مصاحبه با استاد | تنها راه تبدیل «آگاهی های خالص» به «باورهای قدرتمند کننده» - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)

860 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه درویشی گفته:
    مدت عضویت: 560 روز

    سلام رفقا

    این روزا درگیر اسباب کشی به خانه جدیدم بودم که چندین اتفاق فوق العاده جذاب افتاد که منو درباره بحث پول و ثروت و اینکه می گن خدا می رسونه

    تقویت کرد

    روز اسباب کشی مهمانان زیادی داشتم برای همین باید می رفتم خرید ، به خواهرم گفتم بزن هایپر یه فروشگاه بزرگ که همه خرید ها رو از همانجا کنیم و زود برگردیم

    خواهرم اپلیکیشن زد و رفتیم بعد کلی رانندگی کردن رسیدیم به یک مغازه کوچک در دو سه منطقه از منطقه خودمان دور تر

    اسم آن مغازه هایپر … بود عصبانی شدم و گفتم یه کار کوچیک نمی تونی درست انجام بدی و میخواستم کله خواهرم بکنم

    یاد حرف استاد افتادم که کنترل ذهن تقوایی الهی

    مدام هم مهمانانم زنگ می زدن کجایید و …

    استرس داشتم که هم دیر میشه هم چرا خواهرم اینقدر خنگ بوده که اینهمه جای دور منو آورده آخرم هیچی

    خلاصه زدم بغل و چند نفس کشیدم و هی به خودم گفتم فاطمه از زاویه مثبت ببین از زاویه مثبت ببین

    هر اتفاقی بیفته خیره

    ببین خیر این کار چیه ؟

    خلاصه به خواهرم گفتم زنگ بزن به یک نفر بگه ما خیلی کارمون طول می‌کشه لطفا خودش خانه را مدیریت کنه

    بعد همین طور که توی اپلیکیشن دنبال یه فروشگاه بزرگ بودم دیدم 640 متر اون طرف تر این مغازه کوچک یک فروشگاه زنجیره ای هست

    تا رفتن به آنجا این محله جدید دیدم و از ساختمان ها و بافت آن جا لذت بردم واقعا یکی از با کیفیت ترین محله های شهر بود که تا به حال نرفته بودم

    رفتیم اونجا و اینقدر یکی از کارمندانشان با ما خوب برخورد کرد ، که 6 میلیون فقط خرید سوپرمارکتی کردیم

    بعد به خودم گفتم خدایا ببین من از کجای شهر پا شدم اومدم کجا شهر فقط به خاطر یک اشتباه ساده

    و چه همه خرید کردم

    بعد سایر خرید ها را در همان محله کردیم و من مانده بودم آن روز نزدیک 10 میلیون خرید کردم

    و به رفتار خودم به عنوان یک مشتری دقت کردم

    چی شد که از این مغازه خریدم

    کاملا اتفاقی بود خرید های من

    قرار بود یک قابلمه بخرم رفتم داخل مغازه 10 تا وسیله ازش خریدم

    چون برای خانه جدیدم وسیله نداشتم و اون مغازه اون موقع روز باز بود و توی مسیر دید من قرار گرفته بود

    خلاصه من دیدم که مثلاً ما نیت کرده بودیم بریم فروشگاه فلان جا ولی چقدر ما تاب خوردیم و آخر سر از چه جا ها که خرید نکردیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 979 روز

      سلام و درود بر فاطمه خانم گل

      داستان جالبی رو تعریف کردی که منو یاد آیه 2و3سوره طلاق انداخت که خدا میگه تو کنترل ذهن کن تو به متو امدادغیبی من ایمان داشته باش تو به الخیرفی ما وقع من باور داشته باش من از جایی که فکرشم نمیکنی روزی برات میفرستم حالا ببین مغازه دارهای اون محل چه باوری داشتن که خدا نیروی غیبی شو انداخت تو دستان خواهرت و اپلیکیشن تا اشتباه صورت بگیره شما رو از کجا به کجا برد تا ازون بنده اش خرید کنبن تا اینو بما ثابت کنه چیجوری روزی رو بع بتده اش میرسونه مثل آب خوردن که اون مغازه دارها تمام شهر تبلیغات میزدن نمیتونستن شمارو پیدا کنن که ترغیب کنن به خرید از اونا به مبلغ یه 6میلیون و یه 4میلیون جل الخالق بنازم به رزاق بودنت وهاب بودن بزرگ و بلندمزتبه بودنت الهی شکرررررررت خواهرم ممنونم که چراغ زیبایی رو در ذهنم روشن کردی نور ایمان به رزاق بی حساب …

      الهی شکررررررت که با هر طریقی باما ارتباط برقرار میکنی تا بر ایمان ما بیفزایی الهی شکرت که کمکم میکنی تا نشانه ها رو درک کنم و به سوی تو کشیده شوم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    🌹شقایق 🌹 گفته:
    مدت عضویت: 2415 روز

    به مقداری که باورها تثبیت بشن، اتفاقا عوض میشن

    چطوری باورهارو تثبیت کنیم؟

    اول اون باورهارو پیدا کنیم :

    دنبال الگو بگردیم براش

    درموردش بنویسیم و فکر کنیم

    دادن ورودی های جدید مثبت به ذهن

    و تکرارشون به اندازه کافی

    مهمترین کار و وظیفه ما اینکه در هر لحظه ورودی های بهتر و کارامد تری وارد ذهنمون کنیم.

    اگر میخواهید نتایج پایدار باشه، همونجوری که هرروز غذا میخوری باید هرروز رو باورهات کار کنی

    اگه ذهنو به حال خودش رها کنی تو رو از مسیر درست دور میکنه

    همیشه اول شروع یه کاری سخته تا ذهنتو کنترل کنی ولی به محض اینکه رو روالش بیوفتی جهان هم کمکت میکنه و تو رو به جاهای بهتر هدایتت میکنه

    وقتی نتایج تغییر میکنه یعنی شما به اون ثبات فرکانسی رسیدی ولی اگه مبخواید نتایج بازهم تغییر کنه باااااید این هارو تکرار کنی و هی تکرار کنی

    وقتی یه فایلی رو گوش میدیم به هر نکته ی مهمی که رسیدیم فایل رو پاس کنیم و بیایم درموردش حداقل ده مین با خودمون حرف بزنیم تا قشنگ درکش کنیم بعد بریم سراغ یه فایل دیگه ، در واقع عصاره اون فایل رو دربیاریم و بعد بریم سراغ بعدی

    وقتی حرفی میشنویم از استاد که نمیتونیم قبولش کنیم، همون پاشنه اشیلمونه، همون بزرگترین مقاومتمونه، همونو باید تغییر بدیم

    مهمترین کار ما اینکه در این راه استمرار داشتنه ماست.

    …….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1848 روز

    به نام خالق هدایتگر سلام به همه دوستان عزیزم الخصوص استادو مریم جان نازنین

    قبل از این که بخواهم نکات این فایل را بگم من از چه روشی برای تکرار و تکرار این اگاهی‌ها استفاده می‌کنم؟

    از وقتی پروژه رفتن به مداربالاتر را شروع کردم هر سری متنوع هست اما یک چیز ثابت این که فایل را میزارم روی نرخ پخش پایین بعد دفترچه گوشیم باز می‌کنم و شروع می‌کنم به نوشتن حرف‌های استاد هرجا عقب بمونم چند ثانیه برمی‌گردم عقب این طوری خیلی از جمله ها تکرار می‌شود( قبلا در دفتر در می‌نوشتم اما خیلی کند بودم و همیشه و همه جادنمی‌شد دفترم با خودم ببرم و بنویسم این طوری تو مترو، تو ماشین می‌توانم راحت بنویسم و دست به تایپم هم تو گوشیم سریع شده. و این که همه چی یک جا هست و پخش و پراکنده نیست.)

    در حین گوش کردن وقتی نمونه ای در زندگیم پیداکنم یا نکته‌ای بهم گفته شود تو پرانتز برای خودم یادداشت می‌کنم.

    کامنت بچه ها را می‌خوانم اگه هم در این حین ایده ها گفته شود بهش عمل می‌کنم. بعد ادامه می‌دهم به خواندن.

    موقع کار خونه هم می‌شنوم ولی هنوز به طور مستقل نمی‌توانم به صورت پی در پی به قوانین فکر کنم اما دارم سعی می‌کنم با خودم تا آنجا که ذهنم یاری کند صحبت کنم راجبش.

    استاد راجب عقل کل گل گفتید چون همین که از عقل کل گفتید فایل استپ کردم و هدایتی رفتم یه سر بهش بزنم یکی از بچه‌ها راجب این که این وابستگی به سایت خوب هست یانه و چرا وقتی تو سایت نیستیم شده برای چند ساعت حالمون بد میشه؟ جواب دوستان به این سوال خیلی به من کمک کرد و یک تلنگر بود که دختر خوب چون شما فایل گوش می‌کنی اما بعدش چقدر تمرین می‌کنی به آگاهی ها و مثالی که زده بودند مثال یادگیری خیاطی بود که وقتی سرکلاس آموزش می‌بینیم بایر بیایم خونه تمرین کنیم وگرنه خیاطی یادنمیگیریم. بچه‌ها متشکرم از سوالاتی که می‌پرسید و از دوستانی که انقدر قشنگ توضیح می‌دهند هم بینهایت متشکرم خدا رو صد هزار مرتبه شکر که در مدار بودن با چنین دوستان دوست داشتنی و توحیدی هستم. خدا دست هاش را همیشه می‌فرصتد.

    باور ذهن فقیر افرد ثروت مند از مسیر نادرست به ثروت رسیده‌اند (غلط)

    اولا: ثروت یعنی: ارامش سلامتی و البته پول این سه تا نشانه ثروت مند واقعی هست.

    دوما ما در جلسه قبل فهمیدیم که خشت اول که نهد معمار کج تا ثریا می‌رود دیوار کج؛ یعنی آقا وقتی شما اولین خشت و اولین قدم رو کج برداری بخواهی ، نخواهی وسط‌های راه دیواری که ساختی می‌ریزه این یک قانون هست، مگه میشه اصول را رعایت نکرد بعد دیوار نخوابه؟ نه نمی‌شود .‌قوانین جهان هم در مورد رسیدن به ثروت و موفقیت مثل همین ساختمان سازی هست چرا ؟چون وقتی فرد شروع می‌کند از راه های نادرست ثروت بسازد همان اول راه آرامش ازش گرفته می‌شود پس جاش کی میگیره؟ ترس بزرگوار. هر قدمی که برمی‌دارد. نگران این هست که اگه یه موقع کسی بفهمه و کارش لوبره چی میشه؟( هم از گذشته‌اش می‌ترسه هم نگران ازدست دادن آنچه که بدست آورده هست) پس الان جدای از آرامش به خاطر استرس و نگرانی زیاد، سلامتی هم از وجودش رخت برمی‌بنده؛ حالا چی میشه؟ نمی‌تواند تصمیم های درست بگیرد تمام تصمیماتش از روی نگرانی و اضطراب هست تمرکزی روی کارش ندارد( در صورتی که فرد ثروتمند به خوبی روی کارش تمرکز دارد.) ذهن فقیر همیشه دنبال این هست که رقیبش چی کار کرد چی کار نکرد در نتیجه هیچ تمرکزی روی نقاط ضعف و قدرتش ندارد( فرد ثروتمند نقاط ضعف و قدرت خودش را می‌داند و در صدد تقویت نقاط قوت و برطرف کردن نقاط ضعفش هست مثل ایلان ماسک مثل استاد)؛ هیچ ایده سازنده ای هم دریافت نمی‌کند تمام الهاماتی که دریافت می‌کند بر اساس قوانین جهان فرد را بیشتر در منجلاب فرو می‌برد و آدم‌های از جنس خودش سر راهش قرار می‌گیرند، لب کلام رو مولانا عزیز بهمون میگه:

    *در جهان هرچیز چیزی جذب کرد.

    گرم گرمی را کشید و سرد سرد

    قسم باطل باطلان را می کشند

    باقیان از باقیان هم سرخوشند

    ناریان مر ناریان را جاذب اند

    نوریان مر نوریان را طالب اند

    چشم چون بستی ترا جان کندنیست

    چشم را از نور روزن صبر نیست*

    حالا ذهن فقیر چرا این فکر را دارد؟ و ریشه این فکر از کجاست؟

    ریشه اش برمی‌گرده به شرک و کفر؛ مگه غیر از این که کفر مقابل شکرگزاری قرار دارد و به معنای پوشاندن است مثلا ندیدن نعمت ها و نشانه های خدا ( توجه به نداشت هاش به جای داشته های زندگیش = ایجاد باور کمبود )/و این که شرک یعنی برای خدا شریک قائل شدن( رئیس و دولت و فلان قدرت و سیاست مدار و فلان شفیع و ….) و هر دو این دوتا عذاب ( هرچیزی که مانع از آرامش و آسایش شود) در پی دارد.

    این وضعیت کی هست؟ آدم فقیر کسی که ذهن فقیر دارد. آدم فقیر هست که در زندگیش آرامش ندارد، آدم فقیر هست که به زمین و زمان چنگ می‌زند برای یه لقمه نان ، آدم فقیر هست که از همه شاکی و شکار هست و همه مقصر اند الا خودش . آدم فقیر هست که نمی تواند توانایی هاش و قدرت خلق زندگیش را که خدابهش داده ببینه و با توکل به رب العالمین حرکت کند ایمان ندارد پس یا همیشه در در و دیوار هست با تلاش های فیزیکی بسیار زیاد برای یک لقمه نان . یا می‌رود سمت دزدی و کم کردن….

    آدم فقیر هست که چشم دیدن پول و دارایی دیگران ندارد و به همه افراد موفق حسودی می‌کند. احساس ارزشمندیش پایین هست، اغلب ناراحت هست و عصبانی ، آدم فقیر هست که دستش را جلوی همه دراز می‌کند به طرق مختلف؛ آدم فقیر هست که دروغ می‌گوید برای روزی بیشتر ، آدم فقیر که شروع می‌کند پشت سر افراد موفق و دیگران حرف زدن چون هیچ کار دیگه نمی‌تواند انجام بدهد و این طوری خشمش را می‌خواهد خالی کند همه این ها دروغ و تهمت و شرک و کفر مگه جزو گناهانی که دارای عذاب دارد نیست؟ پس برای همین که می‌گویم هر چه ثروتمند شویم نزد خدا عزیزتر می‌شویم. چون فردی که ثروتمند هست توانسته از این گناه ها دور بماند یعنی پرهیز کند برای همین آرامش دارد و عذاب ( هرچیزی که مانع آرامش و آسایش شود ) دور مانده. این ثروت نتیجه پرهیزکاری هست و از هدایت های خداوند به دست آمده همان طور که خدا در بقره گفته از جانب رب پرهیزکاران بر هدایت هستند و آنان رستگاران حقیقی اند.

    تنها مسیر ثروتمند شدن= داشتن آرامش و سلامتی و پول؛ توحید و پرهیزکاری هست. طبق

    قانون کلی جهان، ما اتفاقات را با افکارمان ایجاد می‌کنیم؛ افکارمان چیزهایی که به آن توجه می‌کنیم یعنی ورودی‌های ذهنمان هست .

    از طرفی احساس خوب بهم نشان می‌دهد در مسیر ثروت مند شدن ( توحید ) هستم و احساس بد نشان می‌‌دهد در مسیر ( دوردشدن از خدا= فقر) هستم.

    این تا اینجا داشته باش، حالا یک سری باورها از گذشتگان با من هست تازه از سمت جامعه و خانواده هم دریافت می‌کنیم، ( باورهای محدود کننده= ذهن فقیر) از طرفی در این مسیر توحیدی من دارم یک سری ورودی جدید به ذهنم می‌دهم که پایه و اساس ساختن باورهای قدرتمند کننده، در واقع دارم ذهن ثروتمند می‌سازم اما راه ساختن این ذهن توجه به هرچیز که احساس خوب در من ایجاد کند. یعنی توجه به داشته هام و پیداکردن الگوهایی که می‌شود به این نقطه رسید تایید و تحسین داشته های دیگران برای باورپذیری بیشتر .

    خلاصه جونم برات بگوید که ذهن همه ما ترکیبی از ذهن فقیر و ثروتمند هست اما از آنجایی که الان الگو ها و مثال های محدود کننده غالب هست و برای همیشه در ذهنم جا خوش کرده من باید آنقدر ورودی های خوب بدهم تا این سیاهی در ذهنم کم رنگ و کم رنگ تر بشه و به سمت سفیدی(ذهن ثروتمند) برود و این کار باید دائمی باشه چون سیاه همیشه منتظر یک فرصته تا کل شهر را اشغال کند پس من همیشه باید با ورودی های مناسب اجازه هیچ فرصتی بهش ندهم.

    مریم این کار در قدم اول به نظرت سخت می‌آید اما با استمرار یعنی باتمرین و تکرار دیگه سخت نیست و جهان هم تو را هدایت می‌کند به جاهایی که شرایط زندگی بهتر هست نیاز به کنترل کمتری هست درواقع باز برمی‌گردیم به شعر مولانا که میگه در جهان هرچیز چیزی جذب کرد…….

    یک نکته دیگه دنبال تاپ بودن در مسیر نباش اونم از الان که تازه ماشین ذهنت را گرم کردی و داری این طوری پیوسته کار می‌کنی؛ کلید این مسیر صبر هست لذت بردن هست به قول استاد دنبال این که یک فایل رو تمام کنی و بری فایل بعدی نباش دنبال این باش که آنچه که درک کردی ازش استفاده کنی و تبدیلش کنی به یک عادت اون موقع که بعد از تایید نشانه های پی در پی که در این مسیر دیدی همان نتیجه بزرگ که می‌خواهی شکل می‌گیرد.

    این وعده خدا هست خودش گفته بازگشت تمام امور به سمت خودش هست. و ذره‌ای از کارهای شایسته رو ضایع نمی‌کند او حکیم و عادل هست .

    یک نکته : درنبود رفاه و آسایش، عذاب هست( درد و رنج) رفاه از پول میاد و پول هم با ایده های پول ساز میاد ایده های پول ساز هم از قرارگرفتن درمدار ثروت میاد و برای قرارگرفتن در این مدار باید ذهنی آرام داشته باشی( نه ترسی و نه غمی= ویژگی مومنان) این یعنی بازهم می‌رسیم به خدا. پس خدا و ثروت بهم وصل هستند.

    نمی‌دانستم قرار هست انقدر طولانی شود اما خوش حالم از این که زمان و انرژی ام را صرف نوشتن این کامنت کردم چون خدا می‌داند چه اتفاقات شگفت انگیزی برام در راه هست.

    باشد به یادگار

    در پناه الله و رب‌العالمین جونم شاد و سعادتمند باشید.

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1848 روز

    قانون کلی ما با افکار و فرکانس‌هایمان اتفاقات زندگی مان را رقم می‌زنیم.

    احساس خوب= اتفاقات خوب

    احساس بد= اتفاقات بد

    آنچه که برایم مهم هست یا در طول روز اتفاق افتاده و من به شکل‌های مختلف مثل دیدن و شنیدن و خواندن یا حتی گفت و گو‌های خودم با خودم بهش توجه می‌کنم < ورودی‌های من هستند که < افکار= فرکانس= گفت و گوهای ذهنی من را شکل می‌دهد. < گفت و گوهای ذهنی غالب = فکر و گفت گوهای ذهنی که بسیار زیاد تکرار شده باشد به طرق مختلف = باور

    حالا این گفت و گوها یک حسی در من ایجاد می‌کنند مثل ترس، نگرانی، خشم، شادی، رضایت، توکل، ایمان، امید، نشاط و….

    اگر من سعی کنم جوری گفت و گوهای ذهنی خودم را هدایت کنم که بهم احساس خوبی بدهد و این احساس خوب پایدار باشد یعنی گفت و گوهای ذهنی غالب من گفت و گوهایی مثبت باشد جوری که احساس رضایت، اعتماد به نفس، ارزشمندی و شادی و….. کنم در نتیجه من اغلب آرامش دارم اغلب سپاس گزارم اغلب پر از نشاط و انرژی هستم و ایمان دارم ( باورها به صورت بنیادین تغییر کرده )پس حرکت می‌کنم از طرفی جهان هم من را در موقعیت هایی قرار می‌دهد که این احساس رضایت بیشتر و بیشتر شود. از طرف دیگه به خاطر این احساس خوب ایده‌هایی به من گفته می‌شود و انجام می‌دهم که با شرایط فعلی من مطاقبت دارد باعث بهبود بیشتر و بیشتر زندگی من می‌شود.

    در واقع خواسته من و افکار من در یک راستا می‌شود پس من حرکت می‌کنم. تصمیمات درست می‌گیرم تصمیماتی که نتایجش در جهت رسیدن من به خواسته است.همه این ایدها و تصمیمات هدایت های خداست.

    اگه باورهام( گفت و گوهای غالب من ) با خواسته ام هم جهت نباشد چه اتفاقی می‌افتد؟

    چون من باورهام منفی هست یا حرکتی نمی‌کنم و فقط حسرت می‌خورم یا این که به خاطر حس طمع و ترس و نگرانی و غم گذشته ایده هایی به من گفته می‌شود و عملی می‌کنم که بیشتر و بیشتر در چاه می‌افتم و این چرخه تا زمانی که آگاهانه شروع به تغییر ورودی های ذهنم نکنم روی خودم کارنکنم ادامه دارد.

    حالا چی میشه اگر در این مسیر استمرار نداشته باشم یعنی یک مدت گفت و گوهای ذهنیم را مدریت کنم در جهتی که بهم احساس خوبی دهد مدتی بعد به ورودی ها بی توجه باشم و همان افکاری در ذهنمان مرور شود که احساس ترس و ناامیدی و… در وجودم داشته باشم؟

    خوب یه مدت خوب حرکت می‌کنم به ایده ها عمل می‌کنم آرامش دارم و از زندگی لذت می‌برم از جایی که قطع کنم دیگه آرامش آرام آرام ، کم و کم تر میشه چون گفت و گوهای منفی یا همان باورهای محدود کننده خودشان را نشان می‌دهند چون من ورودی های مناسب به ذهنم ندادم و گفت و گوهای مثبت( باورهای قدرتمند کننده که درحال شکل گرفتن هستند درحال قوی شدن هستند ضعیف و ضعیفتر می‌شوند) پس من به شدت دچار شک و تردید می‌شوم و حرکات و رفتارهام از روی ترس و نگرانی و غم هست و نتیجه هم مشخص هست مایوس کنند.

    می‌دانی مریم باورهای محدود کننده از هزاران سال پیش بودن در ذهن ما و از خانواده و جامعه هم به ما گفته می‌شود ما در جهان تضادها زندگی می‌کنیم خوب و بد باهم هستند پس نیاز هست من انتخاب کنم که می‌خواهم به چی توجه کنم کدوم باور را می‌خواهم داشته باشم و چه شرایطی را می‌خواهم تجربه کنم‌ اگر این کار نکنم باورهای محدود کننده به خاطر شرایط و موقعیتی که در آن هستیم خودشان را نشان می‌دهند. مثل کشتی که همیشه باید رنگ بشه برای این که زنگ نزند چون شرایط و املاح و موادی که درآب هست باعث زنگ زدن کشتی می‌شود. هیچ راهی جز رنگ کردن مداوم وجود ندارد‌. فقط این کار می‌‌تواند راحت و راحت بشه به واسطه امکانات بهتر و پیشرفته تر کنترل ذهنم همین طور هست وقتی استمرار داریم و باورهایمان به طور بنیادین تغییر می‌کند به گونه‌ای که افکارمان یا باورهای ما هیچ ربطی و اتصالی به بدنه جامعه ندارد آن وقته که جهان ما را از جامعه جدا می‌کند پس کنترل ورودی های ذهن راحت ترمی شود اما یادم باشه که نجواهای ذهنی که از گذشتگان به من رسیده همیشه همراه من هست و منتظر فرصتی برای بیرون آمدن.

    مثال از خودم من سر امتحان ادبیات معاصر و کهن ایران توانستم افکارم را مدیریت کنم به شکلی که احساس امیدو توکل و ایمان بهم داد در نتیجه چیزی نبود که لازم باشه در برگه بنویسم و من ننوشته باشم البته به صورت پراکنده نوشتم اما آنچه که نیازبود، نوشتم نتیجه 20 زیبا با این که اولش استرس داشتم و چیزی یادم نمی‌اومد.

    حالا امتحان ارتباطات تستی بود و راحت تر ولی چون استرس داشتم و نتوانستم استرسم رو مدیریت کنم و ذهنم را متمرکز کنم یعنی نتوانستم گفت و گوهای ذهنی خودم را در جهت توکل و ایمان هدایت کنم نتیجه لحظه آخر خودم با دست خودم جواب درست و غلط کردم.

    این یک مثال ساده از این که اگر من در کنترل و مدیریت ذهنم استمرار نداشته باشم چه اتفاقی می‌افتد البته این امتحان رو به عنوان درسی از طرف رب دیدم و توانستم ذهنم مدیریت و در امتحان های بعدی بهتر عمل کنم اگر این کار نمی‌شد امتحان های بعدی و بعدی هم خراب می‌شد چون هی در ذهنم این بود که دیدی نتوانستی دیدی چقدر بی دقتی و هزاران تخریب دیگه که تمرکز رو از من می‌گرفت و اجازه فکر کردن و به یادآوردن به من نمی داد حالا این مثال ساده و ابتدایی را در کار و روابط به راحتی می‌شود بسط داد.

    دیدید وقت هایی که استرس داریم ذهنمان قفل می‌کند و مدام نجواها( گفت و گوهای منفی ذهن) تکرار می‌شه؟ اما همین که از آن اتفاق می‌گذریم هزارتا راهکار و ایده به ذهنمان می‌رسد و می‌گیم ای وای چرا من این کار نکردم؟ یا این رو نگفتم؟ چرا همچین حرفی زدم یا همچین کاری کردم؟ همه‌این ها برمی‌گرده به مدیریت گفت و گوهای ذهنی ما.

    آدم های تاثیر گذار آدم های موفق مثل استاد از آنجاکه به خوبی می‌توانند ذهنشان را مدیریت کنند در این شرایط یا حداقل راهش رو یادگرفتن به خاطر این هست که مدام تمرین و تمرین و تمرین کردن با این حال امکانش هست اول نتوانند اما چون تمرین داشتن قوی شدن در مدیریت احساساتشان پس راحت تر این کار انجام می‌دهند و نتیاجشان انقدر بزرگ می‌شود.

    چرا باید قوانین و نتایج را مداوم به خودم یادآور شوم؟

    برای این که فراموش نکنم نتایجم حاصل استمرار در این مسیر هست و شانسی نبوده تا باز هم ادامه دهم و گول نجواهای ذهنم را نخورم و بی‌خیال همه چی شوم روز از نو روزی از نو نشم برای این که این یک کلید هست که با همیشه روشن بودنش باعث میشه من در مسیرم استمرار داشته باشم.

    برای همین دلایل هست که استاد مدام تکرار می‌کند قانون و اصل رو و مدام تاکید دارد بر استمرار در این مسیر و گوش کردن فایل ها بارها و بارها برای دریافت آگاهی های خالص و نتایج بهتر.

    قانون ثابت هست پس رب العالمین هم با تعریف کردن داستان عیسی با مثال ها و پندهای مختلف با شیوه ها و زاویه های متفاوت با تکرار و تکرار می‌خواهد ما یک اصل که توحید هست بفهمیم و جلو نجواهای ذهن از هر دری بخواهند بیان داخل بسته شود در واقع کنترل ذهن را برای ما راحت تر می‌کند به خاطر همین هست که می‌گه تا می‌توانید قرآن بخوانید.

    رابطه توحید با قانون چی هست؟

    توحید یعنی: بی مانند بودن و بی شریک بودن خداوند هست.‌این که تنها منبع قدرت جهان الله. رب العالمین هست و بس ربی که این جهان از هیچ آفریده و به تمام ریز اتم هاش احاطه دارد و آگاه هست یعنی هیچ چیز از قدرتش از احاطه آن از کل به جز و از جز به کل خارج نیست. اگه به همین توحید در جنبه های مختلف زندگیم باور داشته باشم به گونه‌ای که بشه گفت و گوهای غالب من دیگه کارم به شدت راحت می‌شود چون من به تنها منبع جهان وصل هستم و مطمئنم هیچ اتفاقی خلاف قوانینی که وضع کرده نمی‌افته چوم خودش گفته این قوانین این سنت‌ها هرگز تغییر نمی‌کند .از طرفی شک و ترس و نگرانی از زیر سوال بردن و باور نداشتن به این منبع هست پس به طور طبیعی حال بد اتفاقات بد به همراه دارد.

    شیوه درک آگاهی ها و تبدیل آن به باورهای قدرتمند کننده چیست؟ این که به شکل های مختلف از زوایای مختلف برای خودمان شرحش بدهیم و مثال بزنیم و الگو بیاریم و این توضیحات را بارها و بارها و بارها تکرار کنیم به گونه‌ای که تبدیل شود به گفت و گوهای غالب ما = باورهای ما و در ما احساس خوب ایجاد کند؛ احساس توکل. ایمان ، عشق ، امیدو …

    شیوه شناختن پاشنه های آشیل و بهبود این نقاط چیست؟

    جاهایی که ذهن مقاومت دارد جاهایی که فکر می‌کنی همه چیز را می‌توانی قبول کنی الا این یکی رو و هزارتا مثال و دلیل براش میاری که بگی این باور غلط است به قولی هیچ جوره تو کتت نمی‌رود مثال در روابط: برخورد های آدم ها با من بازتاب از فرکانس های من هست. می‌تواند جایی باشد که نمی‌توانیم مسئولیت کارمان را قبول کنیم و دنبال هزاران بهانه و راه فرار هستیم در واقع پشت یک عالمه دلیل به‌ظاهر منطقی قایم شدیم.

    نشانه ای واضح از کار کردن روی بهبود باورها:

    احساس خوبی که نسبت به خودت داری نسبت به جهان و اطرافیان پیدا می‌کمی احساسی که هرچی جلوتر می‌ریم هرچی بیشتر کار می‌کنیم قوی تر می‌شه، شورو شوقی که پیدا می‌کنی و اتفاقات کوچیک خوبی که در طول روز در طول هفته برات می‌افته، وقتی که برات خالی می‌شود تا بیشتر بتوانی کارکنی روی باورهات؛ برخورد اطرافیان که باهات بهتر و بهتر می‌شود، درخواست هایی که از خدا می‌کنی و بیشترشان برات انجام می‌شود آن حس رشد و پیشرفت که می‌کنم این که من دارم مهارت جدید یادمی‌گیرم مهارت خوب دیدن و خوب شنیدن مهارت دیدن توانایی هام و آنچه که دارم و بهره برداری از آنها مهارت بخشیدن خودم و کمتر سرزنش کردن خودم درک بهتر از این که مرغ همسایه غاز نیست . سلامتی که دارم. خاموش شدن و کمتر شدن نجواهای ذهنی نسبت به قبل، شورو شوق و لذتی که موقع کار کردن روی خودم دارم ……. وقتی ادامه دهم نتایج بزرگ و بزرگ تر می شود ملموس تر می شود به قول استاد به جایی می‌رسم که می‌گویم انگار خدا کار و زندگیش ول کرده و فقط اتفاقات خوب، شرایط خوب ، آدم های خوب وارد زندگیم می‌کند جوری که من احساس رضایت و خوشبختی بیشتر و بیشتر می‌کنم و این مسیر ادامه دارد.

    جادوی تمرکز لیزری و استمرار بر این جنس از تمرکز

    به جای این که دنبال روش های مختلف باشی به آنچه که در لحظه بهت گفته می‌شه بچسب و ادامه بده بعد می‌بینی چقدر نتایجبزرگ و شگفت انگیزی گرفتی همان یک نکته‌ای که گرفتی روش کارکن به جای این که دنبال نکات بیشتر و بیشتری باشی دریایی از آگاهی وجود دارد به جای بارکردن یک دانه اش اصل قانون را تمرکز بزار روی آن نتایج مثل بمب وارد زندگیت می‌شود.

    مثال ساده اش به تمرین مریم جان برای این فایل داشتم فکر می‌کردم ، این ایده آمد که خلاصه ای که مریم جان نوشته بنویس ایده دیگه این بود برو تک تک کامنت هارو بخوان و از ایده های بچه‌ها برای تکرار استفاده کن( این کار برای من به معنی جمع کردن یک عالمه روش و بدون هیچ استفاده ای هست. این الگو تکرار شونده‌ای که به تازگی موچش رو گرفتم. استاد یاد اون حرفتون افتادم که وقتی کتاب می‌خواندید ایده ای که گفته شده بود بهش عمل می‌کردید ببینید نتیجه چی‌میشود‌.) و این بار با گوش کردن دوباره به این فایل جواب ها را برای خودت استخراج کن‌ بعدش هدایت شدم به عقل کل برای درک بهتر مفهوم باور و افکار بعد از آن به فایلی از استاد در گوشیم که راجب مفهوم باور و فرکانس و قانون کلی جهان توضیح داده خلاصه که با نکته برداری از آن فایل و عقل کل و این فایل شد این کامنت و این ها چیزی نیست به جز هدایت خدا و اعتماد به او به جز نگه‌داشتن خود در احساس خوب به جز کنترل ورودی های ذهن. حقیقتش بعد از این که ظهر روی افکارم کار می‌کردم و یه خورده در حد دو صفحه از کتاب ام را خواندم و یک تمرین 5 دقیقه‌ای انجام دادم خوابم برد وقتی بیدارشدم 6 شب بود حس بدی از این که کار خاصی انجام ندادم داشتم .

    تا این که هدایت شدم به گوش کردن دوباره این فایل؛ امروز هیچ فایلی گوش نکرده‌بودم و از طریق مصاحبه با خودم و خواندن کامنت بچه‌ها و نوشتن یک کامنت که قرار بود ارسال کنم اما مثل این که فقط برای خودم بود تمرین کردم این آگاهی ها را.

    خدایا بی نهایت تو را سپاس گزارم برای این حجم از آگاهی که در اختیارمان قرار دادی.

    خلاصه که به قول استاد مریم تغییراتی که در ورودی هاتون رخ داد بعداز گوش دادن فایل ها بعد از تکرار کردنشون بعد از  نوشتنش بعد از صحبت کردن با خودتون در موردشان  این  نتایج به وجود آورد پس ادامه بدهید تا نتایجتان بزرگ تر

    انشالله همیشه در مسیر توحیدی باشیم.

    رب العالمین یار و نگهدارتان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سجاد بحرینی گفته:
    مدت عضویت: 1976 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم سید حسین عباس منش

    مریم و بچه های پشتیبانی و فنی سایت

    تاریخ ثبت این فایل مرداد ماه 97

    تاریخ ثبت کامنت من 17 بهمن ماه 1403

    تقریبا 5 ساله این فایل روی سایت هست و هنوزم تازه ی تازه ی تازه هست

    دلیل تازگی و نو بودن این صحبتهای استاد فقط و فقط تمرکز بر روی اصل است

    من این منطق رو میخواهم برای ذهنم بیارم و همیشه بهش تذکر بدهم که فقط تکرار اصل می تونه باورها رو بسازه و باور ساخته بشه بدون اینکه من کار خاصی کنم و تقلا کنم با تمرکز بر روی اصل هدایت میشم به مسیر های دلخواهم

    یعنی هوایت میشوم به قدم های کوچیک کوچیک و انجام کارهای درست به صورت متوالی

    وقتی قدم های درست و کوچیک برداشته بشه چون برای ذهنم منطقی و قابل انجام هست خیلی زود و سریع به قدم های بعدی و بعدی و بعدی هدایت میشم

    یعنی در هر مدارم جوری زندگی ام تغیر میکنه و برام منطقی و طبیعی و بدیهی میشه

    که یادم میره مدار قبلی ام رو

    یادم میره کی بودم و کی شدم

    همه ی این تغیرات با تمرکز بر اصل و تکرار آن ایجاد میشود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1234 روز

    استمرار استمرار استمرار

    درس امروزم فقط همینه ، برای امروزم بسه

    همینو یاد بگیرم هیچ چیز دیگه‌ای نمی‌خوام یاد بگیرم

    این درس بشه تنها آموزش من، یاد بگیرم که فقط

    روی هدفم تمرکز کنم .نخوام وارد مسیرهای دیگه شم تا رسیدن به نتیجه تمرکزمو فقط روی کارم بزارم

    … ولی خودمو که نمی‌تونم گول بزنم تمرکز کافی رو ندارم هی پرت می‌شم از اینجا به اونجا نمی‌تونم ذهنم رو کنترلش کنم شرک می‌ورزم و از آدم‌ها توقع دارم

    استمرار من باید این باشه که فقط از خدا بخوام هر چیزی رو که می‌خوام نه از شوهرم توقع داشته باشم برام کاری بکنه نه از بچه‌ام نه از پدر مادرم

    فقط و فقط خدا، استمرار من باید این باشه که انگیزمو حفظ کنم آموزش‌هام رو مو به مو اجرا کنم تمرین انجام بدم وقفه توش نندازم. نگم حالا که قرار نیست دیر بشه امروز نشد فردا ،نه فقط و فقط الان نه هیچ موقع دیگه ،هر موقع و زمان دیگه‌ای دیره برای اینکه تلاشتو بکنی، ساده از زمانت نگذر همین امروز و فردا کردنات شد دو ماه، تو این دو ماه مگه چند روزشو ارزشمند از زمانت استفاده کردی؟

    مگه این هدر دادنای زمانت چقدر بهت اضافه کرد؟

    به مهارت‌ها چقدر اضافه شد ؟

    نمی‌گم دستاورداتو، تلاشتو نادیده بگیر ولی قبول کن که می‌تونستی ازش بهره بهتری بگیری :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    بیتا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 507 روز

    با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار خانم شایسته ی عزیزم و همه ی دوستانم در سایت

    خداروشکر میکنم که بر کمالگرایی و نجواهای ذهن غلبه کردم و دارم کامنت مینویسم . به وضوح دیدم که هرچی از سایت فاصله میگیرم حاشیه ها برام مهم تر میشه آدم ها و زندگیشون برام مهم تر میشه باورهای ناخالصشون برام باورپذیرتر میشه انگار خودم کمرنگ میشه و بقیه ی آدم ها پررنگ . از مریم جانم سپاسگزارم که با این پروژه تعهدی برای ما بوجود اورد که گام به گام به مدار بالاتر برسیم و به فایل ها بپردازیم خدایا شکرت

    نکات ارزشمند فایل :

    من از شما شنیدم که بارها فایل‌های خودتان را گوش می‌کنید وهنوز از دوره ها استفاده می‌کنید . به نظر شما بهترین روش استفاده از محصولات چیست؟؟

    قانون کلی جهان این است که ما اتفاقات رو با افکارمون ایجاد می‌کنیم و افکار ما مطابق با کانون توجه و ورودی‌های ما به وجود می‌آیند . وقتی ورودی‌ها درباره یک موضوع به مقدار کافی تکرار می‌شود، یک باوری در ذهن ما شکل می‌گیرد و آن باور اتفاقات زندگی ما را در مورد آن موضوع مثلا ثروت رقم می‌زند . استاد وقتی برای اولین بار این موضوع رو فهمیدند، تلاش کردند خودشون رو با ورودی‌های مثبت بمباران کنند و باورهای مثبت بسازند .

    در بحث تغییر باورها یک نکته وجود دارد اینکه همه ی ما باورهای قبلیمون رو از گذشته داریم و آنها از بین نمی‌روند فقط باورهای جدید رو تقویت می‌کنیم مثل یک کاشی سیاه رنگ است که با سابیدن سفید نمی‌شود فقط باید روی آن رنگ سفید بریزیم و آنقدر این کار را تکرار کنیم تا رنگ غالب شود . باورهای محدود کننده نیز مثل همان رنگ سیاه کاشی هستند و اگر روی باورهای قدرتمند کننده کار نکنیم، باورهای منفی سریعا مثل علف هرز رشد می‌کنند در واقع باورهای محدود کننده و نجواهای شیطان در ذهن ما هست “خداوند می‌فرماید نبوده ما به پیامبری وحی کنیم و شیطان نجواهای خودش را با صحبت‌های ما دخیل نکند” ولی خداوند کلام خودش را بالا می‌برد و کلام شیطان را پایین می‌آورد پس نجواها همیشه هستند از طرف جامعه، خانواده و… پس ما راهی نداریم جز کنترل مداوم ورودی‌ها و کانون توجه؛ هیچ راه دیگه‌ای مثل هیپنوتیزم وجود ندارد هر کس همچین ادعایی دارد یک باوری را سریعاً تغییر دهد و نتایج آن را نیز باید ببینیم . نتایج وقتی ایجاد می‌شوند که باورها به صورت بنیادین و پایدار تغییر کرده باشند امکان ندارد نتایج رخ دهد درحالیکه باورها تغییر نکرده اند و امکان ندارد که باورها به شکل بنیادین تغییر کند و نتایج به وجود نیایند . در کشتی‌ها به علت شرایط آب و هوایی باید دائماً از سر تا ته کشتی رنگ زده شود تا بدنه زنگ نزند و یک عده‌ای دائماً مشغول رنگ زدن هستند و وقتی به ته کشتی می‌رسند لازم است که مجدداً از سر کشتی شروع به رنگ زدن کنند چون عامل زنگ همچنان وجود دارد لذا استاد دائماً فایل‌ها را گوش می‌دهند و این ورودی‌ها را تکرار می‌کنند . یکی از باورهای افرادی که ذهن فقیر دارند این است که افراد ثروتمند از راه نادرست به ثروت رسیدند و باور خالصی که در دوره ثروت یک وجود دارد این است که تمام ثروتمندان از راه درست به ثروت رسیدند و این باور آنقدر خالص است، ذهن در ابتدا خیلی مقاومت می‌کند ولی وقتی این باورها را تکرار می‌کنیم و سعی می‌کنیم به شکلی فکر کنیم که نه خود ما نه پدران ما به آن شکل فکر نکرده بودند، در ابتدا مقاومت زیادی داریم مثل اینکه تصمیم بگیریم از امروز به جای دست با پا غذا بخوریم خب در ابتدا بسیار سخت است ولی همه ما افرادی را دیده‌ایم که چون دستشان مشکل دارد با پا غذا می‌خورند یا نقاشی می‌کشند و خیلی مهارت دارند “پس می‌شود” ولی همانطور که در ابتدا بسیار سخت است ذهن نیز در ابتدا بسیار در مقابل این آگاهی‌ها مقاومت دارد و آنها را دروغ می‌داند ولی آنقدر باید تکرار شوند تا مقاومت کمتر شود و این باورها تثبیت شوند . به میزان ثبات و استمرار این باورها نتایج رخ می‌دهند .

    ممکن است بعضی از افراد در مقابل یک سری از باورها مقاومت کمتر و بعضی دیگر مقاومت بیشتری داشته باشند و هرجا مقاومت بیشتر است به این معنی ست که باید بیشتر روی آن کار کرد . استاد باورهایی که نسبت به آنها مقاومت بیشتری دارند، مدام تکرار می‌کند، دنبال الگوها می‌گردد، در مورد آنها فکر می‌کنند و می‌نویسد چون این باورها باید به ثبات برسند تا زندگی ما در آن جنبه تغییر کند .

    تنها راه تغییر باورها دادن دائمی ورودی‌های مثبت به ذهنه . خود استاد که سال‌ها این موضوعات را تدریس می‌کند، مطالب برایش تکراری نشده در حالی که هر روز آنها را با خود و دیگران تکرار می‌کند چون کل موضوع” تکرار اصل” است چون بعد از هزاران بار شنیدن، انگار اولین بار است که آن را می‌شنویم . اگر اصل برای ما تکراری شده باید نتایج خیلی بزرگ گرفته باشیم و اگر هنوز نگرفتیم یعنی تکراری نیست. خود استاد وقتی یک فایل رو دو بار پشت هم پلی می‌کند، مطالبی به گوشش میخورد که بار اول اصلاً نشنیده چون این مطالب به استاد گفته می‌شود تا بگوید و از خود استاد نیست به خاطر همین اینقدر برای خودشان جدید است و با هر بار گوش دادن آگاهی‌های جدیدی درک می‌کند .

    دلیل نتایج افراد، تکرار مداوم ورودی‌های مثبت است . در قرآن نیز” اصل” دائماً تکرار می‌شود مثلاً هر بار از یک زاویه به داستان حضرت موسی پرداخته شده و هر بار پند و اندرزهای مختلفی داشته است به همین دلیله که اسم حضرت موسی چند برابر سایر پیامبران در قرآن آمده چون داستان او خیلی زیاد تکرار شده است . در واقع آن مطالبی که زیاد تکرار شده آنها” اصل قرآن” هستند و خیلی مهم هستند .

    بهترین راه استفاده از دوره‌ها، تکرار آنهاست به نحوی که تبدیل به باور بشه و نتایج رو رقم بزنه حالا ما می‌تونیم در این تکرار کردن خلاقیت به خرج بدهیم . اگر می‌خواهیم نتایجمون پایدار بشه باید مثل اینکه هر روز غذا می‌خوریم، هر روز روی باورهامون با دادن ورودی‌های مثبت کار کنیم چون به محض اینکه اجازه می‌دهیم ورودی‌های نامناسب مثل اخبار و رسانه‌ها وارد ذهنمون بشه، خیلی زود نجواهای ذهنی قدرت می‌گیرند مثل کود دادن به علف‌های هرزه که آنقدر رشد می‌کنند انگار هیچ وقت هیچ باور مثبتی نبوده البته وقتی به مقدار کافی روی خودمان کار می‌کنیم، جهان کاری می‌کند که اصلاً ورودی‌های نامناسب را دریافت نکنیم مثلاً محیط اطراف یا آدم‌های اطراف ما را عوض می‌کند لذا کنترل ورودی‌ها به تلاش کمتری نیاز خواهد داشت .

    نشانه ی روی خودمان کار کردن” نتیجه” است و وقتی نتیجه‌ها تغییر می‌کند، یعنی به یک ثبات فرکانسی رسیدیم و برای بزرگ شدن نتایج باید دائماً باورها و ورودی‌های مثبت را تکرار کنیم .

    این باور که ثروتمندان آگاهی ها و قوانین رو می‌دونستند و اجازه نشر آن را ندادند تا بقیه به ثروت نرسند و فقیر بمانند، یک دروغ است در حالی که در فیلم راز که باورهای مثبت زیادی دارد این باور ناخالص گفته شده است چون به محض اینکه می‌خواهیم هدایت شویم خداوند هدایتمان می‌کند و هدایت دست ثروتمندان و قدرتمندان نیست که بخواهند مانع آن شوند . خود استاد در ابتدای کار کردن روی باورها، متوجه غلط بودن این حرف نشدند . ثروتمندان نیز مادرزادی ثروتمند نبودند و مثل همه ی انسان های معمولی بودند و با درک قوانین و پیروی از هدایت‌های الهی، به ثروت و قدرت رسیدند مثل رضا شاه یا چنگیز که از خانواده‌های معمولی بودند و به قدرت رسیدند .

    استاد هنگام گوش دادن به فایل‌ها ممکن است بعد از شنیدن یک نکته فایل را متوقف کنند و مدت‌ها به آن فکر کنند و دنبال الگو بگردند تا ذهنشون رو قانع کنند و منطق پیدا کنند و هیچ عجله‌ای برای به پایان رساندن فایل ندارند و بیشتر دنبال درک مطالب و باورسازی آن و قرار دادن آنها در ناخودآگاه است و اینطور نیست که فقط فایل یا دوره رو گوش بدن تا تموم بشه چون نیاز است که باورها ساخته بشه مخصوصاً در مواردی که مقاومت زیادی داریم چون آنها پاشنه آشیل ما هستند . هرجا در بین حرف‌های استاد مقاومت زیادی داشتیم و اصلا نتونستیم آن را بپذیریم، همان مورد اصلی‌ترین موردی است که باید تغییر کند تا نتایج بزرگ رخ دهد اگر بقیه موارد تغییر کند نتایج رخ می‌دهد ولی کوچک .

    برای دریافت ورودی‌های مناسب یکی از موثرترین کارها، مطالعه کامنت‌های سایت است چون از لحاظ کیفیت از کتاب‌های اساتید موفقیت آمریکایی با کیفیت‌تر است . یکی از تمرین‌های موثر برای فهم بهتر اگاهی ها نوشتن چیزهاییه که درک کرده‌ایم .

    وقتی با تغییر افکار و باورها زندگیمون تغییر می‌کنه چرا این کار رو نکنیم؟! مثل اینکه کسی تشنه است و آب می‌خوره هم از خوردن آب لذت می‌بره هم تشنگی او برطرف می‌شه لذا با تغییر باورها هم نتایج عینی در تمام جنبه‌ها وارد زندگی مون میشه و هم لذت می‌بریم مهم‌ترین عامل برای دستیابی به نتایج پایدار، تمرکز و استمراره این استمرار به خرج دادن ارزشش رو داره چون نعمت های زیادی رو وارد زندگی ما می‌کنه . هرگاه کار کردن روی خودمون رو رها کنیم دوباره همه چیز به حالت اول برمی‌گرده چون نتایج اتفاقی به وجود نیومدند بلکه با تکرار و کار کردن روی باورها ایجاد شدند پس ادامه بدیم تا نتایج بزرگتر بشن .

    خیلی سپاسگزارم از همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    Mosi25969 گفته:
    مدت عضویت: 2977 روز

    امروز چنتا موضوع برام روشن شد و خواستم شما را هم شریک کنم در شادیم از درک قوانین الهی

    1. ( جالبه )وقتی بچه بودم و فیلمها و کارتون هایی رومیدیدم که طرف یه استاد داشت و راه و رسم زندگیشو از اون یاد میگرفت و من همیشه دوست داشتم همچین استادی داشته باشم ، من آشنایی با استاد عباس منش رو به فال نیک میگیرم و باور میکنم قوانینی که درک و تدریس میکنن الهیه و من دوست دارم این  موضوع رو به دوستانی که بعد از موفقیتهام میان ازم درباره موفقیتم میپرسن بگم منم مثل فیلمهای دوران کودکی یه استادی دارم به اسم استاد عباس منش و من نکات و قوانین الهی و موفقیت رو از ایشون یاد گرفتم ?

    2. من چند وقتی ذهنم درگیر مسائل مالی جدایی از همسرم بود و بشدت ناراحت ، اما از دو روز پیش که تونستم با خودم کنار بیام و جنگ و دعوا رو ادامه ندم و تسلیم بشم تا دنیا خودش همه مسائل رو حل کنه ، بلافاصلهبعد از رهاسازی چنان آرامشی گرفتم که اولین نشانه حل مسائل هم نمایان شد و یک امتیاز مثبت در بحث طلاقمون به نفع من شد بابت مهریه

    3.  (مهم) استاد میگفت شاید وقتی قوانین رو درک کنی اوضاعت بدتر بشه و اونجاس که ایمانت کمکت میکنه و موفقیت شگرفی رو برات به ارمغان میاره ، این مدت شرایطم حاد شد مثلا حقوقم چند وقتی قطع شد ، زندان رفتم ، سرمایه گذاریم توی بورس  و فارکس در ضرر بود ، طلبی که از دوستان داشتم وصول  نمیشد و نتیجه دادگاه و … بحرانی بود برام اما الان ایمانم باعث موفقیت چشمگیرم در بورس ، دادگاه ، حقوق و … شده و خداروشکر میکنم که در مسیری قرار گرفتم که به لطف خدای رزاق  و رحیم و غفور به سمت خواستهام  هدایت میشم

    4. (جالبه) من در بحث راحتی کار ها و پیداکردن جای پارک بحدی خبره شدم که نکته بارز رفتاریم شده و این موضوع در بین دوستان و همکاران زبانزد شده?? اینو خواستم بگم که تاکید کنم قوانین جواب میده

    5.(جالبه) من با قانون خلا تونستم چیزهایی که دوست داشتم رو جذب کنم مثالش اینکه یه اسپیکر قدیمی داشتم که باهاش آهنگ گوش میدادم و بهش وابسته بودم یه روز حین گوش دادن به فایل های استاد این تصمیم رو گرفتم و اونو به خواهرزادهام دادم تا استفاده کنند ، اما حالا بعد از کمتر از یک هفته دستگاه جدید جایگزینش شده??

    خلاصه  از استاد و شما دوستان همراه بینهایت سپاسگذارم که باعث سرعت بخشیدن تاثیر پذیری افراد دیگری همچون من میشید .

    دوستتون دارم ، به امید دیدار همه دوستان عباس منشی عزیز از نزدیک و رو در رو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    مهناز بمانزاده گفته:
    مدت عضویت: 1074 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و خوش قلبم

    امروز در حالی کامنت میزارم که خیلی روزای قشنگ،و آرومی رو پشت سر میزارم استاد چرخ زندگی من روغن کاری عجیبی شده که بیان اون با زبان خیلی سخته من خیلی وقتا هرچیزی که توی ذهنم بیاد و روش تمرکز کنم رو میتونم خیلی خیلی راحت تر از قبل خلق کنم که بعضی وقتا خودم اصلا شوک میشم و خندم میگیره چقدر این زندگی جالب و هیجان انگیزه ، کارای اداری من به طرز عجیبی راحت انجام میشه چون قبل از اینکه کاری رو شروع کنم از شما یادگرفتم که قبلش از خداوند سپاسگزار باشم بابت اینکه آدم های خیرمند،مهربون و متعهد سر راه من سبز میشن و به صورت خیلی عجیبی کارام انجام میشن ، سر داستان یک سند خونه که رای کمیسیون صددرصد روی تخریب اون خورده بود فقط فقط اون لحظه صدای شما توی گوشم این جمله رو تکرار میکرد (تو میتونی قوانینی که انسان ها به نظر خودشون غیر قابل تغییر هست رو فقط با توکل به خداوند تغییر بدی) به خداوند توکل کردم گفتم اینا قانون شماست توی شهرداری و منم قوانین خودم رو بلدم بعد یک اعتراض خیلی ساده به طرز عجیبی رای کمیسیون عوض شد و من واقعا از خوشحالی فقط بغض کردم و باز شما و خداوند عزیزم رو سپاس گفتم .(این گوشه ای از اتفاقات خوب زندگیمه)

    من هر روز باید صدای شما رو بشنوم،شما رو ببینم و واقعا ارزو دارم یه روز از نزدیک شما رو ببینم وبهتون بگم ممنون که هستین،ممنون که با عشق کنار ما هستین تا بفهمیم از کجا اومدیم و چرا اینجاییم تا قبل از این میگفتم اصلا چرا ما اومدیم به این دنیا اخه چه خبره مگه!! اما الان من عاشق زندگیمم،عاشق هرلحظه از ثانیه های زندگیم و اینو اول مدیون خداوند بزرگم هستم و بعد مدیون قلب بزرگ شما امیدوارم تمام آنچه بهترین هست در این دنیا برای شما باشه.

    ارادتمند شما استاد عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 920 روز

    دروداستادعزیزم ومریم جانم خداقوت

    و همه دوستان عالیم

    خداروبی نهایت شاکروسپاسگزارم برای یک روز

    وشب عالی دیگرکه چشمانم راگشودتاازلحظه به

    لحظه زندگیم باطعم دارکردن عالی ترآن بادیدن

    استادونشانه ام ،صحبتهای ناب ایشان باذهنی بازوپاک و

    قلبی آرام خداروشکر.

    چقدرلذت می برم ودرس می گیرم که استادهیچ

    وقت گذشته اش رافراموش نکرده بلکه ازگذشته

    پلی ساخته برای جبران همه آنچه درزندگی

    دنبالش بوده تا دریافتهای عالی داشته باشند

    چه مادی وچه معنوی

    خاطرات من هرروزورق می خورندومن امروزبه

    برکت هدایت خداوندبه سمت استادعزیزم از

    آن ها درس گرفته وآرام آرام ورودی های نامناسب

    ذهنم راتراش داده وکنارمی گذارم تاتبدیل به

    الماسی شوندکه مرابه سمت حال واحساس

    عالی سوق دهندباهرروزگوش جان سپردن به

    فایل های استادوتکراروتکراروتکراروتمرین و

    شکرگزاری ومی بینم که چه نتایج فوق‌العاده‌ای

    برایم رقم می خورد.

    دیدن فایل های دانلودی که ممنونم بابت نظمی

    که ایجادشده ومن می توانم صفحه به صفحه از

    اول شروع کنم وچه آگاهی هایی دریافت وعمل

    کنم،خدایاشکرت

    وهردفعه صحبتهای استادباتوجه به تغییرات من

    بادریافتهای عالی تری صورت می گیردوبرایم

    تازگی دارداین هم خودش برایم معجزه تلقی

    می شود

    خریدومطالعه کتاب‌های استادهم بی نظیربودند

    وچقدرذهنم رابه روی برخی مسائل بازترکرد

    خداروشکرمیکنم ازاین همه آگاهی های طلایی

    استاددرعصری که زنده هستم وخداوندلطفش

    شامل من شده که چنین انسانی بااین همه آگاهی ها

    وتجربه ونتایج فوق فوق عالی الگوی من شود

    ومن بتوانم باتغییرآرام آرام فرکانسم خوشبخت

    زندگی کنم وباخداوندهردم مثل دوتارفیق جون

    جونی صحبت کنم وازاین همه نعمت اشک شوق

    بریزم خدایاوجودت راسپاس…..

    ان شاالله هرلحظه شاد،سلامت وعالی بدرخشید

    دوستتون دارم وبابت همه چیزممنونم….

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: