مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته» - صفحه 29

540 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نسیم زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1614 روز

    سلام به استادای عزیزم و دوستان هم کلاسی

    خدایا شکرت برای یه فایل دیگه

    شکرت برای هم مدار شدن با یه گام دیگه و توفیق کامنت نوشتن

    شکرت برای این چهارشنبه ی خیلی سرد ولی زیبا (اینجا دما -16 درجه ست ، feels like -21) ولی آسمون آبی و آفتابی و زیباست

    خدایا شکرت برای کار خوبم و مدیرا و همکارای خوب و حرفه ای و صمیمی

    خدایا شکرت برای تلاش و همت و اراده م و اینکه تو مسیر تحقق خواسته هایی که داشتم (چیزایی که دوست داشتم یاد بگیرم) قشنگ دارم پیشرفت میکنم.

    انگلیسی حرف زدنم محسوس بهتر شده، ینی بیشتر حرف میزنم، قبلا اصلا حرف نمیزدم، ازینکه کلمات مناسب تو ذهنم نمیومد یا زبونم میگرفت یه جورایی ناراحت یا embarrassed میشدم و ترجیح میدادم اصلا حرف نزنم، ولی تا حرف نزنی، تا تلاش نکنی، تا قدم برنداری هیچی بهتر نمیشه، درست نمیشه

    ice skating رو سه چهاربار تا الان تمرین کردم و کم کم میتونم سر بخورم و حرکاتم حداقل شبیه اسکیت کردن باشه

    رقص هم دارم کار میکنم و مطمئنم به زیبایی و راحتی و خیلی زود یاد میگیرم:)

    خدایا شکرت بابت رابطه ی قشنگی که دارم و تجربه های خییییلی زیبایی که داشتیم. خیلی کیف میده چیزایی رو تجربه کنی، ببینی بشنوی بگی انجام بدی که همیشه دوست داشتی، بعد وقتی داری تجربه میکنی یه حس شعف عجیب و دلنشینی داره این “درک” یا “realization” که خدایا این دقیقا همون چیزیه که من همیشه دوس داشتم، یا مثلا تو فیلما دیده بودم، یا تو داستان خونده بودم… الان داره برای خودم اتفاق میفته، الان من دارم انجامش میدم یا میشنومش یا میگم… تجربه ش میکنم

    خدایا بی نهایت شکرت برای همه نعمتهای زندگیمون که واقعا واقعا بی شمارن

    خودبخود تبدیل شد به کامنت شکرگزاری و ستاره قطبی:)

    پس خواسته های امروزم هم بنویسم

    میخوام یه روز خیلی قشنگ، پروداکتیو، در عین حال ریلکسینگ داشته باشم (بسازم) و برنامه هایی که نوشتم انجام بدم،

    یکی دوتا اتفاق قشنگ، خبر خوب، پیام قشنگ… نمیدونم خدایا خودت بهتر میدونی، به قول اینجایی ها surprise me :)

    چه اسم قشنگی داره این فایل: هم فرکانس شدن با خواسته

    نکته ای که من تو کامنت قبلیم، در حین نوشتن کامنت، متوجه شدم که چیزیه که من خیلی باید بهش دقت کنم و روش کار کنم:)

    خدایا شکرت برای این همزمانی ها و هم مداری ها

    کلا وقتی قدم برمیداری، هی نشانه ها و راهنماها نمایان میشن

    تو فایلایی که این دو سه روزه دارم گوش میدم خیلی اینطوری میشه، که یه فایلی از یه دوره ای گوش میدم، یه موضوعی رو از توش میگیرم که انگار داره به من یادآوری میشه، بعد فرداش یه فایل رایگان مثلا از نشانه ی امروز من گوش میدم، اونم یه مطلب مرتبط با همون نکته ی دیروزی میگه و تازه موضوع رو بیشتر هم توضیح میده

    چقد اینا قشنگن، چقد خدا دوسمون داره و هلمون میده تو مسیر پیشرفت، البته اگه خودمون اول بریم تو مسیر درست:)

    اما داستان این فایل

    من عاشق این داستان مهاجرت استادم

    -وقتی یه خواسته ای، یه هدفی داریم، باید ببینیم الزاماتش چیه، در اون جهت حرکت کنیم

    مثل همین خواسته ی مهاجرت که نمیشه هم بخوای مهاجرت کنی، هم هی ریشه هاتو کاراتو پایبندی هات رو تو کشور خودت بیشتر کنی

    -إنّ سعیکم لَشتّیٰ: توجه و تمرکز نباید پخش و پراکنده باشه، اگه یه هدفی تعیین میکنیم لیزر فوکس روش کار کنیم

    -اگر هرجای مسیر فهمیدیم اشتباه داریم میریم برگردیم، مسیرو عوض کنیم، به صِرف اینکه خب آخه اینهمه راه اومدم، همینطوری اون مسیر اشتباه رو ادامه ندیم (البته اگر مطمئن شدیم درباره خواسته مون و مسیر)

    -با خودمون خلوت کنیم، وقت بذاریم فکر کنیم راجع به خواسته هامون، باید اول در مورد خواسته به وضوح برسیم، بعد بشینیم ببینیم چه کارایی باید بکنیم، و چه کارایی باید نکنیم

    ———یه نکته بگم برای یادآوری به خودم———

    اینکه بشینیم فکر کنیم چیکار باید بکنیم و نکنیم،

    فرق میکنه با اون بحث که به چگونگی رسیدن به اون خواسته خیلی فکر نکنیم و نچسبیم

    مثل همین داستان مهاجرت استاد

    وقتی آدم هدف مهاجرت داره، نباید بشینه فکر کنه که خب قوانین مهاجرتی که محدوده، فلان بحث هم که اینجوریه و اونجوریه پس حالا من چجوری میتونم مهاجرت کنم. این قسمتهاش دست ما نیست و ما نباید به اونها فکر کنیم

    ولی یه کارایی دست ماست، ما سمت خودمون رو باید انجام بدیم، مثل همین مورد استاد که اومد گفت خب اگه میخوام مهاجرت کنم دیگه نباید تو کشور خودم هی کارمو گسترش بدم و کارایی بکنم که نیاز به حضور خودم تو این کشور داره

    این میشه فشار دادن هم زمان گاز و ترمز

    -بعد از انجام کارای سمت خودمون، دیگه رها باشیم، هی نشینیم با نگرانی و درواقع desperately فکر کنیم کاش این خواسته محقق بشه، اگر نشه من چیکار کنم، یا مثلا تا این اتفاق نیفته من هیچ لذتی نمیتونم ببرم و غیره

    این کار قطعا سخته، ولی وقتی رو باورامون کار کرده باشیم و تو مدار و فرکانس مثبت باشیم، باید باور داشته باشیم که من تو مسیر درست و مثبتم و تو مدار اتفاقای خوب، فقط اتفاقای خوب برای آدم میفته، پس هرچی بشه برای من خوب میشه، به نفع من میشه

    یا اگه نمیتونیم اینجوری فک کنیم بازم یه جوری فکرمون رو مشغول کنیم که هی نشینیم به اون خواسته فکر کنیم و همش تو فکر اون خواسته باشیم

    خود من بارها تجربه کردم که یه چیزی رو خیلی میخواستم، هی این باورها رو به خودم یادآوری کردم، تلاش کردم فکرمو مشغول نکنم و با کارایی که دوس دارم، حالمو و احساسمو خوب نگه دارم.. بعد اون خواسته محقق شده:)

    اصن اگه هی نگران باشیم دیگه درواقع هم فرکانس نیستیم با اون خواسته

    این قضیه ی هم مداری و هم فرکانسی خیلی مهمه

    یادم باشه، تو هر مدار و فرکانسی باشم، فقط و فقط، دسترسی به اتفاق‌ها و آدم‌ها و شرایط اون مدار و فرکانس دارم

    پیش به سوی مدارهای بالاتر

    مدارِ توحیدیِ سلامتی و آرامش و ثروت و راحتی و شادی و رضایت و روابط عالی و عاشقانه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1761 روز

    سلام به همگی

    لیست کارهایی که نباید انجام بدم؟

    من از طریق دو جلسه ی قبلی پروژه مهاجرت به مدار بالاتر فهمیدم که من به شدت روی یکی از اعضای خانوادم حساس هستم و منطق هایی که استاد داخل اون دو جلسه اورد خیلی کمک میکرد برای کنترل ذهن بیشتر

    وقتی این سوال رو پرسیدم از خودم فهمیدم من یک حجم زیادی از انرژی ذهنی که باز هم نسبت به قبلم کمتر شده دارم میزارم روی اینکه اون عضو خانوادم از من راضی باشه

    و بعد گشتم دنبال اینکه چرا باید این فرد ازم راضی باشه و رسیدم به این موضوع که من اونقدر خودم رو توانا نمیبینم که زندگی مستق مالی داشته باشم و اگر اون فرد راضی نباشه من این زندگی ای که الان دارم رو با دست خودم نابودش میکنم

    با توجه به نتیجه هایی که داخل 3 سال اخیر گرفتم اتفاقا من توانایی پول ساختن و به استقلال مالی رسیدن دارم فقط باید باورهام رو بهتر کنم تا نتایجم بزرگتر بشه

    اون کاری که من نباید انجام بدم اینه که تلاش ذهنی نکنم که اون فرد رو توی ذهنم راضی نگه دارم

    قبلن هم تو فیزیک بود و هم ذهن ، الان باز بهتر شده فقط ذهنی شده اغلب اوقات

    چه کاری رو باید انجام بدم برای تحقق خواستم؟

    همون روتین هر روزم اکی هست ولی باید یکم ساخت ایده های جدیدم رو اینقدر به تعویق نندازم

    به خاطر این ترس که نکنه خراب بشه

    که در واقعیت هم هیچ وقت این اتفاق نیافتاده یا اگر افتاده بعدش فهمیدم اتفاقا به نفعم شد اون اشتباهه

    آیات هدایت

    انعام:35

    و اگر رویگردانی آنها بر تو دشوار می‌آید، اگر می‌توانستی نقبی در زمین یا نردبانی به آسمان بیابی تا آیتی برای آنها بیاوری، اگر خدا می‌خواست، همه آنها را هدایت می‌کرد، پس از جاهلان مباش!

    خیلی جالبه که خدا حتی تو هدایت هم زور نمیکنه و انتخاب با ماعه که هدایتش رو بخوایم بشنویم

    باتوجه به این آیه کسی که خودش هدایت رو نمیخواد هیچ کاری نمیشه براش کرد و اون کسی که تلاش میکنه اون فرد رو نجات بده و هدایت کنه جاهله طبق قرآن

    انعام:56

    بگو: من از پرستش کسانی که شما می‌خوانید، نهی شده‌ام. بگو: من از نظریات شما پیروی نمی‌کنم، در اینصورت گمراه شده‌ام و از هدایت‌شدگان نخواهم بود.

    هدایت شده رو فردی میدونه که خدا رو بپرسته

    انعام:71

    آیا غیر از خدا چیزهائی را که سود و زیانی به ما نمی‌رساند بخوانیم و پس از آنکه خدا ما را هدایت کرده است به گذشته مان بازگردیم؟ همچون کسی شیاطین در سقوطش می‌کوشند و او حیران مانده است؛دوستانی دارد که به هدایت دعوتش می‌کنند نزد ما بیا! بگو: مسلماً هدایت الهی همان هدایت است و فرمان یافته‌ایم که تسلیم صاحب اختیار جهانیان باشیم.

    باز توی این آیه ویژگی کسایی که هدایت شدن رو این میدونه که فقط خدا رو بخونن و تسلیم خدا باشن ، پس اینکه من توحیدی عمل کنم یعنی هدایت شدم

    انعام:77

    پس ماه را تابان دید، گفت: این «ربّ» من است! پس افول کرد، گفت: اگر «ربّ» من هدایتم نکند، مسلماً از مردمان گمراه خواهم شد.

    انعام:80

    و قومش با او به احتجاج پرداختند؛ گفت: آیا درباره «الله» با من محاجّه می‌کنید؟ حال آنکه او هدایتم کرده است و من از آنچه شریک او می‌سازید نمی‌ترسم، مگر پروردگارم چیزی را خواسته باشد که علم او بر همه چیز احاطه دارد، پس آیا پند نمی‌گیرید؟

    باز اینجا توحیدی بودن و مشرک نبودن رو جزو هدایت شدن میدونه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1457 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدایا منِ نقطه، هیچی نمی دونم تو دانای نهان و آشکاری

    تو رب العالمینی

    پس از خزائن علم و حکمتت بر علم و حکمتم بیفزای … علم و حکمتی از جنس علم و حکمت سلیمان

    خدایا از شر نجواهای ذهنم… از شر باورهای ناهماهنگم … از شر قل و زنجیرهای نامرئیِ باورهای محدودکننده ام، به تو پناه میبرم… خدایا من اماده ام… من محیا هستم… کمکم کن ظرفم بزرگ تر بشه و از سرراست ترین مسیر به مدارهای بالاتر مهاجرت کنم… چونکه تو بهترین هادی و حامی هستی ای رب العالمین

    ای خیر الرازقین… ای ارحم الراحمین… ای کریم… ای غنی… منو از عوامل بیرونی بی نیاز کن … منم می خوام غنی بودن رو در همه ابعاد از سرراست ترین و لذت بخش ترین مسیر، تجربه کنم

    آمین

    =================================

    هم مدار شدن با خواسته

    ++ به وضوح رسیدن در مورد خواسته و دلایل پشت خواسته

    ++ مفهوم «ان سعیکم لشتی تلاش شما پراکنده است» و تصحیح مسیر بوسیله این اخطار خداوند⬅️ “تمرکز 100% بر خواسته” از دل جواب هایی متولد می شود که به این 2 سوال می دهی: چه کارهایی را باید انجام دهم؟ و انجام چه کارهایی را باید متوقف کنم؟ زیرا لازمه تحقق خواسته، هم مدار شدن با خواسته ات و هم مدار شدن با خواسته ترکیبی است از: انجام یک سری کارها + توقف یک سری کارها⬅️ ایجاد یک سری عادت های قدرتمندکننده + ترک یک سری عادت های محدود کننده ….

    تغذیه ذهن بوسیله: تمرکز بر نکات مثبت، سپاسگزاری برای داشته ها + اعراض از نکات منفی و ناخواسته ها

    ++ وقتی به ناتوانی خودت اعتراف می کنی، هدایت های خداوند را برای ادامه مسیر دریافت می کنی؛ … تو بگو کجای قضیه ایراد داره؟… شاخک هات رو تیز کن برای پاسخ… وقتی پاسخ رو دریافت کردی بدون تعلل اقدام کن

    ++ به محض اینکه می فهمی مسیر اشتباهه یعنی با خواسته جدیدت هماهنگ نیست، مهم نیست چقدر از مسیر رو رفتی یا چقدر براش هزینه و عمرت رو خرج کردی، برگرد و مسیر رو عوض کن… این ره که می روی به تُرکستان است… مثال دفترهای استاد در شهرهای مختلف ایران و خواسته مهاجرت به آمریکا

    ++ اصلاً نگران از دست دادن چیزی نباش.. خداوند بی نهایت رزاقه و دوباره میسازی

    ++ “پدیده همزمانی” وقتی رخ می دهد که برای هم فرکانس شدن با خواسته مصمم می شوی؛… برای هم فرکانس شدن با خواسته ات متعهد شو تا همزمانی ها رخ دهد؛… آگاهانه فرکانس هات رو ببر به سمت خواسته ات… مثال استاد برای خواسته مهاجرتش دفترهاش رو جمع کرد و رفت سفرهای خارج از کشور تا اگاهانه ذهنش از ایران خارج بشه… درها معجزه آسا باز شد(همزمانی ها)…

    ++ به چگونگی رسیدن به خواسته کار نداشته باش بلکه فقط به خواسته فکر کن… هماهنگی های بیرونی و چگونگی، سهم خداست… تو فقط فرکانس هات رو تنظیم کن و الهامات دریافتی رو انجام بده…

    ++ دلایل پشت خواسته برات مهم باشه نه یک چیز خاص مثل کشور خاص، فرد خاص، شغل خاص… پس اگه بشه خوشحال میشم و اکه نشه ناراحت نمیشم چون اعتماد دارم به جریان هدایت و مدیریت خداوند…

    ++هیچ خواسته ای آنقدرها بزرگ نیست که نتوانی به آن برسی. زیرا اگر خواسته ای در قلب شما متولد می شود یعنی خداوند از قبل توانایی های لازم برای تحقق آن خواسته را در وجودت قرار داده است.

    ++ امکان پذیر بودن خواسته ات را با محدودیت های شرایط کنونی ات نسنج. زیرا شرایط فعلی چیزی نیست جز باورهای محدود کننده قبلی و شرایط فعلی تغییر می کند وقتی باورهای قبلی تغییر کند…. برای باور امکان پذیری خواسته، باید مقاومت هات رو حل کنی

    ++ به ذهنت یاد آور شو که قدرت خلق زندگی ات تماماً در دست خودته، نه شرایط بیرونی.

    ++ و ایمان داشته باش شرایط بیرونی تغییر می کنه وقتی نگاه شما به مسائل پیش رو تغییر می کنه. وقتی به جای فرار از مسائل و نا امید شدن، آن مسائل را فرصت شگفت انگیزی برای رشد می دانی و با توکل به خداوند برای حل آن مسائل مصمم می شوی.

    ++ باور کن که شما برگی در باد نیستی، بلکه خداوند در هر لحظه با شماست و شما را هدایت می کند.

    تمــــــــــــرین

    به خواسته ای که در حال حاضر، بیش از هر چیز آن را می خواهی فکر کن و آن را یادداشت کن.

    لیست کارهایی که باید متوقف کنم؟؟

    لیست کارهایی که باید انجام بدم ؟؟

    دارم تو دفترم می نویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    اعظم پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1489 روز

    سلام به خدای عزیزم سلام به استاد عزیزم سلام به بانوی عزیزم سلام به دوستان گلم

    گام شانزدهم هم فرکانس شدن با خواسته

    مهاجرت به امریکا را توضیح دهید

    دلایل مهاجرت یکی اینکه

    یکی از دلایلش آزادیه آزادی از همه نمونه

    استاد عزیزم منم خیلی دلم می‌خواد آزادی داشته باشم از لحاظ خیلی چیزهایی که تو کشور خودمون محدوده

    آیه قرآن میگه می‌فرمایند ان سعی لا لشتا

    تلاش شما پراکنده است

    برای هدفمون باید یه سری از کارا را انجام بدیم

    واقعا استاد همینجوریه کلمات گول زننده هستند

    وقتی می‌خوایم حرفی رو بزنیم کلمات بد تلفظ می‌شه و یه موقع با خودمون میایم می‌بینیم نه این کلمات نباید گفته بشه کلماتی باید گفته بشه که واقعیت داره واقعاً قدرت دارند

    و خیلی اینجا مطلب زیبایی رو گفتین که حضرت موسی می‌فرماید که خدایا هر فقر خیری که از جانب تو به سمت من برسه من تشنه آن خیرم

    یعنی استاد واقعاًم همین جوریه وقتی که یه حرکتی رو ما می‌کنیم و یک قدمی رو برمی‌داریم تو دل اون کار الهامات به ما گفته میشه که باید همچین کاری انجام بدیم یعنی واقعاً من الان این کلمه رو درک می‌کنم چون که ما ایمانمونو که نشون بدیم حرکت بکنیم توکل بکنیم قدم برداریم و تو دل کار بهترینا به ما گفته می‌شه و ما باید اجراش کنیم

    حتی اگر کسب و کاری داریم خیلی هم براش وقت گذاشتیم اگر قرار باشه که دیگه انجامش ندیم واقعاً باید دیگه انجامش ندیم چون وقتی که ما این کارو انجام ندیم خداوند بهترین هدیه رو برای ما در نظر گرفته

    واقعا استاد همینجوریه که مثال انیشتن رو زدید نی اینقدر این فایل‌های رایگان بی‌نظیرند فوق العاده هستند و چقدر آگاهی ما از تو همین فایل‌ها داریم می‌بینیم و چقدر داریم تجربه یاد می‌گیریم خدایا شکرت

    چقدر من از این کلمه هم زمانی خوشم میاد خدایا استاد عزیزم این همزمانی برای من اتفاق افتاده خیلی جاها واقعاً خدایا 100 هزار مرتبه شکر یعنی یه موقع‌هایی بوده من اینقدر زیبا هماهنگ شدم و همزمان بودم اصلاً به خدا عالیه یعنی همه چی در زمان مناسب مکان مناسب و محیط مناسب انجام میشه کارهای روزانه می‌خواستم انجام بدم کارای اداری یا یه جایی می‌خواستم برم خونه کسی یعنی خیلی لذت بخشه این هم زمانی خدایا شکرت

    واقعاً وقتی که ما تو مدار و مسیر درستی قرار داریم کلاً کارامون با تمام آدمای دیگه فرقه چون که به راحتی به قشنگی انجام میشه راحت راحت که خیلیا اصلاً فکرشو نمی‌تونن بکنن لی ما خودمون می‌فهمیم چرا اینقدر کارمون درست شده

    افکار ما توجه ما باوای ما خوب جواب میده خوب ب می‌فهمیم چه مسیری رو داریم میریم و به چه خواسته‌ای قراره برسیم خدای مهربونم صد هزار مرتبه شکر بابت این همه آگاهی‌های نابت ین مسیر و راه بی‌نظیرت و ما تو بهترین بهشت داریم زندگی می‌کنیم استاد سپاسگزارم دوستان گلم هم فرکانسی‌ام موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 734 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان.

    سلام استاد عزیز و همه دوستان. چقدر بحث مهاجرت شما باعث میشه باورهای توحیدی آدم قوی و قویتر بشه.چقدر باعث میشه همه چیز رنگ و بوی آرامش بگیره. هرچقدر روی باورهامون کار کنیم بیشتر تقویت میکنیم و باور باعث میشه اتفاقات و همزمانی های عالی اتفاق بیوفته.

    باور عمل میاره عمل پاسخ مناسب میاره پاسخ مناسب منطق میاره و منطق باعث قانع شدن ذهن و تقویت باور میشود.

    و اینکه بقول شما موفقیت انجام دادن فقط یکسری کارهای درست نیست.‌موفقیت انجام ندادن یکسری کارهایی که میدونیم اشتباهه،هم هست.

    درمورد اینکه گفتید گاهی میدونیم یک کاری اشتباه است ولی انجامش میدیدم و منتظر تایید هستیم تا یکی این کار اشتباه ما را نیز تایید کنه تا با خیال راحت تر انجام بدیم،تا مسئولیت گردن نگردیم. وای این بحث خیلی مهم هست انگار هممون در طول زمانهایی دچار این اشتباه میشیم حالا یکی بزرگ یکی کوچیک. مثلا من میدونم نباید یکسری کارها را انجام بدم ولی انجام میدم و منتظر تایید یکی هستم.

    استاد یکسری چیزها هم بستگی به فرهنگ یه خانواده و یه مکان داره. مثلا شما درمورد فایلهای حجاب در قرآن صحبت کردید من این صحبتها را شنیدم. خواهرم میگه بیا جلوی دامادهامون دیگه روسری سر نکنیم من بهش گفتم عزیزم تو نمیتونی چنین بقولی هنجار شکنی را در خانوادمون بوجود بیاری چون نمیپذیره فرهنگ و خانواده ما چنین چیزی را شوهرامون اجازه نمیدن پدر و مادر اجازه نمیده و خود منم هنوز باورهام اونقدر قوی نیست درمورد فایلهای شما در حجاب که بخوام اینکارو انجام بدم. خلاصه این کار در خانواده ما اشتباه هست الان تو میدونی اشتباه فقط منتظر تایید من هستی منم تایید نمیکنم. میدونید یکسری چیزها هم همینقدر بسته به فرهنگ هست.

    خلاصه که باید جایی که میدونیم کارمون اشتباه انجام ندیم. جایی که میدونیم کارمون درسته ادامه بدیم و موفق بشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    محمد جواد اسدی گفته:
    مدت عضویت: 864 روز

    به نام الله یکتا

    چقدر عشق کردم اونجایی که از زبان استاد شنیدم که گفت من فکر میکنم که چیکار کنم بهتره و بعد توضیح داد که اینکه فکر میکنم درستش این هستش که به ناتوانی خودم به خداوند پناه میبرم و تسلیم خداوندم و از اون سوال میکنم تا راه رو به من نشون بده…چقدر درسته این حرف

    من هر وقت میخوام از موفقیت هام پیش بقیه بگم نمیتونم،چون از درون میدونم که درسته که من این کار رو انجام دادم اما من نبودم که انجام دادم و خدا بود که انجام داد،خدا بود که تیر زد

    ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی

    توی تمرین آگهی بازرگانی به همین دلیل تا الان انجامش ندادم،چون هر جور فکر میکنم میبینم که من اگر یکسری کارها رو انجام دادم که حتی فکر کردن در موردش تن آدم رو میلرزونه،مثل تنهایی در شب رفتن به کوه و بیابون و راه رفتن و یا پاره کردن دسته چک و نداشتن هیچ وام و بدهی و اینکه برخورد با سگهای متعدد در بیابون و یا ساعت 1 شب در زمستون و من به اونا حمله کردم و اونا فرار کردن و …

    میخوام بگم هر کاری که به ظاهر خیلی سخته و من وقتی برای کسی تعریف میکنم می‌ترسه و میگه تو رو خدا اینجاها نرو و یا تو چطور جرات کردی به این منطقه تنهایی و با دست خالی بری اونجا گرگ داره و حتی بومیهای این منطقه چند نفری با هم میرن اینجا و با تفنگ ،و متعجب هستند از کارهای من،واقعا اون لحظه من هیچی ندارم بگم مثل همین الان،به الله قسم که من اتفاقا احساس میکنم آدم ترسویی هستم و اگر رفتم اونجا فقط ایمان به الله میشده پا و میشده شجاعت و میشده قدرت و جسارت برای حرکت

    خودش بود که دسته چکم رو پاره کرد و خودش بود که بدهیهام رو صفر کرد و خودش بود که منو از خدمت سربازی معاف کرد و خودش بود که به من زن و بچه داد و خانواده داد و یک شغل عالی و راحت و پولساز و منو به این سایت الهی هدایت کرد و این همه آگاهی ناب،چطور میتونم به خودم کردیت بدم!!!!

    پدر من که الان ساکن بهشته و کمتر از سه ساله که فوت شدن ایشون،یک آدم بسیار مذهبی بود و مذهبی نه به صورت ادا و اطوار،به صورت اینکه در نماز صبحش زار زار به درگاه الله یکتا گریه میکرد و زجه میزد،همیشه افتاده بود و همیشه هیچ کسی صدای بلندی ازش نشنیده بود،واقعا خداوند بهترین پدر دنیا رو به من هدیه داده بود و من همیشه مدیون خداوندم بابت این پدری که یکبار نشد به من بگه تو و همیشه با همه از زن و بچه گرفته تا دیگران بسیار مهربان بود و بسیار نترس،واقعا اگر پای ایمان میومد وسط نه سرما حالیش بود و نه گرما و نترسی از کسی داست و بارها شده بود که اگر حقی ازش ضایع میشد می‌رفت و محکم و بلند حرفش رو میزد و اصلا براش مهم نبود که اون طرفش کی باشه و نمی‌ترسید ازش…

    امروز کیس کامپیوترم رو بعد از 10 سال وصل کردم و داشتم عکسهای و فیلم‌های 10 الی 15 سال پیش رو میدیدم رسیدم به یک فیلمی که خودم با گوشی تقریبا 15 سال پیش گرفته بودم و این بود که من توی حال نشسته بودم و پدرم داشته نماز ظهر میخونده و نمازش که تموم شده بود داشته دعا می‌کرده و من کاملا به صورت اتفاقی ازش فیلم گرفته بودم،الله اکبر

    دو تا دستاش رو تا جایی که می‌شده بالا برده چندین دقیقه و دعا می‌کرده در تنهایی خودش با خدا و بعدش به سجده رفته و با گریه بلند شده,اینقدر ناچیز بودنش در برابر الله مشخصه که مو به تن آدم سیخ میشه اینقدر افتادگی و فروتنی و تسلیم بودن در برابر الله

    یادمه چندین سال پیش که یکی از چشمانش رو از دست داده بود وقتی اومدن خونه و گفتن این چشم دیگه از کار افتاده و دیگه سوء نداره ما زار زار گریه میکردیم و اون انگار نه انگار و رفت نشست شامش رو خورد،به الله قسم حتی من در کل عمر یکبار نشنیدم ازش که یکبار فقط یکبار ناسپاسی کنه،حتی اگر نون خالی بود می‌خورد و هیچی نمی‌گفت و تاره تهش چند دقیقه شکرگذاری می‌کرد که خدایا شکرت و…شکرت نه فقط یک کلمه ها چند دقیقه طولش میداد…

    همه ی اونایی که میشناختنش همیشه و همیشه به خوبی و با خدایی ازش یاد میکنن و من همیشه فکر میکردم من وقتی یک همچین پدر با خدایی دارم که کل عمرش در مسجد بوده و محال نمازی رو بخونه که گریه توش نباشه اونم گریه های که چی بگم،چقدر صبح ها که من و خانواده ام از گریه هاش از خواب بلند می‌شدیم و پتو رو می‌کشیدیم روی سرمون تا خوابمون ببره،باورتون نمیشه همیشه در همه حال در حال ذکر گفتن بود و زمانی که فوت شد هیچکس کوچکترین صدایی ازش نشنید،بی صدا و آرام…

    من فکر میکردم که داشتن این پدر یک موهبت برای آخرت منه که مثلا شفیع من بشه این پدر، و مدتهاست که فهمیدم هیچ شفیعی نیست الا الله

    این پدر و این حد از تسلیم بودن در برابر خدا و دیدن اون فیلم قدیمی و این حرف استاد،نفسم رو گرفته دلم میخواد داد بزنم و زار زار گریه کنم و از خداوندم بخوام که منو ببخشه و به راه راست هدایت کنه،اون پدر،پدر نبود یک بنده ای بود که برای خودش زندگی کرد و بندگی اربابش رو کرد و باج نداد به هیچکس و متعلق به همه آدمها بود

    میخوام بگم که هیچ آدمی برای ما نیست حتی خانوادمون،اونا خودشون به صورت مفرد نتایج اعمال خودشون رو میگیرن و پدر من اگر بندگی کرد به نفع خودش بندگی کرد و نکته جالبی که من بهش پی بردم این بود که منی که این همه دم از خدا میزنم یکبار در طول زندگیم اونطوری که پدرم با عشق و تسلیم بودن در برابر خداوند نماز خوند من بندگی نکردم،نمیخوام مقایسه کنم میخوام به خودم یادآور باشم که مغرور نشم به اینکه من آدم با خدایی هستم و من خوبم و من فلانم و من توی این سایتم و من و من و …

    من هیچی نیستم من یک گل بد بو و متعفن بودم که خداوندم به من منت نهاد و از روح پاک و مقدس خودش در من دمید تا بندگیش رو بکنم

    خدایا منو از تسلیم شدگان و شکرگذاران و صالحان و خاشعان قرار بده،منو ببخش و یک لحظه به حال خودم وامگذار،من بسیار ضعیف و ضربه پذیرم و بسیار عجول و نادان و طمعکارم،به خودت پناه میبرم و به هر خیری که از تو به من برسه محتاجم

    شکرت که همچین بنده ی پاکی به نام پدر رو چندین سال در کنارم قرار دادی تا درک کنم بندگی کردن واقعی چه جوریه و با چه خلوصیه…

    سجده میکنم به درگاه پاکت ای فرمانروای جهان

    منو از هدایت شدگان قرار بده

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    بازیار گفته:
    مدت عضویت: 884 روز

    سلام بر استاد عباس منش بزرگوار و استاد شایسته مهربان

    و سلام بر اعضای سایت.

    پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    گام 16 اجرای مفهوم ” هم فرکانس شدن با خواسته”

    خدایا شکرت بابت یک گام دیگه همراه شدم با استاد عباس منش و آگاهی هایی که ابزار مهمی برای زندگی بهتر در اختیارم قرار می دهد.

    استاد شما بهترین الگو هستین که هم از قانون حرف میزنید، هم طبق قانون عمل می کنید و هم با عمل به قانون نتیجه گرفته اید و به همین دلیل هست که من مدام در پی یادگیری از شما هستم. من از زمان اینترنت دیال آپ تا قبل آشنایی با سایت عباس منش، به صورت کاملا بی هدف درگیر فضای مجازی بودم و روی هیچ موضوع خاصی تمرکز نداشتم در حالی که خواسته های زیادی هم داشتم.

    از زمان آشنایی با شما خدا رو شکر به ندرت پیش میاد که در طول روز وقتم را با چیز دیگری بگذرانم.

    تلویزیون را که کامل تو خونه گذاشته ایم کنار و خوشبختانه هیچ کدوم اعضای خانواده علاقه به دیدنش ندارن یعنی “ز غوغای جهان فارغ شدیم” خدا رو شکر.

    حالا باید بیام تعهد بدم و شروع به تمرین کنم به صورت تمرکز 100٪ بایدها و نبایدها را را در مورد خواسته هایم انجام دهم تا به مصداق آیه “إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّىٰ” تلاشم گوناگون و پراکنده نباشد و چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ ذهنی از این شاخه به اون شاخه نپرم تا از این طریق با خواسته هایم هم فرکانس شوم انشالله.

    سپاسگزارم از شما استاد

    3 11 1403

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 816 روز

    به نام انرژی قدرتمندی که جهانی پر از خوبی و زیبایی و نعمت و فرصت و ثروت و فراوانی و آدم‌های خوب را آفریده و من رو از بدو تولد موجودی بسیار ارزشمند خلق کرده که لیاقت خوشبختی و ثروت پایدار رو داره.

    سلام گرم من به تمام خوبی‌ها، زیبایی‌ها و همه آدم‌های خوب

    —————————————————————————————————————————————————————————————————————-

    قبل از اینکه نکات این جلسه رو بنویسم، مایلم امروز که روز تولد من هم هست ی چیزی رو به یادگار بنویسم؛ باشد از خودم برای خودم به یادگار :)

    من ماه گذشته بعد از اینکه بیشترین حقوق زندگیم رو دریافت کردم اولش طبیعتا خوشحال بودم اما نشستم با خودم دودوتا چهارتا کردم و به خودم گفتم مریم این چیزی هست که تو می‌خوای؟! اصلا همین حقوق 2 یا 3 برابر هم بشه، تو واقعا اینو می‌خوای؟ خیلی سریع گفتم معلومه که نه! سریع به پاسخ این سوال رسیدم چون دقیقا می‌دونم چی می‌خوام، اما باز هم درگیر روزمرگی شدم و متاسفانه برخلاف اینکه خواسته‌هام برام کاملا واضح بودن، داشتم کارهایی می‌کردم (و کارهایی رو نمی‌کردم) که خیلی راحت من رو از اون خواسته‌ها دور می‌‌کرد. اون کار تمام وقت و انرژیمو می‌گرفت، چون از صبح و بیشتر اوقات تا بعد از نیمه شب یکسره پشت سیستم بودم؛ به همین خاطر برای تفریح کردن برای درس خوندن، برای سفر کردن، برای هر چیز دیگه‌ای که مدنظرم بود وقت چندانی نداشتم. حس می‌کردم دارم به مقصدم از دور نگاه می‌کنم ولی دارم ی راهی رو می‌رم که منو مدام از اون دورتر و دورتر می‌کنه؛ ی جورایی پام هم روی گاز بود و هم روی ترمز. خلاصه با اینکه یکم دلهره داشتم اما به‌واسطه آموزش‌های قبلی استاد و خصوصا فایل‌‌هایی که داشتم به واسطه هدایت خداوند توی اون روزها گوش می‌دادم (ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی و دوره توحید عملی) مدام توی گوشم صحبت‌های ارزشمند استاد عباسمنش زمزمه می‌شد که:

    *

    – خداوند قادر مطلقه، عالم مطلقه، خالقه؛ خداوند قدرت خلق زندگیم رو به خودم داده.

    – خداوند برای من فزونی می‌خواهد.

    – خداوند همواره داره من رو هدایت می‌کنه، اما زمانی من می‌تونم این هدایت رو دریافت کنم که به فرکانس خداوند نزدیک باشم.

    – من زمانی می‌تونم به فرکانس خداوند نزدیک باشم که قلبم به‌واسطه داشتن باورهای درست در مورد خداوند، آرومِ و اطمینان و باور قلبی دارم؛ موقعی که آرامش ذهنی دارم، موقعی که حالم خوبه، موقعی که احساس اشتیاق و امید و سپاسگزاری در قلبم زیادِ. موقعی که با ایجاد باورهای قدرتمند‌کننده و درست در مورد خداوند، آرامش و امید دارم؛ اون زمان به فرکانس خداوند دسترسی دارم.

    – خداوند آرزوها و خواسته‌های من رو بهتر از خودم می‌دونه و می‌خواد که نیازهای من رو برطرف کنه؛ می‌پرسی چرا؟ خب معلومه چون به این شکل جهان گسترش پیدا می‌کنه.

    – موقعی که من باور می‌کنم خداوند داره من رو رو هدایت می‌کنه و توکل می‌کنم به خودش و آرامش دارم، اون زمان هدایت‌ها رو دریافت می‌کنم.

    – به جای اینکه تمرکز کنم که بعد از برخورد با مشکلات قوی‌تر باشم و نشکنم زیر بار مشکلات… باید جوری زندگی کنم که قبل از اینکه اوضاع پیچیده بشه و مسائل سخت بشه، هدایت بشم.

    – بیام اینطوری فکر کم که اوضاع می‌تونه خیلی راحت و نرم و روون پیش بره. اینطوری فکر کنم که من می‌تونم در مسیر خداوند قدم بردارم و او همه چیز رو برام به راحتی بوجود بیاره.

    – همه چیز می‌تونه خیلی روون برام پیش بره، می‌تونه مسیرها خیلی آسون طی بشه، می‌تونه چرخ زندگی برام نرم و روون بچرخه. اگر تسلیم خداوند باشم، خداوند همه چیز رو برام به بهترین نحو ممکن انجام می‌ده.

    – اگر بتونم ذهنم رو کنترل کنم، اگر بتونم خداوند و قدرتش رو باور کنم، اگر بتونم باورهام نسبت به خداوند رو تغییر بدم، اگر بتونم هدایت خداوند رو دریافت کنم، من از همون اول در مسیر آسانی‌ها قرار می‌گیرم.

    – باور می‌کنم که خداوند در هر لحظه داره هدایتم می‌کنه و من دسترسی دارم به هدایت خداوند.

    – من می‌دونم که لایق دریافت الهامات خداوند هستم.

    – وقتی که من توی فرکانس خوبی هستم، میزان هدایت‌ها خیلی خیلی بیشتر میشه.

    – اگر خدا رو باور داشته باشم، جواب‌ها رو دریافت می‌کنم.

    – من زمانی وارد فرکانس خداوند و فرکانس دریافت هدایت‌ها و نعمت‌ها می‌شم، که به آرامش رسیده باشم. می‌پرسی چطور میشه به آرامش رسید؟ موقعی که افکار و باورهای مناسب داشته باشیم.

    – وقتی به آرامش می‌رسم، خداوند کارها رو انجام می‌ده، ایده‌ها رو می‌گه، هدایتم می‌کنه، آدم‌ها و شرایط و موقعیت‌ها رو برام بوجود میاره، من رو در مسیر درست قرار می‌ده و دروازه نعمت‌ها رو به روی من باز می‌کنه.

    – وقتی که من سپاسگزار هستم، در واقع دارم تمرکز می‌کنم روی نعمت‌ها و به همون نسبت احساس خوبی دارم، احساس آرامش دارم و احساس رضایت دارم از زندگی.

    – خداوند همواره با من هست، از رگ گردن به من نزدیک‌تره، من رو خیلی دوست داره، برای من ارزش زیادی قائله، خداوند از من بیشتر می‌خواد که به من نعمت بده، خداوند بیشتر از خودم می‌خواد که من ثروت‌مند و خوشبخت باشم.

    – خداوند نمی‌خواد من برای رسیدن به خواسته‌هام عذاب بکشم.

    – خداوند می‌خواد من به راحتی، خیلی آسون، خیلی روون و با لذت به خواسته‌هام برسم.

    – حتی خداوند لذت می‌بره از اینکه خواسته‌های بیشتر و بزرگتر داشته باشم.

    – من باید خداوند رو درست باور کنم، عجله نکنم، مقایسه نکنم و به فرکانس خداوند نزدیک بشم؛ برای اینکه نزدیک شدن به فرکانس خداوند به معنای دریافت بیشتر نعمت‌هاست، به معنای آرامش بیشترِ.

    – خداوند همه راه‌حل‌ها رو داره و خداوند می‌خواد که همه راه‌حل‌ها رو به من نشون بده.

    – نیاز نیست زجر بکشم تا لایق دریافت نعمت‌های خداوند بشم.

    – می‌تونم بدون زجر کشیدن، نعمت‌ها رو دریافت کنم، اگر و فقط اگر باورهام رو در مورد لیاقت تغییر بدم.

    اگر من خودم رو لایق بدونم، اگر خودم رو درونا ارزشمند بدونم، جهان هم برای من ارزش قائل خواهد بود و به من نعمت و پاداش بسیار می‌ده.

    *

    برای همین به خودم می‌گفتم: مریم جون الان وقتشه در عمل نشون بدی که چقدر یکتاپرستی، چقدر موحدی… به همین دلیل بسم الله گفتمو از کاری که تمام وقت و انرژیمو می‌گرفت اومدم بیرون. به خودم گفتم که اگر این فکر به ذهنم رسیده، خواست خدا بوده؛ الان با اینکه دقیقا نمی‌دونم چه کاری قرارِ بکنم، توکل می‌کنم به خودش، چون خدا خیلی دوستم داره و برام ارزش زیادی قائله، چون خدا هر لحظه می‌خواد که منو هدایت می‌کنه به سمت بهترین‌ها، چون خدا از خودم بیشتر می‌خواد که خوشبخت و ثروتمند باشم و به آرزوهام برسم، چون خدا مهربان‌ترینه، چون خدا قدرتمند‌ترینه، چون خدا هم اولِ و هم آخر…روزهای اول بعد از بیرون اومدن از کار، شروع کردم به ورزش کردن، درس خوندن، آشپزی کردن برای خودم، فیلم دیدن… ی روز غروب که داشتم توی حیاط قدم می‌زدم، دوست عزیزم که اتفاقا توی همین سایت هم هست به من زنگ زد و در مورد ی دوره آموزشی و شیوه درآمد (که دقیقا علاقه هم بهش داشتم) صحبت کردم. واقعا مثل معجزه بود، دنبال نشانه از خدا بودم، راه رو نشونم داد؛ دنبال هدایت خدا بودم، به وضوح هدایتم کرد؛ البته قضیه فقط به همون شب ختم نشد و تا همین امروز برای هر تصمیم و اقدامی از خدا کمک خواستم، حتی وقتی برنامه ارور می‌داد باز هم به خدا می‌سپاردمش که به من کمک کنه تا راه رو پیدا کنم و خدا رو هزار بار شکر که همچنان تا همین لحظه در حال حرکت و پیشرفت هستم و دارم از مسیر نهایت لذت رو می‌برم. خلاصه اینکه دستان خدا از چپ و راست داره وارد زندگیم میشه. خیلی دوست دارم بیشتر در مورد شرایط فعلیم و هدایت‌های خداوند مهربون بگم اما ی حسی بهم می‌گه که الان استوپ کنم و مابقی ماجرا رو بعد از گرفتن نتایج بیشتر و بزرگتر براتون تعریف کنم. از خودم و دوستانی که این بخش رو خوندن خیلی متشکرم.

    —————————————————————————————————————————————————————————————————————-

    نکات این جلسه:

    موضوع: مهاجرت

    – تلاش باید laser focus باشه نه اینکه ان سعیکم لشتی (کوشش و اعمال مختلف و متفرق باشه) باشه.

    وقتی ما ی هدفی داریم، یکسری کارها رو باید انجام بدیم و یکسری کارها رو نباید انجام بدیم.

    – خدایا من فقیرم به هر خیری که از تو به من برسه؛ تو بگو قضیه چیه، کجای کار ایراد داره، تو من رو آگاه کن، تو من رو هدایت کن.

    وقتی که من یک هدفی دارم، برای اینکه بتونم بهش برسم باید فرکانس‌هام هم در راستای اون هدف باشه؛ چون اگر فرکانس‌ها در راستای هدف نباشه، مهم نیست که چقدر بخوام به اون هدف برسم.

    وقتی که فرکانس من تغییر می‌کنه (برای رسیدن به خواسته‌ام طبق قانون عمل می‌کنم)، خودِ جهان بقیه کارها رو برای من انجام می‌ده (همزمانی‌ها، اتفاقات، فرصت‌ها، موقعیت‌ها، آدم‌ها و…).

    – من به روش رسیدن به خواسته کاری ندارم، من فقط به خودِ خواسته کار دارم.

    – خدا برای من انتخاب می‌کنه؛ خدا از ساده‌ترین و راحت‌ترین و بهترین روش من رو به خواسته‌ام می‌رسونه.

    دستان خدا از بی‌نهایت راه وارد زندگی من میشه.

    – من راحت به خواسته‌هام می‌ٰرسم، همه چیز خیلی راحت برای من فراهم میشه.

    – همه چیز بحث فرکانسِ، مدارِ، باورِ، احساس خوبِ، امیدِ، ایمانِ و بحثِ توکلِ.

    تمام اتفاقاتی که وارد زندگی من میشه به خاطرِ باورهای من هست؛ بنابراین تنها کاری که باید بکنم اینِ که باورهام رو درست کنم (و طبیعتا به خاطر مقاومت‌ها و چیزهای نادرستی که توی زهنِ ما کردن، این کار کمی زمان می‌بره، فقط باید نگران نباشم و با امید و احساس خوب، روی خودم، ورودی‌های ذهنم، افکار، باورها و کانون توجه‌ام کار کنم).

    هر چقدر که بیشتر روی خودم کار کنم، پیوسته مدار من تغییر می‌کنه و هر چقدر هم که مدار من تغییر می کنه، مدام به جاهای بهتر و بهتری هدایت می‌شم.

    —————————————————————————————————————————————————————————————————————-

    خدای قدرتمند و مهربان من، من به هر خیر و برکتی که از جانب تو به من برسه، سخت نیازمندم و پیشاپیش برای تمام نعمت‌های کوچک و بزرگی که وارد زندگیم می‌کنی، ازت هزاران بار ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 920 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته گرامی

    سلام خدمت دوستان عزیزمان در این مسیر زیبا و لذت بخش

    خداوند را شاکر و سپاسگزارم که مرا در این پروژه مهاجرت به مدار بالاتر حمایت کرده و این مسیر قشنگ را بیتوانم با عشق و لذت ادامه بدهم

    چقدر این فایل ها آگاهی بخش و زیباست

    استاد خوبم چقدر خوب دارید به این سوال ها پاسخ می دهید

    و چقدر خوب است که احساس می کنم مدارم بالاتر رفته است

    چون درک خوبتر و بهتری از این فایل ها دارم و بیشتر برایم باور پذیر تر می شود که اری مسیر درست است

    چون اتفاقات این روز های زندگی ام را می بینم

    چون من بصورت شبانه روزی در محیط کارم هستم و با همکارانم هستم

    این روز ها واقعا روز های خوبی برای من است

    اگر ناسپاس نباشم

    همه همکارانم این روز ها فقط آغا روف یا روف جان به من می گوید

    من به نحوی داشتم اینها را عادی حساب می کردم

    دیروز برایم مرور شد که نباید این وضعیت را ساده حساب کنی

    تو همان فردی هستی که قبل از شروع پروژه مهاجرت به مدار بالاتر در همین محیط کار با همین همکاران بد ترین روز ها را داشتی سپری می کردی

    تو قرار بود که قبل از شروع پروژه مهاجرت به مدار بالاتر این محیط کاری را ترک کنی و جای مناسبت تر از اینجا را پیدا کنی

    فکر می کردی که اینجا جای مناسب برای تو نیست و با تغیر دادن محیط کار شاید اوضاع بهتر شود

    این آموزش های استاد عزیزم در فایل های این پروژه بود که تو آمدی مسولیت این شرایط و این اتفاقات را پذیرفتی و گفتی که تمام این وضعیت های که به نظر خودم ناجالب است توسط افکارت بوجود آورده ای

    اگر می خواهی شرایط برای تو بهتر شود پس بیا آگاهانه روی نکات مثبت محیط کار و همکارانت توجه داشته باش

    در همان روز اول یا دوم پروژه من توسط یکی از دوستان عزیزم هدایت شدم به فایل توانای کنترل ذهن و این فایل چقدر راه را برای من زیبا تر کرد

    من بعد از دیدن این فایل نکات مثبت همکارانم و محیط کارم و زیبایی های که درمحیط کارم بود و من فراموش کرده بودم و خلی موارد های دیگه ای من ازش غافل شده بودم را یاد داشت کردم و چند روز صبح و شب این نوشته را نگاه می کردم و سپاسگذاری می کردم

    به الله یکتا قسم که همه چیز بعد یکی دو روز برای من تغییر کرد

    چون من قبل از پروژه در زبان می گفتم که من دارم فایل های استاد عباس منش را می شنوم و تمرین ستاره قطبی را انجام می دهم

    اما متاسفانه تمرکزم روی نا زیباییها و کمبودات و منفی ها بوده و من غافل بودم

    در عجب بودم همه‌چیز بر خلاف من جاری بود

    ناراحتی و در احساس بد بودن برای من تقریبا عادی شده بود

    دلم خوش بود که من دارم روی خودم و تغییر باورهایم کار می کنم

    با شروع این پروژه چقدر با شک و تردید می خواستم شروع کنم

    حتی همین پروژه مهاجرت هم به نحوی برایم ناجالب معلوم می شد

    چون با خودم می گفتم من که دارم روی خودم کار می کنم

    اما وقتی این پروژه زیبا و قشنگ را ادامه دادم و هر چقدر جلو تر آمدیم راه برایم زیباتر شد و خوشایند تر شد

    چون قبل از پروژه ذهن من درگیری های زیادی داشت که من بی خبر بودم و بی توجهی می کردم

    من کانال تلگرام داشتم که گهگاهی سر می زدم

    واتساپ داشتم که به نحوی مرا به خودش درگیر می ساخت

    حد اقل روز یکبار به یوتیوب مراجعه می کردم و مصروف می شدم

    و در گوگل بیشتر می چرخیدم

    حتی در ایمو شماره‌های زیادی داشتم که بعضی ها را هیچ شناختی نداشتم

    و نگاه کردن به این شماره ها و تصاویر ذهن مرا پراکنده ساخته بود

    اما وقتی پروژه مهاجرت به مدار بالاتر را با جدیت شروع کردم خلی از این شاخ و برگ های اضافه را قطع کردم و دیدم که چقدر راحت شدم

    حالا فقط ایمو دارم و از آن فقط بخاطر ارتباط داشتن به فامیلم استفاده می کنم

    شماره های اضافی حتی در ایمو را حذف کردم و حالا فقط چند تا شماره محدود دارم

    یعنی اینقدر این پروژه مهاجرت به مدار بالاتر برای من مفید و تاثیر گذار بوده است

    حتی دیروز با خودم می گفتم که انشالله که خانم شایسته بعد از این پروژه یک بخش دیگه ای از فایل های استاد را اینگونه روی دست گرفته باهم به جلو برویم

    اینگونه کار کردن را من قبلاً تجربه نکرده بودم

    اما این پروژه را وقتی می بینم برای من خلی تأثیرگذاری داشته است

    در شروع این پروژه در کامنت یکی از دوستانم دیدم که نوشته بودند چکاب فرکانسی این پروژه را انجام دهید ولی من به نحوی فراموش کردم که همان روز ها انجام دهم

    اما حالا که آن روز ها را به یاد می آورم می بینم که در این مدت که شاید هنوز بیست روز هم نشده باشد اینقدر روی من تاثیر گذاشته است

    من این فایل را یاد داشت برداری کردم و می خواستم تجربیاتم را اینجا به اشتراک بگذارم

    اما یک حسی برایم گفت چیزی دیگری را بینویس

    و هیچ پیش فرضی هم نداشتم که چی می نویسم

    فقط همه چیز برایم مرور شد و من یاد داشت کردم

    خلی احساس خوبی دارم و شاکر و سپاسگزار خداوند خوب و مهربانم هستم

    امروز هم مثل روز های قبل با خدای خوبم خلی صحبت های شیرین و جذاب داشتم

    استاد عزیزم از شما و خانم شایسته عزیز واقعا ممنون و سپاسگزارم بابت این همه آموزش های تاثیرگذار و رویایی

    خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جویم

    خدایا صد هزار بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    موسی ملکی جوشاتو گفته:
    مدت عضویت: 196 روز

    سلامو درود خداوند به بهترین و بی‌نظیر ترین استاد دنیا و سرکار خانم شایسته بزرگوار دوستان عزیزم در سایت الهی من اوایل که با استاد آشنا شدم خواسته‌های زیادی داشتم وازشغلم خیلی راضی بودم ولی گفتم ازاین بهتروحرکت کردم و گفتم من باید شغلو تغییر بدم و پول بیشتری بسازم وچون تکاملم را طی کرده بودم گفتم حالا وقتشه به آموزش های استاد عمل کنی وقتی داشتم میرفتم گفتم استاد گفته پل های پشت سرت را خراب کن ولی من ایمان واقعی نداشتم وباکلی باور اشتباه واینکه استاد گفتن باید حرکت کنی درک نکرده بودم ویک سال توتون شغل تلاش بسیار کردم و هیچ نتیجه‌ای حاصل نشد و اعتماد به نفس و خودباوری خودم رو تاحدی ازدست دادم ومن برگشتم به شغلم و ادامه دادم والان خیلی خوب راضی هستم ما باید صحبت های استاد را قشنگ درک کنیم و بفهمیم بعد عمل کنیم خداوندا تنها تورامیپرستیم و تنها ازتویاری می‌جوییم مارابه راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنان انعام فرمودی ونه گمراهان عالم آمین یا رب العالمین در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: