سوالات:
- از زمانی که قانون زندگی را شناخته اید، چگونه در لحظات نا امیدی، ذهن خود را کنترل می کنید و دوباره به مسیر هماهنگ با قانون بر می گردید؟
- چه باوری در شما باعث شده که اینقدر با انگیزه و بدون توقف این مسیر را همچنان ادامه دهید؟
مفاهیمی که استاد عباس منش در این فایل توضیح داده اند شامل:
- باورهای پشتیبان برای استمرار در مسیر درست؛
- در فرایند تحقق خواسته ام، “سمت من” چیست؟
- مفهوم عملی “ثبات قدم در مسیر درست”
- چگونه در مسیر خواسته ام ثابت قدم بمانم و ناامید نشوم؛
- تفاوت میان، تسلیم بودن دربرابر خداوند با “تسلیم شدن در برابر مسائل”
- مسائل پیش رو، بازخوردهایی جهان به فرکانس های ماست. پس به جای نگرانی و ناامیدی، کافی است روی بهبود آن فرکانس ها کار کنی تا راهکارها خود را ظاهر کنند؛
- با ” استمرار در مسیر”، است که فرد ایرادهای شخصیتی خود را می شناسد، اصلاح می کند و به همان میزان نیز شرایط زندگی اش به سمت بهتر، تغییر می کند. وگرنه حرکت های یویویی مثل رژیم های غذایی بیهوده ای است که هرگز به نتایج پایدار نمی انجامد؛
- درک قانون + تصحیح مداوم مسیر به کمک این درک = ساختن زیباترین روزهای زندگی، از دل سخت ترین روزهای زندگی؛
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | پاداش های جهان به «استمرار در مسیر درست»78MB23 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | پاداش های جهان به «استمرار در مسیر درست»22MB23 دقیقه
بنام خدا و سلام خدمت همگی.صبح جمعتون بخیرونیکی.
ی تیکه از صحبتهای استاد دقیقا مسئله ای بود ک ذهن من دیروز هی تکرارش میکرد و باعث شده بود کلا درگیراین مسئله بشم.
پریشب ازخدا خاستم ک کمکم کنه صبح زود پاشم و همراه همسرم ب کارگاه برم.ایشون صبح خیلی زود پامیشه و برای منکه چندین ماهه تا تقریبا ظهر میخابم خیلی سخت بود ک همراه ایشون پاشم.از طرفیم مخصوصا ازوقتی بااین پروژه همراه شدم خیلی دلم میخاست پاشم ی حرکتی بزنم.انگار اون انرژیه از نظر ذهنی اومده بود ک پاشم بزنم بیرون و ازین شرایط کنده بشم ولی هنوز از نظر فیزیکی نیمده بود.تااینکه خلاصه دیروز بعداز مدتهاصبح اول وقت پاشدم و همراه همسرم ب کارگاه رفتم.هیچ ایده ای خاصی هم نداشتم ک خب گیرم ک رفتی کارگاه حالا میخای چیکارکنی؟باخودم میگفتم اولا هدف صبح زودپاشدن و ازخونه بیرون رفتنه.دوما فوق فوقش اونجا تو کارای کارگاه کمک میکنم و سوما ببینم شرایط چطوریه ک اگه اوکی بود دوباره بامید خدا کار فروش رو شروع میکنم. ک خب خداروشکر خیلی کمکها از دستم براومد انجام دادم و یکی دوتا ایده هم اومد ک حالا دارم فکر میکنم ببینم چطوری میشه انجامش داد.ولی درطول روز هی ذهنم میگفت تو باید میموندی توخونه و فعلا هیچ کار و درامدی رو شروع نمیکردی تا خوب روخودت کارکنی.اینطوری اگه دوباره رفتیو موفق نشدی و دوباره کارو نصفه نیمه رها کردی چی؟
و هی همین نجواها ادامه داشت و منم کار خودمو ادامه میدادم ولی هیچ جوابی نداشتم بهش بدم.تااینکه دیشب ک داشتم نکته برداری میکردم از این فایل دیدم استاد گفتندنباید انتظار داشته باشیم همه چی پرفکت باشه،باورا عالی باشه تابعد مسیرو شروع کنیم.نه.اصلا.تامسیرو نری یسری ایرادها درنمیاد.زیبایی های این مسیر اینه ک آدم باتوجه ب بازخوردهایی ک میگیره ایراد رو پیدامیکنه،روش کارمیکنه و هی اوضاع بهترمیشه.
کافیه تسلیم مشکلات نشیم.اونا جزیی از روند مسیره.
ولی بجاش در طی مسیر تسلیم خداوند باشه.
اینکه خدایا من میخام این قدمو بردارم.مثل پریشب خودمن.گفتم خدایا من میخام ازجا پاشم.میخام حرکت کنم ولی نمیدونم چیکارکنم چ مسیری رو برم.اصلا نمیدونم این قدم ک میخام بردارم دوباره طبق گفتگوهای ذهنی خودمه یا اونچیزی ک تو گفتی.فعلا میخام ی قدم بردارم. و دوست دارم هرچی تو گفتی همون کارو انجام بدم. ولی تو دیدن گفته های تو خیلی بینا نیستم.فقط بدون دوست دارم ک تو بهم بگی چیکارکنم.اینطوری خیالم راحتتره.
دوست دارم تسلیم اراده ی خداوند باشم.دوست دارم بدونم او برام چ طرح و برنامه ای داره همونو پیش برم.فعلا قدم اولو برداشتم.بقیه هم توکل بخودش.
ممنون و سپاسگذارم از استاد عزیز ک اینقدر خوب عالی تجربه هاشونو باهامون درمیون میذارند ک بقول خودشون ما دیگه نخایم اون سعی و خطاها رو بریم.
خداروشکر میکنم ک قرار گرفتن درین پروژه رو روزی من قرارداد.
باآرزوی بهترینها برای همه عزیزان.
دوستتون دارم.عرفانه