مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته» - صفحه 31

540 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیده ملیکا مرتضوی گفته:
    مدت عضویت: 743 روز

    فایل تمام شد ….

    به صورت غیر منتظره ای صدای استاد که در هنسفیری در گوشم بود قطع شد …

    بدون خداحافظی! شاید قطع نشده باشه …چی شد پس ..؟

    من با تعجب موبایلم را برداشتم و به صفحه ی پخش صوتی فایل رفتم و دیدم اره فایل به آخرش رسیده …پس توی سایت رفتم و متن سایت رو خوندم ….وقتی درباره ی دو سوال مهم صحبت میشد به خودم گفتم باید حتما یه دفتر بردارمو این دو سوال رو بنویسم و جواب بدم ….ولی حالا ولش کن حالشو ندارم …پس به خوندنم ادامه دادم …و رسیدم به

    ان سعیکم لشتی

    وقتی به این جمله رسیدم درجا کپی کردمو توی اینترنت سرچ کردم …

    روی سایت راحت و دوست داشتنی قرآنی که خودم همیشه ازش استفاده میکردم کلیک کردم ….

    نوشته بود

    سوره ی لیل

    و از اول سوره با معنی آورده بود ….

    این سوده برام خیلی آشنا بود …انگار قبلا بار ها خونده بودم ..سوره ی کوتاهی با آیه های شعر گونه و زیبا …کلا با آیه های هم قافیه خیلی حال میکنم …

    دیدم این آیه جزو آیات اوله پس گفتم بزار از اول بخونم …

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    به نام خداوند رحمتگر مهربان

    وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَى ﴿1﴾

    سوگند به شب چون پرده افکند (1)

    وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى ﴿2﴾

    سوگند به روز چون جلوه‏ گرى آغازد (2)

    وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ﴿3﴾

    و [سوگند به] آنکه نر و ماده را آفرید (3)

    إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى ﴿4﴾

    که همانا تلاش شما پراکنده است (4)

    .

    .

    به اینجا که رسیدم …یکم سرعت رو کم و دقتم رو زیاد کردم

    .

    .

    فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى ﴿5﴾

    اما آنکه [حق خدا را] داد و پروا داشت (5)

    .

    .

    یه دور معنی رو خوندم و وقتی چشمم به کلمه تقوا افتاد …توی ذهنم گفتم دوباره معنی چرت و پرت …آیه رو بخون بابا ….

    فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى

    اشک توی چشمام جمع شد …

    داره کنترول ذهنو میگه …داره تمرکز رو میگه …داره واضح قانون رو میگه …

    یادم افتاد به تمام الهاماتی که بهم داده بود …

    از اینکه اینیستا رو حذف کن …

    تمرکز کن …

    اینقدر پراکنده کاری نکن ….

    خدایا ………

    .

    .

    .

    هیچی… فقط ببخشید …

    ببخشید که هیچ وقت نتونستم اینقدر خالصانه و متعهدانه تسلیم تو باشم ….

    .و اینقدر منم منم کردم ….

    ببخشید …

    ….

    ..

    الهام شد:آیات رو ادامه بده …

    وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ﴿6﴾

    و [پاداش] نیکوتر را تصدیق کن (6)

    .

    .

    صدای استاد در ذهنم پیچید ..؛

    تمرکز بر نکات مثبت ..به قول قرآن صدق بالحسنی …

    .

    فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى ﴿7﴾

    بزودى راه آسانى پیش پاى او خواهیم گذاشت (7)

    .

    .

    .

    هزار بار …هزار بار …هزار بار خودش بهم گفته بود …

    ملیکا …

    نگران نباششش

    من هستم …

    از جایی که فکرشو نمیکنی …اون فرد ..اون آدم…اون خواسته رو برات محقق میکنم …به بهترین و راحت ترین نحو …تو چیکار داری …بی خیال چه جوری …بی خیال چطوری …تو طرف خودتو انجام بده …هی نگو آخه نمیشه که …تو چیکار داری آخه…اصلا به توچه ؟ تو مگه خدایی ؟ اگه خدایی که بیا ….

    بیا جای من بشین …

    اصلا خودت همه کارا رو بکن …

    خب نمیتونی بابا …

    تو بنده ای …

    انسانی …

    روی زمین پر از تضادی …

    با چشم جسم فقط یکی دو متر اینطرف اونطرف میبینی…

    نمیتونی …برات سخته …نمیخوامم بتونی …من هستم دیگه …اصلا من نوکرتم …

    اصلا همه کارتم.. خوبه …؟

    من خدام ولی تو ملکه باش …

    تو بشین فقط دستور بده …بگو چی می خوای…

    منم بالاسرتم …میدونم کی اینو داره

    به یه چشم به هم زدن …صدا میزنم میگم برات بیارن …ببین …تو حتی نمیخواد به خودت زحمت بدی بلند بشی بری بیاری …من کاری میکنم اونا بیان …تموم شد و رفت …

    اصلاناااا

    بزار بهت یه چیزی بگم …

    به کی قسم بخورم آخه؟

    به آسمون به شب به روز به زمین به دریا …

    به چی ؟

    اصلا به جون خودم قسم …

    من همه ی کار و بارمو ول کردم فقط در خدمت تو ام …

    خب ؟

    تموم شد دیگه ….

    پس من هستم …

    فقط تو پاک باش ..باورای خوب داشته باش …

    به نعمت هات توجه کن …

    تحسین کن …

    تایید کن …

    طرف خودتو انجام بده …

    بقیش با من …

    اوکی ؟!

    .

    .

    .

    با صدایی لرزان …همچنان که صدای خالصش، تک تک سلول های بدنم را مور مور می‌کرد…

    گفتم …اوکی…. !…

    وقتی دید با کمی شک دارم قبول میکنم گفت؛

    گفتی اوکی …ولی چرا با اینقدر شک ؟

    چیزی رو جا انداختم ؟ شک داری ؟ چرا قاطعانه و با ایمان نمیگی ؟

    ….

    ……….

    همینطور که اشک از گوشه چشمم سرازیر میشد …

    با خجالت تمام و سری پایین از شرمندگی گفتم …

    نه …به تو و حرفات شک ندارم …به خودم با خودمم….

    ولی آخه… میترسم این اوکی هم ،مثل قبلی ها یادم بره …

    زیرش بزنم …دوباره کاری کنم ..دوباره برگردم به میدونم میدونم خودم …

    میترسم دوباره این اوکی …اوکیه خالص نباشه …

    نجوا ها هست …شیطان در کمینه …

    شاید حرفات یادم بره …

    تو اینقدر به من عزت میدی …

    منو پادشاه و ملکه می خونی …

    تاج ریاست و قادر بودن به خواستن هرچیزی رو بر سرم میزاری …

    بعد همه کار ها رو هم خودت میکنی …

    و فقط ازم میخوای بهت اعتماد کنم و بهت گوش بدم و اجابتت کنم ….

    بعد منه …فراموش کار …

    تو و حرفات رو یادم میره و مثل یه گدا بی همه چیز …خودم میدونم خودم میدونم میکنمو و آخرش هیچ غلطی نمیکنم …

    از خودم ناراحتم …

    خرده ای به تو نیست خدا جونم …

    این منم که خیلی نفهم و بی شعورم …که معنی این همه مقام و عزت تو رو از یاد میبرم …و درک نمیکنم …

    ببخشید …

    .

    .

    .

    چشمام رو بستم …گریه میکردم …من در فضای بودم …خودم رو پشیمون میدیدم …ولی انگار یه نوری منو بغل کرد ….

    خدا بود ..

    کامل من رو در آغوش گرفت …

    نوازشی به سرم کشید و گفت …میدونم …

    ملیکا !

    یادت نره که من خدام …

    و تو انسانی …

    و انسان یعنی فراموشکار …

    من تو رو خلقت کردم …خودم خبر دارم …

    انسانی …فراموش کاری …ولی …بازم من هستم ..بعد از گذشت یک روز …یا دو روز یا سه روز یادت میره …

    اشکال نداره …خوبیش همینه …ولی اگه هر روز به خودت یادآوری کنی …یادت میمونه …اصلا همین الان این متن و این تجربه ی قشنگتو این صحبتای من رو یه جا بزار …و یادآوری کن به خودت.. که هر روز بخونیش…اینجوری نمیزارم شیطان مانع بشه و بزاره فراموش کنی …خب ؟ …بعدم کارایی که باید بکنی یا نکنی رو بهت میگم …اونام دنبالش بنویس تا بدونی شیطان می خواد بهت چیا بگه …

    من اونو خلق کردم ..دستش به من رو شده …

    مطمئنم کارایی که من بهت میگم بکن …اون میگه نکن …

    و یا کارایی که من بهت میگم نکن اون میگه بکن ……

    دستشو برات رو میکنم …و مطمئن باش میفهمی … پس نگران نباش ….

    هر موقع دیدی نجواهاش اومدو اون بهت گفت چیکار کن چیکار نکن مچشو بگیر و به. ریش بزی سوختش بخند و بگو …هان دیدی مچتو گرفتم …حالا که اینطوره دقیقا همینکارو میکنم تا بفهمی در افتادم با بنده ای که با خداست یعنی از همون اول زمین خوردن با پوز ….و برنده شدن من …

    و بشمار ببین چند بار پوزشو به خاک میمالی…

    بعد متوجه میشی که یوهو بیست هیچ به نفع تو بازی امروزت تموم میشه …

    و یادت باشه هرچی توی مبارزات بیشتر برنده بشی اون بیشتر ضعیف میشه و به موقعی میرسه که اینقدر ضعیف شده که دیگه نمیتونه بلند بشه و باهات مبارزه کنه …ولی یادت باشه آخرش سُک شو میزنه …و تا قیامت اینقدر این غیر بشر پروعه که تسلیم نمیشه …

    ولی نگران نباش …تو آخرش قدرتت بیشتره …

    فقط کافیه منو ربّ بدونی همین ….

    …..

    ….

    ..

    .

    خیلی آروم شدم …

    حس خیلی خوبی دارم …

    اصلا انگار همه ی جهان مال من شد …

    دیگه هیچ نگرانی نیست ..

    هیچ تفکر و شیطانی نیست …

    هیچ آرزو و خواسته دست نیافتنی نیست …

    هیچ مسابقه یا عجله ای نیست …

    …..

    ….

    وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى ﴿8﴾و اما آنکه بخل ورزید و خود را بى ‏نیاز دید (8) وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى ﴿9﴾و [پاداش] نیکوتر را به دروغ گرفت (9) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى ﴿10﴾بزودى راه دشوارى به او خواهیم نمود (10) وَمَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى ﴿11﴾و چون هلاک شد [دیگر] مال او به کارش نمى ‏آید (11) إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى ﴿12﴾همانا هدایت بر ماست….

    _خدایا….!

    +جانم ؟

    _هیچی …فقط!…مرسی که هستی …

    +همیشه هستممم

    (نفسی اسوده و راحت ….و لبخند من …در حالی که در آغوشش بودم …. :))

    _پس در پناه الله یکتا که میگن اینه ؟!

    +تازه کجاشو دیدی …️

    _قربونت برم که اینقدر فوق العاده ای ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    الهه استادی گفته:
    مدت عضویت: 2504 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عملگرا و عزیزم و خانم شایسته ی جسور دوست داشتنی، استاد جونم ان سعیکم لشتی! چقدر قشنگ برامون گفتین! چقدر موفقیت نیازمند تمرکز لیزری! چقدر الان فرکانس خودم رو بهتر درک میکنم، استاد گفتین اختاپوس/ ما یه بازی داریم به اسم اختاپوس! که باید تطبیق و الگویابی با هاش انجام بشه. و برای بهبود و افزایش دقت و تمرکز استفاده میشه!!!

    استاد جونم قشنگ دارم متوجه میشم به محض اینکه مداومت در کنترل ورودی کمرنگ میشه، نتایج و حال خوبمم خیلی لایت کمرنگ میشه! هم مداری رو بهتر میفهمم توی دو گام اخیر هرچقدر تلاش میکردم بیام و کامنت بنویسم، کارها و شرایط به سمتی می‌رفت که انگار من اجازه ی نوشتن نداشتم! معجزه ی نوشتن رو با همه ی وجودم دارم میبینم، و اونقدر لذت داره وقتی آخر شب میبینم نه تنها همه ی موارد تیک خورده که کلی مورد دیگه هم با موفقیت انجام شده! خودمو تحسین میکنم برا نوشتن کامنت و آگاهانه و متعهدانه عمل کردنم! استاد جونم من عاشق اون لحظه هایی هستم که میگین باخودم فکر کردم و عمل کردم و ایمانمو به جهان اثبات کردم! ما گاهی اونقدر خودمون رو اسیر روزمرگی ها و بدو بدوها میکنیم که اصلا یادمون می‌ره به کجا چنین شتابان؟! منم باید بشینم با خودم سنگامو وا بکنم! آقا جان باید مستحکم ادامه بدم.اما نه اینکه بچسبیم به خواسته مون! مرسی برا فایل فوق العاده، مرسی برا این سایت توحیدی

    دوستون دارم و به خدا میسپرمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  3. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1731 روز

    بنام الله مهربان

    سلام ب همگی عزیزانم

    گام16

    اجرای مفهوم هم فرکانس شدن با خواسته

    خداروشکر میکنم بخاطر این آگاهی های ارزشمند و این مسیر زیبا و وجود ارزشمند استادم

    برای رسیدن ب هر خواسته ای

    ما باید باهاش هم فرکانس بشیم تا درمدار خواسته مون قرار بگیریم

    حالا چطوری هم فرکانس بشیم؟؟

    باید از خودمون سوال بپرسیم ک :

    من برای رسیدن ب خواسته ام چ کارهایی و بایدانجام بدم ؟؟

    و چه کارهایی و نباید انحام بدم؟؟

    کارهایی ک تمرکز ذهن رو ازمن میگیره

    انرژی من پخش میکنه ان سعی‌کم لشتی

    منو از مدار خواسته ام دور میکنه نباید انجام بدم

    و کارهایی ک منو ب احساس خوب میرسونه

    تمرکز منو لیزری میکنه

    ذهن منو از درگیری آزاد میکنه

    فضای ذهنم و خالی میکنه

    منو در فضا ی خواسته ام قرار میده و باور پذیر میشه برای ذهنم ک می‌شود

    و توجه کردن ب خواسته ام

    درست کردن باورهای مناسب و قدرتمند کننده

    مشخص کردن ویژگی های دلخواه خواسته

    و چگونگی ش و سپردن ب خداوند

    تسلیم بودن در مقابل خداوند و این باور ک هراتفاقی بیفته ب نفع منه

    اگه ب خواسته ام برسم خوشحال میشم.

    اگه هم نرسم ناراحت نمیشم

    این حالت وقتی اتفاق میفته ک فراوانی خداوند و باور کنم

    باور کنم ک فقط ی مکان خاص نیست ک منو ب خواسته ام میرسونه

    ی شخص خاص نیست ک منو ب خواسته ام میرسونه

    ی شغل خاص نیست ک منو ب خواسته ام میرسونه

    وقتی من قدرت خداوند و باور کنم ک خداوند میتونه منو ب ساده ترین، و راحت ترین

    و آسان ترین راه ب خواسته ی قلبیم برسونه گ حتی تصورش م نمیکنم

    چون وقتی باور کنم ک خداوند بهتر از من خواسته ام میدونه

    ب اسرار قلب من آگاهه

    و بهترین راه ها و ساده ترین و راحترین مسیرها رو میدونه و منو باعشق هدایت میکنه

    منو در مسیر خواسته ام اگه من ازش بخوام و اعتراف کنم ب بی فکری خودم

    ب اینکه هیچی نمیدونم تو میدونی

    چ آگاهی ارزشمندی

    استاد گفت شب تا صبح داشتم ابراز عز و ناتوانی میکردم در برابر خداوند قادر مطلق

    خداوند عالم مطلق

    خدایی ک هدایت میکنه ما رو در هرلحظه

    و ازش سوال میپرسیدم

    ک من هیچی نمیدونم

    گیر کار کجاست

    چرا اتفاق نمیفته خواسته ام

    هدایتم کن

    بهم بگو قدم بعدی چیه

    باید چیکار کنم

    من ب هر خیری از سمت تو فقیرم و محتاج

    بازم رسیدیم ب توحید و بندگی کردن

    و ابراز ناتوانی مون در برابر خداوند مقتدر وهاااب غنی عالم

    خدایا من هرآنچه دارم ازآن توست

    ازتو بهم رسیده

    من هیچی از خودم ندارم

    من فقیرم بهت

    من هیچ پناهی ندارم ب جز تو

    تویی وهاااب

    تویی غنی

    تویی رحیم

    تویی غفور

    تویی رحمان

    تویی قادر مطلق

    تویی قادر مطلق

    من هرخیری از سمت تو فقیرم و محتاج

    خودت هدایتم کن

    قلبم و باز کن

    آسانم کن برای آسانی ها

    از فضل ت از رحمتت برمن ببخش خدای غفور و رحیم

    خدایی ک رحمتت همه چی و در برگرفته

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    تمرین

    من فکر کردم در مورد مهم ترین خواسته ای ک دارم

    و یادم اومد ک من برای رسیدن ب همین خواسته

    رفتم سمت قانون جذب و شکر گزاری تو‌گروه های تلگرام

    و یواش یواش مرحله ب مرحله هدایت شدم

    والان اینجا توی این فضای توحیدی ام

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    مهم ترین خواسته ی من ازدواج بود

    و فک میکردم باهاش ب همه ی خواسته هام میرسم و خوشبخت میشم خخخخخ

    با کلی باور غلط و احساس عدم ارزشمندی

    برای فرار از شرایط کنونی

    و نجات ازش

    راستش خیلی فکر کردم ک آیا این خواسته هنوز برام اولویته یا نه؟؟؟؟

    دیدم مهمه برام ولی ن اینقد ک اگه نشه ناراحت بشم و

    ولی اگه هم اتفاق بیفته خوشحال میشم

    من فهمیدم اولویت اصلی م و کارهایی ک باید انجام بدم

    برای این خواسته ام

    اینه ک احساس ارزشمندی و لیاقت و ببرم بالاتر خودمو بیشتر دوست داشته باشم

    الگوهای مناسب مث استاد و خانم شایسته عزیزم و ببینم و تایید کنم و تحسین کنم

    تمرکزم و بزارم رو ویژگی های مثبت آدم ها و جنس مخالفم

    اعراض منم از روابط نازیبا

    و ناخواسته ها

    و توجه کنم ب خواسته ام و تجسم انجام بدم

    و ویژگی هایی ک دوسدارم طرف مقابلم داشته باشه بنویسم

    و اونا رو در خودم ایجاد کنم

    با خودم ب صلح برسم

    باورهای توحیدی مناسب بسازم برای خودم

    دست از مقایسه خودم با بقیه بردارم

    ک گاهی خیلی کم میاد سراغم ک همه ازدواج کردن فقط تو موندی داره دیر میشه

    اختلاف سنی حداقل 4 تا6 سال ک جز معیارهای بود و خط بزنم

    چرا چون من فکر میکردم اکه طرف مقابلم ازم بزرگتر باشه پخته تره

    در صورتی ک متوجه شدم این یک باور محدود کننده اس خیلی از دوستان سایت هستن از من کوچیکترن و درک بالایی از قانون روابط

    زندکی و خواسته هاشون دارن و من متوجه شدم ک میشه باهم سنم یا یکی دوسال کوچکتر هم ازدواج کرد

    چون الگوهاش و دیدم

    واینکه اینم بسپرم ب خداوند ک فردی ک آماده اس و ب بلوغ فکری

    مالی

    سنی

    و روابط رسیده رو در زمان مناسب وارد زندگیم کنه

    دیروز خواهرزاده ام ک یکسال و سه ماهه شه همه اش دستاش‌ و باز می‌کرد

    و روی پنجه وایساد

    با زبان بی زبانی میگفت بغلم کن

    قربونش برم کلی لذت میبرم از وجودش

    خدایا شکرت بخاطر این فرشته کوچولو

    ک ارزشمندی منو بهم یاد آوری میکنه

    از هررررچیزی لذت میبره با هر صدایی شروع میکنه ب رقصیدن

    دیروز براش آهنگ گذاشتم کلی رقصیدیم باهم

    و اصن سمت مامانش نمی‌رفت

    و همه اش آویزون من بود

    ک مامانم بهم گفت الان می‌بایست ی بچه تو بغلت می‌بود اندازه سارا خخخخخ

    هیچی بهش نگفتم

    اصلا بهم نریختم چون من لایق بهترین ها هستم

    تو دلم گفتم ب موقعش ازدواج میکنم و بچه دار هم میشم

    من بیشتر از همه ی خواهر هام خاستگار داشتم تا الان

    و خودم چون حسم تایید نمی‌کرد هیچ کدومو رد کردم همه رو

    چون ب خودم میگم من لایق بهترینها هستم

    وقتی ک من روی خودم کار میکنم عشقم در زمان مناسب وارد زندگیم میشه

    هیچ عجله ای ندارم

    اول باید باورهامو درست کنم

    و ویژگی هایی ک میخوام و در خودم بسازم

    خدایی من خیلی تغییر کردم

    منی ک مث خروس جنگی با همه دعوا میکردم

    تو زندگی همه نظر میدادم

    تو دعوای خواهرهام با شوهراشون

    الان حتی حرف عادی ک میزنم باهاشون و سعی میکنم هیچ دخالتی نکنم تو زندگی بقیه

    ولی گاهی پیش میاد ک نظرم و میگم و پشیمون میشم ب من چه ک فلان آجیم با شوهرش مشکل دارن

    ب من چه ک رابطه شون با بچه شون مناسب نیست

    من نمیتونم کسی و تغییر بدم من هیچ توانایی در تغییر دیگران ندارم

    من فقط توانایی زیادی در ساختن و تغییر زندکی خودم دارم

    منی ک باور پذیر نبود برام گ کسی اصن منو بخواد و پیشنهاد بده برای ازدواج بهم

    الان ب راحتی مطرح میشه و من میبینم ک ن این شخص لیاقت منو نداره

    من لیاقتم بیشتره

    و میتونه شخص مناسب تر و بهتری بیاد تو زندگیم

    و ب میزانی م روی خودم کار میکنم برراحتی شخصی ک میخوام از جایی ک فکرش و نمیکنم میاد تو زندگیم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      زینب فرخی گفته:
      مدت عضویت: 1165 روز

      سلام عزیزم سلام من ب زکیه لرستانی عزیزم

      چقدر عزیزم عکست زیباست

      چقدر عزیزم روسریت زیباست

      چقدر عزیزم عکس پشت سرت زیباست

      چقدر خنده ات زیباست

      وای کلی از دیدن عکست لذت بردم و کیف کردم.

      اولاً ازت تشکر میکنم که اینقدر زیبا باورهای تو نوشتی

      خیلی خوب نوشتی و امیدوارم اینقدر تکرار کنی و برای خودت ویس بگیری و در طول روز گوش کنی ک هم مثل من گفت و گوی ذهنیت کمتر بشه و هم مدارت بره بالا و بعد میبینی ک چقدر عالی انسان های وارد مدارت میشن با لِوِل بالا

      بهترین کار برای اینک مرد خوبی وارد زندگیت بشه اینه عزیزم بگردی و الگوهای زندگی های عالی رو برای خودت مثال بزنی عزیزم

      همین چند ساعت قبل داشتم با دختر اییم صحبت می کردم و میگفتم مرد خوب هم زیاد بعد گفت کو نشونم بده

      براش چند تا مثال زدم گفت نه خب اونا از هم اول خوب بودن می‌دونی…..

      بعد داشتم با خودم فکر می کردم این دختر چون باورهای ثروتش خوبه از همون سن کم همیشه برای خودش پول میساخته اما چون باورهاش در مورد ازدواج خوب نبوده اگر هم وارد رابطه میشه کوتاه و……….

      من مطمئنم ک اگر کار کنی روی خودت و در درجه دوم رها باشی مطمئنم مطمئنم مطمئنم میای و رابطه عاشقانه ات با همسر عزیزت برامون مینویی.

      از خداوند وهاب برات یکی از بهترین هاشو ارزو میکنم

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلااااام به همه

    چقدر خوبه که پای این فایل ها تمرین گذاشته میشه خداروشکرررر

    گام 16: اجرای مفهوم هم فرکانس شدن با خواسته

    اگاهی ها:

    تمرکز صد درصد بر خواسته ، از دل جواب هایی متولد می شود که به این دو سوال میدهی:

    1) چه کارهایی را باید انجام دهم ؟

    2) انجام چه کارهایی را باید متوقف کنم ؟

    وقتی به بی عقلی خودت اعتراف میکنی ، هدایت های خداوند را برای ادامه مسیر دریافت میکنی

    تسلیم شدن در برابر خداوند یعنی : اعتراف به بی خردی خود در برابر خداوند ، در خواست هدایت و سپس تسلیم بودن در برابر هدایت هایی که دریافت میکنی

    پدیده همزمانی وقتی رخ میدهد که برای هم فرکانس شدن با خواسته ، مصمم می شوی

    برای هم فرکانس شدن با خواسته ات متعهد شو تا همزمانی ها رخ دهد

    مفهوم ایه ان سعیکم لشتی = تلاش شما خیلی پراکنده است

    پراکندگی عملکردی و ذهنی

    هر جا بفهمم مسیر ، مسیر خواستم نیست مهم نیست چقدر هزینه مالی و زمانی و انرژی کردم برمیگردم پامو از روی ترمز برمیدارم

    من اصلا به روش رسیدن به خواستم کار ندارم من به خود خواستم کار دارم و میسپارم به خدا تا از ساده ترین و راحت ترین و لذت بخش ترین راه ها برام انجام بده

    من نمیدونم اونه که میدونه هر اتفاقی بیفته خیره

    دستان پروردگار از بی نهایت طریق وارد زندگی مون میشه

    فقط باید پراکندگی ها رو جمعشون کنیم تمرکز کنیم

    تمرین :

    لیست کنم کارهایی که باید انجامشون رو متوقف کنم چه ذهنی چه فیزیکی تا فضا باز بشه برای انجام کارهایی که باید انجامشون بدم چه ذهنی چه فیزیکی و یه لیست هم بنویسم از کارهایی که میخوام انجام بدم

    لازمه تحقق خواسته و هم مدار شدن با خواسته اینه:

    انجام یه سری کارها +توقف یه سری کارها

    ( فرکانسی و فیزیکی )

    تا به هدفمون برسیم

    خدایاااااا شکرررررت کمکم کردی تا بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    سمیرا ذوالقدری گفته:
    مدت عضویت: 2275 روز

    بنام خالق هستی

    سلام به استادومریم جان

    سلام به دوستان عزیزم

    سپاسگزار خداوند هستم باوت این فایل که چقدر به جا بود.

    تلاش شما پراکنده است کنترل ذهن واقعآ وقتی یه موضوعی پیش میاد تمام ذهنم ووجودم رو درگیر خودش میکنه تمرکزم از اصل برداشته میشه واین مسئله ای هست که باید روی خودم خیلی کار کنم کنترل کنم ذهنم رو دقیقا الان تو همچین شرایطی هستم حتی نمی توانم ذهنم رو برای سپاسگزاری کامل متمرکز کنم اهرم رنج و لذت رو باید با قدرت بیشتر کار کنم.

    به قول استاد باید به بی عقلی خودم وناتوانی خودم اعتراف کنم تمرکز بر خواسته ای که دارم باشه واعتماد به خدا ارامش تا خداوند راه درست رو نشانم بده.

    سپاسگزارم استاد عزیزم باوت این فایل که خیلی مسیر درست رو بهم یادآوری کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    حامد حسامی گفته:
    مدت عضویت: 3111 روز

    سلام وخسته نباشید خدمت استاد عباسمنش

    تشکر از زحمات گروه تحقیقاتی عباسمنش برای این فایل هدیه ای زیبا

    چقدر زیبا استاد عباسمنش بیان کردن که وقتی متوجه می‌شوند فلان مسیر اشتباه است مهم نیست که چقدر بها برای آن پرداخت کرده باشند،همان موقع مسیر خود را تغییر میدهند،استاد عباسمنش شبی در شهر زیبای دبی مشغول قدم زدن بودند و این الهام را دریافت کردن که دفاتر ایران را جمع کنند و مهاجرت کنند به یک کشور پیشرفته و دستان خداوند به کمک استاد عباسمنش آمد و شکر الله یکتا اکنون در کشور پیشرفته و زیبای امریکا مشغول زندگی کردن هستند.

    واقعاً مدیریت آن همه دفاتر در اصفهان و تهران و…نه تنها باعث موفقیت استاد نمیشد بلکه تمرکز استاد عباسمنش را آنقدر می‌گرفت که دیگر شاهد پروژه های مهاجرت به مدار بالاتر و… نبودیم و چقدر استاد عباسمنش شجاعانه آن همه دفاتر را در شهر های مختلف ایران جمع کردن.

    ما خودمان هستیم که تمام اتفاقات زندگی خود را رقم میزنیم و مسیر درست با پیروی از الهامات وجود ما به ما نشان داده خواهد شد و نباید استاد عباسمنش یا هر شخص دیگری را مسئول تصمیمات خود بدانیم.

    مثلاً رفتاری اهریمنی را انجام دهیم و از استاد عباسمنش بخواهیم که به ما بگویید چه کار کنیم و مسئولیت تصمیمات زندگی را بر استاد عباسمنش بگزاریم و آنقدر ایمیل به استاد بفرستیم که استاد عباسمنش مجبور شود بلاکمان کنند و اگر در مورد یک موضوع اصلی خواستیم ایمیل به استاد عباسمنش بفرستیم دیگر نتوانیم.

    درحالی که استاد عباسمنش به صورت کامل و جامع قانون خداوند را توضیح میدهد و این ما هستیم که میتوانیم عمل کنیم و نتیجه بگیریم و دنیایی سرشار از اتفاقات خوب را بسازیم.

    خدانگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    عاطفه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 708 روز

    به نام خدای نور

    برای هم مدار شدن با خواستم باید یسری کارهارو انجام بدم و انجام یسری کارهای دیگه که بعنوان ترمز عمل میکنن رو متوقف کنم.

    کاری که باید انجام بدم اینه که هرروز راجب خواستم بنویسم یعنی به محدودیت ها فکرنکنم و بجاش راجب وقتی که به خواستم رسیدم بنویسم و یا مثلا مزایای رسیدن به خواستم رو بنویسم این یه تمرین و حتما هرروز باید انجامش بدم اینطور تمرکزم بیشتر روی شدنه و با نوشتنم حسم خوبه و ازاونجایی هم که احساس خوب=اتفاقات خوب،باخواستم بهتر همدارمیشم.

    کارای فیزیکی هم ازجمله تمرین و کسب اطلاعات درمورد خواستمم مهمه و فقط نخوام با نوشتن خودمو گول بزنم.

    کارایی که نباید انجام بدم اینه که وقتی یکی داره خواستموزندگی میکنه خودمو باش مقایسه نکنم که حسم بدبشه و اگرم نمیتونم تحسین کنم فعلا نرم پیگیرشون بشم تا وقتی که بتونم با حس خوب تحسین کنم.

    درسته من برای خواستم باید پیج کاری داشته باشم ولی ازاین فضا اصلا کنترل شده استفاده نمیکنم و ازاین به بعد باید بیشتر حواسم باشه.

    استاد فردا ساعت 5 یه مصاحبه کاری دارم.همیشه فکر کردن به اینکه با همچین اشخاصی همکاری کنم کلی استرس و ترس به جونم مینداخت چون فکر میکردم مهارت من درحدی نیست بتونم با همچین اشخاص حرفه ای و همچین فضایی کارکنم ولی من به لطف آموزش های شما اعتمادبنفسم خییلی بیشتر شده خیبلی بیشتر احساس لیاقت میکنم و اصلا ترس و استرسی ندارم و به طرز عجیبی خیالم راحته.

    البته اینم بی تاثیر نیست چون چندین بارمصاحبه رفتم دیگه ترسی ندارم و کار راحتی برام ولی درکل بخوام بگم اینطورم که اگه مصاحبه فردارو قبول بشم خوشحال میشم و اگرم قبول نشم میگم الخیر فی ماوقع و هرچی بشه تجربه کسب کردم و کلی فرصت کاری دیگه برام هست.

    یسری محدودیت هایی رو ذهنم بهم میده ولی سعی میکنم بهشون توجه نکنم چون خدایی که تا اینجارسوندتم و مصاحبه فردارو جورکرده برام بقیشم پیش میبره و من یه دیدگاهی درست کردم برای خودم که خداروشریک کاری خودم میبینم و میگم خدا که شریک کاری منه همه چیزو برام مهیا میکنه اینطور بهتر میتونم احساسم رو خوب کنم و به محدویت ها فکرنکنم.

    استاد بخاطر یسری ترس های الکی و ارسال فرکانس های ناخواسته من الان حتی پول کرایه فردارو ندارم که میخوام برم مصاحبه ولی بازم ازاین بابت خیالم راحته میگم جورمیشه نمیدونم چطور ولی کلی راه هست خدا جورش کنه برام من نمیدونم اونه که میدونه…

    اینطورم که خدا هدایتم کرد به این مصاحبه خداهم همه چیو جور میکنه:)))))

    خدا جور میکنه پول خرید متریالمو خداجور میکنه مشتری هارو به جای جدیدی که باش همکاری میکنم چون رزاق من خداست و عوامل بیرونی تاثیر ندارن و خدا حتی جور میکنه پول کرایه فردامو:)))

    ولی استاد میدونم خودم این شرایط و خلق کردم چون افکار ناخواسته داشتم و ازاین بابت خوشحالم که جوری که قدرت خلقشو داشتم قدرت تغییرشم دارم چون همه چیز انرژی همه چیز فرکانس…

    خدایاشکرت بابت نعمت هایی که توی زندگیمه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1067 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    همه این نوشتن‌ها همه این فایل گوش دادن‌ها برای بالا بردن فرکانس است

    بحثِ فرکانس است بحثِ مدار است بحثِ باور است بحثِ احساس خوبه بحث امید بحث ایمانه بحث توکل است

    تمام اتفاقاتی که وارد زندگی ما می‌شود بحث باورهای مناسب است و ما باید باور را درست کنیم که زمان می‌برد خیلی مقاومت هست در ذهن ما خیلی حرف‌ها را شنیدیم خیلی چرت و پرت‌ها را توی مغزمان جا دادیم باید تغییرش بدهیم و هر چقدر بیشتر کار کنیم مدام مدارمان تغییر می‌کند هرچی مدارمان تغییر کند به جاهای بهتری هدایت می‌شویم به راه‌های بهتری هدایت می‌شویم.

    دو سه روزی افت فرکانسیم را احساس می‌کردم اما علتش را نمی‌فهمیدم تا اینکه استاد در این فایل گفتند: قدرت سوال

    گفتند وقتی مسئله آنطور که پیش بینی می‌کنند جلو نمی‌رود می نشینند و به خدا می‌گویند

    من به بی فکری خودم اعتراف می‌کنم

    به تسلیم بودن خودم اعتراف می‌کنم

    من هیچ فکری ندارم

    فقیرم به هر خیری که از تو بهم برسه

    تو بگو قضیه چیه

    تو بگو کجای کارم ایراد داره

    تو منو هدایت کن

    تو منو آگاه کن

    من قبلاً هم میدونستم باید سوال خوب بپرسیم و همه سوال های ما جواب داده می‌شود اما یادم رفته بود و با این تذکر به جا دوباره بادم اومد باید به خودش چنگ بزنم به ریسمان الهی

    پرسیدم وخدا بهم فهماند .

    مشکل همون مقایسه ریز همیشگی است که این بار اصلا ندیدمش ! یک جوری پنهان شده بود و کتمان می کرد که انگار نیست!!

    الان که فهمیدم حالم خیلی بهتر است

    چقدر خوبه خدا جون که تو رو داریم.

    خدایا خودت کمکم کن که من بدون تو هیچم تو همیشه در دسترسی. و همیشه جوابگو این منم که باید سوال‌های درست بپرسم. خودت کمکم کن سوال های درست درخواست های درست بکنم.

    وقتی فرکانس تغییر می‌کند ذهنیت از فضا برداشته می شود همزمانی ها اتفاق می افتند.

    وقتی هدفی داریم باید فرکانس‌ها هم راستای اون هدف باشه اگر می‌خواهیم بهش برسیم اگر ذهنت درگیر متضاد اون خواسته هست نمی‌شه به اون خواسته رسید. .

    یادم میاد اولین بار قانون خلأ رو از استاد عرشیانفر عزیز شنیدم اون زمان هنوز با استاد عباس منش آشنا نشده بودم استاد عرشیانفر عزیز در یک مثالی گفتن اگر می‌خواهید آدم‌های دور و برتون عوض بشوند از کانتکت موبایلتون شروع کنید از دفترچه تلفنتون و من این کار رو کردم چون هدفم مهاجرت بود و می‌خواستم شماره‌های خارجی توی گوشیم باشه ولی هیچ آشنایی خارج از کشور نداشتم. اما تمام شماره‌های گوشیم رو پاک کردم. چندین و چند ماه طول کشید ولی بالاخره اولین شماره خارج از کشور وارد گوشیم شد و بعد هم شماره‌های دیگه به مرور . و همسرم هم کاری رو استارت نزد.

    یعنی کارهایی که باید انجام ‌می دادیم و کارهایی رو که نباید انجام می‌دادیم تا به هدفمون برسیم درست بودند،هم راستا بودند در یک جهت بودند.

    الان هم به خودم یادآوری می‌کنم این مقایسه‌ای که چند روز فرکانسم رو پایین آورده بود درخواست خودم بود که می‌خواستم تمرکزم روی خودم باشه پس چرا ناراحتم چون لیست کارهایی که باید انجام بدهم و کارهایی که نباید انجام بدهم هم راستا نیستند. یادم بماند تمرکزم روی خودم باشه. باید بحث فرکانس و توجه را خوب درک کنم. باید هر روز قانون را به خودم یادآوری کنم باید هر روز از خدا بخوام که منو به راه راست هدایت کنه.

    خدایا ازت می‌خوام کمکم کنی بتونم شرک‌هام رو پاک کنم که خود ریشه این مقایسه از شرک است . خدایا کمکم کن هر روز توحیدی‌تر بشم هر روز پیش تو بمونم ، حواسم را به خودت جمع کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    علی حقی گفته:
    مدت عضویت: 1966 روز

    سلام به همگی

    با شنیدن این جمله :«باید به سری کار رو انجام بدیم ، یه سری کار رو هم انجام ندیم» یاد اون فایل «قربانی کردن برای هدف» افتادم

    استادجان اونجا توضیح میده که باید با خودمون تکلیفمون روشن باشه

    اگر واقعا هدف بزرگی داریم ، باید قربانی‌ای که بابتش پرداخت میکنیم هم به همون اندازه بزرگ باشه

    اگر هدف خیلی خیلی بزرگی داشته باشیم اما حاضر باشیم که براش قربانی بزرگی بپردازیم قطعا بهش میرسیم

    اینارو در مورد خودم میگم :

    من اگه می‌خوام تو مسائل مالی پیشرفت کنم باید به صورت جدی روش تمرکز بذارم ، هر روز و هرلحظت باید روی باورهای ثروت آفرین کار کنم ،فراوانی رو ببینم و …

    من اگه می‌خوام تو کار خودم(فروش گل و گیاه و مراقبت و نگهداری) پیشرفت کنم باید تمرکزم رو حسابی بذارم روی این کار »»» همش مطالعه کنم روی بیماری‌های گیاهان ، نحوه مراقبت صحیح از گیاهان ، نحوه کوددهی و …

    هر چقدر که در این زمینه متخصص‌تر بشم ، بهتر میتونم به مشتری‌های کمک کنم ، مشکلات بیشتری رو میتونم حل کنم و طبیعتاً پول بیشتری هم وارد زندگی من میشه!!!

    تمام تلاشم رو میکنم که از کارهای فرعی کم کنم و به قول استاد :«به اصل بپردازم»

    خدایا سعی میکنم که خودم رو به بی‌فکری برسونم و به الهامات تو گوش کنم و بهشون عمل‌کنم(اونایی که با من فاصله فرکانسی ندارن) ، تو هم تو این مسیر کمکم کن

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    الهام رهنما گفته:
    مدت عضویت: 1590 روز

    به نام خدای مهربون و روزی دهنده بی حسابم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت برای امروزی ک کمکم کردی یا گام دیگه برای مهاجرتم ب مدارهای بالاتر آگاهی و پاک شدن ذهن و روح و قلبم از علف های هرز ک تو دنیا هست الهی شکرت

    استاد ب قول شما وقتی یه خاسته ای داری و از ته دل میسپاریش بخدا درست مثل قضیه رفتنتون به اون سفارتی ک نه زبونشون و میدونستین نه به حرفهای بقیه در مورد تنها رفتن یا خانوادگی اهمیت دادین و قدمتون رو برداشتین بدون اینکه فکر کنین ک چی میشه یا نمیشه اگ واقعاااااااا دلی باشه و از عمق وجود سپرده شه نتیجه ای ک حاصل میشه فرای اون چیزی هست ک خودت بخای درستش کنی اصلا تظاهر و اینا نباشه و نشونه بزرگش یه خیال راحتی هست ک هیچ قدرتی نمیتونه بهت بده اون لحظه ک میسپاری بخدا کارتو انجام بده یه رهااااایی و آرامشی داره ک قابل وصف نیس کار کوچیک و بزرگم نداره ها فک کنی برای اینکارم بخدا بگم خودم درستش میکنم نه هرکاری ک داری با همون ایمان و اعتماد بسپاری به تنها نیروی جهان میبینی ک چقدر سریع الجوابه بقول یکی از بچه ها تو یه کامنت منتخب برای یکی از فایلای زندگی در بهشت ک میگفت ماها اکثرا فک میکنیم ک زندگی همینه پر از غم و نگرانی و استرس اینا تو این بین یه کار ک خوب پیش بره میگیم کار خدا بود نه کل زندگی اگ بتونی ذهنتو کنترل کنی و تمرکزت فقط روی خاسته هات باشه ن ناخاسته ها همه چی راحت میشه و کل زندگیت همین میشه و مثل زندگی استاد هرروز دگ بین عالی و عالی‌تر، عالی تر میشه منم دارم میبینم تو لحظه ب لحظه زندگیم چطور کل وجودم و بهش دادم و وقتی تسلیمشم معجزه پشت معجزه و از جایی ک فکرشم نمیکنم کارهام ب طور شگفت انگیز درست میشه…

    چطور بگم ،چطور فریاااااد بزنم، چطور سپاسگذار باشم هرچیزی ک میخام فقط کافیه اراده کنم و درخاستمو با ایمان درونی و با جزئیات و واضح ازش بخام و در راستاش قدم بردارم بدون اینک ب چگونگی فک کنم ک چطور میشه ،نمیشه ….

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت برای راحتی و آسونی ک منو راحت و آسون کردی براش الهی شکرت برای بی نهایت دستانی ک برام میفرستی برای هرچیز قشنگی ک یه روز خاسته و هدف بود و الان تو زندگیم جریان دادیش الهی ازت سپاسگزارم

    استاد نتایجممممم واقعا بیشماره در قالب یه کامنت نمیگنجه هر سری یه تیکه مینویسم تا خانوادم همه بدونن خداااااا همه چیزهههههه فقط کافیه باورش کنی همین…

    استادم ازتون ممنونم و عاشقتونم

    مریم جونم عاشقتم برای دسته بندی این فایلای بی نظیر

    خانواده قشنگم عاشقتونم

    خدای مهربون و قشنگم عاشقتممممم

    الهی ک همیشه در پناه خودش شاد و سالم و پرروزی و آروم باشین

    فعلا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: