مصاحبه با استاد | مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدف - صفحه 49
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-53.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-08 01:03:072025-01-10 06:46:26مصاحبه با استاد | مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدفشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
سلام استاد عزیزم
چقدر این فایل ارزشمنده چقدر آگاهی بهم داد
که چه کارهای باید انجام بدم چه کار های رو انجام ندم اصلا اصل رو دوباره با یه ورژن بهتر بهم فهموند
بهم گفت تو چجوری باید حرکت کنی چجوری باید رو خودت کار کنی
نمیدونم بار چندمه گوش میکنم ولی هربار جدیده برام و چیزهایی جدید و خیلی راه رو برام روشنتر میکنه
من دنبال اصول زندگیم میگشتم که استادمن چه چجوری به اصولش رسیده و من اینو میخواستم بدونم امروز تو تحول زندگی من و یه یکی از درخواستهام از خداوند بود که خدا را سپاسگزارم که امروز قشنگ فهمیدم
اصول رو چجوری تو خودم پیدا کنم
و چجوری تو کارم و شغلم موفق باشم
راه و رسم زندگی خوب و عالی و پیرو آموزه های استاد بودن یعنی چی
با این فایل جواب خیلی از سوالاتم داده شد خیلی نکته برداری کردم ازش
استاد جانم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
به نام خدای مهربان
سلام بر استاد عزیزم و مریم جان و دوستان گلم
روز 71
قبلاً یک بار کل این فایل های مصاحبه رو وقتی تازه وارد سایت شده بودم گوش کردم و چقدر چیزایی جدیدی داشتم میشنیدم این سری
وقتی تازه با قانون جذب آشنا شدم گفتم همه چی حله میشینم تجسم میکنم و به خواسته میرسم و وقتی نمیشد میگفتم این قانون الکی
وارد مدار خواسته شدن به یه سری عوامل بستگی داره
اولین شرطش اینه که علاقه داشته باشیم
وقتی علاقه داری برات هدفت مهم میشه و وقتی مهم میشه خود به خود یه سری کار ها رو انجام میدی
من تو این مدت سراغ چند تا کار رفتم که فک میکردم علاقه ام هست ولی وقتی تو دلش رفتم دیدم تلاشی که دارم میکنم برام لذت نیس دارم زجر میکشم اونحوریکه باید با عشق انجام بدم نیس فقط ففکر میکردم چون با شرایط الان من جور باید ادامه بدم ولی میدیم نه الان یه کاری رو شروع کردم ساعت ها هم پاش بشینم و در موردش بخونم خسته نمیشم دوست دارم همش در موردش بدونم در مورد این مهارت چیز های جدیدیاد بگیرم و تو دل این کار رفتم شاید اصلا وقتی رفتم تو دل این کار علاقه ام به یه سمت دیگه ای رفت
برای رسیدن به هدفت باید بهاش رو بپردازی
وقتی این جمله رو گفتید استاد با خودم گفتم من دارم بهاشو میدم صبح ها زود پا میشم و شب ها دیر میخوابم با اینکه بچه کوچیک دارم ولی سعی میکنم فایل ها رو گوش کنم نکته برداری کنم و زمان بزارم ولی یه بهایی رو نمیدم اونم شجاعت ،هنوزم اگر بخام با خودم صادق باشم آنقدر که باید جسارت داشته باشم ندارم البته خیلییی بهتر از قبلم شدم و همین بهم انگیزه میده که ادامه بدم خودم رو با یک سال پیشم که مقایسه میکنم تفاوت رو احساس میکنم و همش این جمله ی معروف شما رو به خودم یاد آوری میکنم که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
اگر من باورامو تغییر دادم پس باید رفتارم هم تغییر کنه و اگر تو یه سری جاها رفتارم تغییر نکرده یعنی من باید بیشتر کار کنم روی خودم د ر این زمینه
یه نکته ی مهمی که اشاره کردین اینه که وقتی ما توی مدار خواسته قرار میگیریم خود به خود اشتیاق توی وجودمون شکل میگیره و یه سری کار ها انجام میدییم
من آدمی بودم به شدت باور های محدود کننده در مورد کار کردن زن ها داشتم و هیچ وقت فک نمیکردم که بخام روزی برای کار کردن قدمی بردارم اما این روزا کمتر مهمونی میرم کمتر با کسی حرف میزنم و وفقط فکرم شده رسیدن به هدفم ،از وقتی از شما شنیدم که تنها راه رسیدن به خدا ثروتمند شدنه تمام تلاشم رو دارم میکنم که ثروتمند بشم تا به خدا نزدیک بشم
باید ایمان داشته باشیم برای رسیدن به خواسته که میشود و خدا میخواهد
اون موقع قدم برمیداریم ،باید زمان بزاریم و انرژی بزاریم برای رسیدن به خواسته و از همه مهتر تمرکز بزاریم بعضی وقتا خیلی خوب به این قانون عمل میکنم ولی بعضی وقتا یادم میره و فراموش میکنم
من امروز با گوشکردن این فایل فهمیدم من همیشه پل های پشت سرم رو خراب نمیکنم و این نشون از ایمان نداشتن من میزنه
این ایمانی که استاد میگن باید با احساس خوب باشه نه ایمان الکی با احساس بد
ما ایمانمون رو نشون بدیم ما بندگی بکنیم خدا باقی کار ها رو انجام میده
بندگی یعنی چی؟یعنی من ارزش خودم رو بدونم یعنی خود خود عزت نفس به نظرم
یعنی هر چیزی رو نشونم وهرچیزی رو نبینم
یعنی روی ورودیهای ذهنم کنترل داشته باشم خدا رو به عنوان تنها قدرت و روزی رسان باور داشته باشم باقیش با خدا
بعضی وقتا به خودم میگم قانون به این سادگی چرا بهش عمل نمیکنم این توکل به خدا همه چیز با خودش میاره هیچچیزی دیگه ای مهم نیس
همیشه فک میکردم من استعداد ندارم و بخاطر همین موفق نمیشم ولی از شما یاد گرفتم که استعداد اصلاااا مهم نیس مهم توکل مهم ایمان مهم امید به خدا مهم روی خدا حساب باز کردنه
چند روزی میشه یه تضادی تو زندگیم بوجود اومده ولی مطمینم اومده که منو هول بده به سمت جلو فقط من باید ایمانم رو نشون بدم
خدایا خودت دستامو بگیر
استادددعزیزکک بی نهایت ازتون سپاسگزارم این فایل ها زندگی من و هزاران نفر رو نجات میده این یه مصاحبه معمولی نیس باید کلمه به کلمه اش رو خوند و ساعت ها روش فکر کرد
نکته ی این فایل برای من
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
سلام زینب جان دوست هم فرکانسی عزیزم
اونجایی که نوشتید استعداد مهم نیست، مهم باوره، مهم ایمانه، مهم امید داشتن به خداوند، مهم فقط حساب کردن روی خداست نه هیچکس دیگه ای، یادآوری بسیار عالی برام بود،واقعا آرامش بخشه یاد خدا و این جمله که استعداد مهم نیست ، به خدا استعداد مهم نیست، مهم ایمانه به خدا، مهم امید و توکله به خدا و مهم حساب کردن روی قدرت خدای قادره مطلقه
به راستی که یاد خدا باعث آرامش قلب ها میشود
خدایا هزاران بار شکرت به خاطر این یادآوری های ناب
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
بنام یکتای هستی بخش
روز 71 سفرنامه.
چند روزی هست که به واژه ی صداقت فکر میکنم و تصمیم گرفتم صداقت رو جز اصول زندگی و کارم قرار بدم که امروز به این فایل بر خوردم.خیلی از مسائلی که باهاش درگیر بودم و هستم ریشه در صداقت نداشتنم داره.فکر میکنم که اگر صداقت رو بیس اصلی کارم قرار بدم خیلی از مسائل خود به خود حل میشه.
به نام فرمانروای جهان هستی سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی خدای هزاران مرتبه شکر که این دیدگاه خودم رو برای این فایل استاد مینویسم یه موضوعی برای من پیش اومد که اصلا نتونست ذهن خودمو کنترل کنم و این نشانهی این بود که بازم خیلی کار دارم برای طی کردن تکاملم وخیلی راه طولانی در پیش دارم این اتفاق این بود که پدرم دچار حادثه شده بود و من اصلا وقتی درگیر بیمارستان کار های پدرم بودم اصلا اصلا نتونستم ایمانمو به خدا نشون بدم اصلا تمرکز نداشتم روی ذهنم و این واسم خیلی عذاب آور بود که من هنوزم نمیتونم خودمو رها کنم تسلیم رب بشم ذهنم کنترل کنم بخاطر همین امشب به صورت هدایتی که خداوند کرد اومدم این فایل رو گوش بدم و دوباره راه های هدایت توکل دوباره از زبان استاد بشنوم و دوباره در مسیر تکاملم برگردم خدایا هزار مرتبه شکرت که منو به این فایل هدایت کردی و کامنت های دوستان عزیزم رو میخونم و کلی بهم کمک میکنه در مسیر تکاملم پیش برم
در پناه رب العالمین باشید ثروت مند سعادتمند باشید در دنیا و آخرت
محمد عزیز سلام
لذت بردم از صحبت هات و انرژی گرفتم
فقط یه مطلبی رادوست دارم برات بگم
اون اینه که
ما هر قدمی که به جلو میریم خودش یه تکامل هستش
چون تکامل پایانی نداره و حد و اندازه هم نداره
همه چی به خود ما بستگی داره و ظرفیت وجو بمون
ما با هر قدم به جلو آماده میشیم به مرحله بعد بریم
از خدا برات رشد و تعالی و پیشرفت در تمام مراحل
زندگی رو خواستارم
برات بهترینها رو از خدا درخواست میکنم
موفق باشی
عزیز دل آقای شرفی کاملا درسته خیلی ممنونم از شما که وقت گران بهای خودتون رو برای خوندن دیدگاهم گذاشتید خیلی خیلی واقعا حرف شما درسته که هر قدم ما نشانه تکامل ماست واقعا از خداوند بزرگ برای شما ثروت سلامتی حال خوب سعادت آرزو میکنم و بازم تشکر میکنم از شما بابت این انرژی خوبی که بهم دادین در پناه رب العالمین سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام به استاد عزیز بابت این فایلهای رایگان که در اختیاردوستان قرار میدهید و متشکرم از شما بابت راهنمایی های خییییییلی خوبتون من از اول تا اینجا را گوش دادم و واقعا در زندگی ام تاثیرات مثبت این دستور العمل ها رو دارم میبینم و دوستان بنده واقعا در زندگی ام تحولاتی عظیم صورت گرفته دوستتون دارم در پناه نور و عشق الهی باشید
سلام و درود به دستان خدا که شما دست خدایی برای بیان قوانین خداوند و زندگیِ سعادتمندانِ
هر بار راجع به هجرت صحبت میشه یاد خودم میافتم معمولا مردم جرات نمیکنن از یه شهر کوچیک یا روستا یا یه کشور به یه کشور دیگه برن که این نوع مهاجرت در اون به ظاهر پیشرفت هست یعنی معمولا با تشویق و تایید همراه هستش که مثلا طرف پاشده از روستا رفتِ تهران، رفتِ پایتخت، یا رفتِ خارج همه تقریبا این نوع مهاجرت رو میپسندن ولی من خودمم نمیدونم چطوری راضی شدم که از تهران بیام روستا چقدر حرف خوردم چقدر کنایه شنیدم بار اول وقتی اومدم بیرون بلد نبودم کجا برم یه آن توی خیابون ترسیدم قلبم گرفت من کجا و اینجا کجا اصلا باور کنید نمیدونم چرا من اینکارو کردم تمام پلهای پشت سر خراب شد خانواده همسر حسابی از دستم شکار بودن و خانواده خودم مدام کنایه که چرا تهران رو ول کردید اومدید روستا حتی همسرمم اولش راضی نبود راضی شد که بیاد و من نمیدونم چطور شد که همسرم حتی دوست نداره من واسه خودم یه مقدار پول داشته باشم که یه موقع لازم میشه خرج کنم و اصلا اختیار عمل بهم نمیداد خونه رو یه شرایطی پیش اومد به نام من کرد و مغازه رو یه غریبه باهاش صحبت کرد به خاطر مسائل مالیاتی به نام زنت کن و اونم کرد و الان چون ما با هم کار میکنیم تمام درآمد به حساب من واریز میشه و من نمیدونم یا به یاد نمیارم که من چه خواسته ای داشتم که این مسیر برای من باز شد و اینطور دستانِ خدا برام کار میکنن و انگار فقط یکی منو میاره جلوتر فقط هر چی بهم میگه من گوش میدم اولش نمیفهمم چه خبرِ اما بعدش کم کم معلوم میشه من دو سالِ که کم کم با این قوانین خداوند آشنا شدم و در عجبم که وقتی هم که آشنا نبودم قانون کار خودشو داشت میکرد الان دقیقا متوجه میشم این سیر تکامل بود که من طی کردم توی تهران یه سری تجربیات کار کردن برای دیگران رو داشتم و چقدر اون تجربیات واسه کار خودم لازم بود همیشه تهران میرفتم بیرون وقت برگشتن احساس خستگی زیادی میکردم جنوب شهر ساکن بودیم خیلی اوضاع مالی اطرافیان چنگی ب دل نمیزد اما اینجا توی روستا خدا رو صد هزار بار شکر همسایه هام تقریبا همشون واسه خودشون یه پا میلیونرن ماشینهای خوب سوار میشن بعضا چند تا چند تا ماشین دارن باورتون نمیشه چقدر اجناس با کیفیتی برای زندگیشون میخرن عین خیالشون نیست توی مملکت چه خبره اینا یعنی عین بنز پول در میارن و خرج میکنن خدایا برای این همه فراوانی شکرت بهترین خوراک بهترین هوا مدام بارندگی اصن به نظرم اینجا یه پا آمریکاست
حالا بعد از گذشت بیشتر از چهار سال از مهاجرتم و تقریبا متوجه شدن فکر خدا واسم اینکه کاملا مشخص من باید سعادتمند بشم میگم خدایا صد هزار بار شکرت که منو اینجا هدایت کردی و من لبیک گفتم انجام دادم و الان دارم روز به روز بیشتر برداشت میکنم هر چند همون اولش هم با اینکه قوانین رو بلد نبودم بیش از حد از طبیعت لذت میبردم و عشق میکردم یعنی ناآگاهانه خود ب خود احساسم رو خوب نگه میداشتم و الانم که آگاهانه در این مسیرم و چه نتایج عالی این هجرت برام رقم زد که مادیات کوچکترین نتیجه اونِ
الهی شکرت که تو گفتی و من عمل کردم عاشق خودمم
استاد خیلی دوستتون دارم صداتون حقِ اون صدایی که در نوزادی در گوشم اذان گفت رو به یاد ندارم اما صدای شما رو هر لحظه مرور میکنم تمام تلاشم رو میکنم اونچه که میاموزم رو عمل کنم همیشه توی گوشم و قلبم این جملتون رو دارم که
*اگه خانومی خانومِ قوی باش قوی باش
*وقتی ایمان داری تصمیم میگیری پاش وامیستی وقتی حرکت میکنی جهان کرنش میکنه جهان تعظیم میکنه جهان مسخ میشه به قول قرآن میگه ما جهان رو (زمین و آسمان)مسخر شما کردیم.
*مردم دستانی از خداوند هستن دستشو بهش نگاه نکن خودِ خدا رو نگاه کن
این جمله ها اذانِ منِ که موذنی چون شما در گوشم خواند و من نه در گوشم که در قلبم حک کردم
“واذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفویض من الدمع مما عرفان من الحق یقولون ربنا آشنا فاکتبنا مع الشهدین”
و هر گاه آیاتی را که بر پیامبر نازل شده بشنوند میبینی که اشک از چشمان آنان جاری میشود به خاطر حقیقتی که دریافته اندآنان میگویند پروردگارا ایمان آوردیم پس نام ما را با گواهان بنویس
“اذا تتلی علیهم آیات الرحمن خروا سجدا و بکیا”
هر گاه آیات خدای رحمان بر آنان خوانده شود سجده کنان و گریان به خاک میافتند
قبلا هم که آگاه نبودم عمل میکردم به صورت نا خودآگاه و نتیجه هم حاصل میشد زندگی ادامه داشت اما خدا رو عاشقانه دوست نداشتم وقتی صدای شما این آگاهیها رو بیان کرد گویی دو آیه بالا برای من نازل شده بود که وقتی به حقیقت آگاه شدم که نه یکبار که بارها و بارها به سجده افتادم و اشک ریختم
در پناه الله یکتا
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست پشیزی ارزش ندارد متاسفانه اغلب افرادی که با قوانین آشنا میشن و یکی ازدلایلی که نتیجه خاصی نمیگیرن بخاطر اینه که اهل عمل نیستن به محض اینکه رو باورامون کار میکنیم یه سری ایده ها میاد که ما رو یه پله به جایگاه بهتری میرسونه چه نکته فوق العاده ای استاد ولی خیلیا منتظرن ایده میلیون دلاری بیاد بعد حرکت کنن در حالی که تا حالا درآمد هزار دلاری حتی تجربه نکردن با برداشتن اولین قدمه که قدم های بعدی به ما گفته میشه اگه درآمدمون ماهی ده تومانه احتمالا ایده درآمد 15 تومانی میاد بعد کم کم و بعد مدتی تصاعدی میره بالا ولی مهمه که ما اون اولین اقدام و انجامبدیم تا بعد هدایت بشیم به درآمد های بالاتر و میلیون دلاری چقدر این آیه تکرار شده یا ایها الذین آمنوا و عمل و الصالحات چقدر کلمه ایمان و عمل کنار هم در قرآن تکرار شده نشون از اهمیت داره استاد حس الآنم خوبه آرامش دارم سبکم احساس میکنم این به لطف الله مهربان که ما رو هدایت کرد به بهشت توحیدی لقبی که به سایت شما دادم آره واقعا بهشت توحیدیه استعداد فقط ملاک نیس نه اصلا ملاک نیست مهم ایمانه و عمل صالحه مهم اینه باورهای درستی داشته باشی مهم اینه به غیب ایمان داشته باشی و بدونی قوانین خداوند مو لا درزش نمیره اگه برای ابراهیم آتش رو گلستان کرده اگه برای موسی دریا رو شکافته برای منم عصای معجزه گر موسی میشه توحید چقدر برای منی که دارم فایل های مصاحبه با استاد رو مرور میکنم یجوری چجور بگم احساس میکنم بیشتر چه عرض کنم یعنی دلیل اینکه اینهمه خدا در موردش تو کتاب قرآن صحبت کرده همینه دلیل اینکه افراد موفق تاریخ فارغ از هر رنگ و نژاد و دینی نقطه مشترک همون ربوبیت شون هست بنظرم از انیشتن تا کلیان امباپه و خود استاد که تو حوزه خودشون بنظرم تو دنیا نظیر ندارن آره توحید دارم سعی میکنم بیشتر رو این باور کار کنم و میدونم خیلی ریشه ای مشکل داریم و دارم تکاملمو طی میکنم وقتی میخوام در مورد توحید و یکتا پرسی به خودم مثال بزنم یاد داستان حضرت موسی و قارون میفتم قارون وقتی دید تا زانوش رفته تو زمین گفت موسی منو در بیار یک سوم اموالم بهت میدم موسی توجه نکرد وقتی تا بالای کمرش رفت داخل زمین گفت با صدای لرزان موسی منو در بیار نصف اموالم بهت میدم وقتی دید موسی چیزی نمیگه و تا گردن رفت تو زمین التماس کرد به موسی گفت منو نجات بده کل اموالم بهت میدم موسی توجه و هیچ ترحمی نکرد با اینکه پسر خاله یا عموش بود قارون و زمین بلعید بعد خدا توی آیه ای که اومد به موسی گفت هزار بار قارون به تو التماس کرد اگه یکبار از خودم درخواست میکرد میبخشیدمش الله اکبر
سلام آقای خسروی عزیز
تا حالا اصلا اطلاع نداشتم که قارون وقتی داشته توی زمین فرو میرفته از موسی کمک خواسته
مو به تنم سیخ شد از خواندنش
حکایت خیلی از ماهاست و خود من متاسفانه!
چه جاهایی که دست نیاز بردیم پیش بنده های خدا و خود خدای قدرتمندمون رو فراموش کردیم
در حالی که همیشه درهای رحمتش به رومون گشوده ست
چه جاهایی که قدرت دادیم به غیر خدا و از مردم ترسیدیم از تهدیدشون
ولی خدا رو فراموش کردیم که قدرتمند ترینه
کیه که اگه خدا بخواد بکشتش بالا، بتونه اونو بکشه پایین؟؟
کیه که اگه خدا بخواد اونو بکشه پایین ،بتونه ببرتش بالا؟؟؟
هیچکس
هیچکس این قدرت رو نداره
قدرت فقط در دستان یگانه رب کل جهانه، اونه که قدرتمندترینه
خدایا فقط تو را بپرستیم به عنوان قدرتمندترین نیروی حاکم بر کل کیهان و فقط از تو یاری میجوییم ای رب قدرتمند تمام جهانیان
ما را به راه راست هدایت فرما، که هدایت کردن کار توست، قانون توست
راه راستی که سراسر نعمت و شادی و احساس آرامش است
سلام ممنون سارای عزیز کامنت شما باعث شد هدایت بشم به نظر خودم و دوباره بخونم بعد یکسال و مطمئنا نشونه ای از طرف خداونده برام بله کیه که خدا بخواد بکشه بالا بقیه بتونن بکشن اش پایین به قول استاد همه چیز توحیده اصل توحیده و بقیه مسائل فرع تفاوت انسان های خیلی بزرگ با مردم عادی هم در قدرت ندادن به عوامل بیرونیه ازتون سپاس گذارم باعث شدین دوباره این آگاهی ها رو مرور کنم موفق باشین در این مسیر توحیدی امیدواریم بتونیم در عمل هم توحیدی باشیم
سلام به همتون ، و بهترین استاد . و مریم عزیز
من فایلهای رایگان چند استاد رو گوش کردم . حتی از یکیشون خرید کردم اون زمانی که استاد رو پیدا نکرده بودم. ولی این فایلها کجا و اونها کجا. همیشه تا میام فایلهای رایگان استاد رو گوش کنم یه چیزی ته ذهنم میگه “اوریجیناله” دقیقا حس اینکه دارم محصول اوریجینال و اصل استفاده میکنم رو دارم .
دوستان از ایمان نوشته بودن … میخوام بگم متاسفم واسه خودم که خیلی در مورد اعتقادم به خدا ادعا داشتم . فکر میکردم همینکه تحت هیچ شرایطی دروغ نمیگم ، زیراب نمیزنم ، خدا رو در نظر میگیرم و جانب انصاف رو رعایت میکنم یعنی ایمان من خوبه . الان خنده ام میگیره از یادآوری اینکه ، غافل بودم از اینکه چقددددددر ترسوئم . من آدم کم ریسک و بسیار محتاط بودم و هستم . کوچکترین ناراحتی جسمی ، روحی، روابطی ، مالی منو به مرز سکته میرسوند . کلا حرکت خاصی هم هیچوقت نمیکردم . یه کار تدریس رو ده سال تمام انجام دادم چون اونجا از اول قوی ظاهر شدم چون تحصیلاتم و سوادم بسیار بیشتر از تدریس آموزشگاهی بود ولی ماندم چون ایمان نداشتم . چون اونا هوامو داشتن و از اینکه از همکارهام سر بودم حس خوبی داشتم . خیالم راحت بود که بیرونم نمیکنند. از اینکه باهام راه میومدن و هر چی میگفتم نه نمیآوردند احساس غرور میکردم . آنقدر کمبود داشتم که همین چیزهایی که نشون میده اونجا برای من کم بود و هیچکس با شرایط من اونجا نمیموند منو ده سال نگه داشت بدون اینکه دنبال رشد و تکامل خودم باشم. هیچی هم بهم اضافه نکرد . با حقوق ساعتی مسخره بدون بیمه و هیچ سابقه کاری عمر تلف کردم . نه پلنی داشتم نه میدونستم چی میخوام . بعد فکر میکردم خیلی هم باایمانم . از جام تکون نمیخوردم از ترسم … که نکنه کاری ازم بخوان و من از حاشیه امنم خارج شم و خدای نکرده خجالت بکشم . یا نتونم خوب انجامش بدم . البته الان من اصلا آدم قبل نیستم . ترسویی که به همه باج میداد که سر به سرش نگذارند. اینا رو هیچ جا نگفتم اما اینجا میگم . من خانواده مهربان و نرمالی از،اول نداشتم . بچه کوچک خانه بودم و یک خواهر و یک برادر دارم . مادر نامهربان و پسردوست ، برادری با خصوصیات عجیب و کلاهبردار بیشتر برای ما خواهرها ، نقش پدرم کلا حمایت از مادر و برادرم . به همین خاطر من چسبیدم به خواهرم و همش فکر میکردم دیگه اینو نباید از دست بدم . هر کار کرد ندید گرفتم . هر توهینی کرد ، هر ناملایمتی از طرف او را رد میکردم چون میگفتم اگه اینم نباشه یعنی اشکال از منه .او که 10 سال بزرگتر هست مرا دعوت نمیکرد اما من همیشه او را ناهار و شام دعوت میکردم . کادو کم میداد من همیشه بیشتر بهش میدادم . سوغاتی نمیآورد من بهش سوغاتی کامل برای کل خانواده اش تک تک میآوردم، حرفها و طعنه هاش رو رد میکردم و سعی میکردم فراموش کنم ، چون ازش میترسیدم . اونو کرده بودم بت . دیگه کاری به جایی رسید که یکبار زنگ زد و گفت کل پولی که داری بده به من ، من خونه قولنامه کردم و دقیقا مبلغ کل پس انداز تو رو کم دارم . و صدالبته میدونستم دروغ میگه . خونه هم نخرید . واسه من کیسه دوخته بود . اینجا بود که چک و لقدها جواب داد . اینجا بود که فهمیدم شرک که ورزیدم این محصول رو داده که ایشون بهم بگه کی بیام بریم بانک پول رو بهم بدی ؟ بدون اینکه نظر منو بخواد . از اینجا بود که عین فیلم تمام صحنه های حماقتهام جلوی چشمم رژه رفت و فهمیدم این تنبیه و چکی بود که از کائنات بخاطر شرکم خوردم. 10 دور هم دور خودم چرخیدم چون وقتی گفتم نمیتونم کل پولم رو بدم و مطمئن بودم برام نقشه کشیده بدتر از قبل شروع کرد به مسخره کردن بچه های من تو جمع و هزار کار دیگه و با اعتراضم جنجالی درست کرد و فحشهایی داد که مات موندم … و این بهای شرک من شد که سالها خودم رو به کوچه علی چپ زدم و ترسیدم از نبودن این آدم . درس بزرگی گرفتم . همون موقع فهمیدم با تلاش یک طرفه من چیزی درست نمیشه و نباید از کسی بترسم . زشت ترین حرفها رو بهم زد و توهینها کرد البته منم دیگه اینجا ترس رو کنار گذاشتم و هر چی لایقش بود بهش گفتم . دیگه کم کادو میداد کم کادو دادم . اون حماقتها جاش رو به حساب و کتاب داد هر چند او عادت کرده به روال قبل و براش قابل قبول نیست که مثل خودش باشم . ولی من حتی وقتی حال بچه هامو نمیپرسه حال بچه هاشو نمیپرسم سرسنگین باشه سرسنگینم. دیگه جز خدا از کسی نه میترسم نه روی کسی جز خودش حساب میکنم . در عوض حالم خیلی بهتره .دیگه به خدا اعتماد دارم . بهای سنگینی دادم که البته لازم بود . میدونم به قول استاد خیلیها باید مثل من سرشون به سنگ بخوره تا بفهمن . مثل من که چنان سرم به سنگ خورد و کائنات جواب توهینی که به شعور خودم کردم رو داد که هنوز دارم گیج میزنم.
سلام مهاجر موفق عزیز
تحسینت میکنم که اینقدر شجاعت و جسارت داشتی که این حرفا رو اینجا برامون نوشتی
داستان زندگی شما ، مثل مال منه
با خواندنش، زندگی و تجربه های خودم توی زندگیم و خانوادم توی ذهنم مرور شد ، منم مثل شمام، ترسو بودم ولی از وقتی با این آگاهی ها احساس خودارزشمندیم رو فهمیدم درک کردم
و فهمیدم که مهمترین چیز احساس خوب خودمه و حاضر نیستم تحت هیچ شرایطی ، توی حال ناخوش بمونم.منم قطع کردم روابطی رو که اصلا بهم حس خوبی نمیاد با خواهرم رو ، البته محدود کردم خیلی ، کلا قطعه قطع نیست ولی خیلی محدوده شکر خدا و خیلی از این بابت خوشحالم
خدایا هزاران برابر سپاسگزارم که با توکل به خودت میتونم ، در مسیر اهدافم قدم های عملی بردارم و از شجاعت و جسارت قدم برداشتنم لذت میبرم و خودم رو تحسین میکنم و خودم رو دوست دارم و خودمو لایق بهترین چیزها میدانم
میدونم که خواست خدا هم دقیقا همینه که من لذت ببرم از لحظه لحظه ی زندگی ام و بیادش باشم و سپاس گزارش
سلام استاد
اول اینکه ممنونم بخاطر فایل های بینظیرتون و صحبت های فوق العاده عالیتون
چقد من دوستت دارم استاد حرفاتون عالیه فوق العاده اس
استاد منم به کار شما علاقه به شدت زیادی دارم باید از کجا شروع کنم چیکار کنم ؟!!
استاد تو این جلسه گفتید ک بهای دوره های شما را حتما به سایت پرداخت کنیم
ی سوال
یسری دوره های خیلی قدیمی هست ک الان دیگ تو سایت نیست
اونا تکلیفشون چین چجوری باید پرداخت کنیم
دوره های مثل
کتاب صوتی بیندیشید و ثروتمند شوید
کتاب صوتی راهنمای درون
مشاورین املاک
اعتماد به نفس چیست
چندتا فایل عقل کل
گام به گام تا استقلال مالی
چگونه هدف گذاری کنیم
تندخوانی و تقویت حافظه
از این جمله دوره هایی که الان تو سایت شما نیست و به دست ما رسیده چیکار کنیم استاد عزیز ❤️
سلام دوست گرامی
پاسخ این موضوع در لینک زیر با جزئیات توضیح داده شده است:
abasmanesh.com
فتبارک الله احسن الخالقین
تعهد روز هفتاد و یکم
سلام به استاد عزیزم خانم شایسته گرامی و تمامی خانواده عزیزم
حقا که استاد درست گفتن توکل و ایمان به خدا به حرف نیست به عمله چون من دوسال پیش دقیقا لمس کردم همین حرف استاد رو چون با همسرم برای تغیر محل زندگی و پیشرفتمون تصمیم گرفتیم بریم تهران ولی بدی کارمون این بود چشممون به شهرستان و درآمد شغل شهرستانمون بود برای همین پل های پشت سرمون رو خراب نکردیم و نتونستیم اونجوری ک خواستیم شرایط پیش بره و شغلی هم ایجا نکردیم همین باعث شد همچنان همون کار شهرستان رو ادامه میدیم با رفت و آمد و هیچ شغلی در تهران نشاخته هرچند ایده خیلی داشت و پتانسیلشم داشت ولی نشد چون قانون رو درست بلد نبودیم این هست که نمیشه قوانین جهان رو گول زد چون هوشمند و داناست
من پاشنه آشیل مشکلم اینه تغییری نمیتونم روی همسرم بزارم و تا نخواد نمیشه و ابن ایجاد شغل به تلاش همسرم هم ربط داره و تنها توکل و ایمانم به خداوند میتونه بهم کمک کنه
اینم درس خوبی بود هر چیزی هر کاری بهایی داره تاوانی داره
من باید بپذیرم تنها میتونم خودم رو تغیر بدم تا به آرامش و تغیر برسم مطمعنن خدا هم مسیر رو برام باز میکنه حالا به هر روشی ک خودش بلده
خدایا بی نهایت شکرت
در پناه الله مقتدر در آسایش و آرامش باشید