مصاحبه با استاد | تنها راه تبدیل «آگاهی های خالص» به «باورهای قدرتمند کننده» - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

860 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2950 روز

    سلام استاد ، الان همراه همسر و فرزندانم در جاده کاشان و عازم کرج هستیم ، بچه هام هر ماشین شاسی بلند ی را که میبینند ذوق میکنند و میگند از اینا بخریم منم تو دلم بخاطر پراید صفرمون سپاسگزاری میکنم و یقین دارم که شاسی بلند هم نزدیکه یعنی قطعا می خریم ، اما یاد موتور شما افتادم که فکر کنم همین جاده را باهاش رفتید و خنده م گرفت گفتم بچه ها استاد من یه روزی موتور داشت اما خوشحال بود اونم چه موتوری ، پس علاوه بر خواستن ، از شرایط موجود لذت هم ببرید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    محمد مهوری گفته:
    مدت عضویت: 1740 روز

    به نام خداوند هدایتگر مهربان.

    نشانه امروز من.

    1400/1/14

    من عاشق خداوندی هستم که هرلحظه ما رو با نشانه ها هدایت و راهنمایی میکند.

    چقدر این روند گوش کردن فایلها همیشه به من انگیزه میدد.

    یعنی اینکه من خودم توی گوشیم همه فایلهای رایگان و محصولات رو به صورت پوشه بندی دارم.

    وقتی میخوام وارد این پوشه ها بشم به خدای خودم میگم هرکدوم که الآن برام مفیدترینه به من نشون بده.

    حالا یا اون پوشه چشمک میزنه

    و حسم میگه همینه و وقتی وارد پوشه میشم دوباره هدایت میخوام و دوباره میگه مثلا این فایل صوتی یا تصویری رو ببین یا بشنو.

    یه پوشه دارم که تمام فایلای رایگان رو به صورت صوتی دارمشون.

    و بعضی موقعها از همون اول میذارم و شروع میکنم به گوش کردن.

    من با گوش کردن خیلی حال میکنم.

    یعنی من وقتی هندزفری میذارم و مشغول گوش دادن میشم و در عین حال مشغول کار هم هستم به صورت ناخودآگاه ذهن من شروع میکنه روی اون شنیده ها کار کردن.

    حالا بعضی وقتا ذهن مقاومت میکنه در برابر گوش کردن.

    البته میگم من با گوش کردن به فایل صوتی خیلی بهتر از هرکار دیگه ای آموزشا برام فهمونده تر میشه.

    طبق تجربه من در اینجور مواقع فقط باید اون فایل گذاشته بشه و وقتی چند دقیقه میگذره ذهن خودبه خود با اون آگاهیها هماهنگ میشه.

    مثال استاد توی این فایل در مورد این موضوع همون مثال خوردن غذا با پا یا هر کار دیگه ای که قبلا یه کار رو به صورت مرتب انجام میشده ولی حالا میخوایم که اون باور رو تغییر بدیم.

    باور دو حالت داره:

    یا هرروز به سمت بدتر تغییر میکنه

    یا هرروز به سمت بهتر تغییر میکنه

    اگر ذهن رو هرلحظه صفرش کنیم و بگیم آقا الآن چه چیزی بسازم و چه چیزی رو تغییر بدم تا به احساس بهتری برسم، خیلی بهتر میشه به سمت درست و مستقیم حرکتش داد.

    خدایا شکرت.

    خدایا شکرت

    استاد من عاشق این کلامتونم که میگید:

    ( گفته میشود)

    واقعا من به فکر می افتم که وقتی هرشخصی تصمیم بگیره که تسلیم بشود و گوش بدهد بهش گفته میشود.

    خداوند همیشه میگه.

    باید اجازه شنیدن به خودت بدی

    اجازه بدی

    اجازه بدی

    استاد من الآن توی اون موقعیتی هستم که شما میگید باید تلاش میکردم یه سری چیزها رو نبینم.

    نسبت به چند ماه پیش واقعا خیلی بهتر شده خیلی خیلی

    ولی باز هم دارم تکرار میکنم تا ورودیهای ذهنم

    به سمت درست و مستقیم هدایت بشه.

    من یه نکته ای رو از فیلم راز رو دیروز برداشت کردم دیدم این حرف بسیار نکته مهمتری داره ولی گفته نشده.

    اونجایی که اون شخصی که جلوشو میگیرن و اذیتش میکنن و وقتی میر روی صحنه مسخرش میکنن و کلا فضای نامناسبی داشت.

    توی اون تیکه اون استاد میگه که اون دوستم رو بهش گفتم ببین تمرکزت روی ایمیلی که برا من فرستادی چقدر تمرکزت روی نکات منفیه و داری به من میگی.

    حالا نکتش این بود:

    اون فرد دلیل مسخره شدنش و اینکه افراد اذیتش میکنند میتونه این باشه که عزت نفس رو باید بهتر و بهترش کنه.

    یعنی میخوام بگم این نکته توی این تیکه از فیلم راز خیلی مهمتره.

    چرا این رو میگم؟؟

    چون من تا قبل از شروع دوره عزت نفس و کار کردن روی اون صحبتها اون اتفاقات نامناسب برام می افتاد.

    ولی وقتی شروع کردم روی عزت نفسم کلا بعد از چند روز مسیر عوض شد.

    و این لطف خداست که من رو هدایت کرد.

    خدایا شکر.

    من عاشق این قانون تکامل هستم

    به خاطر اینکه وقتی این قانون رو سعی کردم که درک کنم

    خیلی آرامشم بیشتره

    خیلی صبورترم

    خیلی هدایت رو بیشتر از خدا میخوام

    خیلی خیلی با مسائل و چالشهای مختلف ، متفاوت برخورد میکنم

    چون همیشه میگم این یه روندیه که الآن من توی این مسئله به این مدار رسیدم.

    و هرروز میتونم توی این موضوع بهتر و بهتر بشم.

    وقتی چندبار هدایت خواستم و در اوایل یه کم گیج و گم بودم خودم رو اذیت نکردم و به خودم گفتم اگر روی این هدایت کار کنی آرام آرام فهمیده تر میشم و بهتر میفهممش و درکش میکنم و عمل میکنم و نتیجه میگیرم.

    یکیش همین موضوع کامنت گذاشتنه که وقتی آدم میاد کامنتهای گذشتش رو با الآن مقایسه میکنه میبینه که چجوری تکامل خودش رو طی کرده.

    خدایا شکرت که هدایتت هرروز و هرلحظه واضحتر و قابل لمستر میشه.

    خدایا شکرت

    استاد ممنونم

    دوستان عزیز تشکر میکنم بابت کامنتهای زیباتون.

    باز هم از خدای خودم شکر گزاری میکنم که با منه

    در وجود منه

    با من حرکت میکنه

    برای من کارهام رو انجام میدد

    به پروردگارم میسپارمتون

    🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    Aliparishani گفته:
    مدت عضویت: 1450 روز

    به نام خدای مهربان

    باسلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان

    تمام اتفاقات زندگیه ما بدون استثناء نتیجه باورهای خودمونه.

    باورچیه و چگونه ایجاد میشه؟

    وقتی که یک ورودی در مورد یک موضوع در ذهن ما تکرار میشه باور در مورد اون موضوع ایجاد میشه و بعد که تبدیل به باور شد وارد تجربیات زندگیه ما میشه.

    نکته ای که وجود داره اینه که نتایج ما وقتی پدیدارمیشن که باورهای ما بصورت بنیادین تغییر کرده باشد.

    کلمه ی طلایی ساختن باور ،تکرار است و کل موضوع تکرار اصله نه گوش کردن حرفای جدید ،ما باید اصل را میلیون هابار به طرق مختلف برای خودمون تکرار کنیم تا اون موضوع تبدیل بشه به باور ما وتنها راه استفاده از فایل ها و دوره ها تکرار و تکرار اون هاست ماباید اینقدر این فایل هارا تکرار کنیم تا باورش کنیم و نشونه ی اینکه ما باورهامون تغییر کرده،تغییر کردنه نتیجس تغییر کردن شخصیتمونه تغییر کردن درامدمونه

    یک نکته قابل تامل که تستاد گفتن اینه که باورهای قبلیه ما هیچوقت از بین نمیرن ،فقط ما توسط تکرار باورهای جدید اونا را میپوشونیم و هرچقدر که ما بیشتر روی باورهای قدرتمند کننده کار کنیم اون باور های قبلیه ما کمرنگ تر میشه اگه کم کار کنیم خیلی زود دوباره اون علف های هرز تمام ذهن ما را میگیره.

    نحوه استفاده کردن از فایل ها و نتیجه بهتر گرفتن:

    اینه که ما این فایل هارا نبینیم که تموم بشه یعنی دنبال مقصد نباشیم و از مسیر لذت ببریم وباید هر موضوعی که استاد میگه را بهش فکر کنیم تامل کنیم برای خودمون تکرارش کنیم الگو پیداکنیم به تجربیاتمون نگاه کنیم درموردش بنویسیم فایل صوتی باصدای خودمون در مورد اون موضوع ضبط کنیم و بیشتر مثال بیاریم بیشتر توضیح بدیم با زبان خودمونی تر و قابل فهم تر برای خودمون توضیح بدیم در اخر باید این حرف ها تبدیل بشه به باورما چون باورها هستن که اتفاقات را رقم میزنن نه تمام کردن دوره ها و فایل ها و نه صرفا گوش کردن و دیدن.

    امیدوارم که بتونم به این مطالب ارزشمند عمل کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 632 روز

    به نام خداوند جان افرین

    سلام به همه عزیزان

    هرکسی این مسیر رو ادامه بده احتمالا دستش میاد که چطور فایل ها و دوره ها براش تاثیر گذار هستن و هدایت میشه یا ایده میگیره چون بیشتر به خودشناسی نزدیک میشیم و نمیدونستم کدوم روش برام مناسبه و هدایتی بهم گفته شد که روی کاغذ تمرین کن و فهمیدم چقدر اینجوری بهتر میفهمم و تمرکز دارم . چون روش های دیگه رو امتحان کردم و مثل این روش به من نساخت.

    ذهن مثل بدن نیاز به خوراک داره و یه جورایی باید سرگرم باشه و وقتی از این جنس اگاهی ناب رو به طور مکرر به ذهن میدیم کم کم خوراک ذهن میشه و دوست داره از این نوع آگاهی ها دریافت کنه و براش لذت بخش میشه. در این مسیر استعداد مهم نیست بلکه استمرار و بهبود دادن مهمه

    این قانون برای من مسابقه نیست بلکه باید من روی بهبود خودم کار کنم و باید خودمو تحسین کنم و نکات +م را ببینم

    در این مسیر من باید بتوانم که احساساتم را مثل . احساس عجله .ترس اظطراب . خشم کنترل کنم(کنترل ذهن) تا به هدفم برسم

    مثل کسی که تازه با ماشین رانندگی رو یاد میگیره و یه جایی میرسه که آنقدر مسلطه که دست و پاش ناخوداگاه عمل میکنند.

    مهترین کار اینه که ما به خودشناسی برسیم که بتونیم علایق . توانمندی ها و نقاط ضعف و اشنه ها را بشناسیم که این خیلی میتونه کمک کنه که استراتژی داشته باشیم

    در گام قبلی(گام 8) در مورد استمرار در مسیر درست صحبت شد و مکمل اون فایل این فایل میشه : استمرار در مسیر درست=نتایج پایدار

    دلیل اینکه خیلی ها سخته تغییر براشون اینه که بگن: یه عمر مسیر رو اشتباه رفتی یا بگن بقیه دارن اشتباه میکنن خب معلومه به این راحتی نمیپذیره و ذهن مقاومت داره . و ذهن عادت کرده به روش قبلی و یهو نمیتونه تغییر کنه و باید ارام ارام با استمرار و تکامل به درک برسه

    نکته ای مهم که استاد بهش اشاره کردن استمراره و همین استمرار داشتن باعث تکامل میشه . من تا یه سال پیش فقط میخواستم زود فایل های محصولات رو تمام کنم که برم دوره بعد اما کم کم که تکامل رو درک کردم و تونستم به عجله مقداری غلبه کنم و مدارم رفت بالا متوجه شدم من اون موقع درک نکردم و خدا میدونه یه سال بعد هم همین جمله رو بگم و پوینت اینه که استمرار به درک و تکامل میرسه.

    ادیسون اگر استمرار نداشت هرگز موفق به اختراع نمیشد چون هربار که در مسیر جلو میرفت یه درک تازه ای بدست میاورده و به هدفش نزدیک تر میشده و این قانون در تمام جنبه های زندگی میشه دید.

    خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    خورشید گفته:
    مدت عضویت: 2927 روز

    به نام خدا

    امروز بعد از چند ماه از روزی که این فایل منتشر شد، توسط نظری که یکی از دوستان در عقل گذاشته بود، به این صفحه هدایت شدم.

    واقعا خداروشکر. واااقعا مدتها بود که دنبال همچین توضیحاتی میگشتم و اونجور که باید پیدا نمیکردم. آب در کوزه بود و تشنه لبان میگشتم :))

    اسم این فایل برای من اینه: نجات از سردرگمی!

    همیشه در فایل های مختلف و کامنت ها و… روش های مختلفی برای کار روی باورها رو میشنیدم و همیشه هم به تناسب موقعیتم، یکی از اونها رو استفاده میکردم و نتیجه هم میگرفتم و میگیرم. اما همیشه این سوال برام مطرح بود که بالاخره چطور باید روی باور ها کار کرد؟ کدوم روشی که استاد گفته اصلیه؟

    امروز در این فایل به این سوال پاسخ داده شد: روش اصلی ای وجود نداره. ما برای تغییر باور هامون به چند ابزار مجهزیم و وقتی که یک باور مخرب رو گیر میاریم، باید از همه این ابزار ها استفاده کنیم و از انواع جهت ها به اون باور یورش ببریم. نباید بهش امون بدیم! اگه از بالا زدیم و خواست از پایین پاشه سر پا، یکی هم از پایین میزنیم. خواست از بغل در بره، یه دونه هم میزنیم به بغل:))

    مثلا میشه اینطور عمل کرد:

    -باور رو گیر میاریم (نصف راه، که خداروشکر من توش عالی عمل میکنم)

    -اگه لازم بود باور رو ریزتر میکنیم تا به «باور خالص» مخالفش برسیم. (تاکید میکنم، باور ««خالص»» . اگه بخوایم کلی گویی کنیم و زیرمجموعه های مختلف که باور مورد نظرو به وجود آوردن در نظر نگیریم،اونطور که باید نتیجه نمیگیریم)

    – از خودمون میپرسیم چرا فلان طور (باور مخرب) فکر میکنم؟ آیا شواهدی برای این موضوع دارم؟ آیا شواهدی بر علیه این موضوع دارم؟ این شواهد رو در دو ردیف لیست میکنیم تا ببینیم چقدر اصلا باور ما پشتوانه داره؟

    به علاوه، آگاهانه دنبال مثال های نقض میگردیم. به این ترتیب تا حد خوبی، باور مثبت رو برای ذهن منطقی میکنیم.

    -حالا باور خالص مخالف رو مینویسیم. مثل انشا. دربارش توضیح میدیم. درباره اش مقاله قرص و محکم مینویسیم و ادله محکمه پسند ارائه میدیم.

    -درباره باور مثبت مورد نظر حرف میزنیم. با قدرت و با اعتماد به نفس! توضیح میدیم که چرا این باور درسته؟ چه دلایلی براش وجود داره؟ هرچی با اعتماد به نفس بیشتری حرف بزنیم، ذهن رام تر میشه، چون گوینده رو بیشتر قبول داره!

    میتونیم برای خودمون فایل تصویری ضبط کنیم و رو به دوربین بگیم و بعدا هم دوباره نگاهش کنیم. میتونیم میتونیم وویس ضبط کنیم برای مخاطب فرضی یا حتی واقعی (اما آماده) . میتونیم یه سمینار فرضی رو تصور کنیم. میتونیم بریم جلوی آینه. و از همه مهمتر، میتونیم با خدا درباره اش حرف بزنیم.

    -حالا باز هم دنبال الگوها میگردیم. به خصوص وقت هایی که ذهن تنبلی میکنه و میخواد فسفر سوزی نکنه! اینجور وقتا میتونیم بشینیم الگوها رو ببینیم. فیلم، عکس، داستان زندگی و… .

    -بعد از حداقل یکی، دو بار انجام مراحل بالا (قبلش به این اندازه اثر نداره) ، باور مورد نظر رو به صورت جمله تاکیدی در میاریم و اون جمله رو به طریق نوشتن یا گفتن یا هندزفری در گوش، مدام تکرار میکنیم.

    نکات مهم:

    ۱. همه مراحل بالا باید به صورت مستمر تکرار بشن. کار یکی، دو بار و یکی، دو روز نیست. مخصوصا مرحله ۳ به بعد.

    ۲. ارتباط با خدا، ارتباط با خدا، ارتباط با خدا، شکرگزاری، مراقبت بر ورودی ها، دیدن فایل ها, حضور در سایت و عقل کل، به صورت روزانه و پیوسته برای تقویت فرکانس و باور به اصل قانون، به شدت مهمه.

    خدایا بازم شکرت که ذهنمو مرتب تر کردی! پیش به سوی تیک زدن بیشتر و بیشتر اهداف!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 704 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    هر جا بری مراقبتم کافیه خودتو به من بسپری

    رد پای روز 11 تیر ماه من که دارم الان ویرایشش میکنم ساعت 1:43 هست

    و در فایل مصاحبه با استاد نوشتم چون نتیجه ای رخ داد که گفتم اینجا بنویسمش

    وقتی فکر کردم ، دیدم که دلیل این اتفاق این بوده که من از مدار خارج شدم و خدا خواسته بهم بگه که مراقب باش دور نشی ازم

    و زود برگردوند منو سمت خودش

    من دو سه روزی بود حس میکردم درست نمیتونم کنترل کنم ذهنم رو در مورد بعضی از موارد و داشتم از مسیر خارج میشدم که با این اتفاق خدا آگاهم کرد و بیدارم کرد

    صبح که بیدار شدم ، مثل همیشه که چند وقتی هست دیگه دمپایی نمیپوشم و همینجوری رو کاشیای اتاقم راه میرم خواستم راه برم و بعد رفتم تا آشپزخونه که برای داداشم نیمرو درست کنم صبحانه شو بخوره بره سرکار

    همین که از اتاقم اومدم بیرون یه حسی بهم گفت برگرد و دمپاییا رو بپوش و بعد برو آشپزخونه

    و من همین کارو کردم

    ولی اون لحظه اصلا متوجه نشدم که چرا بهم گفته شد که این کارو انجام بدم

    وقتی رفتم و داداشم خواست بیاد صبحانه شو بخوره ، قبلش برای خودم تو یه لیوان یه قاشق عسل گذاشتم تا با آب ولرم قاطی کنم و بخورم

    یهویی نمیدونم چی شد دستم خورد به لیوان و از روی میزغذا خوری افتاد زمین و من بی اراده چشمامو محکم بستم حتی متوجه نشدم که چرا یهویی چشمامو بستم ، ولی وقتی شکست و باز کردم چشممو دیدم لیوان انقدر ریز شکسته و همه جای آشپزخونه پخش شده که بیشتر شیشه ها کوچیکتر از دونه شکر شده بودن و خیلی خیلی ریز بودن

    فقط اون لحظه یه چیز گفتم

    اینکه از مسیر خارج شدی طیبه

    اگر برنگردی اتفاقای دیگه برای فهموندنت رخ میده

    و بعد گفتم خدایا شکرت میدونم که مراقبمی و چشمامو بستی تا چیزی نشه

    بعد که خواستم برم جارو برقی رو بیارم تا جمع کنم با جارو برقی ،تو شست پام یه دردی حس کردم و دیدم یه شیشه اندازه دونه برنج رفت تو پام

    درش آوردم و زود دمپایی رو در آوردم و تکون دادم تا خورده شیشه ها رو زمین بیفتن و بعد برم جارو برقی رو بیارم، بعد دیدم یکم خون اومد و زود تمیزش کردم

    وقتی داشتم تمیز میکردم تازه متوجه شدم که خدا منظورش از این کار چی بود

    خدا میدونست که این اتفاق میفته و جوری منو هدایت کرد که دمپایی بپوشم و وقتی لیوان افتاد شکست چیزیم نشه

    و همه اینا حساب شده بود ،که خدا مراقبم بوده ،یه حس خیلی خیلی خوبی بهم دست داد از اینکه خدا مراقبت کرده از من خیلی خوشحال شدم و سپاسگزاری کردم و جارو برقی رو برداشتم و نزدیک نیم ساعت طول کشید تا من مرتب کنم همه جا رو که شیشه ای رو زمین نمونه

    همه اش داشتم فکر میکردم

    خدا انقدر مهربون و خاصه که حتی وقتی من از مسیر خارج شدم و طبق مداری که قرار داشتم و قرار بود این اتفاق بیفته ، به فکر من بود تا مراقبت کنه از من

    و این بی نهایت برای من ارزشمنده که یاد حرف استاد عباس منش افتادم که میگفت، خدا هیچ وقت قهر نمیکنه همیشه حامی من هست و هدایتم میکنه به سمت خودش

    من تو روز شمارای قبلی ننوشتم که دو سه بار اتفاق مشابهی مثل امروز ،تو این چند روز برام رخ داد

    ننوشتم ،تا توجه نکرده باشم ، ولی الان که این اتفاق افتاد و بلافاصله بهم گفته شد مسیرت رو تغییر بده آگاه باش

    فهمیدم که چی شده و چرا تکرار شده

    چون یه مدت بود اینجور اتفاقات دیگه رخ نمیداد برای من

    که من آگاه بشم

    وقتی کارم تموم شد ،رفتم حاضر شدم تا برم برای همکلاسیام که تو کلاس رنگ روغن هستن ، رنگ بخرم و برای خودم بوم بخرم

    رفتم و گرفتم و برگشتم خونه

    گفتم خدایا من باید چیکار کنم که بتونم منم رنگایی که لازم دارم رو تهیه کنم ؟ راه رو نشونم بده

    وقتی برگشتم خونه یکم نقاشی کشیدم و بعد با مادرم رفتیم دوشنبه بازار و امروزم داشتم درمورد پرداخت بها که هدایتی از فیلم تیکه ای که از استاد رو تو اینستاگرام دیده بودم گوش میدادم

    از خودم میپرسیدم طیبه تو هدف بزرگی داری

    با این کارای کوچیک نمیتونی بهاشو بپردازی پس باید بیشتر بهاشو بدی و نشستم و تو تخته وایت بردم نوشتم

    که چه بهایی باید بپردازم

    و مهم ترینش عمل کردن هر روزه کارهام و مهم تر از همه وقت گذاشتن برای کنترل ذهن و پیشرفت در نقاشی هست

    و خیلی چیزای دیگه

    و دائم باید به خودم یادآوری کنم

    که بهایی در شان هدف پرداخت کنم

    داشتم باز بعد کارام تو اینستاگرام فایلای استادو گوش میدادم که یهویی استوری یکی از نقاشای دیواری که فالوش کرده بودمو دیدم و همیشه برام سوال بود که چجوری این همه نقاشی میکشه رو دیوار و بعد چیکار میکنه

    وقتی استوریشو دیدم قشنگ بهم گفته شد که طیبه این داره بعد هر بار نقاشی کشیدن دوباره از رو دیوار رنگ سفید میزنه و بعد شروع میکنه به نقاشی کشیدن

    اینجوریه که تعداد کاراش زیاده و نمونه کارش بیشتره

    تو هم میتونی برای شروع ، دیوار اتاقتو که یه سمتش خالیه این کارو انجام بدی

    و هم آموزش بدی و هم کار کنی و سفارش نقاشی دیواری بگیری

    چون من دیگه با خدا عهد بستم، که به دستفروشی دیگه نمیرم و درمورد نقاشی دیواری کمکم کنه و راه نشونم بده

    که خدا قشنگ با این استوری که دیدم راهو بهم نشون داد

    که میتونی رو دیوار اتاق خودت کار کنی و دوباره از روش سفید بزنی بعد طرح جدید بکشی و بعد مجدد طرح های جدید بکشی و عکساشو بذاری تو پیج کاری که تازه باز کردی

    و خدا باقی کاراشو برای تو انجام میده

    وقتی این تصمیم رو گرفتم ،رفتم به مادرم نشون دادم پیج دختری که این کارو میکرد و نقاشی میکشید و پاک میکرد دوباره کار میکرد مادرم موافقت کرد و گفت اگر برای پیشرفتت لازمه انجامش بده

    و قرار شد شب به داداشم بگم که ببینم چی میگه

    چون برادرم قبل از آگاهیم مخالف بود من نقاشی دیواری انجام بدم و نمیذاشت برم تلاشی بکنم برای سفارش گرفتن و میگفت ضعیفی و لاغری بری چجوری میخوای دیوارو رنگ کنی و انقدر گفته بود که تبدیل به باور محدودی شده بود که من حتی روی چوب و بوم هم نمیتونستم کار کنم و مچ دستم درد میگرفت

    ولی از زمانی که جدی از خدا طلب هدایت کردم به یکباره حتی طرز فکر اطرافیانم تغییر کرد

    به یکباره دستام قوی شدن حتی چشمام هم تیز بین تر شدن حتی عضلات دستام و انگشتام و کتفم قوی و قوی تر شده

    داداشم که اجازه نمیداد من برم بیرون کار کنم و میگفت من کار میکنم میارم براتون

    خودش بهم گفت تو هم برو بیرون کار کن و حتی خودش پیشنهاد داد که من برم و نقاشی دیواری انجام بدم

    و همه اینها کار خدای خوبم ربّ و صاحب اختیارمه که به یک باره همه چیز رو به نفع من تغییر داد

    این آرزو رو من سال ها داشتم،

    دقیق نمیدونم از کی ولی تا جایی که یادم میاد همیشه میگفتم دوست دارم دیوار رو نقاشی بکشم ،الان که مینویسم گریم گرفت

    حتی من با داداشم سر نقاشی دیواری ،که خونه مونو داشتیم میخریدیم بحثم شد و دعوا کردیم

    من میگفتم دیوار اتاقمو نقاشی میکشم داداشم میگفت نمیتونی دیوار رنگ کردن سخته و کلی حرف دیگه

    و میگفت نمیشه مانعم میشد

    حتی چند ماه پیش تو برنامه دیوار میرفتم میگشتم برای نقاشی دیواری ببینم کسی همکار قبول میکنه و یه آگهی دیدم و رفتم گفتم که کارامو ببینن و پرسیدن رو دیوار کار کردی ؟؟؟ گفتم نه

    گفت اگر کار نکردی نمیتونی انجام بدی چون طراحی قوی میخواد و طرح بزرگ تر میشه و من رو برای همکاری نخواست

    وقتی گفت نه و قبول نکرد

    اونموقع گفتم باشه نشون میدم که میتونم و چجوری میشه

    که باعث شد بیشتر به نقاشی دیواری فکر کنم

    یادمه انقدر دعوامون میشد با داداشم ، میگفت حق نداری خونه ای رو که تازه گرفتیمش و همه چیشو نو کردیم دیوارشو نقاشی بکشی

    خندم گرفت الان

    چی عوض شد این وسط ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    هرچقدر دارم پیش میرم و تصمیم گرفتم که به خدا بسپرم کارامو و سعی کنم تسلیمش باشم و از وقتی انگار چند روزه که قبول کردم که وقتی از کسی درخواستی میکنم

    این رو تو دلم میگم که من قدم برمیدارم و شروع میکنم و درخواستمو میگم

    حالا یا میگه آره یا میگه نه

    آره بگه که خوشحال میشم اگرم نه گفت خدا از طریق ایده های دیگه بهم میگه چیکار کنم

    یهویی یاد پسر عموم افتادم که رفته بودیم خونه مادر بزرگم شب عید قربان ، داشتیم بازی میکردیم با چوبایی که رو هم میچینن و تمرکزیه ،اسم بازیش دقیق یادم نیست

    چوبایی که پسر عموم داشت روشون عدد داشت من یهویی گفتم کاش شماره 4و 7 و 27 رو به من بده

    تو دلم گفتم چرا که نه درخواست کن

    یا میگه نه یا میگه آره

    تو درخواستتو بکن و گفتم خدا من از تو درخواست میکنم

    اصل درخواستم از تو هست نا پسر عموم

    و همین که گفتم میشه این سه تا چوب که عدد داره رو به من بدی و خیلی سریع گفت بردار

    خب الان چی عوض شد؟؟؟؟؟

    یا میگفتم که خب من میگم و تقسیم کارمونه من سمت خودمو باید انجام بدم تا خدا مثل همیشه سمت خودشو درست انجام بده که همیشه انجام میده، خدا هیچ وقت خلف وعده نکرده ،این من بودم که کوتاهی کردم تو تقسیم کار قسمت خودم و خدا طبق قانونش گفته که تو اگر سمتتو انجام بدی منم بی نهایت قدم برات برمیدارم

    که من کوتاهی کردم و به خواسته ام نرسیدم

    طبق فایلی که استاد میگفت اگر بهایی که پرداخت میکنی در شان هدفت باشه ،به اندازه هدفت باشه تو به هدفت میرسی

    پس نتیجه میگیرم که من تلاشی براش نکرده بودم که به خواسته ام برسم و انتظار داشتم خدا برای من کار انجام بده

    الان دترم با این نشانه های خدا درک میکنم این موضوع رو

    بارها تو این چند ماه شد که من نیم قدمم برنداشتم ولی همون یه ذره کوچیکی که ایمانمو نشون دادم ،خدا درای بسیار بزرگی رو از همه جنبه ها به روم باز کرد

    و همه اینارو باید هربار به یادم بیارم که فراموشم نشه و توقف نکنم

    شب که به داداشم گفتم اصلا هیچی نگفت داشت منظره دو تا نامزد انتخاباتی رو نگاه میکرد و وقتی تموم شد بهش گفتم و

    پیجی که نقاشی دیواری بود و نشونش دادم و گفتم میخوام رو دیوار اتاقم نقاشی بکشم و عکس کارامو بزارم پیجم که هرکس نمونه کار دیواری خواست داشته باشم

    گفتم بالاخره باید از یه جایی شروع کنم ،چه بهتر که رو دیوار اتاق خودم نقاشی بکشم و خدا ببینه تلاشمو و مشتری بشه برام

    وقتی داداشم استقبال کرد و هیچی نگفت ،

    بعد گفتم من اون زمان که خونه رو داشتی بازسازی میکردی گفتم که رو دیوارای خونه نقاشی بکشم، نذاشتی ، رفتی کاغذ دیواری کردی و پوستر گل گرفتی چسبوندی ولی اگر بخواین از روی این گل هم من میتونم طرح کار کنم

    بازم هیچی نگفت و گوش میداد و مادرمم میگفت طیبه اول اتاقتو رنگ کن ببینیم بعد نوبت پذیرایی بشه

    خیلی حس خوبی دارم

    همه اش این میومد تو یادم که ببین چی عوض شد

    طیبه تو که همون طیبه ای

    داداشت که همون داداشه

    مادرمم که همیشه از من حمایت میکرد از همه نظر و حمایتاش بیشتر از قبل شده و خدا رو سپایگزارم از این بابت

    چی تغییر کرد ؟؟؟؟؟

    و جواب دو تا چیز بود

    توحیدی عمل کردنم و اینکه نترسم و قدرت رو بدم دست خدا که صاحب قدرته ،

    در صورتی که من قبلا از داداشم میترسیدم هر حرفی میخواستم بگم اولش میگفتم آخه قبول نمیکنه ، یعنی چجوری بهش بگم و همه اش میشد شرک و قدرت رو به داداشم داده بودم و خدا رو فراموش کرده بودم در اصل شرک پنهانی داشتم

    ولی از وقتی گفتم که خدا خودش حامی منه ،خودش همه چی رو درست میکنه ،حتی به قول استاد خود خدا دل ها رو نرم میکنه و از لحظه ای که تصمیم گرفتم دیگه نترسم و سپردم به خدا

    رفتار داداشم به کل تغییر کرد حتی مشتاق کار کردن من شد مشتاق سفارش گرفتن نقاشی دیواری

    و خوشحالم و از خدا بی نهایت سپاسگزارم

    وقتی برگشتم اتاقم گفتم میدونستم خدا ،میدونستم داداشم هیچی نمیگه ،چون تویی که همه کارای منو انجام میدی چون همه چی تویی

    تویی که بگی موجود باش موجود میشه

    و دلیل دوم که قسمت دوم جواب سوالم بود که پرسیدم چی تغییر کرد طیبه ؟؟؟

    تو که همون طیبه ای

    و جواب این بود که من همون طیبه ام ، ولی باورم تغییر کرده که نتیجه این شده که داداشمم داره همکاری میکنه با من

    یاد حرف استاد تو فایل مصاحبه با استاد قسمت 18 افتادم خیلی این جمله هاشو دوست دارم

    میگفت امکان نداره باور ها به صورت بنیادین تغییر کنه و نتایج قابل لمس به وجود نیاد

    نتایج شما وقتی ایجاد میشه تو زندگیتون که باور ها به صورت بنیادین و پایدار تغییر کرده باشه

    و من این جملات رو این روزا قشنگ دارم با تک تک سلول های وجودم حس میکنم

    که باورام تغییر کرده که دارم نتیجه این خواسته ام رو که سال ها از بچگی داشتم، البته از زمان حدود دوران دبیرستانم بیشتر شدت گرفت این خواسته ام ،الان یادم اومد

    چون بعد فوت پدرم ، یه مدت بعد نمیدونم کی بود و درمورد چه چیزی بود که باعث شد داداشم رو دیوار خونمون یه عکس گل بکشه و یه عکس پروانه آبی

    و من اونموقع التماس میکردم که بذار یکیشم من رنگ کنم و نمیذاشت میگفت خراب میکنی دیوارو

    در صورتی که من اونموقع خود آموز نقاشی میکشیدم و میتونست به کارم اعتماد کنه

    یادمه گریه میکردم اونموقع و میگفتم چرا نمیذاره نقاشی بکشم رو دیوار

    و این همیشه آرزوم بود و میگفتم من یه روز انجامش میدم

    و الان میفهمم که باور هام محدود بوده که نمیشد

    باورم به خدا

    باورم به خودم

    که الان متوجه شدم از وقتی که گفتم من ارزشمندم وقتی روی بوم و چوب و سفال و پارچه میتونم نقاشی بکشم پس روی دیوارم میتونم و میشه و مثل خیلیای دیگه میتونم انجامش بدم

    فقط اینم تمرین و تکرار میخواد

    و فکر کنم این موضوع دو سه ماهه که حل شد و به پیشنهاد داداشم و نشون دادن ایمانم در عمل و توحید رو در عمل نشون دادنم ،خدا هدایتم کرد به سمت مدرسه و درسته قبول نکردن به اون قیمت ولی من قدم برداشتم

    و یکی یکی ایده ها گفته شد و طبق درخواستم در مورد نقاشی دیواری خدا همه چیز رو برای من فراهم کرد

    الا با خوشحالی دارم مینویسم و الان ساعت 1:7 بامداد هست و من صبح که تمرین کلاس رنگ روغنم رو کار کردم و تموم شد شروع میکنم طرح رو دیوار اتاقم میکشم و باقی کارا با خدا

    و بی نهایت ازش سپاسگزاری میکنم که گفت موجود باش موجود میشه و به من هم این رو در اختیارم قرار داده

    بی نهایت سپاسگزارم خدای من ربّ ماچ ماچی من

    الان یادم اومد بهم گفته شد که یادته بارها بهت گفتم که تا تلاشی نکنی و مولفه هارو کنار هم نچینی ،نتیجه رو در مورد خواسته هات نمیبینی در همه جنبه های زندگت ،عشق و شادی و سلامنی و آرامش و ثروت

    همه و همه

    تا وقتی ورزش نکنی و به تغذیه بدنت نرسی نتیجه ای رخ نمیده

    تا وقتی با دیگران با جهان هستی با عشق و آرامش صحبت نکنی و از درون نیتت پاک نباشه نتیجه ای نخواهی دید

    و سایر موضوعات مختلف در زندگیت

    خیلی سپاسگزارم ربّ من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    سید جواد همتی گفته:
    مدت عضویت: 1945 روز

    به نام خدا که به شدت کافیست

    به شرط پاکی دل وطهارت روح و چرهیز از معامله با شیطان

    سلام خدمت استاد عزیزم وبانو شایسته مهربان و تمام عاشقان این مسیر توحیدی

    چقدر این فایل فوق العاده ود سپاسگزارم استاد عزیززم خدا روشکر

    وقتی من درک کنم که کا داستان تغیر باورهایم هست کل داستان اینه که قانون خداوند که بدون تغیر است واین که خداوند سر سوزنی خطا نمیکند وقتی درک کنم که فرکانس های من هستند که دارن جهان اطراف من رو به شکل ادم ها شرایط وموقعیت ها وروابط بهتر ودریافت ثروت ونعمت شکل میدن وتا وقتی نتونم به هر موضوعی از زاویه ای نگاه کنم که به م احساس بهتر بده

    و اینکه اینا همش اصل هست اصل اینه که فرکانس ها و افکار من وباورهای من هستند که دارن جهان اطراف من رو شکل میدن و بپذیرم و درک کنم این موضوع رو دیگه دنبال حاشیه نمیرم و میچسبم به این اصل و ادامه میدم استمرار به خرج میدم چون به همون اندازه که دارم تغیر میکنم همان لحظه خداوند پاسخ میدهد اصلا وقتی باور کنم که خداوند سر سوزنی خطا نمیکند وقانونش که بر جهان حاکم است بدون تغیر است دیگه دنبال چیزی در بیرونم نمیگزردم دیگه کسی قدرت نداره در زندگی من این من هستم که دارم خلق میکنم چون خداوند مرا خالق افریده وعاشق اینه که من خلق منم اون لذت میبره وقتی من از این قدرتی که در وجودم قرار داده استفاده میکنم وقتی میدونم اصل اینه که من دارم درهر لحه با فرکانس هایی که ارسال میکنم جهان اطرافم را شکل میدم وخداوند داره پاسخ میده به این تغیرات چرا نباید اینکار رو بکنم

    من به خودم میگم یادت باشه جواد دنبال چیزی دیگه نگردی همین مسیری که داری میری فقط باید ادامه بدی من استاد حرف های شما رو مثل وحی منزل بهشون نگاه میکنم خدا روشکر میکنم که از وقتی در این مسیر قار گرفتم خیلی کم پیش اومده که برم دنبال حواشی دنبال کتاب های مختلف دنبال افراد دیگه یا بخوام خودمو دور بزنم چون دیدم نتایج رو وباورهام هر بار تقویت شده وقتی داره جواب میده چرا باید اینکار رو بکنم خدا روشکر میکنم که تعهد دارم ایمان دارم وخداوند هم پاسخ واضحی میدهد و همیشه میگم اگر نتایج زیاد نمیشه مشکل وایراد از من هست من ایراد دارم باورهام ایراد داره و باید بهتر وبیشتر تعهد داشته باشم وتغیر کنم وقتی جهان مثل ایینه است و همان لحظه پاسخ میدهد به فرکانس های من وهیچ گونه تاخیری دراجابت نیست خداوند خوابش نمیبره خدا فراموش نمیکند که پاسخ بدهد اون یه سیستم هر ورودی بهش بدم در خروجی همان را به من تحویل میدهد پس اگز خروجی ایراد داره من ایراد دارم دارم ورودی نامناسب یا کمی بهش میدم که اونم کم نتیجه میده من بیشتر ورودی فرکانس مناسب را ارسال کنم اونم بیشتر پاسخ میده وقتی من جلو ایینه هستم تا وقتی من دستم را نبرم بالا اگر هزاران سال هم باییستم ایینه دست من رو بالا نشون نمیده من حرکت بدم دستم رو اونم بازتاب اون حرکت رو لحظه به لحظه به من نشان میدهد پاسخ میدهد به همون اندازه که من دستم را میبرم بالاتر اونم همون رو دقیقا به من نشان میدهد کوچک ترین تغیر و حرکت رو به من نشون میده پس

    جهان ایینه تمام نمای باورهای درون من است

    اگر من دنبال اصل نیستم چون به همه این موارد شک دارم وتا وقتی شک دارم نتیجه ای هم دریافت نمیشه چون شک وتردید به هرچیزی سمه برای من من شک ندارم به این مسیر من شک ندارم به قانون اصل خداوند من به هدایت ونشانه هایی که خداوند میفرستد شک ندارم اگر نتیجه ها بزرگ تر نمیشود ایراد از من است من باید باورهایم را بهتر وبیشتر تغیر بدم وبه همون اندازه نتایج را دریافت کنم به هر شکلی خدا روشکر میکنم که ادامه میدم خدا روشکر میکنم که رها نمیکنم خدا روشکر میکنم که هیچ زمان این اگاهی ها برای من تکراری نمیشه ونشده هر بار به خاطر تغیر مدارم از مداری به مدار دیگر درکم از یک اگاهی و قانون ثابت تفاوت داره بیشتر میشه هر بار که گوشش میکنم واقعا برای من اینجوری بوده هیچ وقت اگاهی ها برام تکراری نشده اگر میلیون ها بار هم گوش کرده باشم بازهم گوش کنم باز هم دری برایم باز میکند که خودم میگم چطور اینو من درک نکردم واقعا یه مثال واضح ان در مورد تغیر بوده که تا زگی ها برام واضح تر شده این موردی که گفتم همین بالا این که جهان به همین سرعت پاسخ میدهد وقتی من درونن باورهایم تغیر کند و مورد دیگه هم که درکم بیشتر شده تازگیا این تغیر دیدگاه به هر موضوعی هست که باعث بشه به من حس بهتری بده این اگاهی خیلی داره نتایج بهتری به من میده واقعا چون از این طریق همش دارم همه چیز را به نفع خودم وخیر خداوند میبینم حتی اگر به ظاهر شرایط و ان موضوع به ضرر من بوده باشد میگم این یه خیری توش بوده شاید الان نفهمم شایدم هیچ وقت نفهمم خیرش چی بوده ولی برام خیره هر اتفاقی بیوفته به نفع من هست چقدر درک این باور و عمل کردن به ان ترس هایم را کمتر کرده چقدر بهم ارامش میده چقدر کمک میکنه که از مسیر حس خوبم خارج نشم وادامه بدم وبهم انگیزه وانرژی بیشتری میده خدا روشکر میکنم به خاطر این اگاهی ها

    واقعا دوره روانشناسی ثروت یک برای من که از لحاظ مالی هنوز هم مشکل دارم باورها محدود کننده زیادی دارم فوق العاده است ووقتی یه دوره ای روی اون دوره تمرکزی کار میکردم نتایجش رو دیدم و واقعا اون باور ها خیلی خالصه اگر میلیون ها و میلیارد ها تومان هزینه بشه باز هم ارزشش بیش از ایناست چون اگاهی هایی وباورهایی در ان دوره است که نه تنها باعث تصمیمات درست میشه بلکه مهمتر از ان اول باعث میشه خیلی از کارها ی احمقانه رو به خاطر نداشتن ارامش من انجام ندم واین یعنی موفقیت این یعنی ارامش این یعنی سلامتی ثروت خوشبختی سعادت

    بارها استاد فرمودید که موفقیت فقط انجام کارهای درست نیست موفقیت انجام ندادن کارهای اشتباه هم است واقعا این درک خیلی کمک میکنه اصلا اگر من اول سعی کنم کار اشتباه رو انجام ندم همه چیز فقط با عمل به این درک خیلی بهتر میشه واقعا چون خیلی از زمان ها ازاد میشه خیلی از پول وانرژی رو ذخیره میکنه ووقتی این انرژی و تمرکز و زمان رو بزاری برای انجام کارهای درست تصمیمات درست دیگه ببین میترکونی همه چیز کن فیکون میشه این معجون باور نکردنی هست که من رو به موفقیت میرسه وتنها راهش برای من اینه که با ابورهای توحیدی که اساس و پایه همه چیز هست ارامش داشته باشم وقتی ارامش داشته باشم همه چیز بهتر پیش میره وقتی توحید داشته باشم وخداوند رو باور کنم و اون رو تنها قدرت جهان ببینم همه چیز ارام ونرم بعد از به ارامش رسیدن وارد زندگیم میشه وقتی قدرت رو از عوامل بیرونی بگیرم و به خداوند بدم همه چیز بهتر میشه وقتی ارزشمندی که اون در وجودم بی قید وشرط وجود داده را درک کنم اون بهتر پاسخ میده وقتی عزت نفس داشته باشم اون همه چیز را برای کسانی که به خودشون وتوانایی هاشون باور دارن واونو قدرت میدونن میاره همه چیز رو تسخیر من میکنه تا انجام بشه کارها و مجموع همه اینا و عمل به همین باور ها واگاهی ها میتونه ثروت رو هم به من بده خدا روشکر میکنم خدا روشکر میکنم وسپاسگزارم از شما استاد عزیزم به خاطر همه چیز

    و چقدر این تواضع را از شما من یاد گرفتم با اینهمه نتیجه بازهم میگید به اندازه پنج درصد به قانون عمل کردید واقعا چقدر خوبه که من درک کنم همیشه انقدر غرور نداشته باشم که باعث یشه دیگه روی خودم کار نکنم و انقدر هم خودم روعقب ندونم وضعیف ندونم که باعث بشه ناامید بشم و واقعا من خودم در برابر اقیانوس اگاهی خداوند من حکم قطره را هم ندارم همیشه از شما یاد گرفتم که تواضع داشته باشم در برابر خداوند و فکر نکنم حالیمه همیشه بهش میگم من ضعیفم من ناتوانم من اگر تو نباشی نمیتونم حتی نفس بکشم من هیچی از خودم ندارم هر انچه هست اذان توست و همیشه خودم رو محتاج اون بدون تا اون از دیگران بی نیازم کنه سرم رو جلوش بگیرم پایین تا اون سر بلندم کنه در مقابل غیر خدا روشکر که باورهای توحیذی ام این روزا داره برام کولاک میکنه انقدر غرق در بائرهای توحیدی ام هستم که که نمیخوام روز تموم بشه حتی نمیخوام بخوابم خدا روشکر میکنم که سپاسگزارش هستم خدا روشکر میکنم که از بچگی اگر هر کس رهایم کرد وترد شدم اون تکیه گاهم بوده وهیچ وقت من رو رها نکرد خدا روشکر که دارم قدرتش رو همین لحظه بیشتر درک میکنم واونم همه کار برام انجام میده برام ثروت میشه پول بهم میده قدرت بهم میده ارتباط میده شادی میده انگیزه وامید میده تکیه گاهم میشه هیچ وقت پشتم رو خالی نمیکنه اون همه جاست همه چیزه خدا رو شکر میکنم که اعتبار و اطمینان قلبی بهم میده وهمیشه با من هست و بوده وهمیشه به میگه نگران نباش همه چیز هست زیادم هست همه چیز درست میشه خدا روشکر که همیشه بهم میگه تو هر چی بخوای من بهت میدم فقط من رو باور کن واقعا من چی ممیخوام که در خدایی خدا یافت نمیشه فقط بندگی کنم اون کارشو بلده فقط اعتماد کنم اون خداییش رو بلده چقدر معجزاتش رو دیدم چقدر دیدم قانونش به اندازه سر سوزنی ذره ای خطا نمیکنه اون همه کارها رو انجام میده البته اگر اجازه بدم اگر بزارم ودست وپا نزنم اگر شک نکنم یقین داشته باشم اگر اعتماد کنم اگر قدرتش رو باور کنم وبگم پاسخ میده و استمرار استمرار استمرا امید اممید توکل توکل ایمان ایمان ایمان تمرکز تمرکز تمرکز فقط اینا رو رعایت کنم همه چی حله همه چی رو یه جوری درست میکنه ومیاره که اگر همه ادم ها دست به دست هم بدن نمیتونن به اندازه کوچکی از اون رو حتی درک کنن چه برسه بخوان برامن انجام بدن استاد ممنونم سپاسگزارم که که در این مسیر الگو شدید برای من من هستم خدا روشکر تصمیم گرفتم تا لحظه مرگم در این مسیر بمانم خدا روشکر میکنم که این قانون و درک وعمل مردن به ان فقط در این دنیا نیست در اون دنیا هم ادامه داره و این نتایج و عمل به قانون تمامی نداره خدا روشکر میکنم که بی انتها هستم خدا روشکر میکنم

    و همه چیز تکرا همین اصل است همه چیز ماندن در این مسیر است همه چیز و همه نتایج در ادامه دادن و تعهد هست هر روزه وهر لحظه کار کنم روی خودم ودر این مسیر باشم همه چیز همینه تکرا و تکرا وتمرین تمرین تمرین اصل وقوانین وعمل عمل کردن به انچه درک میکنم به هر اندازه خدا روشکر که در این مسیر هستم

    سپاسگزارم استاد برای اینکه یه روش خوب رو الان درک کردم برای زمان هایی که سر کار هستم دوره احساس لیاقت وعزت نفس و روانشناسی ثروت رو فایل ها رو همین جوری رندم گوش کنم ولی زمانم که بیشتر ازاد شد تمرکزی هر بار روی یک دوره بنویسم این خیلی برام بهتره خدا روشکر که امروزم هدایت شدم امید وارم بهتر نتیجه بگیرم با این روش خدا روشکر

    سپاسگزارم هم از استاد عزیزم هم بانو شایسته هم تمام دوستانی که سوال پرسیدن هم همه دوستان اعضای خانواده عزیزم که کامنت میزارن ممنونم

    دوستتون دارم براتون بهترین ها رو از خداوند خواستارم چون لیاقتش رو دارید

    هر کجا هستید زندگیتون پر از لذت وحضور خداوند در هر لحظه زندگیتون باشه

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    زینب آهویی گفته:
    مدت عضویت: 2583 روز

    سلااااااااااام به خانواده گرم و دوست داشتنی عباس منش

    اول از همه بگم که روز اول که با استاد آشنا شدم از طریق دوره عشق و مودت بود که اتفاقی به دستم رسید و در عرض یک هفته کل فایلا رو گوش دادم ولی چون اونموقع تازه این حرفا رو به این شیوه میشنیدم خیلی بر روی تاثیرگزاریشون تمرکز نداشتم بعد از مدتی به کانال و حتی یه پیج فیک اینستاگرامی هدایت شدم که محصولات استاد و دوره هاشون رو به قیمت خیلی پایین برای فروش گذاشته بود و شاید باورش سخت باشه )حتی برای خودم )که من به هیچوجه حاضر نشدم حتی نصف اون مبلغ رو به حساب اون شخص واریز کنم و تمام محصولات رو خریداری کنم و بعد از اون وارد سایت اصلی که همین سایت هست شدم و برای استفاده از محصولات ثبت نام کردم و روزانه چندین فایل رایگان دانلود کردم و گوش دادم این اواخر با پولی که در حسابم داشتم قصد داشتم یه کلاس آموزشی برای درآمد زایی ثبت نام کنم و حتی چند تا آموزشگاه هم رفتم برای پرسش درمورد کلاس ها و از افراد آشنا به اون دوره ها هم پرس و جو کردم ولی هنوز یه شکی توی دلم بود که من باید چه کاری انجام بدم که درست باشه ! وقتی توی فایل 16 م مصاحبه استاد شنیدم که ایشون فرمودن اصلا از اینکه محصولاتشون رو بدون اینکه مبلغش رو پرداخت کنیم راضی نیستن و تاثیری نخواهد داشت متوجه موضوع شدم و تازه دوزاری کجم افتاد :) تصمیم قطعی گرفتم که یکی از دوره ها رو با توجه به میزان موجودی کارت بانکیم تهیه کنم و هنوز هم بین دو دوره مردد بودم که کدوم رو باید انتخاب کنم و وقتی توی سایت دیدم که قراره درصدی تخفیف برای محصولات قرار داده بشه صبر کردم و در کمال شگفتی روز جمعه متوجه شدم که هر دو دوره رو قادر به خریدشون هستم با درصد تخفیف فوق العاده ای که قرار داده شده و خداوند رو بسیار سپاسگزارم . و حتی بعد از خرید محصولات دو هدیه هم دریافت کردم که من رو واقعا ذوق زده کرد و بسیار شاکر و خوشحال شدم .

    امیدوارم که از آموزه های استاد و دوستانی که در این راه قدم گذاشتن بتونم هر روز بیشتر و بیشتر استفاده ببرم و خودم هم اونها رو تو زندگی به کار ببرم .

    خیلی خوشحالم که اینجا هستم و تصمیم دارم چند تایی از شبکه های اجتماعی وقت تلف کنم رو از گوشیم دیلیت کنم . هرچند همون اوایل که با گروه آشنا شدم خیلی از کانال ها و گروهها ی مزخرف و بیخود رو از تلگرام پاک کردم . خدا رو بسیار سپاسگزارم که به دعاهای من مبنی بر هدایتم گوش داد و هر روز و هر لحظه نشانه ها رو برای من می فرسته . باز هم از استاد عزیز و گروه سایت که خیلی سریع به پیام ها پاسخ میدن و دوستان همراه کمال تشکر را دارم .

    خوشبخت و سلامت در زیر لوای رحمت خاص پروردگار یکتا باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مریم تیموری گفته:
      مدت عضویت: 3082 روز

      سلام زینب عزیزم دوست خوبم خیلی خوشحالم که دراینجاهستیدکنارهم وچون ماهاهستیم که باهم همفرکانسیم خیلی خوب میتونیم همدیکرودرک بکنیم ولذتذببریم تومتنتون کاملامشخص کردیدکه دراین راه استوارخواهیدبودبه خاطرتضادهای پیش اومده دوستم دوستتدارم درپناه الله یکتاشادباشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1882 روز

    سلام استاد عزیزم

    امروز با هدایت پیش اومدم و رسیدم به این فایل گرانبها

    میدونین چیشد ؟

    بعد از اتمام فایل اولین فروش نقدی محصولم انجام شددد

    برای اولین بار

    با پول نقد اومد خرید رفت !!

    من خیلی ذوووق کردم و الانم ذوق دارمممم

    خداروشکر

    استاد چند ماه بود با اینکه محصولم اماده بود ولی نمیزاشتم برای فروش

    امشب فقط ی قدم کوچیک برداشتم ..

    خدای من عاشقتم

    استاد عاشقتم برای این آگاهی های ناب

    حالا دوباره چیزایی که تو دفترم رو نوشتم رو اینجا هم بنویسم

    راسییی !! یکی از تغییرات من این هست که من چندتا دفتر دارم و مینویسم در مورد قانون !!! من اصلا آدمِ نوشتن نبودم :)))

    قبلا با زور میخواستم بنویسم چون میدیدم بچه ها میگن ما نوشتیم و فلان

    ولی نمیشد ، دو روز مینوشتم دیگه ادامه دار نبود

    ولی الان چند ماهه که مینویسم

    میدونین چی تغییر کرد ؟

    درک من

    تازه داشتم میفهمیدم که اقا داستان چیه

    بعد ناخودآگاه شروع کردم به نوشتن

    خداروشکر

    قانون کلی جهان : ما با افکارمون جهانمون رو خلق می کنیم

    افکارمون ؟؟

    افکارمون چیزایی هستن که بهشون توجه میکنیم ، ورودی های ذهن

    وقتی ورودی ها در مورد یک موضوع خاص تکرار میشن اون باور شکل میگیره

    و این باور اتفاقات را در آن مورد برای ما رقم میزنه

    ذهنمون رو با ورودی های مناسب بمباران کنیم

    حالا وقتی ورودی ها و باور های جدید و مناسب رو دائما به ذهنمون میدیم

    و سعی میکنیم به اون شکل فکر کنیم

    شکلی که نه پدرم نه پدران پدرم فکر میکردند !!

    مثالش همین قانون سلامتی

    این سبک از تغذیه

    الان من اینو به پدرم بگم که عمرااا قبول نمیکنه و حتی نمیتونه بهش فکر کنه

    یا حتی پدربزرگم که ی زمانی با شرایط متفاوت از الان بزرگ شده ولی بازم قبول نمیکنه

    این تو همه موردا صدق میکنه

    اگه میخوام متفاوت نتیجه بگیرم ، باید متفاوت فکر کنم و متفاوت عمل کنم

    ذهن در شروع کار خیلی مقاومت میکنه و میگه دروغه بابا

    ولی باید ادامه بدیم

    به مقداری که تکرار میشه مقاومت ذهن کمتر میشه

    و باورها کم کم تثبیت میشن

    نتیجه ش چیه ؟

    هدایت میشی به ثروت بیشتر ( با تکامل)

    حالا این جملاتی مثل

    تمام ثروتمندا از راه صحیح و درست به ثروت رسیدند

    بی نهایت ثروت در جهان وجود داره

    هرچه ثروتمند بشم نزد خدا محبوب ترم

    و …

    باید تبدیل بشن به باور

    در مورد هر کدوم از اینا باید

    فکر کرد

    نوشت

    الگو پیدا کرد

    صحبت بشه

    و ..

    حالا وقتی انقدر تکرار بشه که تبدیل بشه به باور

    میبینی که زندگیت اوضاعش از زمین تا آسمون داره تغییر میکنه

    تنهاااا راه تغییر دادن باورها : دادن ورودی های + به ذهنه

    کل موضوع تکرار اصلِ

    به محضِ اینکه بخوای تغییر کنی خدا هدایتت میکنه

    خداروشکر

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    محمد مهدی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 647 روز

    سلام عرض ادب و احترام خدمت شما همسفران دوست داشتنی

    خدارو سپاس بابت نشانه های امروز

    خداروسپاس بابت حال خوب و انگیزه عالی

    خدایا شکرت که من لایق این نشانه ها هستم

    اقا از کجا بگم کمتر از 40 روز توی خانواده هستم روز به روز نشانه ها رو می بینم بعد از تایید هر نشانه نشانه بعدی میاد خدایا شکرت

    دوتا نشانه امروز دریافت کردم که منتظرش بودم ولی نه به این شکل خدایا شکرت

    1. بعد از تعهد روز دوم ثبت نام در سایت درآمدم تا الان 2 برابر ماه قبل شده

    2. یکی از طلب هام که بخشیده بودم رو امروز تماس گرفتن و گفتن اول آذر ماه واریز می کنند

    دو نشانه دیگه دارم که هر روز تجربه می کنم و واقعا با تمام وجود خدا رو شکر می کنم

    اکثر مواقع با زنگ موبایل بلند میشدم از وقتی تمرین ها و فایل های رایگان رو می بینم صبح بدون کسلی با انرژی زیاد از خواب بلند میشم

    نشانه بعدی این که با خوردن هر چیزی و هر کار های در لحظه به لحظه زندگی ام آگاهانه شکر گذاری می کنم و اصلا یادم نمیره

    بچه ها امروز یه اتفاق جالب افتاد که الان یادم اومد

    امروز نهار خورشت سبزی داشتیم جا تون سبز

    در حین خوردن یه دونه استخون کوچیک داخل خورشت بود که یهویی به آرومی روی زبونم حسش کردم استخونه اینقدر تیز بود که وقتی درآوردمش رفت تو دستم و همون لحظه یه جمله به صورت ناخودآگاه سره زبونم اومد و به مادرم گفتم مادر دیدی خدا چقدر حوامو داره خدا خیلی دوسم داره و با خودم گفتم ممنون که حوامو داری همون لحظه خدا رو شکر کردم .

    خدایا بابت تمام اتفاقا خوب سپاس

    بابت وجود عزیزان و خانواده بزرگم سپاس

    دوستدار همه تون هستم

    درجه یک اید

    آدم حسابی هستین

    لایق بهترین ها هستید

    شاد پیروز در پناه خداوند یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: