مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع» - صفحه 50

سلام خدمت استاد گلم و دوستان گلم

امروز سه شنبه زمستونی روز سی و یکم سفرم رو دارم خدمت شما عزیزان ادامه میدم

خداروشکر بی‌وقفه انجامش دادم بدون تنبلی دارم اراده خودم رو قوی میکنم

از عزت نفس صحبت کردید و من خیلی داغونم شاید ظاهرم نشون نده ولی خیلی مشکل دارم تو این موضوع

قبلنا فکر میکردم چون تو محل کار همیشه لباس کار تنمه خودم رو پایین تر میدیم از کسایی که همیشه شیک و پیک میگردن

الان که لباسهای شیک هم می‌پوشم تو محل کارم بازم میبینم یه جورایی همونجوریم اما الان خدا و شکر خیلی بهتر شدم ولی خیلی راه مونده

اما الان یاد صحبتتون تو قسمت بیست و نهم سفرنامه افتادم که گفتید اگه دیدی مثلا یکی با لباس داغون همه عاشقش میشن و یه نفر دیگه با لباس شیک همه عاشقش میشن پس اون طرز لباس دلیل علاقه دیگران نیست عامل اصلی عزت نفسه عامل اصلی در صلح بودن با خوده

♦️چرا خودم رو لایق ارتباط با فلانی نمی‌دونم ؟

♦️چرا من خودم رو لایق اون خونه زیبا نمیدونم؟

🧶چون دیدم و شنیدم هزاران بار که صاحب اون خونه اونو نخریده از باباش بهش ارث رسید وگرنه از کجا میخواست بیاره

🧶هزاران بار دیدم و شنیدم صاحب اون خونه کارخونه داره الانم تو فلان کشوره

🧶هزاران بار دیدم و شنیدم تو ارزونی طرف ۵۰ سال پیش خریده الان این خونه آنقدر گرونه که چندساله مشتری پیدا نشده بیاد خونه رو بخره

🧶هزاران بار شنیدم که اون دخترو به تو نمی‌دن خودتو سبک نکن

🧶هزاران بار شنیدم توقعتو بیار پایین

🧶مادرم هزاران بار گفته از یه خونواده سطح پایین زن بگیر که فردا سرکوفت بهت نزنن

🧶هزاران بار شنیدم که فلانی نگاهتم نمیکنه

🧶بارها و بارها بهم گفتن بچسب به کار مسافرت و تفریح رو همیشه هست

دیگه چی مونده از عزت نفس تو وجودم ؟

اینا باعث شد کم کم تو وجودم خودم رو یه آدم داغون ببینم که حتی جرات نکنم برم به کسی که دوستش دارم پیشنهاد بدم چرا؟

چون میترسم جواب منفی بده

درحالی که میبینم آدم هایی رو که خیلی خیلی از من پایین ترند هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ تیپ و حتی اهل دود هستن و با آدمهایی در ارتباط هستند که در تصور آدم

نمی گنجه

♦️تا آدم های طمعکار نباشند اشخاصی مثل پونزی عینیت پیدا نمی‌کنند

پونزی به این اشخاص ظلم نمیکند بلکه خودشون به خودشون ظلم میکنن

به خاطر طمع و باور کمبودی که دارند به سمت پونزی کشیده میشن

♦️کسایی گرفتار طرفند پونزی میشوند که دچار فقر و تنگدستی هستند و باور کمبود دارن

من دوستی دارم که در مدار ضرره هر روز ضرر هر کاری می‌کنه براش نمیشه هرروز اسباب کشی هرروز دعوا با زن و بچه با اینکه سالمه و پول هم درمیاره ولی مدام خرج دکتر و ضرر ماشین و …است

من خودم دوتا ماشین خریدم که بفروشم سود کنم ولی هیچ کدوم سود نداشت تازه یکیش هم ضرر کردم چون تکامل رو طی نکردم

منی که تو معامله تخصصی نداشتم بسیار طبیعیه که ضرر کنم

♦️حرف جامعه را نشنیدن ایجاد باور درست کلیده