مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته» - صفحه 9

بنام الله یکتا

آنکس که تو را شناخت جان را چه کند

فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هردوجهانش بخشی

دیوانه ی تو هر دوجهان را چه کند

استاد کاش بشه این کامنتم رو بخونی

کاش بشه که دوستان زیادی این کامنتم رو بخونن

خیلی دودل بودم که ایا بنویسم اینا رو یا نه.و ذهنم میگفت نباید بنویسی ولی خداوند میگه بنویس و وقتی تکیه ات به من باشه همه چی به نفعت رقم میزنم

استاد چندساعت پیش تولد دوسالگیم با دوستان همدردم جشن گرفتم.من در na دوساله شدم.از حدود 18 ماهگی پاکیم با شما اشنا شدم.یا بهتره بگم خداوند به درخواست خودم د آمادگی ای که داشتم هدایتم کرد.

تو برنامه na هم میگن لیست آرزوها رو بنویسید.امروز یا بهتره بگم دیروز به تاریخ 31 مرداد ماه که روز تولد پاکیم هست رفتم سراغ دفتری که، هم زمان مصرفم خیلی از خدا(با اون نگرش اشتباهم) کمک خواسته بودم و هم از اوایل پاکیم نوشته بودم.یکی از اون ارزوهام این بود که یه روزی دوباره بشه برام که بتونم خودم برای خودم لباس بخرم.چون بخاطر اوج اعتیادم چندسالی بود که دیگه دستم تو جیب خودم نبود.نوشته بودم خدایا میخوام رابطه ام با تو خیلی خوب بشه.میخوام رابطه ام با خانوادم خوب بشه و چیزای دیگه.دیدم تقریبا به همشون رسیدم.فقط مونده ازدواج(که اینم یه حسی به یقین بهم میگه در زمان مناسب اتفاق می افته و تو فقط رو خودت کار کن و ویژگی های دلخواهت رو تجسم کن).

بعدش رفتم سراغ دفترهای دیگه ای که دارم.مثل دفتر دوره هایی که دارم.قانون آفرینش.اون 107 تا آرزو.به سومین آرزوم هم امشب رسیدم.البته اونایی که بعداز نوشتنم بهشون رسیدم رو میگم.چون خیلیاشو ننوشتم ولی بهشون رسیدم.اولینش گوشی اپل بود که با قانون درخواست رسیدم بهش.دومیش دوره عزت نفس بود که چندروز پیش بهش رسیدم.و سومی که چندساعت پیش بازهم با قانون درخواست بهش رسیدم ساعتی بود که تو جعبه آرزوهام و عکس های دریم بورد تو گوشیم داشتم.پدرم هدیه تولد دوسالگیم بهم کادو داد.خودم ازش خواستم و خیلی سریع خداوند همه شرایطش رو فراهم کرد تا منو به خواسته م برسونه.چندروز پیش هم تولد یکسال پاکیم از هر نوع نیکوتین بود.حدود یکساله که هیچ وابستگی عاطفی تو زندگیم ندارم.ورودی های پلید به ذهنم راه نمیدم.مراقبت میکنم از خودم و … نمیدونم از چی بگم از کجا بگم.استاد یه روز تو همین جلسه na که امشب تولدم بود مشارکت کردم و گفتم خدایا من دیگه از تو سپاسگذاری نمیکنم و اسمتو نمیارم به زبون تا موقعی که خودتو به من نشون بدی.استاد کم کم هدایت شدم به مسیرهایی که ختم شد به برخوردم به مداری که شما توش هستید.زمانی این اتفاق افتاد که واقعااااا خواستم و آمادگیش رو پیدا کردم.بارها گفتم داستان اشناییم با شما رو ولی بازم میگم تا باز هم تکرار بشه برای خودم که هیچ اتفاقی در این جهان اتفاقی نیست.و خداوند جهانی خلق کرده بی نهایت هوشمند و دقیق.

بعداز اون صحبت هام با خداوند به همه چی شک کردم.از نماز خوندن با ترس.از گناه نکردن بخاطر ترس.از اسم خدا اوردن بخاطر ترس دیگه خستم شده بود.چندوقت بعد با دوستی اشنا شدم در یکی از برنانه های دوازده قدمی.چندوقت بعد یه فلش به من داد که سخنرانی های یکی از اعضای همین انجمن رو بریزم رو کامپیوترم.رفتم خونه و فلش رو زدم به کامپیوتر و از روی فضولی (البته هدایت بود و انروز فک کردم فضولی کردم) فایل مخفی فلش رو اوردم دیدم نوشته عباسمنش.زدم رو پوشه ش و دیدم چندتا فایل تصویری توش هست نوشته تندخوانی.منم اونروزا خیلی دنبال دانش جمع کردن بودم تا مورد تأیید قرار بگیرم و ادعا کنم که خیلی بلدم.کل فایل ها به علاوه فایل عباسمنش رو ریختم.روی فلش خودم تا ببرم محل کارم و اونجا به تلویزیون وصل کنم و گوش کنم.یکی دوبار فایل های تندخوانی رو باز کردم و دیدم واااای تمرین داره و باید تمرین کنی تا بتونی تند کتاب بخونی.بیخیالش شدم و دیدم یه فایل نوشته خدارا بهتر بشناسیم1. خدااااای من.زندگیم رو متحول کرد این فایل.بار اول که گوشش کردم وقتی رسید به اینجای فایل که استاد گفت همه ما یه جورایی دوست داریم خدارو شکل خودمون انسان ها ببینیم ولی خیلی قویتر،خیلی مهربانتر و خیلی… و این برداشت اشتباه دلیل همه اتفاقات نخواسته زندگیمون هست من دیدم دقیقا از درون من داره میگه.خیلی هیجان زده بودم.تا جندروز نه عباسمنش میشناختم نه قوانین.فقط این فایل بهم ارامش عجیبی میداد و با هربار گوش کردنش بیشتر احساسم خوب میشد.رفتم به همون دوستم که این فلش رو بهم داده بود گفتم اون پوشه عباسمنش خیلی باحاله.گفت عباسمش کیه.من فلانی رو گفتم گوش کن.پیش خودم گفتم فک کنم ناراحت شده که رفتم فایل مخفی رو نگاه کردم.بعدها متوجه شدم اصلا استاد رو نمیشناخته و بعدها با تعریف های من با استاد اشنا شد.

استاد اون حال و احساسی که میگید زمانیکه بندرعباس بودید تجربه کردید رو من اونروزا تجربه کردم.دقیقا مثل خودتون که پول نداشتم و خیلی از مسائل زندگیم سرجاشون بود ولی من پراز ارامش بودم.رهای رها.

گذشت چندروز و اومدم سایت رو پیدا کردم.چقد من میترسیدم و رفتم تحقیق کردم که عباسمنش کلاهبردار نباشه(استاد جسارت منو ببخش.میخوام اینارو بگم برای دوستانی که شاید مثل ابتدای اشناییم من از پسِ نجواها برنیان ویا شک و تردید مانع از پیشرفت سریعشون بشه)

خلاصه دیدم خودش داره میگه از فایل رایگان ها استفاده کنید و اگه جواب گرفتید محصول بخرید.چقد شبا تا دیروقت مینشستم تا اینترنت شبانه فعال بشه و فایل رایگان دانلود کنم.استاد بعدها متوجه شدم که خداوند پاسخ اونروزم رو داد.ولی اول به مسیرهای دیگه هدایتم کرد تا امادگی شنیدن این آگاهی های ناب رو داشته باشم.

چقدر من خوشبختم که با معتاد شدنم و ترک این وابستگی تونستم به خدا برسم.

قبلا خیلی از کلمه معتاد شرم داشتم و فکر میکردم فقط مصرف مواد مخدر اعتیاد حساب میشه.ولی امروز میدونم هر وابستگی جز خداوند یک اعتیاد هست.و اعتیاد هم خانمان سوز و ویرانگره.الهی صدهزار مرتبه شکر.دقیقا روز تولدم همزمان شده بود با عید قربان.به یکی از دوستام گفتم منم دارم سعی میکنم ابراهیم گونه زندگی کنم و نفسم رو قربانی خالقم میکنم.پا بر روی نفس و هوسم میزارم و خداوند عزت و اعتبار و شخصیت و پول و شهرت و محبوبیت و رابطه های خوب وووو همه چیز خوب بهم میده.

چقد خوشبختم و خوشحالم از اینکه در این جمع هستم.استاد بی نهایت ازت سپاسگذارم بخاطر سخاوتمندیت.

چقد خوشحالم که شاگرد شما هستم.

خدایا بی نهایت ازت سپاسگذارم بخاطر اینکه از هرچیزی بهترین هاشو به من دادی و میدی.البته به شرط اعتقاد،به شرط پاکی دل،به شرط طهارت روح،به شرط پرهیز از معامله با ابلیس

باز هم منتظر موفقیت های روزافزونم باشید که خداوند قراره برام رقم بزنه.و من فقط قراره بندگی ش رو کنم.

استاد بازم ممنون

دوستان دوستتون دارم

به امید دیدار همگی

شاد باشید