مصاحبه با استاد | تنها راه تبدیل «آگاهی های خالص» به «باورهای قدرتمند کننده» - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

860 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا بهزادی گفته:
    مدت عضویت: 3278 روز

    سلام خدمت شما استاد ارجمندم، خانم شایسته ی شایسته، و همه عزیزان همراه

    استاد جان چرا اینقدر این قدم ها رو من حس میکنم و برام آشنا هستند نمیدونم چطور و چرا؟ : ) یعنی نمیدونم چطوری بگم، انگار حس میکنم دقیقا دارن با وضعیت من و قدم برداشتن های من جلسات قرار میگیرند و من ارتباط خیلی عالی باهاشون گرفتم، یعنی انگار رد پای گام ها و قدمهای خودم رو که دارم هدایت میشم احساس میکنم تو هر گامی که میگذره و هنوز گام بعدی رو نذاشتید انگار من حسش میکنم و قبلش کاری یا کارهایی رو انجام دادم که وقتی فایل گام جدید میذارید برام آشناس و به خودم میگم اِ انگار دقیقا استاد یا خانم شایسته توی مغز منه و میدونه من چیکارا کردم و چیو تجربه کردم و چیو نیاز دارم بشنوم جدید. : ) در مورد فایل های جدید که این مدت روی سایت قرار گرفته هم دقیقا به همین صورت بوده برام.

    هر روز ایده ها و الهاماتی رو دریافت میکنم و عمل میکنم که مبهوت میمونم به اتفاقاتی که داره برام رخ میده و اصلا یه جوری یه چیزایی واسم پیش میاد که هیچ ایده ای ندارم درباره شون و فقط میخندم و شکرش رو به جا میارم، اصلا تو این مدت یه اتفاقاتی کاملا هدایتی واسم پیش اومده و پیش میاد که باورم نمیشه وقتی به تمام روند و پروسه شون فکر میکنم، که از کجا اصلا چطور و کاملا غریبه و نا آشنا بودن برام راه ها و اصلا تو مخیله ام نمیگنجیدن، وقتی که ایده ها رو جدی گرفتم و به محض حرقه اقدام کردم و عمل کردم.

    از دو سه روز پیش یه تابلو پیتزا فروشی نظرمو جلب کرده بود و همش گوشه ذهنم داشتم بهش فکر میکردم لا به لای تمام فکرام و کار کردنها روی خودم و تمرینایی که هر روز دارم با عشق انجام میدم و حال دلم و روح و جسمم عالیه عالیه! و این تابلو و رفتن و چک کردنش خب قدم بعدیم بود که باید انجام میدادم، یعنی اصلا واقعا برام شده ماموریت برام شده بازی استاد، و الانیاس تو این برهه از زندگیمه که دارم قشنگ میفهمم چی میگین و چی میگفتین اصلا! چون تا همین یه مدت پیش اصلا انگار من تو عالم دیگه ای سیر میکردم و کاملا نامفهوم و گنگ بود واسم همه چی بخاطر اینکه درست درکش نمیکردم و نتیجه نمیگرفتم! یعنی همین نشانه های کوچولو کوچولو اما به لحاظ معنوی و روحی و همه حسابی خوب، واقعا بیگ شات بوده واسم اقرار میکنم بیگ شات بوده واسم چون خی ی ی ی ع ع ع ع لی وقت بود دوست داشتم همچین روزایی رو تجربه کنم و بفهمم چی میگین شما و از چه حس و حالی و آرامشی و نتایجی حرف میزنین همیشه. امروز صبح عزممو جزم کردم و رفتم تو دلش، و خب بازم طبق معمول نجواها بود و اتفاقا بخاطر اینکه دیشبم اصلا از شدت خوشحالی نخوابیده بودم و تا خود صبح بیدار بودم حتی تا نزدیک ظهر، به شدت خسته و خوابالود و بی انرژی بودم، و چشام به شدت سنگین شده بود و پای فایلای شما دیگه داشت چورتم میگرفت، اما تو همون حالتا یه آن یه جرقه اومد تو ذهنم که به نجواها گوش ندم و خودمو عادت بدم به تغییر و روند بی فایده رو تغییر بدم، بلند شدم سریع پریدم هوا یکی دو حرکت ورزشی نرمشی انجام دادم رفتم زود آب یخ زدم به صورتم و چندتا زدم تو پیشونیم و صورتم خواب از سرم بپره : ) بعد سریع آماده شدم و هندزفریا تو گوشو خلاصه زدم بیرون از خونه، رفتم تا دقیقا چند قدیمی اون تابلو و پیتزافروشی رسیدم یهو دیدم یه آقایی ایستاده و یه سه پایه دوربین و خود دوربین دستشه و با نگاه کردنش و زوم شدنش به من توجهمو جلب کرد، نگاهش که کردم حین راه رفتنم، دیدم اشاره داد و صدام زد گفت جناب ببخشید یه چند لحظه میشه تشریف بیارید، گفتم بله جانم بفرمایید؟ دیدن انگار از صدا و سیما بودند یا حالا ارگان یا سازمان بخصوصی بود نمیدونم دقیق، اما استاد اینو بگم که اصلا اینقدر دقتم و تمرکزم و حواس جمع بودنم به نشانه ها قوی شده و عادی و طبیعی شده که خیلی زود میفهممشون و میگیرم کار جهان و پلن های خداوند رو، خیلی زود حسم بهم میگه شهودم بهم میگه که ببین رضا این اتفاق الکی نیستا، اینا همش نشونس و جهان داره به افکار و فرکانس هات و خوب کار کردن روی خودت و ایمانتو نشون دادن پاسخ میده، چون سالهاست اصلا خبری از این چیزا نبوده تو زندگیم! اما این احساس و این نشانه ها و اتفاقات خیلی واضح و دقیق و ملموس برای خودم قابل درکه و میفهممش دلیلشو، خلاصه دیدم خودشو معرفی کرد و گفت یه مصاحبه ای جلو دوربین میخوام انجام بدی یعنی یه نظر سنجی بود بیشتر و با موضوعیت “پدر” بود و بعد یهو بی مقدمه یه جمله گفت که “پدر یعنی چی؟” ، یکم فکر کردم گفتم پدر یعنی..؟ مسئولیت، یعنی آفریننده، یعنی مولد.. ، چیزایی که به ذهنم رسید اون لحظه گفتم، بعد گفت خوبه خیلیم عالی و خودشونم یه جمله دیگه از قبل انگار مد نظرشون بود که گفت “پدر یعنی سایه خدا بر روی زمین” ، خب من استاد نمیخواستم بخاطر هم ضیق وقت هم اونا هم خودم و هم نگاهشون و طرح سوالشون باهاشون بحث کنم و بخاطر یادآوری قوانین و درسهایی که یاد گرفتم نخواستم مخصوصا تو اون شرایط وسط ملت تو پیاده رو وردارم سخنرانی کنم واسشون : ) زیپ دهنمو بستم! و گفت اوکی ممنون میشم همین یکی دو جمله رو جلوی دوربین بگید، و استاد اولا که این اتفاق و نشانه زیبا و شگفت انگیزی بود برای خودم که چقدر قانون زیباست و دقیق و به جا رخ میده و چقدر من خودم رو خوب شناختم که اینقدر عزت نفسم و احساس ارزشمندیم تقویت شده و خوب روی خودم این مدت کار کردم که دارم این نتایج رو میبینم و حسابشو کنید این اولین باری بود که همچین اتفاقی تو زندگیم رخ میداد و یهویی از طرف صدا و سیما یا سازمانی ازم میخوان برم جلوی دوربین و منم در نهایت آرامش و عزت نفس بالا ایستادم و باهاشون دست دادم و حرف میزدم قشنگ گوش میدادم بدون اینکه هول بشم یا دستو پامو گم کنم یا مثل خیلیا دیدم تو کلیپا و اینا که اصلا خیلی از مردم میترسن یا روشونو میکنن اونور یا با اشاره رد میشن میرن میگن نه نه نمیخوایم بیایم جلو دوربین و نشانه از عرت نفس پایین و خجالتی بودنه طرف هست، و من از نگاه اون فرد فیلم بردار و تهیه کننده میفهمیدم و از لحن حرف زدنش میفهمیدم که چقدر داره با احترام و من رو ارزشمند دونستن و قوی دیدن باهام حرف میزنه کاملا از نگاهش از چشماش از حرکات بدنش اینو فهمیدم، چون بعد از من با کسای دیگه هم میخواست حرف بزنه خیلیا وای نمیستادن یا طفره میرفتن یا خجالت زده بودند یا نمیتونستن حرف بزنن و رفتار خود این بابا هم باهاشون قشنگ مشخص بود که مثل من نبود اینو خیلی خوب متوجه شدم. خلاصه رفتم جلو دوربین و بهم میکروفون یقه ای داد و از زیر لباسم ردش کردم وصلش کردم به پیرهنم و جمله ها رو ادا کردم و راهنماییمم میکرد که مثلا چطور بگو با چه لحنی بگو و مثلا قبلش یکم یه مکثی بکن و سرتو بگیر بالا که انگاری داری فکر میکنی مثلا، و بعد جلمه رو بگو، و این کارارو کردم و تمام شد و ازم تشکر کرد و گفت عالی بود، بعد دیدم صدام کرد گفت تشریف بیارید ببینیدش ویدئو رو، رفتم پشت دوربین دیدمش خیلیم عالی شده بود و تشکر کردم منم و موقع خداحافظی دیدم خودش درخواست شماره داد، و گفت جناب بیرحمت شماره منو بزنید رو گوشیتون و یه پیام بدید بگید که من فلانی هستم و یه نشانه ای از خودتون هم بگید که من با افراد زیادی در ارتباطم بدونم کی هستین و تشخیص بتونم بدم، منم یه نشانه ای از ظاهرو تیپ و قیافم دادم و همونجا ارسال کردم و تشکر کردیم و رفتم ادامه مسیرم.

    خلاصه رفتم اون پیتزافروشیه که مد نظرم بود و تابلوش تو ذهنم بود، واسه کار رفتم حقیقتش، رفتم گفتم آقا ببخشید شما واسه کار کسی رو اینجا نیاز ندارین؟ یه جوونی هم بود صاحبش، گفت نه ممنون. من همون لحظات استاد تو دلم بدون ذره ای ناراحتی یا فکری کردن و حتی نجوا یا هرچیزی، با لبخند تشکر کردم و خداحافظی کردم اومدم بیرون، و همون لحظات تا خود خونه مدام به اتفاقات فکر میکردم و تشکر میکردم و با خدا حرف میزدم که تو چقدر بزرگی و چقدر دقیق و همزمانی خدا جون که تمام اتفاقات الخیر فی ما وقع هست برای من، و دقیقا همون موقعی که به من جرقه از خونه بیرون زدن زده شد و اومدم رسیدم اونجا دقیقا دقیقا چند قدمی اون پیتزافروشی که ایده ش به ذهنم رسیده بود واسه کار برم بپرسم، این مصاحبه جلو دوربین انجام بشه و این یه پیامی برام داشت! همش داشتم به این فکر میکردم که اینا به هیچ عنوان اتفاقی و تصادفی نیست، یعنی استاد یکی از مهم ترین درسهایی که تو این مدت کوتاه که خیلی خوب روی خودم کار کردم و آرامم و ارامش دارم و حالم خوبه از هر لحاظ! یکیش همین وقوع اتفاقات و شرایط جالب و شگفت انگیز بوده برام که دلیلشونو میفهمم قشنگ و به وضوح رسیدم و بخاطرشون شکرگزاری میکنم و ایمان دارم که این مراحل داره طی میشه و دستان خداوند به کارند و اتفاقات و شرایط عالی و رویایی واسم داره جور میشه به امید الله. و حتی خیلی زوم و دقیق تر که میشم روی این اتفاقات به هم پیوسته اخیر زندگیم، گاهی قشنگ حس میکنم و پلن خداوند رو احساسش میکنم استاد، که یه جرقه هایی زده میشه گاهی که اَاَاَ پسر فکر کنم داره اینجور میشه اونجور میشه ها! دقت کردی!!؟ فکر کنم اون اتفاق و این فلان موضوع و فلان اتفاق اینا به هم ربط داره و احتمالا در آینده نه چندان دور اینا یه کانکشنی باهم دارند و داره موقعیت های رویایی و بینظیر واست جور میشه به لطف خدا.. این صحبتارو هم دارم با خودم استاد جان.

    و وقتی رسیدم خونه یهو یه حرقه ای زد تو ذهنم که اِ رضا الان بهش زنگ بزن و بهش بگو که دنبال کار میگشتی و بهش بگو که تو سالها پیش مدرک حرفه ای تصویر برداری از سازمان ارشاد اسلامی گرفتی با بالاترین نمره وقتی از طرف دانشگاه رفته بودم با دوستام اونجا ثبت نام کرده بودم و دوره گذرونده بودم، و یه مستند حرفه ای ساخته بودم از شغل آزاد پدرم، که بالاترین نمره رو گرفتم و قبول شدم و استادش کیف کرد حظ کرد، و از طرفی یادم اومد که من چقدر به کار با دوربین و کلا صدا و سیما و حتی تو بحث صدا، از خوانندگی و دوبلاژ خوشم میومده همیشه، و همیشه به خدا میگفتم از خیلی وقت پیشا که خدایا این مدرکو چقدر چیزا من تو زندگیم گرفتم و چقدر تلاش کردم همیشه دنبال همه چیز جور کردن بودم برای رشد و موفقیتم، ولی هیچی نمیشد و همیشه این خواسته ها و سوالات تو ذهنم بود که روزی میشه اینا به دردم بخورن؟؟ و استاد جان واقعا نمیدونم و نمیتونم پلن دقیق و کامل خداوند رو که حدس بزنم، اما میگم این یه مدت کوتاه که متوجه اصل قانون شدم و خیلی تغییر کردم و اتفاقات شگفت انگیز داره میفته واسم، پی میبرم وقتی جرقه ای زده میشه تو ذهنم و همون لحظه من میگیرمش! درکش میکنم و پیام خداوند رو دقیقا میفهمم و میرم اجراش میکنم، خیلی خوشحالم که این عضله دریافت الهامات و اجرایی کردن سریعشون رو تقویت کردم و دارم ادامه میدم به امید خدا. همون موقع زنگ زدم بهش و کوتاه بهش گفتم جریانو و گفتم که فیلم مستندمم هست خود نوار اصلیشو و مدرکمم موجود هست و خلاصه اگر میدونید که بیارم و گفت باشه شمارتو که دارم شما هم داری، باهم بیشتر حرف میزنیم در موردش.

    یعنی هر روزی که من از خواب پا میشم از همون اول صبح یا از نصف شب از شدت خوشحالی و حال خوب و انرژی، فقط منتظر اتفاقات خوب و احساس شادمانی و آرامش بیشترم، و البته به محض دیدن نشانه ها و یا جرقه ایده ای در ذهنم و ویژنم میرم سمتش میرم تو دلش. و دارم خودم رو تقویت میکنم و با دقت و تمرکز بیشتر بازم با آموزش ها پیش برم و تمرین انجام بدم، مخصوصا جاهایی که احساس کنم باید خیلی خوب روش کار کنم و میگردم دنبال جاهایی که شما تاکید بیشتری روش دارید و اون پاشنه آشیل ها و کلیدی ترین نکته ها رو داره برام و تاثیر زیادی میگذاره روی ذهنم و عملکردم.

    خیلی وقتا شده نکات و کلیدهایی که توی فایلای مختلف میگید یا اشاره میکنید آخر توضیحات متون مربوط به فایل ها چه رایگان چه محصولات، واقعا بینظیر بوده و دقیقا قدم بعدی من بوده یا نیاز بوده اونو انجام بدم و در جهت اقدامات عملی و ایده هایی بوده که بهم الهام شده. بارها هدایت شدم از این طریق و نشانه ها رو اینطوری دیدم.

    دوست داشتم این تجربه رو هم بگم و رد پا از خودم به جا بذارم..

    سوالات این جلسه :

    با چه شیوه های خلاقانه ای می توانید این آگاهی ها را برای ذهن خود مرتباً تکرار کنید؟

    چطور از این آگاهی ها برای خنثی کردن استدلال های محدود کننده قبلی ذهن، منطق می سازید؟

    ج :

    نوشتنشون و مدام تکرار کردنشون تو ذهنم و موقع پیاده روی کردن با خودم تکرارشون کردن و گوش دادن بهشون، تاییدشون و دنبال منطقی کردنشون و تثبیتشون توی ذهنم، و الگو پیدا کردن برای تایید بیشتر. (ماشاالله استاد خودتون اینقدر مثال نوشتید که چیزی برای نوشتن نمیمونه! : )) اینقدر عالی و کامل نوشتین مثال ها رو)

    اما من میتونم بگم تنها جوابی که دارم و تو این مدت کوتاه خیلی خوب دارم به وضوح نتایجم رو میبینم و میدونم از کجا آب خوردند رو در :

    تکرار و تکرار و تکرار این آگاهی ها و تمرینات رو مرور کردن و اگر تجربه جدیدی کسب کرده باشم بنویسم و اضافه اش کنم بهشون و سپاسگزاری کردن بابت هدایت شدنم و ایده هایی که هدایتگرم بهم میده. و البته با جسارت و ایمان ادامه دادنم و مایوس نشدنم با وجود نجواها!

    هر کجا پارازیت بندازه و بخواد صداش یه کوچولو در بیاد این ذهن نجواگر، خیلی سریع تو نطفه خفه اش میکنم و با ایمان ادامه میدم و حتی نمیجنگم مثل قبل! و اتفاقا با آرامش و زبان نرم باهاش حرف میزنم و مثل یک موجود مفلوک و آروم و خسته شده قشنگ حسش میکنم، و خداشاهده استاد اصلا صداش در نمیاد یا خییییییلی ریز و خفیف یوقت میخواد یه زوری بزنه، که همون موقع بهش میگم عزیزم شما زورتو بزن، اما کلام الله همیشه Max و Above All و Highness هست اون قربونش برم Superior و Supreme هست همیشه، و خب صدای تو رو اصلا نمیشنوم هر کاریم باهام داری لطف کن اصلا نیا سمتم زورتو بزن، تو منتظر باش تا علف زیرپات سبز شه، ما هم منتظریم : )

    این تجربه من بود

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3349 روز

    سلام

    مرسی از فایل خوبتون که بی صبرانه منتظرش بودم.

    باید ذهنمون را فرمت کنیم بعد باورهای درست را یکسره تکرار کنیم و بگوییم و ضبط کنیم و گوش کنیم و بنویسیم و مواظب حرفهایی که می شنویم باشیم چیزهایی که می خوانیم و می بینیم باشیم.

    وسوسه‌های شیطان، هرگز اختیار را از انسان نمی‌گیرد، بلکه او یک دعوت‌کننده بیش نیست (النّحل/100)

    تکرار مهارت می آورد حتی در باورهای ما . نمونه تکرار در قران: فَبِاَىَّ آلاَءِ رَبَّکُمَا تُکَذِّبَانِ

    چقدر فایل عالی بود و چقدر عالی خدا از طریق این فایل جنابعالی جواب مرا داد.

    همیشه بدون مقاومت همه فایلهای شما راگوش میکنم .

    شما به گسترش جهان بسیار کمک میکنید و ما هم به نوبه خود همینطور. تشکر که دراین رابطه نیز به ما کمک می کنید.

    وَ أَنْ لَیْسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری. (النّجم: 39 و 40)

    و نیست از برای انسان مگر کوشش و تلاشی که انجام داده است و قطعاً ثمره کوشش و تلاش خود را خواهد دید.

    استمرار و تلاش ذهنی راهمیشه خواهم داشت .

    استاد فایلتون عالیه عالیه عالیه

    تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 624 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    سلام به همه عزیزان

    الان که این فایل رو گوش میدم 400 روز یا بهتره بگم یک ساله که توی سایتم و تازه هنوز مثل یه بچه که میخواد راه رفتن یاد بگیره منم مثل همونم یا همونم نیستم هنوز و بعد این مدت کم کم داره این سیمان های ذهنی شل میشه و خدا میدونه که اگه این روند رو مستمر ادامه بدم تا یک سال و دو سال و 5 ساله اینده و البته با تعهد به چه جایگاهی خواهم رسید که حتا خودم رو نشناسم. اما این مسیر بها داره.

    و مهم اینه که استمرار داشته باشی مثل کسی که لاغر کرده و ورودی غذا رو کنترل نمیکنه کم کم وزنش 100 گرم به100 گرم میره بالا و یهو میبینه که راه رفتن براش سخت شده و اضافه وزن شدید داره و خودم اینجور بودم

    هرچند که توی بحث باوری انقدر باورهای غالب قویی منفی دارمکه تا کمی شل کنی مثل علف هرز پخش میشن و شیره جونت رو میکشن و میشی یه ادم درب و داغون که داره دیوانه میشی

    تو بحث تعهد و استمرار استاد الگو هست که این همه سال داره کار میکنه ولی الانم توی این مسیر تعهد و تمرکزی میره جلو چون به این رسیده که حواست نباشه بد میخوری.

    باید یه باور و حجت تمامی به خودم بکنم که اقاجان تا اخرین لحظه ای که زنده ای باید این مسیر رو بری اگر نمتونی برو قاطی همون ادم های جامعه باش چون لیاقتت همونه که انتخابش میکنی

    من هیچی نمیدونم و فقط اینو میدونم که هنوز هیچی نمیدونم

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  4. -
    نظری گفته:
    مدت عضویت: 3122 روز

    سلام خدمت همه دوستای گلم استاد عزیزم خانم شایسته گل

    تغییر باور ها ماهمیشه باور قبلی رو داریم

    مثل یک دیوار سیمانی ک رنگش سیاهه باید رنگ سفید بریزیم روش انقدر ادامه بدی بشه رنگ قالب

    باور منفی اگه بهش بال و پر بدی قدرت میگیرن

    خداوند میگه نبوده ما ب پیامبری وحی کنیم و شیطان نجوای خودشو دخیل نکنه

    خداوند کلام خودشو بالا میبره

    هیچ راهی نیس بغیر کار کردن روی باورها

    هیچ راهی نیست هیچ چیزی نیست بابا جان مسیر درست همینه

    نتایج وقتی میان که باورها به صورت بنیادین تغییر کند

    فایلا رو میزارم گوش میکنم و سعی میکنم این ورودی هارو تقویت کنم .

    “تمام ثروتمندان از راه درست به ثروت رسیدن ”

    وقتی سعی میکنی ی طور دیگه فکر کنی طوری که پدر و پدرجدتم اینطور فکر نکردن نتایج کم کم ظاهر میشن

    درسته شروع کار سخته خیلی ذهن مقاومت میکنه تلاش میکنه بگه دروغه ولی انقدر تکرارمیکنی که برات عادی بشه

    به مقداری ک مقاومت کم میشه نتیجه میان

    بی نهایت ثروت وجود داره

    هرچقدر ثروتمند بشم نزد خدا عزیزترم این یک باوره قدرتمندره

    وقتی تبدیل بشه به باور می فهمی که نتایج داره تغییر میکنه

    “”تنها راه دادن ورودی مثبت به ذهنه همین “”

    کل موضوع تکرار اصله ، خداوند می فرماید تا جایی که میتونی قران بخونید

    فقط داستان حضرت موسی بارها تکرار شده به همین دلیل اسم حضرت موسی خیلی بیشتر تکرار شده دلیل تکرار ها همینه

    اون مطالبی ک زیاد تکرار شده اونا اصله

    راه استفاده از دوره ها تکرار اوناست ب نحوی که بشه باور

    بعضیا با حرف زدن نوشتن فایل صوتی این خلاقیت توعه

    راه نتایج پایدار اینکه هر روز کار کنین باور خالص بدین به مغزتون .

    همین جوری باید کار کنید خودب خود جهان کاری می کنه که شرایط شما مناسب بشه

    وقتی روی خودت کار کنی نشونه اش نتیجه است اگه میخوای بازم بیشتر تغییر کنه نیازه که هی تکرار کنی مثل غذا خوردن و نفس کشیدن

    ثروتمندانم یک سری ادمای معمولی بودن بعد ب ثروت رسیدن

    اینکه حتما میخوام دوره ام تموم کنم نباشه باید باورها ساخته بشه

    مخصوصا پاشنه های آشیل جاهایی که خیلی مقاومت دارین 》》》》

    اتفاقا همون مورد باید تغییر کنه

    پیشنهاد من اینکه یکی از کارا کامنت بچه هاست باعث قوی شدن باورها میشه زندگیمون متحول میشه

    فعالیت توی بخش عقل کل هم خیلی کمک میکنه

    مهم استمراره باید ادامه داد ……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  5. -
    ستایش یگانه گفته:
    مدت عضویت: 3840 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش عزیزم و همه ی دوستان گرامی

    واقعا خدارو شاکرم که یکی از اعضای کوچک این مجموعه ی بزرگ و بی نظیر هستم.

    من از سال 93 با استاد و این سایت آشنا شدم و تقریبا تمام فایلهای رایگان و دوره ها و محصولات به جز روانشناسی ثروت 2 و 3 و دوره ی عشق و مودت را تهیه و استفاده کردم. در مدت کوتاهی بعد از آشنایی اولیه اتفاقات خوب پشت سر هم پیش اومد و من اون موقع ها فکر میکردم دیگه راز بزرگ خوشبختی رو فهمیدم و هیچ چیز جلو دار من نیست . من فایلها و دوره هارو با وسواس گوش میکردم تا اینکه تموم میشدن. در واقع هدفم شده بود تموم کردن کامل دوره ها . اتفاقی که افتاد این بود که بعد از یک دوره پیشرفت و اتفاقات خوب ، کم کم اوضاعم ثابت شد و انگار روی یک مدار در جا میزدم . بعد از مدتی حتی احساس کردم دارم پسرفت می کنم . اعتماد به نفسم که با دوره ی عزت نفس به اصطلاح به سقف رسیده بود کم کم داشت پایین و پایین تر میومد . دیگه هیچ کنترلی روی ورودی های ذهنم نداشتم و دوباره به قول استاد برگی شده بودم در باد که به هر طرف بقیه می رفتن منم باهاشون همراه بودم . خوب طبیعی بود که سر و کله ی اتفاقات ناخواسته دوباره تو زندگیم پیدا بشه . هر از گاهی به سایت سر می زدم و فایلهایی رو گاهی گوش میدادم ولی میگفتم ای بابا این حرفا که تکراریه ! استاد خدایی چند بار میگی احساس خوب = اتفاقات خوب! ، میدونیم دیگه یه چیز جدید بگو…

    این اوضاع ادامه داشت تا اینکه دوره ی جهانبینی 1 شروع شد. پیش خودم گفتم آخه چه چیز جدید دیگه ای وجود داره که استاد بخواد درباره اش حرف بزنه؟ حتما دوباره همون حرفها تکرار میشه دیگه. منم که خداروشکر همشو حفظم و هر موقع بخوام ازشون استفاده میگفتم . اما مدام یه حسی بهم میگفت این دوره را تهیه کنم . بعد از کلی مقاومت و کشمکش با اون حس بالاخره خریدمش.

    بعد از جلسه ی 1 و 2 نجواهای شیطانی اومد سراغم که دیدی گفتم . الان مثلا چه چیز جدیدی به دانسته های تو اضافه شد؟ همینو میخواستی؟ دیدی چه کلاه گشادی رفت سرت؟ همش منتظر بودم که استاد یه مطب جدید بگه تا بتونم باهاش این نجواهارو خفه کنم. (اینو اضافه کنم که همزمان با استفاده از این دوره ، فایل 9 و 10 دوره ی راهنمای عملی دستیابی به آرزوهارو تقریبا هر روز گوش میدادم) . از جلسه ی سوم به بعد یهو همه چیز تغییر کرد. احساس کردم مطالب تکراری قبلی را میشنوم ولی یه طور جدید میفهمم و درکشون میکنم.تا اینکه در جلسه ی دهم استاد به زیبایی و با کلام شیرین و دلنشین همیشگی یه بار دیگه به صورت کامل قانون رو دوره کرد و اونجا بود که انگار یه پرده ای از روی قلبم کنار رفت. خدا شاهده حرفهای استاد را با قلبم میشنیدم نه با گوشم .

    الان تقریبا یک هفته است که روزی حداقل یک بار اون فایل جلسه ی 10 را گوش میکنم و خودم باورم نمیشه که چقدددددر درکم از مطالبی که همیشه از استاد میشنیدم بیشتر شده !!!

    حتی شروع کردم به گوش کردن فایلهای قبلی و تکامل رو با تمام وجود درون خودم حس میکنم. احساس میکنم این یک هفته به اندازه ی تمام این سالها که با استاد آشنا شدم رشد کردم. تازه به این موضوع رسیدم که «فهمییییییدن» با «دررررررک کردن» از زمین تا آسمون فرق میکنه.

    من قبلا حرفهای استاد رو فقط میشنیدم و تقریباً میفهمیدم .

    اما الان درررررک میکنم که آگاهانه خودم رو تو احساس خوب نگه داشتن یعنی چی!

    کنترل ورودی های ذهن برای اینکه این احساس خوب از دست نره یعنی چی!

    خفه کردن نجواهای شیطانی با جملاتی که حس منو خوب میکنه و تکرار اون جملات برای تبدیل شدن به باور یعنی چی !

    وقتی با یک اتفاق ناخواسته در طی روز روبرو میشم چطور به اون موضوع نگاه کنم که احساس خوب من نه تنها بد نشه بلکه به سمت عالی شدن پیش بره.

    الان با تمااااام وجووووود دررررک میکنم که احساس خوب = اتفاقات خوب یعنی چیییییییی.

    تو همین یک هفته نشانه ها و اتفاقات خوب هرچند خیلی کوچیک برام پیش اومده که بارها به خودم یادآوریشون میکنم و دربارشون با خودم صحبت میکنم ولی چیزی که برام خییییلی اهمیت داره این احساس عااااالیه که به هیچ وجه حاضر نیستم از دستش بدم.

    به شدت ورودی های ذهنم رو کنترل میکنم .

    هر اتفاقی که یه ذره احساسم رو بد میکنه با جملات و صحبتهای طلایی استاد که از دوره های قبل به یادم هست بمباران میکنم،

    مدام با خودم در مورد خواسته هام صحبت میکنم و به جرات میگم که این یک هفته افسار افکارم رو محکم نگه داشتم و واقعا احساس زنده بودن میکنم. و ایمان دارم اگه با همین فرمون پیش برم خیلی زود به همه ی خواسته هام میرسم.

    امروز داشتم به این موضوعات فکر میکردم و وقتی دیدم استاد تو فایل جدید راجع به این موضوع صحبت میکنن واقعا شگفت زده شدم!!!

    استاد عزیزم صدای دلنشین و لحن محکم و مطمئن شما مایه ی آرامش و اطمینان و دلگرمی من و هزاران نفر از دوستداران شماست . واقعا خدا شمارو برای ما حفظ کنه . از ته قلب دوستتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      سماء طاهر گفته:
      مدت عضویت: 3340 روز

      سلام

      ستایش جان چقدر خوب که اینها رو نوشتی و چقدر خوب نوشتی !

      من که اصلا هنگ کردم اینقدر از این نعمت هدایتی که بواسطه این سایت فوق العاده بهم عنایت شده قلبم تحت تأثیره و در وجودم غوغاست که دیگه توان درست نوشتن و منظم کردن جملات و تشکرازاستادوادای حق مطلب و…. آنچه در وجودم میگذره رو ندارم

      مطالب فوق العاده اند

      خداچقدربه این بشر برکت داده !

      استادارجمند و بینظیر !از صمیم قلب ممنونم

      خدایا !شکرت !

      من الان نمیدونم چه مدته بااین سایت آشنام یه ساله ؟دوساله ؟(به پروفایلم دقت نکردم و خاطره ندارم)درونم داره از نو ساخته میشه

      الان که باشما حرف میزنم زندگیم بدون هیچی وباقرض همسرم ازاین و اون و با حدود300میلیون بدهی میگذره و کلا رو هواست اما آرامش و اعتمادی به خدا پیدا کردم که قابل باور نیست

      کارمیکنم, بدون ذره ای استرس و نگرانی که یعنی فردا چی میشه ؟

      هم کارفیزیکی و هم کار روی باورهام که مهمترین کاره !

      این همه آرامش و لذت از لحظات !منی که بخاطر این اوضاع و مسئولیت هایی که حس میکردم از توانم خارجه و اختیاری برای تغییرشون ندارم وتا حالا دوسه بار سکته خفیف کرده ام!!!!

      خدایا !خودم باورم نمیشه!

      خداچه برکتی داده به این بشر !

      استاد!ممنونم !باتمام سلول هام از خدایی که شما رو در مسیر زندگی من هم قرار داد ممنونم

      حالا خوش ترین لحظات عمرم رو دارم تجربه می کنم

      من بزرگترین ثروت عالم یعنی خدا رو در این سایت پیداکردم

      شک ندارم روزی یکی از ثروتمندترین مردم دنیا میشوم(البته گمنام, چون گمنامی رو خیلی دوست دارم )

      من دارم تکاملم رو طی میکنم

      ولی سرعت رشد رو دارم احساس میکنم

      من هم هربار از فایل های استاد حرفهای تکراری فوق العاده جدید میشنوم ?و چه لذتی داره درک لذت این درک !?

      انگارهمین الان غرق ثروت و امنیت و آرامشم

      من هیچوقت حرفهای استادعزیز و تمرین و تکرار و این استمرارو ایمانی که استاد اینقدر تأکید میکنند رو کنارنمیذارم

      تاآخرعمر

      وبالذت !

      دوست خوبم ممنونم از پستت

      دوستهای خوبم ممنونم از کامنت های ارزشمند همتون

      استاد فوق العاده و بینظیر و موحدم !ممنونم ازاین که کاری کردید که خدا اینقدرشما رو دوست داره که بوسیله و واسطه ی شمازندگی خیلی ها مثل من , نجات پیدا کرد و از جهنمِ شرک و کفر و فقر به بهشتِ توحید و سپاسگزاری و ثروت درون(وان شاءالله بزودی ثروت بیرون هم) هدایت شد و میشود !

      ممنونم که ظرف وجودتون رو اینقدر بزرگ کردید

      تک تک جملاتتون رو قدرمیدانم و ازاین گنجینه فایل ها و آگاهی های بی انتهاتا آخرعمر مراقبت میکنم

      خدامیدونه ازهرفایل چقدرمطلب جدید یادمیگیرم

      شیطان درون و بیرون منو بدبخت کردی استاد ?بیچاره هرچی دست و پامیزنه و تلاش میکنه صداش دیگه بهم نمیرسه و نمی فهمم چی واسه خودش میگه??

      وای برم ,چقدر کاردارم باخودم واین فرصت بینظیرعمر و دنیا !?

      وای چقدر لذت داره کارکردن روی باورها!?

      ازبچگی کارکردن بارنگ رو دوست داشتم برای همین, بالطف و یاری خدا اون قلموی رنگ سفیدی که استاد همیشه میگن رو تا آخرعمر زمین نمیذارم و بالذت, اینقدر روی دیوار سیمانی وجودم رو زیبا وترتمیز رنگ سفید میزنم که خدای بزرگ از زیباییش کِیف کنه?

      خدایا !شکرت

      خدایا!شکرت

      خدایا !شکرت

      ببخشید نمی خواستم حرف بزنم فقط می خواستم تشکرکنم ,ازشما دوست عزیز از استاد ازخدا از همه ی بچه های سایت که روز به روز بهترمیشن و بالاتر میرن از همه چیز بخاطر همه چیز خدایا !ممنونم ..ممنونم

      متشکرم

      سپاسگزارم …

      ببخشید کامنتم اینقدر بهم ریخته ست

      تقصیرمن نیست تقصیر استاده… ?

      با این فایلاش ? ?

      استادخداییش همه بچه های سایت رو دیوونه کردید,دستتون درد نکنه ??????

      خدایا !شکرت

      شکرت

      شکرت

      .

      .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    امیر رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 968 روز

    بنام خالقم وهدایتگرم

    درود به استادم وبانو شایسته گرامی

    درود به همخانواده های عزیزانم

    خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،

    که درتمامی لحظات زندگی ام درحال هدایتمی وبانشانه هایت بامن صحبت میکنی تا بت انم مسیرم را پیداکنم وراه درست زندگی ام را ادامه بدهم

    استاد عزیزم من ازکلمات کم میارم ازبابت سپاسگذاریتون درموردآموزه هاتون که درتمامی لحظه به لحظه زندگیم باتمامی وجود تضادهایم وروزمرگی ام وجودتون درزندگیم باعث دلگرمیمه و

    وخداوندروبابت تمام نعمتهایش درزندگیم در هرلحظه شاکرم

    من از زمان ورودم به سایت بهشتی وهدایتم به این مسیر الهی بسیار زندگیم وحتی خودم متحول شدم وپیشرفت عالیی کردم

    وهمینکه مورد لطف پروردگارم قرارگرفتم که چشم قلبم بازشده وآرامشی بهم عطاکرده که تابه امروز که چهل ودوسالمه ازخداوند فرصت زندگی گرفتگ را تجربه نکرده بودم

    وهمینکه ازقوانین جهان هستی آگاه شدم واینکه خدای واقعی را که سالها بدنبالش بودم راپیداکرم والان متوجه شدم که خدا انرژیه وسیستمه درجهان که داره طبق قوانین عمل میکنه ومن خالق زندگی خودم هستموفقط باید با توجه کردن به خواسته هام وداشتن احساس خوبم زندگیم رو اونجوری خه خودم دوست دارم پیش ببرم

    ودرنهایت با طی کردن تکاملم به اهدافم برسم وفقط وفقط ازمسیری که درونش هستم لذت ببرم

    همون مسیری وجاده ای که استادفرمودید که سرسبزه وسوت زنان با آواز پرنده ها وهوای دلپذیر

    سر بخوریم ولذت ببریم به سمت خواسته هامون

    ومن احساس میکنم که الان درهمون مسیر قرار گرفتم ودارم از لحظات زندگیم لذت میبرم

    میدونیددوستان عزیزم فقط باورهاست که اولویت اول لذت بردنه از زندگی مونه

    باورهامونه که میتونه مارو بلندکنه وحرکت کنیم بسمت جلو ویااینکه نابودمون کنه ودرجا بزنیم

    استاد توی تمام فایلهاشون به اصل همیشه تاکید میکنن واصلیترین هم همین باورهست

    ما فقط باید تمرکزمون روی خودمون باشه

    اینکه ورودیهای ذهنمونو کنترل کنیم ونزاریم باورهای مخرب باعث نابودیمون بشه

    البته که لاورهای مخرب همیشه وجود دارند وما باید با ورود باورهای درست اونهارو بپوشونیم واینکارهم نیاز داره به استمرار

    اره تکرار وتکراره که میتونه باورهارو تغییر بده

    بقول استار عزیزم که درقرآن هم بارها تاکید کرده خداوند که تکرار هرچیزی تبدیل به باورمیشه

    ومثال همان کاشی سیاه رنگیه که استاد گفتند که ما فقط میتونیم یاریختن رنگ سفیدسیاهیرو بپوشونیم ویاهمان مثالی که استاد فرمودند که شرک دردل مومن مانند راه رفتن مورچه سیاه دردل تاریکی شب روی سنگ سیاهه

    اینو من همیشه توی ذهنم بخودم یادآوری میکنم که امیر مواظب ورودی های ذهنت باش که باعث خراب کردن تماگ زحمات این چند ساله ت نشه

    چونکه نجواهای ذهنم همیشه وجود داره ونمیخواد لجازه بده که من حالم را خوب نگه دارم

    خدایاشکرت،،خدایاشکرت،

    من این روزها دارم یه تضادی رو حلش میکنم با کمک پروردگارم که از جند طرف تحت فشار قرار گرفتم وهرزگاهی نجواهای شیطان میاد سراغم وتمرکزم رو بهم میزنه ومن هم با همون آموزه هایی که تاالان دیدم وآگاهی ام از قوانین دارم فقط مسیرم رو ادامه میدم واین آیه که میگه دردل هرسختی آسانی وجود واره رو درهر لحظه به خودم یاد آوری میکنم ومطمئنم که انتضاد اومده که بمن تجربه خوبی رو درزندگیم بهم هدیه بده وخداوند اینقدر منرو دوست داره که داره منو به سمت خواسته ام هدایتم میکنه وباورود تضاد هایی بظاهر بد داره همون چیزیرو که خواستیم روبهمون میرسونه

    حالا البته که تموم کسانی که دراطرافمون هستند چونکه چشم وگوششون بسته س وفقط دارن ظاهر ماجرا رو میبینن وفقط دارن بهم میگن که امیر بیخیالش بو وچرا فلان کارو نمیکنی چراخودتو داری اذیت میکنی ومنظورشون همون عقب نشینیه

    اما من خودم میدونم دارم چکار میکنم وکاردرست را انجام میدهم

    چونکه من دارم ازخداندم هدایت والهام میگیرم وطبق همان ایمان واعتمادی که به خدا دارم وتسلیمش شدم فقط دارم بااحساس خوب وبا لذت بردن ازحل این تضاد دارم به زندگیم ادامه میدهم واینو خوب میدونم که خداوند دستان مهربانش رو برای کمک به من قرارداده ودارن کارمنو درست میکنن ومن سکوت کردم و رها

    چونکه یاد گرفتم که سکوت زبان خداونده

    وقرارنیست زمانیکه به خداوند اعتماد کردم وتسلیمش شدم دیگه دخالتی بکنم وفقط باید رها باشم ولذت ببرم

    خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،

    درپناه الله مهربان باشید وامیدوارم که ازلحظهدبه لحظه زندگیتون لذت ببرید وشاد وباانرژی باشید

    استاد عزیزم ومریم بانو سپاسگذارتونم ودوستتان دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  7. -
    روح اله عبداللهی گفته:
    مدت عضویت: 3980 روز

    چقدر برای مریم خانم خوشحال شدم. با ویدیویش اشک همه را در آورد. فکر می کنم شاگرد اولهای استاد از بین خانمها باشند. نمونه اش هم خانم شبخیز است. یک شب در خواب دیدم در یک مدرسه هستم. ابتدا حیاط مدرسه را دیدم. یک مربع روی زمین کشیده بودند. در گوشه ها و وسط اضلاع مربع علامتهایی دیده می شد. چند خانم روی اضلاع راه می رفتند و کتابی که در دستشان بود را با اشتیاق مطالعه می کردند. فهمیدم که مدرسه استاد عباسمنش است. به خانمها حسادت کردم. گفتم چرا باید از اینها عقب بمانم. روی مربع رفتم. یک دفعه شب شد. کلاس روی همان مربع برگزار می شد. یک قرص بزرگ نقره ای رنگ بالای یکی از علامتها شروع به چرخیدن دور خود کرد. قرص محصول استاد بود. گفتم باید از این قرص شروع کنم. روی قرص رفتم. در حال حرکت سرعتم کم شد. مثل صحنه آهسته مسابقات فوتبال. داشتم با قرص یکی می شدم. در حال حرکت دیدم که روی علامت بعدی یک قرص دیگر در حال پدیدار شدن است. انگار لازمه دیدن قرص بعدی این بود که با قرص فعلی یکی شوم و از آن عبور کنم. شاید هم پیش نیاز فرکانسی محصول بعدی این محصول بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    من + خدا = هر آنچه که دوست دارم گفته:
    مدت عضویت: 2521 روز

    سلام.

    حالتون چطوره استاد عزیز و موفق خودم.

    میخاستم بگم هیچ جمله ای نمیتونه ابراز علاقه شدید منو به شما و حرفاتون در خودش بگنجونه فقط میگم سپاسگزارم که با خدای خودمون خدای مهربونمون آشتی مون میدی. باور کنید من از از روزی با شما آشنا شدم و دارم روی باورام و حرفاتون کار میکنم و عمل میکنم (تاکید میکنم از صمیم قلب عمل میکنم و باور دارم خدا منو به خواسته هام میرسونه) خیلی به واضح دارم توی کارم که فروشگاه اینترنتیه پیشرفت میکنم.بهترین سفارشامو توی این اوضاع که همه میگن دلار رفت بالا نمیدونم بازار فلان شد و هزاران باور اشتباه دیگه دارم میگیرم.نسبت به دوستان همکارم که فروشگاه اینترنتی دارن و دقیقا کارمون و جنسامون یکیه ولی مثلا من 20 سفارش میگیریم ولی اونا مثلا 5 تا.و تعجب میکردن منم تمام فایلهای دانلودی شما استاد عزیز رو دانلود کردم و براشون فرستادم و سایتتون و کانالتون هم بهشون معرفی کردم و دوسدارم که اونام به این مسیر زیبا که مقصدش خداوند هست راهنمایی کنم.

    شاد.سالم.خوشبخت.ثروتمند و سعادتمند هم در دنیا و آخرت برای هممون

    بزودی میام آمریکا برای دیدنت قول میدم چون میخام که بیام تجسم میکنم و حس خوبیه و چون باور دارم که میتونم بیام و میام و یه عالمه لحظات شادو در کنار استاد عزیز میگذرونیم.دوستت دارم

    «سپاسگذار خداوندم»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  9. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1033 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی عزیزانم

    سپاس گزار خداوندم بابت حضور در این سایت و احاطه شدن با این اگاهی ها

    سپاس گزار خداوندم که هر لحظه ای که نفس میکشم به اذن اوست

    سپاس گزار خداوندم که درهای رحمتش همواره و هر لحظه به روی عالم باز است

    شکر بابت همین لحظه ی باشکوه

    شکر بابت هر لحظه

    شکر بابت حس حضور

    شکر بابت حس حضور او

    استاد اخر فایل گفتین که استمرار داشته باشین و وقتی که ادامه میدین ، ده سال دیگه به زندگی خودتون نگا میکنید و میگید خدای من چقدرررررر من تغییر کردم و زندگیم از همه لحاظ تغییر کرده .

    میخوام بگم این جمله ی شمارو اگر قبلا تو یک فایلی میشنیدم حسم بد میشد و شاید کسانی هستن که با شنیدن این جمله بگن که اووووه 10سال؟؟؟؟؟ خیلیییییییی زیاده و…….

    منم یکی از این افرادی بودم که اینطور فک میکردم و قبلا اگه بود میگفتم بابا چه خبره اخه 10سال من باید این مسیرو ادامه بدم ؟؟؟

    اما با تمام قلبم از خداوند مهربانم سپاس گزارم که منو در این مسیر ثابت قدم فرمود

    من میفهمم وقتی شما میگی استمرارداسته باش یعنی چی

    این جمله رو الان توی این فایل شنیدم ناخود اگاه لبخند توی صورتم بود و حس خوبی داشتم بعدش که تکرار میکردین که استمرار داشته باشین و ادامه بدید ،حسم بهتر و بهتر شد ،چرا که اصن چه پیشنهادی بهتر از این که من این مسیرو ادامه بدم ؟؟؟

    چرا من حس خوبی داشتم از جمله ای که گفتین 10سال دیگه ؟؟؟

    چون استمرار من برای درک قانون

    چون درخواست های من از خداوند برای درک بهتر قانون همه و همه اجابت شده و من الان با تمام قلبم سپاس گزار هر لحظم هستم

    قبلا سپاس گزاری میکردم که خدا بهم نعمت بیشتری بده ،اما الان با تمام قلبم سپاس گزار خداوندم که به من حس سپاس گزاری میده

    استمرار من باعث شد که بهتر درک کنم که بابا جان خوشبختی باتغییر نوع نگاه و تغییر زاویه دید به وجود میاد نه با رسیدن به مادیات

    اصن شما نگو 10سال بگو 20 سال یا 30 سال

    فک کن شما عاشق یه کاری هستی و دیوانه‌ وار میخوای انجامش بدی و بعد یکی بیاد بگه تو باید تا 20سال انجامش بدیا

    ههههه ،بهش میخندی میگی بابا من با این کاره زندم اگر انجامش ندم میمیرم کاش میگفتی 60سال کاش 1000سال زنده باشم و این مسیر و ادامه بدم

    استاد حس خوبی دارم چون به این درک رسیدم که زندگی در لحظس شما نگو 10 سال بگو 1000سال من که دارم از همین لحظم لذت میبرم ، چه عجله ای داشته باشم ؟؟؟

    اصن عجله ای ندارم ،من که دارم لذت میبرم از هر لحظه

    من که وقتی فک میکنم میبینم که خداوند داره تمام کارهامو مدیریت میکنه و شرایط زندگیم ارام ارام داره بهتر میشه و سعی میکنم همواره فقط یادم باشه که شرایط بهتر شده ها سپاس گزارش هستی ؟؟؟

    دوستانی که حس بدی دارن از اینکه این جمله رو شنیدن ، بهشون پیشنهاد میکنم به عنوان شخصی که چند قدم ازشون زودتر به این درک رسیده که با تمام قلبشون در این مسیر باشن و دل به خداوند ببندن و ادامه بدن

    اونوخ میبینیم که خداوند که باشه وسط جهنم برات بهشته ، توی هیاهوی شلوغ نجواهای ذهن به یکتاییش قسم که یک لحظه یاداوری اینکه هست و بامنه منو در قلب طوفان ارام میکنه ، ارامشی که نمیشه اصن با کلمات توضیحش داد ، یک حسه

    یه حسه که میگه من هستم من اگاهم به درون تو ،من نزدیکم ، من روزی دهندم ، تو فقط ذهنت رو ساکت کن تا بهت بگم چیکار کنی

    تو فقط به سمت من بیا و با من باش

    خدایا تو به غیر از من چند میلیارد بنده داری و اما وقتی که در حضور تو هستم انگار فقط منو داری

    خداوندا این حس نزدیکی رو‌این حس بودنت رو همواره بیشتر و بیشتر کن

    کمک کن تا در مسیر توحید قدم بردارم

    کمک کن تا سپاس گزار باشم هر لحظه و بدونم که رسیدن به چیزی منو خوشحال نمیکنه ،بلکه شادی روحیه و راه شاد زیستن و خوشبخت زندگی کردن تغذیه روح با این اگاه ی هاس ، یاداوری چیزهاییه که میدونستم و یادم رفته

    الهی سپاس گزارم بابت هر لحظه ای که نفس میکشم و تو به من لطف داری و لیاقت بندگی به من عطا میکنی در هر لحظه ای بخشنده ی بی نیاز و ای خدایی که در تخیلات من هم بخشندگیت و مهربان بودنت و تمام ویژگی هات نمیگنجه

    تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .

    درپناه الله یکتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      ابوالفضل خازنه گفته:
      مدت عضویت: 1559 روز

      به نام خدای مهربان بخشنده هدایت گر

      سلام به استادنازنین سلام به خانم سایسته عزیزوسلام بخ همه دوستان وهمران عزیزتواین مسیرالهی ولبریزازآگاهی

      سلام به اقارضای عزیزاقارضای خوش هیکل پسرچه هیکل خفنی برای خودت خلق کردی رضاجان ازکامنتهات میفهمم که همه برطبق برانامه نویسی ذهنت خوب داره پیش میره مسئول باشگاه خفن شدنتم خوندم کیف کردم تحسینت میکنم ازتک تک کامنتت درس میگیرم .

      من هنوزفایل ندیداول من چندتاکامنت میخونم ذهنم اماده بشع بعدمیرم سراغ فایل .

      اونجای که نوشتی درموردده سال دیگه یک دفعه یه تیک توسرم خوردکه اه اه راست میگه من اصلا یکی ازخواسته ها توتجسماتم یک اتاق دورتادورشیشه تو20 مترارتفاع ضدصداویک تلوزیون بزرگ ویه صندلی نه نوی داسته باشم فقط مخصوص فایل دیدن وگوش دادن تمرین درلحظه بودن اره منم ناخودآگاه خودم آماده کردم تاپایان عمرم تواین مسیرلبریزازآگاهی باشم .

      اخه کجابرم من ازاین مسیربهتر کجابرم .50سال دورخودم چرخیدم وچرخیدم چک خوردم چک وچک خوردم کجابرم ازاین جا بهتر اومدثروتمندبشم امامنبع ثروت پیداکردم ((خدا))ثروتی که هیچ دین مذهب هیئت امام دولت مقام رئیس پدرمادردوست همکارنتونست بهم بده فقط ازاینهاچک خوردم چک .اماخیلی خوشحالم الان که به خودم و4سال قبل واین مسیرنگاه میکنم اصلاشخصیتی هیچ ربطی بخ گذشته ندارم گفتم قبلا امامیخوام باافتخاردوباره بگم تواین مسیر موادمخدررفت کناربه راحتی،تواین مسیرقرص کدیین رفت کناربه راحتی،تواین مسیرمشروب رفت کناربه راحتی ،تواین مسیرسیگاررفتکنار به راحت,تواین مسیراضافه وزن 22کیلوی کسالت و….به لطف قانون سلامتی رفت کناربه راحتتتتتتتتتتی اب خوردن،تواین مسیربداخلاقی بدبینی بددهنی دروغ گویی بدقولی واکنشگرای و………..رفت کناربه راحتی داخل پرانتزبه من باافتخار54سالم وبارهاازفشارنجواهاله اه شدم وبازم وایستادم هی به خودم گفتم همه چیزکنترول ذهن صبرکن صبرکن حرمت توکل به خدارونگه داربه خدایه روزاازکنترول نجواهاانقدرفشاربه سرم میومدسرم میخواست بترکه باخودم گفت این درداشیرین صبرکن مثل دردفیزیک ترک موادصبرکن صبرکن بعدچی شدارام ارام آرام شدم ارام شدم نمیگم الان نمیادمیاددرعرض دو سه دقیقه ساکت میشه نتیجه ارامش نتیجه باخودم درصلح نتیجه هرجاهستم اطرافم ارام نتیجه انسانهای ارام اطرافم میان .من یه درخواستی ازخداداشتم که بایکی ازبچه های سایت ارتبات حضوری داشته باشم چرخیدوچرخیدبادونفریک مسیرکاری جدیدطبق خواسته وهدایت الله شروع کردم که 2 تاشونم توسایت فعالن وجالب میدونی چیه ماهرروزبعدازظهرتوکافه قرارداریم برای مثلا مسائل کاری خداروشاهدمیگیرم گم گم 3ساعت باهم هستیم ازاین 3ساعت خیلی مردباشیم جلوی خودمونوبگیریم یک ربع درموردکاربقیش چی سایت قانون خدامسیرتوحیدوجالب کارهامونم اوتومات توست خداوندانجام میشه به راحتی.

      اره عمورضامسیرمسیرقشنگیه

      خیلی حرف زدم دست خودم نبودبه خدانبوداولش خواستم بنویسم نجواگفت چی بنویسی ولشکن اینم دارم تمرین میکنم هرچی اون میگه برعکس انجام میدم نتیجش میشه این کامنت که ازاولش اشکم راه افتادوحالم عالیه عالی شد خداروشکربرای این صلات این ساعت

      رضای دوست داشتنی دوست دارم

      تک تکدوستان که باکامنتاتون رشدکردم دوستون دارم

      خانم شایسته عزیزارام دوستون دارم

      وشمااستادعزیزهیچی نمیتونم بگم بنویسم به قول خودتون متافیزیک نمیشه توضیح دادعاشقانه میگم خالصانه میگم کارخودتنوکردید((توحید))اره توقدم نه گفتیدبریددوراتونو بزنیداخرش میرسیدبه توحیداره دورامو زدم من ابوالفضل خازنه همین جای مقدس دستام بالاچکمه هام روگردنم اعلام میکنم 54سال دوزدم رسیدم به غریزه رسیدم به اولش رسیدم کلمه نقدس((((تسلیم))))

      منونم اذت استادنازنین ممنونم اذت ممنونم اذت تاآخرعمرسپاسگزارتم

      درپناه تنها فرمانروای عالم رب سربلندباشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        رضا زارعی گفته:
        مدت عضویت: 1033 روز

        سلام عمو ابولفضل گل

        خدا شاهده که هر موقع اسم شمارو میبینم وعکس زیبای شمارو میبینم تحسین میکنم این استمرار شمارو این همه تلاش های اگاهانه شمارو

        عمو جان اونجا که از فشار نجواها میگفتی قشنگ درک میکردم که منظورتون چیه

        و میدونم که تغییر در سن بالا خیلی شهامت میخواد ،خیلی جسارت میخواد و اصن اگر لطف خداوند نباشه و اگر مرحمت اون نباشه غیر ممکنه ادمی از تاریکی هایی که توش رفته دربیاد

        از عادتهای اشتباهی که نه یکی دوروز بلکه سالها تکرار کرده بتونه خودشو جدا کنه

        یاده حرفه استاد میفتم که میگن قشنگی خدای من اینه که به محض اینکه میخوای برگردی فارغ از هر گذشته ای که داشتی و هر خطا و اشتباهی راهو بهت نشون میده و در اغوشت میگیره

        الهی صد هزار مرتبه شکرت

        من هیچوقت نمیتونم درک کنم بخشندگی و مهربانی خداوندرو

        هیچووووووووووقت

        الهی صدهزار مرتبه شکرت که اغوشت بی منته هر موقع بخوام بیام بغلت کنم زودتر با لبخند اغوشتو برام باز میکنی فارغ از اینکه چه کار اشتباهی انجام دادم یه دیقه پیش

        از درک من خارجه رحمان و رحیم بودن تو

        عمو جان خوشحالم بابت هم صحبتی با دو نازنینی که در سایت حضور دارن و اتفاق قشنگی که برات افتاده که نتیجه ی سپاس گزاریه

        امیدوارم همواره در اغوش خداوند باشی و من خیلی زیاد بهت افتخار میکنم و قلبی دوستت دارم .

        درپناه الله یکتا .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        مجید بختیارپور عمران گفته:
        مدت عضویت: 964 روز

        سلام و درود بر داش ابولفضل بزگوار

        آقا کامنتتو درک میکنم چون منم از همین راه اومدم از همین رهایی از مواد خارجی که به اصطلاح کاذب حال مارو خوش میکرد که نتیجه این دوساله شده من در اینجا بزرگترین نتیجه عمرمه که اگه این آگاهی و این ایمانی که از اینجا کسی نمیکردم نمیتونستم و اگه میشد خیلیییییی سخت و دشوار و شایدبعدا با لغزش همراه میشد ولی اینجا با خیال راحت خیلی آسون شاید قابل باور واسه اونایی که تو شرایط ما هستن نباشه مگه میشه مشروب و مواد و سیگار و مثل آب خوردن بزاری کنار تا هیچکسی نفهمه حتی کسی که داره باهات زندگی میکنه واقعااااا خدا با این کارش منو ناک اوت کرد داداش میفهمم چی میگی خداحافظی با هر چیز خارجی که قراره حال مارو خوب کنه سخته ولی اینجا مثل آب خوردن شدنی شد برای منم شد خیلی حال کردم پیامتو خوندم در جواب داش رضای خوش هیکل عزیز واقعا اینجا بهترین جای دنیاست چون حرف هم و میفهمیم و درکش میکنیم داداش سیگار ترک کردن خیلی کار دشواریه چون چیزیه که براحتی و در همه جا دسترس و همه جا داره مصرف میشه اینکه مثل آب خوردن ترکش میکنی و اصلا دیگری داره میکشه هوسشو نکنی و جلوی خودتو به سختی نگیری این سخته ولی برای ما مثل آب خوردن شدنیه و سختی احساس نکردیم خدایاااااا شکررررررررت حالا بقیه مواد که بماند خداروشکر که از بند این چیزای بیخود این لهو ولعب بازی رها شدیم و جز نجات یافتگانیم خداروشکر و دم استادمون گرم که همچین جایی رو برامون ساخت تا انرژی خدارو کسب کنیم و از نجواها و تاریکی براحتی عبور کنیم دوست خوب توحیدی ام تولد بعد مواد یک چیز دیگه ای است بهت و به خودم تبریک میگم کاری کردیم کارستون کاری که خیلیییییی دشوار بود هم برای رشدمون کنترل ذهن داشته باشی تو این جامعه بیمار هم برای ترک مواد کنترل ذهن این کار مهم از ما بر اومد و این یعنی ما شایسته بهترین های جهان خواهیم بود و هستیم دوست خوبم موفق باشی همیشههههه زنده و پاک و سلامت باشی همیشههههه

        داش رضای دم تو هم گرم که چه کامتت بااحساس زیبایی رو نوشتی که بوی توحیدی اش به مشامم رسید و شارژم کرد دمتون گرررررم

        آخش چقد حالم خوب شد براتون نوشتم خیلی حال خوبیه کامنت نوشتن و تحسین کردم همو درک کردن هم .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          ابوالفضل خازنه گفته:
          مدت عضویت: 1559 روز

          به نام خدای مهربان بخشنده وهدایت کر

          سلام به تنهااستادزندگیم درتمام جنبه های زندگیم

          سلام به خانم شایسته ،شایسته سیرت

          سلام به تمام دوستان نازنین وهم خانواده عزیزم دراین مسیرالهی

          سلام آقامجیدگل که نقطعه ابی که ازطرف شمادریافت کردم به موقع وموردنیازالانم بوداومدایمیلم کنترول کنم ببینم چندتاکامنت بخوتگنم هدایت شدم به نقطه آبی بغل عکس پروفایلم وخوشحال بازکردم که باکامنت زیبای شما روبه روشدم کلی حالم خوب شد دمت گرم وممنونم که برام نوشتی

          آره آقامجیدعزیزمکان مکان درستی مسیرمسیردرستی بعضی موقع فکرمیکنم میبینم من خیلی وقت عصبانی نشدم خیلی وقت صدام برای کسبی بلندنکردم خیلی وقت ازترسم دوغ نگفتم خیلی وقت پشت سر کسی کمتر صحبت کردم وبدش گفتم خیلی وقت مریض نشدم خیلی وقت مرتب ازخونه برای کارم میرم بیرون خیلی وقت نگران اجاره خونه خرج ومخارج نیستم خیلی وقت نگران بچه هام که بزرگ شدن نیستم خیلی وقت باتنهای خودم حال میکنم خیلی وقت باخدابیشترصحبت میکنم خیلی وقته راحترپول خرج میکنم خیلی وقت تلوزیون واخبارنگاه نمیکنم خیلی وقت توجمع هاساکت میشنم وسعی میکنم حرف نزنم خیلی وقت کاربه کاره کسی ندارم وسعی میکنم هدایتگرکسی نباشم خیلی وقت بجه هام کنترول نمیکنم ناشکری نمیکنم وآرام آرام دارتومدارسپاسگزاری قرارمگیرم سپاسگزاری سپاسگزاری یه حسی داره که نگوخیلی خواسته روهوای میگرتتدکه نگاه نمیکنه کجای اطرافت کیه اشکتوجاری میکنه وچه حسی.

          خداروشکربرای این صلات شبانکاهی هدایتی ازطریق تومحیدنازنین بختیاری چه فامیلی زیبای همیشه دوست داشتم سمت لرستان سفرکنم

          بازم ممنونم ازت که برام نوشتی عزیزانشالله درپناه رب العالمین شادوسلامت وثروتمندباشی

          استادعزیزسپاسگزارتم برای رسالتی دریافت کردی واستمرارداشتی وبه شماوخدای خودم که هرقولی بهش میدم عملی میکنم تاپای جانم تواین مسیرتوجاپاهای شمادرحدتوانم حرکت کنم

          خانم شایسته نازنین ازشماهم بابط دورهای رایگان ممنونم ازتمام فیلم بردازیهای ای چندساله ممنونم ازمقاله های روان وپرمحتوات ممنونم ممنونم

          تک تک دوستان ازهمگیتان سپاسگزارم هرموقع نجوای بوده باکامنتهای هدایتی شماارام شدم

          همکیتان رابه الله مهربان میسپارم

          یاحق شادوسلامت وثروتمندباشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            مجید بختیارپور عمران گفته:
            مدت عضویت: 964 روز

            سلام ودرود بر آقا ابولفضل عزیز

            منم از شما ممنونم برای روشن کردن چراغ زیبای آبی که همه عباسمنشی ها با دیدنش حالشون خوب میشه و لذت بخش برای همه برای منم خیلی لذت بخشه

            به کامنتت جواب دادم چون حرفات خیلی بدلم نشسته بود و با نوشتن پاسخ به شما که نگم چه حال خوبتر و بهتری پیدا کردم خداروشکرررررر برای این حال خوبم

            از خوزستان به شمال خوش اومدین برادر من فامیلی بختیاری دارم ولی بچه شمالم شما هم در همسایگی ما اقامت گرفتی مادرخدمتیم در شهر بابل

            خیلی خوش اومدی به استان ما و هوای ناب شمال همه نووووش جانت که شما بهتر این نعمتهای استان مارو میبیمی نعمتهایی که برای ما نامریی شده بقول بانوشایسته عزیز برای شما الان مرئی هرچند من هرگز طبیعت شمال برام نامرئی نمیشه چون عاشق طبیعتم و همیشه جای سرسبز و زیبا رو در هرجا میبینم به وجد میام حتی دیدن کویر خدا برام لذت بخشه و عاشق هنرمندی خدای خودم هستم و ازش میخوام تمام نعمتهای نامرئی زندگیمو برام مرئی کنه تا بابتشون شکرگزار باشم

            داش ابولفضل دوستت داریم و خوش باشی لب دریا و ساحل زیبای سنگی بابلسر در خیابون نخست وزیری من عاشق اونجام .

            عشقیییی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سارا ماه گفته:
      مدت عضویت: 1145 روز

      سلام رضای عزیز

      من دقیقا جملات شما رو درک میکنم چون این روزها دارم تجربه‌ش میکنم و ازتون سپاسگزارم بابت به اشتراک گذاشتن حس و حالتون ….

      همیشه با خودم فکر میکردم این نوع نگاه و باورها فقط بین خانم هاست اما از زمان آشنایی‌ام با این سایت الهی و دیدن استاد عزیزم به عنوان بالاترین نمونه و خوندن کامنت های آقایون فوق‌العاده ای مثل شما متوجه شدم که هستند مردهایی که فقط ادعا نباشند ! فقط شعار ندن!

      جهان رو به شکل دیگه ببینند و روی خودشون کار کنند….

      مردهایی که فکر نمی‌کنند این حقایق چرندیاته !

      افتخار میکنم به وجود همه‌ی شما که با من هم‌مسیر و همگی تکه ای از وجودم هستید…..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    علی حاجی گفته:
    مدت عضویت: 2027 روز

    بنام خدا

    سلام

    هر کسی برای زندگیش یه مرشدی نیاز داره ک راهو بهتر نشونش بده مرشدی ک که خودش قبلا اون راهو رفته و مثل یه فانوسی میمونه توی دستت وقتی توی تاریکی داری قدم بر میداری .مرشدی مثل هارون برای موسی

    مرشدی مثل شمس برای مولانا

    مرشدی مثل پیامبر برای علی

    و …..

    و استاد عزیزم توام مرشدی هستی برای من مرشدی از راهو از بیراهه بهم نشون دادی و دستی بودی از دستای خدا درسته خدا واحده و تنها خودش هدایتگر و تکمیل کننده ی ماست ولی خدا وقتی میخاد هدایتشو بصورت مادی بما نشون بده میاد توی جلد مادیات میشه کتاب میشه قلم میشه فیلم میشه کوه میشه همه چی و خدا توی جلد عباس منش اومده ک منو هدایت کنه تقریبا یسال میشه ک از اولین فایلی ک ازت دیدم میگذره و این یسال چقدر تغییرات توی خودم احساس کردم و همیشه خدارو سپاسگذارم و شاکرم پارسال همین موقع یه معتاد به درد نخور بودم شبا مواد مصرف میکردم صبا خواب بودم روزی دو پاکت سیگار میکشیدم(کلا یا خواب بودم یا دود مصرف میکردم😂😂 )خخخخخخ فکرشم نمیکردم به این سرعت بتونم تغییر کنم به لطف خدای هدایتگر و فایلای استاد و اراده ی خودم نه تنها موادو کنار گذاشتم بلکه حتی ی نخم سیگار نمیکشم شغل دومم رو راه اندازی کردم سلامتیمو ب دست اوردم با کسی ک‌ ی روزی رویام بود وارد رابطه شدم و‌چقدر ایمانم بخدا بیشتر شده و دلم آروم و بی اشوب ،نمیدونم چجور سپاس گذاری کنم بقول ی عالمی ک میگفت اگه توی هر دمو باز دم یه الهی شکر بگیم باز نمیتونیم این‌همه نعمت خدارو شکر گذاری کرده باشیم .خدا خیلی به ما نعمت و فراوانی داده فقط کافیه این نعماتو ببینیم و شکر گذاری کنیم بعدش خودش اینقدر قشنگ هدایتت میکنه ک باورتم نمیشه .

    استاد تو این فایل گفت دهسال دیگه باورت نمیشه که چقدر تغییر کردی و من خیلی هیجان زده شدم و دوباره ی تعهدی بخودم دادم‌که هیچ وقت از این مسیر خارج نشم تا ده سال اینده ی رویاییم رو لمس کنم .آها اینم یادم اومد ک‌بگم این همه تغییر اساسی رو ک توی یسال کردم شاید از دوازده ماه کلا دوماه قانون کار کردم ک بقیه اش باز شوت بودم تو باقالیا(توی باورای محدود کننده گم بودم )😐😁 اینکه استاد میگه پنج درصد عملیش کردم و شده این واقعا راسته من هیچ دوره ای نخریدم و فقط فایل رایگان گوش دادم و کتاباهای رویاهارو خوندم این‌همه نتایج بزرگ بدست اوردم.اصلا انگار استاد تو این فایل داشت با من صحبت میکرد من از وقتی با قانون آشنا شدم یماه اول کار کردم بعدش کلی نتیجه گرفتم و بعدش ول کردم‌بعد چند‌ماه همه چی‌به حالت‌اول برگشت و باز برگشتم قانون کار کردن و قول دادم ک دیکه ولش نکنم و تکرار کنم .خیلی خوشحالم ک خودم مسئول زندگی خودمم و میتونم با تغییر باورهام و حس خوب دادن به جهان زندگیم رو‌اونجور ک‌دوست دارم‌ خلق کنم.

    دوستتون دارم🤗😘🤗🤩😀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: