مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته» - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

540 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیرا ذوالقدری گفته:
    مدت عضویت: 2273 روز

    بنام خالق هستی

    سلام به استادومریم جان

    سلام به دوستان عزیزم

    سپاسگزار خداوند هستم باوت این فایل که چقدر به جا بود.

    تلاش شما پراکنده است کنترل ذهن واقعآ وقتی یه موضوعی پیش میاد تمام ذهنم ووجودم رو درگیر خودش میکنه تمرکزم از اصل برداشته میشه واین مسئله ای هست که باید روی خودم خیلی کار کنم کنترل کنم ذهنم رو دقیقا الان تو همچین شرایطی هستم حتی نمی توانم ذهنم رو برای سپاسگزاری کامل متمرکز کنم اهرم رنج و لذت رو باید با قدرت بیشتر کار کنم.

    به قول استاد باید به بی عقلی خودم وناتوانی خودم اعتراف کنم تمرکز بر خواسته ای که دارم باشه واعتماد به خدا ارامش تا خداوند راه درست رو نشانم بده.

    سپاسگزارم استاد عزیزم باوت این فایل که خیلی مسیر درست رو بهم یادآوری کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    مریم تیموری گفته:
    مدت عضویت: 3073 روز

    سلام استادمهربون وابراهیم زمان ازصبح فقط چشمم به گوشی بودمنتظرم که داتلودبشه ولی سرفصل روکه خوندم کیف کردم اصلااستادشماچه چیزی به زندگی مافرستادی که اینقدرمشتاقتون هستیم تاصداتون روبشنویم وشروع به بمباران کردن باورهای مخرب بکنیم عااااااشقتم استادبی نهایت دوستتدارم???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1582 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    روزچهلم،روزشمارتوانایی تشخیص اصل ازفرع

    استادقشنگم همین اولش بگم که این فایل خودش به تنهایی یک دوره ی کامل وبی نقص هست.

    هرکسی به قول شما سرسوزن درکی از قوانین جهان هستی داشته باشه با دیدن وشنیدن همین فایلهای دانلودی می تونه کلی تو شخصیتش و زندگیش تغییرات مثبت ایجاد کنه…

    اگر واقعا تسلیم وعاجز باشه، از منم منم کردنهاش و از تکیه بر قدرت خودش دست برداشته باشه…

    واااای استاد جان، چقدر زیبا گفتید ودلنشین، اینکه گفتیدرفتید فکر کنید البته فکر که نه!!!!

    چون فکرشما نمی تونست جواب سوالات شمارو بده..

    رفتید که توی گفتگو با خداوند،ازش سوال کنید که چطور وچگونه؟ ومیخواستید که فکر خدارو بخونید…

    دقیقا تغییر از همینجا برای من شروع شد، وقتیکه دیگه هرکاری که فکر میکردم درسته هرفکری که فکر میکردم جواب میده وهر راهی که فکر میکردم درسته وباید برم رورفته و انجام داده بودم برای حل مشکلات ومسائل زندگیم اما نه تنها جواب مثبتی دریافت نکرده بودم واوضاع بهتر نشده بود بلکه هر روز بیشتر توی منجلاب راهکارها و عملکرد خودم فرو میرفتم …

    تا جاییکه چند روز بی وقفه گریه کنان ونالان و عاجز رو به درگاه خداوند آوردم وگفتم خدایا من دیگه نمی تونم دیگه نمیدونم من بلدش نیستم هیچکس نمی تونه دیگه کاری از دست هیچکس جزء تو برای این زندگی برنمیاد….

    و خداوند هم به سرعت پاسخ داد و منو با شما آشنا کرد ولی هیچ چیز یک شبه تغییر نکرد…

    زمان برد تا من خودم رو پیدا کنم خدای خودم رو اون خدای اصلی و واقعی وقدرتمند وتنها رب جهانیان رو پیدا کنم وبهش اعتماد کنم و بتونم به کمک آموزه های شما فکر خدارو بخونم تا یکی یکی به جواب سوالاتی که داشتم برسم…

    اولین جوابی که دریافت کردم تواون شرایط بدو سخت این بود که بهم گفت: برای چندین ماه هیچ کاری نکن، فقط بشین شبانه روز فایلهای سیدحسین عباسمنش رو ببین وگوش کن فقط وفقط همین کارو انجام بده ….

    خب برای منیکه همش باید یه فکری میکردم و اون رو به اجرا درمیاوردم که در اصل کاری کرده باشم برای حل مسائل ومشکلاتم خیلی سخت بود نشستن وهیچ کاری نکردن!!

    برای منیکه منم منم هام گوش فلک رو کر کرده بود خیلی سخت بود بپذیرم که هیچی نمیدونم و دونسته هام به درد لای جرز دیوار هم نمیخوره وباید حالا بشینم واز آگاهی ها ودانسته های کسی دیگه که اتفاقا آقا هم هست گوش بدم در صورتیکه اون زمان من حس بدبینی ومخالفت شدیدی با جنس مخالفم یعنی آقایون داشتم، حالا بهم گفته شده بود باید اتفاقا حرف این آقا یعنی سیدحسین عباسمنش رو گوش بدم….

    برام خیلی سخت بود چنگ نندازم به هر آویزی ودیگه تکیه نکنم به وکیل و وصی و فال و جادو وجمبل وخرافات و توهماتی که توی ذهن خودم و اطرافیانم بود….

    اماااا دیگه انقدر چک ولگد دنیارو خورده بودم انقدر له لورده بودم که مثل بچه ی خوب حرف گوش کردم والبته که جایزه هاشم از راه رسید وقتی بچه ی حرف گوش کنی شدم…

    بعد حدودا نزدیک یکماه اشک وآه وزاری هام به حداقل رسید، کم کم حس کردم دارم از یه خواب عمیق بیدار میشم،انگار در زندانی که خودم رو با باورهای غلط واشتباهم توش زندانی کرده بودم حالا باز شده بود….

    کم کم سیاهی وتاریکی داشت میرفت از وجودم…

    آروم شده بودم…

    حس میکردم می تونم از ته دل بخندم…

    یادمه گوشیم رو کرده بودم تو مشما حتی تو حموم هم فایلهای شمارو گوش میدادم….

    کلا 4و5 ساعت میخوابیدم شبا،تابیشتر بتونم فایل گوش کنم…تازه تواون چندساعت خواب هم همش خواب شما ومریم جان رو میدیم …عجیب هم نبوددیدن اون خوابها، چون تمرکزم هیچ جایی جز سایت وآموزها نبود….

    تشنه بودم کویر بودم خشک وبی آب وعلف….

    مگه سیراب میشدم ؟؟

    هرچقدر بیشتر فایلهاتون رو می دیدم وگوش میکردم نیازم بیشتر میشد…

    به دیدن وشنیدنشون…

    انموقعه نزدیک دوسال ونیم پیش حدودا فک کنم نزدیک 400و500تا فایل دانلودی رو سایت بودکه همشون رو دیده بودم بعضی هاشون رو که چندبار می دیدم وگوش میدادم…

    شادی وآرامش وعشق وامید به زندگیم برگشته بود…

    منیکه در آستانه خودکشی بودم تا قبل آشنایی باشما..

    جوری شد که عاشق زندگی شدم عاشق خدا وفرصتی که بهم داده بود تا قبل مردنم زندگی کنم وطعم زندگی کردن واقعی ودرست رو بچشم…

    وامروز که این دیدگاه رو می نویسم…

    من صدهادرجه با مینای دوسال ونیم پیش وحتی مینای یکسال پیش وحتی مینای یکماه پیش فرق کردم….

    من سعی کردم وسعی می کنم هر روز توی تمام جنبه ها از دیروزم بهتر باشم…

    کار سختی به نظر میومد اولش چون تمام اصولیکه یک عمر باهاش زندگی میکردم توسط عباسمنش زیر سوال رفته بود، والبته که اصولی نادرست بود….

    باید همشون رو میریختم دور تا توی ذهنم توی وجودم جا بازبشه برای اصول درست جدید….

    اصولیکه اصل هست…

    اصولیکه باعمل بهش من می تونستم وتا اندازه زیادی تونستم باعمل بهشون یه زندگی خوب برای خودم بسازم که هم رضای خداوند رو دربر داشته باشه هم رضای خودم رو…

    الهی هزاران بار شکر الله مهربان رو بابت اینکه از جهل نجات پیدا کردم ودر مسیر آگاهی به پیش میرم…

    انشالله که در این مسیر تا ابد ثابت قدم باشم..

    استادمهربونم عزیزدلم، ناجی من، خیلی خیلی ازتون سپاسگزارم…

    خدایا هزاران بارشکرت بابت همه ی لطف ورحمتت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1805 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان نازنین و تشکر از خانم شایسته بابت انتشار این آگاهی های ناب

    واقعا باورم نمیشه… از وقتی که استاد تمرکزشونو گذاشتن روی موضوعی که اعلام نکردن چیه و بعد از اون ما داریم فایلهای

    قبلی سایت و مشاهده میکنیم و از دیدن فایل جدید بی بهره شدیم همش یه احساسی بهم میگفت استاد داره روی یه روش

    متفاوت که مبتنی بر اصول روانشناسیه برای یادگیری زبان کار میکنه (با توجه به اینکه بسیاری از متدهای زبان واقعا خیلی

    کاربردی نیستن و صرفا انباشت دیتا هستن)… مثل داستان دوره سلامتی که استاد نپذیرفتن این همه بیماری طبیعیه و

    چون تمرکزی کار کردن خداوند مسیر رو براشون هموار کرد… استاد براتون آرزوی موفقیت میکنم و این رو هم بگم که اگه اون

    اصول آموزش زبان رو که دارین روش کار میکنید با ما هم به اشتراک بزارید شده قرض کنم این دوره رو حتما میخرم…

    در مورد تمرکز صحبت فرمودید… یادمه دوران بچه گی یه مثال واضح داشت برام که اگه روی یه چیزی تمرکز بزاری الهامات

    میاد… یادمه وقتی ترمیناتور بازی میکردم و تو بازیهای فکری گیر میکردم یه جاییی و خیلی روش وقت و تمرکز میزاشتم حتی

    اگه مسیر رو پیدا نمیکردم شب توی خواب همون بازی رو انجام میدادم و تو خواب مرحله رو رد میکردم و در کمال ناباوری

    وقتی بیدار میشدم و همون روش رو انجام میدادم مرحله رو رد میکردم!!! یعنی خداوند در همه اموری که انسان اولا مقاومت

    ذهنی نداشته باشه و ثانیا تمرکز بزاره روش حتما الهام میکنه و این یه اصله.. استاد براتون آرزوی موفقیت میکنم و ان شااالله

    به زودی زود در عرصه جهانی ورود خواهید کرد و کمک خواهید کرد که جهان جای بهتری برای زندگی باشه ان شااالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1032 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی عزیزانم

    سپاس گزار خداوندم بابت بودن در فضای این آگاهی ها

    سپاس گزار خداوندم بابت استاد عزیز و خانوم شایسته و این سایت همیشه پویا و این فایل پراز آگاهی

    استاد راجب یک نکته ای حرف زد که تو گوشم زنگ زد و گفتم بنویسم

    اونم راجب ایمیل هایی که دریافت کردن

    اتفاقا دیروز تو یکی از کامنت هام نوشتم و راجب این موضوع سپاس گذاری کردم ، اینکه خداوند انحراف رو از قلبم دور ساخت و به مسیر حقیقت هدایتم کرد

    اینکه استاد گفت که پیام هایی دریافت می‌کنه که طرف با اینکه می‌دونه کاره اشتباهیه مثلا رابطه با یک خانوم شوهر دار ،اما بازهم دنبال یک تبصره و قانونه یا دنبال اینکه استاد چیزی بگه و مسعولیت بیفته گردنه استاد یا یکی دیگه و این کارشو انجام بده .

    می‌دونی میخواستم بنویسم که طرف آشناست با قانون ، اما نه چون طرف بیماری و مرض تو دلشه و اصن هدایت نشده به درک قانون جهان هستی ،طرف شاید قرآن و با معنی خونده و فایل از استاد گوش داده اما چون در دلش مرض بوده و دنبال حقیقت نبوده ،هیچوقت هدایت نشده به درک این آیات و هیچوقت خدا اونو به قول حافظ محرم اسرارش قرار نداده ، چون در دلش مرض و بیماریه و دنبال سو استفاده از قانونه ،غافل از اینکه اصن قانون خداوند احساس خوب اتفاقات خوبه و فقط و فقط انسان زمانی احساسش خوبه که در مسیر درست حرکت می‌کنه و در مسیر درست وقتی حرکت کنیم اصن مدارش جداس با اون فضایی که طرف تصور می‌کنه ،

    می‌خوام بازهم سپاس گزاری کنم که مرضی در دلم نبود و با تمام وجودم خواستم که به حقیقت پی ببرم و به سمت درک حقیقت هدایت شدم و از این به بعدش هم به اندازه ای که در این مسیر قدم برمیدارم زندگیم از هر لحاظ زیبا میشه ، به قول استاد من هیچوقت نگفتم که قانون ایراد داره ،همیشه گفتم که یه چیزی باید در من تغییر کنه ،خواستم که حرفهایی از حقیقت و قانون خداوند بشنوم و هدایت شدم به این فایل ها ،هیچوقت نخواستم اون طوری که دلم میخواد بشنوم و همیشه سعی کردم اون طوری که قانون میگه باور کنم و ایراد خودمو اصلاح کنم و این برای من خیلی ارزشمنده و خیلی جای سپاس گزاری داره .

    نکته دیگه بازهم راجب قانون جهان هستی و قدرت توجه و تمرکز و برداشتن ترمزها و ساختن باورهای هم جهت با خواسته .

    اینجوری که استاد هدایت می‌طلبه و اعتراف می‌کنه که من نمی‌دونم و تو آگاهی و بعد هدایت میشه به جواب درست و منطقی خداوند ، جوابی که خدا میده بهش دقیقا خوده قانون فرکانس و موجودیت فرکانسی مارو تایید و توضیح میده ،

    قانون فرکانس میگه که ما همواره به سمت کانون توجه خودمون هدایت میشیم ،به مسیری که توجه خودمونو بهش معطوف میکنیم ،هدایت میشیم و توجه ما و به تبع توجه، فرکانس و باورهای ما داره رقم میزنع دنیای مارو ،خب حالا سوال اینه که آیا میشود به سمت غرب رفت و توجه ما به غروب خورشید باشه ، اما همزمان خواسته ی ما دیدن طلوع خورشید باشه ؟؟؟خیر

    چون این دو مسیر کلا از هم جدا و متفاوتن ،

    باور قدرتمندی کننده ی استاد و ارتباط عمیقش با این نیرو باعث میشه که بدون تردید تمام اون دفاتر و پروژه هارو کنسل کنه به این ترتیب توجه خودشو از ایران برداره وبزاره روی مهاجرت وبه این ترتیب پاشو از رو ترمز برداره و چه نکته طلایی و چه درکی از قانون به ما میده این جملات و اصن هیچ قیمتی ندارن این آگاهی ها ، و استاد بعد از اینکه میاد و پاشو از رو ترمز برمیداره و توکل می‌کنه حرکت می‌کنه و شروع می‌کنه به ساختن باورهای هماهنگ با خواسته و تسلیم هدایت میشه ،دستان خداوند و هدایت ها میاد ،همزمانی ها اتفاق میوفته تا باز هم خداوند قدرتش رو به ما نشون بده و ثابت کنه تو این داستان که فقط بندگی کن و ورودی مخرب به خودت نده و حرف و اطلاعات عموم رو نشنو ، چون هر کسی نتیجه فرکانس هاشو میگیره ،اگر تو فرکانس خواسته بفرستی و ذهنت رو کنترل کنی بقیه کارهارو انجام میدم ،نیازی نیست هزارتا مدرک آماده کنی و نشون بدی ،نیازی نیست انگلیسی بلد باشی حتی چون کسی رو برات می‌فرستم که تو دل پاریس فارسی صحبت کنه باهات و دقیقا تو‌روزی که میری سفارت می‌فرستم تا کارهاتو انجام بده ،چون بندگی کردی

    و توی فقط همین داستان مهاجرت میشه مو به مو اجرای قانون خداوند رو در عمل دید و هدایت خداوند رو .

    چقدر سپاس گزار باید باشیم بابت این خدا و این قوانین ثابت و ساده و بدون تغییر

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت .

    تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم .

    در پناه الله یکتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    مرضیه گفته:
    مدت عضویت: 2954 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش وخانواده خوب و صمیمی عباسمنشی .

    خداروشکر خیییلی حالم خوبه و این حال و احساس خیلی خوب و پراز انرژی مثبت روبین همه ی شما تقسیم میکنم .استاد اول تشکر کنم بابت تجربه های تصویری دوستان که در کانال برای ما به اشتراک گذاشتید خیییلی عالی اند و خیلی حرفهای خوبی میزنن و من بارها گوش میکنم و استفاده میکنم .خیلی ممنونم از شما و از دوستان.

    وبعد تبریک میگم بهتون که به ما وخودتون ثابت کردید که بدون تحصیلات دانشگاهی میشه موفق شدوبه هر انچه که خاست رسید والان هم بازبهتون تبریک میگم که باوجود رسیدن به بیشتر اهداف وارزوهاتون باز به دانشگاه میروید وهمیشه درحال پیشرفت و رشد هستید

    خداروبابت الگویی چون شما ستایش میکنم وخوشحال وخرسندم .

    این نشون میده که ماهم همواره باید درمسیر باشیم وباپیش رفتن به سمت اهدافمون تکامل مون رو طی کنیم وارزوهای بزرگ وبزرگتری داشته باشیم وخودمون رو لایق بهترین ها بدونیم .هیچ وقت دیر نیست برای تغییرهیچ وقت دیر نیست برای ارزو کردن هیچ وقت دیرنیست این عجله کردن ما باعث میشه که ازمسیر لذت نبریم وفقط به مقصد توجه کنیم غافل ازینکه زندگی همین لحظاتی هست که دران قرار داریم وفردا همین امروزه و امروز همون فرداست .ماباید یاد بگیریم فقط برای امروزمون از زندگیمون از داشته هامون لذت ببریم وخداروشکر کنیم وقتی اون حس رضایت واحساس خوب رو همیشه داشته باشیم اتفاقات خوب وخوبتر رو تجربه خاهیم کرد.من به لطف خدا امید دارم من میدونم خداوند همواره از من حمایت میکنه خداکنارمه وزمانبندی خدا بینظیره میدونم هرچیزی رو در بهترین وقت و بهترین شرایط بهم میده من میدونم که شاد بودن یعنی شاکر بودن صداقت داشتن یعنی درمسیر بودن میدونم که خداوند رزاق و وهابه به من بی حساب رزق و نعمت میبخشه پس نگرانی برای چیه خداوند همه چیز میشود همه کس رابه شرط پاکی دل و اینکه فقط وفقط روی خودش حساب بازکنیم

    خداروشکر میکنم ارزو میکنم هرجا هستید تنتون سالم و لبهاتون غرق در لبخند باشه

    خدانگدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2973 روز

    ‌بنام قدرتی که به شدت کافی است

    سلام ودرود فراوان به استاد ارجمندم ومریم عزیز وبی نظیرم ودوستان ارزشمندم

    خداراسپاسگزارم که به من امروز فرصت زندگی ونوشتن داد

    وقتی فایل روز شمار تحول زندگی روز 154روی سایت قرار گرفت من اشتباها به جای گوش دادن به فایل آن روز که فایل مصاحبه با استاد قسمت 8 بود من فایل گفتگوی دوستان با استاد قسمت 8 را نوشتم وقتی کامنت دوستان را مطالعه کردم متوجه اشتباهم شدم آگاهیهای آن فایل چیزهایی بود که من در آن موقعیت نیاز داشتم تا بشنوم وبر اساس آگاهیهای دوره احساس لیاقت ،به خودم گفتم اشکال ندارد این اشتباه برا هرکسی میشه اتفاق بیافته جدا از اینکه در آن موقعیت من نیاز داشتم تا جواب سوالم را از خداوند بگیرم این تجربه ای شد که بیشتر دقت کنم که از این بابت نیز خدا را سپاسگزارم که به خاطر این اشتباه علاوه براینکه اجازه ندادم ذهنم درگیر حواشی شود بلکه با تغییر نگاهم به این موضوع به احساس خوبی رسیدم خدا روشکر

    روز شمار تحول زندگی من روز 156

    مصاحبه با استادقسمت 19

    داستان مهاجرت استاد به آمریکا چه جوری شد؟

    دلایل مهاجرت :

    بحث زبان انگلیسی بود که استاد علاوه بر اینکه علاقه زیادی به یادگیری زبان انگلیسی از بچه گی داشتند خیلی دوست داشتنداین آگاهی‌ها را به زبان انگلیسی آموزش بدهند والان حتی هدف بزرگتر شده پیام‌آور توحید در کل دنیا

    به همین دلایل خیلی اهمیت داشت که به یه شکلی زبانشان خوب شود تا ماموریتش را انجام بدهندوبعد از بررسی های مختلف ومسافرت به کشورهای مختلف وبا توجه به خواسته هاشون بر اساس آگاهیهایی که از قوانین داشتند تصمیم گرفتند به آمریکا مهاجرت کنند از لحاظ آب وهوا وآزادی های خاصی که مورد نظرشون بود مانند فلوریدا که نه گرما داره نه سرما

    از قانون استفاده کردند که چطور به خواسته ام برسم

    طبق آیه

    إِنَّ سَعۡیَکُمۡ لَشَتَّىٰ  یعنی تلاش شما پراکنده هست خیلی لیزری ومتمرکز نیست

    وقتی یه هدفی دارید بحث انجام دادن یه کارهایی نیست بلکه کارهایی هست که باید انجام ندیم

    بنابراین استاد تصمیم گرفتند هر چیزی را که تمرکز ایشون را از هدفی که داشتند بهم میزد رارها کنند مثل اینکه تو میخوای مهاجرت کنی ولی هرروز داری زمینه کاری خودت را در ایران گسترش میدی یعنی یه پات رو گازه ویه پات رو ترمز

    استاددر همه حال به قانون فکر می‌کنند واینکه چه جوری میشه که انسان به خواسته هاش برسد، وقتی تمام اقدامات را انجام داده باشیم وباورهای مناسب به آن خواسته را ساخته باشیم طبق قانون باید به آن خواسته برسیم اگر خلاف این است وبه خواسته نرسیم تسلیم میشیم وبه بی فکری وناتوانایی خود اعتراف میکنیم وقتی ما تسلیم باشیم وبه قول حضرت موسی بگیم معبودم، من به هر خیری از جانب تو فقیرم، تو به من بگو کجای کارم ایراد داره من نمیدونم ولی تو به همه امور آگاهی به تو گفته میشود والهامی که به استاد شد این بود

    که تو برخلاف خواسته ات داری عمل می‌کنی یعنی تلاشت پراکنده هست تو قصد مهاجرت داری ولی داری پایه های خودت رو در ایران محکم تر میکنی

    از خصوصیات استاد هست که وقتی متوجه شوندمسیر اشتباه هست هرکجا باشند جلوش رو میگیرند ،حتی اگر هزینه زیادی متحمل شده باشند اصلا مهم نیست مسیر را عوض می‌کنند

    بعضی افراد با پرسیدن سوالاتی با جوابهای واضح وروشن فقط قصد دارند مسئولیت اشتباهشان را گردن بقیه بیاندازند ودلیل طرح این سوالات رفع مسئولیت هست

    اقدامات : جمع کردن دفتر اصفهان ،کرج وتهران

    وقتی خواسته تغییر می‌کند باید مسیر رسیدن به خواسته هم‌تغییر کند اشکال نداردکه چقدر هزینه کردیم، خداوند بی نهایت رزاق هست ومیتوانیم دوباره بسازیم

    نتیجه

    وقتی یه هدفی داریم باید فرکانس هامون هم در راستای به آن هدف باشدتا به آن برسیم

    وقتی ذهنت درگیر خواسته دیگه ای باشد نمیتونی به. خواسته ای که در نظر داری برسی ووقتی ذهنت پاک بشه معجزه آسا درها برات باز می‌شود

    وقتی فرکانس ما تغییر می‌کند وطبق قوانین همه چی آماده باشه بقیه کارها را جهان انجام میدهد وبطور شگفت انگیزی هم زمانیهای جالبی رخ می دهد وکارها به آسانی وراحتی در کوتاهترین زمان ممکن انجام می‌شود تا این حد باورها میتونه متفاوت باشد

    به روش رسیدن به خواسته کار نداریم بلکه خودخواسته اینجا مطرح هست وبقیه کارها را خدا درست می‌کند مثل استاد که گفتند اگر به خواسته ام می رسیدم خوشحال بودم اگر هم نه ناراحت نمی‌شدم

    همه قوانینی که برای رسیدن به خواسته هست وبراحتی به خواسته ها می رسیم همه اینها بحث فرکانس ،امید ،ایمان وتوکل هست وتمام اتفاقاتی که در زندگی ما رخ می دهد بخاطر باورهای ماست ووقتی مدارماتغییر کند اتفاقات زندگی، هم متفاوت می‌شود

    در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2197 روز

    ردپای روز 156

    روز شمار تحول زندگی من فصل ششم

    مصاحبه با استاد | قسمت 19

    به نام خداوند هدایتگرم که تمام راهها را با هدایت هایش برایم آسان و دلپذیر کرده است و اگر من کارم رو درست انجام بدم،خداوند کارش رو درست انجام میده!

    اگر من در مدار درست و مناسب باشم نشونه ها و الگوهای مناسب هم به من نشان داده خواهد شد تا بهترین شرایط و راه حل ها رو با هدایت های خداوند خلق کنم

    خدااایاااا کمکم کن که در مسیر اهداف و خواسته هایم هدایت شوم

    خدااایاااا اگر باید باورهایی رو بسازم .. من را راهنمایی وهدایت کن در جهت تحقق خواسته هایم

    خدایاااا من دستی از دستان قدرتمند ترا می خواهم که منو به بهترینع بهترین باور در مورد خواسته ام هدایت کند.

    خدااایاااا همان خدایی که استاد عباسمنش رو از زندگی در بندرعباس توانسته به بهترین شرایط زندگی در فلوریدای آمریکا هدایت کند… همان خداوند مرا در مسیرهای رویاهایم هدایت می کند

    خدایاااا من را در مسیری هدایت کن که قدم به قدم هایم باشد نور تابان مسیرم باشد

    خدایا هدایتم کن به مسیرهای درست و مناسب و صحیح الهی آمین

    چه همزمانی جالبی رو الان متوجه شدم اینکه دقیقا در اردیبهشت سال 1401 در همین قسمت کامنت نوشته بودم و الان هم دقیقا توی همین فصل در سال 1403 هدایت شدم به قسمت از این فایل … واقعا توی این دوسال چه تغییرات عالی داشتم و دستان خداوند همراهم بود ..ولی اون موقع ها یک دلشوره و ترسی داشتم بخاطر جابجایی که هنوز بهم اعلام نشده بود ولی نشانه هاشو دیده بودم یادمه اون سال در همین قسمت نوشته بودم

    من باید باور کنم و باور داشته باشم که توانایی ساختن باورهای درست و مناسب را دارم برای اینکه حریف نجواهای ذهنی ام بشوم. .بقول استاد از عهده ی حساب کتاب کردن ذهنم بر بیام

    و الان هم دوباره به همین فایل هدایت شدم در صورتی که الان شرایطم خیلی بهتره و در آرامش بیشتری هستم ولی انگار بازم یک الهامی شده که باید منتظر یک تغییر تحول خوب دیگری باشم و سعی کردم جرآت نوشتن این الهام رو اینجا داشته باشم تا ردپایی از این شهود و الهام رو اینجا به یادگار بذارم

    شرایط بظاهر الانم رو با نجواهای ذهنم رو جدی نگریم هر چند شرایط الانم خیلی خیلی بمراتب بهتر قشنگتر از چند سال پیشم هست

    دقیقا در اردیبهشت سال 1401 در همین قسمت کامنتی رو نوشته بودم که برای تمدید اجاره خانه ام دلشوره و ترس و نگرانی داشتم.. دقیقا در همین فصل بود که نشانه های تغییرات رو احساس کرده بودم .. دقیقا تمام نشانه ها یکی پس از دیگری بصورت تضادهایی خودنمایی می کردند ..

    یادمه در مجتمع مون بر سر مدیریت یک جنگ و جدالی بود که تمام افراد ساختمان رو درگیر این موضوع کرده بود و هر روز یک موضوع و مسعلع ای در ساختمان بوجود میومد و جو متشنجی شده بود هر چند من خودم رو از این مسایل دور می کردم ولی در بعضی مواقع امکان دَررو وجود نداشت و هر روز یک موردی پیش میومد و یواش یواش مسایل هاد میشد تا اینکه خرداد و تیر ماه به همین صورت گذشت و گذشت تا اینکه آخرای فصل مرداد شد که مالکم به تحریک مدیریت جدید پیغام داد که ملکمو می خوام و باید جابجا بشی در صورتی که زمان موعد قراردادم دی ماه بود .. و اصلا آمادگی جابجایی رو نداشتم چون خانه ها قیمتش بالاتر رفته بود و باید پول پیش خانه و هزینه های املاک و اسباب کشی و غیره رو جور می کردم و اصلا هیچ جوره من آماده نبودم .. و دقیقا در شهریور 1401 مصادف شد با اون شلوغی ها و قطعی اینترنت و قفل شدن همه ی کارها و تعطیلات .. و من تنها کاری که کردم بصورت تمرکزی روی فایل های استاد کار می کردم بخصوص فایل های گفتگو استاد با دوستان که خیلی از پرسش و پاسخ ها رو در این فایل ها برام واضح میکردد ..

    بقول استاد من یکسری کارها رو باید انجام نمی‌دادم و یا بعبارتی انجام دادن یک سری کارها و  انجام ندادن یک سری کارها برام مورد توجه شد

    آیه ی مهم قرآن که استاد خیلی روش تاکید داشتند

    اِنَ سَعَی کُم لَشکَتا تلاش شما خیلی پراکنده است

    با همین فایل سعی کردم تمرکزم رو روی خواسته ام فکوس کنم و به ناخواسته ها توجه نکردم

    یعنی باید تمرکز می کردم به خواسته ام و سوالات زیادی باید از خودم می پرسیدم اینکه ..

    خداایاااا فرکانس من در جهت آن خواسته هایم چگونه باید باشد؟؟؟

    چطوری فرکانس هایم را در جهت خواسته هایم همراستا کنم ؟؟؟

    فرکانس و توجه من به خواسته ام باید چگونه باشد ؟؟؟

    مقاومت ذهنی من برای خواسته ام چیست ؟؟؟؟

    خلاصه خیلی تمرکزی روی خواسته ام فکوس کردم و شکر خدا همه چی بلطف خدا جور شد و خداوند از بی نهایت دستانش کمکم کرد و من به خانه ای بزرگتر و قشنگتر و جدیدتر نقل مکان کردم که جزییات این تغییر مکان رو در همون موقع در یکی از کامنت هام بطور مفصل نوشتم البته فکر کنم در اون قسمتی که استاد و خانم شایسته رفته بودند مسافرت فایل هدایت الهی که در شنزارهای سفید و برفی بودند نوشتم همان قسمتی که استاد قرار بود بیان ایران ولی بخاطر قعطی اینترنت منصرف شده بودند .. چقدر همزمانی های خوبی داشتم واقعا هر تضادی برام پیش میومد فوری به راه حلش هدایت میشدم و آنقدر این تضادها جالب بود که انگار جهان داشت با سرعت منو هُل میداد که جابجا بشم و بیام داخل همین خونه ای که الان هستم . خانه ای بزرگتر کاملا نوساز پنجره های بزرگ . آشپزخانه ی بزرگ و باز بسمت پذیرایی که پر از کابینت های زیبا سفید طوسی هایکلاس کاملا نو . گاز پنج شعله رو میزی و اتاق های بزرگ با کمدهای ریلی و کشو داخل کمد سه دره .. بالکن بزرگ بدون مشرفیت رو به طلوع خورشید و کوه های دور دست رو از یک سمت می‌دیدم و از سمت سالن دو سه خیابان به کوه تپه ای مشرف بودن که خیلی خیلی زیباست .‌ سقف با چراغ های زرد هالوژنی و تر و تمیز و عالی بخدا تا مدتها در حیرت بودم که خداوند تمام آن تضادها رو پیش آورد که من بسرعت بیام توی این خانه ای که عاشقش بودم . اینترنت قطع بود فقط توی یک ساعت وصل شد اون هم ساعت چهار صبح که دخترم در اون ساعت بیدار بود و دنبال خونه می گشت که شماره ی املاک توی اون آگهی در سایت دیوار بود که بدستمون رسید انگار خدا می خواست فقط در اون ساعت این خانه رو بما نشون بده انگار برای ما گذاشته بود کنار که چشم کسی بهش نخوره … و قرار گذاشتیم و رفتیم خونه رو دیدیم و بیانه پرداخت کردیم و فردا ظهر قرارداد نوشتیم و با خوشحالی آمدیم خانه و وبعدش جابجا شدیم خدایاااا ترا شکر گذارم که اگر یک دری بسته میشه هزارتا در دیگری برومون باز میکنی

    تعبیر مولانا…

    در اگر بر تو ببندد ، مرو و صبر کن آنجا

    زِ پس صَبر ، تو را او به سَرِ صَدر نشاند*

    اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها

    ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند

    خدااایااا شکرت که امروز هم بلطف آموزه های استادم و مقاله های پیش نویس خانم شایسته ی عزیزم به آگاهی بیشتری هدایت شدم برای درک و فهم بیشتر در جهت رسیدن به خواسته هایم که برام قرار دادی خدایا شکرت..

    خداایااا ممنون و سپاسگذارم برای تمام پاسخ هایی که توسط الهام شهود و نشانه های واضح وآشکاری که بدون هیچ اشتباه و خطایی دریافت می کنم و بی درنگ اطاعت میکنم

    خدایاااا فقط و فقط تو را می پرستم و فقط و فقط از تو یاری می جویم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1805 روز

    سلام مجدد خدمت دوستان عزیزم و استاد نازنین

    در ادامه مطلب قبلی که گذاشتم خواستم برای منطقی کردن موضوع تمرکز و ارتباطش با الهام مطلبی رو به اشتراک بزارم

    یادمه وقتی مدام با خداوند صحبت میکردم و ازش هدایت میخواستم که ارتباط بین این دو رو برام منطقی توضیح بده

    این آیه رو خداوند به قلبم الهام کرد:

    و نفس و ما سویها، فالهمها فجورها و تقویها…

    بعد این الهام اومد که سویها یعنی تسویه و برابر قرار دادن

    و خلاصه اینکه وقتی ذهن انسان مثل تار موسیقی میشه که نه فراز داره و نه فرود…و در سکوت قرار میگیره و نجوا نیست

    اون موقع الهام میاد… و نفس میتونه این الهامات رو بشنوه… مثل فضایی که یه عالمه آدم دارن هم زمان صحبت میکنن

    و شما نمیتونی صدای مخاطبتو به درستی بشنوی… بعد پرسیدم خب ارتباط سکوت ذهن با تمرکز چیه؟ و پاسخ اومد که

    در هر موضوعی که ذهن انسان به نسبت ساکت تره یعنی حضور بیشتری داره و متمرکز تره و در نتیجه الهامات رو بهتر

    میشنوه… من خودم تو دریافت پاسخ های اینچنینی از خداوند مقاومت خاصی ندارم و بخاطر همین خداوند براحتی این

    مدل پاسخ ها رو در سطح ذهنی بنده و با توجه به میزان مقاومت هام الهام میکنه اما مثلا در زمینه کسب و کار خیلی

    مقاومت (بخونید شرک) دارم و نجواهای ذهنم زیاده بخاطر همین الهاماتو دریافت نمیکنم. بخدا خیلی سادست… ان شاالله

    هممون شایستگی و تمرکز و سکوت لازم برای دریافت آگاهی در هر زمینه ای رو پیدا کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1049 روز

    روز 156 فصل ششم روز شمار تحول زندگی من:

    خدارو هزاران مرتبه شکر که یک روز دیگه بهم هدیه

    دادی تا زندگی کنم خوشحال باشم

    از این مصاحبه یاد گرفتم :

    هر جای مسیر بودم اگه دیدم خوشحال نیستم

    و اون خواسته من نیست برگردم نگران نباشم

    که ای وای وقت هزینه و انرژی خرج کردم

    برای رسیدن به هدف باید فرکانس های مناسب با اون هدف ارسال کنم و یسری کارها رو باید و نباید

    انجام بدم

    خواسته ها و اهدافم

    به لطف الله از بی نهایت دست و مسیر محقق میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: