مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته» - صفحه 21

540 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1808 روز

    سلام مجدد خدمت دوستان عزیزم و استاد نازنین

    در ادامه مطلب قبلی که گذاشتم خواستم برای منطقی کردن موضوع تمرکز و ارتباطش با الهام مطلبی رو به اشتراک بزارم

    یادمه وقتی مدام با خداوند صحبت میکردم و ازش هدایت میخواستم که ارتباط بین این دو رو برام منطقی توضیح بده

    این آیه رو خداوند به قلبم الهام کرد:

    و نفس و ما سویها، فالهمها فجورها و تقویها…

    بعد این الهام اومد که سویها یعنی تسویه و برابر قرار دادن

    و خلاصه اینکه وقتی ذهن انسان مثل تار موسیقی میشه که نه فراز داره و نه فرود…و در سکوت قرار میگیره و نجوا نیست

    اون موقع الهام میاد… و نفس میتونه این الهامات رو بشنوه… مثل فضایی که یه عالمه آدم دارن هم زمان صحبت میکنن

    و شما نمیتونی صدای مخاطبتو به درستی بشنوی… بعد پرسیدم خب ارتباط سکوت ذهن با تمرکز چیه؟ و پاسخ اومد که

    در هر موضوعی که ذهن انسان به نسبت ساکت تره یعنی حضور بیشتری داره و متمرکز تره و در نتیجه الهامات رو بهتر

    میشنوه… من خودم تو دریافت پاسخ های اینچنینی از خداوند مقاومت خاصی ندارم و بخاطر همین خداوند براحتی این

    مدل پاسخ ها رو در سطح ذهنی بنده و با توجه به میزان مقاومت هام الهام میکنه اما مثلا در زمینه کسب و کار خیلی

    مقاومت (بخونید شرک) دارم و نجواهای ذهنم زیاده بخاطر همین الهاماتو دریافت نمیکنم. بخدا خیلی سادست… ان شاالله

    هممون شایستگی و تمرکز و سکوت لازم برای دریافت آگاهی در هر زمینه ای رو پیدا کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 631 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    سلام به همه دوستان

    به این فایل از طریق خدا هدایت شدم چون هدفم تغییر خونه ام بود و محل زندگیم

    بهم گفته شد باید از جایی که هستی و آدم هاش دل بکنی

    باورهای قدرتمند کننده بسازی

    و هر روز هر چه الهام شد انجام بدی و ذهنت رو با خونه دیدن بمباران کنی تا بری تو مدارش و به شرایط و وضعیت الانت 100٪ بی توجه باشی

    چون شرایط الانت مشخص نمی کنی شرایط بعدیت چیه

    کانون توجه ، ورودی ، افکار و باورها و کنترل ذهنت مشخص میکنه کجا میری ( فرکانس الانت جایگاه بعدیت رو مشخص میکنه )

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1148 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم جون عزیزم وتمامی دوستان گرامی.

    صحبتهای استاد منو یاد سماجت خودم برای رسیدن به خواسته ای که خودمم نمیدونستم‌درسته یا نه ،انداخت .

    سالها قبل که تغییرات خودمو شروع کردم .اوایلش تمام تمرکزم به کمبودها ونداشته های زندگیم بود .وهرروز به جای اینکه حال من بهتر بشه ،بدتر میشدواحساس بدم نسبت به همسرم بیشتر تا جایی که با یقین میگفتم این مرد به درد من نمیخوره .من با این مرد خوشبخت نمیشم .با دلیل بی دلیل میگفتم دوسش ندارم .

    انقد میگفتم وواقعن هم همین حسو پیدا کرده بودم .

    خب طبیعتا از درون رفتارهای ناجالبی که پر از خشم وکینه ونفرت بود،رو با خودم یدک می‌کشیدم .

    هیچ اقدامی برای بهبود روابطم نمی‌کردم .اصلا دوست نداشتم خودم کاری کنم . فقط میخاستم همسرم تغییرات مثبتی کنه .

    بقدری تمرکزم رو این موضوع بود که کم‌کم متوجه شدم اوضاع داره بدتر میشه در حالی که خواسته ی من داشتن یه رابطه ی عاشقانه و خوبی بود که آرامش داشته باشم واز زندگیم لذت ببرم.

    در حالیکه خودم مقابل خواستم ایستاده بودم .

    ومتوجه‌ نبودم که چ‌بلایی دارم سر خودم میارم.

    چون همانطور که گفتم تمام عیب ونقصهاوکمبودهای زندگیمو‌از چشم همسرم می‌دیدم .

    خب منی که خواسته ی به این خوبی داشتم چرا باید با دستای خودم و افکار وباورهای غلطم دامن بیشتری برای از هم پاشیدگی زندگیم میزدم .

    یکی دو سالی گذشت تا متوجه شدم که من دارم دست وپا میزنم برای جدا شدن نه پیوند زدن نه درست کردن زندگیم نه بهتر کردن روابطم !

    انگار یه رابطه ی دیگه ای دلم میخاست!

    وقتی فهمیدم که در راستای اون خواسته ی اولم ،به چنین حسهایی رسیدم .شروع کردم به صادقانه احساس گفتن به همسرم که البته صادقانه که چ عرض کنم ب نظرم خیلی جاها حماقت کردم .

    خلاصه کاری کردم، احساس ایشون رو هم نسبت به خودم بد کردم .

    مردی که این همه سال برای با عشق زندگی کردن ، تلاش می‌کرد.من با بیان احساساتم ،تمام آرزوهاشو پایمال کردم .

    واوضاع وشرایط ما به شدت افتزاح تر شد.

    حالا تو این مدت مثلا منم دارم روی تغییرات خودم کار میکنم که به جای بهتر شدن خرابترش کردم.

    دقیقا به پام روترمز بود یه پای دیگم رو گاز .

    چون دنبال تغییراتم بودم کم کم متوجه ی تمام ضعفهای خودم شدم.

    البته ناگفته نمونه ،تو زندگیم اتفاقاتی افتاد هر دفه یه پیامی از خدا گرفتم تا اینکه فهمیدم خودمم خیلی جای کار برای تغییر دارم.

    البته کارکردن دوره های استاد کم کم درک وتوقع منو تغییر داد.

    خیلی فک کردم .

    با اتفاقات زیادی روبرو شدم که خدا نشونم داد،داری بهونه ی الکی میگیری .کمی صبر کن .اوضاع بهتر میشه .همسرت انقدرا هم بد نیست .نقاط قوت زیادی داره .

    همه ی اینا رو یه حس درونیم بهم میگفت .

    انقد به خودم گفتم ناهید چته ؟ چی میخای ؟بهتر نیست یه کم به موقعیت وشرایط زندگیت فک کنی ؟

    میدونید وقتی خواسته ای داریم باید در راستای رسیدن به همون خواسته قدم بر داریم .

    ینی تکلیف خودمون با خودمون مشخص باشه .خیلی واضح وشفاف در مورد خواستمون فک کرده باشیم ودرخاستش کنیم .

    وبعد مسولیت تمام چیزاشو بپذیرید.

    بهتره برای رسیدن بهش پافشاری نکنید.چون با عقل ومنطق خودتون درخاست دادیداگه همون خواسته رو به خداوند بسپاریدواز خودش بخاهید هدایتتون کنه ،صددرصد به اتفاقات وتجارب بهتری هدایت میشید.

    من اینو خیلی خوب تجربه کردم .

    پافشاری واصرار روی خواسته ی خودم در حالیکه نمیدونستم‌ چ منفعتی برام داشت ،باعث شد همش زور بزنم .تقلای بی مورد داشته باشم.

    زمان بیشتری رو صرف رسیدنش کنم .

    که خب همه ی اینا به اعتماد وایمانی که من به خداپیدا میکردم بستگی داشت.

    جایی که نمی‌دونم کارم درسته یا نه ،بهتره رهاش کنم وب خدا بسپارم .

    به قول استاد،من باید میگفتم یه رابطه ی عاشقانه همراه با لذت میخام دیگه اینکه به چطور وبا کی وچ جورش کاری نباید میداشتم .

    که متاسفانه اولش من طبق میل خودم واز راهی که خودم فک میکردم درسته، پیش رفتم .

    وچیزی عایدم نشد جز حال خرابی بیشتر .

    به جای سامان دادن به اوضاع ،خرابترش کردم .

    وقتی که خیلی خوشگل از جهان سیلی خوردم. تازه متوجه شدم کجای کارم اشتباس وچ مسیر اشتباهی رو رفتم .

    رسیدن به خواسته خودش مراحلی داره که باید انجامش میدادم .

    من هیچ کدوم از اون اصول رو رعایت نمی‌کردم وفقط میگفتم باید همونی بشه که من میخام .

    خلاصه اینکه با این همه احساس منفی وافکار منفی ب نظر خیلی از پلهای زندگیمو‌خراب کردم .

    خوبی این قضیه این بود که همسرم بد جور به من وابسته بود به همین علت وا نمی‌داد .ایشون هم درد کشیدن اما هیچ وقت به جدایی فک نمیکردن .

    کار کرد هر کدوم از دوره ها اونم وقتی که برای بار دوم کار کردم ،کم کم نگاهمو تغییر داد.

    خیلی طول کشید ب نظرم زمان ووقت زیادی گذاشتم تا بالاخره مسیر درست رو پیدا کردم .ولی خوبیش اینه که یاد گرفتم وواقعن تغییرات خوب وعالی ای داشتم .

    اینو از نتایج خوبی که گرفتم میفهمم .

    از تشکرها وقدردانی های همسرم .

    از آرامشی که تو خونم حکم فرماست میفهمم .

    با تغییرات من، همسرمم تغییر کرد.

    اصلا قانون همین بود که من به ایشون کاری نداشته باشم وفقط روی خودم تمرکز داشته باشم تا جهان خودش هر جایی که نیاز بود به نفع من کار میکرد.

    اون‌موقعه که زور میزدم وقور میزدم از این تغییرات مثبت ،خبری نبود اما وقتی توجه من رفت سمت نقاط مثبت همسرم و نقاط مثبت زندگیم، همه چی تغییر کرد.

    من از همه جهت تمرکزمو برده بودم سمت منفی ها ونداشته ها وکمبودهام .

    خدایی بی انصافی میکردم .همه چیزو با هم قاطی کرده بودم .

    اولین و بزرگترین موضوعی که باعث تغییر نگرشم شد این بود که قبول کردم خودم مقصرم .پذیرفتم که خودم مسئول زندگی خودم هستم .

    اینکه همسرم هیچ نقشی در خوشبختی وبدبختی من نداره .هر چی که هست و نیست از افکار وباور های خودمه که چنین اتفاقاتی رو جذب میکردم .اینکه وجه منفی وبد همسرم رو جذب میکردم .

    هیچ عامل بیرونی باعث بروز اتفاقات زندگیم نبود هرچی بود ونبود، در درون من بود.

    خدا رو هیچ جای زندگیم نداشتم .

    نمیدونستم‌ انرژی ای در جهان وجود داره که بهتر از خودم،میتونه مسیرو بهم نشون بده . البته به شرط اینکه من در مسیرش ودر مداری درست باشم .

    تمام این افکار خوب ومثبت باهام کاری کرد که دیگه از همسرم هیچ توقعی نداشته باشم .باید دست از کنترل کردنش بر میداشتم .وذهن خودمو کنترل میکردم .

    جایی که افکار وباور های خودم خالق اتفاقات زندگیم هستن و هیچ کس در خوشبخت بودن ویا بدبخت بودن من نقشی نداره چرا باید وقت خودمو تلف میکردم روی فرد دیگه ای !

    چرا خوشبختی خودمو تو عملکرد فرد دیگه ای می‌دیدم ؟!

    من تنها نبودم من خدا رو داشتم .دیگه کلی افکار وباور های قشنگ داشتم که میخاستم انتخاب کنم که وارد مسیری بشم که لذت ببرم .

    من تکامله ، داشتن رابطه ی خوب رو طی کردم .

    هنوزم عالی نشدم می‌دونم ایرادهایی هس که باید رفع بشن .منتهی دیگه به خودم سخت نمیگیرم .

    سعی میکنم فقط برای امروزم همسر خوبی مادر خوبی دختر خوبی دوست خوبی همکار خوبی شهروند خوبی و…باشم .

    وقتی انتخاب درستی در راستای هدفت می‌کنی ،خدا وجهان و همین مردمان نازنین همه وهمه دست به دست هم میدن تا تو به یه زندگی خوب وایده آلی برسی .

    من در مقایسه با چند سال پیش خیلی تغییرات مثبتی داشتم .

    سبک زندگیم با چن سال پیش خیلی فرق کرده .

    دوره ی احساس لیاقت باز کمک بزرگی بهم کرد تابهتر خودمو وخواسته هامو بشناسم .

    واز اونجایی که خودمو لایق تر می‌دونم ودوست ندارم ارزشهام زیر سوال برن بنابراین باید با جلا دادن به روح وجسمم از خودم خوب مراقبت کنم .

    این من هستم که میتونم سعادت دو دنیا را داشته باشم وبتونم شاد ودر آرامش زندگی کنم .

    من که خوب باشم. من که در احساس خوب به سر ببرم .

    من اگر متوکل وصبور باشم ،من که در برابر خدا تسلیم باشم ،همه چی خود به خود خوب پیش میره که اگر تضادی هم باشه باز به نفع منه چون قرار با اون تضاد رشد پیدا کنم وچیزی یاد بگیرم .

    پس نگرانی معنایی نداره.

    خداروشکر میکنم امروز ذهنم بازتر شده وروشن بینانه‌ به قضایا نگاه میکنم .مثل گذشته سطحی ازش رد نمیشم .در موردش فک میکنم درس میگیرم و ادامه میدم .

    می‌دونم هماهنگی بین ذهن وروحم عامل موفقیت‌هام میشن .

    پس بهتره با خودم در صلح باشم تا این هماهنگی بیشتر صورت بگیره .

    در گذشته صبرم با درد ورنج بود.یه جورایی تحمل بود اما امروز صبرم با حس خوبه .حسی که خیلی امید توشه!

    اینکه آگاهانه برای بهبود روابطم تلاش میکنم خیلی راضیم .خیلی تعجب انگیزه که همسرم هم با تغییراتمون تغییرات مثبتی می‌کنه .

    هردو به تعادلی رسیدیم که از هم راضی هستیم .منتهی برای خوشبختی پایدار وشادتر زندگی کردن هنوز خیلی کار داریم وباید تغییرات اساسی ترین کنیم‌.

    از اتفاقات تلخ گذشته هردو درسهای بزرگی گرفتیم .

    یه جورایی بالانس شدیم .

    هر کدوممون سرمون گرم کار خودمونه که به بهترین نحو خواسته هامونو بدست بیاریم .

    همیشه دوست داشتم الگوی مناسبی برای بچه هام باشم .خداروشکر میکنم که امروز تواناییشو دارم .

    امیدوارم هرروز آگاهی های بیشتری کسب کنیم تا بهتر وبا دوام و کیفیت بیشتری زندگی کنیم.

    همیشه حس میکنم در مقایسه با چند ماه قبلم ،بهتر شدم واز این بابت از خداوند سپاسگزارم که همراهمیم می‌کنه .

    رسیدن به خواسته ها از راهش امکان پذیره !

    استاد جونم دوستت دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1808 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان نازنین و تشکر از خانم شایسته بابت انتشار این آگاهی های ناب

    واقعا باورم نمیشه… از وقتی که استاد تمرکزشونو گذاشتن روی موضوعی که اعلام نکردن چیه و بعد از اون ما داریم فایلهای

    قبلی سایت و مشاهده میکنیم و از دیدن فایل جدید بی بهره شدیم همش یه احساسی بهم میگفت استاد داره روی یه روش

    متفاوت که مبتنی بر اصول روانشناسیه برای یادگیری زبان کار میکنه (با توجه به اینکه بسیاری از متدهای زبان واقعا خیلی

    کاربردی نیستن و صرفا انباشت دیتا هستن)… مثل داستان دوره سلامتی که استاد نپذیرفتن این همه بیماری طبیعیه و

    چون تمرکزی کار کردن خداوند مسیر رو براشون هموار کرد… استاد براتون آرزوی موفقیت میکنم و این رو هم بگم که اگه اون

    اصول آموزش زبان رو که دارین روش کار میکنید با ما هم به اشتراک بزارید شده قرض کنم این دوره رو حتما میخرم…

    در مورد تمرکز صحبت فرمودید… یادمه دوران بچه گی یه مثال واضح داشت برام که اگه روی یه چیزی تمرکز بزاری الهامات

    میاد… یادمه وقتی ترمیناتور بازی میکردم و تو بازیهای فکری گیر میکردم یه جاییی و خیلی روش وقت و تمرکز میزاشتم حتی

    اگه مسیر رو پیدا نمیکردم شب توی خواب همون بازی رو انجام میدادم و تو خواب مرحله رو رد میکردم و در کمال ناباوری

    وقتی بیدار میشدم و همون روش رو انجام میدادم مرحله رو رد میکردم!!! یعنی خداوند در همه اموری که انسان اولا مقاومت

    ذهنی نداشته باشه و ثانیا تمرکز بزاره روش حتما الهام میکنه و این یه اصله.. استاد براتون آرزوی موفقیت میکنم و ان شااالله

    به زودی زود در عرصه جهانی ورود خواهید کرد و کمک خواهید کرد که جهان جای بهتری برای زندگی باشه ان شااالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 910 روز

    به نام خدای رزاق و وهابم به نام خدای هدایتگرم در هر لحظه به مسیر درست و زیبایی و رسیدن من به خواسته هایم

    سلام به استاد نازنینم سلام سلام بیکران به مریم دوست داشتنی ام

    استاد عزیزم ممنونم از این فایل زیبا و مهم و کلیدی

    من فهمیدم که شما چطوری از اون خونه سیمانی رسیدین به این فلوریدای زیبا تمرکز تمرکز و تمرکز

    تمرکز ست که به خواسته و رویاها دست پیدا میکنی اگر هم زمان به چند خواسته می‌پرداخت شاید به هیچ کدام دست پیدا نمیکردن اما استاد عزیز یه هدف و یه خواسته بزرگ داشت و تمام سعی و تلاش رو گذاشت و با ایمان و توکل قدم در این مسیر زیبا گذاشت و هر لحظه از خداوند هدایت خواست چطوری اول باورهای اون خواسته رو در ذهنش می‌ساخت و بعد با آرامش بسیار شروع می‌کرد به کار کردن روی خودش و تمام حواشی رو کنار میذاشت و این شد که الان می‌بینیم الگویی به تمام معنا در تمام جنبه های زندگیش

    اگر ماهم بیایم مثل استاد از صفر شروع کنیم از اول خواسته رو در نظر بگیریم و باورهاشو در ذهنمون بسازیم و کد نویسی کنیم و تمرکزی کار کنیم تعهد بدهیم به خودمون و خدای خودمون و حواشی رو کنار بذاریم چیزهایی که باورها رو خراب میکنه رو بذاریم کنار چشم پوشی کنیم ازشون ( مثل تلویزیون اخبار رادیو،،،،) هر چیزی که احساس بد به ما میده رو گوش نکنیم و نبینیم به قول استاد برای رسیدن به موفقیت و خواسته و رویاهایمان لازمه بعضی چیزها رو از یاد ببریم به هیچ کسی کاری نگیریم فقط و فقط روی خودمون و افکار و باورهامون بپردازیم و کنترل ذهن داشته باشیم اونوقت ایت که بهترینها رو جهان به ما پاداش میده نتیجه این احساس خوب و آرامش = نتیجه خوبی هم در بر داره

    استاد عزیزم ان شالله منم بتونم تمرکزی برم جلو و هر روز بتونم بهتر از دیروز ذهنمو کنترل کنم و نجواهای ذهنی رو خاموش کنم تا هدایت الهی رو بشنوم و آرام‌تر و با ایمان تر از دیروز قدم بردارم برلی خواسته های بزرگم

    خدابا هر لحظه کمکم کن بادم باشه که هر چه دارم رو تو به من دادی من هیچ قدرت و توانایی ندارم

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    خدایا شکرت سپاسگزارتم

    استاد بهترینها نصیبتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    مینا منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1078 روز

    سلام بر حضرت استاد

    واقعا واقعا استاد متن نوشته شده این فایل حق و حقانیت هست

    باید باید باید برای رسیدن ها بها پرداخت کرد

    نه فقط باید بلکه قانونه و نخوای بها پرداخت کنی خوب به هدف و مقصد نمیرسی

    برایم مثلا رفتن به مهمونی باید بهای یک ساعت خلوت و تنهایی و تفکری که میتونستی امروز داشته باشی رو بدهی

    تا بها ندهی به مقصد نمیرسی

    استاد دستام رو به نشانه تسلیم بالا میبرم

    من همیشه رویایی داشتم و هیچ جوره نمی تونستم بهش برسم چون نمیخواستم بهاش بدهم

    اما حالا که بها حذف بعضی موارد بوده رو دادم میبینم وای توی مسیر رویام هستم و خیلی هم جلو رفتم و به امید الله وقتی به هدفم رسیدم میام و کامنت میزارم

    هدف داشتن و فرکانس های اون هدف رو پیدا کردن مهمه

    من هدفی داشتم ولی فرکانسم روی مخالف خواسته ام بود خوب بهش نمیرسیدم و هربار دلم می شکست و هربار اعتماد به نفسم کم میشد و از خودم بدم می امد

    مژده به دوستان عباس منشی عزیز اشکال نداره تضاد اتفاق می افته تضادها شما رو بزرگ میکنه و رشد میکنین

    تضادها خواسته خودتون هست

    شما دعا میکردید صبر میخوام و یهو یه اتفاق بدی می افته و عزیزی از دست میدید این از دست دادن باعث میشه شما درس صبر یاد بگیرید و صبور میشید

    پس شما بزرگ شدید

    اتفاقای خوب دوستای صمیمی ما هستن ولی تضادها معلم های ما هستن

    در پناه حق خوشحال و خوشبخت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1174 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان عالی و خوب خودم

    ممنون استاد عزیز هستم که این فایل فوق العاده را امروز برای من روی سایت گذاشتند

    این فایل برای من خیلی عالی بود و خیلی حس و حال خوبی را از آن گرفتم

    آنچه که در این فایل یاد گرفتم این بود که در قدم اول همه چیز را به دست خدای خودم بسپارم و از او کمک بگیرم

    بی شک من باید دل به هدایت ها و الهامات خدای خودم بسپارم و از آنها کمک بگیرم

    خدای من کمک ام کن و هدایت کن من را تا بتوانم به آسانی و راحتی به خواسته خودم برسم

    امروز نشانه های خودت را به من نشان بده

    این را باید به خودم بگویم که باید ترس ها و نگرانی های خودم را بشناسم و از خودم آنها را دور کنم

    خداوند را شاکرم که می توانم در این راه قدم بردارم و به راحتی و آسانی به خواسته های خودم برسم

    در اینجا من باید تغییر کنم تا جهان بیرون من تغییر کند و همه چیز از درون من شروع می شود و من باید روی خودم و باورهای خودم کار کنم و بی شک من می توانم از دستهای هدایتگر جهان هستی هم کمک بگیرم

    آنوقت من موفق ترین خواهم بود

    همه چیز برای من مهیا خواهد شد

    اینجا فقط کافی است که من دل به هدایت او بسپارم و از او کمک بگیرم و از او بخواهم تا من را به راحتی و آسانی به خواسته خودم برساند

    سپاس از استاد عزیز

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای مهربانی ها

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    سما میم گفته:
    مدت عضویت: 915 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جون گل.

    لذت میبرم از شنیدن داستان مهاجرتتون.

    اینقدر شور و شعف در من ایجاد میشه موقع شنیدن حرفهای شما درباره این مسیر..

    به زیباترین، روان ترین، و طبیعی ترین شکل ممکن مهاجرتتون به امریکا رقم خورد.

    واقعا به وجد میام و خیلی نکته یاد میگیرم هر بار.

    بحث تمرکز و انجام ندادن یه سری کارها، لیزر فوکس روی هدف عمیق شدن، ضمن اینکه ایمان داری، ایمان داری و ایمان داری…

    سپاسگزار شما و الله مهربانم هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1174 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان عالی و خوب خودم

    ممنون استاد عزیز هستم که این فایل فوق العاده را امروز برای من روی سایت گذاشتند

    این فایل برای من خیلی عالی بود و خیلی حس و حال خوبی را از آن گرفتم

    آنچه که در این فایل یاد گرفتم این بود که در قدم اول همه چیز را به دست خدای خودم بسپارم و از او کمک بگیرم

    بی شک من باید دل به هدایت ها و الهامات خدای خودم بسپارم و از آنها کمک بگیرم

    خدای من کمک ام کن و هدایت کن من را تا بتوانم به آسانی و راحتی به خواسته خودم برسم

    امروز نشانه های خودت را به من نشان بده

    این را باید به خودم بگویم که باید ترس ها و نگرانی های خودم را بشناسم و از خودم آنها را دور کنم

    خداوند را شاکرم که می توانم در این راه قدم بردارم و به راحتی و آسانی به خواسته های خودم برسم

    در اینجا من باید تغییر کنم تا جهان بیرون من تغییر کند و همه چیز از درون من شروع می شود و من باید روی خودم و باورهای خودم کار کنم و بی شک من می توانم از دستهای هدایتگر جهان هستی هم کمک بگیرم

    آنوقت من موفق ترین خواهم بود

    همه چیز برای من مهیا خواهد شد

    اینجا فقط کافی است که من دل به هدایت او بسپارم و از او کمک بگیرم و از او بخواهم تا من را به راحتی و آسانی به خواسته خودم برساند

    سپاس از استاد عزیز

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    خانم موفق گفته:
    مدت عضویت: 1439 روز

    سلام و درود براستاد عزیز وخانوم شایسته مهربان و دوستان پرانرژیم

    منم که مدتیه برای هدفی خیلی دست وپا میزنم و خیلی تقلا میکنم و دفترها پر کردم از باورهای مخرب و لی نتیجش رو که میبینم از شروع حرکتم تا به الان خوب تغییر درشخصیتم بوده اما نتیجه اصلی حاصل نشده .

    تا اینکه دیروز باخدای خودم دوباره خلوت کردم که دلیل اینهمه تقلاها چیه . من خسته شدم کم آوردم و واقعن تسلیم شدم و گفتم رها میکنم .

    تااینکه یهو بهم الهام شد که تو درشرکتی که کارمیکردی همش مدیرعامل شرکت رو تحسین میکردی که چقدر خوبه اینهمه تلاش میکنه و هر روز صبح به مدت 10 سال از شنبه تاچهارشنیه از شهرخودمان میرفت مرکزشهر که یکساعت راه بود تا شرکتی که بدهی بالا آورده بود رو بتونه جمع وجور کنه و دست وپا میزد وهروز پرونده به دست میرفت ومیومد 7صبح میرفت و 2 بعدازظهر میومد .

    ودرمقابلش من پدرم رو میدیدم که کاری که یه کم زحمت داره رو یاانجام نمیداد یا آنقدر باهزار تا گله وشکایت انجام میداد.

    وهمش من تو خونه و تو ذهنم اون مدیرم رو تحسین میکردم که چقدر عاشقانه برای هدفش داره میجنگه . و چرا پدر من نه .‌

    ومادرم میگفت خوش به حال زن وبچشون . با 70 سال سن اینهمه تقلا برای بچه های خودش .

    و الان که متوجه شدم این من بودم که جنگیدن برای خواسته رو نا آگاهانه به جهان درخواست دادم وتحسین میکردم .

    آخرش کارشرکت هم به تعطیلی کشید و….

    الان که فکرش رو میکنم مگه استاد 10 سال تمام برای خواسته جنگید .

    اگه باورهای مالیمان اشتباه باشه مهم نیست چقدر بجنگی نتیجه همونه .

    چون درمقابل همین صاحب کارم . صاحب کار دیگری رو میشناسم که وقتی کارخونش بدهی بالا آورد و درگیر بانک ومعوقات بانکی شد . همون اول همه رو به یک فرد کارخونه دار دیگه واگذار کرد وگفت کارخانه داری کار من نیست و خودش رفت تو یک شهر خوش آب و هوا و ریس بانک شد همون سمت قبلیش که بازنشسته شده بود . و تقلایی نکرد ونجنگید .

    حالا به خوب وبدش کاری ندارم .

    مهم توجه من بود که جنگیدن بیشتر برای خواسته رو ارزشمند میدونستم . الان میگم من وقتی بجنگم باحس بد . اون وقت آرامش ندارم چطور میتونم صدای خداوند رو بشنوم وکمکهاش رو دریافت کنم به صورت الهام .

    من باید فقط آرام باشم تا صحبتهای خداوند رو بشنوم و عمل کنم و نتیحه بگیرم .

    اینهمه اسنادمیگفت من برای رسیدن به خواسته زجر نکشیدم و ترمزها روشناسایی کردم باالهامات الهی .

    من الان متوجه شدم که وقتی تمرکزم روی سالها جنگیدن برای رسیدن به خواسته هاست چطور من میخام به راحتی به خواستم برسم .

    این بود ترمز من در رسیدن به خواسته ام .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: