامنو دخترم ----شماهمه😂 گفته:
    مدت عضویت: 172 روز

    به نام خداوندبخشنده مهربان

    سلام وعرض ادب خدمت استاد وخانم شایسته ودوستان عزیزم

    امروزصبح درخواب وبیداری بودم که خدابمن گفت میتونی کارمند یکی ازاشناهات درامریکاهست بشی درخونه کارهاشوانجام بدی ودرامد دلاری داشته باشی وزندگیتو درایران بسازی و بعدازچندسال بری امریکا باهمسر ودخترت اقامت اونجارو بگیرین وبازم کنار دوستت کارمندش باشی و همزمان مشهورم بشی و به شغل ارایشگریت هم برسی درامریکا .خدا بافایل بالا بمن نشانه دادکه مسیرم درسته وایده ام درسته .

    چندروزه که بیشترشکرگزاری میکنم توکلم قویترشده و کنترل ذهن دارم وبیشترسکوت میکنم

    چندتا اتفاق جالب برام افتاده

    وزنم سریعتر وراحتترکم میشه خدایاشکرت

    ارادم قویترشده خدایاشکرت

    5فرشینه چندمیلیونی خریدم خدایاشکرت

    پردهای چندمیلیونی خریدم خدایاشکرت

    کمد دیواری درست کردیم خدایاشکرت

    هروز یک میلیون تومن به حسابم واریزمیشه

    خواسته هام واضحترشده

    قران رو یدفعه بازمیکنم وخدا با ایاتش واضحترصحبت میکنه

    رفتارهمسرم عالیترشده خدایاشکرت

    رفتاردخترم عالیترشده خدایاشکرت

    خداگفت باهمین فرمون برو جلو افرین دخترم.

    فاصله بین غم وشادی سپردن بخداست:)

    سالم وثروتمندباشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2628 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    خدایا هر آنچه که دارم همه از آن توست

    سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز

    و دوستان گلم

    تفریح، سفر،کار همچی با هم یکیه یعنی جدا از هم نیستن

    کلا از تک تک لحظات که کار یا تفریح هست باید لذت برد چون همشون یکی هست

    وقتی من در مسیر درست باشم در مسیر خداوند باشم کارم،زندگیم و تفریحم با هم یکی میشه

    وقتی پول نقد داری خرید میکنی نه اینکه بخوای قرض کنی و بخوای بدهکار کنی خودت رو که مثلا ی ماشین داشته باشی با قسط یا قرضی خرید کنی وقتی نقد خرید کنی اون ماشین رو هم آرامش داری از خریدی که انجام میدی هم لذت میبری از ماشینی که خریدی

    کی میتونم من همه چی رو نقدی بخرم؟

    وقتی باورهای درست داشته باشم در مورد ثروت ،وقتی که فقط روی خدا حساب باز کرده باشم اون موقع هر آنچه را که بخوام رو نقد پرداخت میکنم و چقدر حسش خوبه نقدی خرید کردن تا اینکه با استرس بخوای چکی خرید کنی و نگران باشی

    وقتی کسی به ی موفقیتی رسیده باور پذیر میشه که اگه اون تونسته در زمینه کاری من موفق بشه منم میتونم و این انگیزه ایی میشه که قدمها رو محکم و قوی بردارم

    در مورد شریک داشتن

    شریک دلیلش ی باور اشتباهه آدمهایی که دنبال شریک می‌گردن حتما ی باور اشتباه دارن

    یا این باور رو دارن که اون پول داره یا سرمایه و اعتبار داره یا اون خلاق تر ازمنه

    ی چیزی توی اون شخص هست که اون نداره میخواد اون هم باشه کنارش

    بنظرم شریک گرفتن از ترس میاد چون می‌ترسه که خودش کار رو شروع کنه که کم بیاره یا میخواد یکی این وسط باشه با هم گریه کنن.. و بجای اینکه بخدا توکل کنه بگه میرم با کمک خدا انجامش میدم میرم تو دلش ،ولی چون ترس داره میگه ی نفر شریک کنم اگه اتفاقی افتاد و اگه شکست یا ضرر کردم باهم کنار هم باشیم چون ته ذهنش اینه و باورش هست صد در صد شکست میخوره یا ضرر میکنه

    که خود شخص خودم شریک داشتم و هیچ وقت رشد نمیکردم ی جوری متوقف بودم ولی ی جایی که فهمیدم شریک یعنی شرک یعنی بخدا اعتماد نداشتن یعنی روی کسی دیگه حساب کردن

    من بمحض اینکه شریک رو گذاشتم کنار اون موقع درههای خداوند برام باز شد و با چشم خودم دیدم چقدر شریک گرفتن اشتباه هست و باید فقط با خود خدا شریک بشی و شریک بیزنست خدا باشه جالبه وقتی با خدا هستی و با خدا میبندی و اون رو میبینی 100درصدش واسه خودت هست فقط ی بخشیش رو میگه انفاق کنه تا من جریان پیدا کنم ک کسب و کارت گسترش پیدا کنه و اگر همیشه با خودش ببندم و روش حساب کنم و سپاسگزارش باشم واسم کن فیکون میکنه

    میشه همزمان چندین بیزنس رو داشت و مدیریت کرد؟

    اگه هدف خلق ثروت هست از همون کاری که با عشق و علاقه انجام میدی به ثروت میرسی

    ولی اگر چندین کار میخوای داشته باشی میخوای به بقیه ثابت کنی

    اما وقتی تمرکزت روی ی کسب و کاری باشه که عاشقش هستی توش بزرگ و حرفه‌ای میشه و برند میشی که همه جا دیده میشی

    ولی اگه هدفت چندین کسب و کار هست دیگه اون لذتی که باید ببری رو نمیبری همش در حال بدو بدو و تقلا هستی و از زندگیت لذت نمیبری

    وقتی در مسیر درست هستی و ایده ایی که بهت الهام میشه بلافاصله عمل کن نسبت به شرایطی که داری و قدم اول رو برمی‌داریم قدمهای بعدی دوباره گفته میشه

    یکی از دلایلی که سرعت موفقیتم بالا میبره اینه که اول روی باورهام خوب کار کنم به صورت مستمر و استمرار داشته باشم در مسیر

    دوم اینکه وقتی اون چیزهایی که بهم الهام میشه بهش زود عمل کنم و تا وقتی این کار رو انجام میدم سرعت میره بالا و بالاتر ولی ی الهامی بهم گفته میشه من عمل کنم با هر الهامی که گفته صدا قوی تر به گوشم میرسه و نشونه ها واضح تر میشه ولی اگه الهامی گفته میشه من زود عمل نکنم و وقفه بیفته و کمتر انجام بدم الهامات گفته میشه اما من درست نمیشنوم چ موقع میتونم صدا رو واضح بشنوم بشرطی که همون موقع عمل کنم

    چ باوری باعث میشه که شما ضمانت بقیه رو بکنید؟

    اینکه شما فکر می‌کنید با ضمانت کردن تو زندگی بقیه با پول دادن یا با کمک مالی کردن بشرطی که از لحاظ مالی پول داشته باشی آنقدر که بتونی انجام بدی که اگر بهت هم پول رو ندادن خیلی گیر اون مبلغ نباشی که توجهت روی ناخواسته بره که بیایی پایین تر و خودت رو سرزنش کنی که ای کاش نداده بودم و اون کمک رو نکرده بودم باید بدون قید و شرط انجام بدی

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
    • -
      طوبی مرادخواه گفته:
      مدت عضویت: 321 روز

      سلام اقا علیرضا منم کاملا با شما موافقم. یه مدت بود که به دلیل یه سری مشکلات کارم رو رها کرده بودم اما به لطف خدا دوباره دارم شغلمو با این باورها استارت می زنم.

      قبلا همش نگران بودم با این که اطلاعات خوبی در مورد شغلم دارم و همیشه سعی می کنم اپدیت باشم. ولی اعتماد به نفس پایینی داشتم. توکل کمی داشتم، تسلیم خداوند نبودم. الان حدود 3 ماه هستش که فشرده دارم رو افکار و باورهام کار می کنم. پاشنه های اشیلمو پیدا کردم و روشون کار میکنم. قبلا اصلا به افکارم نوجه نمی کردم و فقط مطالعه می کردم. و اگه کسی از کارم ایراد می گرفت خیلی ناراحت می شدم. و تمرکزم همش به نکات منفی بود و الان کاملا فرق کرده و مهمتر از همه حال خوبی دارم و اعتماد به نفس بالایی دارم. و تمرکزم همش به توانایی هام هست و خدا رو لحطه به لحظه شکر می کنم و نگاه مثبتی به اینده شغلی ام دارم با اینکه فعلا درامدم کمه ولی من مطمینم که خدا کنارمه و داره منو تو مسیر پبشرفتم هولم میده ومنم خیلی پرانرژی ومشتاق دارم قدم بر می دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1490 روز

    بانام خداوند غفور رحیم

    بانام خداوند عشق وثروت

    بانام خداوندهدایتگر

    سلام وهزاران درود خدمت اساتید نازنین

    دوستان هم فرکانس درسایت عباسمنش

    ” گام یازدهم “باورهایی برای روان شدن چرخ کسب و کار

    باتوجه به اینکه بنده کارمند بودم وبیش از35 سال کاراداری کردم ودرکناران یک قطعه باغ پسته دارم وبیش از90 درصدکارهاشو خودم انجام میدم پایان سال 98 بازنشست شدم بازنشستگی ام همزمان شد بااشنایی ام باقانون واستادعباسمنش

    من قبل ازبازنشستگی همیشه فکرمیکردم علاقه زیادی به رستوران داری وفست فود دارم درهمین هنگام پسربزرگم دانشجوبودودانشگاهها به خاطربیماری پندمیک تعطیل شداتفاقاپسرم خیلی علاقه به کاراشپزی وکاردرفست فود داشت ویکسالی که تهران میرفت دانشگاه شیفت شب فست فودکارمیکرد اوسط سال 99 امد شهرستان پیش ما وگفت حالا که دانشگاه تعطیل شده بهتراست من یه مغازه کوچک فست فود بزنم منم باتوجه به اینکه تازه بازنشست شده بودم ویه جورایی بیکار هم بودم ازموضوع استقبال کردم ازپولی که ازپاداش بازنشستگی بدستم رسیده بود رفتیم مغازه ای اجاره کردیم وازانجایکه من خیلی کمالگراهستم کلی درمغازه مردم هزینه کردم تاهمه چیزعالی باشه

    یکسال گذشت انطور که فکر

    میکردیم کارخوب پیش نرفت در اوایل سال1401 دانشگاه بازشد وپسرم رفت تهران برای ادامه تحصیل من هم به ناچار شاگردی گرفتم تامغازه رواداره کنیم چندماهی گذشت اوضاع خوب که نمیشد هیچ هرروز بدترمیشد مشتری نبود دلیل اش هم این بود من همیشه نگران مشتری بودم فکرمیکردم دارم روی باورهام کارمیکنم

    من آن روزها به شدت جوگیرشده بودم ودچارتوهم بودم فکرمیکردم حالا که دارم روی خودم کارمیکنم دست به هرکاری بزنم موفق هستم اماغافل ازاینکه قانون رادرست درک نکرده بودم واصلا به طی کردن تکامل، عاشق کاربودن ،تجربه کافی داشتن توجه نداشتم انجابود متوجه شدم که بدجوری دچارتوهم شده ام ومیخواستم یک شبه وبدون طی کردن تکامل وداشتن کمترین تجربه به خواسته هام برسم خلاصه کاربه جایی رسید درپایان سال1401 وسایل مغازه رونصف قیمت فروختم وپرونده مغازه داری روبستم

    امااز این اتفاق تجربه بسیارخوبی بدست اوردم

    اول بایدعاشق کاربود

    دوم هرکاری رو ازکم شروع کنیم وباهمان داشته هایی که داریم انجام بدیم

    سوم کمالگرانباشیم

    چهارم تجربه لازم وکافی رودرهرکاری داشته باشیم

    اماکماکان دنبال شغل موردعلاقه ام هستم به لطف خداوند رحمان وباتوجه به آموزه های

    استاد نشونه هایی خوبی برام داره میاد

    حالایادگرفته ام که

    به خواسته هام نچسبم

    عجله نکنم

    اززندگی ام لذت ببرم

    سمت خودمو انجام بدم

    دست خدارابازبزارم وهمه چی روبسپارم به خدای خوبم قطعا خداازهمه خواسته های من اطلاع داره وراهشو هم می‌دونه وبه زودی زود بهترین راه رانشونم میده وبه من الهام می‌کنه

    ایمان دارم وباوردارم همین طور که به لطف خدای مهربانم وبااموزه های استادعباسمنش دراین 5سال به خیلی ازخواسته هام رسیدم بازهم میتونم به خواسته هاواهداف بزرگترهم برسم

    آن روزخیلی نزدیک است

    تادرودی دیگربدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  8. -
    مرضيه ابراهيمي گفته:
    مدت عضویت: 2178 روز

    به نام خدای مهربانم که هر آنچه دارم از آن اوست

    سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته عزیز

    سلام به دوستان همفرکانسم در این سایت الهی

    استاد اومدم از نتایج تا روز یازدهم این پروژه صحبت کنم،ذهنم مدام داره میگه که این نتایج کوچیک هستند بزار بعد بگو،اما خب دیگه بعد از سالها کار کردن روی خودم،دیگه به جایی رسیدم اینجور مواقع راحت دسته ذهنمو بخونم و بگم الان وقتشه که باید بنویسم

    خب از روز اول نتیجه این بود که مادرم پول بیمه ی ماشینمو داد و براحتی ماشینمو بیمه کردم با اینکه صددرصد آدم هایی که اطراف من هست،اونهایی که ماشین دارند اقساط بیمه می‌کنند،اما من نقد پرداخت کردم،باید یه پولی رو به پسرخاله م میدادم که قرض من نبود اما من باید میدادم،یه مقدار کم داشتم،روز موعد مادرم داد و اون پول رو صفر کردم،کلی خوراکی که یکی از دوستام برام خرید،سه چهار بار دعوت شدم،غذا از رستوران برام گرفته شد اونم با انتخاب خودم،تفریح،دور دور،خوش گذرونی،رنگین کمان که من عاشقشم،هوای بارونی که وجودم سرشار از احساس خوب میکنه،از خداوند درخواست گوشت کردم،یکی از دوستام بهم زنگ زد بیا گوسفند خریدم گوشت ببر،ناخواسته ردش کردم،و نرفتم،کلی نشونه از مشتری هایی داشتم که کارتنی ازم خرید کنند،امروز دو تا کارتن فروختم،جاهایی رو پیدا کردم که با قیمت مناسب چسب ها رو می‌خرم،امروز دوستم برام با سلیقه ی خودم کلاه زیبا خرید،یه معامله انجام دادم ده میلیون وارد حسابم شد،قراره تا چندماه ادامه داشته باشه این ورودی،کلی خنده،احترام،عشقی که دارم از آدم های اطرافم دریافت می‌کنم،فروش روزانه داره بیشتر میشه،کلی مشتری های جدید تووی این مدت داشتم،خدایا شکرت،چقدر نتیجه،اینقدر ذهن ادمو گول میزنه که مدام یه جوری نشون میده که اینها نتیجه نیستن،حتما باید یه کیسه پول از آسمون برات بیوفته تا اینو بهش بگن نتیجه،دقیقا ذهن من اینجوری می‌خواد احساس منو بد کنه،منو ناسپاس کنه،اما شاید چندساعت احساس منو بد کنه اما به 24ساعت نمیرسه،دستشو میخونم و احساسمو با نوشتن و تمرکز بر روی داشته هام خوب میکنه،واقعا توجه به داشته ها یعنی سپاسگزاری،توجه داشتن به نداشته ها یعنی ناسپاسی،و از اونجایی که شیطان قسم خورده که از سمت ناسپاسی ما رو از مسیر گمراه کنه،وقتی توجه ام میره روی نداشته هام،دستشو میخونم سریع سعی می‌کنم به مسیر درستم برگردم یا با نوشتن سپاسگزاری،دیدن سریال سفر به دور امریکا که دوباره شروع کردم به نگاه کردن یک هفته نگذشته بود که دعوت شدم به یه سفر دو سه روزی رویایی که تا امروز بهترین سفر زندگیم بود،خدایا شکرت

    و اما راجب شراکت،استاد از قبل که اهل شراکت نبودم،اما این سالها که با شما بودم و هستم،بهم زیاد پیشنهاد شده اما هیچوقت قبول نکردم جز یک بار اونم کمتر از ده روز پشیمون شدم و ادامه ندادم چون مدام این آگاهی ها تووی ذهنم تکرار می‌شد،و خدارو شکر تونستم سریعا خودمو از این اشتباه بیرون بیارم،خدایا شکرت

    از صبح بالای پنج بار فایل رو گوش دادم اما اصلا تمرکزی روش ننوشتم،گفتم بیام طبق تعهدم بنویسم،نمیدونستم چی بنویسم،اما شد،نوشتم،خدایا شکرت اونم از نتایجم نوشتم

    خدایا شکرت که روزی رسان من تو هستی نه هیچکس دیگه

    خدایا شکرت که هر آنچه دارم از تو دارم

    خدایا شکرت که خودت به تنهایی برام کافی هستی

    خدایا شکرت برای فروش امروزمون

    خدایا شکرت برای فروش میلیونی امروزمون

    خدایا شکرت برای فراوانی مشتری

    خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  9. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1051 روز

    به نام خدای همیشه همراهم

    سلام استاد جانم وقت بخیر

    امیدوارم حالتون خوب باشه من که به لطف خدا عالی هستم

    امروز وقتی وسایل سفر را جمع میکردم و ماشین را میچیدم مدام خدا را شکر میکردم

    دیگه نگران مرخصی گرفتن نیستیم منتظر روزهای تعطیل تقویم نیستیم که ببینیم چه روزی به پنجشنبه جمعه میخوره که سرش کنیم بریم سفر

    وقتی که قانون را درک کردی و باورهای زیبا بسازی وقتی شکرگزار باشی وقتی از هر چه و هر کجا هستی بذت ببری وقتی آرامش برات در اولویت باشه وقتی به خداوند سپردی و آرام بگیری وقتی شیرجه بزنی در دل ترسهات اون موقع راحت تبلت همسرت داخل کیف میزاری و راحت خودت را برای یک سفر که نمیدونی چند روزه اس آماده میکنی برای کلی تجربه های زیبا سفرت را شروع میکنی بله مدتهاست که هر موقع اراده کردیم به هر کجا خواستیم سفر میکنیم و خداوند همیشه حامی و همراه ماست

    چند سال هست که عالیجناب پاترول را خریدیم و یه همسفر عالیهههه عاشق ماشینمون هستیم هر چه سفر بیشتر رفتیم متوجه شدیم چیا لازمه و یه سری آپشن اضاف کردیم حتی یه مسیرهایی رفتیم کهگفتیم ایول چه خوب چه قدرتمنده این ماشین

    من اوایل میترسیدم و پیاده میشدم به همسرم میگفتم پیاده میام تو برو بالا اما ایشون در کمال آرامش در مورد فنی و قدرت ماشین توضیح می‌داد و میگف نگران نباش سوار شو بهت قول میدم کلی هیجان و لذت کسب کنی و همین اتفاق افتاد حالا اگر من هیچوقت تجربه نمیکردم یا هیچوقت سفر نمیرفتیم به تضاد نمیخوریم و به تجهیزات ماشین چیزی اضاف نمیشد وبرای ذهنم منطقی شد که چقدر پاترول قدرتمنده و چه توانایی هایی داره و کلی لذت بردم خدا را شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  10. -
    عباس نوربخش گفته:
    مدت عضویت: 639 روز

    بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش

    سلام وادب واحترام

    استادعزیزم حقیقتا میخواستم دراین فایل زیبا بازبرای خودم یادآوری کنم که این شرایطی که الان ساختمش توزندگی رویایی ام “چطورساخته شد:استادعزیزم من ازاول دوست داشتم شغل وزندگیم باهمدیگه یکی باشه وتفریح من همان شغلم باشه واین روخودم باتوکل به خداوحرکتهای مناسبم که اونم:(گوش دادن صحیح به الهامات قلبیم بودرو)بهش رسیدم والان هم محل زندگیم بالای فروشگاهم هست وهم زمین باغ دارم وهم لذت باغ وحیوانات ورودخانه وجنگل ودریا وووو….رومیبرم وهمه چی روباهم دارم ومیخواستم اینوبه خودم یادآوری کنم که اگرفقط روباورهای خودت کارکنی بازم میگم روافکارخودت کارکنی زندگیت توتمام ابعادش تغییر خواهدکردهمانطورکه منه عیاس نوربخش انجامش دادم که بی نهایت سپاسگزارخدام هستم ///راستی بقول این دوست عزیزمون که میگه تاخط ریش /خخخ/البته من میگم تابیخ گوشم توفقروبدهی ونداری وبیماری بودم منه عباس نوربخش اما بازم میگم با “باورهای درست به صورت تکاملی روسلامتیم “رو عشق وروابطم “رو شغلم ووو…روهمه چی کارکردم وکارمیکنم ولذت میبرم “شایدباورتون نشه زندگی من تقریبا مثل زندگی استادعباس منش هست توی “یک مقدارفرکانس مالی کمتر” امادرسلامتیو عشق وآرامش وشغلی تقریبا تویک مدارهستیم استادامابازمیگم” تویک مقدارمالی تویک سریع چیزهای فیزیکی فاصله داریم واونم مطمئنم بهش میرسم چون به خدای خودم ایمان دارم همانطوری که تااینجارسیدم بقیش هم به راحت ترین شکل میرسم بهش///

    دوستون دارم ودرپناه الله یکتا:شاد/سالم/خوشبخت/ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشید

    یاحق//

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای: