مصاحبه با استاد | مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

816 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 915 روز

    به نام الله مهربان

    سلام به اساتید عزیزم

    سپاسگزار خداوندم ک مرا در اولین گام به سمت مدار بالاتر هدایت کرد.

    من اینجا هستم با عشق و اشتیاق برای اینکه جان تشنه ام رو از دریای آگاهی شما سیراب کنم.

    من لایق شنیدن سخن حق هستم .

    من لایق بودن در مکانهای توحیدی هستم.

    من لایق دیدن صورت پر مهر استاد هستم .

    من لایق رفتن به مدار بالاتر هستم.

    من لایق بودن در مدار ثروت و نعمت هستم.

    من اینجام چون باور دارم ک خالق زندگی ام هستم.

    من اینجام چون باور دارم در حال طی کردن تکاملم هستم.

    من اینجام چون از خواسته های من بوده ک در مسیر الهی باشم.

    من اینجام چون باور دارم قانون الهی یک قانون ثابت هست و من هر روز باید این قوانین رو به خودم گوش زد کنم تکرار کنم تا جزیی از عاداتم بشه تا دیگ ناخودآگاه بتونم انجام بدم.

    من اینجا هستم چون می‌خوام زیبایی های جهان رو ببینم.

    خدایا سپاسگزارم آنقدر ک شایسته توست.

    خدایا شکرت

    سپاسگزارم

    در پناه الله مهربان باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    سمانه بابایی گفته:
    مدت عضویت: 203 روز

    به نام خداوند مرشد

    هیچ انسانی در این دنیا کامل نیست و نخواهد بود. چون خاصیت جهان رو به پیشرفت بودنش است. جهان رشد و ترقی را دوست دارد و در هیچ لحظه ای راکد و ساکن نمانده است و نخواهد ماند. در مورد انسان ها هم همین طور هست. ولی نکته مهم این جاست همین طور که جهان براساس روند تکاملی به این درجه از پیشرفت رسیده است، ما هم باید رشد و پیشرفت تکاملی رو از این جهان پیرامونمون یاد بگیریم و برامون درس بشه که هر لحظه باید طبق تکامل پیش بریم.

    دیشب تصمیم گرفتم دفتر شکرگزاری روزانه مو باز کنم و حدودا از 10 ماه پیش شروع کرده بودم به نوشتن اتفاقات روزمره، تصمیم گرفتم اونا رو از اول بخونم و همین طور که داشتم میخوندم و صفحه به صفحه جلوتر میرفتم متوجه این رشد و پیشرفت تکاملی خودم در زمینه نوشتن مطالب روزمره شدم. متوجه شدم نسبت به ماه های اول لحن کلام و نوشته های من خیلی بهتر و توحیدی تر شده. یعنی همین طور که شخصیت من طی این 10ماهی که از آشنایی من با سایت میگذره بهتر شده حتی نوع نوشتن من هم تغییر کرده و خداگونه تر شده و من به این درک رسیدم که توی این مدت داشتم پله به پله و مرحله به مرحله پیش میرفتم ولی خودم حس نمی کردم به خاطر همین این تغییرات توی این مدت انقدر خوب خودش رو نشون داد طوری که من حتی از نوشته هام هم این تغییرات رو فهمیدم.

    بنابراین مسئله ی طی کردن تکامل خیلی برام مهم شده و به این نتیجه رسیدم که تحت هیچ شرایطی نباید تقلا کنم تا کاری برام انجام بشه. باید اجازه بدم با آرامش و سپردن کارها به خداوند همه چیز برام آروم آروم و مرحله به مرحله و تکاملی پیش بره.

    نکته مهم دیگه مسئله ی قانون هست. من این حرف استاد رو خیلی قبول دارم که اگر قانون رو به درستی درک کنیم می توانیم از این قانون توی تمام جنبه های زندگی استفاده کنیم و توی تمام مباحث و مسئله هایی که برامون پیش میاد میشه ازش استفاده کرد. من این نگاه استاد رو خیلی دوست دارم از این که همیشه توی هر جایی دنبال قانون میگرده و میخواد بدونه که قانون چی میگه و طبق اون پیش میره.

    من خودم به شخصه از وقتی که نگاهم رو به جهان پیرامونم توحیدی کردم وتمام قدرت رو از تمام آدمیان برداشتم و به خدای خودم دادم، احساس کردم که انرژی درونی من بیشتر و بیشتر شد و ترس من از آینده کمتر شد. یکی از ترس های من این بود که وقتی تصمیم گرفتم که به مشتری هام بگم که دیگه نسیه بهشون بار نمیدم، اون ها چه عکس العملی نشون میدن؟

    یا این که ازم نارحت میشن؟

    یا این که مشتری هامو از دست میدم؟

    یا اینکه اون ها میرن سمت مغازه های دیگه؟

    یا اینکه من فروشم کم میشه؟ و کلی نجواهای دیگه.

    اما یه چیزی در درونم بهم میگفت که این پیشنهاد از خداونده پس عملیش کن چون از نسیه دادن دیگه خیلی داشتم اذیت میشدم و احساس خیلی بدی بهم دست میداد. از اون جایی که قانون رو درک کرده بودم که از احساسمون میتونیم بفهمیم که توی چه مدار و فرکانسی هستیم من هم به این درک رسیدم که نسیه دادن منو توی فرکانس بدی قرار میده(فرکانس فقر) بنابراین راحت تر تونستم تشخیص بدم که این ندا از طرف خداوند بوده و برای کمک به من اومده.(وقتی تو در مسیر درست و الهی قرار میگیری تمام جهان بسیج میشه تا به نفع تو کار کنه و تو رو به خواسته ات برسونه حتی اگه به ضرر دیگران تموم بشه).

    من این الهام رو عملی کردم اما بعدش دیدم که مدارم چجوری تغییر کرد و چجوری از مدار فروش نسیه به مدار فروش نقدی تغییر مکان دادم. من از همون موقع دیدم که فرآیند توحیدی چقدر سریع تر و روان تر کار منو پیش میبره و خداوند بلافاصله مشتری های دست به نقد جدید رو جایگزین مشتری های نسیه قبلی کرد و یا اینکه همون مشتری های قبلی بعدش میومدن ازم نقدی خرید میکردند. از طرفی هم کلی اعتماد به نفس من رفت بالا از این که بعد مدت ها جسارت به خرج دادم و یک نه قطعی گفتم و این ترسم برای همیشه از بین رفت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  3. -
    ملیحه مهارتی گفته:
    مدت عضویت: 730 روز

    گام اول از پروژه مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر

    به نام فرمانروای زمین و آسمانها

    سلام استاد عزیز و مریم جانم

    خداروشکر میکنم که با این پروژه از ابتدا همگام شدم.

    درک و دریافت خودم رو از این فایل اول از همه برای مرور این آگاهای ها برای خودم می نویسم و بعد به این امید که برای بقیه ی دوستانم هم مفید باشه :)

    مقدمه

    ————–

    استاد قبل از شروع به پاسخ دادن به سوالات یه جمله ای رو گفتن که روند پیشرفت ، انتهایی نداره

    باور کردن این جمله و اینکه بپذیریم آخر هیچ راهی هیچ خبری نیست ، به نظرم باعث میشه تو یکی از اصلی ترین تله های همیشگی شیطان که ایجاد عجله و به طبع اون بد شدن احساسمون و در نتیجه خارج شدن از مسیرمون هست ، وارد نشیم و ازش دوری و اجتناب کنیم.

    به نظرم پذیرفتن و باور این جمله باعث میشه به جای تخته گاز رفتن و لذت نبردن از مسیر ، با سرعت مطمئنه تو این مسیر آسفالت زیبا حرکت کنیم و بیشترین استفاده و لذت رو هم از مناظر اطراف ببریم و اینطوری میشه که اصلا نمیفهمیم کی به مسیر رسیدیم و خواسته هامون راحت و طبیعی وارد زندگیمون شدن.

    سوال اول-کار کردن روی باورهای توحیدی

    ————–

    به نظر من هرچقدر ما بتونیم روی باورهای توحیدی مون بیشتر کار کنیم و روی کسی غیر از خدا حساب نکنیم ، از نشتی انرژی ما در مسیر جلوگیری میکنه.

    چرا و چطوری؟

    چون این رو میدونیم که اگر باور کنیم هر لحظه خداوند ما رو هدایت میکنه و پاسخ سوالاتمون رو بهمون الهام میکنه ، اون وقت هدایت میشیم به سریع ترین و راحت ترین راهی که برای رسیدن به خواسته هامون وجود داره در حالیکه با حساب کردن روی غیر خدا و قدرت ذهن خودمون یا افراد دیگه ، اگه خیلی خوش شانس باشیم با کلی صرف انرژی و زمان به نتیجه میرسیم که تازه تضمینی هم برای پایداری اون نتیجه وجود نخواهد داشت.

    سوال دوم-مهاجرت به آمریکا

    ————–

    برای من نکته ی کلیدی در پاسخی که استاد به این سوال دادن نپذیرفتن باورهای محدود کننده ی القا شده از افراد و جامعه نسبت به خواسته های ماست.

    نه تنها نپذیرفتن این محدودیت ها بلکه تبدیل اونها به انگیزه های درونی و باورهای قدرتمند کننده که اجابت خواسته ی من شدنی و امکان پذیره (به شرط باورهای صحیح خودم)

    نکته ای که تو این مسیر به ما کمک میکنه اینه که حواسمون به قانون تکامل هم جمع باشه و بدونیم که باید قدم به قدم و با طی کردن تکاملمون به مسیر رسیدن به خواسته مون هدایت بشیم .

    و اینکه همواره در نظر داشته باشیم که ما با تغییر باورها ، به اقدامات مناسب در راستای رسیدن به خواسته مون هدایت میشیم نه اینکه مسیر بر عکس باشه.

    یعنی با تغییر محیط زندگی مون و شرایط بیرونی انتظار داشته باشیم نتایج زندگی ما تغییرات پایداری داشته باشن.

    سوال سوم-تاثیر استفاده از جملات تاکیدی

    ————–

    من همیشه سعی کردم فارق از صورت و ظاهر یک اقدام ، به علت انجامش پی ببرم تا برام منطقی بشه که چطور داره کار میکنه و قراره من رو به نتیجه برسونه.

    واسه همینم در مورد جملات تاکیدی این رو باور کردم که جادو و جمبلی در کار نیست و جملات تاکیدی هم به شرط حضور ذهن باعث تغییر کانون تمرکز و تنظیم فرکانس های ما میشه و در این صورت هست که تاثیر خودش رو در روند تغییر باورهای ما خواهد گذاشت.

    تو این مسیر نباید دنبال راه حل های فست فودی باشیم چون نتایج هم از همین جنس خواهد بود.

    سریع و گذرا

    و به تثبیت نخواهد رسید تا ما رو به یه مدار بالاتر هدایت کنه .

    ممنون از توجه تون به کامنت من دوستان

    امیدوارم آخر این پروژه در مدارهای بالاتر همدیگرو ملاقات کنیم :)

    در پناه الله یکتا باشیم همگی :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  4. -
    فاطمه و رسول گفته:
    مدت عضویت: 1082 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم

    نشانه ی امروز من این فایل بود خداروشکر

    استاد درابتدای فایل از اینکه اصول وحدومرز برای پاسخ به سوالها هم داشتین لذت بردم و ایمانم به مسیر توحیدی شما بیشترشد

    خب این فایل ها را من بارها گوش دادم و در دفترم نکات مهمش نوشتم اما این بار درحال شنیدن این فایل با همزمانیم در دوره بی نظیر لیاقت ، برام عالی شد انگار این روزها ذهنم خیلی بهتر باهام راه میاد

    و ذهن و قلبم هماهنگ شدن و از درونم میفهمم

    هدایت های خدارو ، یه حس نابیه .

    ما اگه قانون رو بدونیم واصل را درک کنیم مسایل را با استفاده از قوانین بدون تغییر جهان ، می تونیم حل کنیم و خداروشکر که دوره های مقدس 12قدم و دوره لیاقت باورهای توحیدی من و رسول جان را خیلی زیاد بهتر کرد .

    نمیدونین چه قدر لذت بردم که دراین فایل هم سوال از باور توحیدی شما بود و تاکید شما به اصل بودن این باور ،که قدرت را از آدمها گرفته و به خدا میدید ، هرروز آدم دراین مسیر تکاملی داره پیش میبره و تمومی نداره ، هرچی بیشتر قدرت را از خدا میدونیم بیشتر هم هدایت میشیم .

    مورد دیگه اینکه گفتین هرکسی به شما میگه نمیشه و کاری سخته ، انگیزه شما بیشتر میشه

    بزرگترین انگیزه زندگی شما توسط آدمهایی هست که به شما گفتن نمیتونی …

    این اوج باور توحیدی و توکل هست .

    این همونه که بارها به ما میگین بچه ها منو الگو خودتون قراربدین واقعا خداروشکر که در این مسیریم.

    اینکه همیشه در حال حرکت هستین و ثابت در یه جا نمی مونین و تکامل خودتون طی کردین حتی درمهاجرت تون(اینجا باید رو خودم کار کنم و تکاملی با تغییر باورهام ، از نقطه امنم بیرون بیام و اتفاقا با باور توحیدی و قدرت دادن به خدا میتونم در این کار موفق بشم وقدم هامو به لطف خدا بردارم ان شاالله).

    اینکه ورد ورمز وجمله خاص وجود نداره و قانون جهان ثابته و میدونیم که مهم ترین ها باور ،

    باور توحیدی هست و اینکه

    احساس خوب=اتفاق های خوب.

    چقدر استاد تکاملی تونستم دراین مدت نگاهم به زیبایی های زندگیم باشه و تمرکزم روی داشته هام وفراوانی ها باشه ، ورودی هامو کنترل کنم و اعراض کنم از ناخواسته ها و حالم خوب باشه در دل تضادها وایمانم را بتونم نشون بدم و ذهنمو کنترل کنم و باورهای درست وخوبم کم کم و تکاملی رشد کنه خداراشکر.

    وتاکیدی که کردین باید هر روز رو خودمون کار کنیم

    فکرنکنیم یه هفته ، یه ماه تونستیم دیگه کار تمومه

    و یادگرفتیم .

    نه !

    هرروز باید رو‌خودمون کارکنیم تا درمسیر باشیم ‌.

    و اینکه گفتین چند ماه باشما باشیم تا متوجه تغییرات بشیم کاملا درسته و یادمه در اولین روز عضویتم درسایت همه فایل هایی که از استادهای دیگه تو‌‌گوشیم داشتم و فیلم های انگیزشی و کانال مثبت اندیشی همه وهمه را پاک کردم و تمرکزم گذاشتم رو گفته های شما و فنجون ذهنمو واقعا خالی کردم از تموم آگاهی هایی که داشتم وهدایت شدم به دوره بی نظیر 12قدم و بلافاصله با اتمام دوره 12قدم ، همزمان هدایت شدیم به دوره ی لیاقت که بی نهایت کمک مون داره میکنه وخودمون بهتر میشناسیم وهرچی بگم نمیتونم در جمله وکامنت بیان کنم از آگاهی ها ونتایج این دوره و خداروشکر که متعهدانه داریم روش با رسول جانم کار میکنیم .

    بسیار سپاسگزارم از شما استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم

    خیلی دوست تون دارم

    خداحفظ تون کنه ان شاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  5. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1537 روز

    سلام خدمت استاد و مریم جان عزیز و همه دوستان گرامی و محترم.

    نکته کلیدی که در این فایل یک زنگ در وجود من ایجاد کرد این هست که اگر این تفکر رو داری که این محیطی که داری درش زندگی می‌کنی از خانواده تا کشوری که درش هستی جای درستی نیست و نمیشه توش پیشرفت کرد و به درد نمی‌خوره و اگر مهاجرت کنی و بری یک جای دیگه همه چیز گل و بلبل خواهد شد سخت در اشتباهی. نه اینطور نیست. اگر تونستی همین‌جایی که هستی اوضاع رو بهتر و بهتر و بهتر کنی و لذت ببری و خوشحال باشی و شاد باشی اتفاقات زندگی‌ات رو می‌تونی بهتر و بهتر کنی. مثل خود استاد عباس منش که میگه من در بندرعباس بودم و از همان جا شروع کردم به لذت بردن، کار کردن روی خودم و رشد کردن و بعد قدم به قدم به سمت نتایج بهتر رشد کردم و اینطور نبوده که بگم ایران مشکل داره و برم آمریکا خوشبخت بشم. نه در همون ایران بسیار رشد کردم و لذت بردم و شاد بودن و حال کردم و در ادامه این لذت و شادی و نتایج عالی در کشورهای دیگه هم برام اتفاق افتاد و بیشتر رشد کردم. در واقع مهاجرت برای افرادی خوبه که در محیطی که همین الان هستن رشد کردن و خودشون رو بهبود دادن نه اینکه ناراضی باشن شکایت کنن و هیچ تلاشی نکنن و بگن برم یک جای دیگه اوضاع خوب میشه. نه اینطور نیست.

    نکته بعدی هم این هست که باورها رو نمیشه یک دفعه‌ای در عرض زمان بسیار کوتاه تغییر داد. بلکه باید روند تکاملیش طی بشه. اینطوری هم نیست که بگیم تغییر باورها خیلی سخته و باید خیلی زجر بکشی تا عوض بشه. نه هربار که تمرین می‌کنی بهتر از قبل میشه و از همون اول هم که تلاش برای تغییرش رو ایجاد میکنی نشانه‌های تغییر رو در زندگیت میبینی. اومدن آدم‌های بهتر، اومدن ثروت بیشتر، بهتر شدن روابط، بهتر شدن سلامتی، اتفاقات خوبی می‌افته که قبلا نمی‌افتاد و .. اینها نشانه‌های تغییر باورهاست اما فقط نشانه‌ نتیجه ابتدایی هست. وقتی این مسیر رو ادامه میدی و تکرار می‌کنی و سعی می‌کنی تمرین کنی که متفاوت فکر کنی نتایج بزرگ و بزرگ تر میشه. هیچ راه میانبری وجود نداره. باید کنترل ذهن کرد همیشه و همواره. هیچ راه و روش و چیز جدیدی هم وجود نداره، تنها راه تغییر نتایج کنترل ذهن و تغییر باورها و در واقع تغییر فرکانس‌هاست که به جهان ارسال میشه و نتایج رو متفاوت و بهتر از قبل می‌کنه.

    استاد میگه چند ماه و یکسال با من باشید و روی باورهاتون کار کنید و تمرین کنید نتایج کاملا متفاوت میشه و بعد میفهمید که این مسیر درسته چون بسیار نشانه و نتیجه می‌گیرید که در ابتدا باید حسابی گوش و چشم ها رو تیز کنید و تغییرات رو ببینید و نگید شانسی بوده. اگر شانسی بود چرا قبلا نبود؟ چرا بعد از اینکه از این آموزه‌ها استفاده کردیم راهش باز شد؟ چرا این موقع اتفاق افتاد؟ چون این قوانین جهان هست. دقیقا مثل تمرین عضله که وقتی تمرین میکنی و غذای درست می‌خوری و ادامه میدی میبینی داره عضله رشد میکنه و این نتایج بهت نشون میده که مسیرت درسته. در مورد باور و فرکانسم همینه ابتدا باید شروع کنی و کار کنی و ایمان داشته باشی که نتیجه خواهد اومد و بعد نشانه‌ها رو دریافت می‌کنی و با ادامه دادنش میبینی با چشم‌های خودت که زندگیت کاملا متفاوت شده.

    خود من خیلی از گذشته‌ی گذشته‌ام و زمانی که تازه از مسیر آموزه های استاد استفاده کردم بهتر شدم و از اون موقع ردپا ثبت نکردم ولی به وضوح فکر کردم و تلاش کردم که یادم بیاد که چه شرایط داغونی داشتم. حال روحی خراب، از دست دادن کسب و کار، باور به اینکه چشمم زدن، مرتب بیمار میشدم و سرمامی‌خوردم، مرتب کسی برام ارزش قائل نبود، مرتب این حس رو داشتم که بقیه بهم آسیب میزنن، مرتب روابط بسیار متشنج و پر از پرخاشگری و دعوا، مرتب پول از دست دادن، مرتب خراب شدن وسایل، ناامید بودن نسبت به زندگی و آینده، مشکلات شخصیتی بسیار اما وقتی که وارد مسیر تغییر کردن شدم قدم به قدم اصلاح شدم و الان اغلب مواقع روابطم عالیه، اغلب مواقع ثروت داره تو زندگیم بیشتر میشه، عزت نفسم به مراتب بالاتر از قبله (این حوزه به صورت بخصوصی جای کار داره بازم)، مشکلات شخصیتیم بسیار کمرنگ شده و بسیار انسان بهتری شدم، نسبت به آینده امیدوارم، احترام دریافت می‌کنم، آخرین باری که با کسی دعوام شد اصلا یادم نمیاد، کینه‌ها و رنجش‌ها بسیار کم شده، حال روحیم به نسبت گذشته بسیار بهتره، مشتری‌هایی رو خدا برام میفرسته که عالی هستن، به خیلی از خواسته‌هام از جمله معافیت سربازی رسیدم و خیلی اتفاقات دیگه همه‌ی اینها با تغییر ورودی‌های ذهن و تغییر باورهام اتفاق افتاد و اگر همین مسیر رو ادامه بدم و باورهای مثبت رو ایجاد کنم نتایج مرتب بهتر و بهتر میشه.

    عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  6. -
    میلاد صمیمی گفته:
    مدت عضویت: 3712 روز

    استاد عزیزم سلام. وقت شما بخیر و شادی

    وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَهٍ مِّن نَّبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ ﴿٩4﴾ ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَهِ الْحَسَنَهَ حَتَّىٰ عَفَوا وَّقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَهً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿٩5﴾

    و ما هیچ پیغمبری به هیچ شهر و دیاری نفرستادیم مگر آنکه اهلش را به شداید و محن مبتلا ساختیم تا به درگاه خدا تضرع و زاری کنند.

    سپس آن سختی‌ها را به آسایش و خوشی مبدّل کردیم تا به کلی حال خود را فراموش کرده و گفتند: آن رنج و خوشیها به پدران ما نیز رسید (و این عادت روزگار است که گاهی خوش و گاهی ناخوش است)، ما هم به ناگاه آنان را گرفتیم در حالی که (از توجه به آن عقاب) غافل بودند. (95)

    دوستان عزیزم به این آیه بادقت تفکر کنید و ببینید که خداوند چگونه قوانین ثابتش را برای ما اعمال می کند.

    قرآن که همان پیامبر حال و حاضر عصر ماست در میان ما فرستاده شده و ما در زندگی به تضادهای مختلفی بر می خوریم. پس از شناخت بیشتر مسیر خداوند به واسطه‌ همین پیامبر، خوشی هایی آرام آرام به زندگی همه ما وارد می شود. اما پس از این خوشی ها از سپاسگزاری غافل شده و می گوییم این خوشی و ناخوشی ها در زندگی طبیعی و عادی است و برای دیگران هم همین ها تکرار می شود و خدا را نمی بینیم. سپس نعمت ها از ما گرفته شده تا زمانی که ادامه مسیر خداوند و سپاسگزاری را انجام دهیم و در مسیر خداوند ثابت قدم شویم.

    و اینگونه قوانین خداوند در زندگی ما اعمال می شود و ما از آنها غافل هستیم.

    در پناه الله یکتا باشید انشالله…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  7. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1316 روز

    به نام خدای معجزه ها

    سلام عزیزای قلب من الهی دروتون بگردم

    هم فرکانسی های من سلام

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت که من بالاخره نجواهارو شکست دادم دست به نوشتن شدم

    دلم میخواد همه چی رو بندازم گردن خدا

    اصلا این موکول کردن عجیب حال منو خوب میکنه

    امروز ی تصمیم فوق العاده گرفتم ی چیزی شاید شبیه انقلاب

    و اصلا نمیدانم قراره چی بشه یعنی اصلا نمیخوامم بدونم اما انصافا اینو ایمان دارم هر چی که در اینده رخ بده قطعا برای من خیره

    گفتم من فقط اون مسیری رو میخوام که خدا میخواد اونی که خدا میگه درسته اونی که خدا صلاح میدونه اخه از روز اول هم گفتم اونی که خیرو مصلحت توست. شاید این تصمیم من به تبعاتش ی جاهایی اشکمم در بیاد اما قلبم روشنه و حس خوبی دارم و همین حس خوب تا این لحظه منو قانع کرده که قطعا خیر هست

    نمیدانم تو مسیر جدید چقدر صبور باشم چه جاهایی هم بلغزم چقدر توکل کنم یا چقدر سر بخوره ایمان من اما شروع این سفرنامه و اینکه دقیقا تایم تصمیم من بشه این برهه رو همش به فال نیک میگیرم و میشه همون همزمانی مقدس

    چون دقیقا دیشب موقع خواب گفتم خدایا خودت منو از این بلاتکلیفی دربیار تو بگو من چیکار کنم و کدوم مسیر رو برم که دقیقا همین امروز اتفاقات به شکلی رخ بده که من مجبور بشم چنین تصمیمی بگیرم

    که قطعا خیر مطلق هست

    خدایا من دقیقا رو قدرت محض تو حساب کردم و میدانم که برنده ام

    من دقیقا به توکل کردم و میدانم که برنده ام

    من به وجود تو در قلبم بها دادم و ارزشمند دونستم و میدانم که برنده ام

    من این بار شاید خیلی خیلی مجزا تر از همیشه و خیلی با ایمان تر از همیشه فقط به قدرت محض تو حساب کردم و میدانم که برنده ام

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  8. -
    الهام وابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1528 روز

    سلام به استااااد عزیزم ومریم جااااان

    خدایاشکرت برای هم مداری با این پروژه

    چقدر استااااد زیبااااا ومثل همیشه عالی که هیچ کسی انسان کاملی نیست..

    اگه من فقط روی خدا حساب کنم و قدرت رو در دست خدا بدم وقدرت رو از دیگران بردارم.در واقع مسیر توحیدی من باعث میشه که سرعت رسبدن به خواسته هام و موفقیتهام بیشتر و بیشتر بشه.

    اگه من روی خودم خوب کار کنم ..و ثروت وموفقیت رو در کنار توحید ببینم .با طی کردن تکاملم میتوانم به خواسته های خیلس بزرگم برسم..

    از همین جایی که الان هستم اگه احسای عالی داشته باشم و لذت ببرم و احساس آرامش وخوشبختی داشته باشم..لاجرم جهان آرام آرام شرایط و موقعیت های من رو تغیر میده

    خدا جووونم کمکم کن که هرروز توحیدی تر عمل کنم.

    خدایاشکررررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  9. -
    افرا عبدالهیان گفته:
    مدت عضویت: 2880 روز

    بنام خداوند وهاب و رزاق و هدایتگرم

    سلام ب یگانه استاد توحیدیم و استادیار توحیدی ترم بانو شایسته و دوستان الهیم در دانشگاه توحیدی عباسمنش

    مدتهاست که کامنتی روی سایت نذاشتم اما همواره همراه هستم حالا یا متمرکز روی محصولات یا فایلهای هدیه سایت اما الان و این لحظه قلبم کشید که تایپ کنم و از آرامشی بگم که دوباره به یاری خداوند به قلب و وجودم برگشته و ایمان و توکل قلبی که در وجودم جان دوباره گرفته و از زیر لایه های ناآرام وجودم بالا آمد و از روح من سر به بیرون کشید و به من کمک میکنه که دوباره اصل رو بیاد بیارم که فقط و فقط و فقط خداوند برای من کافیست آرام باش و مطمِن و متوکل و شاد افرا…..

    مدتی است که نتایجم استاپ کرده و پیشرفت و نتیجه ملموسی در زندگیم احساس نمیکردم با وجود اینکه از نظر خودم همواره روی خودم کار میکردم و همراه با فایلها بودم و تمریناتم رو مداوم و متمرکز انجام میدادم تا اینجا به خودم اومدم و همواره از خداوند هدایت خواستم که به من بگو پام روی کدام ترمزه و چه باگی در وجود من هست که شده سدی محکم جلوی جریان رشد و موفقیتم ، هرشب قبل از خواب نوشتم و از خدا خواستم هدایتم کنه و با زبانی قابل درک با شعور انسانیم با من حرف بزنه ، تکرار کردم و کردم و ناامید نشدم از بی جوابی تا اینکه بعد از چندین شب به طرز شگفتی با یه حسی یا ی صدایی یا یه نوری واقعا نمیتونم تشبیهش کنم و توضیح بدم ولی شاید اینطوری بهتر باشه که انگار در یک فضای تیره ای در مقابل چشمام با رنگ سفید نوشته شد (آرامش) به خداوندی خدا از خواب پریدم و این کلام روی زبانم بود که (آرام باش افرا)

    بیدار شدم و سریع در تاریکی اتاقم روی دفتری که هرشب اماده میزاشتم بالای سرم این جمله رو نوشتم (آرام باش افرا) و از فردا متمرکزانه و آگاهانه باورهای توحیدی رو که در وجودم ساختم طی این چند سال با خودم مرور میکنم و هر روز از خداوند کمک میخوام که بتونم هوشیارانه و آگاهانه از قدرت کلامم برای توجه و تمرکز بر اهدافم و درخواست کمک و هدایت از پروردگارم استفاده کنم و دوستانم باور کنید که قدم به قدم و بطور طبیعی و نامحسوس و طبق یک روال عادی نتایج شروع به شکل گیری در زندگیم کرد، از مشتریهای جدید و درست و حسابی تر نسبت به قبل با پروژه های بزرگتر و پرسودتر و خریدهای نقد و راحت تر گرفته تا عشق و ارامش و احترام و محبتی که از همه اطرافیانم چه در محیط کار و چه در جمع خانواده چه غریبه تو اجتماع دریافت میکنم و معجزه ای که باورش برای خودم براحتی نبود ( همکار قدیمی در محل کارم که ناخواسته بزرگی برام بود از هر جهت، شرایط بطوری رقم خورد که خودش بعد از 7 سال سابقه کاری عمیق و پررنگ استعفا داد و ما و محل کارش رو ترک کرد…..)

    و آرامش و صلح و عشقی دفتر و محیط کارم رو با دیگر همکاران و نیروها گرفته که واقعا صبح تا شب خدارو شکر میکنم اما باز هم راضی نیستم و میگم این شکرگزاری بابت همین ی نعمت من و همین اتفاق شگرف زندگی من کمه و کافی نیست…

    دوستانم مستمر و پایدار باشید در این مسیر زیبای زندگی و عمیقا آرام باشید و متوکل آرامشی که شمارو به احساس شادی و رضایت از هر لحظه از زندگیتون برسونه.

    در پناه رب العالمین همگی شاد باشیم و ارام و متوکل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  10. -
    بهزاد میرمحمدصادقی گفته:
    مدت عضویت: 3577 روز

    سلام استاد عزیزم. ازتون واقعا سپاسگذارم واسه این دوره ی فوق العاده. مطمئنا به من و همه ی دوستان خیلی کمک میکنه. قسمت قبلیو دیدم واقعا نمیدونم چقدر زحمت کشیدید واسه درست کردنش. دیشب خوابی دیدم یکم هم مرتبط بود به قسمت دوم، گفتم خلاصشو اینجا تعریف کنم چون واسم واقعا عالی بود و مطمئنم اگه بشنوید خوشحال میشید. خواب دیدم اومده بودم آمریکا-ایالت فلوریدا. داشتم توی جاده بین زیبایی هایی و فراوانی خداوند رانندگی میکردم و با خودم میگفتم هر چقدر که استاد از زیبایی های اینجا می‌گفتند واقعا درسته. تا اینکه به فکرم خورد که شاید یه جایی همین اطراف توی این طبیعت زیبا در حال ضبط کردن ویدئویی جدید باشید. چیزی نگذشت که دیدم یه جای خیلی خوبی ایستادید و در حال صحبت جلوی دوربین هستید و خودتون هم نشسته بودید یکم اونطرف تر( دو تا استاد ??) خلاصه پیاده شدم یکم تعجب کرده بودم اما شما رو در آغوش گرفتم و بعد از سلام و احوالپرسی کلی باهاتون حرف زدم. اما جالب اینجاست که سوالی توی ذهنم نبود که ازتون بپرسم چون حالم خیلی خوب بود. خییلی. اما بعد از مدتی میخواستم ازتون بپرسم که چطور ثروت خیلی بیشتریو به زندگیم بیارم که دیگه از خواب بیدار شدم… خدارو خیلی زیاد شکر میکنم چون شک ندارم که این نشونه ای هس از اتفاقات فوق‌العاده بعدی. بازم ازتون سپاسگزارم. امیدوارم همیشه شاد و خوشبخت و سلامت باشید ? ? ? ? ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای: