مصاحبه با استاد | مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر - صفحه 12

816 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حمیدرضا پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 3503 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم.من مدتی بود میخاستم از شهر محل سکونتم به مرکز استان مهاجرت کنم.ولی ترس و بعضی وابستگیها این اجازه را به من نداد. تا اینکه جهان با ایجاد تضادی مرا مجبور کرد تا مهاجرت کنم.وقتی مهاجرت کردم مراحل مهاجرتم به طور معجزا اسایی انجام شد و دستان خداوند یکی پس از دیگری امدند و مهاجرتم و سکونتم را در شهر جدید راحت تر کردند.و در بهترین مکان و زمان ممکن سکونت پیدا کردم و از وقتیکه به شهر جدید امدم دارم طعم زندگی واقعی را میچشم.ای وای که چه معجزاتی رخ میداد اگر به فرامین قران بصورت عملی گوش میدادم بویژه در مورد مهاجرت.خدایا سپاسگذارم بخاطر اشنایی با این قوانین و دستی از دستان خودت استاد عباس منش عزیز.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ملیحه گفته:
    مدت عضویت: 2470 روز

    سلام

    صفحه من هنوز همان نشانه ی دیروز هست ولی من از کامنت افشین عزیز که در تلگرام فرستاده شده یک نشانه گرفتم

    مهاجرت یعنی ایمان بخدا?

    این حرف استاد عباسمنش رو باید طلا گرفت

    من زمانی که اومدم شیراز همه مخالف بودن ولی روی باورم کار کردم وسپردم بخدا به هرکس بگی باور نمیکنه پدرم باهام تماس گرفت گفت دخترم برو بسلامت حتی اگه تهران یا اصفهان هم بری دیگه بهتره این همون بابای بود که میگفت اصلا اگه تو رفتی ماهم باید بیایم تو ،تو شهر غریب میخوای با دوتا بچه چکار کنی ومن اومدم ومعجزهای خدارو به عینه دیدم الان هم قصدم مهاجرت به آلمان هست که از خدا نشانه خواستم

    مهاجرت یعنی ایمان بخدا ?

    این نشانه ی امروز من است گفته استاد که از زبان افشین عزیز شنیدم

    سپاسگزارم خدای مهربانم

    سپاسگزارم استاد عزیزم

    ?????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    ملیحه گفته:
    مدت عضویت: 2470 روز

    به نام خالق فراوانی

    سلام به خانواده استاد عباسمنش

    چقد زیبا وجالب من از وقتی با استاد اشنا شدم خیلی تغییر کردم بزرگترین تغییر شهامت اینکه تقاضای طلاق دادم طلاقی که نه هیچ وقت شوهرم راضی میشد ونه دادگاه براحتی طلاق میداد تقاضاهم از شوهرم کردم نه دادگاه

    وباورم این بود که براحتی انجام میپزیرد و در سریعترین زمان ممکن

    هشت ماه تسلیم شده بودم وفقط رو خودم کار میکردم شوهرم براحتی حق طلاق حق حضات و وکالت بچه هارو بهم داد شروع به کاراهاش کردم که به طور باورنکردنی من طی چهل روز طلاق گرفتم به راحتی وزیبایی وعزتمندانه من یک بار در دادگاه حاضرشدم باید وکیل میگرفتم یک ریال پول نداشتم وقتی شروع کردم خداوند تمام کارهای من را انجام داد به بهترین شکل ممکن حتی یک ریال هم حق مشاوره ندادم نمیدونم چطور بگم ولی کل هزینه طلاقم شد هفتصد که اینم خورد خورد دادم این طور بگم که خانواده ی خودم هم باور نمیکردند الان نه ماه گذشته شوهرم با کمال ناباوری میگه من اصلا نمیدونم چطور اومدم وامضا کردم اینو گفتم که بگم استا شما محشرید فقط باور باور باور

    قبلا خودم نیت میکردم ویکی از فایلهای استاد رو باز میکردم وجواب میگرفتم

    خدا خیراستاد وخانم شایسته عزیز بده که این صحفه رو به عنوان صفحه نشانه ها درست کردند امروز نیت کردم و از خدا کمک خواستم که دراین صحفه با من حرف بزنه

    چند وقته افتادم تو فکر اینکه برم آلمان برای زندگی من بعداز جدایی از همسرم از شهرستان به مرکز استان مهاجرت کردم که خداروشکر تا الان عالی بودم وخدا هر لحظه کنارم بوده

    گفتم خدایا کمکم کن و زدم روی گزینه این فایل استاد اومد که چقد جالب چقدر جالب در رابطه با مهاجرت صحبت کردن ودر رابطه با باور که ما باید باور داشته باشیم که همه چی به عالیتربن شکل برامون اتفاق میوفته و من اینو به عینه تو کاری که همه گفتن محاله دیدم

    فقط الان یه چیزی ذهن منو درگیر کرده منی که تکاملم رو طی نکردم چطور میتونم به آلمان برم البته که دلم میگه براحتی اب خوردن میری آلمان?

    چون من در ایران یک زندگی بسیار ساده دارم وحتی هزینه ی سفرم رو ندارم. ولی وقتی قصد کردم برم گفتن باید مقدار پول تو حساب داشته باشی که به راحتی اب خوردن کسی مقدار قابل توجی البته برای من قابل توجه بهم داد بزارم تو حساب بد بهش بدم برام ردیف شد طی دوروز

    الان ایا تکامل اینه که من باید از شهرستان بمرکز استان بعد به تهران بعد اوضاع مالی معمولی بعد خوب بعد عالی وبعد بتونم برم المان یا همون به باورها اکتفا کنم و به المان فکر کنم اینم بگم که کل تجسمم آلمانه ?

    من ودوفرزندم سه نفر میشیم که کل دارایمون وسایل منزل هست و مقدار ده تومن پول رهن خونه

    سپاسگزارم یکی منو راهنمایی کنه

    به امید روزی که از آلمان نظرو دیدگاهم رو ارسال کنم ???

    شاد وسلامت و پیروز وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید

    استاد خیلی دوستون دارم ???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    زهرا براتی گفته:
    مدت عضویت: 2543 روز

    به نام خداوند حی و القیوم

    خداروشکر ،استاد عزیزم،برای این امکان جدید که در سایت طراحی کردین،

    استاد امروز که این صفحه ی جدید رو دیدم،هدایت شدم به این فایل،که دوباره برام تکرار شد واینکه قوانین و باید درست درک کنیم،وبعد بقیه ی مسیر به راحتی طی میشه.

    و اینکه،از همین جایی که هستم با همین شرایطی که دارم از داشته هام لذت ببرم و شاکر باشم،و مراحل تکاملم رو طی کنم وبا خدای خودم قدم بردارم و پادشاهی کنم،

    مهم احساس خوب هست که نتیجه اش اتفاقات خوب هست،

    خدایا من از تو کمک میخوام،تویی که توانایی وقادر،خودت من و در مسیر هدایتم کن.

    شاد و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    ملیحه روشن دوست گفته:
    مدت عضویت: 3078 روز

    سلاااام

    به قول خانم شایسته عزیز هر چیزی در زمان و مکان مناسب خودش رخ میده… مدت ها بود که فرصت نمی کردم فایل ها را پیگیری کنم. اما خدارا شکر که این اواخر این فرصت ایجاد شد. ابتدا سفرهای دور امریکا را پیگیری کردم که عقب مونده بودم ازش…. و حالا دارم فایل های مصاحبه را میبینم. و دقیقا توی این اواخر دغدغه ذهنیم در خصوص مهاجرت و این چیزاست. و امروز دقیقا این فایل را دیدم و چه قدر به من آرامش داد و چه قدر خوب کائنات دست به دست هم میده تا به جوابت برسی…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2212 روز

    سلام ممنون استاد بزرگوار واقعا من خودم یقینا به حرف شما رسیدم که اتفاقاتی که در زندگی رخ می دهد نتیجه باورهای ما هست عملا در زندگی خودم این به من ثابت شده استاز خدا ممنونم که با شما آشنا شدم تا این روند اشتباه را در زندگی ادامه ندهم و با آشنایی با شما رویه قبلی در زندگی تعطیل و حرف های شما را مانند وحی منزل قبول دارم و امیدوارم و میدونم که موفق خواهم شد بازم ممنون استاد موفق و پیروز و خوشبخت و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 3010 روز

    من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست

    صدگدای همچوخودرابعدازاین قارون کنم

    سلام به خدای خوبم و استاد عزیزم و تمام دوستان هم فرکانسی در این محفل خدا گونه بعد از مدتها تقریبا یک سال که گوشی نداشتم به لطف خداگوشی عالی خریدم و دوباره درکنار شما عزیزانم هستم البته دراین یک سال آگاهی ها دقیقا درزمان خودش به طور معجزه آسا و به آسانی میرسید فایلهای رایگان رو دانلود کردم و با دوستان برام میریخت و من گوش میکردم خداروشکر که کلی تکاملموطی کردم و از جمله این فایل که میتونم بگم شاید صدبارگوش کردم اما امروز یه چیزهایی به گوشم خورد که یه چراغ بزرگ برام روشن شد یه زنگ بزرگ خدایا شکرت اول بگم راجب شعراول کامنتم دروصف استاد عزیزم که من وقتی خوندم گفتم حقاکه منظور شاعر استاد عباس منش بودن واما امروز صبح من قراردادمغازم تا دیروز بود و چند ماه هست که تجسم میکنم ذوق دارم و کلی تمرین راجب مکان جدیدمغازم و ازخدا یه مغازه شیک و باکلاس با کف سرامیک دیوارهای تمیزوحتی ویترین خوشگل خواستم و گفتم. مکانش با تو اماهمش امروز با خودم گفتم این قضیه تکامل چیه که من اینجا باید تکاملموطی. کنم و بعد به جای بهتری هدایت بشم ؟?واین سوال تو دفترم نوشتم شروع به جواب دادن کردم که چرا هرمغازه ای که میبینم و میپسندم باز جورنمیشه ؟?هنسفری تو گوشم بود یه دفعه استادگفتن میخای مهاجرت کنی ولی یه عالمه باورغلط. داری?چه باورهایی؟منکه آنقدر کارکردم رو باورام چی مونده؟??استاد گفتن اول از جایی که هستی لذت ببر دوماخودتو لایق جاهای خوب بدون سوما نگاه منفی به مهاجرت نداشته باش انگاراین حرفارو تازه داشتم میشنیدم و استاد داشت جواب سوال منکه که تو دفترم نوشتمو میدادچه باور منفی دارم ؟فایل رو استپ کردم و نوشتم پاخور ندار،کرایش زیاده ازکجا معلوم فروش داشته باشم ،اونجا کار سخته اونجاپاساژه،اونجازیرزمینه ،اونجا نقطه کوره?بازاستاد گفت به چیزهای جدیدوفرصتها جدیدمقاومت نداشته باش باذوق وشوق ازفرصت های جدید استقبال کن?بازنوشتم برای مهاجرت اول از جایی که هستی لذت ببر این یعنی تکامل خودتولایق جاهای خوب بدون این یعنی احساس لیاقت (من همیشه میگفتم من کجا فلان پاساژکجا?)ساختن باورهای مثبت یعنی به مهاجرت نگاه منفی نداشته باش استاد تویه فایلی گفتن من میرم خودم شرایطو خلق میکنم ولی من هرجا میرفتم مغازه ببینم میگفتم پاخورداره تو دیدهست کنارش چندتامغازی وشروع کردم به نوشتن عبارت تاکیدی که این به ذهنم رسید اولین پلی که باید خراب شود شرک به این معناس که زندگی من تحت کنترل شرایط بیرونی است وای خدا چه باورهای شرک آلود مکان مشخص می کنه من چقدر فروش دارم قیمتازیاده اونجاکرایش زیاده اونجا مث کارهای من چندتا دیگه هست اونجا زیر زمینه دید نداره وای خدا واقعا حق داشت کاعنات باابن باورهای شرک آلود من خالق شرایطم من مشتری خلق میکنم من در هر مکانی که باشم ثروت خلق میکنم به واسطه موجودیت فرکانسی خودم به قول استاد اگر تو مسیر بمونی و با قوانین هماهنگ بشی اعجاز این هماهنگی از بهترین رویاهاتم بیشتر ه پس چرامیترسم؟چون شرک خفی دارم چون باورهای آلوده به شرک هست که جایی که پاخور باشه باید بری کرایت باید کم باشه خدایا منو ببخش باابن همه شرکم تنهاقدرت خداست و خدایی که منو هدایت می کنه و عاشق منه و دوست داره من ثروتمند بشم محاله منو به جای بد هدایت کنه اگرمن به ترس هاو شرک و عجله اجازه تصمیم گیری ندم تنهاقدرت خداست و درپناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید و استاد عزیزم برای شما عزت و سلامتی و شادی بینهایت از خدا میخام که مارو راهنمایی میکنی به مسیر توحید و یکتا پرستی عاشقتونم??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  8. -
    نرگس فرهادی گفته:
    مدت عضویت: 2276 روز

    سلام ٫٫٫ نمیدونم تجربه کردبید یا نه َ؟

    زمانی ک ما شروع میکنیم به تغییر باور هامون ذهن ما شروع میکنه اتفاقاتی رو به یادمون میاره که در گذشته اشتباهاتی رو مرتکب شدیم و حسمون رو بد میکنه در این جور شرایط من همیشه خدارو شکر میکنم وبا خودم میگم داره گردو خاک ها از ذهن من بلند میشه تا همه چیز در ذهنم تمیز و مرتب بشه یه مثال میزنم

    همین امروز بود که داشتم با خودم تکرار میکردم که قدرت رو فقط و فقط و فقط به رب بده اگه قدرت خداوند رو باور کنی و بدانی که هیچ کس دیگه ای تاثیری در زندگی تو نداره تو خالق تک تک لحاظات زندگیت میشی همینجا بود که ذهنم شروع کرد اتقاقاتی رو به یام بیاره ک باعث شده بود من به برای خداوند کسی رو شریک قرار بدم وحرف مردم برام خیلی زیاد اهمیت داشته ٫٫٫اینجا بود ک حتی نذاشتم یک دقیقه هم حس و حالم بد بشه با خودم گفتم این فکرا داره از ته انباری ذهنم بیرون میاد و داره گردو خاکا بلند میشه تا همه جا تمیز و مرتب بشه و بعد ازاون دیگ محکم تر از قبل شروع کردم این باور رو تکرار کردن ٫٫٫ در صورتی ک اگ قبلا بود خودم رو برای گذشتم سرزنش میکردم

    دیشب هم یه اتفاقی افتاد مادرم خیلی بد با من حرف زد و یه چیزی گفت ک قلب من شکست اگ من باور های گذشته رو داشتم شروع میکردم با مامانم دعوا کردن و یک هفته شایدم بیشتر باهاش قهر میکردم ولی خودم باورم نمیشه که من فقط در جواب حرفش لبخند زدم و سکوت کردم و تو دلم گفتم ذهن های عالی همیشه با مخالفت های شدید ذهن های متوسط روبه رو میشوند و هر اتفاقی برای من میوفته علتی داره پس این اتفاق رو من خودم جذب کردم و مسولیتش رو میپزیرم

    اگ کسی ناراحتتون کرد با خودتون بگید من به خاطره اشتباه کسی خودم رو ناراحت نمیکنم هدف اصلی من در لحظه احساس شور و اشتیاق داشتن وپر انرری بودن و لذت بردن از زندگیه همین وبس٫به قول مولانا همه چیز را در راه عشق رها کن ٫ من میخوام به جایی برسم در تک تک لحاظاتم فقط لدت و عشق رو احساس کنم و این باوری که داره جدیدا در من شکل میگیره اینکه من فقط در برابر خداوند متواضع هستم دیدگاه هیچ کسی برام مهم نیس و در هر شرایط و در هر موقعیتی مهربان و ارام هستم ٫٫زیرا تک تک لحظاتم را خودم خلق میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    محمد جواد گفته:
    مدت عضویت: 2295 روز

    سلام خدمت استاد عزیز ازاین قسمت مصاحبه واقعا لذت بردم و واقعا نسبت به مهاجرت دیدگاهم عوض شد.باورهای غلطی که داشتم نسبت به مهاجرت مثلا تنها گذاشتن خانواده که اگر من بروم چی میشه یا این که همه نژادپرستن و خیلی باورهای غلط دیگه اما با این قسمت واقعا دیدگاهم عوض شد واز شما سپاس گزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: