مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع» - صفحه 100

1272 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1475 روز

    به نام الله هدایتگر

    خدایاهرانچه که دارم ازان توست وازتوبه من رسیده است

    سلام دوستان

    گام چهارم :مهاجرت به مداربالاتر

    ترس بزرگترین اسلحه شیطانه

    طمع ازطرف شیطانه وکلاانسان عجوله ودوست داره مدارهاروسریع طی کنه بعداون وقت باسرمیخوره زمین وگرفتارترفندپونزی میشه

    درحالی که میترسی بروتودل ترس هات واینوبدون که ترس هاتوهمی بیش نبستندوخداوندهرلحظه درکنارماست وماروهدایت مبکنه

    به میزانی که برترس هات غلبه کنی عزت نفس توهم برای انجام کارهای بزرگتربیشترمیشه

    من خودم هنوزترس زیاددارم ولی بهترشدم

    مثل ترس ازشروع یک کسبوکار

    ترس ازشناکردن

    ترس ازرفتن درجای مخوف وترسناک

    وووو

    اماخدامیگه بروجلومن هدایتت میکنم

    قانون تکامل روبایدرعایت کردوکسی یک شبه پولدارنمیشه

    من خودم خداروشکرتاحالاگرفتارترفندپونزی نشدم اماخانواده مخصوصابرادرم چرا

    چندسال پیش 140میلیون تومن درسال97دریک شرکت خارجی به نام یونیک فاینانس برادرم پول گزاشت وگفت معتبره وبه یک سال نشدکه کل اون پول ازبین رفت وحتی کسی که این شرکت روبه برادرم معرفی کردهم به زندان افتادوبعد5سال تاره اززندان ازادشده وخیلی ازداراییش ازبین رفته

    یاسال88یک شرکت هرمی غیرقانونی به نام اف اس چی مادردرون اون شرکت 75میلیون پول گزاشتیم وکل پول بربادرفت

    خداروشکرمیکنم که الان این اگاهی هاباعث شده که من گرفتاراین ترفتدهانشم ومراقب باشم که پولم ازبین نره

    من خودم دیدم ازاقوام که واقعاثروت زیادی داره اصلاقیول نداره این شرکت هاروکه سودبیشتری میدن وچندبارهم توجمع گفته که گول سودزیاداین شرکت هارونخوریدچون این ادم درمداربالایی ازثروت قرارداره وایده های خیلی بهتربهش گفته میشه نه این ترفندهای پونزی

    به ایده هایی عمل کنیم که باشرایط وامکانات الان ماقابل اجراست وقرض ووام نگیریم تاگرفتارنشیم

    شادوموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1906 روز

    به نام خدا

    سلام دوستان عزیز

    سلام استاد عزیزم

    پروژه بینظیر مهاجرت به مدار بالاتر گام چهارم

    خوب قبل از هرچیزی خدارو شکر میکنم به خاطر همه چیز

    به خاطر این سرد و گرم ها به خاطر این ترس و شجاعت ها

    به خاطر این بالا و پایین ها

    چون اگه اینها نبود زندگی خیلی بی‌مزه میشد

    پس بالا داریم پایین داریم سرد و گرم و ترس و شجاعت و ایمان امید و … تا بدونیم کلا با خودمون چند چندین

    همین دیروز بود که با همسر عزیزم که خیلی دوستش دارم داشتم صحبت میکردم و درگیر شرایط جامعه شده بود و خیلی هم آدمی نیستم که به زور بخوام تغییرش بدم

    بهش گفتم همین بچه ای که میگی ما داریم ی روزی گریه های هق هق کنان میکردی برای داشتنش الان داریمش

    همین خونه همین ماشین همین کسب و کار همین درآمد رو به رشد همینقدر طلا که داری اینا رو قبلاً ما نداشتیم و داریم الان

    خوب بنده خدا تمرکزش روی نکات منفی بنا به ورودی هاییه که داره و کسی هم که تمرکزش روی نکات منفی باشه توی خود بهشت هم نکات منفی رو میبینه

    خوب ی مقدار براش جا انداختم مسیر رو از کجا به کجا

    و امروز اومدم گفتم ی مقدار روی خودم کار کنم و گفتم چه چیزی بهتر از این پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    و دیدم موضوع خیلی جالبیه که بهش بر خوردم

    اینکه من ایمانم به خالق یکتا باشه و برای هرچیزی هدایت بطلبم و باور کنم که اون می‌تونه هدایت کنه و کرده و خواهد ی موضوع اینکه من شجاعتم رو نشون بدم بعد از تغییر باورها و ورودی ها ی طرف

    همین عید سال گذشته

    ی احساسی بهم گفت طلا بخر هیچ ایده ای هم نداشتم

    هیچ ایده ای که چه اتفاقی قراره بیوفته گذاشتم کنار

    خانمم کلی خوشحال بود و ذهنیتش این بود که شاید برای سرمایه گذاری باشه ولی گفتم نه اینا رو بزارم

    و الان که ی مقدار طلا گرون شده میبینم که خیلی از آشناها می‌خوام داراییشون رو بفروشن طلا بخرن که اگه رفت بالا سود کنن

    گفتم من اگه ی مقدار طلا خریدم احساسم بهم گفته طلا بخر و خریدم نه برای اینکه گرون بشه بگم چقدر سود کردم

    من اگه حرکتی کردم قبل از این داستانا برای هدایت خداوند رحمن بوده و روزی که خواستم مفهوم زندگی رو بدونم و گفت چشم برو سراغ عباسمنش

    و الان میفهمم که روی مفهوم توحید و خدا و قرآن و اون کارها و انفاق ها و محبت ها و وارد شدن به ترس ها مثل ساختن کشتی نوح بود برای من برای عبور از طوفان ها

    ی گوشه توی کشتی باورهای خوب و مثبت و توحیدی می‌نشینم و از صدای مرغان دریایی اطراف کشتی لذت میبرم

    حالا مهم نیست اون کسایی که توی طوفان کیر کردن کی هستن

    مهم منم که در مسیر خداوند حرکت کردم

    نترسیدم همه کار برای پول نکردم بلکه همه کار برای توحید و یکتا پرستی و رضایت خداوند مردم نه بنده خدا

    همین پارسال بود ی بنده خدایی وارد خانواده همسرم شده بود و دیدم توی یه مهمونی بهم گفت من کارمند فلان جا هستم من پخش آرد استان رو میتونم بگیرم و این ماشین رو میخواد و اون ماشین و اینقدر سود میکنه گفتم کمه

    همون لحظه صدمیلیون گذاشت روی اون سوده که خیلی قابل توجه بود

    بازم گفتم کمه

    خلاصه توی ده دقیقه دویست میلیون روی اون پول گذاشت همونجا گفتم من نیستم

    خدا شاهده یک درصد وسوسه نشدم

    چرا که قانون تکامل رو میدونستم

    قانون خداوند رو گوش داده بودم

    برادر خانم من چون توی اون مدار. بود یعنی خیلی ها توی این مدار هستن که ی شغلی باشه که یهو مقدار پول زیادی وارد زندگی ما بکنه

    مثلا الان اگه درآمد نداریم شغلمون ایراد داره

    گول اون حرف ها رو خورد و امثال رفت یکسال وقت گذاشت کلی ضرر کرد به قول خودش و اون کارها رو هم بهش ندادن یعنی اصلا دست اون بنده خدا نبود

    و اون شب برگشت گفت که دیگه سراغش نمی‌رم و از طریق یکی دیگه وارد شدیم (خخخ)

    ی مقدار براش وقت گذاشتم گفتم عزیز من تو بهترین کشاورزی تو زمین داری می‌تونه ی گلخونه هزار متری دست و پا کنی برا خودت بدون شریک

    و ی درآمد خوب داشته باشی

    یعنی می‌خوام بگم که وقتی روی سایت ما کار میکنیم دیگه عملا گول این داستان ها رو نمی‌خوریم

    مثال خودم رو بزنم بنا به باور سازی و کارهایی که کردم ی مقدار اعتبار دارم توی بازار یعنی بتونم بدون پول یا چک فقط با ی تماس جنس تهیه کنم

    ی بنده خدایی که از مشتری های ما هستش و کلی محبت داره بارها پیشنهاد فرستادن جنس به مقدار زیاد رو به من داده آقا تو این رو ببر ما با تو راحتیم پول نمی‌خوایم از شما و از این حرف ها و لی چون اصل این موضوع بدهی و نگرانی هست من گفتم حاجی من اینجوری راحت ترم که نقد بخرم

    می‌گفت آقا مشکلی نداریم میگفتم نه

    من نمیتونم اسم اینو بزارم استفاده از اعتبار بلکه اسم این بدهیه و با اون چیزی که در وجود منه متفاوته

    خوب دراخر هم سپاسکذارم بابت این فایل استاد خیلی سپاس از شما بابت این پروژه ارزشمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    زینب معرفی گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    گام چهارم/پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    همه ی ما یه سری ترسهایی توی وجود مون داریم

    یعنی هرکسی ممکنه ترسهایی توی وجودش داشته باشه

    اما انسانی که ایمان میاره و توکل میکنه در عین حال که میترسه حرکت می‌کنه

    حتی پیامبرانم یه سری ترسها توی وجودشان داشتن اما با وجود اون ترس‌ها توکل میکردند و حرکت میکردند

    وقتی آدمی میخواد به یه خواسته ای برسه و براش مهمه باید بهاشو بپردازه باید ایمان شو نشون بده باید بتونه توکل کنه،باید اونقدر روی عزت نفسش کار کرده باشه که توانایی هاشو باور کنه بدونه که از پس انجام هر کاری بر میاد

    اونوقته که قدم بر میداره

    کلیت ترفند پونزی:ما به یه دلیلی سودی بیشتر از سود عرف بازار میدیم ما یه راهی پیدا کردیم که میتونیم فلان درصد بیشتر بدیم

    خلاصه هر بهانه ای میارن هر دوز وکلکی سرهم میارن برای اینکه طرف و اغوا کنن

    برای اینکه دچار حیله و فریب این افراد نشیم باید به هر ترتیبی که شده نمونیم تو اون فضا، فرار کنیم و نشنویم تا گول این وعده و وعیدهای رو نخوریم

    و تمام افرادی که گرفتار این ترفند میشن آدمهای فقیر، بدبخت بیچاره ای هستن که میخوان بدون طی کردن تکامل یه شبه پولدار بشن

    اما افراد ثروتمند گول این دغل کاری ها نمیخورن چون مداری که توش هستن مداری که فقط ثروت و ایده های پولساز و فرصت های شغلی خوب وجود داره

    استمرار و استمرار و استمرار

    ایجاد باورهای مناسب

    پذیرفتن بی قید و شرط باورهای مناسب

    مقاومت نداشتن

    کنترل ورودی های ذهن

    حرفهای جامعه رو نشنیدن

    کلید خوشبختی، کلید سعادت،کلید ثروته

    همانطور که خداوند بارها میگه حرف لهو(حرف چرت و پرت )نشنوید

    نباشید توی اون جمع، جلوشو بگیرید

    در پناه رب العالمین موفق و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    حسن صالحی گفته:
    مدت عضویت: 2258 روز

    به نام الله

    سلام به همه عزیزان جان

    این سومین مرحله از مهاجرت به مداربالاتر برای من است

    برادر من درباره رمز ارز ها وسود اونها صحبت می کرد البته چند سال پیش بود ومن گفتم اینها رو ول کن که ضرر میکنی اما میگفت که من ازکسی که خودش این کاروانجام داده وسود کرده پرسیدم واینکه طرف مطمئن هست ومن پولو بهش میدم وخودش خرید وفروش رمز ارز انجام میده واین حرفها ومن هرچی گفتم نکن قبول نکرد ومبلغ پانزده میلیون داد اونطور که خودش گفت شاید هم مبلغ بیشتری داده بود بعد ازیک سال گفتم که چی شد چقدرسود کردی واون هم با ناراحتی گفت که پولهام رو ازدست دادم

    من خوشبختانه قبلا با این مدل کارها خیلی سال پیش که تازه مد شده بود آشنا شدم وخیلی مجذوب وسوسه هاشون وبرخوردشون شده بودم تا جایی که می خواستم وارد سایتشون بشم وثبت نام کنم که دولت اونها رو یعنی سایت وبرنامه ای که داشتند رو ممنوع کرد ومن خیلی ناراحت بودم که چه فرصتی روازدست دادم وناراحت بودم تا این که چند ماه بعد کتابی به دستم رسید که درباره حقه بازیها وترفند های این روش توضیح مفسلی داده بود وروش وشیوه کاریشون روبرملا میکرد

    که بعد ازخوندن اون کتاب خدا روشکر کردم که دولت اونها رو ممنوع کرده بود ومن نجات پیدا کردم

    فهمیدن این مطلب که ما با افزایش اگاهیهایی برای تغییر وضعیت علم وآگاهی وعملکردمان برای تغییر باورها یمان تانیازداریم تا ترسهای مارا دربرابر مشکلات پیش رو ازمیان بردارد درمورد افزایش درآمد چرا که ما همیشه موانعی را درپیش روداریم که جلومارا ازرسیدن به خواسته ها میگیرد اما نمی دانیم که انها چه هستند یا اینکه که هستند.

    من باتجربه ای که قبلا دراین زمینه کسب کردم متوجه شدم که باید چه روشی رودرپیش بگیرم وبا عمل به اون روش درعرض یکماه نتیجه اون رو مشاهده کردم اون این بود که وقتی درکارم ورشکسته شدم نمی دونستم که دیگه چه کاری باید کنم که سودمند باشد با همان چیزی که داشتم یعنی دروضعیتی که بودم نگاه کردم درحال حاضر چه مقدارپول نقد دارم وچه کاری میتوانم با همین مقدارپول کمی که دارم انجام دهم وبعد فکر کردم که چطور همین مقدارپولم رو می تونم دوبرابر کنم خلاصه مقداری کالا خریدم انها روفروختم اما اولش ترس داشتم که چی بخرم که بتوانم بفروشم ودوم اینکه اصلا چگونه اونها روبفروشم این دوتا ترس رو داشتم اما به قول استاد بعد زدم به دل ترسهام وبا همان مقدارپول که خیلی کم هم بود وفقط برای چندین روز غذای خودم نگه داشته بودم شروع کردم به فکر کردن بدون اینکه فکر کنم چی بخرم رفتم سراغ بازار اما باز توی بازار می گشتم ونمی دانستم که چی بخرم کمی فکر کردم وبا خودم گفتم من می خوام این مقدارپول رودوبرابرش کنم وفرقی هم ندارد که چی بخرم همیشه مردم یک سری نیازمندی دارند که اگر من بتوانم باکالایی که میخرم بتوان یک نیاز ی ازنیازهای مردم روبرآورده کنم می فروشم کمی فکرکردم که تابستان هست وبچه ها مدرسه نمیرن وتو ی روستا بازی میکنند شلوارراحتی پسرانه بد نیست خلاصه یک جین ازیک مدل شلوار خریدم مرحله اول ترسم رو رد شدم حالا زمان فروش بود که باید می فروختم باز ترس داشتم که کی ازمن میخره

    باخودم گفتم ازفامیلهای نزدیک شروع میکنم زیرا حتی اگر برای کمک هم که شده شاید ازمن بخرند اما برخلاف انتظار م که فکر میکردم اصلا نخریدند که هیچ حتی منو ازکارم پشیمون کردند که کسی نمیخره وافرادی هستند که کارشون توی روستا همینه وغیره من خیلی ناراحت شدم ولی چاره ای جز این نداشتم وشروع کردم به افراد غریبه جنسو نشون دادن و باترسهام روبرو شدن تااینکه اولین فروشم روشروع شد ودومی وسومی الا اخر درعرض چند روز بافروش نصف اجناس دوبرابر سود کردم وبا بقیه پولها رفتم بازار ویک جین دیگه ازهمان جنس ویک سری اجناس دیگه ای خریدم وکارم رو ادامه دادم

    تا اینکه خانواده یا بهتر بگم شریک زندگیم هی زنگ می زد ودل تنگی میکرد من شرایطم روبراش توضیح دادم البته اونها شهردیگه بودن من هم شهردیگه گفتم کمی صبر کن دارم کارمیکنم ونیاز به زمان دارم مشکلات روتحمل کن تا اوضاع بهتر بشه کم کم داشتم پیش میرفتم اما اون باز اسرار کرد بیا همینجا وکارکن من گفتم تو اگرمانع من نشی وبزاری من با همین وضعیت کارکنم همونجا هم کارمیکنم اماتو مانع من میشی به این شیوه کارکنم خلاصه گفت نه بیا که من خودم بهت کمک میکنم . وقتی برگشتم نزاشت من کارکنم چراکه با این مدل یعنی دست فروشی مخالف بود ومیگفت زشت هست وآبروی خانواده ما میره وغیره واجناس من روداد به یه مغازه داری که بفروشه واما خلاصه فروخته نشد وبرگشتم سرخانه اول

    واین شریک زندگی بارها باعث شده که من نتونم به روش خودم کارکنم وهرکاری میکنم بعدش بدهکارمیشم چون استقلال ندارم درروش کارم ورفتارم و تنها ترسی که هم اکنون دارم رها کردن این زندگی هست بعد از چندین سال چون زمانی اون هرچی که داشت فدای من وزندگی کرده بود البته مادی ومن اون موقع نمی دونستم چگونه کارکنم وروش درستی بلد نبودم و قانون رونمی دونستم اون هم اکنون هم همش درهرکاری بهم فشارمیاره وعجله میکنه که هرکاری فورا جواب بده ومن هرچی با هرروشی که میدونستم بهش میگفتم صبرکن کم کم وپله پله می ریم جلو تا به نتیجه برسیم الیته اون وکل خانواده شون با روشی که عمل میکنن باعث ازبین روفتن سرمایه خانوادگیشون به مقدار میلیارها تومن تا حالا شدن اما گوش به حرف نمیدن

    وبازکارخودشون رو میکنن ومن نمیدونم دیگه باید چیکارکنم جزاینکه وارد این دوره شدم وکم کم وارد مداربالاتربشم رنج خلاصی ازاین دورباطل ولذت رسیدن به آزادی واستقلال مالی وفکری رو درذهنم دارم مرور میکنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مریم رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 517 روز

    به نام خدای اگاهی

    هفتاد و هشتمین تعهد

    ترسها توهمن توهماتی که باعث میشن جلو حرکت و پیشرفت ما گرفته بشه

    وقتی چیزی منو میترسونه یا ترسی دارم باید با همه وجود درگیرش بشم و برم تو دلش

    این ترسها و دودلی ها و نگرانیها ابزار شیطانه

    ما هستیم که باید ایمانمونو قوی کنیم ترسهامونو بهش غلبه کنیم

    پاشنه های اشیل هیچوقت خوب نمیشن بلکه بهتر میشن چون اگه بگیم پاشنه اشیلام خوب شده دیگه روش کار نمیکنیم

    به اندازه ای که ایمانمون بیشتر میشه ترسهامون کمتر میشه و نتایج بهتر میشه

    استمرار استمرار استمرار و ایجاد باورهای مناسب و پذیرفتن بی قید و شرط باورهای مناسب و مقاومت نداشتن و کنترل ورودیهای ذهن حرفهای جامعه رو نشنیدن کلید سعادت و خوشبختیه

    خدایا منو به مسیر درست هدایت کن و ایمانمو قوی کن امین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    شهرام خالقی گفته:
    مدت عضویت: 2122 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش و بانو شایسته گرامی

    مدتی بود که دوست داشتم درآمد دلاری برای خودم دست و پا کنم.

    یک دوست صمیمی داشتم به نام عباس که ایشان مرا با استاد آشنا کرده بود. همیشه با هم بودیم و سعی میکردیم قوانین را از دید استاد عباس منش یاد بگیریم.

    یک روز عباس به من گفت من در یک شرکت خارجی سرمایه گذاری کرده ام و تو هم اگر می خواهی بیا سرمایه گذاری کن.

    من قبول کردم و با دلار 16 هزار تومان 4000 دلار در شرکتی بنام یونیک فاینانس سرمایه گذاری کردیم.

    این شرکت سهام از شرکتهای مختلف به قیمت روز که آن زمان بخاطر کرونا کف قیمت بود را به عنوان یک یک جذابیت به سرمایه گذار پیش فروش میکرد

    میگفتد این شرکت به طور شبانه روزی در حال خرید و فروش سهام در کل بازارهای جهانی است و سه صدم درصد از درآمدش را به شما سود میدهد با این حال حدود 40 درصد سود میدهد در حالی که بانک حدود 22 درصد سود میداد.

    با خوشحالی منتظر درآمد دلاری بودیم که داستان ترفند پونزی را از زبان استاد شنیدم.

    سریع فایل صوتی استاد را برای عباس فرستادم و گفتم عباس جان کلاهمان را برداشتند. این یک طرفند پونزی است.

    عباس قبول نکرد و گفت پسر من در ترکیه سالهاست که این شرکت را میشناسد و معتبر هست.

    حالا قیمت دلار شده بود 20 هزار تومن ولی من گفتم حاضرم همان 64 میلیونم را بگیرم و سهامم را به قیمت همان دلار 16 هزار تومن بفروشم.

    عباس گفت خودم میخرم.گفتم عباس کلاهبرداریه بیخیال ،بگذار خودشان بخرند.

    عباس گفت تو چکار داری. چرا این 16 میلیون که داری ارزان میفروشی را یک نفر دیگه بخوره. من میخرم.

    منم بهش گفتم بخر ولی دوستیمان را تحت تاثیر قرار نده ؟

    گفت نه و رفتیم یک کد به من داده بودند را بهشون دادم و سهام را به عباس منتقل کردند.

    دوستی من و عباس پس از مدتی به سردی گرایید و شنیدم شرکت به تعهداتش عمل نکرده و پولها رفته.

    این یکی از سودهایی بود که استاد با جلوگیری از ضرر بیشتر به من رسانده اند.

    سپاس از استاد و شما همراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    علیرضا رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1784 روز

    سلام دوستان ارزشمندم و استاد عزیزم

    الهی شکرت که در این لحظه زنده ام و زندگی میکنم و فرصت اینو دارم که خواسته هام رو رقم بزنم

    مادرم مقداری پول رو توی بانگ میذاشت تا سود بگیره و مدام به این پول اضافه میکرد تا سود بیشتری بگیره ، یه روز شوهر دختر عمم گفت اون پول رو بده به من تزریق بیزینسم کنم من از بانک سود بیشتری بهت میدم اون نتها از مادرم بلکه از عمه هام و افراد دیگه یرفامیل و دوست و آشنا به این شکل پول میگیره و وعده سود بیشتر رو میده

    علی کارگاه خیاطی داره و من دیدم یه کارگاه بزرگه فروش چرخ خیاطی و تعمیر چرخ هست ، الانم که کنار این شغل تهیه غذا زده که مدیریتش دست کسه دیگه ای هست

    خلاصه مادرم به من میگفت n تومن پول داری قرض بدی گفتم برای چی ، گفت میخوام پولی که به علی میدم رند باشه اگر انقدر بهش بدم انقدر بهم سود میده .

    من باهاش صحبت کردم که اون پول رو بگیره و به جاش یه بیزینسی راه بندازه ولی گرفت و دوباره گذاشت توی بانک

    این ترفند هم به روش نتورک بهم پیشنهاد شد که من رفتم داخلش و در آخر هم بعد از کلی ضرر اومدم بیرون

    منم جزو همون آدم هایی هستم که طمع و حرص گریبان گیرش شده

    در مورد ترس من هنوز در برخورد با شرایط و موقعیت های جدید ، آدم های جدید بشدت ترس دارم ، ترس از ورود به جمع پ طرد شدن ، و ضایع شدن ، یعنی حتی روی ترسمم پا میذارم حس میکنم لرزش اندام های بدنم رو که در مواجهه با این شرایط چقدر وجودم پر تنشه

    دو انتخاب بیشتر ندارم یا اینکه بمونم تو همین وضعیت و اجازه بدم یه اتفاقی بیوفته یا اینکه برم تو دله ترس که دومی خیلی برام رنج آوره

    علت ترسم بسیاره ولی رها شدن از این ترس ها کار داره ، امیدوارم که با هر بار پا گذاشتن روی ترس هام قوی تر بشم و دیگه همچین ترس هایی رو احساس نکنم چون واقعا رنج آوره ، رنج آوره چرا که من حس میکنم لیاقتم خیلی بیشتر از این حرفاست ، رنج آوره چون میدونم دارم خودم از بسیار موهبت محروم میکنم ، از بینهایت ذوق و شادی ، از بینهایت تجربه لذت بخ شدیگه ، هر چقدر سخت باشه باعث رشد من میشه …

    من میرم تو دله ترسام چون خودمو دوست دارم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مائده کردی گفته:
    مدت عضویت: 2513 روز

    سلام استاد جانم و‌مریم جانم

    شکر خداوند برای‌ وجود‌ شما و‌ چقدر قدر‌ این سایت و این اکاهی هارو میدونم

    و‌شاکر خداوندم که‌ دوباره فرصتی به من داد برای دریافت این اگاهی ها

    خدایا شکرت:)

    این فایل منو یاد دورانی انداخت که تازه متوجه شدم طمع چیه و‌چجوری‌داره توی وجودم کار میکنه

    و‌بعد فهمیدم ایمان چیه و چطور باید با این سیستم کار کنم

    و الان که سالهاست از اون‌دوران میکذره

    با اینکه خودم ضرر نکردم اما خانوادم و فامیل و اشنایان ضرر کردن

    اما من درسشو‌برداشتم شکر خدا

    استاد از وقتی که یادمه عاشق تغییر بودم

    دختری بودم که همیشه اکتیو‌ و پرانرژی

    اما به شدت دنبال تغییر

    این حجم از استقبال من برای تغییر باعث شذ بیشتر از سنی که داشتم بفهمم و‌ زودتر از اون جیزی که باید میبود تو جامعه رفته بودم و همه کارامو‌ خودم انجام میدادم

    و تجربیاتم از دخترای هم سنم خیلی بیشتر از اون چیزی بوذ که باید میبود

    اما ناراضی نیستم و خیلی راضیم شکرر خدا

    و‌ یکی از اون تغییرهایی که داشتم که به شدت بهم کمک کرد

    حذف تعداد کثیری از دوستایی که داشتم

    به راحتی گزاشتمشون‌کنار

    و‌حتی روابطی که اصلا هدفمند نبودن

    به زاحتی میتونستم‌بزارم کنار شکر خدا

    من‌عاشق‌تغییرم و میدونم که تغییر کرذن چه نتایجی به بار‌میاره

    چون همین الانم که به این شرایط رسیدم همش به خاطر تغییراتی که داشتم بوذه لطف خدا

    و به همین خاطر از بچگی یه دختر جسور و‌شجاع و‌در واقعیت کلمه خیره بودم

    و خیلی دل و جرئت داشتم و‌دارم

    کارایی که من‌میکردم و‌ خواهرم که کنارم‌بوذه

    بهم میگفته مائده خیلی کله خری

    از این‌کله خر بودنم‌ هم نتیجه دیدم هم به نفعم بوده و‌هم به ضررم

    ولی الان که با قوانین دازم‌ میرم جلو میدونم از این کله خر بوذنم کجا و چه موقع استفاده کنم

    که به نفعم باشه

    استاد جانم من خیای تحسینتون میکنم

    از صمیم قلبم

    و شکرگزارم که خداوند از همون اول از همون اوله اول منو با شما اشنا کرد

    و‌در مسیر شما قرار‌داد

    من خیلی دختز خوش شانسی هستم

    چون از همون ابتدای کار من با شما به جزیان افتادم

    با صدای شما

    با باورهای شما

    با اموزش شما

    و به سمت هیچ‌استاد‌ دیکه ای هدایت نشدم

    و‌ زمانی که قلبم گفت عباسمنش

    انگار تیکه گمشده پازلم بوذین توی‌ زندگیم

    که الان سالهاست چسبیده بهم

    و دارم لذت دنیا و اخرت و میبرم

    شکر شکر شکر

    دوستون‌دارم‌استاد️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    بیتا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 488 روز

    1_تجربیاتی را به یاد بیاورید که به خاطر عدم درک قانون، در دام ضررهایی با الگوی ترفند پونزی افتادید.

    من تابحال گرفتار این ترفند نشدم چون تا به این سن فقط درس خوندم و دنبال کسب ثروت نبودم متاسفانه ولی خداروشکر میکنم که با استاد و سایت آشنا شدم و این باور رو دارم تقویت میکنم که ثروت ساختن معنوی ترین کار دنیاس و مثل استاد باید همیشه پول بسازم .اما ترفند پونزی رو بسیار بسیار دیدم خانواده ی خودم بارها و بارها گرفتار آن شدند اقوامم نیز

    مثلا یه مبلغ کمی به کسی میدادن به امید آنکه در اینده بهشون خونه بده بقیه یپول رو قسطی میگیره یا خونه ای رو بخرند با قیمت خیلی پایین به وعده ی اینکه قراره تا چند وقت دیگه قیمتش چند برابر بشه گلد کوئست و … چون این افراد به من نزدیک بودند و من خیلی خوب میشناسمشون فکر میکنم علت این اتفاقات رو میدونم مثلا فکر میکنند چون هیچوقت نمیتونند خودشون پول بسازن و خونه بخرن حالا که همچین موقعیتی پیدا شده سریع باید قبول کنن یا چون حوصله ندارند قدم به قدم پیش برن و برای یه کاری وقت و انرژی بذارن که به نتیجه برسه وعده ی سود کلان فریبشون میده یا چون باور دارند که نمیتونند ثروت بسازند توو هرکاری شکست میخورن بازار خرابه همه چی سرمایه ی زیاد میخاد اون پولی رو که با زحمت به دست اوردند میدن به یه نفر دیگه تا براشون چند برابر کنه یجوری انگار همه شون احساس ناتوانی دارند که خودشون میتونند ثروت خلق کنند ایده ی ثروت ساز به ذهنشون میرسه و خداوند هدایت و حمایتشون میکنه . به خاطر همین از دیروز که این فایل رو گوش کردم پی بردم همههه چیز عزت نفسه و باید خیلی تلاش کنم تمرین هایی که استاد گفتن برای تقویت عزت نفس انجامشون بدم . از خداوند میخام هدایتم کنه تا هیچوقت گرفتار طمع و احساس بی ارزشی نشم و همیشه قانون تکامل رو جدی بگیرم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    بیتا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 488 روز

    با سلام و احترام خدمت استاد توحیدی عزیزم ، مریم عزیزدلم و همه ی دوستان عزیزم

    خیلی ازتون سپاسگزارم استادکه این فایل هارو بدون چشمداشت برای ما اماده میکنید و خیلی از مریم عزیزم سپاسگزارم که بدون چشمداشت جوری مرتبش میکنید که بتونیم درکشون کنیم خیلییی سپاسگزارم

    خداروشکر میکنم برای برداشتن گام چهارم این مهاجرت که میدونم این تغییر مدار زندگیمو تغییر میده گوش کردن این فایل یه حسی به من داد که خودم میتونم خالق باشم و ثروت خلق کنم نیاز نیست کسی به من یه فرصتی بده امکانات در اختیار من بذاره منو حمایت کنه وظیفه ی من فقط کار کردن روی خودمه که نشونش میشه غلبه بر ترس هام میشه ناراحت نشدن و اهمیت ندادن به چیزهایی که قبلا دیوونم میکردن کنترل صحبت های ذهنیم . از خداوند سپاسگزارم که دارم اینهارو درک میکنم . از خدا میخام هرروز عمق درک منو نسبت به توحید و قدرت خالق بودن خودم بیشتر کنه .

    نکات ارزشمند فایل :

    شما چه ترس‌هایی داشتید و چطور توانستید بر آنها غلبه کنید؟؟ همه ما یک سری ترس‌ها رو داریم و این ترس‌ها همیشه با ما هست و از بین نمی‌رود ما در عین حال که می‌ترسیم، باید عمل کنیم یعنی ترس هست وجود دارد حتی در داستان پیامبران نیز اون ترس‌ها وجود داشته ولی در حالی که می‌ترسیدند به خداوند توکل می‌کردند و عمل می‌کردند .استاد در گذشته ترس‌های زیادی داشتند ولی چون کارهایی که می‌خواستند انجام بدهند نیاز به شجاعت داشت، باید از آن ترس‌ها می‌گذشتند . روشی که استاد از آن نتیجه گرفتند به ایمان و شجاعت نیاز دارد و استاد راه دیگه‌ای برای رسیدن به نتایج بلد نیستند. وقتی انسان یک خواسته‌ای داره و براش مهمه باید بهای آن را بپردازد و ایمانش را نشان دهد. استاد هنگام مهاجرت به بندرعباس هیچ اطلاعی از شرایط آن شهر نداشتند و اینکه چه اتفاقی قرار است بیفتد فقط می‌دونستند این تغییر باید رخ دهد و می‌دانستند که خداوند به ایشان کمک می‌کند و این عزت نفس را داشتند که توانایی حل مسائل را دارند و اینطور فکر میکردند که میریم درستش میکنیم میریم انجامش میدیم با وجود اینکه قوانین رو در آن زمان نمی‌دانستند و به خاطر همین اتفاقات بدی رو تجربه کردند ولی توانستند رشد کنند و بعد از درک قوانین رشد خیلی راحت‌تری داشتند و بدون زجر کشیدن رشد می‌کردند .

    باور استاد این است که یه راهی پیدا می‌شود، یه جوری حل میشه . عزت نفس، ایمان به خداوند و توکل کمک می‌کند که یک فردی یهویی همه چیز رو رها کنه و سراغ یک موقعیت جدید بره که استاد خیلی جاها این شجاعت و توکل رو به خرج دادند و خیلی کم اجازه دادند که ترس‌ها بر ایشان حکومت کنند و به محضی که احساس می‌کردند یک تغییری باید ایجاد شود شروع به تغییر دادن میکردند .

    استاد تقریبا هیچوقت ترس خاصی از چیزهای جدید و تغییرات جدید نداشتند چون ترس‌ها توهم هستند مثل ترس از کسب و کار، موقعیت و آدم‌های جدید، ترس از تاریکی، ترس از جن، از مریض شدن . تعداد زیادی از ترس‌ها واقعی نیستند و توهم هستند و اگر ترسی پیدا کنند سعی می‌کنند خیلی سریع به آن حمله کنند و با آن درگیر شوند . این ترس‌ها نگرانی‌ها، شک‌ها و دودلی‌ها، همگی ابزار شیطان هستند و کسب و کار شیطان با همین چیزها می‌گذرد و این ما هستیم که باید بر آنها غلبه کنیم و ایمانمون را تقویت کنیم . وقتی ما روی خودمون کار می‌کنیم و باورهای درست ایجاد می‌کنیم، متوجه می‌شویم که هیچ ترسی وجود ندارد و همه آنها توهم هستند . دوره ی عزت نفس بسیار دوره خوبی است برای غلبه بر ترس‌ها . عزت نفس بسیار به غلبه بر ترس کمک می‌کند و مارو به جایی میرسونه که مثل استاد هیچ ترس بارزی نداشته باشیم در حالی که استاد قبلاً ترس زیادی از حرف مردم داشتند و حرف مردم پاشنه آشیل ایشان بوده است .

    پاشنه آشیل هیچ وقت خوب نمی‌شود و از بین نمی‌رود فقط می‌توان روی آن کار کرد و در آن بهتر شد چون وقتی بگیم خوب شده دیگه روی آن کار نمی‌کنیم.

    نتایجی که در حال حاضر در زندگی استاد ایجاد شده به خاطر کمرنگ و ضعیف شدن همین ترس‌هاست . استاد خیلی راحت با تغییرات کنار می‌آیند و از آنها استقبال می‌کنند هر تغییری که باشه مثل جدایی در روابط، تغییر کسب و کار، تغییر محل زندگی و نگران آنها نیستند لذا هیچ وقت در زندگی به موضوعات ایستا نگاه نمی‌کنند که مثلا من خوشبختم چون فلان چیزها را دارم و هیچ ترس خاصی از اینکه هرآنچه دارند رو از دست بدهند، ندارند . استاد روی غلبه بر ترس‌ها کار کردند تا به این نقطه رسیدند که با تغییرات اوکی هستند و باور دارند که با کمک خداوند پیش می‌روند و اتفاقات خوبی برایشان رخ می‌دهد چون همه این نتایج وقتی خلق شدند که ایشان حرکت کردند و از قبل وجود نداشتند لذا در صورت از دست دادن آنها باور دارند که دوباره خلق می‌کنند چون سیستم و قوانین که عوض نشده است .

    به اندازه‌ای که ایمان ما قوی‌تر می‌شه و ترس‌هامون کمتر می‌شه، نتیجه می‌گیریم در واقع نتایج وقتی تغییر می‌کند که این ترس‌ها تغییر کرده باشد . استاد در حال حاضر خودشون رو ضد ضربه نمی‌دونند و همچنان باور دارند اگر روی خود خودشان کار نکنند، ایمانشون رو تقویت نکنند و ورودی‌هاشون رو کنترل نکنند مسلماً ترس‌ها رشد می‌کنند و قدرت انجام حرکات بزرگ رو می‌گیرند و انسان رو فریز می‌کنند .

    دوستانی که از دوره‌های استاد استفاده می‌کنند و مطالب را باور می‌کنند، غیر از اتفاقات خوبی که برای خودشون رقم می‌زنند از یک عالم ضرر پیشگیری می‌کنند. ترفند پونزی جوری کار می‌کند که هم هزاران سال‌ پیش جواب می‌داده هم هزاران سال بعد جواب میدهد چون مردم بسیار طمعکار و عجول هستند و می‌خواهند خیلی زود مدارها را طی کنند و به ثروت برسند و قانون تکامل را درک نمی‌کنند لذا ترفند پونزی گریبان‌گیر همه خواهد شد مگر اینکه قانون رو بدونیم و جلوی ضرر رو بگیریم . در دوره‌های استاد آگاهی‌هایی داده شده است که استاد با استفاده و عمل به آنها هیچ وقت این رکب‌ها را نخوردند و فقط رشد کردند .

    ترفند پونزی : ما به هر دلیلی می‌توانیم یک سودی بیشتر از سود عرف بازار به شما بدهیم که این دلیل هزاران هزار تنوع دارد . مثلاً می‌تونیم خانه شما رو با قیمت چند برابر بخریم ولی یک درصدی از اون پول رو بهتون بدیم و درصد بیشترش رو در بانک برای شما سرمایه‌گذاری می‌کنیم در واقع هر چیزی که همچین الگویی داره . به هر ترتیبی که این حرف رو شنیدیم باید فرار کنیم و بقیه حرف رو نشنویم و اجازه ندیم ما رو اغوا کنه . تمام افرادی که گرفتار ترفند پونزی می‌شوند فقرا هستند هیچ ثروتمندی دچار این ترفند نمی‌شه و کل داراییش رو به کسی نمیده تا چند برابر بشه و اکثر این اتفاقات در کشورهای جهان سوم می‌افتد چون افرادی که در مدار فقر هستند گول این داستان رو می‌خورند به خاطر اینکه مداری که در آن هستند این فریب ها و دغل کاری ها رو داره اونی که در مدار ثروته موقعیت‌های شغلی، ایده‌های بهتر و ثروت‌های بیشتر رو تجربه می‌کنه .

    در هر یک از مدارهای ثروت، ایده‌هایی به ذهن انسان می‌رسد که متناسب با همان مدار است. ایده‌ای که نیاز داشته باشد برای شروع و انجام آن، ما پول قرض بگیریم یا وام بگیریم و به سختی بیفتیم ایده ما نیست

    آگاهی‌های دوره ثروت 1 از ضررهایی جلوگیری می‌کند که هر کدام از آنها آنقدر فرد را عقب می‌اندازد که جبران آن ضررها و رسیدن به نقطه ی صفر سال‌ها طول می‌کشد . هر کسی که قانون تکامل را درک کند و به آن عمل کند، می‌تواند ٪99 خطاهایی که بقیه ی افراد دارند رو نداشته باشد و اگر فرض کنیم که انسان این خطاها را نداشته باشه و خودش رو بدبخت نکنه چقدر سرعت رشد بالایی خواهد داشت . دوره‌ها به شکلی طراحی شده که هم باعث خوشبختی ما می‌شود هم از پایین افتادن ما جلوگیری می‌کند و رشد بی‌انتهایی رو رقم می‌زند .

    در زندگی استاد همه چیز خیلی راحت اتفاق می‌افتد بدون هیچ دردسری در حالی که این باورها 100 ٪ نهادینه نشده است . بارها در قرآن گفته شده که حرف لهو، چرت و پرت رو نشنویم و در آن جمع نباشیم و جلوی آن را بگیریم.

    استمرار، ایجاد باورهای مناسب و پذیرفتن بی‌ قید و شرط آن باورها، مقاومت نداشتن، کنترل ورودی‌های ذهن،حرف های جامعه رو نشنیدن کلید خوشبختی، سعادت و ثروته .

    چقدر از خوندن کامنت ها اگاهی کسب کردم که طمع و عجله میتونه انسان رو خیلی عقب بندازه از همه ی دوستان سپاسگزارم که تجربه شون رو دراختیار بقیه گذاشتن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: