مصاحبه با استاد | مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر - صفحه 38 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/06/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-30 01:22:062024-12-31 05:24:57مصاحبه با استاد | مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاترشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به همگی وقتتون بخیر
باز یه پروژه دیگه باز یه تغییر مدار دیگه ..
خدایا سپاسگزارم
من که اوایل وارد سایت شده بودم و دنبال شناخت بهتر استاد بودم این فایل ها رو گوش کردم و یادمه اون موقع رشد خیلی خوبی تو زمینه مالی پیدا کردم..طبیعی ثروت وارد زندگیم میشد
چند وقته پیش داشتم فکر میکردم دوباره باز این مصاحبه ها رو گوش کنم ..چون دارم رو دوره دوازده قدم کار میکنم نشد شروع کنم
اما الان که خانم شایسته این پروژه رپ ران کردن ما هم هم قدم میشیم با تمام دوستانی که تو مدار تغییر و بهبود های کوچک امااااا مستمر هستند
زمانی که خانم شایسته توضیحات پروژه رو قرار دادن یه قسمتش اینطور گفتند که وقتی که دوستان کامنت میزارند من کامنت میخونم و هم مرور اون فایل میشه هم جاهای که ازقلم افتاده رو درک میکنم…
واقعا هم همینطوره نصف از فایل متوجه میشیم نصفش از کامنت بچه ها و درک اونها
چه حس خوبی گرفتم که همه همینطور هستند یه خرده احساسم تو این زمینه بد بود که چطور کن اینو درک نکردم اما این دوستمون داره بهش اشاره میکنه..چرا اینطور درکش نکردم…وقتی خانم شایسته اینطور گفتن حس خوبی گرفتم کی هیییچ عجله ای نیست به اندازه مداری درک میکنی به هوش و ذهن ربطی نداره…
نکات مهم این فایل
در مورد مهاجرت
خوشحالم استادی دارم که تو همه زمینه ها الگو هست
و میگه من مثل پادشاها مهاجرت کردم…پس میشه اینطور هم نتیجهگرفت
بهآسانی به زیبایی عزتمندانه
در مورد توحید و باورهای توحیدی
دقیقا همه ما اگه این اصل رو بپذیریم رشد های کوانتومی میکنیم چون هم خودمون میشناسیم هم خدای خودمون بعد رهاتر هستیم عجله نداریم
میگیم خدای که این جهان رو با این همه دقت آفریده و هدایت من به عهده اش هست منو رها نکرده و کارهای منو هم هندل میکنه نگران نیستیم و نتیجه میاد به راحتی
در پناه امن خداوند مهربان شاد باشید و ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت
به نام خداوند بخشنده و مهربان. به نام رب العالمین و بنام الله هدایتگرم.
سلام استاد عزیز و خانوم شایسته و همگی.
بریم سراغ این جلسه:در اول فایل استاد گفتند باید هر روز روی خودمون کار کنیم تا بتونیم هر روز ورژن مناسب تری از خودمون را ارائه بدیم. و چیزی به اسم انسان کامل وجود نداره میشه بهتر و بهتر شد ولی کامل نه و اینکه اگر توی زندگی قانون و اصل را درک کرده باشیم میتونیم هر موضوع و هر مسئله ای را حل کنیم و سربلند و پیروز باشیم.
پاسخ1,اگر قدرت را فقط به خدایی که تو وجود ما هست بدهیم خیلی سریع میتونیم پیشرفت کنیم و موفق بشیم در تمام جنبه ها.تمام افراد موفق این اصل را رعایت کرده اند و به کسی باج نداده اند. البته ناگفته نماند که یک شبه نمیتوان باورهای توحیدی را در خود ایجاد کرد اما هر چه کار کنیم بهتر و بهتر میشویم و نتایج بهتری را نصیب خود میکنیم.
2,سفر به آمریکای عباس منش=توحیدی بودن او و قدرت ندادن به غیر. اصولا کسانی به ادم انگیزه میدن که میگن تو نمیتونی فلان کار را انجام بدی داستان مهاجرت استادم اینگونه بود. یادمون باشه همه چیز امکان پذیر هست. خواسته که وجود داشته باشه ادم به سمت رسیدن بهش هدایت میشه.برای مهاجرت=رعایت قانون تکامل+درست کردن باورهای مناسب باعث میشود مثل یک شاه مهاجرت کنی. یادمون باشه خوشبختی و لذت را باید در هرجایی که هستیم احساس کنیم تا به مکانهای بهتر هدایت شویم اگه الان احساس خوشبختی نداریم جای دیگر هم خوشبخت نمیشویم.
3،هیچ عبارت تاکیدی خاص و هیچ جادو و جنبلی وجود ندارد که بشود یک شبه موفق شد. باورها یک شبه به وجود نیومده که یک شبه بخواد عوض بشه. قوانین جهان را نمیتوان دور زد و قانون تکامل هم یک قانون هست و نمیشود ان را دور زد.(چقدر یادآوری این جمله باعث شد بهتر و بهتر قانون تکامل را درک کنم،قانون را نمیشود دور زد) باورها مجموعه ای از گفتگوهای ذهنی تکرا شونده هست که فرکانس ارسال میکند و نتایج بوجود می آید. فرکانسها با فکر و فکر با باور و باور هم حاصل ورودی های ذهنی هست. وقتی ورودی ها و فکر خیلی تکرار شود باور را بوجود می آورد. اگر اتفاقی بیوفته و یک شبه باعث بشه ما تغییر و تحولی در خود ایجاد کنیم اما اگر روش کار نکنیم از بین میرود و دوباره به حالت قبل برمیگردیم.
تمام اتفاقات ما بدون استثنا حاصل افکار ماست و افکار نتایج باورهاست.
چند نکته:از جایی که هستیم لذت ببریم.خودمون را لایق جاهای خوب بدونیم. افکار منفی درمورد مهاجرت نداشته باشیم.
باورهای نامناسب نداشته باشیم. بعد به فرصت های جدید و موقعیتهای جدید ذوق و شوق نشون بدیم و تجربش کنیم.انعطاف پذیر باشیم.
خب میتونیم درمورد کشوری که دوست داریم از خوبی هاش بخونیم از فرهنگ های خوبی که دارند بخونیم. باورهای خوب بسازیم و…. توحید و تکامل و لیاقت و لذت بردن از زندگی.
خدا یار و نگهدار همتون.
به نام خالق یکتا
سلام
به محض اینکه وارد سایت شدم و دیدم پروژه مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر گفتم این پروژه رو باید شرکت کنم و ادامه بدم
به لطف خدا خوب هر روز اتفاقات خوب مالی و سلامتی و خبر های خوش و طبیعت عالی و انرژی فوقالعاده بالا رو دارم تجربه میکنم
و نشانه های خوبی خداوند داره به من میده
و این هم نشانه ای زیبا بود از ادامه نشانه های هدایت
خدایا شکرت
اما بحث توحید و اینکه سرعت موفقیت بیشتر بشه واقعا چاره سازه
اینکه من روی باورهای توحیدی کار کنم و نتایج خود بخود اتفاق میوفته واقعا توی زندگی من اجرا شده
یعنی صددرصد مهمترین عامل عامل توحید میتونه باشه توی بحث موفقیت در تمام جنبه ها
همین دیروز ی محصولی ازم توی انبار افتاده بود روی زمین و احساسم بهم گفت بیارش در مغازه
و به خودم گفتم این میتونه ی نشونه خوب باشه
خوب ذهنم داشت کلنجار میرفت که نمیشه این قیمتش بالاست ولی گوش کردم و آوردمش به نیم ساعت نشد ی مشتری اومد اونو خرید
یعنی موضوع برمیگرده به مسیر توحید و فهمیدن اینکه این نشانه و این جنس از گفت و گو از طرف خداست یا نه
یا ی نفر کارمند داشتم که بنا به باورهای محدود کننده شریکش کردم اقا بعد ی مدت این آدم ما هرچی بهش محبت میکردیم هرچی حسابشو روز به روز پرداخت میکردیم این عوض میشد و تا یروز کلا گذاشت رفت با فرداش اومد گفت که من نمیام دیگه یاد جمله استاد افتادم که میگفت اگه کسی فکر کنه که دلیل موفقیت من اونه بلافاصله اخراج میشه
بلافاصله گفتم خوش آمدی
با اینکه خیلی خوب کار میکرد و خیلی انسان شریف و پر تلاش و سخت کوش و صادق و آرامی بود و الان هم دوستیم
ولی امانش ندادم
خلاصه بعد اون موفقیت های من چشم گیری شد
تونستم ی مقدار قابل توجهی سهامم رو بیشتر کنم
تونستم خونم رو درست کنم
اصلا حجم خریدم بیشتر شد
حجم فروش بیشتر شد
حجم پس اندازم بیشتر شد
و اینها به نظرم برمیگرده به اون باورهای توحیدی که کم کم ایجاد کردم
مثلا ی مشتری میومد جنس بخره قبلاً نمیخرید ناراحت میشد بعد باورهای توحیدی میگفتم حتما باید بیشتر بفروشم حتما ی خیریتی توش هست
یا همین چند روز پیش ی مشتری ی جوری حرف زد که با اون باورهای توحیدی در تضاد بود بلافاصله باهاش قطع همکاری کردم و دیدم چند تا مشتری جدید خوب وارد بیزینسم شد
و این قدرت ندادن به عوامل بیرونی میتونه خیلی چاره ساز باشه
به نظرم یعنی هرچیزی رو از زاویه توحید دیدن
از زاویه خداوند دیدن
یعنی اون قدرت داره اون همه کار برای من میکنه
و این عامل باعث میشه کم کم روی توانایی های خودم حساب کنم یا بهتره بگم روی توانایی های که این سیستم داره و به راحتی افراد خوب و آرام و سلامت وارد کسب و کار من میشن
توحید باعث میشه حرف دیگران برام مهم نباشه
باعث میشه افرادی که با ویژگی خدا گونه هستن بیشتر و بیشتر وارد زندگی من بشن
به نام الله که بخشاینده و با رحمت است و بیشتر از لیاقت من به بخشیده ومیبخشد
سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار و خانم شایسته مهربان و دوست داشتنی
سلام به خانواده گرم و توحیدی در این مسیر زیبا وسراسر شادی و خوشبختی
استاد عزیز من به این اصل رسیدم که همه چیز توحید است وگر نه منو خداوند در این مسیر زیبا قرار نمیداد
من فهمیدم که لایق بهترین نعمتهای خداوند متعال هستم از زمانی که از طبقه سوم سقوط کردم و خداوند منو به سلامت به زمین نشوند
من اصل فهمیدم از زمانی که وارد این مسیر زیبا و قشنگ شدم
یعنی در کنار شما وبا شما اون خدایی واحد رو شناختم
یعنی جا پای شما گذاشتم چون با خدا به خیلی نعمتهای رسیدم
با توحید به آرامش رسیدم به خوشبختی واقعی به آزادی زمانی و مکانی ومالی رسیدم
به دوستان خوب وسپاسگزار رسیدم و دیدم که چقدر خداوند آرامش به قلب دوستان من داده چقدر آرامش به قلب من داد با پیدا کردن خدای قدرتمند خودم با دیدن قدرت تیکه ای از خداوند که در بدن من قرار داد وچه کارهای که من انجام دادم با این رب قدرتمند درونم با این انرژی بی پایان خدا در هم چیز میبینم در همه کس خدا همه چیز است خدایا سپاسگزارم برای آرامشی که به من دادی بابت وقتی که به من دادی تا خدای درونم را بشناسم تا تورو بشناسم تا بتوانم جلوی تو سرمو بگیرم بالا که منم یه چرخدنده شدم ومثل استاد عباس منشها تا مثل خانم های شایسته گونه تا مثل بیل گیتس ها وانشتین ها در گسترش این دنیا نقش داشته باشم تا منم ثروتمند شوم و کمک کنم جهان جای زیباتری شود برای زندگی خدایا بی نهایت سپاسگزارم از لطف تو
به دستان گرم رب العالمین میپارمتون
سلام
من کامنت رو ادیت کردم ولی نمیدونم چرا همون اولی منتشر شده!
در صورت امکان اینو منتشر کنید/
ممنون
به نام خداوند مهربان
خانم شایسته عزیز، استاد عباسمنش و دوستان خوبم
سلام به همگی!
من بیش از 8 ساله که با شما و آموزههای استاد آشنا هستم. وعجیبه که این اولین دورهایه که همزمان با انتشارش، دارم ازش استفاده میکنم.
با اینکه تو این مدت بارها از مسیر دور شدم و تردیدهای زیادی سراغم اومد، و صادقانه بگم چندان دانشجوی خوبی نبودم اما همیشه ته دلم به استاد و آموزههاشون وصل بودم.
تو این سالها، شرایط خیلی عجیب، موفقیتهای بزرگ و ناکامیهای زیادی رو تجربه کردم. از بستن شرکتی که بیست سال روش کار کرده بودم و یکی از بهترینهای کشور تو زمینه کاریم بودم، با کلی رزومه پر از پروژههای خارجی ولی بدون درآمدی که به تواناییهام بخوره، گرفته تا شروع کاری صنعتی و کاملا متفاوت که عاشقش بودم و همین کار وسیله شد تا من و خونوادهم به یکی از زیباترین و ثروتمندترین کشورهای اروپای سبز مهاجرت کنیم.
صادقانه بگم الان شاید خیلی مطمئن نباشم که دوباره روی باورهام کار کنم، ولی تصمیم گرفتم حداقل این پروژه رو روزبهروز دنبال کنم و هر چند روز یه آپدیت از خودم اینجا بذارم. بالاخره هیچ هدایتی بی دلیل نیست…
با توکل و امید به خدای مهربون
دوم ژانویه 2025
بنام خدا.سلام خدمت استادعباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربان و تک تک دوستانی ک اینجا باهم همراه شدیم واسه مهاجرت ب یک مداربالاتر.
من دیروزقبل ازینکه تعهد بدم ک میخام بااین دوره همراه باشم دوسه بار این فایل رو گوش کردم.
ولی وقتی دیشب این تعهد رو دادم و الان دوباره گوش کردم و نکات مهم رو تودفترم یادداشت کردم تازه متوجه شدم ک چ نکات مهم و بدرد بخوری برام داره.
چون اینجا دوستان از مهاجرت و باورهایی ک ب استاد کمک کرده تا مهاجرت کنند ب یک کشور بی نقص و همه چی تموم،سوال کردند ولی مسئله ی من الان همین خونه و محله ای هست ک الان دارم توش زندگی میکنم ولی باخیلی شرایط نادلخواهی مواجه میشم ک متاسفانه نمیتونستم توجهم رو از اونا بردارم و ب نکات مثبت هم توجه کنم.ولی درحین نت برداری ازین فایل این ایده اومد و داخل دفترمم با خودکارقرمز نوشتم ک ازین ب بعد نوشتن،دیدن توجه کردن و صحبت کردن درمورد خوبیهای این خونه و محله و صاحبخونه حتی و کاسبهای محل.خداروشکر میکنم ک شنیدن این فایل رو روزی من قرارداد.
بریم سر مطالب مهم از نظر من:
مهمترین اصلی ک باعث میشه من خیلی سریع موفقیت کسب کنم و پیشرفت کنم اینه ک قدرت رو از همه بگیرم و بخدایی بدم ک تو وجود من و تو وجود هممون هست،(چون این توانایی رو ب هممون داده) و روی کسی حسابی باز نکنم.
چون هرچی ب زندگی افراد موفق هم نگاه کنیم فارغ ازینکه چ دین و مذهبی دارنداین ویژگی توحیدی ک قدرت را ب عوامل بیرون ندادند و دست خودشون نگه داشتندباعث شده سرعت موفقیت رو هزاران برابرکنه.
ولی این باور باید روش کاربشه.هروقت ذهن مقاومت کرد و گفت فلان آدم فلان رییس جمهور قیمت دلار فلان کشور…هی این موضوع رو یاد خودم بیارم ک تنها خدا و خودم کافی هستیم برای اینکه شرایط زندگیمو اونطور ک دوست دارم خلق کنم.
ی مثال ازخودم بزنم.
مدتیه ک نیروی کارحسابی توکارهمسرم گیر نمیاد.و الان ک بقول معروف فصل کسب و کار همسرمه و نیاز ب نیروی انسانی داره تابتونه تولید رو بالاببره ولی همیشه لنگ نیروی کاره.
پارسال تقریبا همین موقع ها بود ک ی خانمی ک حدودیکی دوسال بود برای همسرم کارمیکرد با یک آقای جوانی ک اونم از نیروهای کارگاه بود یسری مسائل ایجاد کردند ک باعث شد هردوی اینا اخراج بشند.و بیشتر هم من توی این اخراج نقش داشتم وگرنه اگه باهمسرم بود ک همچنان اونا رو باهمین شرایط افتضاح نگه میداشت.
حالا هی این فکر میاد توسرم ک این خانم باجادوجنبر توکارهمسرم هم باعث شده ک من دیگه هرکاری میکنم نمیتونم برم کارگاه و انگار یکی پای منو بریده از اونجا و اگه هم برم واسه ی تایم خیلی کوتاهه ک دلم میخاد سریع برگردم خونه و هم اینکه کاری کرده ک نیروی کار نیاد تو کارگاه و همسرم همیشه دست تنها بمونه.
توی این مدت هرکاری میکردم نمیتونستم این فکرو از ذهنم ببرم بیرون.قبل ازین هم همین فکرد درمورد یکی از اعضای خونوادم داشتم.ک ب لطف خدا توی این مدتی ک کشف قوانین رو کارمیکنم متوجه شدم ک نه تنها اون شخص کلا از ذهنم اومده بیرون بلکه نسبت بهش یکم حس دوست داشتن هم میکنم.ولی حالا دوباره این افکار اینجوری توسط این کارگر ک پارسال اخراج شد اومده رخنه کرده تو ذهنم.و تازه گاهی احساس گناه هم بخودم میدم ک نباید اونجوری با اون برخورد اخراجش میکردم.میتونستم طور دیگه ای هم رفتارکنمو….و حتی این احساس گناه باعث میشه هی این فکر بیاد توذهنم ک برو پیداش کن و ازش حلالیت بطلب.چون میدونم الان کجا کارمیکنه.
الان ک داشتم این قسمت از فایل رو گوش میکردم ک درمورد باور توحیدی و قدرت رو ب خدا دادنه هی این مطالب میومد توذهنم ک مگه تو دوره کشف قوانین یاد نگرفتی ک خدا قدرت خلق شرایط زندگیتو بخودت داده.این یعنی عادل بودن خدا.یعنی اینکه هرچی تو زندگیت بوده و هست و میاد رو،توخودت با افکار و فرکانسهات خلق کردی.
گذشته هرچی بوده گذشته.شرایط الانت هم هرچی هست باشه،مهم اینه ک اول بپذیر ک خودت خالق شرایط زندگیت هستی و دوم با آگاهی هایی ک ازین آموزشها میگیری کم کم کارکن رو خودت رو باورهات تا شرایط زندگیت تغییر کنه.فقط سعی کنم این اصل یادم بمونه ک این خودم هستم ک خالق شرایط زندگیم هستم. پس ازین ب بعد آگاهانه تمرکزم رو میذارم رو چیزایی ک دوست دارم اتفاق بیفته نه اون چیزایی ک مورد دلخواهم نیست.
مورد بعدی نکات مهمی ک بنظرم اومد درمورد مهاجرت ک دوستان پرسیده بودند:
بجای فکر کردن به یک محله خاص شهرخاص کشورخاص بهتره ب یک محله بهتر شهربهتر کشور بهتر و موقعیت بهتر فکرکنیم.
بجای توجه ب حرف دیگران ک طبق باورها و دیده شنیده های خودشون میگند نمیشه،توبگو پس بذار من اولین نفری باشم ک انجام میده. با انجام دادنه ک میتونی بفهمی همه چیز امکانپذیره.
مسئله ای ک من الان باهاش درگیرم همین خونه و محله ایه ک توش زندگی میکنم.ی صاحبخونه ای ک اصلا تحت هیچ شرایطی ملاحظه نمیکنه.
و محله هم ی داستان دیگه ک نمیخام درموردش حرف بزنم.ولی ایده ای ک درحین نت برداری اومد این بود ک ازین ب بعد حتی اگه ی خوبی کوچیک دیدم چ از صاحبخونه چ محله اونو هی بولدش کنم.حالا ی اتفاق جالب اینکه همین الان ک داشتم اینارو مینوشتم.ماشین از دیشب ی مسئله واسه باطری و دینام و اینا براش پیش اومده.همسرم زنگ زد ب صاحبخونه و اونم شماره دوتا باطری ساز رو داد.باخودم گفتم ببین چ صاحبخونه خوبی.چقدر پیگیر.ک خودشم زنگ زد و پیگیر شد.
چقدرمهربونه و احساس مسئولیت کرد.
خداروشکر ک درلحظه چنین اتفاقهایی هم میفته.
و یکی دیگه از نکاتی ک استاد درمورد مهاجرت گفتند تجربه های متفاوت کسب کردن و سرک کشیدن توجاهای ناشناخته بجای اینکه روی یک ریل ثابت حرکت کنه ک همه چی گل و بلبله.
این منجر میشه ب کشف خودمون توانایی هامون و جهان اطرافمون.
ولی اصل مهم طی کردن تکامله.
بهترین حالت برای رسیدن ب خاسته اینه ک تکامل رو طی کنیم و لذت ببریم.
درست کردن باورها،نتایج رو ب من نشون میده و بعد آرام آرام محیط زندگی منم عوض میشه.
باین فکر نکنم ک این محیطی ک توش هستم بدرد نمیخوره این شهر بدرد نمیخوره این کشور…
حتما باید برم محیطی شهری ک همه چی عالی باشه تا احساس خوشبختی کنم.نه.
استاد میگند خوشبختی رو همینجایی ک هستی توی همین شرایط تجربه کن.و لذت ببر.از همینجایی ک هستی ذهنیت بهتری نسبت ب اون محله یاخونه یاآدما داشته باش تا جهان تورو ب جاهای بهترهدایت کنه.
اینارو مینویسم و بازگو میکنم واسه خودم ک تا دیدم دوباره فشار آب کمتر شده سریع حسم خراب نشه ک ای وای اینا دوباره پمپ رو از برق درآوردند یا….یادم باشه ک اولا خودم خالق شرایط زندگیم هستم و دوما با تغییر زاویه دیدم و توجه ب خوبیها و لذت بردن از همین شرایطی ک الان هستم منو هدایت میکنه ب مکانهای بهتر و باکلاس تر.
نکته مهم بعدی ک استاد میگند اینه ک هیچ رمز خاصی هیچ ورد و جادویی برای اینکه اتفاقات خوب تو زندگیم بیفته نیست.هیچ راه سریعی برای اینکه قبل از طی کردن تکامل ب خاسته برسم وجود نداره.میشه ک تکامل سریع اتفاق بیفته و ب خاسته برسی ولی درهرحال باید طی بشه.
نکته مهم بعدی:
همه چی باتغییر باور امکان پذیره.باورها هم یک شبه بوجود نیومدند ک بخان یک شبه برند.این یک باور غلط نیست بلکه این مربوط میشه ب یکسری قوانین ک درجهان هست ک بدون شک درحال اجرا شدن هست.نمیشه اونارو دور زد. یکیش همین قانون تکامله.بنابراین باورها یکسری گفتگوهای ذهنی تکرار شونده هستند.یعنی ما در حال فرستادن فرکانس هایی هستیم ک بازخوردشون نتایج و شرایط زندگی ماست.حالا فرکانس ها چ جوری بوجود میان؟باافکار.افکار با باورها بوجود میان.و باورها باتکرار ورودی ها، دریافت و توجه ما هزاران هزار مرتبه ک تکراربشه در مورد یک موضوع خاص.بنابراین یک باورها یک شبه بوجود نیومدند.ممکنه ی اتفاقی بیفته ک من تغییر خاصی برام بوجود بیاد ولی همون تغییر خاص هم اگه روش کارنشه دوباره خیلی زود برمیگردیم.
برای اینکه موندگاربشیم در اون تغییر خاص،باید یکسری باورها رو تکرار کنیم.بگردیم مشابهش رو پیداکنیم در افراد.هرچقدر باین مسائل توجه کنیم اتفاق های مشابه،بیشتر تقویت میشه.
امکان نداره شرایط زندگیمون جوری رقم بخوره ک ربطی ب باورهامون نداشته باشه.
پس:
از همون جایی ک هستم لذت ببرم.دوما خودمو لایق جاهای خوب و موقعیت های خوب بدونم.
سوما هیچ نگاه منفی ب مهاجرت به یک محله دیگه شهردیگه یا کشور دیگه نداشته باشم.باورهای مناسب داشته باشم ب موقعیت های جدید،چیزای جدید و هیچ مقاومتی نداشته باشم.با ذوق و شوق از هر موقعیتی استقبال کنم تا جهان همواره هدایتم کنه ب موقعیتهای بهتر و بهتر.
خداروشکر ک فرصتی پیش اومد ک تمرین این جلسه رو انجام دادم.
اگه خدا یاری کرد و فرصت پیش اومد میخام بقیه فایلهارو هم گوش بدم نت برداری کنم تا خودمو برسونم ب دوستان.
واسه امروزم برنامه های دیگه هم نوشته بودم مثل نظافت آشپزخونه ولی فعلا ترجیحم اینه ک این تمرینارو انجام بدم.
دوستتون دارم.عرفانه
سلام و عرض ادب
من اساتیدی رو می شناسم مثل دکتر بروس لیپتون که میگه با هیپنوتیزم میشه باورها رو عوض کرد لذا در ابتدا وقتی صحبت های شما رو در این فایل گوش دادم یک گاردی در من ایجاد شد چون ایشون در حوزه های پزشکی، فیزیک کوانتوم و عرفان به شدت کار کردند اما وقتی ادامه ی فایل رو گوش دادم و به ان تفکر کردم متوجه شدم
بله شاید با تکرار یک موضوع هنگام خواب یا بیداری از خواب، ما بتوانیم باوری را بر اثر تکرار در این شرایطی که در الفا هستیم عوض کنیم ؛اما بعدش چی ؟وقتی دوباره وارد جامعه می شویم و حرفهای متضاد با ان باور را می شنویم یا تجربه میکنیم چی ؟این هیپنوتیزم می تونه یک درمان موقت باشه
اما اگر ما اگاهی خود را تغییر داده باشیم مثلا این اگاهی که در این فایل هم بهش اشاره شد که قدرت فقط در دستات خداست ان موقع چرا باید از شرایط مهاجرت بترسیم و غیره و ذالک
این فایل اگاهی های خیلی خوبی به من داد سپاسگزارم .
به نام خدای مهربان
هفتاد و پنجمین اگاهی
اگر من قدرت رو فقط به خدا بدک و از همه قدرت رو بگیرم و بدم به خدایی که توی وجودمه و روی کسی حساب نکنم میتونم خیلی سریع پیشرفت کنم میتونم خیلی سریع به خواسته هام برسم میتونم از همه لحظ موفقیت هایی رو کسب کنم
ما وقتی یه خواسته ای رو داریم باید مراحل تکاملشو طی کنیم و بهترین حالت برای رسیدن به خواستمون اینه که تکاملمونو طی کنیم و ازش لذت ببریم
تمام اتفاقات ما بدون استثنا به خاطر افکارمونه افکارمونم نتیجه باورهامونه
امکان نداره اتفاقاتی وارد زندگیه ما بشه شرایط ما جوری رقم بخوره که ربطی به باورهای ما نداشته باشه
خدایا منو به مسیر درست هدایتم کن و ایمانمو به خودت قوی کن امین
با توجه به سن کم شما که متولد 1359 هستید و تغییرات بسیار زیادی رو در زندگی خودتون انجام دادید بطوری که زندگی شما رویا خیلی هاست، برای کارهای جدیدی که در این مصاحبه عنوان کردید که هیچ گونه مقاومتی ندارین چگونه ترس ها و تردید ها رو که مانع حرکت میشن کنار میارین ؟؟ برای مثال وقتی شما به آمریکا مهاجرت کردید شده دچار تردید نشدید شاید ترامپ قانونی وضع کنه و کل سرمایه های ایرانی ها رو در آمریکا بلاک کنه و این تردید موجب نشد شما به کشور های مطمئن تری مثل کانادا و یا آلمان فکر کنین. چطور این تردید ها و ترس ها رو حل میکنین و آیا از تردید هیچ شکستی نخوردید؟؟؟
در این مصاحبه صحبت از نشانه کردین ممنون میشیم بیشتر توضیح بدید چطور میفهمید که نشانه ها یی که از هدف دلخواه شما به سمت شما میاد سبب موفقیت شما میشه ؟؟؟ آیا تا به حال شده شما نشانه ای ببنید و دنبال کنید و به نتیجه نرسید؟؟؟ یا همواره نشانه ها سبب موفقیت شما شده ؟؟
سپاسگزارم از توضیحات کاملی که به این سئوالات می دهید
سلام دوست عزیز
قسمت اول سوال شما مربوط میشه به همون باورهای توحیدی که ازش حرف میزنن. که فقط خودمون خالق زندگی خودمون هستیم. که هیچ کسی نمیتونه تو زندگی ما تاثیر داشته باشه. که ما خودمون خداییم…
استاد اینهمه ساله داره اینارو تدریس میکنه و کل زندگیشو تواین راه گذاشته.. داره میگه همه چی باوره همه چی باوره همه چی باوره…. ترامپ این وسط چکارس دیگه!!!!
استاد ب باورهاش متعهد بوده
نشانه ها: مثل نتایج از روی فرکاسهای ما میان. شما هر فرکانسی بفرستی نشانه هایی هم جنس با اون فرکانس دریافت میکنی.
اگر داری رو باورهات کار میکنی و احساست عالیه و میدونی داری فرکانس خوب میفرستی حتماا باید نشانه های خوب ببینی. اگر غیر از اینه 2حالت داره..
1هنوز فرکانس مناسبی ارسال نمیشه که باید بگردید بببینید کچای کار ایراد داره.. کجای باورتون کجای احساستون مشکل داره
2٫الخیر فی ما وقع اینجا اتفاق میفته. یعنی فرکانس شما عالیه و باورهات خوب شدن که اینو از روی احساستون میتونید بفهمید(وقتی احساستون نسبت ب اون موضوع یا خواسته در تمامی جنبه ها خوب باشه.) اگر تواین وضعیت نشانه های خوبی نمبینید یا بدمیارید اونجا باید متوقف بشید. این همون الهام و هدایت خداونده.
سلام
خیلی خیلی ممنون از پاسخ خوبی که گذاشتین من این قسمت متن شما رو خوب متوجه نشدم ممنون میشم بیشتر توضیح بدید((اگر تواین وضعیت نشانه های خوبی نمبینید یا بدمیارید اونجا باید متوقف بشید. این همون الهام و هدایت خداونده)) اگر تجربه ای در این زمینه دارید به اشتراک بزارید ممنونم.
یه پارادوکس هم در ذهنم ایجاد شده اونم اینکه : ما از یه طرف میگیم همه چی باور هست و کسی نمیتونه تو زندگی ما تاثیر بزاره چطور میشه گاهی دنبال کردن نشانه ما رو به اون چیزی که میخوایم نمیرسونه و بقول شما این الهام خداست. و چطئر بدبیاری ممکن میشه ؟؟؟؟؟؟
Aida, [22.06.18 22:40]
سلام دوست مهربانم
دوست خوبم ی مثال براتون میزنم.
مثلا من دنبال ی کار خیلی خوبم با ی سری ویژگیهایی که دوست دارم. من میام باورهای خوب میسازم. مثلا از کاری که من میخوام فراوان تا در جهان وجود داره. من لایق این کار هستم. همه چی ساده و اسونه و خودبخود اینکار جور میشه و ..خلاصه هر باوری که بهمون احساس خوبی میده بهمون احساس قدرت میده رو میسازیم.
حالا فرض کنید ی فرصتی پیش میاد که دقیقا همین شغلی که میخواستم سر راهم قرار میگیره. (برا من این اتفاق افتاد بدون اینکه من روزمه بدم نیمدونم از کجا رزومه منو بدستشون رسیده بود. من اصلا نیمدونستم همچین شرکتی هست.)
اما ازین نقطه به بعد داستان فرق داره.
میریم جلو اقدام میکنیم. اگر اوکی که شد سپاسگزاری میکنیم.
اما اگر اوکی نشد چی؟
اول از هرچیزی باید بررسی کنیم ببینیم باور اشتباهی نداشتیم؟ ایا جایی احساس بد نداشتیم؟اگر اشکال کار رو متوجه شدیم اصلاحش میکنیم. اما اگر هیچ اشکالی در باور و احساس ما نبوده اینجا باید بگیم الخیر فی ماوقع. قرار نیست ما حتمااا تو این شرکت مشغول بکار شیم. چون این میشه چسبیدن به خواسته. ازونجایی که ما فراوانیو باور کردیم باید ب باورمون متعهد باشیم و بگیم بهترازینم هست. اگر باورهامون درست بوده اگر احساسمون کامل خوب بوده و اینکار اوکی نشد اینجا باید بگیم که هر اتفاقی میفته به صلاح ماهست و بهترازینم هست. اینجا باید بگیم خیریتی توش بوده.
اگر با احساس ترس و نگرانی بریم سمتش و هی بگیم یعنی میشه نمیشه نکنه نشه، این احساس بد یعنی فرکانس بد و قطعا جور نخواهد شد.
هراقدامی که از جایگاه ترس و نگرانی باشه محکوم به شکسته. حالا هزارتا باور خوبم داشته باشیم. چون همه چی فرکانسه. فرکانس ما احساسمونه.(باورها مهمن چون همین باورها هستن که منجر به نگرش و تفکر ما نسبت ب مسائل مختلف میشن و در ما احساسات ایجاد میکنن. ما در هر موضوعی نسبت ب تمامی جنبه های اون موضوع ی احساس خاصی داریم.)
دوست عزیز اینکه ما میگیم همه چی باوره به این معنا نیست که ما دقیقا ی ادم خاص، ی کار خاص، ی ماشین خاص ی خونه خاص، ی چیز خاص رو بخوایم وبگیم همه چی باوره پس باید بهش برسیم.
ما باید هدف ازون خواسته رو مدنظر قرار بدیم نه خود خواسته. هدف من ازون کار چیه؟ کا رکردن تو ی محیط خوب و پردرامد دیگه درسته؟ پس چرا فکر کنم فقط همین ی دونه هست؟ هدفم از زادواج با ی فرد خاص احساس خوب و ارامش و شادی و لذت هست دیگه درسته؟ ولی ایا فقط با همین ی ادم میشه این احساسات رو تجربه کرد؟ بی نهایت تا ادم بهترازون شخصم هستن که اصلا تصورشو نمیتونیم بکنیم. جهان داراست. هرچی که فکرشو بکنیم و نکنیم توش وجود داره.
در مرود نشانه ها
ببین دوست خوبم نشانه ها ی چیز خارج از فرکانس ما نیستن. هرچیزی که ازین جهان دریافت میکنیم پاسخی به فرکانس ما بوده. وقتی شما میای رو باورهات کار میکنی احساست خوب میشه اوایل نشانه های کوچولو کوچولو میبینی. از همونایی ک استاد مثال میزنه. مثلا ب یکی فکر میکنی بهت زنگ میزنه. ب ی غذایی فکر میکنی برات فراهم میشه و.. اینا نشون میدن ک ما داریم فرکانسهای مناسب ارسال میکنیم. یعنی این نشانه ها که ی جوری نتیجه کوچولو هستن تو مدار و فرکانس ما بودن که دیدیمشون. پس هر وقت نشانه هارو میبینیم یعنی فرکانسمون داره تغییر میکنه و خوب میشه.
اونجایی ک من میگم اگر نشانه خوب نمیبینیم منظورم همون مثالی بود که توضیح دادم. مثلا با باورها و احساس خوب میرم سمت اونکار. ولی یهو همه چی بهم میخوره. مثلا دیر میرسم سر مصاحبه رد میشم یا میرم اونجا ی حرفی از دهنم میپره که ردم میکنن و بعدش هزارتا ردی وری ب خودم میگم که چرا فلان حرفو زدم. اینا اتفاقی نیست دوست خوبم. هیچ اتفاقی ،اتفاقی نیس.
ایناا یعنی اون کاره تو مدار و فرکانس من نبوده. یعنی ب نفع من نبوده و باید رهاش کنم.
ی مثال دیگه
ی بار میخاستم برم ی شرکتی هرچی ادرسشون رو میگشتم پیدا نیمکردم. شمارشون رو پیدا نیمکردم. همشون تو گوشیم بود ولی انگار غیب شده بود. اما انقدر اصرااار کردم کردم که از ی راهی پیدا کردمو رسیدم ب اونجا بعداز چندساعت پی گیری. وقتی رسیدم ی حسی نزاشت زنگ رو بزنم. حس کردم شرکت نیست!! رفتم از ساختمون کناری پرسیدم و گفتن اونجا شرکت نیست و ساختمون مسکونیه. حالا فرض کن اگر این رفته بودم تو چه اتفاقی ممکن بود برام بیفته.
اینکه شماره و ادرسشون رو نمیتونستم پیدا کنم(با اینکه جلوی چشمم بودن!!) نشانه هایی بود از سمت خدا. این نشانه ی الهامی بوده از سمت خدا ک مراقب باش . راجع بهش تحقیق کن. بیخیالش باش و..
نشانه ها همون فرکانس منن دیگه. وقتی من فرکانس خوبه و همچین شرکتی پیش میاد(که البته اینم فرکانسم بوده?) چون فرکانسم خوبه ی نشونه ای میبینم که منو میکشه عقب و اجازه نمیده من ضربه ببینم.این نشونه ها ب ظاهر بدبیارین ولی در اصل دارن مارو بجای درستی هدایت میکنن. مثل همون حرفی ک تو مصاحبه از دهنم پرید مث همون پیدا نکردن ادرس و شماره تلفن اون شرکت. اینا بدبیاری نبوده. اینا الخیر فی ما وقع بوده ?
البته این پاراگرافم بخون لطفا
در مورد خواسته هایی که دوس داریم داشته باشیم یا وقتی میخواهیم اقدام و عملی برای کاری کنیم، اصلا نباید فکر کنیم که خدا میخواد نمیخواد به صلاح هست نیست. چون این باعث میشه اصلا حرکتی نکنیم. اما وقتی که با باورهای درست و ب ایمان و یقین کاریو انجام دادیم ولی به نتیجه مطلوب نرسیدیم اون وقت باید:
+اول باید فکر کنیم ایا باور اشتباهی در من هست یا نه. اگر بود که بگیم خدراوشکر پیداش کردم درستش میکنم دفعه بعد نتیجه میگیرم.
+اما اگر باور اشتباهی نداشتم یا نتونستیم پیداش کنیم، ازووووووونجایی که تنها وظیفه ما اینه که احساسمون رو خووووب نگهداریم و از زاویه ای به اون موضوع نگاه کنیم که بهمون حس خوبی بده. اون موقع میتوینم بگیم که : حتماا خیری بوده. قراره بهترش اتفاق بیفته. یعنی این خیر و حکمت داشتن فقططط موقعی که میخواهیم با نگاه و نگرشی متفاوت به موضوع نگاه کنیم که بهمون احساس خوبی بده کارایی داره. و به هیچ وجه قبل از شروع کاری یا در مورد خواسته ای که برامون ایجاد نشده نباید بکارش ببریم.چون ما خودمون خالق زندگیمون هستیم.
امیدوارم الان متوجه شده باشین. بازم اگر تو جاییش ابهام دراین بپرسین . من توضیح میدم براتون ????
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به مریم جانم، سلام به استاد عباسمنش عزیزم، خدارو شاکرم بابت این دوره که قطعا عالی پیش میره اگر در مسیر درست قدم برداریم و عمل کنیم به هر آنچه که گفته میشه.
حدود دو یا سه ماه که فایل های توحیدی رو گوش میدم و خیلی آگاهی های خوبی بدست آوردم و خدا رو بهتر شناختم ، اما به این نتیجه رسیدم که من فقط در حرف توحیدی شدم نه عمل ! البته که یه جاهایی خوب عمل کردم ولی بیشتر وقت ها قدرت رو به بنده خدا دادم ! و جالب اینجاست که خودم متوجه این موضوع نبودم و به خیال خودم (منو خدا ، شما همه رو فهمیدم ..)
چند روزی بود که موضوعی ذهنم رو درگیر کرده بود و به خودم گفتم فلان مسئله مالی که بهش برخوردی، یا بهمان جا که داری درجا میزنی بخاطر توحیدی نبودنت هست گفتم تو میگی خدا ولی بازم چشمت به بنده خداس! میگی توکل و ایمان ولی بازم میترسی از دایره امنت خارج شی !
میگی خدایا من فقط بندگی تو میکنم ولی بازم تو ذهنت درگیر یه سری آدم هایی و بنده اونا شدی ..
بعد به خودم گفتم یه جاهایی که توحیدی بودی ، فقط رو خدا حساب کردی و نتیجه اش هم دیدی هاااا شروع کردم به نوشتن و بیاد آوردم و نوشتم که کجاها از خدا در خواست کردم و ایمان نشون دادن و خدا هم سمت خودش رو انجام داد، و حس بی نهایت خوبی بهم دست داد ، حس کردم خدا داره باهام حرف میزنه و بهم میگه من همون خدام که خواسته هات رو گفتی و اجابت کردی هااا
بنظرم همه چیز ، اساس همه چیز بر میگرده به توحید .. اگر من تونستم قدرت رو از بقیه بگیرم و فقط روی خدا حساب کنم .
قطعا باورهای قدرتمند و پای عمل از را میرسند چون این ها همه شاخه هاشون وصل میشه به توحید وقتی ایمان داری باور میکنی وقتی ایمان داری عمل میکنی ، قدم بر میداری و نتیجه میگیری و چقدر امروز خداوند زیبا باهام صحبت کرد .
مریم جانم بابت همه چیز ازت سپاسگزارم
خدایا شکرت .