مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع» - صفحه 80

1272 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 351 روز

    به نام رب مهربان

    سلام به استاد عباسمنش ارزشمندم

    سلام به استاد شایسته عزیزم

    سلام به اعضای خوشبخت سایت

    استاد جانم در رابطه با ترفند پونزی گفتین که خدا میدونه سالانه در ایران چندین نفر رو فقیرتر می کنه. گفتین فقرا گرفتار این ترفند میشن. حق با شماست استاد. چون اگر کسی فقیره توحیدش مشکل داره. آستینا رو زده بالا تنهایی خودش زندگی کنه. دستهای خدارو بسته. فرمون رو از دست خدا گرفته و بدتر اینکه قدرت رو داده دست بقیه. دست فلان موسسه، فلان مدیر، فلان بانک، فلان …روزگارش رو سپرده به دست ذهنی که میگه میخام در لحظه کاری که خوشحالت میکنه بکنی بدون توجه به نتیجه کار (یه خوشحالی کاذب که مشخصه نجواس چون ته دل آدم مطمعن نیست ازش). اگر یه آدم توحید داشته باشه میگه خدایا قربونت برم فرمون دسته توئه هدایتم کن. من سمت خودمو انجام میدم. ترس و عجله و طمع که طعمه های شیطان هستن رو ازشون اعراض می کنم. تکاملم رو طی می کنم و تسلیم خودتم. و اونجاس که خدا خدایی می کنه و میده همیان های زر رو. خدای معجزه گر مهربان.

    یکی از دوستان من سال 401 یه مبلغ پولی بابت ارثیه به دستش رسید در اوج گرفتاری مالی و بشدت ماشین لازم بود و تصمیم گرفت ماشین بگیره تا هم باهاش کار کنه و هم یه جورایی ارزش سرمایه ش حفظ بشه در اون سال که ماشین روزانه صعودی بود قیمتش. اون موقع با اون پول میتونست یه ماشین تمیز سرپا مدل خوب بگیره اما امان از طمع…

    گرفتار یه موسسه شد که قول دادن ماشین صفر مدل بالا رو طی یک ماه تحویل بدن با اقساط بلند مدت مناسب و آنقدر شرایطشون و مفاد قراردادشون جذاب بود که فریب خورد و کل اون مبلغ رو بعنوان ودیعه داد و اون موسسه جمع کرد و رفت. اسم موسسه رسانه ای شد با هزاران نفر مالباخته که هنوز حتی به اصل پولشون هم نرسیدن.

    کاش صبور باشیم

    کاش عجله نکنیم

    کاش طمع نکنیم

    کاش توکل کنیم

    خدا که گفته بسپرش به من بشین یه گوشه تماشا کن. بدیم بهش فرمونو و متحیر بشیم از معجزاتش

    خدایا خیلی خدایی. شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 418 روز

    عاشق خودت باش باخودت بهترین رفیق باش عجله راکناربزار ترس ازحرف مردم رادوربریز رقابت بیجا راکناربزار خواسته هایت را واضح مشخص کن و واضح کن آدمها انرژیت را احساس میکنند همیشه تلاش برای بهبود شخصیت داشته باش فقط خودت راببین من ارزشمندهستم ولیاقت بهترینهارو دارم

    خودت برای خودت مانع شدی خودت راه ورود نعمتهای خدا رابستی وقتی توحیدی میشوی تازه متوجه میشی که من لایق بهترینها هستم وقتی که متوجه میشویم وازخواب بیدارمیشویم میبیینیم من بچه پادشاه هستم من ارزشمندهستم خوب هستم تازه تمام کائنات گوش به فرمانت میشود.

    در رابازکن ببین چقدرکادو پشت درمنتظرت هست فقط برای توهست برای اینکه توارزشمندهستی

    به ذهنت میگی حالا هرچی که من بگم،یا از من پیروی میکنی یا اینقدرتکرارمیکنم تا بدونی اینجا رئیس منم ،وفقط حرف من میشود وتمام.

    ماهمیشه ارزشمندی خودمون رو بیرون ازخودمون جستجومیکنیم در داشتن چیزها درنگاه مردم درتایید دیگران

    توکه بامعیارهای جامعه لایق نیستی

    توکه ازنگاه مردم اون ادم لایق وارزشمندنیستی

    چون خودمن مقصرم که ارزشمندی خودم رابانگاه مردم کوک میکنم بامعیارهای جامعه میسنجم ببین کودکان عجب احساس لیاقتی دارن اصلا بانگاهی بیرون ازخودشون به خودنگاه نمیکنند .

    لیاقت این پسربچه ایرانی کاری میکندکه تمام جهان دست به دست هم بدن که ویدئو اون پسربچه به رونالدو برسه ورونالدو اون پسربچه رو دعوت کنه به اتاق هتلش خیلی با احترام و شیک ومجلسی ورونالدو را ازنزدیک دراغوش بگیرد خداهرچی راکه بخواهیم ازاون بهترش رابرای مامیخواهد ولی ماخودمان اون لیاقت را درخودمان نمیبینیم دیدن نیازنیست فقط باید بپذیریم که من همین الان لیاقت بهترینهارو دارم اون ارزشمندی رو دارم وچیزی کم ندارم .

    این جهان هیچ محدودیتی ندارد تنها مانع خودمان هستیم جهان عاشق رسیدن مابه خواسته هایمان هست چون وظیفه اش همین هست توهیچ نیازی به تغییرنداری که اونی باشی که افراد موفق هستن فقط اون لیاقت درونی را درخودت ببین وبپذیر بقیه اش راجهان برایت انجام میدهداون احساس داشتن خواسته هایت را ازالان داشته باش چون جهان با احساس ماکاردارد اون احساس خوب راهمین حالا داشته باش وهی تمرین کن واینقدرتمرین کن که کمبودش را احساس نکنی اینقدرتمرین کن که هم فکربشوی با اون خواسته هم انرژی اون خواسته شوی .

    مثلا وقتی خواسته ای وارد زندگیت میشودطبعا احساس خوب داری اون احساس خوب راهمین حالا درون خودت داشته باش تاهم فرکانس اون خواسته شوی .

    جلوجلو اون احساس خوب را درون خودت داشته باش مثل اینکه مهمان خانه ما می اید قبل ازاینکه مهمان بیاید خانه راتمیز ومرتب میکنیم نمیگویبم که مهمان بیاید خانه راتمیز ومرتب میکنیم نمیگوییم که مهمان بیاد بعدازاینکه نشست من خانه راتمیزمیکنم نه جلوجلو اماده میکنیم قبل ازاینکه مهمان بیاد جهان هم میگه جلوجلو اون احساس را داشته باش تاهم انرژی خواسته ات شوی رسیدن به خواسته های ماهم همین هست که جلوجلو اون حس راتمرین کنیم وتمام.

    وبدان که هیچ مشکلی درارزشمندی ولیاقت نیست که بایربرطرف شود ویاتوبروی وکسبش کنی .

    فقط باید بدانی که همین حالا با لیاقتی همین حالا اون ارزش را داری اون لیاقت راداری

    من فقط باید الان احساس داشتن اون خواسته هارو داشته باشم مگه برای بزرگی خداچیزی غیرممکن هست اینقدر کاربلده که عاشق همین غیرممکن های ذهن منوتوهست .

    خدامیگه چیزهایی که تومیخای برای توبزرگه برای من درثانیه انجام میشه اون تویی که راه ورود نعمتهارو به هزاربهانه میبندی جرات داشته باش درخواست غیرممکن کن فاصله بین درخواست تو ودریافت توهست اونم باورتوست اگه بمن خداست که بلدم میتونم اگردستاموبازبزاری اینقدرفکر روهم انبارنکنی که راههاروببندی .یکباربگوباتوکل بخدا این خواسته های منه راه حلش روخودت پیداکن فقط بگومیخامش ببین چکارهاکه بکنه …توفقط خودت رواماده دریافت کن همین خودتولایق دریافت کن همین

    الکی دست وپانزن برای خودت محدودیت درست نکن ی گوشه وایسا فقط شوق اون بچه رو داشته باش که درخواست یک اسباب بازی بزرگ کرده وتوذهنش داره باهاش بازی میکنه وازدید اون خریده شده وتمام ومطمئنه به خواستش میرسه واصلا براش مهم نیست شرایط چیه فقط میخواد…فقط کارمن اینه راه رابازکنم فکرهامحدود راپاک کنم باهرفکرخوب یک روزنه بازمیشه برای دریافت واون وقت نعمت ها میباره ومیباره وغرق درارامش ثروت سلامتی عشق وشادی میشی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    غزل گفته:
    مدت عضویت: 572 روز

    به نام الله مهربان

    سلام از یک روز زمستانی و آفتابی زیبا در ظهر جمعه به استاد عزیزم و مریم بانو و دوستان هم فرکانسی

    روز چهارم از سری فایل های مهاجرت به مدار بالاتر

    در مورد تجربم از ترفند پونزی بگم براتون

    چند سال قبل همسرم برای برادرش 50میلیون واریز کرد که من رسیدش رو دیدم ،علتش رو پرسیدم گفت یه سرمایه گذاری کرده تو یه شرکت فروش خودرو و کلی هم سود میده از منم خواست تا شریک بشم،خلاصه این واریز کردنا ادامه داشت هر ماه تا رسید به 650میلیون تا جایی که من اطلاع دارم

    اون موقع با این پول میشد خونه خرید ،تایم قراردادم میگفت فلان مبلغ سودتون شده ماشینتون که دست منه انقدر ارزشش شده و فلان جا کارخونم زدیم شما انقدر سهام از اون کارخونه دارید و خلاصه مثل قضیه اون کرم که استاد گفتن نه ما کرمی دیدیم نه ماشینی نه کارخونه ای تا اینکه بقیه فامیل هم برادر همسرم بردن حتی همسرم به خانواده من هم خیلی اصرار میکردن که خداروشکر اونا سرمایه گذاری نکردن،چون اوایل سود میداده دقیقا طبق مثالی که استاد زدن در ترفند پونزی برای جلب اعتماد اوایل سود پرداخت میکنن،دیگه الان چند ساله کلا صاحب اصلی در زندانه با 60هزار شکایتی و بقیه داستان و پولی که رفت و همسرم واقعا به سختی بدستش آورده بود

    دیگه الان با آموزه های استاد درکم بالا رفته و اصلا به همچین چیزی فکر هم نمیکنم

    برای وسایل کارم راحت میتونم اقساط خرید کنم ولی این کارم نمیکنم و هروقت توانش رو دارم خرید میکنم

    ولی هنوز خیلی کار دارم و باید حسابی باور فراوانی رو تقویت کنم،باید قانون تکامل رو درک کنم..

    سپاس از خدای هدایت کننده و استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین

    وهمه ی دوستان عزیزم در این مسیر توحیدی

    میخوام از تجربیاتم بنویسم که چطور درگیر روش پونزی شددم

    ورعایت نکردن قانون تکامل چه ضربه هایی به ادم میزنه و اگر رعایتش کنی مسیر همواره

    من چندیدن سال پیش یعنی 7سال پیش درگیر روش پونزی شدم

    چیزی از قانون نمیدونستم عزت نفس به شدت پایینی داشتم

    ومیخواستم با موفقیت زود هنگام خودمو به دیگران از جمله خانواده ثابت کنم

    الان که دارم مینویسم کمی احساسم بد میشه واقعیتش

    من 4سال از عمرمو توی گل کوئست گذروندم که البته با یه نام جدید فعالیت داشت

    وکلی پول اونجا گذاشتم والان هم دارم بدهی های اون موقع رو میدم

    وکلی هم هزینه کردم که به پول الان نزدیک به 200میلیونی پول فقط هزینه کردم

    وبدهی که بایدم بدم که هیچ

    وبدتر از اون بار روانی و روحی که روم بود

    نمیخوام بیشتر ادامه بدم که واقعا حالم بد میشه

    خلاصه تا وقتی که با استاد اشنا نشده بود

    ویلون بودم انقدر اعتماد به نفس و عزت نفسم رو از دست داده بودم که اصلا نمیدونستم چیکار کنم

    و خودم رو سرزنش میکردم و اشتباه پست اشتباه

    اما یه چیزی که مطما هستم ازش اینه که من درسته اون اتفاقات برام افتاد اما باعث رشدم هم شد

    ویکی از خیریت هاش اشنایی با استاد بود

    چون شخصیت من جوری بود که اگر اون سیلی رو نمیخوردم

    فکر نمیکنم تصمیمی برای تغییر میگرفتم

    و حتی وقتی هم با استاد وقوانین اشنا شدم یک سال اول کلا نمیتونستم بپذیرم حرف های استاد رو

    انقدر مدارم پایین بود

    این روش پونزی همیشه هست و جالبه استاد گفت افراد فقیر درگیر اونجا ها میشند

    من 4سال اونجا بودم دوتا دفتر داشتم 50نفر سازمان داشتم

    500نفر ادم پرزنت کردم و 500نفر ادم دیدم حتی حتی یک دونه ادم موفق ثروتمند با اعتماد به نفس اونجا ندیدم حتی یدونه

    چون همه ذهنیت فقیر داشتن

    تکامل

    من هنوز تو این زمینه مشکل دارم

    بعضی وقت ها میخوام زور بزنم که عجله کنم جبران کنم تمام ضررهارو وناکامی هام رو

    و به زور با یه ایده ی که خیلی با من فاصله داره حرکت کنم

    وهمین باعث میشه از مسیر درست خارج بشم وترس و طمع و نگرانی بیاد سراغم .

    اما زود کنترلش میکنم که از مدار صحیح خارج نشم .

    20سال اینجوری زندگی کردم خب قطعا زمان میبره

    واقعا این مسیر نیاز به ایمان داره نییاز به تقوا داره

    نیاز داره که اگاه باشی

    اوایل میگفتم که خب مگه احساس خوب چیه

    یا یکی از بیرون مسخره کنه بگه

    با احساس خوب به خواسته برسی کار کردن روی خودت

    اینم شد کار مسخره شدی

    اما واقعا کار فیزیکی بعضی وقت ها راحت تر از کنترل نجواهای ذهنه

    اینه چیزی نمیبینی ولی ادامه میدی با این ایمان که

    من نمیبینم اما نمیترسم

    و روی اصول خودم میمونم و قطعا نتیجه اتفاق خواهد افتاد

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 624 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    سلام به همه عزیزانم

    ⬅︎نکته ای که در خودم متوجه شدم در مورد ترس ها اینکه که تا چندسال پیش من خیلی ادم اکتیوتری بودم . و ترس های الان رو نداشتم و از دیوار صاف بالا میرفتم . دستم رو توی هر سوراخی میکردم و دنبال هیجان و چالش بودم و کارهای میکردم که الان که میبینم که چقدر به اطلاح دیوانه بودم ولی هیچ ترسی نداشتم اما الان حتا از فکر کردن به همون کارها ترس دارم .

    و پوینت اینه برام که وقتی حرکت نکنی خیلی از نظر شخصیتی کوچیک میشی و ترس ها تو رو میگیرن و بهت حکومت میکنن و مثل قوطی رانی مچالت میکنن.

    از شخصیت دونالد ترامپ خیلی خوشم میاد که خیلی به خودش باور داره و بی کله عمل میکنه . این ادم الگوی اعتماد به نفس اهنین هست که خوب خودشو ساخته.

    خداوند ایده میده قدم برداشتن با ماست. مثل قوم بنی اسرائیل که غذا میخواستن اما حاضر به حرکت نشدن و 40 سال سرگردان در بیابان بودن چون همون ادم ها با همون ترس ها بودن. و این دقیقا مثالش برام منم هست که صبر خدا زیاده تا وقتی عمل نکنی اوضاع بدتر از این میشه. قرار نیست خدا بجات عمل کنه . تویی که باید حرکت کنی.

    مورد دوم :بحث باور کمبود هست که ادم رو به عجله و طمع و نتیجه ضرر کردن میندازه.

    من یک بار از این طمع و عجله برای ثروتمند شدن گرفتار ترفند پونزی شدم و ضرر خیلی بزرگی کردم اما درسم رو خوب نگرفتم و قانون رو هم نمیدونستم بنابراین روی این باورها مدام باید کار بشه

    دراسکیل کوچکتر .مثلا همین چند روز پیش فروشگاه رفتم و یک جنسش رو تخفیف داد و من سه تا برداشتم . و بعدا از خودم پرسیدم چرا من این رفتار رو داشتم که چندتا برداشتم و اونم همین باور کمبود هست که هنوز توی باورهام دارم .

    و با خودم برداشت کردم که ارزون تر اینجا گیرت نمیاد و بدو که تموم میشه و همش از عجله و حرص و کمبود هست . حالا این یه مورد کوچیکه اما باورش مهمه که از چه باوری میاد که داره ناخوداگاه در ذهن اجرا میشه . و نشون میده مدام باید باورهای جدید تکرار و تمرین بشه.

    هر رفتاری علتی داره . تو تلگرام یه گروهی بودن که میگفتن ما یه رباتی درست کردیم که با تحلیل کردن بورس جهانیه طلا میاد بهترین خرید رو میکنه و سود دلاری به شما میده و شما کافیه قسط اول 50 میلیون بدی و حساب صرافی درست کنی و این ربات رو بهت میدیم وکلی از روند تجزیه تحلیل ربات و کلی امار اورده بود و توی توضیحات سوال میگه که ما میخوایم که خیر به مردم برسونیم و همه بتونن پولدار بشن ولی این ربات هزینه داره که باید پرداخت بشه . در ادامه ..

    یا این موسسات و بانک ها که سود میدن . یا همین دنبال تخیف بودن ها. جشنواره های فروش(بلک فرادی . روز مادر . تخفیف به علت جابجایی. حراجی و …) . یا دنبال جنس ارزان تر بودن . وام و درخواست کمک هزینه . دنبال قسط . دسته چک و … کیا دنبال اینا هستن و میرن سمتشون ؟

    همه این حرکات نوعی ترفند پونزی هستن ولی چون اسم های خوشگل دارن و ناراحت نشن نمیگم پونزی. دنبال این ها بودن از کمبود و عدم خود باوری و عزت نفس میاد . و صدبار باورش ادم رو به قعر چاه میبره و خوبه که من شناسایی کنم. به جایی این چیزها باورهام رو باید بزرگ کنم

    و خداروشکر میکنم که هنوز ثروتمند نشدم و گرنه با این وضع باوری قطعا خودمو به باد میدم .

    این باور من باید از بیس تغییر کنه که هر عاملی که بخواد ذهن منو تشویق به خرید وسیله ای کنه یا بیان حتا بهم مجانی پول یا کالایی رو بدهند رو نمیخوام و حتا فایل های رایگان استاد هم رو نباید به چشم رایگان دید .

    شاید چندر غاز سود کنی ولی باوری میسازه که صدبرابر از دست میدی و بیچارت میکنه. باور بی عرضه بودن و عزت نفست و لیاقتت رو میاره پایین و همینطور احساس کمبود میده .

    چرا استاد جلوی سود بانکی رو گرفته یا دنبال جنس تخفیفی نیست. چرا ثروتمندا درگیر این بازی های فریب دهنده نمیشن .اولا چون باور درست نسبت به خودشون دارن و ثانیا میدونن که دنبال این سودها بودن باور بدی در انسان میسازه و در کل باور ضد ارزش افرینی و عدم حرکت رو در ادم میسازه و همینطور باور تاثیرعوامل بیرونی رو تقویت میکنه که بسیار مخرب هست.

    چرا هر فایلی رو باید صدبار دید و در موردش فکر کرد و الگو اورد و هر دوره ای رو حداقل یکسال تا دو سال کار کرد؟ . چون این باورها باید بره تو گوشت و خونم. وقتی فقط فایل میبینی و رد میشم انگار درکش نکردم و میرم بعدی و این تغییری ایجاد نمیکنه شاید تو چند روز یا چند هفته خوب باشی و نتیجه بگیری ولی بیس باوری تغییر نکرده و میپره و من اینو تجربه کردم .

    درصورتی که باور باید همیشه کار بشه که بره تو حافظه سلول ها و اتم ها و جزو ناخوداگاه بشه . مثل بستن بند کفش.

    اینو من باید درک کنم که باورها مهمه . اگر با باور نادرست حتا کل ثروت زمین رو بهت بدن نتنها خوشبخت نیستی بلکه باعث رنج و عذابت خواهد شد و من باید ظرف خودم رو بسازم.

    باید الگو ببینم از افرادی که رفتن توی بورس یا توی پدیده شاندیز یا در موسسات پول گذاشتن و… حتا این ادم ها اگر ثروت بسازن که محاله ولی به راحتی اونو از دست میدن چون باور اشتباهی پس زمینه دارن.

    سیستم خداوند خیلی درسته که به افراد به اندازه باورها و ظرفشون میده که اگر غیر از این بود تمام افراد نابود میشدن و چرا خدا در قران میگه محمد به نعمت های بقیه نگاه نکن ؟ چرا که اون ظرفشو داشته که اونقدر نعمت گرفته و تو با مقایسه وارد فکر و مدار اشتباهی میشی

    اگر ثروت را مثل یه اقیانوس به انتها فرض کنیم و من یهو بیفتم وسط این اقیانوس(ثروت) قطعا غرق میشم چون من هنوز شنا کردن بلد نیستم. علی دایی تو تهران چندتا فروشگاه لباس ورزشی و رستوران داره و توی برج زندگی میکنه اما همین ادم قدم به قدم جلو رفته و ظرفش رو ساخته.

    خداروشکر

    آرزوی بهترین ها برای شما

    ██████████100%

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    حمیده اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 2075 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان…

    خدای وهاب که بی حد و حصر میبخشه

    سلام به استاد عزیزم…

    سلام به خانم شایسته نازنین…

    سلام به دوستان ارزشمندم…

    خداوند رو سپاسگزارم که منو در مسیر شنیدن و نوشتن، درک و عمل کردن به این آگاهی ها قرار داده….

    گام 4، پروژه گام به گام مهاجرت به مدار بالاتر

    مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای « ترس » و « طمع »

    هنوز فایل رو گوش نکردم و فقط توضیحات متنی این جلسه رو تو دفترم نوشتم و وقتی به تمرین جلسه رسیدم، به یادم اومد بزرگترین طمع زندگیم…نمیخام جلوی اشکامو بگیرم..بعضی وقتا باید اجازه بدم که اشتباهات زندگیم یادم بیاد، گریه کنم تا متوجه مهاجرتم به مدار بالاتر بشم…

    تو جلسه قبل در مورد تمرین، زیاد حرفی نداشتم برای گفتن البته که اینم بی دلیل نیست..یا تو زمینه باور فراوانی پاشنه آشیل دارم که خودم میگم دارم…یا نیاز بیشتر دارم به تکرار جلسه قبل تا درکم از آگاهی هاش بیشتر بشه و سیمانهای ذهنم یه تکونی بخورن تا متوجه باورهای محدوده کننده ام بشم….

    اما این جلسه، اینقدر فقط توضیحات متنی شما مریم جان عزیزم باعث شد که به یاد بیارم که به خودم اجازه دادم قبل از اینکه آگاهی هاشو بشنوم بیامو اعتراف کنم….

    استاد، تو دوره روانشناسی ثروت یک خیلی واضح میگین من همینجا بهتون میگم که بورس تا چند ماه آینده خواهد ترکید، طبق قانون این حرف رو میزنم …و این اتفاق افتاد…دقیقا سر تایمی که شما گفته بودید این اتفاق افتاد و دیگه برنگشت به حالت گل و بلبل سابق…

    آخ ای ذهن نجواگر و چموش من….

    با اینکه این دوره رو داشتم، اما هرگز نشنیدم حرفهای شما رو….

    هرگز در مدار شنیدنش نبودم استاد

    از ضرر های مالی که خوردم، بگذریم..چند صد میلیون شد…

    بیاییم ببینیم چه زمانهایی که از دست دادم…..

    از اون بدتر، چه شرک هایی که ورزیدم

    به کل، خدا رو فراموش کرده بودم

    فقط رو آدما حساب میکردم….

    زمین خوردم، درس نگرفتم…

    فرداش دوباره تکرار و تکرار و تکرار….

    این آدم تموم میشد، میرفتم سراغ اون یکی…

    تو رو خدا، بیایین به من سهم معرفی کنید…

    شما بیایین واسم کاری کنید….

    خودم رو ، نیروی درون خودم رو فراموش کرده بودم

    اگر کسی بهم میگفت خودت، بهم بر میخورد….

    باور نداشتم خودمو….

    باور نداشتم خدای درونم رو

    خالق بودنم رو باور نداشتم، ربوبیت خدا رو که اصلا نمی‌دونستم یعنی چی ,….

    فاصله داشتم باهاش….

    دنبال راهکار و ایده تو دهن مردم بودم….

    تحقیر شدم

    توهین شنیدم

    نشتیهای انرژیم به شدت زیاد بود….

    قوانین رو میشنیدم از زبان استاد اما زهی خیال باطل…

    فقط میشنیدم اصلا درک نمی‌کردم…

    میدونید بچه ها…

    به اصطلاح « توهم زده بودم »…

    داشتم مسیر رو اشتباه میرفتم اما برای اینکه هدایت قلبمو آروم کنم « توجیه میکردم » ….

    هدایته بود اما نمیشنیدم….

    بهش عمل نمی‌کردم….

    خوب که ضربه ها رو خوردم، افتادم…

    عین تشنه ایی که در جستجوی آب باشه و ساعت ها تو بیابون دویده باشه، خسته و تشنه، درمونده افتادم….

    این عجله کردنها

    این رو بقیه حساب کردنها

    این توهم زدنها که بقیه میتونن واسم کاری انجام بدن

    این من توانایی ندارمها

    این چطور و چگونه میخواد کارم انجام بشه ها

    این شرک ها….

    این شرک ها….

    و این شرک ها

    باعث شدن بشکنم….

    اما به لطف هدایت های خداوند، آموزه های شما، دوباره بلند شدم….

    ادامه دادم…

    درس گرفتم….

    و هر دفعه که کسی، یا ایده ایی یا راهکاری اومد که بهم گفت یهویی یه شبه به قول شما استاد عزیزم از سمت مقابلش راهمو گرفتم و رفتم….

    تا اینکه آروم آروم متوجه حرفهای استاد شدم…

    در حد درک خودم….

    هر چقدر بیشتر رو خودم کار کردم، بهتر شنیدم و درک کردم و عمل کردم….

    سختم بود عمل کنم به این حرف که رو توانایی خودتون حساب کنید

    یادمه خیلی به این جمله مقاومت داشتم که ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است

    میشنیدم، بهم میریختم…

    چون پاشنه آشیلم بود…

    اما قانون همینه….

    به قول شما مریم جان، قانون رو نمیشه دور زد

    و الان خدا رو شکر دارم کار میکنم….

    کاری که ایده شو خداوند بهم داد در دوره روانشناسی ثروت 3

    توانایی خودم و هدایت ناب خداوند….

    و میدونم که هر روز بهتر و بهتر و بهتر میشه….

    خوشحالم که دارم در کنار شما عزیزان دل در این پروژه ارزشمند قدم بر میدارم….

    قدم به قدم…

    گام به گام…

    آرام آرام….

    دارم مهاجرتم رو به مدار بالاتر درک میکنم…

    و چقدر خوبه که رها باشیم ..

    و اجازه بدیم خداوند ما رو هدایت کنه ..

    دست و پا نزنیم…

    عجله نکنیم….

    لذت ببریم و زندگی کنیم…

    از باران لذت ببریم…

    از برف لذت ببریم….

    از سرما لذت ببریم…

    از گرمای جنوب، از هوای بی‌نظیر بندرعباس لذت ببریم….

    از آفتاب لذت ببریم….

    من الان 8 روزه اومدم مسافرت به بندرعباس…

    چیزی که اینجا یاد گرفتم رها بودنه

    چقدر رها هستن و شاد…

    چقدر آرومن…

    چقدر راحت به خدا اعتماد میکنن…

    چقدر اینجا آسمون نزدیکه….

    چه لباسهای زیبایی دارن…

    چه پوست های برنزه خوشگلی دارن…

    چه چشمان زیبایی دارن…

    چقدر مهربونن….

    خیلی خوبن….

    چقدر جسارت دارن…

    این ویژگی رها بودن من اینجا بیشتر درک کردم….

    خدایا شکرت…

    برای تمام این زیباییها..

    برای این جهان زیبا و متنوع شکر…

    و من عاشق این جمله ام که و تنها رها و آرام است که میشنود ….

    عاشقتووووونم بینهایت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 654 روز

    بنام خدا

    این فایل رو خیلی بهش برخوردم

    هنوز نتونستم روانشناسی ثروت رو بخرم چون هنوز تو مدارش قرار نگرفتم ولی توی دفترم نوشتم زنده باشم میخرمش سال 1404

    چون لایق ثروتم

    اما عزت نفس رو ب لطف خدا 1402 خریدم ومعجزاتش رودیدم

    هرروز یک قدم جدید باهاش برداشتم من ازون دسته ادمها هستم ک ترس از همه چی دارن

    اما نسبت ب پارسال خیلی بهترشدم

    من حتی ترس از اینکه بچم سرما بخوره داشتم

    ترس از مردم داشتم

    چ برسه ب حرف مردم

    ترس از یک خیابون جدید داشتم

    ترس از حرفه ومهارت جدید داشتم

    وارد همه ی اینها شدم خداروشکر و بهترشدم نسبت ب پارسالم ب لطف خدا

    فکر کنید چقد عزت نفس من داغون بوده وهنوزم خوب نیست

    اما تکاملم دارم طی میکنم

    دیشب قدم 4 درمورد ثروت اولین بار بود میشنیدم فایلهارو متوجه شدم من چقد باورام درمورد ثروت واینکه مردم ازم توقع میکنن یا چی میگن یا حسادت میکنن بهم چقد ازین باورای مخرب دارم بعد تعجب میکنم چرا تا حالا پولدار نشدم جالبه ما افکاری داریم ک هیچ اگاهی نسبت ب اون افکارنداریم فقط تعجب میکنیم چرا خدا فلان چیزو ب ما نداده تا حالا

    خب معلومه اگه من هزاران ترمز زنگ زده دارم و پاشنه های اشیل دارم مثل سرب ب پاهام چسبیده و خدا ک همیشه خداست فقط من دسترسی ب اون مدار ثروت ونعمت یا دراین موضوع عزت نفس وادمای عالی ندارم توی این سالها اینقد از راه مستقیم دور شدیم حالا باید همون راهی ک رفتیم وهی دورشدیم وذهنمون رو منطقی کردیم خلافشو بر گردیم ب سمت خدا ب سمت قلبمون ب سمت مدار بالاتر هربار بهتر ومدار بالاتر

    دوباره این فایل حامل پیامی بود ک روی عزت نفسم کار کنم وقتی هنوز برای قدم برداشتن ترسهایی میات

    فقط کارهای بزرگ نیس حتی کارهای کوچیک

    چون انجام کارهای کوچیک خوب باعث میشه اعتمادبنفسمون واسه انجام کارهای بزرگ بالابره

    مثلا دیروز من زیپ جامدادی دخترم رو تعمیر کردم

    موهای پسرم رو اولین باره کوتاه کردم

    قبلا غذاهای تکراری همش درست میکردم

    الان خیابون جدید

    راه جدید

    غذای جدید

    روش جدید

    امتحان میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1054 روز

    بنام خدای همیشه همراهم

    یه سلام پر انرژی به استاد جانم و مریم بانوی زیبا خدا قوت

    حدود دو ماه پیش یکی از اعضای نزدیک خانواده به من گف خانوم فلانی فاکتور طلا میبنده و اگر پول بزاریم اینقدر سودمیده یه مبلغ بالایی پیشنهاد داده بود و شما هم که علی ینی همسرم پول داره بیایین سرما گزاری کنین و برای خودت درآمد داشته باش اصلن به علی هم نگو ( این وسط هم بگم که من متوجه شده بودم اینا با اینکه درآمد آنچنانی نداشتن اما یه سری لوازم منزل تغییر دادن پول زیادی خرج میکنن تماس تلفنی خیلی زیادی دارن با فامیلا و جابجایی پول زیاد انجام میدن تعجب کرده بودم اما هیچ سوالی نپرسیده بودم این بنده خدا فاز عجیبی گرفته بود مدام میگف خدا اگر بخاد درست کنه یه شبه همه چی تغییر میکنه)

    خلاصه وقتی پیشنهاد دادن من شک کردم و گفتم یه جای کار ایراد داره ینی چی اینهمه پول و چون دوره عزت نفس را کار کردم خیلی راحت به طرف گفتم من تمایلی ندارم به اندازه کافی خیر و برکت داریم و فکر می‌کنم این قضیه و نگذاشت حرفم تموم بشه گف نه مطمئنه بابا ما داریم هر ماه سود میگیریم تک تک نام برد کیا عضو شدن و… خلاصه منم چون خیلی گارد گرفته بود گفتم بسلامتی انشالله که خیره

    همون جا یه حسی بهم گف چرا قدرت را دست فلانی دادن چرا روی غیر خدا حساب باز کردن این یعنی شرک و ته دلم به خودم آفرین گفتم بابت این نگرش و شناخت درست

    بعد دراه بازگشت به منزل داخل ماشین موضوع را اینجوری برای همسرم باز کردم

    علی خدا را هزاران بار شکر که در مدار عشق و شادی و ثروت هستیم خدا را شکر میکنم که کسب و کار پر رونقی داری خدا را شکر که استاد را داریم خدا را شکر که خداوند اینقدر هوامونو داره خدا را شکر که سلامت عقل داریم من خیلی خوشحالم و امشب خودم را تحسین کردم هر اندازه که یاد گرفتم درست رفتار کردم و براش توضیح دادم گف آفرین به توو و اونم همین جملات شکرگزاری را بیان کرد محکم خودمون را تشویق کردیم و گف با توجه به مداری که فلانیا دارن طبیعیه که این چنین اتفاقاتی را تجربه کنن و اگر واقعن همچین چیزی باشه اینهمه افراد کله گنده هستن نوبتش به اینا می‌رسید واقعن؟؟ و گف طولی نمی‌کشه که روزهای سختی را تجربه میکنن و واقعن درد داره

    خلاصه من داخل دفترم هم این موضوع را نوشتم و از خداوند بابت لطف و رحمتش تشکر کردم و این مهری بود برای تایید مسیرمون برای ذوق بیشتر جهت ادامه دادن مسیرمون

    بعد از اون شب دیدم اونا چقدر به در و دیوار میخورن چقدر آشفته هستن چقدر زندگی شلوغی دارن و اون پول باد اروده همون جور از دستشون میره چند بار بیمار شدن تصادف کردن ماشین خراب شد واقعن وحشتناک بود

    و جهان به اونا میگف این مسیر اشتباهه ولی آنها کر و لال هستند

    و ثروتی که از راه درست به دست بیاد زندگی را لبریز از عشق میکنه

    و بارها گفتم خدایا هر چه که داریم در هر نقطه ای که هستیم همه از لطف و رحمت و قدرت توست خدایا ما خود را به تو سپرده ایم خودت هدایت و حمایتمان کن وای که چقدر آرام هستم و خداوند به زیبایی از ما مراقبت میکنه بعد نجوای ذهنی که شکست خورده بود از راه دیگه ای وارد شد و مدام میگف تو که مدار خوبی داری چیشد که فلانی این پیشنهاد را داد چرا در این موقعیت قرار گرفتی؟ و دوباره با لبخند جواب دادم جهان هر آنچه را که می آموزی از تو می آزماید برای اینکه به کلاس درس بالاتر برم نیاز بود که این امتحان را با موفقیت پاس کنم ( من داخل دفترم این گفتگوها را انجام میدم) و ذهنی که همیشه غر غر میکنه را خاموش میکنم و ترس هایی که همیشه فعال هستند ترس حرف مردم موقع طلاقم ترس جدایی از بچه هام که بعدن منو نخان

    و دوباره فایل استاد در مورد داستان قرآنی مادر موسی و سپردن به خداوند و داستان یعقوب و یوسف

    باور کنین به خودم هزاران بار میگفتم لیلا تا به اینجا مسیر درست بوده نتایج گواه هستن

    الان هم به خداوند بسپار مثل دفعات قبل مادر هستی احساس داری همه قبول و درست ولی اگر بیقرار باشی گریه کنی یعنی به خدا ایمان نداری که نا آرامی به خدا سپردن یعنی آرامش قلب آرام‌ش روح آرامش ذهن یعنی ناسپاسی پس با قدرت به خدا بسپار مثل مادر موسی و نتیجه درست بگیر اگر به نجوای ذهنت دل بدهی تو را به چاه می‌کشاند از مدار خارج می‌کند و حالت بدتر می‌شود و طبق قانون فقط احساس خوب برابر با اتفاقات خوب است

    و خدا را شاهد دارم که طی این چهار سال با قدرت زندگی کردم بچه هام سالی یکبار یا دوبار منو میبینن احترام زیادی برام قائل هستند روابط با پدرشون خوبه من زنگ میزنم کاری داشته باشم و تموم آدمایی که منو تحقیر کردن حتی ترک کردن که تو بی احساسی و درکی از مادر بودن نداری بچه ها تو چطوری دست نامادری دادی و.. و.. همگی منو مستقیم تحسین کردن بخدا یک به یک گفتن ما را ببخش تو بهترین کار رو کردی و من همیشه میگفتم من باید به خوشبختی برسم من باید به فکر خودم باشم مسیر من اینه

    و مسیر بچه هام هر چه که هست خداوند هدایت میکنه الان که پسرم دوازده ساله و ده ساله هستن گاهی یه چیزی به گوشم میرسه که اونم طبیعیه به خودم میگم هر آنچه که باید تجربه کنند نیاز آنهاست و مثل آدمهای دیگه که راه های مختلفی را می‌روند تا به خوشبختی برسند و من قدرت تغییر مسیر کسی را ندارم خداوند خودش خوب بلده باور کنین که گفتن و نوشتن این حرفها این چالش های زندگیم به من قدرت میده و خداونده که راه حل را به من میگه و من یاد میگیرم و عمل میکنم و احساس خوشبختی میکنم و لذت میبرم خداااا شکرت

    خدایا شکرت بابت این آموزه های ناب

    استاد شما بی‌نظیری آفرین به شما که اینقدر خوب آموزش میدین

    تک تک فایلهای رایگان و کامنتهای دوستان پر از باورهای زیباست پر از گوهره هر بار یه چیز جدید یاد میگیرم چون ذهنم آمادگی بیشتری پیدا میکنه درکم بیشتر میشه و همه چی خوبه همه چی

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    محبوبه استخری گفته:
    مدت عضویت: 1734 روز

    سلام گرم به استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته

    من محبوبه استخری هستم و سپاسگزار خداوندم که چهار سال چهار ماه هست که هدایت شدم به این مسیر الهی وخیلی خوشحال و سپاسگزارم از اینکه خداوند منو هدایت کرد به مسیر شما استاد عزیزم مسیر توحید

    خیلی جاها نتونستم ذهنم رو کنترل کنم چون باور نداشتم که با کنترل ذهن میتوانم زندگیمو تغییر بدم

    خیلی جاها ناامید شدم چون درک درستی از خداوند نداشتم و میخواستم یک‌ماهه زندگیم تغییر کنه با گوش دادن یه فایل هوا برم می‌داشت تاهمین چند وقت پیش احساسم خوب میشد مقطعی و دوباره برمی گشتم به مسیر قبلی حسابی بالا پایین شدم

    الان یه ذره درکم بهتر شده که نمیشه یکشبه همچی تغییر کنه این اصلا امکان پذیر نیست

    آروم آروم این اتفاق باید بیفته آروم آروم ذهن من میپذیره باورهای جدید حرفهای جدید رو

    قبلاً که استاد میگفتن تکامل من بااین کلمه اونقدر حالم بده میشد مقاومت داشتم که میخواستم نشنوم وقتی هم می‌شنیدم حالم واقعا بد میشد فکر میکردم به معنای زمان بردن زیاده تااینکه باتمام بالا پایین شدنها ومقاومت‌های ذهنم

    و گوش دادن به فایلها احساس میکنم دیگه به این کلمه تکامل حداقل مقاومتی ندارم حالا هنوزم یه جاهایی درکش نمیکنما ولی خوبیش اینه یه پله رفتم بالاتر دیگه وقتی اسمش میاد توفایلها ذهنم جفتک نمیندازه گوش میده حالمو بد نمیکنه

    که فکر میکنم اینم جز همون تکامل است تو تغییر باورها

    چون اول میشنویم گاهی هم اصلا نمی‌شنویم خودمون میزنم به کری فکر میکنیم نه این راهش نیست

    ولی وقتی چک لگد شدیم تازه میفهمیم که آه این راه اشتباه بوده

    وقتی عاجز میشیم تسلیم میشیم اونموقع معجزه رخ میده

    ‌ومیپذیریم که تکامل رو، بعد دیگه باید تمرین کنیم تا بیشتر باور پذیر بشه برامون تکامل همون صبر با احساس خوب عجله نکردن

    در مسیر درست ماندن

    قانون تکامل رو درک کن عجله نکن تو به تمام خواسته هات می‌رسی باطمع حرص وعجله فقط از مسیر دور میشی

    اینارو امروز به خودم گفتم که می‌گفت برو تهران زندگی کن چون اونجا کار بهترمشتری بهتر پول میده خیلی این موضوع منو وسوسه می‌کنه وذهنم درگیر کرده

    خواستم با چندتا املاکی که تودیوار آگهی گذاشته بودن تماس بگیرم ولی بعد اومدم به خودم گفتم تو الان بخوای ماهی 10,میلیون اجاره بدی اصلا میتونی اصلا اونقدر درآمد داری رو چیزی که نیست حساب نکن بذار تکاملت طی بشه خیلی دوست داری بری تهران زندگی کنی ولی صبر کن عجله نکن تو همین جایی که هستی شروع کن روی خودت کار کردن قدم به قدم پیش برو باورهات رو قوی کن به موقعش انجام میشه خداهدایتت می‌کنه

    درکمال ناباوری خودم برای اولین بار ذهنم پذیرفت و احساس خوبی داشتم ازاین فکر و فهمیدم که استاد میگن الهامات خداوند همیشه آرامش میده احساس خوب اطمینان خاطر میده

    ودرک کردم که باید صبر کنم عجله نکنم درسته من الان دوست دارم پیشرفت کنم ولی نباید خودمو تواسترس بندازم اتفاقات خوب زمانی میفته که من حالم خوبه استرس نگران دیر شدن کرایه خونه باشم یا اگه یکماهه درآمدم کمتر شد اونموقع حجم بالایی از نگرانی رو باید تحمل کنم پس باید صبر کنم وباورهامو قوی تر کنم خداوند هم هدایتم می‌کنه وپاسخ میدهد

    گاهی به خودم میگم ببین استاد چه شهامت وایمانی داشت وقتی هیچی نبود اومد تهران کار شروع کرد درها براش باز شد می‌خوام که مثل شما عمل کنم استاد ولی باز میگم نه استاد تکاملش طی کرده بود تو بندرعباس استاد جرات اینو پیدا کرده بود که بره خودشو جلو سی تا کلاس تو دانشگاه عرضه کنه

    ولی تعهد دادم که از همین جا که هستم شروع کنم کار کردن نه یه روز کار کنم فرداش یادم بره عمل کنم به آنچه که میدانم تا وقتی از چیزی که میدونی استفاده نکنی برات کاری هم نمیکنه عملا فقط میدونی دونستن کافی که مهم نیست

    پس باید بپذیرم

    که استمرار استمرار استمرار . ایجاد کردن باورهای مناسب وپذیرفتن بی قید شرط باورهای مناسب. کنترل ذهن.حرفهای جامعه رو نشنیدن .داشتن احساس خوب. درک کردن تکامل تو تغییر باورها وتوحید یکتا پرستی

    این کلید گنجه کلید خوشبختی سعادت در دنیا و اخرته

    قبل از همه اینها باید بپذیرم باور کنم که این روش تنها روشی که جوابه ومن میتونم زندگیمو تغییر بدم

    امتحان کنم برای خودم منطقی کنم به خودم بگم تا حالا هرچی شنیدم باور کردم این شده نتیجه اش حالا بیام یه جور دیگه فکر کنم واکنش نشون بدم نسبت به مسائل ببینم تغییر می‌کنه

    و بعد شروع کنم به امتحان

    اولین نشونش احساسه خوبه آرامش امیدانتظارات خوبه

    خوب این بزرگترین نشونست دیگه درلحظه خداوند پاسخ میدهد

    حالا نتایج بزرگتر می‌خوام باید تمرین کنم استمرار داشته باشم تا همین طوری نتایج بزرگ بزرگتر بشن و بیفتم تو دور تصاعد برم بالا و بالاتر

    احساس خوب به واسطه افکار خوب میان پس باید هرروز سعی کنم یه فکر خوب رو تکرار کردن توذهنم تا مقاومت ذهنم هرروز کم و کمتر بشه زمانی هم که به مسأله ای برام پیش اومد سعی کنم احساسم رو کنترل کنم من حق دارم ناراحت بشم چون انسانم ولی زود خودمو جمع جور کنم به خودم بگم این مسأله پیش اومده حالا با ناراحتی غم غصه داد بیداد درست میشه جواب نه هست چون همچی با آرامش درست میشه وقتی فکرت آزاده آرامش داری میتونی تصمیم درست بگیری نه موقع عصبانیت

    خدایا کمکم کن تا به آنچه که میدانم عمل کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    مریم روزبهانی گفته:
    مدت عضویت: 438 روز

    سلام استاد و مریم عزیز دوستون دارم

    من خودم قانون تکاملو با همین قدم گذاشتن در

    این سایت و شروع کردن به دیدن و شنیدن و درک کردن و عمل کردن به فایلها و کامنتهای بچه ها و بعد خریدن محصولات با ارزش استادم حس کردم ،هر فایلو که گوش میدی همه چیز چه درونی و چه بیرونی بهتر میشه از هر نظر و با خودش خوشبختی به همراه داره،و برای بقیه مسائل هم همین قانون احتیاجه

    استاد شما فوق العاده ای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: