مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع» - صفحه 94
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/08/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-02 07:24:062025-01-03 06:30:26مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سپاس از خدای مهربان بخاطر هدایتم به این مسیر زیبا و سرتاسر سعادت و خوشبختی
و سپاس از استاد عزیزم و خانم شایسته نازنینم بخاطر این آگاهی ها، دوره روانشناسی ثروت 1 نه تنها دوره بینظیری برای رشد مدار مالی هست بلکه، یک دوره توحیدی بینظیر هم هست.
به نام الله پاک
سلام به استادان عزیز و همکلاسی ها
مصاحبه با استاد قسمت چهارم:
ترس ها برای همه هست حتی پیامبران و مومنان واقعی و اونا با وجود ترس داشتن اقدام و حرکت میکردند و توکل میکردند و ایمان همین جا ها معنا میشود.
ایمان به غیب یعنی وقتی چیزی نمیبینی و مطمعن نیستی ولی اعتماد میکنی و حرکت میکنی.
ترس ها، شک ها ، دودلی ها، نگرانی ها این ها ابزار شیطان هستند برای متوقف کردن آدم ها که حرکت نکنند و توی حاشیه امنِ شون بمونند.
درک من از این فایل اینه وقتی ذهن ما رو از چیزی می ترسونه باید بهش حمله کنیم و بریم درگیر بشیم باهاش. و اجازه ندیم که ترس ها بر ما حکومت کنند و ما رو محدود کنند.
اون وقت میبینیم که ترس ِ واهی بود و اصلا چیز خاصی نبود و ذهن برای ما همه چیز رو ترسناک نشان میداد.
اگرم باهاش درگیر نشیم و با ترسمون روبه رو نشیم مدت زیادی تمرکز و کانون توجه مون رو میگیره و حس خوبمون کمرنگ میشه و توی مسیر رشد و تغییر یه نشتی انرژی میشه.
من خودم از اون دسته ادم هایی نیستم که اگاهانه برم تو دل ترس هام. وقتی ام ترسی منو درگیر کرده مدتی شده نشتی انرژی و بعد دیدم که بارها و بارها شرایط جوری پیش میره که من با ترسم مواجه میشم و میبینم که چقدر بی خودی ترسیدم و نگران بودم.
و باید توی مسیر خواسته هامون ایده ها رو اجرا کنیم با رعایت تکامل و با امید و توکل جلو بریم و راه های مختلف رو خطا و آزمون کنیم و حرکت کنیم.
پس باز میرسیم به حرکت کردن و اقدام کردن چون توی مسیر ترس میاد چالش میاد ازش رد میشیم و غلبه میکنیم بعد ایمان ما برای ادامه مسیر قوی میشه.
ضمن اینکه اعتماد به نفس مون همزمان داره رشد میکنه با حل کردن هر چالش و غلبه بر هر نجوا و ترسی به خود باوری میرسیم.
و اینکه فرد با اعتماد به نفس نگران نظر دیگران نیس که اگه موفق نشم بقیه چی میگن. و اینم باعث اقدام کردنه.
نکته مهمی که استاد گفتن اگر خواسته ما واقعا برامون مهم باشه حاضریم بهاشو بپردازیم و به دستش بیاریم.
و در مورد ترفند پونزی که افراد فقیر بهش دچار میشن که علتش اینه میخان یهویی پول دار بشن و طمع کار دست مون میده.
ویژگی هر ذهن فقیری طمع و حسرت و حسادت و……
چون ذهن ثروتمند میدونه که همچین سودهایی در یک بازه زمانی کوتاه معنا ندارد چون خودش پول ساخته و مسیر رشد رو می دونه پس توی این دام ها نمی افتد.
در مورد چند دقیقه اخر فایل استاد کلید خوشبختی، سعادت، ثروت رو بیان کردند :
_ استمرار در مسیر تغییر
_ساختن باورهای مناسب و پذیرفتن بی قید و شرط
_کنترل ورودی ها و نشنیدن حرف های جامعه
فقط همین و از خودم پرسیدم که کدوم ها رو انجام دادم و دیدم توی مرحله باورسازی خوب عمل نمیکنم ولی بقیه از خودم نسبت به گذشته ام راضی ام.
کم بوده برای من ولی بوده وقت هایی که صدای قلبمو شنیدم و همزمانی واضح خدارو دیدم توی زندگیم و کل روزم ساخته شد.
حس بی نهایت عالی که اوایل از این بابت بود که:
خداوند هواسش به منم هست و منو هدایت میکنه
بعدها فهمیدم خدا همیشه داره هدایت میکنه کل کیهان رو و من ایراد دارم که همیشه نمیشنوم.
و خوشبختی واقعی اینه که در روز بارها و بارها صدای هدایت هاش رو بشنوی و نشونه هاشو ببینی و غرق نور حق بشی.
به امید اینکه همه مون اون روز رو زندگی کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته و دوستان عزیز
خداروشکر میکنم بابت اینکه توی این مسیر الهی و توحیدی هستم و قدم به قدم دارم جلو میرم و رشد میکنم
خیلی ترس ها در من وجود داره که به لطف الله از وقتی شروع به کارکردم روی خودم کردم خیلی خیلی بهتر شدن
ترس از ترد شدن:
یادمه قبلا که خیلی عزت نفس پایینی داشتم خیلی خیلی میترسیدم از اینکه آدما منو ترد کنن یا من رو توی جمع خودشون راه ندن برای همین هرکاری میکردم اونجوری که اونا میخواستن رفتار میکردم و تا اینکه جهان ضربه های بدی به من زد و من درس گرفتم و متوجه شدم که من اونقدر ارزشمند هستم که نباید از این برسم که آدما من رو ترد کنن و الان یه جورایی اصلا برام مهم نیست این موضوع و توی این زمینه خیلی خوب کار کردم رو خودم.
ترس از تموم شدن یک رابطه:
قبلا وقتی با کسی وارد رابطه میشدم از همون روز اول ترس این رو داشتم که نکنه ولم کنه نکنه این رابطه تموم بشه و برای اینکه رابطه پایدار بمونه خودمو به هر دری میزدم و شخصیت خودمو زیر سوال میبردم ولی تمام اون رابطه ها تموم شد تا اینکه باز هم متوجه شدم که من خیلی خیلی آدم ارزشمندی هستم و وقتی عزت نفس خودم رو بالابردم دیگه برام مهم نیست که رابطه ای چه دوستانه چه عاشقانه تموم بشه چون باور کردم که خداوند قطعا انسان بهتری رو سر راه من قرار میده که اونجوری هست که من میخوام و توی این زمینه ام خیلی خیلی خوب شدم به لطف خدای مهربان.
ترس از تغیر شغل و راه اندازی کسب و کار:
من حدود 6 سال کار تعمیرات ماشین انجام دادم و با اینکه اون جایی که شاگرد بودم خیلی حقوق خوبی داشت و شرایط خوبی داشتم اون شغل رو ول کردم البته اینم بگم تکامل رو رعایت کردم و روی باورهام کار کردم و تونستم کسب و کار خودم رو راه اندازی کنم و الان حدود یک ساله که کسب و کار خودم رو دارم و الان دارم روی بخش آنلاین کسب و کارم کار میکنمکه به لطف الله فروش آنلاین داشته باشم نمیگم خیلی خیلی خیلی توی این زمینه خوب شدم اما به اندازه ای که کار کردم و ترس هام رو گذاشتم کنار رشد کردم.
ترس از حرف مردم:
این ترسی هست که فکر کنم همیشه پس ذهنم باشه با ابنکه خیلی خیلی روی خودم کار کردم و خیلی خیلی بهتر شدم با این حال هنوز اول راهم و باید خیلی خیلی کارکنم منظورم از خیلی یعنی خیلییییییی و به لطف الله هدایت میشم و روز به روز بهتر میشم.
ترس از تنهایی:
من عاشق تنهایی ام تنهایی نمیتونه منو از خودش بترسونه من عاشقشم با اینکه الان توی رابطه هستم ولی باید در طول روز چنذ ساعتی رو تنها بگذرونم که بتونم به درون خودم رجوع کنم بتونم بهتر خودم و شرایط اطرافم رو درک کنم و بتونم با خدای خودم خلوت کنم اما بگم که قبلا از تنهایی میترسیدم ولی روی این زمینه اینقدر خدب شدم که الان عاشق تنهاییم.
ترس از جن و ترس های متافیزیکی:
توی این زمینه هنوز یه ریز ترس هایی دارم اما زمانی بهتر شدم که اومدم بک فیلم ترسناک ببینم و نصفش رو دیدم و شب خوابم نبرد از ترس فرداش گفتم میشینم تمامشو میبینم شبم میرم یه جای تاریک که بتونم غلبه کنم به این ترسه و همینکارو کردم و از اون شب به لطف الله خیلی خیلی بهتر شدم.
سوال دوم
تا حالا 3 بار گول این شرکت ها رو خوردم اما به لطف الله فقط یک میلیون ضرر دادم و بار آخر دیگه درسش رو گرفتم و متوجه شدم که این روش اصلا طبق قانون نیست و دیگه اصلا موقعیتشمپیش نیومد چون درسش رو گرفتم و کلا مسیر رو عوض کردم و الان به لطف الله کسب و کار خودم رو دارم و دارم روی باور های فراوانی و ثروت ساز کار میکنم تا بتونم به ثروت برسم
یه موضوع مهم اینکه استاد گفتن وقتی توی مدار باشین موقعیت های ثروا ساز براتون پیش میاد خواستم تجربه خودم رو بگم من توی کار لباس و مدلینگ هستم و از وقتی شروع کردم به کار کردن روی باورام از یه راه دیگه ام داره برامپول میرسه و اونم عکاسی کردنه و خواستم بگم نباید دست خدارو ببندیم و فقط بگیم از این طریق به من بده نه خدا از هر راهیی به ما پول و ثروت میده از راه هایی که جز علاقه ما باشه توی حوضه کاری ما باشه مثلا من هم لباس میفروشم هم عکاسی میکنم هم چون علم بدنسازی دارم برنامه بدنسازی میدم و شاگرد دارم یه جورایی خدا از راه هایی که من درش علم دارم درش مهارت کسب کردم داره واسم پول میرسونه حالا انکه چقدر میرسونه بستگی داره به اندازه ظرف من هرچی ظرفم بزرگتر باشه بیشتر میرسونه.
دوستتون دارم
بنام الله یکتا که هرانچه دارم از اوست
شروع داستان آشنایی من با استاد بخاطر درگیر شدن در یک شرکت پانزی بود و بدهکار شدن من تا خرخره ،از بین رفتن اعتبارم ،اون روزها خیلی سخت بود و خودمو داخل قهقرا میدیم و هیچ وقت فکر نمیکردم بتونم ازش بیرون بیام و حس میکردم آخر زندگیمه چون من کسی بودم که همیشه روی پای خودم وایساده بودم و هیچ وقت دستمو جلو کسی دراز نکرده بودم و شروع کار من واقعا توحیدی بود و خداوند هم توی کسب کارم چون با توکل به خودش حرکت کرده بودم درهایی از نعمت و اعتبار به روم باز کرده بود،ولی رفته رفته مغرور شدم و از مسیرم خارج شدم و بجای اینکه نعمت از خودش بخوام درگیر شرکت پانزی شدم ،یادمه وقتی که با استاد آشنا شدم این فایلها رو یعنی مصاحبه با استاد بارها و بارها گوش دادم و هر وقت میرسیدم به این فایل که راجب شرکت پانزی صحبت میکردن حالم از خودم بد میشد ،الان بعد از سه سال کار کردن روی خودم تازه میفهمم توی چه مدار درب و داغونی بودم که فکر میکردم من خودم وجود اینو نداشتم که ثروتی که خدا بهم داده رو با توانایی که خود خدا بهم داده و در کسب کار مورد علاقم بیشتر کنم و همین تفکر نه تنها کل سرمایه منو نابود کرد بلکه باعث کلی آدم درب و داغوتر از خودم به اعتبار من وارد این جریان بشن و همه این مشکلات گردن من بیافته ،چه روزهای سختی بود چقدر درگیر پاسگاه و دادگاه شدم ،چقدر تحقیرم کردن واقعا اون روزا خیلی سخت بود ،کل دارایی که داشتم همش رفت و الان بعد از سه سال و به لطف خدای مهربان و این سایت و استاد عباس منش همه چی رفته رفته بهتر شد ،بدهی هام کمتر شدن و الان اعتماد بنفسم برای اینکه دوباره همه چی از اول بسازم حتی بهتر از قبل میلیاردها برابر بیشتر شده ،هر وقت با دوستان بحث این موضوع پیش میاد من یه جمله رو به همشون میگم که اعتقاد قلبی منه و اون اینکه من توی این جریان تنها چیزی که از دست دادم پول و مال بود ولی بجاش همه چی بدست آوردم ،اعتماد بنفس ،ارتباط با خدا که توی زندگیم گمش کرده بودم ،غلبه بر ترسهام ،سلامتیم که سالها بود بخاطر ارتباطات با افراد گوناگون درگیر حواشی و قرص شده بود به لطف الله سه سال مثل یه بچه کم سن سرحال و پر انرژی شدم ،از لحاظ مالی درآمدم سه برابر شده ،
من الان خیلی خوب میفهمم که وقتی استاد میگه بچهای که از فایلها و دورها استفاده میکنن هم از لحاظ درامدی رشد میکنن و هم از کلی ضرر و زیان جلوگیری میکنن یعنی چی ،من تا الان که توی سایت هستم چون تصمیم داشتم تمام تمرکز خودمو بزارم روی تسویه بدهی هام پس عملا هر چی درآمد داشتم صرف پرداختشون میکردم نتونسته بودم دورهای زیادی از استاد تهیه کنم و فقط دوره 12 قدم اونم تا قدم هفتم تهیه کردم که البته دو سال طول کشید تا این قدمها بیام و بیشتر روی فایلهای رایگان کار میکردم و بیشتر نتایج من از شروع 12 قدم رخ داد ،این دوره بهم شجاعت در عمل نشون داد ،بهم اعتماد بنفس نشون داد و اینکه مرکز همه چیز خود ماییم ،الان نگام به خوشبختی داشتن فقط پول نیست بلکه داشتن همه چیز با همه .
نمیدونم چطور سپاسگزار خداوند و استاد باشم که باعث شدن توی این مسیر هر روز بهتر بشم و هر وقتم از مسیر خارج شدم به لطف استاد و این فایلها باز برگشتم توی مسیر صراط مستقیم
بی نهایت سپاسگزار شمام استاد عزیزم
به نام الله یکتا
برادر من توی کار خرید و فروش ماشین هست و منم گالری زیورآلات دارم،چند سال پیش به من گفت بیا من یه پولی بهت میدم برو جنس بیشتر بیار بریز توی مغازه ات و هر چی سودش شد نصف و نصف،من اصلا خوشم نمیومد شریک بشم اما چون اون اصرار میکرد و من روم نمیشد بگم نه قبول کردم،اون موقع پولی که گذاشت 35 میلیون بود و باهاش میشد یه پراید دست دو تمیز خرید
من اون پول رو تبدیل به جنس کردم و اینطور بگم که یکسال طول کشید که من با زجر و بدبختی تونستم بهش 50 میلیون پس بدم که 15 میلیون سود نصف کردن سود کلی بود
واقعا دهن من سرویس شد تا پولش رو بهش بدم و قشنگ یادمه اون 35 میلیون اون زمان اصلا هیچ خیر و برکتی رو در زندگیم نیاورد که هیچ بلکه یک تعهد و فشار مضاعفی رو وارد زندگی من کرد
بماند که برادرم هم از اینکه این بازپرداخت به یک سال رسیده بارها گله و شکایت میکرد و میگفت کاش بهت پول نداده بودم چون یادمه میگفت اگر با همون پولش اون موقع همون پراید رو خریده بود 3 برابر سود میکرد چون همون سال بود که ماشین چند برابر شد و همیشه به من میگفت هرچند کل پیشنهاد از طرف خودش بود
این کار رو میکنه ذهن فقیر با آدم هم با اون که پول میده هم با اون که پول میگیره….
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی عزیز
خدارا سپاسگزارم که من در این مسیر قرار گرفتم
و هروز به آگاهی های من اضافه میشه و با این آگاهی ها هروز باعث بهتر شدن زندگیم میشم.
استاد عزیزم چقدر زیبا راجب ترمزی به نام ترس صحبت میکنید برای ما، آنقدر زیبا که آدم با گوشت و خون درک و احساس میکنم.
ترمزی به نام ترس که خیلی وقتا باعث شده کاری رو انجام ندیم که حتی تو هدایت ما بوده حتی تو نشانه های ما بوده که اگر اون کارو انجام میدادیم قطعا اتفاقی که میوفتاد به نفع ما بوده. استاد عزیزم من خیلی قشنگ درک کردم که ترس فقط و فقط یک توهم ذهنی است و یاد گرفتم که هرجا از هر موضوعی ترسیدم مثل شیر برم تو دلش چون مطمئنم بعدش اتفاقای خوب پشت هم برای من میوفتاد.امروز یک درگیری ذهنی داشتم بابت انجام یک کاری که باعث شده بود کمی توش به شک و تردید برسم و ترس سراغم بیاد اما با گوش دادن این فایل مجدد بهم یادآوری شد که ترس فقط یک توهم ذهنی و قوی تر به سمت اون حرکت قدم برمیدارم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی
درود و تحیت محضر استاد و خانم شایسته و همه عزیزان
این بار هم مطالب کاملا جدیدی را در این فایل شنیدم که دفعات پیش نشنیدم
از تغییر در زندگی استقبال کن.
اینکه بخواهم از تغییرات زندگی استقبال کنم برایم تازگی دارد، چون اصولا اهل تغییر نبودم،سربازی برای من چالشی بود که می بایست برای انجامش تغییراتی را در زندگی می دادم که اول برایم سخت بود، اما وقتی که اجبار در کار باشد دیگر چاره ای جز تغییر نداری
یاد یک لطیفه می افتم که خبرنگار از فردی پرسید؛ در چه صورت زیر بار زور و ظلم می روید؟ شخص گفت؛ ما به هیچ وجه زیر بار ظلم و زور نمی رویم، مگر سنبه پر زور باشد.!×! :( :)
داستان بنده بود که مجبور شدم که بروم سربازی و تغییرات را بپذیرم، ترسها و وابستگی هایی داشتم که می بایست از آنها گذر می کردم و این اجبار، خیری عظیم را وارد زندگی ام کرد که بعدا بارها از سربازی به عنوان نقطه عطف زندگی یاد کردم.
به عینه این مثال واضح در زندگی را دارم اما باز از تغییر فراری هستم، شاید آگاهانه تر از قبل و البته بیشتر از قبل دست به تغییر زده و می زنم، اما خوب می دانم که کافی نیست.
این نگاه که باید از تغییر استقبال کنم برایم شگفت انگیز است،
تغییر موجی است که همراه خود صدف و مروارید می آورد و کسی که این موج را بشناسد و مشتاق آن باشد می تواند از گوهر هایش بهره مند شود.
نکته قابل تامل و یا تاسف برانگیز اینست که ترسها توهمی هستند. ترس ها واقعی و پایدار نیستند، ترس ها حباب های روی آب هستند که آنچنان توجه ما را به خود جلب می کنند که ما را از اصل داستان درون آب غافل می کنند.
و اگر ورودیها را کنترل نکنی ترس ها تو را منجمد می کنند، توان حرکت را از تو می گیرند
چه جالب که ابزار کار شیطان برای کاسبی همین ترس و طمع و نگرانی و … هست!!!
و شیطان همیشه در کمین هست
یک چنین مورد جالبی را در سایت دیوار برای کاریابی تجربه کردم
آگهی زده بود با عنوان شغل آنلاین
شرایط آن کار در منزل با گوشی و با دو تا چهار ساعت کار در روز، بالای پانزده میلیون درآمد ماهیانه، فقط باید در یک روز از طریق کانالی آموزش می دیدی و بعد شروع به کار می شد و ثبت سفارشات را در پنل کاربری می زدی، فقط همین، هر شب ساعت 9 حقوقت به حساب واریز می شد.
دیگر کار بهتر و راحتتر از این مگر می شود.؟!
بعد از این توضیحات می گفت که اگر خواهان این فرصت کاری فوق العاده هستی فقط مبلغ 90 هزار تومان را بابت هزینه آموزش و پشتیبانی به فلان شماره کارت واریز کن، وقتی که قوه طمع را قششششنگ فعال می کرد، دیگر این مبلغ عددی نبود که!!!
بعد از ارسال فیش واریزی برایش دیگر پیامت را پاسخ نمی داد و بلاک می شدی!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :(
تجربه ای ارزشمند با کمی درد برای بنده در گذشته
پنیر مجانی همیشه در تله موش هست!
بعدا که به سایت دیوار رفتم و از هشدار های قبل از معامله و شیواه های کلاهبرداری در قسمت ابتدایی سایت خواندم تازه فهمیدم که چقدر این عجله و طمع چشم انسان را کور می کند و خوش باوری احمقانه ای را به انسان می دهد تا فکر نکند و عقلش را به کار نیندازد و نشانه ها را نبیند.
استاد دقیقا همینطور است که گفتی: این کسب و کار شیطان است.
خدایا شکرت که قبل از اینکه به آخر خط برسم و اشتباه جبران ناپذیر را مرتکب بشوم گوشم را می کشی تا هوشیار باشم و خودم را با دست خود بیچاره نکنم.
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای گام 4 پروژه مهاجرت به مداربالاتر رو مینویسم در 18 دی ماه
چقدر دقیق و همزمان بود با گوش دادن فایل جلسه یک و جلسه دو عزت نفس
من دیروز از صبح تا شب مشغول نوشتن دوره بودم و مینوشتم
و تصمیم گرفتم که تصمیمات به تعویق افتاده ام که کمی هم توشون ترس بود که نمیذاشت دست به عمل و اقدام بزنم ، سریع انجامش دادم دیروز و الان هم داشتم انجام میدادم تا تکمیل بشه امروز و قدم نهایی رو برای فروش محصول طراحی طلا و جواهراتم ،بردارم و ببرم برای فروشش
میدونم که خدایی که این همه کمکم کرد و بهم ایده داد و دوره عزت نفس رو در گام دو و سه بهم هدیه داد
صد در صد باقی کارهای من رو هم انجام میده
الان که اومدم سایت و دیدم گام بعدی اومده
من گام 4 رو ندیده بودم
وقتی باز کردم دیدم چقدر همزمان بود با گوش دادن به دوره عزت نفس
چقدر خوشحالم خدای من شکرت
درآخر فایل که استاد گفتن
استمرار
استمرار
استمرار و ایجاد باورهای مناسب و پذیرفتن بی قید و شرط باورهای مناسب
مقاومت نداشتن
کنترل ورودی های ذهن
حرفای جامعه رو نشنیدن
کلید خوشبختی ،کلید سعادت ،کلید ثروت هست
و چقدر حس خوبی داد بهم این جمله
بی نهایت از مریم جان شایسته سپاسگزارم
نور خدا به شکل بی نهایت عشق و ثروت و فراوانی و سلامتی و شادی و آرامش در زندگیتون جاری بشه
بنام خدای فراوانی ها
سلام به همه دوستان
بعد چند روز که دوباره اومدم گوش بدم بعد 4 روز که وقفه افتاد دیدم وسیع تر شد ….
اگه کلی تر بخوام صبحت های استاد روبگم
اینه که هر چقد ما بتونیم درون خودمون رو درست کنیم بیرونمون رومیتونیم درست کنیم
طبق این منطق و این جمله راحت میشه گفت که چرا بعضی افراد دچار حقه های مالی میشن و بعضی ها نمیشم
چرا بعضی ها میشنون حتی با وجود اینکه نمیرن سمتش ولی شاید بهش فکر هم کنن
بعضی ها اصلا حتی نمیشنون ….
همه این ها ریشه در مدار اون ادمداره
مدار همی یعنی درونت چقد با قانون یکی شده … چقد در مسیر الهی هستی چقد در صراط مستقیم هستی
خداییش فرد با انگیزه ای رو تصور کنین که یه عالمه اشتیاق باور و ایمان و حرکت به سمت اهدافمالیش داره و ته وجودشم حالا با تجربه های کوچیک تر یا آگاهی میدونه مسیر چطوریه …. اصلا همچین فردی یکلحظه همچین پیشنهادی بهش میشه ؟؟
به خاطر همینه مرد امریکا اینا رواصلا جذب نمیکنن
چون مرد امریکا تاپ ترین مردم جهان هستن از نظر بیتشرین هماهنگی با قانون از شیوه زندگی در جریان و رو به جلو وپیشرفتشون میشه فهمید
اونی که گرفتار این مسائل میشه در مدارش بوده …. حتما احساس ضعف داشته که خودش نمی تونه ، اهل حرکت و پیشروی نبوده ، دنبال عوامل بیرونی بوده . در یک کلام نه خود باوری داشته نه خدا باوری شرک داشته …
خب وقتی درونت اینطوری هست چه بخوای چه نخوای موقعیت های هم سنگ با درونت رو جذب میکنی
احساس قربانی بودن فقر میکنی ونتوانستن …. هی یه پیشنهاد هایی بهت میشه اینا تقویت شه …. هر چی هستی جهان هستی تقویتش میکنه …. یعنی سمت هر چیزی که در درونت داری تقویت میشه
حالا چرا استاد میگن که آموزش هاش ما رواز اینمسایل دور میکنه ؟ در واقع خود استاد یا حتی نحوه حرف زدن یا حرف خالیش که باعث نمیشه …. چون استاد قانون جهان هستی رو عالی درک کرده + عالی عمل کرده + عالی میتونه منتقل کنه + عالی میتونه تحت تاثیر قراربده ( به افراد آماده اش )
در نتیجه ما بعد یه مدت ورودی های روقطع میکنیم و ورودی های آستاد ( که همون قانون جهان هست ) رو میدیم به خودمون دیگه تمام چیزها باید از فیلتر قانون رد بشه تا ما اکسپت کنیم …. در نتیجه مسایل خلاف قانون دچار نمیشیم …. به همین راحتی
ولی آخر فایل استاد گفت اگر ورودی ها رو کنترل نکنیم اگر دیگه کار نکنیم
مدارمون افت پیدا میکنه ، درونمون دوباره میاد پایین ترس شک و … این بیماری های ذهنی متداول جامعه بهمون نفوذ ، بعد یه مدت قدرتمند ووقتیقدرتمند شد نتیجه های بیرونی کم کم طبق تکامل سر بر میارن
هر چقد درون تمیز تر
بیرون تمیز تر داری
و من احساس میکنم اون حرفی که استاد اول فایل زد تو وجودم هست
یک سری ترس هایی دارم با اینکه کلا دختر شجاعی هستم ولی احساس میکنم قدرت جسارتم کمشده یه سری ترس هایی دارم که بهش حمله نمیکنم ( به خاطر یه سری دلیل هایی …..) و درونم می خواد منفجرشون کنه
بیتشر به اعضای خانواه ام مربوط میشه
که من چند وقته کلا رهاشون کردم از نظر ذهنی و احساسی ولی از نظر فیزیکی کنارشون هستم
من باید ترس هام وکم و ایمانم رو تقویت کنم
واقعا وقتی ترس های تقویت بشن ایمان گم میشه
ایمان کم بشه عمل کردن کممیشه ونتیجه کممیشه
بیتشر آدم تحمل میکنه تا خلق کنه
توانایی تغییر دادن شرایطش میاد پایین
خدایا خودت کمککن ترس هام و شناسایی کنم + بهشون بتازم نابودشون کنم و آزاد بشم ….
مهمترین ترس هایی که الان دارم
ترس از نتیجه نگرفتن و زحمت الکی کشیدن
ترس از تمرکز گذاشتن و بد شدن حالم
ترس از بیرون رفتن و منحرف شدن ذهنم ( این کنترل ورودی عای همیچین ترسی ایجاد کرده که احساس میکنم از همه می ترسمنکنه روم اثر بزارن در حالی که قبلا باور داشتم هیچ کس مکی تونه تاثیری رو من داشته باشه و با خیال راحت ارتباط داشتم نمی دونم شاید این روش باعث ترس شده تو وجودم به هر حال هر چی هست نتیجه اش ترسو شدنم شده که دوست ندارم ، آدم باید جسور باشه ….)
ترس از دست دادن
ترس از دست دادن مشتری
ترس درآمد نداشتن
ترس اتفاق خارج از کنترلم افتادن
ترس از مستقل شدنم
ترس از اینکه خدا ترکم کنه
خب این ترس ها در اثر مرور نکردن آگاهی های مربوطه میشه مثلا من میدونم ترس از اینکه خدا رهام کنه وقتی تودوره عزت نفس بودم رفته بود مخصوصا اون جلسه که در مورد احساس گناه و ارتباط با خدا بود )
سلام و درود بر استاد عباسمنش عزیز و مریم جان شایسته و دوستان همراه
گام چهارم در مهاجرت به مدار بالاتر
خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع»
استاد در جریان سیدهای خوزستان متاسفانه خانواده ما هم جزء مالباختگان بودن. 8 میلیون تومن از پول ما رفت. پول کمی نبود اون زمان ولی خدارو شکر زندگی ما به اون پول بسته نبود. همون یکبار کافی بود و ما درسمون رو گرفتیم که وارد هیچ جریان مشابهی نشیم. دقیقا هر کجا تبلیغ سود آنچنانی میشه و ملت هجوم میبرن ما دوری میکنیم. من چندین سال در بورس سهام داشتم و خدارو شکر سود معقولی هم واسم داشت. زمانی که تبلیغات گسترده شد و همه هجوم اوردن به سمت بورس و هر جا میرفتم صحبت از سودهای رویایی میکردن یاد جریان سیدها افتادم و حقیقتا ترس ورم داشت. چون دقیقا همون جو و شرایط اون سال بین مردم به وجود اومده بود. به حسم اعتماد کردم و تمام سهام رو فروختم و چه کار درست و بجایی بود. هر وقت بهش فکر میکنم به خودم آفرین میگم.
استاد گفتید تمام کسانی که طعمه طرفند پونزی میشوند فقرا هستند. از دیروز تا الان این جمله شما تو ذهنم میچرخه. منظور شما از فقیر فقط بحث پول نبود. فقیر و ندار در توکل، فقیر در دیدن نعمتها، فقیر در شکرگذاری، فقیر در نشکستن خط قرمزها، فقیر در کنترل احساس بد در شرایط سخت، فقیر در قناعت و طمع نورزیدن، فقیر در اعتماد به رحمت و وعده های خداوند و ترس از آینده( ترس ایمان وارونه هست) و در یک کلام انسان بی تقوا.
ان اکرمکم عند الله اتقاکم ان الله علیم خبیر
انگار این جمله سهم منه که بیشتر بهش فکر کنم
لایق بهترینها هستید.