مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته» - صفحه 28

540 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی شهناز گفته:
    مدت عضویت: 1157 روز

    بنام خدا

    سلام به همگی

    استاد واقعا این 20 دقیقه فایل چقدر درس داشت توش مثل بعضی از دوستان واقعا نکته های مهمشو بخوام بگم واقعا فایلو باید بنویسم ولی اونجا خیلی حال کردم که گفتید من مسئولیت تصمیمات کسی را بر عهده نمیگیرم و همچنین جایی که دوستتون گفته بود مراقب باشید تنهایی برید سفارت واقعا حال کردم به تسلیم بودن در برابر خدا چقدر ادم میتونه تسلیم خدا باشه و انقدر واگذار کنه به خدا بله وقتی انقدر اعتماد کنیم به خدا اینجوری آسان میشود چون حتی یه ملکول هم بدون اجازه خدا در این کیهان کار نمیکند

    استاد شما خواسته مهاجرت داشتید کاری که نباید انجام میدادید تمرکز و گسترش کار در ایران بود و کاری که باید انجام میدادید تنظیم فرکانس یعنی همون توجه و تمرکز به خواسته بوده که با مسافرتهای پش یر هم به خارج از ایران این کارو انجام دادید و بعد اتفاق افتاده استاد چقدر درسته این جمله ( هر جا خواستم عوض بشه مهم نیست کجای مسیرم و چقدر پول خرج کردم برمیگردم) این شجاعت میخواد و اونجایی که گفتید یه ملیارد چیزی نیست خداوند میدهد فراوانی هست واقعا از همه قوانین استفاده شده من یکی که خیلی خیلی خیلی کار دارم باید کار کنم

    تمرین خودم

    خواسته: درآمد 5 ملیارد در ماه

    کارهایی که نباید انجام بدم: تو حاشیه رفتن، استرس، عجله، تکامل

    کارهایی که باید انجام بدم: کنترل ورودی، کنترل ذهن، توکل و ایمان به خدا، کصل شدن به خدا و استفاده از الهامات و از همه مهمتر عمل به الهامات

    خداروشکر تو دو هفته اخیر این تمرین هارو انجام دادم معجزه دیدم به خدا دوستان من خدا خیلی سریع جواب میده اگه فکر میکنیم دیر جواب میده به قول استاد ما داریم اشتب میزنیم صد درصد این تجربه خود منه

    استاد سپاسگزارم از شما و خدای بزرگ شما و من

    استاد این حرفتونم خیلی قبول دارم فایلهای رایگانو فقط من ببینم و درک کنم از انیشتن هم بیشتر درک میکنم این صدرصد درسته استاد من به خدا میخوام دوره بخرم از شما الان یکساله انقدر فایلهای رایگان چیز داره برا یادگیری میگم بابا من باید ملیون ها سال رو این فایلها کار کنم کجا با عجله برم و به نوعی خودتون مقصرید از بس فایلهای هدیتون اندازه هزاران دوره ارزش داره من چیکار کنم فقط میگم دمت گرم استاد دمت گرم عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 837 روز

    به نام خدای مهربان و بزرگ

    به نام خدای که همه چیز می‌شود همه کس را

    خدای که عشق و نور خوشبختی هست

    خدای که نور زمین و آسمان هاست

    خدای که بهترین یار و یاور من هست

    خدای که خیلییییییییییییی بزرگ هست

    خدای که از رگ گردن به من نزدیکتر هست

    خدای که تنها پناهی من هست

    خدای که تنها عشق ابدی من هست

    خدای که نور قلب من هست

    خدای عزیزم

    فرمانروایی تمام کیهان و کهکشان ها

    ریس و فرمانروایی زنده گیم

    مدبر تمام عالم

    خالق تمام جهان هستی

    دلبر ناز و شرینم

    یا رب ، جان و دلم خودت بر قلمم جاری شو و بگو آن چیز را که میخواهد قلبم بگوید

    فرمان کلام دست خودت هر چی میخواهی بنویسی بنویس من گوش به فرمانم

    سلاممم استاد عزیزم سلاممممم مریم دوست داشتنیم ، سلاممم رفقا عزیزم

    بعد از فایل کلید اجابت دعا ها خیلییی به قدرت و بزرگی خدا فکر میکنم خیلیییییی مثال میاورم

    من اقرار میکنم خدا برای من خیلیی ناتوان بود

    خیلیییی کوچک بود

    خیلییی ضعیف بود

    یک گوشه نشسته بود و فقط من را مجازات می‌کرد

    در یک ونیم سالی که عضو این سایت هستم اولین چیزی که باعث شد در وجودم درست شود دیدگاهی درست در مورد خدایم بود

    و اینکه واقعا با خدا رفیق شدیم

    هر کس به گونه یی خدا را نگاه میکند

    من بعد از این یک و‌نیم سال تازه خدا را شناختیممم من خدا را حس میکنم

    من لبخند خدا را میبینم

    من نگاهی خدا را حس میکنم که به من نگاه میکند

    من صدای خدا را میشنوم

    خدا همیشه با من در قلبم زمزمه عشق را میکند

    من واقعا عاشق خدا شدیم در حدی که زیاد وقت ها میگم بدون همه می‌توانم زنده باشم بدون تو یک لحظه هم نمیتوانم

    هر کس بیاید و برود فرق نمیکند ولی تو هیچگاه تنهایم نگذار خدا جان

    عشق تو برای من تا ابد کافی هست

    تا حدی که نود درصد مواقع حالم عالی هست و یک ذره هم ترسی هیچ چیز در دل ندارم

    ایمان و اطمینان قوی دارم که خدا میسازد

    ولی میخواهم بگویم با تمام این وجود هم بازم خدا برایم چندان قدرتی نداشت بازم خدا برایم آنچنان بزرگ نبود

    امروز به قلبم الهام شد که فقط همین یک سوال را بنویس و بعد خودش ادامه می‌دهد بیبیبن چی از آب در میاید ؟

    سوال این بود

    آیا واقعا خدا نمیتواند خواسته های من را برآورده بسازد ؟

    خدا بزرگ هست یا خواسته های من ؟

    بعد نوشتممممممممم

    خوب توجه کنید یکی خواندن اون جملات با زهن هست

    و‌یکی هم حس کردن اون جملات با قلب هست

    با قلبت عظمتش را حس کن

    من از خدایی درخواست دارم که خالق تمام کیهان هست

    خالق تمام آنچه که میبینم و نمیبینم

    من از خدای درخواست دارم که کره زمین را خودش آفریده

    من از خدای درخواست دارم که مدبر تمام عالم هست

    من از خدای درخواست دارم که رب این کیهان هست

    من از خدای درخواست دارم که نه تنها خالق این جهان هست بلکه تمام این کیهان را مدیریت میکند

    من از خدای درخواست دارم که تمام موجودات را خلق کرده و از همه آنها آگاه هست

    فقط تصور کن چقدررر موجودات در این کیهان هست از انسان ها گرفته تا حیوانات ( چی اون حیواناتی که در اقیانوس هاست و چی حیواناتی که در جنگل هاست )

    من از خدای درخواست که از همه مخلوقاتش آگاه هست

    من از خدای درخواست دارم که رهبریت میکند تمام این کهکشان را

    من از خدای درخواست میکنم که من را از هیچ هست کرده در حالی که اصلا وجود نداشتم

    من نبودم و خدا من را خلق کرد ( یکبار جنین را سرچ کنید بیبینید ما به چی اندازه بودیم )

    من از خدای درخواست میکنم که می‌گوید باش و‌ موجود می‌شود

    من از خدای درخواست میکنم که هیچ قدرتی بالاتر از قدرت او نیست

    من از خدای درخواست میکنم که سوار بر همه چی هست

    من از خدای درخواست میکنم که فرمانروایی تمام کیهان هست فرمان او نافذ هست امر او همیشه اجرا می‌شود

    من از خدای درخواست میکنم که همه چیز تحت اختیار اوست

    من از خدای درخواست میکنم که جهان را کنترول و رهبری میکند

    من از خدای درخواست میکنم که هیچ چیز برایش ناممکن نیست

    من از خدای درخواست میکنم که آنچه را که میبینم و نمیبینم کنترول میکند

    من از خدای درخواست میکنم که عقل و زهن من را آفریده

    من از خدای درخواست میکنم که بدن من را به بهترین شکل صورتگری کرده و هوشمند آفریده

    من از خدای درخواست میکنم که بی نهایت قدرتمند و بی نهایت توانمند هست

    من از خدای درخواست میکنم که پادشاه تمام عالم هست

    من از خدای درخواست میکنم که زورش از همه بیشترست

    من از خدای درخواست میکنم که خزاین زمین و آسمان ها نزد اوست

    من از خدای درخواست میکنم که آسمان را به این زیبایی بدون ستون آفریده

    من از خدای درخواست میکنم که نگهدارنده تمام موجودات هست

    من از خدای درخواست میکنم که هر لحظه معجزه میکند

    من از خدای درخواست میکنم که خورشید اش همه جا را روشن و گرم‌ میسازد عجب عظمتی دارد به فاصله خورشید نگاه کن بعد گرمایی نورش را روی پوستت حس کن

    من از خدای درخواست میکنم که برف را به وجود آورده و در چند دقیقه همه جا را سفید میکند ( امروز که با دخترا در حال ورزش کردن بودم در هوای آزاد و برف میبارید همه جا خیلییییی زیبا معلوم می‌شد دانه های سفید از آسمان میامد و در چند دقیقه همه جا سفید و زیباتر شد من محو قدرت خدا بودم حتی نیم ساعت هم نشد برف دیگر‌نبارید و و آفتاب معلوم شد همه جا روشن‌تر شد و‌ نور‌افتاب منعکس شد یک لحظه گفتم چقدرررر خدا قدرتمند هست غیر از خدا کی این کار را می‌تواند بعد از این همه ابر‌ و برف این چنین همه جا روشن شود و آفتابی شود

    بعد یکی از عزیزانم خیلیی‌ جمله قشنگ گفت : خدا می‌تواند در لحظه همه چیز را تغییر بدهد

    نمیدانید با این جمله که خود اون آدم هم نفهمید چی گفت من چقدرررررر خدا را حس کردم چقدررر قلبم باز شد و عاشقتر‌شدم جمله خدا برای من بود )))

    من از خدای درخواست میکنم که همه چیز‌ برایش آسان هست

    من از خدای درخواست میکنم که در یک لحظه می‌تواند همه چیز را تغییر‌دهد

    من از خدای درخواست میکنم که کوه ها دریا ها اقیانوس ها و تمام این زمین را آفریده و از هر نقطه آن آگاه هست

    من از خدای درخواست میکنم که بی نهایت آگاه هست

    من از خدای درخواست میکنم که جهان را دارد ربوبیت میکند

    کنترول میکند

    رهبری میکند

    فرمان می‌دهد

    کار ها را انجام می‌دهد

    من از خدای درخواست میکنم که خیلییییییییییی بزرگ هست

    من از خدای درخواست میکنم که خیلییییی مهربان هست

    همین طور مینوشتم و قلبم باز شد خودم را کوچکترین حس میکردم

    بعد چشم هایم را بستم و ناخودآگاه این تصویر در زهنم ساخته شد شما هم بسازید

    چشم هایم را بستم از اون نقطه که نشسته بودم در اطاق خودم بالا رفتم، بالا رفتم ………

    بالا رفتم و خودم را از اون بالا می دیدم که کوچک و کوچکتر می شدم هر قدر بالا میرفتم همه چیز کوچک می‌شد

    آنقدر بالا رفتم که تمام کهکشان تصور کردم تمام جهان را تصور کردم تمام مخلوقات خدا را تصور کردم تمام آنچه که زهنم می‌توانست درک کند تصور کردم و بعد از اون بالا جسم خودم را دیدم

    نمیدانید چقدرررررررررر گریه کردم

    من از اون بالا هیچی نبودم

    اصلا به سختی معلوم میشدم

    من پشیزی هم نبودم

    تمام آدم ها کوچک بود و به سختی معلوم می شدند اونجا تنها خدا بزرگ بود

    هیچی معلوم نبود در برابر اون عظمت

    همه چیز کوچک بود

    هر آدمی که ما در زهن مان گنده میسازیم کوچک بود نزد اون عظمت

    بی نهایت کوچک بودم و کیهان خیلییییییییی بزرگ بود

    من ناتوانی خودم را حس کردم و‌فقط‌ میدانستم میلرزم و میدانم که من هیچی نیستم همش اوست خدا بزرگ هست

    مثلی اینکه یک مورچه را در میدان بسیارررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر بزرگ قرار بدهی و نگاهش کنی

    همانقدرر در برابر عظمت خدا کوچک بودم

    اصلا هیچی نبودم

    تمام وجودم به لرزه آمد

    من اولین بار به قدرت خدا و به بزرگی خدا پی بردم

    من این بار با قلبم بزرگی خدا را لمس کردم

    من با قلبم حس کردم چقدرررر ناچیز ناتوان و کوچک هستم

    من با قلبم حس کردم خداااااااااا خیلیییییییی بزرگ هست

    آنجا بود زمانی که به هر چیزی نگاه میکردم

    به این شعر با تمام قلبم پی بردم

    به دریا بنگرم دریا توینم

    به صحرا بنگرم صحرا توینم

    به هر جا بنگرم کوه در دشت

    نشان از قامت رعنا توینم

    آنجا بود که تمام بدنم ضعیف شد و فهمیدم و درک کردم که من هیچ چیززززززززززز نیستم

    من هیچ چیز نمیدانم

    از دست من هیچی برنمیاید من هیچی را بلد نیستم

    زمانی که با قلبت بزرگی خدا را درک کنی نه با زهنت

    اونجا دیگر هیچ خواسته ات برایت بزرگ نیست

    هیچ خواسته ات دور از دسترست نیست

    تو میدانی با چی خدای طرف هستی

    تو میدانی از چی قدرتی درخواست میکنی

    تو میدانی اگر به خدا توکل کنی واقعا خدا تورا کافیست

    تو میدانی که اون می‌تواند دریا را باز کند چون دریا خودش هست چون اون سوار بر همه چی هست

    تو میدانی که اون می‌تواند آتش را گلستان کند چون‌ آتش خودش هست

    تو میدانی اون می‌تواند از شر همه چیز محافظتت کند چون همه چیز خودش هست

    تو میدانی اون همه جا هست در دل هر چیزی هست و دیگر نمیترسی

    تو میدانی اون خود خواسته های توست و به سمتت حرکت میکند

    تو میدانی که اون می‌تواند برایت در نود سالگی فرزند شود

    خدا همه چیز می‌شود همه کس را چون همه چیز خودش هست

    خدا بیرون از هیچ چیزی نیست

    رسد آدمی به جای که به جز خدا نبیند

    میدانی خدا برایت زیبایی ها می‌شود

    خدا برایت ثروت و پول می‌شود

    خدا برایت عشق و همسر می‌شود

    خدا برایت کانادا ، امریکا ، دوبی ، بالی ، مالدیف و هزاران زیبایی دیگر می‌شود

    خدا برایت فرزند می‌شود

    خدا برایت رزق و روزی می‌شود

    خدا برایت دوست و رفیق می‌شود

    خدا برایت رزق می‌شود

    خدا برایت یار و یاور می‌شود

    خدا برایت ثروت بی نهایت می‌شود

    اونجاست که واقعا تسلیم میشوی و روی خودش حساب میکنی

    اونجاست که هر صبح که از خواب بلند میشوی فقط این جمله را تکرار میکنی تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم ، خودت هدایتم کن، فرمان زنده گیم دست خودت

    اونجاست که همه چی را به خودش میسپاری چون میدانی بیشتر از تو آگاه هست

    اونجاست که به خدا اجازه میدهی کار هایت را انجام بدهد

    اونجاست که روی هدایت های خدا حساب میکنی و هدایت میطلبی

    اونجاست که خودت را هیچ و هر لحظه محتاج خدا میدانی

    اونجاست که تقسیم کار با خدا میکنی

    اونجاست که بدون خدا نفس کشیده نمیتوانی

    اونجاست که هر لحظه قربانش میشوی و از اون درخواست کمک میکنی

    اونجاست که خدا را محکم در آغوش میگیری تا رهایت نکند

    اونجاست که فریاد می‌زنی و میگویی همه کار هایم را خدا انجام می‌دهد

    اونجاست که روی دوش خودش میشینی

    اونجاست که روی ایده هایش حساب میکنی

    اونجاست که به زیبایی ها هدایت میشوی‌

    اونجاست که بهشت را در همین دنیا تجربه میکنی

    دوستتتتت دارم ای بزرگ‌ترین بزرگان …….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  3. -
    فهیمه رمضان نیا گفته:
    مدت عضویت: 917 روز

    سلام ودروود به پدر معنوی مهربانم

    و بانوی شایسته ی این سایت توحیدی

    سلام به دوستان عزیزم

    خداروشکر بابت این لحظه که دارم این ردپا رو از خودم بجا میزارم

    خیلی خوشحالم امروز خیلی حالم عالیه

    بالاخره بعد از این همه مدت تونستم هدفمو واضح و مشخص درک کنم و بنویسم و اولین ایده رو اجرا کردم

    این از برکت این پروژه ی مهاجرت به مدار بالاتره

    البته که از روز اول پروژه تا الان چالش های زیادی داشتم که احساس میکنم یه جورایی ذهنم داشت صددرصد مقاومت خودشو نشون میداد

    دیروز یه کاری انجام دادم که خیلی بهم حس خوبی داد بعد نشستم نوشتم که هدفم چیه بعد تجسم کردم همینطور داشت حالم بهتر میشد تو همین نوشتن ها یه جاهایی تونستم مچ ذهنمو بگیرم که این چند وقته چطور داشت منو بازی میداد و منم اسیرش شده بودم بالاخره دیروزخدا دستمو گرفتم و نجاتم داد از نگرانی و دلهره و حالمو به بهترین احوال تغییر داد

    چندروز پیش تو ورزش یکم به کمرم فشار اومد و گفتم برم دکتر که چک کنم وضعیتمو بعد که اثر هنریمو با همون کمر درد خلق کردم چون خیلی ذوقشو داشتم یه اسنپ گرفتم که برم دکتر دقیقا لحظه ی غروب بود و من همیشه دوست دارم لحظه ی طلوع و غروب خورشید بیرون باشم

    دخترم برام اسنپ گرفت وقتی رفتم دم در دیدم به به ماشین مورد علاقه م با همون مشخصاتی که من دوست دارم دم در منتظرمه یه راننده ی باادب و محترم و یه موزیک لایت و غروب و حاله خوب و عالیه من اصلا احساس میکردم دنیا مال منه اونقدر سبک شده بودم اونقدر احساسم عالی بود تا رسیدن به مطب دکتر همینطور تجسم میکردم خواسته هامو دیدم حیفه این فرکانسه که از دست بره

    وقتی رسیدم گفتن بنابه دلایلی امروز دکتر ویزیت انجام نمیدن منم گفتم عیبی نداره قربون خدابرم فقط میخواست من تو این لحظه بیام و غروب و تماشا کنم منم پیاده راه افتادم تو خیابون بارونم شروع کرد به نم نم باریدن و من حسابی کیفم کوک شد آخه میشه قربون این خدا نرفت میشه دلت بهش گرم نباشه میشه رفیق و یارت غیر از خدا باشه وقتی شش دونگ حواسش بهت هست

    خلاصه که کمر درد با پیاده روی بهبود پیدا کرد وقتی استاد میگن احساس خوب همه چیزه همینه

    وقتی میگن ایمان همه چیزه همینه

    وقتی میگن خدا درها رو برات باز می‌کنه همینه

    خدایا هزاران مرتبه شکر ت که هستی و خدایی میکنی

    فایل امروز م خیلی عالی بود انگار واسه من قدم بعدی مو روشن کرد تا گوش دادم رفتم تمرین هاشو انجام دادم ولذت بردم از اینکه سریع اقدام کردم

    اینکه استاد میگن به محض اینکه ایده ای الهام می‌شده سریع اقدام میکردن واقعا خیلی حس قشنگی داره خیلی اعتماد بنفست زیاد میشه خیلی به خودت و توانایی هات باورت بیشتر میشه و خیلی بیشتر باور می‌کنی که یه برنامه نویس فوق‌العاده به اسم خدا داریم

    خدایا شکرت

    راستی سعیده جون شهریاری اگه کامنتمو خوندی یه تشکر ویژه دارم ازت بابت معرفی موزیک های امیر رادان خیلی فوق‌العاده بودن هرروز صبح تو مسیر باشگاه گوش میدم بعد یه جوری سیس میگیرم اصن انگار تو ابرا راه میرم خیلی عالی بود من زیاد تو فاز موزیک و اینا نیستم ولی اینا به دلم نشست مخصوصا اونجا که میگه یه نردبون گذاشتم به خدا یه بوس دادم همش یاد کامنت های قشنگ خودت میوفتم

    خداحفظت کنه برامون دختر مهربون

    امیدوارم بازم بیام با همین حال خوب بنویسم با یه عالمه نتایج عالی

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    بانام خداوندهدایتگر

    باسلام وعرض ادب وارادت حضوراساتیدگرانقدروسروران گرامی خانواده الهی عباسمنش

    روزگذشته تقریبا بااحساس خنثی ازخواب بیدارشدم مثل روزهای گذشته سرحال نبودم ویواش یواش احساسم ازخنثی به سمت بدشدن درحرکت بود یادتمرین دوره کشف قوانین افتادم ازخودم سوال کردم

    حالم چطوره؟ الان به چه چیزی فکر میکنم ؟

    که منجربه احساس بدشده وحالمو بدکرده باخودم فکرکردم خیلی زود به جواب رسیدم

    متوجه شدم ذهن نجواگر واردعمل شده ومیخواد الکی الکی حالموبدکنه و دایم میگفت هدفی درزندگی نداری دچارروزمرگی شدی بدون هدف وقت و روزشبت رابایکسری کارهای تکراری داری هدرمیدی بدون هیچ دستاوردی به فردی اطل باطل تبدیل شدی

    بیشترفکرکردم گفتم خوب حالا چی مثلا حرف حسابت چیه ؟ همین که هست!!!

    گفت ببین 5 ساله به اصطلاح درمسیرتغیرقرارگرفتی وداری روی خودت کارمیکنی درسته یکسری نتایج خوب هم گرفتی به آگاهی رسیدی ،به آرامش رسیدی، سالم تری ،شادتری ،تندرست تری، روابط خوبی داری، خواب راحت داری ،ورودی هات خوب کنترل میکنی، ازجامعه جداشدی، اززندگی ات لذت بیشتری میبری، هرروز داری روی خودت کارمیکنی وداین مسیرثابت قدم هستی ووووو

    گفتم خوب ادم حسابی این همه نتیجه میخواستی دیگه چکارکنم برم کوه دماوند را بردارم بزارم کنارکوه دنا بشن دوقلو!!!

    گفت امدی سرحرف حساب گفتم خوب بنال ببینم دقیقا چی میگی

    گفت مگه بعدازبازنشستگی که همزمان شده بودباورودت به مسیرتغیر هدف دیگری نداشتی ؟

    گفتم هدفم همین هایی بود که خودت چنددقیقه پیش برام لیست کردی وتایید هم کردی

    گفت فقط همین بوده؟

    گفتم نه درکنارش ازخداخواسته بودم که بعدازبازنشستگی به شغل موردعلاقه ام هدایت بشم چونکه دوست دارم

    مولدباشم

    فردتاثیرگذاری باشم

    کارافرین باشم

    به گسترش جهان کمک کنم

    ثروتمند تربشم خیلی زیاد

    خداثروت به غیرالحساب بهم بده

    کارهای خیربیشتری انجام بدم

    دربهترین خونه بابهترین ولوکس ترین لوازم دربهترین نقطه آب هوایی ایران وجهان زندگی کنم

    اخرین مدل ماشینهای خارجی راداشته باشم

    سفرهای بیشترو بهترداخلی و سفرهای خارجی راتجربه کنم

    زندگی باکیفیت تری داشته باشم

    ووووووو

    گفت خوب حالا چطوروازچه راهی میخوای به این همه خواسته برسی؟

    گفتم پیشنهاد من به خداجونم این بوده

    ازراه ساخت وساز خیلی علاقه به کارساخت وسازمسکن دارم آنهم درمرکز استان وشکرخدا برای شروع سرمایه اولیه مناسبی هم دارم یک قطع زمین بامتراژبالاو استاندارد دربهترین نقطه ومحله شهرمون ویک خونه قدیمی سازکه خود خدا سال گذشته باقیمت مناسب برام فروخت وانو باخریدیک اپارتمان زیبا درمرکز استان تبدیل به احسن وپول نقدکرد وهرزمان برای فروش اراده کنم به پول نقدتبدیل میشه به خداگفتم خداجونم این پیشنهاد منه که زمین شهرستان رابازمینی مناسب درمرکزاستان معاوضه کنم وکاررا شروع کنم

    گفت خوب بین چندسال گذشته اما اتفاق خاصی نیفتاده

    خلاصه ازذهن نجواگر ناامیدی والقای احساس بد وازطرفی مقاومت من که اینطوری که میگی نیست

    این مجادله تاساعت 4 بعدازظهرادامه داشت گفتم بایدکاری کرد لباس راحت وگرم پوشیدم زدم باماشین به دل جاده رفتم جاده زیبای سرچشمه ازمناطق زیبایی کوهستانی شهرستانمون شکرخداازاول دیماه امسال تاکنون دومرتبه درشهرمون واطراف برف باریده ودردل کویر ایران کوهها وتپه های پرازبرف مناظرزیبا وفوق العاده خلق کرده بود

    خدایاشکرت برای رحمت الهی ات بارش برف باران

    گفتم خدایا امدم جاده تا هم لذت ببرم وهم باهم صحبت کنیم تاازشرنجواهها رهاشوم وبه آرامش برسم

    خدایاازشرنجواهها به توپناه میبرم

    گفتم خدایاسال 98 دوستم داشتی ومنو به مسیرزیبای تغیرهدایت کردی واستادعباسمنش راسرراهم قراردادی والحق وانصاف درتمامی حوزه ها نتایج عالی هم گرفته ام که چندساعت پیش برای قانع کردن ذهن نجواگربیان کردم

    (درمسیرتغیرقرارگرفتی درسته یکسری نتایج خوب هم گرفتی به آگاهی رسیدی، به آرامش رسیدی، سالم تری، شادتری، تندرست تری، روابط خوبی داری ،خواب راحت داری، ورودی هات خوب کنترل میکنی، ازجامعه جداشدی اززندگی ات لذت میبری ،هرروز داری روی خودت کارمیکنی ووووو)

    اما انگاران یکی خواسته ام یعنی رسیدن وهدایت به شغل موردعلاقه ام که کارساخت وسازمسکن درمرکز استان میباشد فراموش کردی واقدامی انجام ندادی

    دوباره شروع کردم به یادآوری وخواسته ها مو تکرارکردم

    خدایا ازهمه خواسته هام آگاه هستی اما چه کنم انسان هستم فراموش کاروعجول

    خدایا دوست دارم مولدباشم

    خدایا دوست دارم فردموثری باشم

    خدایادوست دارم ارزش خلق کنم

    خدایادوست دارم کارافرین باشم

    خدایادوست دارم به گسترش جهانت کمک کنم

    خدایادوست دارم ثروتمند تربشم خیلی زیاد

    خدایادوست دارم ثروت به غیرالحساب بهم بدی

    خدایادوست دارم کارهای خیربیشتری انجام بدم

    خدایادوست دارم دربهترین خونه بابهترین ولوکس ترین لوازم دربهترین نقطه آب هوایی ایران وجهان زندگی کنم

    خدایا دوست دارم اخرین مدل برند ماشینهای خارجی راداشته باشم وسواربشم

    خدایادوست دارم سفرهای جذاب داخلی بیشتری و سفرهای خارجی راتجربه کنم

    خدایادوست دارم زندگی باکیفیت تری داشته باشم

    خدایادوست دارم برای اعضای خانواده ام هدایای گران قیمت بخرم

    خدایا دوست دارم ووووووو

    خلاصه دوساعتی رانندگی کردم ازمناظربرفی لذت بردم باخدای خوبم صحبت کردم وآرام آرام به آرامش رسیدم وزمانی که اول شهررسیدم کاملا هواتاریک شده بودوچراغهای شهرروشن شده بود

    وآخرین کلام من دراین رابطه با خدای خوبم دراین ساعت این بود

    ” خدایا من خودم رامیسپارم دست توتافارغ رهاشوم هرآنچه که خوب است برایم انجام بده”

    واردخیابانهای شهرشدم کاملا درارامش بودم ودراحساس خوب

    خدایاشکرت که دراین مسیرالهی هستم وقدرت کنترل ذهنم روز به روز بهتربهترمیشه

    خدایاشکرت

    خدایا شکرت

    خدایاشکرت

    وقبل ازخواب درعقل کل سایت کلی پاسخهای بی نظیردوستان رادررابطه با سوال

    ” سپردن کاربه خدا” رامطالعه کردم ولذت بردم وازخداخواستم که به زودی نشونه واضحی ببینم وبامن حرف بزنه

    صبح ازخواب نازکه بلند شدم طبق عادت همه روزه اول رفتم سایت ومتوجه گام شانزدهم درپروژه مهاجرت به مداربالاتر باعنوان

    ” گام شانزدهم”

    اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته»

    شدم

    وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى‌ «1» وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى «2» وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثى‌ «3» إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى «4»

    «1» به شب سوگند، آنگاه که (زمین را در پرده‌ى سیاه) فرو پوشاند. «2» به روز سوگند، آنگاه که روشن شود. «3» سوگند به آن کس که نر و ماده را آفرید. «4» همانا تلاش‌هاى شما پراکنده است.

    حیرت کردم ازاین همه دقت قانون

    چه سورپرایزجذابی ،خداوند باسرعت نور جواب سوال وچالشی که ازروز گذشته باآن درگیربودم رااززبان بنده صالح خودش استادعباسمنش عزیز به من داد

    صحبت‌های گرم ودلنشین استاد به من انگیزه دوباره ای داد 6 دورفایل را بی وقفه گوش کردم و لذت بردم

    به چالش روزگذشته بیشتر بیشترفکرکردم کنکاش کردم واقعا ایراد کارم کجااست به ترمزهای رسیدم

    شایدبه خواسته ام چسبیده ام وهرازگاهی خودمو بادیگران مقایسه میکنم وعجله دارم

    آیا واقعا رهاهستم؟ ایا واقعا خودمو سپرده ام به خدا؟ یادارم ادا درمیارم

    آیا واقعا دارم ازقانون برای رسیدن به خواسته درست استفاده میکنم؟

    ایابه این موضوع مهم توجه دارم که فرکانسهای من است که اتفاقات وشرایط زندگی ام راخلق میکنه؟ نه گفتاروکلام من

    ایافرکانسهام هم جهت وهمسوباخواسته هام است یاخیر؟

    ایاتمرکز کافی ولیزری روی خواسته هام دارم یاخیر؟

    ایاسمت خودتوبه نحواحسن انجام دادی؟

    انتظارداری خداسمتشو انجام بده

    ایاباورهای مناسب وهم جهت باخواسته ام روایجادکرده ام؟

    این فایل روبارهاو بارها بایدگوش کنم آگاهی های نابش رادریافت کنم

    تمرین این فایل راکه خانم شایسته نازنین طراحی کردندبایدبادقت ووسواس به بهترین شکل انجام بدم وانرامرورکنم

    باآرزوی اوقات شیرین سرشارازشادی ،لذت برای اساتیدنازنینم شماهمراهان عزیز وهمه همه

    تادرودی دیگربدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    ملیحه مهارتی گفته:
    مدت عضویت: 731 روز

    گام شانزدهم از پروژه مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر – اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته»

    به نام خداوندی که هر آنچه داریم از آن اوست.

    سلام به استاد عزیز و مریم جان و دوستان هم گام با این پروژه

    خداروشکر که باهم رسیدیم به گام شانزدهم و در کنار هم یادگرفتیم و رشد کردیم.

    به رسم تعهدم در مسیر این پروژه مینویسم تا به درک عمیق تر خودم کمک کنم و امیدوارم این نوشته ها به دوستان دیگرم در این مسیر هم بتونه خدمت کنه.

    سوال اول-چگونگی مهاجرت استاد به آمریکا

    ————–

    به نظرم یکی از موهبت های برخورد با تضاد ها اینه که خواسته های ما در زندگی برامون شفاف تر میشه ، و بعد از مشخص شدن این خواسته ها ما باید بیایم اقدامات خودمون رو بررسی کنیم تا ببینیم چقدر داریم در مسیر رسیدن به این خواسته ها هستیم و چقدر خلاف این مسیر در حال حرکتیم.

    یه نکته ی مهم که باید در نظر داشته باشیم اینه که مثلا در مثال مهاجرت ، بیایم کیفیت اون کشوری که مدنظرمونه رو برای خودمون واضح و شفاف کنیم و به یه کشور خاص نچسبیم.

    مثلا اگه برامون مهمه اون کشور طبیعت زیبایی داشته باشه یا مردمش به زبان انگلیسی صحبت کنن یا ما در اون کشور آزادی های خودمون رو داشته باشیم، بیایم این موارد رو شفاف کنیم و بعد دیگه نتیجه ش رو به خدا بسپریم و بپذیریم که اون میدونه بهترین انتخاب با توجه به شرایط من چیه.

    در مرحله ی بعدی اگه به درخواستمون نمیرسیم بیایم ببینیم مشکل از کجاست؟

    چقدر مصداق آیه ی «ان سعیکم لشتی» رو در اقداماتمون میتونیم شناسایی کنیم.

    یعنی در کنار تعریف یه سری اقدامات و هدف گذاری بابت اونها ، همزمان هم ببینیم چه کارهایی رو نباید انجام بدیم.

    هردوش به یک اندازه مهمه.

    نمیشه که ما خواسته ای داشته باشیم ولی خلاف جهت رسیدن به اون خواسته اقدام کنیم.

    این یعنی در فرآیند رسیدن به خواسته هامون (که شامل سه مرحله ی درخواست-پاسخ-دریافت) مرحله ی دریافت رو داریم رعایت نمیکنیم.

    (که در مثال استاد میشه خواسته ی مهاجرت و همزمان گسترش دفاتر در ایران)

    وقتی متوجه میشیم که اقدامات ما در راستای رسیدن به خواسته هامون نیست ، با پذیرش این که ما در برابر علم خداوند قدرتی نداریم باید از خودش هدایت بخوایم و ازش درخواست کنیم بهمون بگه مشکل کجاست.

    بعدش دیگه خیالمون راحت باشه که جواب رو در زمان مناسب دریافت میکنیم.

    یه نکته ای که خیلی مهمه بهش توجه کنیم اینه که هرجای مسیرمون فهمیدیم داریم اشتباهی میریم ، مهم نیست که چقدر در اون مسیر پیش رفتیم ، باید دور بزنیم و برگردیم تو مسیر درست.

    دقیقا مثل وقتایی که GPS داره بهمون میگه تو جاده داریم اشتباهی میریم ، ما هیچ وقت نمیگیم چون دو ساعته دارم رانندگی میکنم برسم به شهر بعدی بعد دور میزنم و برمیگردم!

    هرچقدر ما تمرین کنیم که اقداماتمون رو در مسیر رسیدن به خواسته هامون هم راستا کنیم و از خداوند درخواست هدایت کنیم و وابستگی های ذهنی مون رو قطع کنیم و بعد رها باشیم ، اونوقته که همزمانی ها رخ میدن که ما اسمش رو معجزه میگذاریم.( مثال: کارمند فارسی زبان سفارت آمریکا در فرانسه)

    اگر این رو تمرین کنیم که نتایج رو بسپریم به خدا و این باور رو داشته باشیم که هر اتفاقی بیفته به نفع منه و از چگونگی و روش رسیدن به خواسته ها رها باشیم، اونوقت اگه به خواسته مون برسیم خوشحالیم و اگر خواسته مون محقق نشه هم ناراحت نمیشیم و خیریتش رو میپذیریم.

    همه ی خلاصه ی این فایل برای من تعریف و انجام یه فرآیند چهار مرحله ایه:

    1- مشخص و واضح کردن خواسته ها

    2- درخواست هدایت در مسیر رسیدن به اون خواسته ها

    3-رها و تسلیم بودن برای دریافت الهامات لازم

    4- عملی کردن ایده ها و اقدام در مسیر الهامات

    از خدا میخوام کمکم کنه در مورد هریک از خواسته هام از این مراحل تبعیت کنم و بتونم به نتایجی که مدنظرم هست برسم.

    ممنون از توجهتون به کامنت من دوستان

    در پناه الله یکتا باشیم همگی :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2631 روز

    بنام خداوند رزاق و هدایتگرم

    خدایا هر آنچه که دارم همه از آن توست

    سلام به استاد گرانقدرم و بانو شایسته عزیز و دوستان هم مدارم در این مسیر رشد و پیشرفت

    وقتی من ی هدف دارم و میام برای خودم هدفی میزارم باید بهای هدفی که میزارم بپردازم. بهاش چیه؟ بهاش اینه که ی سری کارها رو باید انجام بدم و ی سری کارها هم نباید انجام بدم تا به هدفم برسم

    إِنَّ سَعۡیَکُمۡ لَشَتَّىٰ

    اینکه سعی و تلاشتان پراکنده هست

    وقتی من هدف رو تعیین کردم باید متمرکز بشم و فوکس کنم به کاری که انجام میدم و چقدر همزمانی این فایل که روی سایت قرار داده شد نشانه ای بود از طرف پرودگارم که از دیروز به صورت لیزری دارم روی دوره روانشناسی ثروت یک کار میکنم و دارم میبینم وقتی این حد از تمرکز دارم میزارم چ اتفاقات خوبی داره واسم میفته چون هدفم رو نوشتم و تعهد رو دادم که بیشترین وقت رو در دوره ثروت بزارم

    از وقتی در این پروژه مهاجرت به مدار بالاتر دارم تمریناتش انجام میدم که رفتار و عملکردم و عادت‌های که داشتم رو اصلاح کنم و تغییر کنم هدایت شدم و بمن گفته شد که دوره ثروت رو از اول کار کنم

    چون در کامنت امروز در جلسه یک نوشتم تا وقتی ما باورهایی که از قبل به ما به ارث رسیده رو درست نکنیم و فقط فایل گوش کنیم و عبارت تاکیدی بگیم نتیجه مقطعی هست در صورتی میتونم نتایجم پایدار بشه که فقط با فکت و الگو نشان دادن به ذهن عزیزم البته نه با ی الگو با چندین الگو بهش نشون بدم تا قبول کنه فرمانی که با باورهای پوسیده و مخرب می‌رفته جلو رو بده بدستم تا خدا منو ببره جلو

    وقتی فرمان باورهای مخرب و پوسیده دست ذهنه و همش باورهای کمبود رو میبره جلو هر چی میبینم کمبوده وقتی با الگو میام نشون ذهن میدم که چقدر فراوانی هست و مثال‌هایی بیارم که براش امکان پذیر بشه اون موقع هست که فرمان دست خدا هست با باورهای قدرتمنده کننده ایی که ایجاد میشه میریم جلو اون موقع هست که هر عبارت تاکیدی که میگم جواب میده و در وجودم میشینه

    وقتی شما تغییر میکنید فرکانستون رو تغییر میدین

    از ساده ترین و بهترین روش به خواستهاتون میرسین

    همیشه در مورد همه خواسته ها اینجوریه

    اصلا به روش رسیدن به خواسته کاری نداشته باشین به خواسته کار داشته باشید تا به اون خواسته برسین

    در پناه خداوند یکتا باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مینو گفته:
    مدت عضویت: 1506 روز

    به نام پروردگار رب العالمینم

    سلام دارم خدمت استاد گرانقدرم و سرکار خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی ام

    گام 16

    خداوند رو بی نهایت سپاسگزارم برای همزمانی که برایم رخ داد

    قبل از اینکه داستان این همزمانی رو تعریف کنم تشکر می کنم از استاد عزیزم به خاطر هدیه ارزشمند 25٪ تخفیف که بهم تعلق گرفته بود و عذرخواهی می کنم به خاطر تاخیر در ابراز سپاسگزاری.

    داستان از این قراره که قبل از شروع این پروژه به این فکر بودم که دوره ی عشق و مودت رو بخرم به خاطر بچه هام البته ، خرید انجام نشد و پروژه شروع شد و من اون اطلاعیه مربوط به هدیه رو در صفحه شخصیم دیدم و خوشحال شدم و دوست داشتم ازش استفاده کنم و چون هر بار هر دوره ای که خریدم در کمال آرامش و آسایش بوده و قبل یا بعدش چندین برابر پولش رو خداوند برام رسونده ،گفتم خب این بار هم اگر کاملا پولش برام فراهم شد و بدون هیچ رنجی تونستم بخرم حتما خرید میکنم و اصلا هم نمیتونستم و نمی خواستم از حقوقم برا خرید دوره خرج کنم

    حالا آخر ماه بود و منتظر دریافت حقوق بودم و همیشه 28 ، 29 و دیگه خیلی دیر بشه سی ام ماه حقوقم واریز میشد ولی اینبار سی ام هم رفت یکم هم رفت و خبری نشد زنگ زدم خواهرم به شوخی گفتم نکنه حقوق منو برا تو واریز کردن (خواهرم هم مثل من بازنشسته اس)

    خواهرم گفت بعضی وقتا برای دوستاش پیش اومده که حتی تا سوم و چهارم ماه هم واریز نشده

    قرار بود 8 میلیون برای یه کسی واریز کنم همسرم وقتی دید حقوقم واریز نشده گفت خودم براش واریز می کنم وقتی حقوقتو دادن بهم پس بده گفتم باشه

    خلاصه دوم ماه هم شد و احساسم خواست بد بشه آگاهانه سعی کردم حواسم رو پرت کنم به چیزای دیگه و مرتب میگفتم اشکال نداره الخیر و فی ما وقع هر چی شده به نفع من تموم میشه حالا جالبه که همسرم هم به خاطر اینکه مغازه میره و کسب و کار خودش رو داره خیلی حواسش به موضوع حقوق من نبود وگرنه قبلنا تا اشکالی پیش میومد فورا می رفت اداره و پیگیری میکرد

    روز دوم بهمن هم اومد و گفتم حالا بزار یه اقدامی بکنم زنگ زدم به همسرم گفتم وقتی مغازه رو تعطیل کردی یه سر برو امور بازنشستگان ببین چرا حقوق من واریز نشده ایشون هم رفت و بعد به من زنگ زد گفت الان تو امور بازنشستگان هستم و متصدی میگه که حقوق براش واریز شده حتما پیامک واریز رو دریافت نکرده و بعد یادم افتاد که چند وقت پیش از طرف بانک پیام اومد که به علت نداشتن موجودی ارسال پیامک متوقف شده قبلش هم پیام دیگه ای اومده بود که برای اینکه ارسال پیامک انجام بشه باید موجودی کافی باشه و موجودی من کافی نبود و من اهمیتی به پیام نداده بودم و بعدش دیگه اومدم مبلغی رو کارت به کارت کردم دیدم بعله حقوقم واریز شده

    و حالا عصر (دوم بهمن )مشغول کارای خونه شدم و مرتب فایلهای هم مدار شدن با خواسته به کمک اهرم رنج و لذت رو گوش میدادم تو فایلهای دانلودی و البته چند روز بود که هدایت میشدم به سمت این فایلها

    آخرای شب داشتم کامنت دوستان رو می خوندم یه دفعه یادم افتاد که 8 میلیون پول همسرم رو براش واریز کنم بهش گفتم پول رو به کدوم کارتت واریز کنم خیلی راحت گفت نمی خوامش برا خودت خیییییلی خوشحال شدم و یه دفعه گفتم حالا که اینجوری شد بزار دوره عشق و مودت رو بخرم تا مهلتم تموم نشده دوره رو خریدم و تند تند شروع کردم به دانلود کردن فایلها و رفتم خوابیدم از یه طرف به خاطر خرید دوره خوشحال بودم و از طرف دیگه از دست خودم ناراحت بودم که چرا اینقدر باهوش نبودم که یه کارت به کارت میکردم تا مشخص بشه حقوقم واریز شده یا نشده یه دفععععععععه متوجه پلن خداوند شدم گفتم خداااااااایا تو چکار کردی تو چجوری بهم پول رسوندی تو بی نظیری اصلا وقتی داشتم خرید رو انجام میدادم هم حواسم نبود که این مدت خداوند داشته چجوری برنامه ریزی می‌کرده یه دفعه ای انگار این آگاهی رو دریافت کردم که ما نزاشتیم این فکر به ذهنت برسه الله اکبر و یاد یه جمله ای از استاد عزیزم افتادم که تو دوره ی دوازده قدم می گفت که بعضی وقتا هنگام رانندگی یه دفعه حواسم پرت میشه و یه مسبر دیگه ای میرم و نمیگم چرا مسیر اشتباه رو اومدم میگم حتما هدایتی در کار است و استاد جان من کلی ذوق کردم برای دریافت این آگاهی و برای بدست آوردن یکی دیگر از خواسته هام اون هم به این شیرینی و قشنگی

    و دو نکته ی جالب دیگه از این داستان هم بگم

    یکی اینکه دقیقا دیروز دم ظهر دخترم سوالاتی در مورد روابط ازم پرسید و از جوابهایی که بهش دادم راضی بود و این هم نشونه ای برای من بود که حتما دوره رو تهیه کنم

    و نکته ی دیگه اینکه شب وقتی متوجه این لطف بزرگ خداوند شدم تصمیم گرفتم که برای گام 16 این داستان رو کامنت کنم و امروز صبح که اومدم تو سایت دیدم موضوع گام 16 در مورد نحوه هم مدار شدن با خواسته است

    ای خدای عزیزم من ناتوانم برای سپاسگزاری نعمتها و الطاف بی انتهایت

    استاد گرانقدرم خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی سپاسگزارتون هستم

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2007 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الهی و ربی من لی غیرک/ خدای من و فرمانروایم، من غیر از تو چه کسی را دارم

    سلام به استاد جان جانانم، این مرد دوست داشتنی و گرانقدر.

    سلام به خانم شایسته شیرین و الگوی ناب من در همه موارد.

    سلام به همه دوستان عزیزم

    الهی شکر برای یک روز دیگه بندگی خدا و شاگردی استاد.

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

    استاد بیشتر از همه مواردی که در این فایل توضیح دادید، این جمله برام خیلی بولد شد:

    یه شب تا صبح فکر کردم، فکر که نکردم…. به بی فکری خودم اعتراف کردم. گفتم خدایا من هیچی نمی دونم، تو بگو من چیکار کنم.

    این عبارات رو باید روزی صد بار حداقل نوشت و خوند و تکرار کرد.

    من هیچی نمی دونم.

    هرچقدر جلوتر میرم بیشتر می فهمم که من هیچی نمی دونم. خداست که اگر دل بهش بسپارم در بهترین زمان منو راهنمایی میکنه به بهترین تصمیم و اقدام.

    مگه تا بحال این کار رو نکرده؟

    مگه برام کم گذاشته هروقت تسلیمش شدم؟

    به خدا قسم که بیش از تصورم بهم بخشیده.

    اون زمانی که ابراهیم بخاطر بیماری پندمیک بیکار شده بود من تازه دانشجوی استاد و شاگرد ته کلاس 12 قدم بودم.

    یه انرژی و ایمان ضعیفی بصورت یه نهال تازه کاشته شده داشت در من شکل می گرفت.

    فایلهای توحیدی استاد و باورهای ثروت ساز رو در کنار 12 قدم گوش می دادم و یه نیرویی در من زمزمه می کرد که:

    فقط غصه نخور.

    قدر عافیت بدون.

    حل میشه نگران نباش.

    فقط از خدا بخواه و پیش هیچکس شکایت نکن. حتی توی دلت هم غرغر و ناله نکن.

    ایاک نعبد و ایاک نستعین، اهدنا الصراط المستقیم

    اگه من اون روزها که خواسته ام گشایش مالی بود بایدها و نبایدها رو رعایت نمی کردم در مدار دریافتش قرار نمی گرفتم.

    همونطور که اوایل هنوز بلد نبود. 2 سال طول کشید تا یه چیزایی یاد بگیرم. اما دیگه درسهام رو خوب یاد گرفتم.

    باید هر روز شکرگزاری می کردم.

    باید هر روز از خدا می خواستم که منو به بهترین و ساده ترین راه حل مسئله راهنمایی کنه.

    باید الگوهای موفق پیدا می کردم.

    باید با تکیه بر توانایی هام دست به عمل میزدم.

    باید بیشتر توکل می کردم و بجای چشم سر بیشتر از چشم دل کمک می گرفتم.

    در عوض،

    نباید از هیچکسی انتظار کمک می داشتم.

    نباید به عوامل بیرونی قدرت می دادم.

    نباید احساس بی ارزشی می کردم.

    نباید احساس قربانی شدن می کردم.

    نباید اونقدر می ترسیدم.

    بله دو سال طول کشید تا نشونه ها ظاهر شدن.

    درها باز شدن. عزت الهی زندگیم رو نوازش کرد. نعمتهای مادی سرازیر شدن.

    سال سوم من تغییر بزرگتری کرده بودم. به همون نسبت جهانم تغییرات بزرگتری کرد.

    چون من به نادانی خودم داناتر شده بودم.

    و این احساس کوچکی و ناتوانی در برابر عظمت رب همینطور که پشت سر استادم دارم حرکت می کنم هی بیشتر داره تقویت میشه و من هی آسوده تر و دلارامتر میشم.

    به همون نسبت نعمتهای زندگیم هم داره بیشتر و بزرگتر میشه. حتی به فاصله کمتری از قبلی داره به سمتم میاد.

    ^

    هرگز از یادم نمیره اون لحظه که شنیدم مادرم پر کشید و رفت.

    من موندم و یک ذهن خالی و فقط لفظ معجزه گر خدایا شکرت، خدایا من به هر خیری که از جانب تو به من برسه فقیرم، خدایا برام آسونش کن

    این معجزه رو باید قاب کنم و بزنم سردر ذهن نجواگرم که یادم نره خدا چطور اجابت میکنه وقتی که قدر خداییش رو بشناسی. حتی به اندازه چشم برهم زدنی.

    اون روزها و لحظه ها من

    باید توکل می کردم

    باید ورودی هام رو کنترل می کردم.

    باید نجواهای ذهنم رو خاموش می کردم.

    نباید به سیاق عموم جامعه و عرف و فرهنگ عمل می کردم

    تا حدود زیادی موفق شدم اما ادعا نمی کنم عالی بودم.

    می دونید همین درصد نسبتاً مناسبی که خودم رو با قانون هماهنگ کردم چقدر برای زندگیم ارزشمند واقع شد؟

    چقدر من‌و شکرگزارتر کرد؟

    چقدر برام آرامش به ارمغان آورد؟

    تا ابد سپاسگزار خداوندم که منو در مسیر دریافت هدایتهاش قرار داد و سپاسگزار استاد نازنینم که قانون رو درک کردن و به من یاد داد.

    ^

    من خواسته ام این بود که دوستانی داشته باشم اهل رشد و خداشناسی. کسانی که وقت تلف نکنن و زندگیشون هدفمند باشه. ذهن ثروتمندی داشته باشند و در تلاش برای پیشرفت همه جانبه زندگیشون باشند. اهل خاله زنک بازی و غیبت و تمسخر نباشند.

    خوب باید من خودم اول چنین آدمی می شدم.

    باید برای وقتم برنامه ریزی می کردم.

    باید ویژگیهای مثبت اخلاقیم رو تقویت می کردم و از رفتارهای ناپسند پرهیز می کردم.

    من نباید با افراد غیر هم فرکانس همراه و دمخور می شدم.

    نباید ترس از طرد شدن و تنها موندن می داشتم.

    نباید رودربایستی می کردم.

    ادامه دادم. محکمتر عمل کردم. عوامل و افراد مزاحم روند بهبود شخصیتم رو کم کم حذف کردم.

    به قرآن و سایت و فایلها و دوره های استاد بیشتر پناه آوردم.

    تمرکز کردم.

    و چی شد؟ خدا خودش منو شخصا در آغوشش گرفت و برد با دوستانی از سایت نزدیکتر کرد که نماد رشد و ایمان و توحید هستند.

    خدا اول از همه برای من بهترین دوست و همدم شد و بعد دوستان زمینی نصیبم کرد که به بزرگی خودش قسم بزرگترین افتخار زندگیم اینه که می تونم باهاشون هم کلام بشم.

    ^

    من با تمام جانم پر بسته و اسیر مرام و معرفت این خدام که وقتی یک قدم به سمتش بر میدارم اون با عشق صدها قدم منو به جلو میبره.

    نه گذشته ام رو نگاه میکنه و زمانهایی از اکنونم رو که بهش وصل نیستم.

    ان شاالله که بتونم به باید و نبایدها همواره عمل کنم.

    باید بنده رب بود و دل سپرد

    نباید ترسید و دست بسته نشست.

    در پناه لطف الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  9. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 655 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    دیشب زیردوش بهم گف

    دنبال راه حل ریشه ای مسعله هستی ذهنی اول باید حل بشه

    باید تمرکزتو ازین اشخاص برداری اول ذهنی رابطه رو تمام کنی بعد توی دنیای فیزیکی تمام میشه

    دیشب ب خدا گفتم من ب هرخیری ازسمت تو بهم برسه فقیرم

    من ترس دارم خدایا اعتراف میکنم ب ترسم

    شجاعت اقدام بهم بده

    بهم بگو چیکار کنم

    درمورد این موضوع دیگران میخان ازفایلها کمک نگیرن و با یک جواب ب سوالشون برسن و مسعولیتو گردن شما بندازن

    تحسینتون کردم وقتی گفتید ادم این حرفا نیستید

    چون من این موضوعو دارم و دوستی هست ک هزار بار ازم سوال کرده وعضو سایت هست هیچگونه فعالیتی نمیکنه هربار میات میگه راه حل چیه حالم خوب نیست وفلان یا ترس دارم

    واینها باعث شده بعد اینهمه مدت و رابطمون اونهمه باهم خوب شده

    ب این پی ببرم باید تمامش کنم دیگه

    من خیلی وقته میخاستم اینکارو کنم

    اما از جاییکه ترمز دارم هی این موضوع تکرار وتکرار میشد

    والان شک کردم ب این موضوع چرا من ب این خاسته هنوز نرسیدم

    توی این دوسه روز فهمیدم من ترمز دارم

    من خلاف جهت خاسته دارم میرم

    من دلم میخات با افراد شادتر وموفق درارتباط باشم

    از اونور هم هی دارم درجا میزنم بخاطر ترمزی ک دارم

    باید بردارم این ترمز رو

    از خدا شجاعت میخام

    تمرکزی ک واسه دیگران و چیزای دیگه میذارم بذارم واسه خودم وموفقیتهام

    امروز بهم گفته شد بدلیل اینکه از بچگی همش گفتن ک اگر چیزی بلدی ک میدونی خوبه یا نتیجه ای گرفتی وب چیزی رسیدی خیلی بدجنسی اگه به بقیه نگی

    ومن هربار اشتباهی ک میکردم ب بقیه راه حل میدادم

    و راه رو باز کردم ک بقیه مسعولیتشون گردن من بندازن همین باوره

    ک اگه من چیزی میدونم یا بلدم و نگم بدجنس هستم و خدا هم میخات من ب بقیه کمک کنه ادم خوب ادمیه که ب دیگران توی شرایط سخت کمک کنه

    واااای باورم نمیشه

    منی ک دوره عزت نفسو کار کردم الان دارم اینارو پیدا میکنم

    همش داره بهم گفته میشه ک از کتف وکول افتادی بسته دیگه جهان میگه بسه یا بیشتر بزنمت ک گیجتر بشی ؟؟؟؟میگم نه توروخدا نزن ک دیگه نمیتونم

    خدایا خودت کمکم کن راهو باز کن هدایتم کن

    شونه خالی کنم از مسعولیتهای دیگران

    ب من چه کی دلش گرفته

    کی مریض داره

    کی خسته هست

    کی تو کارش مشکل داره

    اینهمه سال اینجوری بودم و هم ب اونا نتونستم کمک کنم هم ب خودم

    من شدم مسکن واسه چندساعت

    بعد فرکانس من افت میکرد

    دوباره تکرار وتکرار ماجرا

    بسه دیگه نمیخام ادامه بدم

    همسرم

    بچم

    مادرم

    دوست

    اشنا

    هرکس هرجایی هست جای درستشه

    همونجور ک خدا هدایتم کرد

    اونو هدایت میکنه

    اما

    البته اگه خود طرف بخات اجباری در کار نیست

    بجای اینکه بیات پیش من

    بره پیش خدا

    وتمام

    این پرونده رو توی ذهنم ببند خدای من شجاعتشو بهم بده

    من میخام ب جاهای بزرگ برسم باید این تغییر را در درونم ایجاد کنم

    این همون زخمی هست ک هربار عفونت کرده واز دردش من بیخوابی کشیدم باید اساسی درمان شود

    سپاسگذارم استاد توی این فایل همون مسعولیت پذیری یک نشانه بود برای من باید انجامش بدم ….

    خاسته ها باید براحتی وارد زندگی من شوند کافیه من اماده دریافت انها باشم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 497 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

    سلام عزیزان جان

    گام 16

    اجرای مفهوم هم فرکانس شدن با خواسته

    سوره بقره

    یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ ﴿122

    ﴾ای بنی اسرائیل! نعمتی را که به شما ارزانی داشتم بیاد بیاورید، و نیز به خاطر بیاورید که من شما را بر جهانیان برتری بخشیدم (122)

    وَاتَّقُوا یَوْمًا لَا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئًا وَلَا یُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَهٌ وَلَا هُمْ یُنْصَرُونَ ﴿123﴾

    از روزی بترسید که هیچکس به جای دیگری جزا نمی‏بیند و هیچگونه عوضی از او قبول نمی‏گردد و شفاعت، او را سود نمی‏دهد و (از هیچ ناحیه) یاری نمی‏شوند. (123)

    خدایا شکرت که امروز هم فرصت طلایی بهم داده شد تا در مدار درک بهتر قوانین و قرآن و قوانین جهان باشم

    استاد عزیزم بینهایت سپاسگزارم

    استاد امروز با تمام وجودم آرامش بزرگترین خواسته من بود

    چون فهمیدم یه روز خوبم یه روز ناآرام

    یه روز آرامش عمیقی دارم

    به روز کاملا عدم تمرکز دارم و بهم ریخته و آشفته میشم اصلا

    وقتی از دیروز عمیق به فکر رفته بودم

    متوجه یک پاشنه آشیل بزرگ شدم امروز

    دیشب با توجه با کامنت دوست هم فرکانسی عزیزم زهرا جان تو قدم 15

    اصل موضوع رو فهمیدم و به آرامش رسیدم بعد از یک روز بی تمرکزی و آشفتگی

    و امروز هم در فکر بودم که خداوند آگاهی اش را در وجودم به صدا در آورد

    وقتی کامل در عجز و ناتوانی بودم و تسلیم شدم

    واقعا به عمر رسیده بودم

    جوری که انگار دست و پامو رو گرفتن و نمیزارن حرکت کنم حتی برای غذا خوردن هم نا نداشتم

    چنان عدم تمرکز در من شکل گرفته بود

    استاد من با تمام وجودم اعتراف میکنم که مشرک بودم

    و با وجود خواسته ها

    به ناخواسته ها توجه میکردم

    و چقدر این باور های محدود کننده

    دقیقا مثل علف هرز به هم پیچیده هستند

    خدایا من تسلیمم بر زبانم کلمات را جاری کن تا بتونم بر ذهنم غلبه کنم

    استاد اینکه من میگم مشرک بودم

    همش احساس خوبم را وصل کردن بودم به حال و روز همسرم ،،

    چون تضاد مالی داره

    هر روز که از سر کار میاد خونه اگه حالش خوب باشه منم انگار با حال خوب همسرم حالم خوب میشد

    و اگر حالش مساعد نبود منم میرفتم تو فاز ناراحتی

    نه اینکه چیزی هم نه به زبون بیاره و نه من چیزی بگم

    ولی این عادت من شده

    حالا اینجا که مهاجرت به مدار بالاتر است

    و با توجه به فایلی که مریم نازنینم روی سایت برای شرکت در این دوره قرار داده بود از دزدیده شدن تمرکز توسط عادات و رفتار و افکار بد گذشتمون سرچشمه می‌گیرد و تمرکز را پایین می‌آورد و افت انرژی و فرکانسی و همه چی باهم اتفاق میافتد و من امروز بهتر این موضوع را درک کردم

    دیروز که بشدت افت فرکانسی و انرژی داشتم

    و داخل دفترم مسئله را نوشتم و سپردم بخدا و تسلیم شدم

    تا شب که با کامنت دوست عزیزم حالم خوب شد هدایت شده بودم بلطف خداوند فقط بود

    و امروز باز هم انگار میخواست تمرکزم را بدزده که خداوند حامی و هدایتگر من است

    و این فایل به موقع و سرجایش است و من فقط همون چند دقیقه اول ترمزهامو تا حدود خوبی پیدا کردم چند بار فایل رو گوش دادم از صبح و هر بار با شنیدن چند دقیقه اول قلبم باز تر و زیباتر و لذت بخش تر و آرام تر میشود

    و انرژی گرفتم برای انجام کارهای روتینم

    برای آشپزی کردن

    برای نوشتن تمرینات

    برای نت برداری کردن از فایل و مقاله های مریم نازنینم

    خدایا شکرت استاد

    وقتی داشتم تو دفتر می‌نوشتم

    بهم گفته شد تو امسال قرار بود تعهد دادی همون اول سال که تمرمزت روی بهبود شخصیتت باشه

    بهبود شخصیت رو برای خودم اینجوری معنا کردم

    که اصل توحیده

    تو باید همواره توحیدی عمل کنی

    قدرت را از عوامل بیرونی بگیری و فقط قدرت را با خدا ببینی و درک کنی

    قدرت بالای تمام قدرت‌ها خداست

    فقط روی خدا حساب باز کن

    خداوند صاحب آسمان ها و زمین و هر آنچه بین آنهاست مالک اصلی خداست.

    قدرتش را وجودش را باور کن

    هر لحظه علمش بر تمام عالم محیط است

    هیچ برگی بدون اذنش بر زمین نمی‌افتد.

    خداوند قادر مطلق است.

    بعد رسیدم به باور کمبود

    الله و اکبر

    بزرگترین پاشنه آشیل تمام جهان همین باور کمبود است

    بارها گفتم جهان جهانه فراوانی هاست .نعمتها بینهایته

    فرصتها بینهایته

    آدم خوب بینهایت است

    روابط سالم بینهایت است

    خوشبختی بینهایت است

    شادی و آرامش بینهایت است

    و الگویی بهتر از استاد که همیشه دارمش چه با فایلها و دوره‌ها و سفرنامه و زندگی در بهشت دیگه چجوری خدا بهت الگوی عالی از هر نظر نشون بده که باور کنی دختر

    الله و اکبر

    استاد دیدم یه پاک روز گازه و از اون ور هم پاک با تمام قدرت روی ترمز هست

    از این طرف آزادی مالی و زمانی و مکانی رو می‌خوام

    از اون طرف چسبیدم به عادت ها و رفتارهای فکری قبلی ام

    خوب معلومه تمرکز میاد پایین

    دو چیز متضاد با هم

    باور محدود کننده:

    از بس شنیده بودم که توباید زن خانه داری باشی و چشمت به همسرت و جیب همسرت باشه

    از بس شنیدم که زد در جامعه جایگاهی ندارد

    زن ضعیف است

    زن باید محدود شود در خانه

    زن حق حرف زدن ندارد

    زن باید برای همه چی کوتاه بیاید

    زن حق در خواست کردن از همسرش را ندارد

    زن فقط در خانه بشور و بپز و بچه بزرگ کن و هیچ تصمیمی هم خودت نمیر تا بقیه بهت دستور بدهند و عینه یک رباط باشی که به همه کس و همه چیز بگویی چشمم قربان

    واااای استاد کی من تونستم این چیزا رو بفهمم

    بخدا بعد از این همه سال کار کردن و تمرین و تکرار امروز جرعت نوشتنشون رو پیدا کردم

    میدونین بار سنگینی همین الان با این نوشته ها از روم برداشته شد

    بخدا اندازه پری سبک شده ام

    همین که جسارت . سجاعت نوشتن را پیدا کردم و خداوند بر قلبم کلام قدرتمندش را خاری میکند کلی از انرژی فکری من آزاد میشود

    آره استاد من چون مشرک بودم که باورهای محدود کننده جامعه را زندگی کردم و برای دوهزار پول منتظره همسرم هستم که بده دستم

    و الان که شرایط تضاد مالی پیش اومده من ترسو و بزدل شده ام

    که اگه اینم از دست بره باید چکار کنم

    باید کی خرج منو بچه هام رو بده

    اگه همسرم نباشه

    منم که دارم طبق دوره قانون سلامتی عمل میکنم

    از کجا گوشت و مرغ بگیرم بخورم

    وااای استاد نوشتن معجزه میکند خدایا شکرت

    من اینا رو همه داشتم باخودم یدک میکشم

    و از اون طرف هم آزادی مالی می‌خوام .

    استاد همین ایات فوق مصداق همین کامنت من است

    نعمت‌های خدا را بیاد بیاورم و شکر گذاری کنم

    درسته هر روز شکر گذاری میکنم

    و هر روز باید از یه زاویه ذهنم را خلع سلاح کنم

    تا به آرامش و نعمت و ثروت و فراوانی خدا برسم

    نزدیک ترین فرکانس به خداوند فرکانس شکر گذاری است .

    خداوند بیشتر از من دوست داره که من به خواسته‌هایم برسم

    چون با رشد من جهان خداوند رشد میکند.

    معنوی ترین کار دنیا ثروتمند شدن است

    هر چقدر ثروتمندتر باشم نزد خدا محبوبتر م.

    با اینکه میدونستم نباید حال خوبم را گره بزنم به عوامل بیرونی ولی طبق عادت های بد قبلی

    ناخودآگاه داشتم همین کار را انجام میدادم اینبار ذهنی و با چه قدرتی انرژی من را می‌گرفت این کار

    و حالا باید تمرکزی روش کار کنم

    نه گفتن به عادتهای بد گذشته چه ذهنی چه رفتاری

    من تسلیمم هرآنچه دارم خداجونم قربونت برم ازان توست..

    من حال خوبم را وابسته به همسرم نمیکنم

    من همسرم را در ذهنم به خاطر اتفاقات مالی قضاوت نمیکنم

    من جای همسرم نیستم

    من که کفش اورا نپوشیده ام و جای او راه نرفته ام

    من که در موقعیت های که همسرم قرار گرفته قرار نگرفته ام

    همه ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم

    هر کسی جواب فرکانس ها و افکار خودش را میگیرد

    خداوند در درون همه ما وجود دارد

    هر کسی بخدا وصل باشد آگاهی ها و هدایت های خداوند را دریافت میکند

    آیا من در این مدت که سعی کرده ام آگاهانه کاری به کار همسرم نداشته باشم و امر و نهی نکنم

    و تمرکزم روی خودم بوده از نظر فیزیکی

    حالم بهتر نشده ؟بخدا صد برابر بهتر شده

    پس الآنم از ابن به بعد آگاهانه سعی کنم

    که از نظر ذهنی و فکری هم

    خودم را پاکسازی کنم

    چون نه من قدرتی در زندگی همسرم دارم و نه ایشون برای من

    من باید تمرکزم را روی بهبود شخصیتم بزارم.

    جهان در هر لحظه داره به فرکانس های من پاسخ می‌دهد.

    من خالق تمام اتفاقات زندگی ام هستم.

    من لایق دریافت الهامات و نعمت‌های الهی هستم.

    آیا من اصلا طی این دوسه سال قانون سلامتی

    یکبار هم با عقل خودم میدونستم چطور باید به گوشت دسترسی داشته باشم

    غیر از این بوده که خداوند از بینهایت طریق نعمتها شو وارد زندگی ام کرده .

    خدا یا شکرررررررررت

    خداوند را در همه چیز باید ببینم

    خداونده که از طریق همسرم داره نعمتها و ثروت‌هاو فراوانی های جهان را وارد زندگی ام میکند

    خداوند ه که از طریق دستانش نعمتها را به من در زمان مناسب میرساند مرا هدایت میکند نشانه ها را به من می‌گوید.

    خدایا شکرت من تسلیمم

    همه ما روح های مجردی هستیم که تنها آمده ایم و تنها بر میگردیم.

    هیچ کس مجازات یا پاداش اعمال کس دیگری را نمی‌بیند

    هر کس جواب فرکانس های خودش را میگیرد.

    خداوند در همه ما وجود دارد .

    رزق و نعمت و برکت الهی بینهایت است

    بیشتر از نیاز هرکسی نعمت وجود دارد .

    من دارم با کانون توجهم شرایط را خلق میکنم

    به چه چیزی توجه کنم تا در مدار بهتری قرار بگیرم؟

    به نعمت‌های خداوند

    به داشته هام قدردان و سپاسگزار تر باشم

    به مسیری که هر لحظه هدایت و کرده

    به انسان های عالی کن وارد زندگی ام میکند

    به کیفیت بهتری که زندگی ام در مرحله بهتری هست

    به هر لحظه زیبایی و نکات مثبت خودم و عزیزانم و جهان اطرافم توجه کنم و لذت ببرم

    اینا چیز هایی است که بهم آرامش میدهد و مرا در مسیر توحید و قوانین اصلی و اساسی جهان حفظ میکند

    استمرارو استمرار در مسیر باعث رشد شخصیتم میشود

    خدایا شکرت که هدف اصلی ام رشد و بهبود شخصیتم است

    که در مسیر توحید باید پایدار باشد

    امروز که هر بار به زمان نگات کردم کلی همزمانی دیدیم یعنی جهان منو هدایت میکرد که در اون لحظات نگاه کنم و بگم اینم نشونه درست و همزمانی که در مسیر درست الهی هستم.

    خدایا شکرت من کاملا بی فکر و تسلیم و ناتوان هستم در مقابلت

    تو قادر مطلق هستی کمکم کن

    من ایمان دارم باور دارم توکل کرده ام

    اعتماد دارم بهت

    قدرت تو را دارم بیشتر باور میکنم.

    من به هر خیری از جانب تو برسد فقیر ترینم.

    خدا یا شکرررررررررت که کلی حال و هوای من عالی و بهبود پیدا کرد.

    من مسئول شخص خودم هستم

    من با تمام وجودم مسئولیت تمام اتفاقات زندگی ام را میپذیرم

    خدایا شکرت برای این مسیر زیبا و توحیدی

    که خداوند چندین بار بهم الهام کرده

    تو در همین مسیر توحیدی ثابت قدم باش

    من همه چی بهت میدهم

    استاد چقدر داره برام شفاف تر میشه

    چقدر داره برام لذت بخش تر میشه این مسیر زیبای الهی

    خدا یا شکرررررررررت

    من توان تغییر دیگران را ندارم

    من فقط در تغییر خودم توانمند هستم.

    ابن هدیه و قدرتی از جانب خداست بر این بنده حقیر

    خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم و بیام و با عشق از خلق زیبایی های فکر و ذهنی که فقط بر تمرکز خودم گذاشتم و تونستم خلق کنم.

    خدا یا شکرررررررررت من باید رها بشم از تمام وابستگی هام

    آزاد و رها و سبک بال با عشق قدم بردارم و شجاعت و بها پرداخت کردن و زمان گذاشتن در همین مسیر را با تمام وجودم پرداخت کنم .

    خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که به آنها غضب کرده ای و ن گمراهان

    خدایا شکرت هر آنچه دارم از آن توست

    باید فرکانس هام رو در جهت بهبود شخصیتم معطوف کنم.

    ذهنم را از روی همسرم بردارم

    منو وهمسرم به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم.

    خدایا شکرت که هدایتم کردی خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مریم حسینی مطلق گفته:
      مدت عضویت: 988 روز

      بنام خدای مهربان

      سلام دوست عزیزم

      اول صبح روز جمعه چشمامو باز کردم و تا وارد سایت شدم کامنت شمارو دیدم

      چقدرررر باورهای خوب نوشتی

      کامنتی طولانی ولی سرشار از باورهای عالی

      حدس میزنم موقع نوشتن این کامنت داشتی پرواز میکردی و از اینکه قدرت همه چیز دستته به خودت میبالیدی

      ی نوع احساس غرور خاصیه که ادم این لحظه ها داره که اصلا بد نیست بلکه بخاطر درک جایگاه بالاییه که خداوند بهش داده و فهمیدن عظمت وجودیشه

      وقتی ادم بفهمه که جسم هیچی نیست مهم روحه و اون روح متعلق به خداست

      میگم متعلق به خدا احساس غرور خاص بهم دست میده

      اونوقت درهای نعمت و ثروت و خوشبختی هم بروش باز میشه

      الهام جانم کامنتتو کپی کرذم توی نتهای گوشیم تا باورهای خوبشو بنویسم

      ازت خیلی سپاسگزارم بابت کامنت طولانی و پراز باورهای خوب تا ما تکرارشون کنیم

      داشتم فک میکردم به شرک

      و اینکه من ازدواج نکردم

      من همیشه اعتقاد دارم سنتی نباید ازدواج کرد چون طرفو نمیشناسی

      و از طرفی هم برای روابط ازادانه که الان اکثر جامعه دارن من بسیااار محدودم

      بسیار که میگم بدون کلاااا محدودم

      میدونم اینم بخاطر باورهامه

      قدرتو دادم دست پدر و مادرم که اونها برام تصمیم بگیرن

      توی ذهنم میگم گریم من با یکی اشنا شدم چطور باهاش برم بیرون

      بابایی کامانی زومن روم

      چطور بپیچونمشون اخه

      بعد که این فکر میاد حتی تجسمم نمیکنم دیگه که توی یک رابطه عالی ام

      تو ذهنم هزاااران فکر شرک الود هست که نه نمیشه

      چجوری باهاش بیرون بری که بخوای بشناسیش

      چجوری باهاش صحبت کنی مامان بابات که همیشه خونه ان

      هزارتا هزااار تا

      به خودم میگم برای خدا کاری نداره

      همونجور که منو برده سرکاری که دقیقااااا همونیه که نوشته بودمش خب اینم انجام میده

      دل مامان و بابامو نرم میکنه

      ببین فقط میگم درونی باور ندارم

      میگم غیییر ممکنه مامان یا بابام قبول کنن من دوست پسر داشته باشم و بدونن

      چون طرز فکرشون قدیمیه

      چون سنشون بالاس

      چون میترسن

      چون برام نگرانن

      و و و

      نمیدونم چرا

      قبلا خیییلی ازین فکرا نداشتم

      ولی الان چرا

      و این ترس توی ذهن من محدودیت میاره

      این ترس باعث میشه تجسمم نکنم رابطه دلخواهمو

      و ازون ورم سرزنش کنم پدر و مادرمو که چرا اینقد گیر میدن

      و در احساس بد باشم

      البته بگم من در تمام روز تمام تلاشمو میکنم سپاسگزار باشم و از لحظه لذت ببرم

      و حالم خوب باشه تا اتفاقات خوب رخ بده

      ولی از طرفی هم این باورهای محدود کننده هم دارم که جلوی به وقوع پیوستن رابطه دلخواهمو میگیره

      من قدرت جذب خیییلی بالایی دارم ولی بااین باورهای محدود کننده که واقعا مهارکرذنشون برام سخته به خواسته ام نرسیدم

      خدایا خودت کمکم کن

      خدایا خودت بهم راهکار رو نشون بده

      منو از شرک رها کن

      بهم قدرت بده

      خدایا تو همواره هادی من هستی،هدایتم کن به راه راست،به راه کسانی که بهشون نعمت دادی،نه کسانی که برانها غضب کردی و نه گمراهان

      خدایا باورهای محدود کنندمو با قدرت لایزال خودت از بین ببر

      بزار تمام جهان ببینن که من بنده پاک تو هستم

      خدایا ترس ترس ترس رو از وجودم ببر

      و بجاش ایمان رو در قلبم نورافشانی کن

      خدایا من در ارامش به سر میبرم و تمام نگرانیهامو به تو میسپارم

      تو تمام راه حل هارو داری

      تو ازون بالا همه چیو میبینی همه چیو میدونی

      کمکم کن

      یا ربّ

      من درخواست کمک دارم….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        الهام سیاوشی فرد گفته:
        مدت عضویت: 497 روز

        به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

        سلام دوست عزیز و هم فرکانسی ام

        سلام عزیزان جان

        مریم جونم دیشب که نقطه آبی کنار اسمم دیدم کلی ذوق کردم و قلبم پر از نور الهی شد

        خوشحالم که کامنتم باعث خوشحالی شما هم شده

        مریم گفتی کامنت طولانی

        دختر وقتی بلطف خداوند قلبم باز میشود و بقول استاد که میگه وقتی شروع به نوشتن کتاب در جنگل کرده بودم

        چنان قدرت گفته‌ های قلبی زیاد بود و استاد تند تند می‌نوشت که بعضی وقتا جا می‌ماند وبعضی جاها دست خطش خونده نمی‌شده

        بخدا من اکثرا کامنتهام اصلا من کاره ای نیستم

        اون میگه و بر زبانم و قلمم جاری میشود

        من تسلیمم و او هدایتگرم میشود

        با هم یکی میشویم

        قلبی سرشار از نور از ایمان و توکل و اعتماد و باور به قدرت تنها فرمانروای جهانیان در وجودم قدرت میگرد

        و هر لحظه دوست دارم تو همون حس بمونم

        گاهی اوقات که کارها زیاد میشه

        میگم صبر کن

        به کجا چنین شتابان

        ببین داری حرکت می‌کنی خدا را با خودت همراه کرده ای

        و بعد به درونم بر میگردم . دستش رو میگیرم و اون محکم‌تر دست منو میگیره و من جونی تازه میکنم و آرام میشوم و بهش وصل میشوم

        دقیق تر بگم آنلاین میشم میام روی خط توحید و قدرت را فقط بخدا میدهم

        همین امروز که همسرم چکش برگشت خورده بود

        اومد خونه زیاد اوکی نبود .

        خواستم باهاش حرف بزنم تا کمی آروم بشه .

        دیدم اصلا من نمیتونم اونجوری که همسر عزیزم داره فکر می‌کنه فکر کنم

        چون ذهنش درگیر کارهای خودش بود.همون لحظه هم به همسرم گفتم من تسلیمم و هم در مقابل خداوند تسلیم شدم

        واقعاً چیزی که نمی‌دونم دهنم رو ببندم

        چون خودمم میرم پایین

        خیلی راحتر تونستم از فضای فرکانسی همسرم بیام بیرون و اوضاع زندگی رو بهتر تونستم کنترل کنم بلژف خداوند و حرف و گفتگوها را مدیریت کردم به یک سمت دیگر و هم خودم حالم بهتر شد و هم همسرم حالش بهتر شد و به همین راحتی خداوند هدایتم کرد

        وقتی من تسلیمم شدم . احساس عجز و ناتوانی کردم

        گفتم بهتره تکاملت را طی کنی

        تمرکزت را باید بدانی کجا خرج می‌کنی

        نه به عادات و افکار قبلی

        و چراغ سبز زدن به افکار مثبت تر و عادت های بهتری جایگزین قبلی ها کردن

        آره این بهترین راه حلی بود که متناسب با شرایطم بهم گفته شد

        خداجونم در هر لحظه با ما حرف میزند

        وقتی ما اماده باشیم

        آگاهی خداوند را دریافت میکنیم

        خدایا شکرت

        مریم جانم به نظرم این ترمز روابط عاطفی را تکاملی جلو ببر

        تمرکز و توجهتو روی زیبای ها و وجود نازنین پدر و مادر عزیزت بگذار

        شکر گذارتر از قبل باشیم

        الگوهای خوبی که در اطرافیان میبینی به ذهنت نشون بده

        ببین اون افراد تونستن یک رابطه سالم ایجاد کنند و از همه نظر خوب و خوشبخت هستند

        اصلا نمونه و الگو استاد و مریم نازنینم هستند

        من که خودم هر کجا رو خودم کار کنم اولین الگو همین عزیزانم هستند.در تمام جنبه ها

        انشاالله که خداوند همه ما را به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده هدایت کند نه راه کسانی که بر آنها غضب کرده و ن گمراهان.

        دوست عزیزم بینهایت سپاسگزارم از توجه شما

        در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سادات گفته:
      مدت عضویت: 2047 روز

      سلام دوست عزیزم الهام جان

      من چند ماهی هست که کامنتهای شما رو تو سایت می خونم وبسیار لذت می برم

      ممنونم عزیزم که اینقدر عالی روی خودت کار می کنی ونوشته هاتو مکتوب می کنی تا ما هم استفاده کنیم.کلا کامنتهای شما رو که اکثرا می خونم دقیقا احساس می کنم حرف دل منو می زنید

      الان هم که این کامنتو خوندم ودر مورد پاشنه اشیلی که نوشتید منم دقیقا همین پاشنه اشیلو دارم

      منم چند وقت پیش تازه متوجه شدم که شرک بزرگی تو وجودم هست من به زبان می گفتم رزق من به عهده خداست اما با همه آگاهی هایی که داشتم ولی بازهم توی ذهنم از همسرم توقع داشتم و یک سری کارهاش منو ناراحت می کرد وهمش توی ذهنم همسرم رو سرزنش می کردم ….

      وااااای واااای خدایا چقدر شرک

      خدایا چطور میشه ازت تشکر کرد که مارو آگاه می کنی به شرکی که در وجودمون هست

      من الان دوساله که دارم با تمرکز بیشتر کار می کنم تازه به عمق وجود این شرک در وجودم پی بردم.

      با هدایت‌های خداوند وهمزمانی هایی که برام پیش اومد من خیلی بهتر تونستم روی خودم کار کنم واز لحاظ ذهنی رشد بیشتری داشته باشم.

      بازهم ازت ممنونم عزیزم. چون من بارها کامنتتونو خوندم اینبار واقعا دلم خواست ازتون تشکر کنم.

      در پناه الله مهربان شاد وثردتمند وسلامت باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        الهام سیاوشی فرد گفته:
        مدت عضویت: 497 روز

        به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

        سلام عزیزان جان

        سلام به دوست عزیز و هم فرکانسی ام

        بینهایت سپاسگزارم از توجه شما به کامنتهام

        هر آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند

        خدایا شکرت

        که تونستی با تمرکزی کار کردن روی خودت پاشنه آشیلتو پیدا کنی و با روند تکاملی و توجه به زیبایی های بیشتر و نعمتها و داشته های زندگی بتونیم این شرکت‌ها را در وجودمان از ریشه حل کنیم. آمین

        من با شروع مهاجرت به مدار بالاتر و کار کردن تمرکزی تر بر روی خودم بلطف خداوند تونستم تا حدودی بهتر از قبل باشم

        یعنی تمام وقت آزادم تو سایتم

        و زمانهایی هم که کار هامو انجام میدهم در حال فایل گوش دادن هستم.

        و فقط باید هر لحظه کنترل ذهن کرد و ورودی های مثبت به ذهنمون بدهیم برای رنگ سفید ریختن بر روی کاشی سیاه که همون باورهای غلط گذشته ما هستند

        چون اگر کنترل نکنیم خودمون رو بازم خیلی راحت بر میگردیم سر خونه اول و بقول قرآن ظلم به خود میکنیم من بلطف خداوند اینو با تمام وجودم درک کرده ام

        استاد میگه یه سری کارها هم نباید توجه بهشون کنید اعراض کردن در هر موردی بهترین گزینه است تا آرامش داشته باشیم

        اگر به باور فراوانی ایمان داشته باشیم

        بخدا با یک قدم از طرف ما خداوند صدها هزار قدم بر می‌دارد من بارها این برکت خداوند را با تمام وجودم لمس کرده ام ولی باز هم ذهن نجوا گر و چموش از یه راههایی میخواد وارد بشه و جفتک بندازه. حق بر باطل پیروز است شکر خدا که دارمش جان جانانم سپاسگزارتم

        همین امروز که باز هم داشتم خودمو درگیر ناخواسته های همسرم میکردم

        چون چکش برگشت خورده بود

        و خودش هم دیگه از این روند کاری خسته شده و چون تضاد مالی بهش برخورده .

        میگه اول باید بدهی ها رو صاف کنم بعد تغییر شغل بدهم

        من میخواستم یه جورایی باهاش همدردی کنم

        بیام باورهای خودم رو بزور بهش بفهمونم

        داشتم میگفتم بیا شجاعت داشته باش و تغییر شغل بده

        و اونم که حرفش همون بود .

        دیدم که اصلا در این مورد حرف هم را نمی‌فهمیم نه من به اون حد از درک رسیدم که یه راه کار اساسی بدم و نه اون بنده خدا اصلا در شرایط درک حرفهای من است

        چون با اینکه اونم داره رو خودش کار می‌کنه ولی خب هر کسی داره نون باورهای خودش رو میخوره

        و همونجا بخودم اومدم دیدم با همین چند کلمه حرف داره حالم بد میشه

        سریع بلند گفتم من تسلیمم باید دهنم رو ببندم چون هر کسی خودش خالق زندگی خودشه

        و خیلی زود تونستم اوضاع را کنترل کنم و حرفمون رو در یه مسیر دیگه مدیریت کنم و همه چی رفت رو روال عادی تر همسرم هم اتفاقا آرامتر شده بود و بعدشم یه چرت زدن و بلند شد رفت سر کار و منم آرامشم را بدست آورده بودم

        خدایا شکرت که خودت همواره در حال هدایت من وتمام ذرات هستی را بر عهده داری

        من تسلیمم از هر خیری از تو بهم برسد فقیر ترینم.

        خدایا شکرت که در حال طی کردن تکاملم هستم و هر روز از هر نظر بهتر و بهتر هستم

        من بدون تو هیچی نیستم

        خدایا شکرت کمکم کن

        تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم ما را به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که به آنها غضب کرده ای و ن گمراهان

        سادات جانم سپاسگزارم

        در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          سادات گفته:
          مدت عضویت: 2047 روز

          سلام الهام عزیزم. ممنونم از پاسخی که برام نوشتی.

          ما باید تمام تلاشمون رو بکنیم که تمامه تمامه تمامه تمرکزمون روی خودمون باشه.فقط خود شخص من ونه هییییییچ کس دیگه

          (اینها رو دارم برای خودم می نویسم که به خودم تذکر بدم)

          من فقط وفقط مسول زندگی خودم هستم ونه هیچ کس دیگه

          من هیییییچ قدرتی در زندگی هیچ کس ندارم حتی همسرم(چون پاشنه اشیل من همسرم هست)

          خداوند از من مهربانتر به همسرم هست

          اون حواسش به همه ی بنده هاش هست

          خودش هادی ویاریگر همه ی بنده هاشه هر وقت خودشون بخوان وآماده باشن

          پس چرا من می خوام عجله کنم؟ چرا من می خوام وقتی همسرم هنوز آماده نیست آماده اش کنم؟

          اصلا خود من که این همه دارم روی خودم کار می کنم تونستم مفاهیم پایه ای رو با پوست وگوشت واستخونم درک کنم؟

          آیا من خودم هنوز باور کردم خودم دارم زندگیمو خلق می کنم ؟

          پس به نطرت اگه من به شوهرم بگم هیچ کس مقصر نیست خودت داری اشتباه می کنی خودت مسولیت کارهاتون به عهده بگیر قانون اینه واونه!آیا به نطرت اون می پدیره؟

          مگه خودت هنوز به طور کامل باور کردی؟

          خداروشکر می کنم هر چقدر دارم بهتر روی خودم کار می کنم خدای مهربان هم با هدایتهاش داره بهم کمک می کنه ک تمرکزم رو روی خودم بذارم وخداروشکر دارم هر روز بهتر می فهمم ودرک می کنم که خودم خالق زندگی خودم هستم.

          تازه دارم تمرین ستاره قطبی رو درک می کنم هر چند هنوزم فکر می کنم خوب درک نکردم وخیلی جای کار داره

          ولی خداروشاکرم که کمکم می کنه تا بتونم بهتر وبهتر عمل کنم

          من یک سری محبتهایی تو این چند سال به همسرم کردم از نطر خودم که فکر می کردم دارم محبت می کنم دارم کمکش می کنم اما همین چند وقت پیش به خاطر حرفهایی که ایشون بهم زد تازه متوجه شدم که من داشتم تو کار خدا دخالت می کردم داشتم دلسوزی می کردم واون اصلا محبت نبود.

          از همسرم هم به خاطر حرفهایی که بهم زد واقعا سپاسگزارم چون اگر بهم نمی گفت من همون کارها رو ممکن بود ادامه بدم وچوب ولگد سخت تری بخورم از جهان.

          من به خاطر وجود همسرم خیلی خیلی از ایرادهامو پیدا کردم

          من‌سالها وسالها هر وقت به تصادی در رابطه با همسرم بر می خوردم می نشستم تو تنهایی گریه می کردم وخودمو قربانی نشون می دادم تو ذهنم البته همسرم بی نهایت خوبی های زیادی هم داره ولی الان خداروشاکرم برای وجودش چون اومده تا منو رشد بده من به خاطر وجود همسرم خیلی خیلی رشد کردم

          به خاطر یک سری حرفهایی که بهم زده خیلی درسته درد کشیدم اما رشد کردم بزرگ شدم

          وخدا روشکر هر چه به صلح بیشتری با خودم می رسم رابطه مون هم هر روز داره بهتر وبهتر میشه.

          الهام جان دیروز توی تمرین ستاره قطبی نوشته بودم همسرم خودش بهم بگه دوستت دارم (همسرم اهله محبت کلامی هست اما یادم نمی اومد که جلوی بچه هام بهم خودش اولین بار بگه دوستت دارم همیشه اول من می گفتم بعد خودش می گفت) دیروز عصر وقتی بهم بدون اینکه من حواسم باشه جلوی بچه ها گفت دوستت دارم وااااای من همون لحطه یاد تمرین ستاره قطبیم افتادم وبی نهایت بیشتر از اینکه از جمله همسرم خوشحال شده باشم از اینکه تمرین ستاره قطبی ام جواب داده خوشحال شد( استیکر خنده)

          حالا جالبه بگم که من قبلا ها هم چند بار این جمله رو نوشته بودم اما این خواسته ام تیک نمی خورد دلیلش هم این بود که من این تمرین باور نکرده بودم اما هر چه که بیشتر دارم کار می کنم وباورم داره بیشتر میشه دارم نتیجه بهتر می گیرم

          اینها رو نوشتم ردپایی باشه برای خودم

          ممنونم الهام جان

          دوستت دارم

          آن شالله که هر روز نتایج عالی‌تر خلق کنیم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            الهام سیاوشی فرد گفته:
            مدت عضویت: 497 روز

            به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

            سلام سادات عزیزم

            خداروشکر که هر روز در مسیر درست الهی ثابت قدم تر و متعهدانه تر استمرار داریم تا از هدایت یافتگان ضیافت الهی باشیم

            آره دوست عزیزم

            دقیقا همینه ما فقط مسئول شخص خودمون هستیم

            خداوند تو قرآن می‌فرماید هیچ کسی به خاطر اعمال کس دیگر نه پاداش میگیرد و نه مجازات میشود .

            اگه اینطور باشه عدالت خداوند زیر سوال می‌رود

            هیچ تبدیلی در سنت الهی نیست

            هر کسی فقط در تغییر خودش توانمند است و در تغییر دیگران ما عاجز هستیم

            من باید با تمام وجودم هر روز درک کنم که من خالق زندگی خودم هستم

            استاد تو دوره قانون آفرینش می‌گفت هر روز صبح اینو بگین و بگین چطور از این که هست لذت بخش ترش کنم

            ولی من دوباره تو روزمرگی می افتم و فراموش میکنم

            که صبح با خودم چه عهدی بستم

            تا دوباره بیام و افسار ذهنم را در دست بگیرم نیمی از زمانم گذشته

            پس تمرکزم را بیشتر و بیشتر روی خودم معطوف کنم

            نه دنیای بیرونم چون عوامل بیرونی هیچ قدرتی در زندگی من ندارند

            من اونا را دستی از طرف خدا ببینم و ازشون تشکر کنم

            ولی در نهایت باید قدرت را به خدا بدهم

            به رب جهانیان

            اوست فرمانروای کل کیهان

            دوست عزیز در هر لحظه که ما فرکانسمون تغییر کند به سمت درستی و توحید بخدا در همون لحظه همه چی عالی تر پیش میرود

            یعنی دنیای من از دیروز تا امروز کیلومترها تغییرات عالی تری داشته

            من بارها و بارها همسرم تو جمع جلو بچه ها بهم ابراز محبت کرده

            و قبلا که شرکهام بیشتر بود از اون ور خر افتاده بودم

            میگفتم دیگه نیست اینجور آدمی

            اگه اتفاقی براش بیوفته

            …..

            و کلی شرک و نجوا و با هر ناخواسته من پر میشدم از شرک و ترس و استرس

            در صورتی که این دستی از طرف خداست داره بهم محبت میکند

            من لایق این محبت و دوست داشتن هستم

            همانطور که من به ایشون محبت میکنم

            خب مسلما جهان کبوتر با کبوتر باز با باز را انجام میدهد

            ولی خب چه کنم که انسانم و فراموش کار .که طبیعی همینه که ما روابط سالمتر و بهتری داشته باشیم

            چرا عدم لیاقت کنیم بر اساس روابط دیگران بریم تو فاز مقایسه و زندگی را جهنم کنیم

            من وقتی فایلهای زندگی استاد رو دیدم و عشق واقعی بین استاد و مریم نازنینم رو لمس کردم

            تازه دو زاریم افتاد

            که اصلا تو روابط وابستگی نباید باشه

            کنترلی در کار نیست

            استاد می‌گفت ما وقتی کار داریم هر کدوم تمرمزمون رو کار خودمونه

            من تنهایی میرم مسافرت عزیز دلم تو خونست

            بعد من که مقاومت‌هام کمتر شد

            و کمی تکاملم را طی کردم

            دیدم واقعا چقدر دوست داشتن واقعی با دوست داشتن با وابستگی چقدر متفاوت هست و روح من با این مدل زندگی بدون وابستگی خیلی در آرامش هست

            و هر بار من زبانی به همسرم کلمات محبت آمیز و تشکر و قدردانی چه تو جمع و چه تنهایی و هر کسی هم کنارمون باشه متوجه میشه که ما کاملا رفتارمون با قبلا خیلی متفاوت تر شده و اتفاقا آدمها بیشتر دوست دارند با ما باشندو این تغییرات بهتر من از وقتی من تغییر کردم بلطف خداوند و کریدتشو کامل بخدا میدهم جهان اطرافم هم داره بهتر میشود .

            خدا یا شکرررررررررت که هر روز زندگی ام از هر نظر بهتر و بهتر میشود

            خدایا شکرت که هر روز درکم یه ذره نسبت به قوانین بدون تغییر ت داره بهتر و بهتر میشود

            خدایا شکرت که عزم نفسم هر روز یه ذره داره بهتر رشد میکند . خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم که همه کاره ام تویی و همه جوره هوامو داری بوووووس خداجونم قربونت برم

            سادات جانم گفتی ستاره قطبی

            من عاشق این تمرین هستم و الان که در شرف قدم دهم هستم هر روز و شب این تمرین را دارم با تمام وجودم انجام میدهم و جدیدا هم با عبارات تاکیدی قدم نهم دارم تمریناتم را انجام میدهم و آخر شب کلی ذوق زده و حال توپ دارم که طول روز احساس خوبم بیشتره و پایدارتر خدایا شکرت

            منم دیروز که آزمون هنری ام را داشتم تو تمرین نوشتم که دوست دارم راحترین سوالات را تو مانیتور کامپیوتر برام مقدر کنی بخدا چنان سورپرایز م کرد که نمی‌دونم چطور جوابها را زدم و در کمترین زمان سر جلسه اومدم بیرون یعنی 40سوال رو زیر یک ربع جواب زدم و اومدم بیرون

            بعد از ظهر مربی آموزشگاه برام پیام داده بود. آفرین نمره عالی گرفتی

            من فقط خدا را میدیدم

            گفتم من بودم تو بودی همه کاره تو بودی من تسلیمم هیچی نمیدووووونم

            خدایا شکرت

            خدایا شکرت دوست عزیزم انشاالله که در تمام جنبه های زندگی شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: