مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع» - صفحه 101
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/08/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-02 07:24:062025-01-03 06:30:26مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
خدایا…
هر چی دارم، هر چی هستم، از توئه… از عشق توئه… از نگاهی که هیچوقت ازم برنداشتی.
سلام استاد عزیزم، بانوی مهربون و نازنین شایستهجان و دوستان خوبم تو سایت.
برای اولین بار این فایل برام مثل یه نور بود تو تاریکی… حس کردم هدایت شدم سمتش، نه یه بار، نه دوبار، سه بار با دل گوشش دادم…
من تو زندگی چند باری پام لیز خورد تو ترفندهای پونزی، البته نه اون مدلی که استاد گفتن، ولی خب… یه جور دیگهاش. تاوانشم دادم…
اما فهمیدم که اینا همه بخشی از سفر تکاملمه… و خدا رو هزار هزار بار شکر، الان تو مسیریام که هرچند آروم، ولی با اطمینان دارم جلو میرم.
مطمئنم موفق میشم، چون مطمئنم خدا باهامه…
توی روزهایی که سختیها و چالشها از هر طرف اومدن، حس میکنم خدا داره ظرفیتمو بزرگتر میکنه، داره منو برای روزهای قشنگی که قراره بیان، آماده میکنه.
این تضاد، باید باشه… باید باشه تا قدر بدونم، تا بفهمم خوشبختی یعنی چی.
سالها تو کاری درجا زدم، ولی حالا دارم توش رشد میکنم… چون دارم قوانین رو رعایت میکنم، چون دارم با خودم، با ترسهام، با گذشتههام، صادقانه روبرو میشم.
مشکلاتی پیش اومد که شاید یه روزی فقط ازشون فرار میکردم، ولی حالا… حالا خدا بهم جسارت داده که وایسم، بگم، عمل کنم، تصمیم بگیرم برای خودم.
خدایا شکرت…
شکرت برای اینکه نذاشتی تو دردها و سختیهام گم شم…
شکرت که دستمو گرفتی و منو انداختی تو راهی که همیشه دلم میخواست… راهی که شاید سالها فقط تو رؤیاهام بود.
مطمئنم وقتی من یه قدم برداشتم، تو ده قدم اومدی سمتم…
و حالا…
تسلیمم…
با تمام وجودم، خودمو انداختم تو آغوشِ تو…
تو فقط هدایتم کن به همون راهی که میدونی برام بهترینه…
من بهت ایمان دارم…
میدونم اون روزایی که فکر میکردم تهبنبستان، فقط مقدمهی طلوع بودن…
فقط تمرینی بودن برای قویتر شدنم…
برای رسیدن به نوری که حالا دارم کمکم میبینمش…
خدایا شکرت که هستی…
که همیشه بودی…
که همیشه خواهی بود…
به نام خداوندی که رحمتش بی اندازه و مهربانی اش همیشگیست.
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
باسلام به استاد عزیزم.
در مرحله ی اول میتونم بگم که فایل بی نظیری بود و کلی آگاهی کسب کردم.
و ممنون از همه ی دانشجویان عزیز بابت کامنتهای زیباشون که پر از آگاهی و حال خوب است
استاد عزیزم باید بگم که من هم در دو مورد در زندکی درگیر ترفند پونزی شدم به خاطر پیشرفت سریع و رسیدن به خواسته ام و واقعا اذیت شدم ولی خدا یارم بود و مدت کوتاهی درگیر بودم و سریع رفع شد خداروشکر.
و در مورد ترس بگم؛استاد من پر از ترسم ،ترس از تغییر،ترس از حرف مردم که پاشنه ی آشیلم هست،ترس از آینده ،ترس از بی پولی و فقر که این هم پاشنه ی شدید آشیلم هست،و……
ولی با این همه ترس یک زمزمه ای همیشه در درونم هست که به من میگه نترس ،هیچ چیزی ترس نداره،من هستم ،تو تنها نیستی ، من کنارتم ،من هیچ وقت تنهات نمیزارم،تو فقط ایمان داشته باش بقیش بامن …..ولی متاسفانه من به خاطر باورهای غلطی که دارم اجازه ندادم تا الان این زمزمه ها روی من تاثیر بزارن و بتونم یک مسیر عالی رو به سمت پروردگارم برم.
ولی الان به امید الله مهربانم تصمیم گرفتم و با خودم عهد بستم تا روی خودم و باورهام کار کنم تا بتونم پروردگارم رو بهتر بشناسم ، میدونم که پروردگارم بیشتر از من میخواد تا من به بهترینها برسم ،چون این دنیا و جهانی که آفریده گویای این است که خداوند همیشه بهترینها رو برای بنده اش میخواهد
استاد مهربانم به امید الله و شمایی که الله مهربانم سرراه زندگیم قرار داده میخواهم یکی یکی بر ترسهام و باورهای غلطم غلبه کنم و روز به روز بر آگاهی هایم بیفزایم.
و از خدای مهربانم برای همه عالیترینها رو میخوام،چون او آگاه است و ما نا آگاه،چون اوست که میداند، چون اوست که فرمانروای کل جهان است و اوست پادشاه زمین و آسمان و خورشید و ماه و…..
استاد عزیزم من هنوز در هیچ دوره ای شرکت نکردم ولی امیدوارم به امید الله با قرار گرفتن در مدار درست و تغییر باورهایم بتونم در دوره های بی نظیر شما شرکت کنم .این یکی از خواسته و آرزوهای من است
به امید روزی که ایمان قوی داشته باشیم
در پناه الله یکتا باشید
بنام خالق جهان هستی !
سوره تین
وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ(١)
سوگند به انجیر و زیتون
سوره تین
وَطُورِ سِینِینَ(٢)
و به طور سینا
سوره تین
وَهَٰذَا ٱلۡبَلَدِ ٱلۡأَمِینِ(٣)
و به این شهر امن
سوره تین
لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِیٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِیمࣲ(۴)
که ما انسان را در نیکوترین نظم و اعتدال آفریدیم
سوره تین
ثُمَّ رَدَدۡنَٰهُ أَسۡفَلَ سَٰفِلِینَ(۵)
آن گاه او را [به سبب گناهکارى] به [مرحلۀ] پست ترینِ پَستان بازگرداندیم
سوره تین
إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ فَلَهُمۡ أَجۡرٌ غَیۡرُ مَمۡنُونࣲ(۶)
مگر آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند، پس آنان را پاداشى بى منت و همیشگى است
سوره تین
فَمَا یُکَذِّبُکَ بَعۡدُ بِٱلدِّینِ(٧)
[اى انسان!] پس چه چیزى تو را بعد [از این همه دلایل] به تکذیب پاداش وامى دارد؟
سوره تین
أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِأَحۡکَمِ ٱلۡحَٰکِمِینَ(٨)
آیا خدا بهترین داوران نیست ؟
سلام استاد گرامی من آن شالله در حفظ محبوب ترین زاد باشید .
قدم چهارمِ مهاجرت به مدار بالاتر !
مدیریت دو خراب کار ذهنی با نام های (ترس) و (طمع)
خداراااشکررر هزاران بار که مرا لایق این دوره دانست .
چگونه وارد ترس ها شویم ؟
باید وارد ترس ها شویم و ترمز هدی را نادیده بگیریم و به ترس ها غلبه کنیم و هیج گاه به این فکر نکنیم که همیشه ترس ها از بین رفته .
آن توکل به خداوند، آن ایمان قوی ماست که شجاعت دربخش اینکه وارد ترس ها شویم میآمد .
ترس ها توهم پیش نیست ! که جلوه پیش رفت مارا میگیرد و نتایج زمانی میآید که ترس ها را از خود دور کنیم .
این ترس ، شک ، دو دل بودن همیش ابزار شیطان است کار شیطان به همین چیزا پیش میرود .
پس نگذاریم این قوت پیدا کند برایش غلبه کنیم و پا بگذاریم برترس های خود .
با لطف خداوند ترس ها از درون ماهم دور تر میشود .
این پاشنهی آشیل هیچ زمان خوب نمیشود فقط خوبتر میشود و ما باید همیشه روی آن نکته کار کنیم .
استمرار !
ایجاد باورهای بی قید و شرط مناسب !
مقاومت نداشتن .
کنترول کردن ذهن .
گوش باز نداشتن به شنیدن حرف مردمم .
این همه کلید خوشبختی است . به مثال حضرت محمد ص که تکامل خود را طی کرد و مسیر خود را ادامه داد . بروی باورهای خود باور خوبتر ساخت و راز و نیاز با خداوند را همیش داشت .
در هرکجا هستید در پناه الله یکتا شاد باشین
سلام
جلسه چهارم مهاجرت به مدار بالاتر
.غلبه بر ترس: همیشه ترس ها با ما هستن. هیچوقت نیست که ترس ها از بین بره. در حالی که ترس هست باید توکل کنید و حرکت کنید.
.وقتی یک خواسته ای برات مهمه و میخوای بهش برسی، باید بهاش رو بپردازی و ایمانت رو نشون بدی و مطمئن باشی که خداوند بهت کمک میکنه.
.از تغییر ترس نداشته باش. اکثر ترس ها توهمی بیش نیستن.
.ترس، دودلی، شک ابزار شیطانه. باید بهش غلبه کنید و ایمان تون رو تقویت کنید. دوره عزت نفس خیلی کمک میکنه به علیه بر ترس ها.
.پاشنه آشیل هیچ وقت خوب نمیشه فقط بهتر میشه و باید همیشه روش کار کنید تا بهتر بشه.
.باید از تغییرات زندگی استقبال کنید.
.ترس های متافیزیکی مثل چشم زخم و… اصلا وجود ندارن بهشون قدرت نده چون قدرت انتخاب دست توئه.
.به اندازه ای که ترس ها کمتر بشه، نتایج میاد.
.وقتی روی این باورها کار کنید، هم پیشرفت میکنید و هم از خیلی از ضررها و اشتباهات بزرگ، جلوگیری میکنید.
.ترفند پونزی طمع انسان رو شکار میکنه. تکامل ت رو طی کن و به هر ایده ای که با شرایط کنونی ت قابل اجراست، عمل کن.
.هر چیزی که سود بیشتر از بازار میخواد بهت بده، ترفند پونزی ه و فرار کن.
.تمام افرادی که گرفتار ترفند پونزی شدن، فقرا بودن که ذهنیت فقیر داشتن. هیچ ثروتمند درستی، گول این ترفند رو نمیخوره و این ترفند تو کشورهای جهان سومی رایجه.
.اگه قانون تکامل رو درک و بهش عمل کنید، 99.99 درصد خطاهای انسان رو میتونید نداشته باشید.
.استمرار + ایجاد باورهای مناسب + پذیرش بی قید و شرط باورهای مناسب + کنترل ورودی های ذهن + نشنیدن حرف های جامعه = کلید خوشبختی و سعادت و ثروت.
.قرآن بارها گفته که حرف بیهوده رو نشنو و توی اون جمع نباش.
سلام بر استاد گرانقدر و همراهان عزیز
در خصوص ترفند پونزی که فکر نکنم مثالی بیشتر از این در دوستان و آشنایان و فامیل موجود باشد .اما به لطف حق ما هنوز در دامش گرفتار نشده ایم
اما در مورد ترس …
با توجه به سن ترس های متفاوتی رو تجربه کردم از همان کودکی ترس از تنهایی ، تاریکی ، توهم و ….
سالها بعد ترس از بی پولی ، بدون خانواده زندگی کردن ، ترس از آینده …
ترس از آینده متاسفانه همیشه با من بوده و هنوز هم هست
با همین ترس تقریبا یه درصدی از حقوقم رو طلا و دلار و …. میخریدم که مبادا در آینده بمونم
اگه کار نداشته باشم یه چیزی تو دستم باشه
الان دو سال هست که بنا به شرایطی سرکار نمیرم اما به لطف خدا نیاز به فروش دلار یا طلا پیدا نکردم
و از وقتی هم که به آموزه های استاد عمل کردم به طور معجزه آسایی همیشه پول در کارتم بوده البته در حد رفع نیاز ،اما همین نشانده این هست که باورها باید قوی تر شوند .
با توکل به خداوند ،و با اتکا آموزه های استاد و بکار گیری آنها در عمل امیدوارم این ترس برای همیشه در من کنار برود .
سپاس از استاد و همسفران عزیز
سلام بهاره جان و دوستان عباسمنشی
بهاره جان از اینکه شرایطت رو به بهبود هست بسیار خوشحالم و از اینکه تابحال دچار ترفند پونزی نشدی هم بسیار خوشحالترم و این خودش یعنی خدا مراقبت بوده…
چون کمتر کسی توی این اجتماع هست که ترفند پونزی یا چیزای مشابه ش رو تجربه نکرده باشه.
ترس از اهرم رنج میاد و نوعی تضاد هست ولی اگه نباشه انسان شجاع نمیشه.
علت و معلول همیشه کنار هم معنادار شدند.
همین کامنت گذاشتن ها شجاعت میخاد که خیلی از اعضای همین سایت هنوز شهامتش رو پیدا نکردند و فقط خواننده ی کامنت های دیگران بودند.
طمع هم یک تضاد و اهرم رنج هست که انسان رو به سمت اعتدال و تکامل سوق میده فقط باید به موقع تشخیص ش بدی ….
پس خودت رو تحسین کن عزیزم که توی مدت کمی که عضو سایت شدی شهامت نوشتن رو پیدا کردی این از عزت نفس قوی میاد
و عزت نفس قوی هم از ایمان و توکل قوی.
پس با همین فرمون برو جلو دختر زیبا.
دوست دارم بازهم ردپا ازت ببینم
عاشقتم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
به نام خداوندی که قدرت فقط دست اونه و او قدرت داره و حاکم بر جهان هستی هست
به نام خدایی که میگوید و مینویسد
به نام خدایی که قدرتش بیشتر از نجواهای شیطان هست
به نام خدایی که رزق و روزیم دست اونه
به نام خدایی که از من بیشتر میخواد که من خوشبخت بشم
به نام خدایی که ثروت و نعمت و پول دست اونه
به نام خدایی که از رگ گردن بهم نزدیک تره
سلام و تحیت پروردگار بر پیامبر خدا دکتر عباس منش بزرگوار و استاد عزیزم
سلام و تحیت پروردگار بر استاد خانم شایسته محترم و عزیزم
سلام و تحیت پروردگار بر دانش آموزان استادم که در جهان بهترینن
استاد جان میخوام در مورد این فایل به یاری خداوند کامنتم رو شروع کنم
واقعا نمیدونم الان از کجا باید شروع کنم ولی من با تمام وجودم حاضرم کامنت بنویسم با اینکه الان به شدت نجوا دارم
خدایا به امید تو…
اگر خواسته باشم در مورد ترسهایی که دارم در این کامنتم بنویسم باید بگم بی نهایتن ولی چند موردشون رو به عنوان رد پا برای خودم مینویسم
من از اینکه برم سر کار به شدت میترسم و این باعث شده من بی کار باشم و همچنان درامدی نداشته باشم به اونصورتی که مردم دارند
ولی در کار مورد علاقه ام فعالیت میکنم و درآمد کمی هم دارم مثلاً اگر کبوترام جوجه بدن اونا رو صد یا دویست هزارتومن مینویسم
و در کنار کار مورد علاقم هم مداحی میکنم و به یاری خداوند مداحی کردن هم میخوام بزارم کنار مثل افراد منفی که گذاشتمشون کنار و تعهدم رو به جهان نشون دادم
من ترس از این دارم که روزی به سخنان استادم عمل کنم و من پولدار بشم و خوانوادم فقیر بمونن و ازین جور چیزا
من ترس از این دارم رفیق داشته باشم و از ارتباطات یه جورایی ترس دارم چون اونجوری که باید ارتباط برقرار کنم بلد نیستم و دلایل دیگه
من ترس دارم از اینکه یه روزی پدرم از دنیا بره و بعدش من چجوری با داغ پدر کنار بیام و تا باحال من داشتم از خونه بابام ناهار ظهری میخوردم و بعد از فوت بابام من با این درآمد پایین و سر کار نرفتن چکار کنم (هم شرک هم ترس)
من ترس دارم در آینده مریض بشم و خیلی سعی میکنم که نترسم از این موضوع
من ترس دارم موتورم خراب بشه و دارم سعی میکنم با جملات تاکیدی مثبت گفتن به ذهنم بقبولونم که آقا مشکلی برایش پیش نمیاد (چون میخوام روغنش رو دوماه یک بار عوض کنم)به همین دلیل هم هست که میترسم چون اول روغنش رو ماهی یک بار عوض میکردم که دیدم بابا روغن زیاد مشکلی نداره و منم زیاداز موتورم استفاده نمیکنم دلیلی ندارد برجی یک بار روغنش رو عوض کنم
من ترس دارم که بعد از فوت بابام چون بابام خونه رو میخواد بده به من و وقتی خواهرهام و دامادامون و بچهاشون فهمیدن من چیکار کنم یعنی اونا چجوری با من برخورد میکنن یعنی دیگه تحویلم میگیرن یا حس حسادت و کینه و نفرت بینمون ایجاد میشه و تمام
من ترس دارم از سوسک من بارها سوسک رو گرفتم ولی همچنان اون چندش و ترس رو دارم حالا نمیدونم دلیلش چیه
من ترس دارم از کنار گذاشتن مجلس روضه خوانی که دعوام میکنم اونم خیلی کم اینجور نیس که من هر روز مجلس روضه خوانی دعوام کنم ولی میترسم که این کاسبی خرافات رو بزارم کنار چون درامد دیگه ای ندارم به همین دلیل یکی از دلایلشم اینه که من خیلی علاقه دارم به آواز خواندن و مداحی کردن چون من از بچگی تا به حال مداحی میکنم و یه جورایی عشق میکنم با میکروفون و باند و بلندگو بخدا استاد اگر بخواطر حرفای شما نبود من تا عمر داشتم این مداحی رو ادامه میدادم و آرزو داشتم از بچگی که حسینیه بسازم و من بشم مداح اونجا و مشهور بشم و اون روز روزیه که من دارم زندگی میکنم ولی اومدم این آرزو و علاقه رو با قوانین جهان هستی مقایسه کردم دیدم بابا اصلا این کار با قوانین یه جورایی جور در نمیاد چون همش باید تو حس بد باشی و باورهای بدی رو هم به خودت هم به مردم انتقال بدی و منم تصمیم گرفتم که تا بتونم بی خیال این علاقه بشم خوب میتونم بجاش منی که صدای بسیار زیبایی دارم یک خواننده بشم و من خواننده گیج رو هم خیلی دوست دارم یعنی استاد یه جورایی نمیدونم چرا من عاشق میکروفونم و وقتی که خواسته باشم همین مداحی هم بکنم جوری میخونم که ملت به وجر میان و همه ازم تعریف میکنن و تحسینم میکنن من نه کلاس رفتم فقط از بچگی پای مداح ها و روضها گوش دادم و خودم با خودم تمرین کردم و امروز خدا رو گواه میدونم مجلسی نیست که من نتونم اگر هزار نفر هم باشه من میتونم اون مجلس رو عالی تموم کنم تو این کار حرفه ایم
استاد جان بزار یه چیز دیگه هم بگم در این کامنتم
دیشب داشتم کامنتهای بچها رو میخوندم گوشیم زنگ خورد دوستم بود البته باید بگم همچراغ مغازه کبابیی که چند سال پیش داشتم بود
آقا محسن گفت آقا ابوطالبی نیستی نمیای مسجد من هم بهونه کردم و گفتم به این دلیل و خیلی محترمانه ازم خواست که برا شب ولادت امام حسن برم اونجا مولودی بخونم من راستش بهش گفتم باشه ولی با خودم یه چند دقیقه ای صحبت کردم گفتم ببین مصطفی تو خوانوادت که منفی بودن گذاشتی کنار باید بتونی همین مداحی کردنت هم کم کم بزاری کنار راستش استاد من چند سالی میشه که شبهای قدر هم اونجا مجلس دارم تو اون مسجد
امسال میخوام دیگه اونجا نرم چون میخوام امسالم با سالهای قبل متفاوت عمل کنم و دیگه نمیرم اونجا
حالا ذهن چی میگه
میگه آخه تو حیفه هر سال میرفتی اونجا میخوندی الان نری
میگه طرفداراد ریزش میکنن
میگه مردم چه فکری میکنن
میگه اگر اونا یه بلایی سرت بیارن چی
وووووووووو….ازین نجواهایی که اگر من با شما نبودم مثل قبل هنوز پا بوسشون هم با رفتارم میشدم که آقا منو قبول کنید بزارید من بیام مجلستون بخدا من گناه دارم و ازینا..ولی امروز من آگاه شدم ای ذهن اینو بدون قدرت فقط خدا داره و کسی حتی کوچک تمرین ضربه ای هم نمیتونه به من بزنه
طرفدارها هم ریزش کنن مهم نیس اونا رو خدا آورده خدا هم همیشه هست کین مگه
به یاری خدا همین مداحی کردن هم با جرات و شهامت کم کم میزامش کنار با اینکه دوس دارم ولی طبق اگاهیام اینا منفیه ذهن منفی اینا راه بدبخت بیچارها هست من این راه ها رو رفتم که الان دارم طعم فقر رو میچشم
استاد من به دو چیز خیلی علاقه دارم
یکی همین خواننده گی
یکی هم حیوانات و پرندگان و اینا
دلایلی هم دارم برا هر کدومشون که خدا بخواد در کامنتهای بعدیم براتون توضیح میدم
من میترسم از تغیر تغیر هم برام سخته یعنی میترسم تغیر کنم و دلایلی هم دارم برا خودم
من میترسم از شب تو قبرستان خوابیدن و جن و اینا روح و اینا
من میترسم از روزی که خوانوادم بفهمن من دارم از فایلای شما استفاده میکنم و اونوقت چی میشه من عمل نکردم و هنوز نتیجهای بالا نگرفتم یه جورایی خوشم نمیاد کسی فعلا بدونه
در این یک سال و خورده ای هم به ترسای دیگم هم تا تونستم در حد توان غلبه کردم
مثلاً ترس از خونه بیرون رفتن که خیلی بهتر از قبلم شدم
ترسهای دیگه ای هم دارم که امیدوارم خداوند کمکم کنه بتونم بهشون غلبه کنم شاید هم در کامنت بعدیم ترسهام رو کامل نوشتم
خوب بریم سراغ سوال بعدی
ترفند پونزی
استاد جان خوشبختانه در طی 32سالم زندگی گول اینجور چیزا رو نخوردم
نه وارد بورس شدم
نه خدا را شکر من تا باحال دچار این مشکل نشدم
فقط من یه چند ماه پیش تو دیوار گذاشته بودن بسته بندی چای در خانه و پیام دادم و تو برنامه اینا پیام صوتی یه خانم بود که میگفت باید پول واریز کنید و آدرس سایت هم داد که اون دستگاه رو بخرید و خیالتون راحت تو اون سایت پلیس فتا و اینچیزا بود و میگفت ما هویت دیوار هم داریم من استاد یه جوریم تا ته قضیه رو نفهمم وارد نمیشم یعنی تو پول خرج کردن یه خورده حساسم خلاصه جواب ندادنو من به خودم گفتم اینجوری که این سایت نوشته این سایت ازمایشی هست و اینا کلاه برداریه نه خدا را شکر دام این افراد هنوز تا به حال نیوفتادم و اونم از اگهیهایی که از شما گرفتم بوده که تو دامشون نیوفتادم
خواهرم میگفت تو دیوار زده بودن بسته بندی حبوبات که اونم پول واریز میکنه و خبری هم ازشون نمیبینه
اونجا من دوهزاریم افتاد که آقا اینا همش کلاه برداریه که تو دیوار میزارن که من هم خودم نزدیک بود تو دامشون بیفتم ولی خداوند کمکم کرد که نیوفتادم
در مورد ضامن شدن هم یه بنده خدایی بهم گفت من میخوام از اعتبار تو استفاده کنم برام جواز بگیری و مغازه اجاره کنی و اینا گفت من چون پرونده دارم و اینا نمیتونم و منم گفتم نه من شرایطش رو ندارم
و به یاری خداوند ضامن هیچ کس نه شدم و نه میشم
در مورد چک هم من الان 32سالم هم که اصلا نرفتم بانک دسته چک بگیرم و ندارم و وقتی که با شما آشنا شدم و فهمیدم دسته چک چه بلایی سر آدم میاره اگاه تر هم شدم که به وقتی نرم سراغ اینکارا
در مورد وام من اونزمونایی که مغازه کبابی داشتم سه تا وام گرفتم اونم با حساب بابام
یکی 5تومن
دوتا هم یکونیم
همشون رو دادم ولی یه دونه اون یکونیمه هنوز ته حسابش مونده و اینم بگم من با بدبختی وام هام رو تصفیه کردم که هنوزم یکیش رو ندادم و حدود 540تومن هم ازم میخوام که اونم به یاری خدا میخوام تصفیش کنم و دیگه هم خودم که وام نمیتونم بگیرم دیگه هم به بابام نگفتم برام وام بگیر
(من اگر تا باحال این اگهیها رو نداشتم سراغ دسته چک و وامو اینا میرفتم و ذهنم داره الان میترسوندم که تو بخواطر اینکه شرایطش نداشتی سراغ اینکارا نرفتی و اگر پولدار بشی و شرایطش داشته باشی میری که اونم در پاسخ میگم من نگاه به اطرافیانم میکنم و درس میگیرم و اون خدا همیشه کمکم میکنه که هیچ وقت سراغ دست چک نرم سراغ وام و ضامن شدن نرم)خداهست ذهنم ساکت باش عزیزم
فتوکل علی الله آن الله مع المتوکلین
اون آینده خدا جوری کار منو راه میندازه که هرگز سراغ اینچیزا نرم و ازش میخوام یارویاورم باشه
سلام و تحیت پروردگار بر چشمهای زیباتون که کامنتمو خوندید دوستون دارم براتون آرزوی ثروت سلامتی خوشبختی شادی آرامش و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم
استاد عاشقتونم
سلام و درود فراوان استاد عزیزم
نکات و یادداشتهای خودم از این قسمت رو مینویسیم.
همه ما یکسری ترسها را داریم یعنی هیچ وقت نیست که این ترسها از بین بروند ما در عین حال که میترسیم عمل میکنیم و توی داستان پیامبران هم میبینیم با وجود اینکه ترس داشتند توکل میکردند و اقدام میکردند.
مهم اینه که ما با وجود اینکه ترس داریم شجاعانه اقدام کنیم و قدم در دل ناشناختهها بذاریم، خیلی افراد هستند که سالها برای اقدامهایی همچون مهاجرت، جدایی، شروع یک کار جدید و … به خاطر ترسهاشون اقدام نمیکنند.
غلبه بر ترسها نیاز به شجاعت و ایمان دارد و همانطور که استاد اشاره میکنند از این روش جواب گرفتند و این روشی است که جواب میدهد، غلبه بر ترسها بدون ایمان و شجاعت امکان پذیر نیست.
وقتی آدم میخواهد به خواسته ای برسد باید بهای آن را بپردازد باید شجاعت تغییر رو داشته باشد، یعنی با وجود اینکه میدونیم وارد ناشناختهها میشیم میدونیم که روحیه حل مساله و رشد رو داریم میریم که مسایل رو حل کنیم و با تغییر روبرو بشیم.
وقتی قوانین حاکم بر جهان را بدانیم بدون اینکه زجر بکشیم و اذیت بشیم رشد میکنیم.
وقتی وارد یک موضوع جدید میشویم و تغییر میکنیم، با عزت نفس، ایمان و توکل به خداوند و اینکه میتوانم مساله را حل کنیم و خدا بدون شک کمکمون میکند و ما را به مسیر درست هدایت میکند باعث میشه که وارد دل ترسها بشیم و قطعا و بدون شک خداوند به شجاعان پاسخ میدهد.
ترسها توهم هستند، ترس از یک موقعیت و کار جدید، ترس از تاریکی، ترس از بیماری، ترس از پیری، ترس از جدایی و تنهایی، ترس از آدمهای جدید و … توهماتی هستند که افراد دارند که مانع حرکتشون میشود.
وقتی ترسی هست باید اقدام کنیم و بهش حمله کنیم و وارد دلش شویم تا حل بشه. شک و تردید و دو دلی و … همه اینها ابزارهای شیطان هستند که ما را از مسیرمون دور کند.
وقتی با عزت نفس وارد دل ترسها میشیم به جایی میرسیم که دیگه ترس معنایی نخواهد داشت. استاد به پاشنههای آشیل اشاره کردند که مواردی همچون ترس از حرف مردم و … همیشه باید روشون کار کنیم و هر بار سعی کنیم بهتر بشیم، پاشنههای آشیل همیشه هستند ولی باید هر سری که روی خودمون کار میکنیم بهتر شویم.
وقتی از ترسها عبور میکنیم و وارد دل ترسها میشیم نتایج حاصل میشوند، رشد میکنیم. وقتی تغییر میکنیم و از آن ترس نداریم رشد میکنیم، خلق میکنیم و با ایمان و توکل پیش میریم و اگر لازم باشه مسایل را حل میکنیم و یا دوباره میسازیم. همه چیزهایی که بدست آوردیم با حرکت و تغییر به وجود آمدند پس برای رشد و ساختن باید حرکت کنیم.
اگر روی خودمون کار نکنیم ترسها دوباره به سراغمون میایند و باعث کم شدن ایمان و حرکتمون میشوند، باید همیشه روی خودمون و باورهامون کار کنیم.
کسانی که از دورهها استفاده میکنند و باور میکنند و روی خودشون کار میکنند علاوه بر رشدی که دارند از بسیاری ضررها پیشگیری میکنند، مثلا وقتی سیستمهای پونزی که مطرح میشود و میخواهد طمع آنها را هدف قرار دهد که در نهایت باعث ضرر زیادی میشود، پیشگیری میکند و این افرادی که روی خودشون کار میکنند و قوانین را درک میکنند باور دارند که برای ساختن ثروت نیازی به همچین چیزهایی ندارند یاد میگیرند که باید مولد باشند و پروسه تکامل را طی کنند نه اینکه پولی پرداخت کنند که افراد دیگری برای آنها ثروت خلق کنند.
در واقع آگاهی ما بیشتر میشود و قوانین را یاد میگریم و سعی میکنیم طبق قانونی که سالهای سال وجود داشته و خواهد داشت عمل کنیم، قوانینی که برای همه حتی پیامبران به صورت یکسان و بدون تغییر کار کرده است.
تمام افرادی که درگیر سیستم پونزی میشوند افرادی هستند که فقیر هستند، توی مدار فقر هستند و همه این اتفاقات توی کشورهای جهان سوم میافتد.
یه مثالی رو بزنم که چند ماه قبل برای یکی از افراد فامیل ما رخ داد:
ایشون با وجود اینکه قبلا توی دورههای استاد شرکت کردند و مدتی رشد زیادی داشتند و وقتی شنیدم همچین کاری کرد برام سوال بود و ازش پرسیدم گفتم مگر تو قوانین رو نمیدونی؟! چرا همچین اقدامی کردی و فکر میکنی که جواب میده؟!
مساله از این قرار بود که از طریق گروه تلگرام افرادی ارزهای دیجیتال خریداری میکردند و با آمار و ارقام دروغ، طمع آنها را تحریک میکردند و بیشتر سرمایه گذاری میکردند، افراد با مقایسه قیمت دلار و ارقام اشتباهی تحریک میشدند و از طریق ارز دیجیتال پول پرداخت میکردند که قابل پیگیری هم نبود، کار به جایی رسید که از بقیه پول میگرفت که بیشتر سرمایه گذاری کند و وقتی در این مورد با من تماس گرفت و درخواست پول کرد تعجب کردم و ازش خواستم بیشتر به این موضوع و سیستم پونزی فکر کند و بعد تصمیم بگیرد قبل از اینکه بیشتر وارد این موضوع شود. در نهایت ضرر زیادی کرد و دیر متوجه این موضوع شد.
این مثال رو گفتم در تایید حرف گرانبهای استاد که اگر روی خودمون کار نکنیم و این مسیر رشد شخصی رو ادامه ندهیم دوباره ترس از کمبود و کم ایمانی به سراغمون میاد.
استمرار، استمرار و ایجاد باورهای مناسب و پذیرفتن بی قید و شرط باورهای مناسب و مقاومت نداشتن، کنترل ورودیهای ذهن، نشنیدن حرفهای جامعه، کلید خوشبختی، سعادت و ثروت و رشد و پیشرفت ما است.
در قرآن بارها گفته شده است که حرفهای کم اهمیت و چرت و پرت رو نشنوید و در اون جمع نباشید و ورودی ها را کنترل کنید.
این آگاهیها را لازمه با خودمون تکرار کنیم و به داستان تکامل پیامبران نگاه کنیم و با کارهایی که کردهاند یاد میگیریم که ظرف باورهامون را بزرگتر کنیم و رشد کنیم.
سلام و درود فراوان خدمت همراهان همیشگی.خوشحال و خوشبختم که خداوند نعمت هدایت و فرصت تجربه زندگی رو بهم عطا کرده…
ترس، نقطه مقابل ایمان است و تنها راه حل عملگرایی و حرکت میباشد .فی حرکات برکات
وقتی روی ایمان و باورهامون کار نکنیم، زمزمه ها و ترس ها بر میگردن و خدارو شکر من درحال حاظر به مرحله ای رسیدم که وقتی این زمزمه ها شروع بشن درجا میفهمم و همونجا جلوشو میگیرم .و به خودم یاد آوری میکنم و این تجربه خوبی هست که انقدر اغلب اوقات در مدار آرامش و توکل و ایمان بودم که سریع میفهمم که دارم از مسیر خارج میشم.
ترفند پونزی وعده های دروغ و وسوسه انگیز، همان وعده هایی که شیطان هم میده… قطعا به من آسیب میرسانند(همواره) .
سپاسگزارم بابت تمام صحبت ها و آموزه هاتون
به نام خداوند بخشنده و مهربان وغفار و روزی دهنده
خداوندی که تمام کهکشان ستارگان تمام جهان تحت سلطه اوست
و ما در برابر عظمتش هیچچیزی نیستیم….
موبایل رو به دست فاطمه درونم میدم
سلام فاطمه جانم بگو
ایا از زندگیت راضی هستی؟
خوشحالی؟ارامش داری؟
فاطمه جانم تاحالا فکرکردی که از زندگی دقیقا چی میخای؟
به دنبال چی هستی؟
دنبال رابطه فوق العاده هستی؟
اون رابطه قراره به تو چی بده؟
از ثروتمند شدنت چی میخای؟
اصلا چرا داری تلاش میکنی؟
میحای به چی برسی؟
به خوشحالی؟
مگه نمیدونی همین ثانیه هایی که داره میگذره لطف خداست به تو برای وجود داشتنت؟
فاطمه جان به یادبیار تمام رویاهایی که ارزوشونودداشتی و حالا برات بدیهی شدن
رویای پوست خوب داشتی الان پوست خوب داری اره میدونم شکرگزاری هممیکنی براش…اما ایااونقدری که قبلا براش حرصمیخوردی الان شکرگزاری میکنی؟ایا اون حجم از دغدغه برطرف شد و تمام؟
اما واقعیت اینه اگر اسون گرفتن و شادبودن رویادنگرفتی یکدغدغه میره و دغدغه بعدی جایگزین میشه
داشتی میگفتی میخای به رابطه عالی یه ثروت برسی که چی؟
چرا اضطرابشون روداری
میدونی فکرکنم اگر حرف مردم رو حذف کنی احتمالا چیز قابل نگرانی وجود نداشته باشه!
اصلا وایسا ببینم وقتی مردم حذف بشن
دیگه چیا برات مهمه؟اصن چیزای مهم برات همونان؟یا عوض میشن!!!!
حواست هست مشرک به کی میگفتن دیکه اره؟!
فاطمه خوب من
هدف رسیدن به تمام رویاها چشیدن شادی چشیدن حسخوبه چشیدن ارامشه
درسته؟
بنظرت اکر دیگران رو ول کنی
میتونی حس خوب رواز حالاهم تجربه کنی درسته؟
میدونی فاطمه جان همه چیز میتونه عادی بشه مهم اینه تو بخوای چطور ادامه بدی
اگر شادی و ارامشت رو وابسته به یه اتفاق کنی میشه برده اون
تو دوست داری که برده باشی؟!!!
به خودت و کارهات افتخارکن
انقد فکرنکن که باید چیکارکنم
تو داری کلی کار مفید میکنی
کتابی که داری میخونی میدونس چقد ارزشمنده میدونی چقد چیز ذاری یاذمیگیری
تلاشی که میکنی برای رویاهات
و…..
به حرفام بیشترفکر کن!!
به نام خدایی که مهربانیاش همیشگی رحمتش بینهایت است
سلام به استاد عزیزم به مریم جان و دوستان عزیز
گام چهارم رو در کنار شما هستم خیلی موضوع امروز جالب بود مخصوصاً قسمت ترسش برای من چون واقعاً دغدغه من در تمام زندگیم همین ترس بود
ترس برای شروع یک کار ترس برای شروع زندگی و این ترس سالهاست که جلوی رشد زندگی من را گرفته بود
خدا را شکر توی یک موضوع ترس نداشتم ترس از جدا شدن از خانواده و ترس از مهاجرت به قول استاد هیچ ترمزی توی این موضوع نداشتم و خداوند راه رو برای من روشن کرد و دستان خدا به یاری من اومدن تا من به راحتی از شهری که توش زندگی میکردم و متولد شده بودم ولی اصلاً دوستش نداشتم مهاجرت کردم اومدم شمال کشور و خیلی راضیم از این جابجایی و خداوند پاسخ داد به ایمان من به خودش و توی 4 سالی که اینجا زندگی کردم زندگیم خیلی پیشرفت کرده تونستم برای خودم خونه بخرم که این برای من خیلی با ارزش بود
الان هم از وقتی که با استاد و سایت خدا من را آشنا کرد روی خودم کار کردم که ترس از شروع کار و کسب و کارم رو که عاشقش بودم و رویاش رو داشتم همیشه انجامش بدم و خدا را شکر تونستم کارم رو با همین چیزی که دارم شروع کنم و خواستم بگم که برای من واقعاً اونجایی که به ترسام غلبه کردم و وارد اون موضوع شدم گشایش ایجاد شد و خداوند به وعده خودش وفا کرد خیلی عاشق خدام که تمام زندگی هوای من رو داشته و هوای هممونو داره کافیه ما بهش ایمان پیدا کنیم
در مورد پونزی هم اولای زندگی مشترکم یک بار گول همچین چیزی رو خوردم و خدا را شکر خیلی مبلغ بالایی نبود و خداوند با اون بهم یاد داد که نباید اعتماد کنم خیلی راحت و از اونجا به بعد هم بارها و بارها برام پیش اومد اما تونستم به لطف الله ز دام اونها فرار کنم و گولشون رو نخورم
طمع همیشه به ضرر آدمه اشکی این رو درک میکردیم
خیلی دوستون دارم آرزو میکنم که خداوند هدایتگر من و شما باشه